کد خبر 25191
تاریخ انتشار: ۲۹ دی ۱۳۸۹ - ۱۰:۳۵

رييس کتابخانه آيت الله مرعشي نجفي گفت: رهبر معظم انقلاب اسلامي در همين فتنه سال گذشته، خيلي با متانت رفتار کردند. خيلي‌ها فکر مي‌کردند که ايشان همان روزهاي اول برخورد مي‌کنند. اما ايشان صبر کردند تا همه خودشان را نشان بدهند. در حالي که اگر همان اول برخورد

به گزارش مشرق، پايگاه اطلاع‌رساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌ سيدعلي خامنه‌اي در گفت‌و‌گويي با حجت الاسلام و المسلمين سيد محمود مرعشي به بازخواني حيات سياسي و انقلابي حضرت آيت الله مرعشي نجفي پرداخته است.

متن اين گفت‌و‌گو به شرح زير است:

قرار ما با حجت‌الاسلام و المسلمين سيدمحمود مرعشي، در کتابخانه‌ي نفيس پدر بزرگوار ايشان حضرت آيت‌الله مرعشي نجفي بود. گنجينه‌اي از نسخ خطي که يادگار آن مرجع تقليد فقيد جهان تشيع است. رئيس کتابخانه در اين‌باره مي‌گويد: «بعضي نسخه‌ها را پدر من با نماز و روزه استيجاري خريداري کردند.»

هفتم ماه صفر، سال‌روز ارتحال اين عالم بود و موضوع بحث ما درباره خاطراتي از مراودات حضرت آيت‌الله خامنه‌اي و حضرت آيت‌الله‌ مرعشي نجفي و نيز نگاهي به ثمرات سفر رهبر انقلاب به قم. اما سرِ صحبت که باز شد، تنها به اين موارد بسنده نشد. حجت الاسلام والمسلمين سيدمحمود مرعشي که از برجسته‌ترين نسخه‌شناسان خطي جهان اسلام است، گوشه‌اي از سابقه انقلابي و مبارزاتي پدر بزرگوارش را نيز براي ما بازگو کرد. مبارزه با رضاخان، ارتباط با فداييان اسلام، همراهي با نهضت امام خميني(ره)، جلسات چهارنفره مراجع و... از موضوعاتي بود که در اين گفت‌وگو به آن‌ها اشاره شد.

 

ـ سابقه انقلابي مرحوم آيت‌الله مرعشي به حضور ايشان در نجف برمي‌گردد که با مرحوم والدشان در کنار انقلابيون عراق، در مقابل حرکت استعماري انگليس مبارزه کردند. بعد هم که به ايران تشريف آوردند، با توجه به برنامه رضاخان براي نابودي حوزه‌هاي علميه و حذف روحانيت از جامعه، همراه با مرحوم آيت‌الله شيخ عبدالکريم حائري در راستاي حفظ حوزه‌هاي علميه تلاش کردند. کمي در اين‌باره توضيح دهيد.

ـ وقتي ايشان به ايران آمدند، حوزه‌ علميه تحت فشار بود. مرحوم آيت‌الله مرعشي در همين زمينه مي‌فرمود: آنقدر فشار بر حوزه‌هاي علميه زياد بود که رضاخان به مرحوم حاج شيخ پيغام داد که اگر مي‌خواهيد طلبه‌ها در حوزه بمانند، بايد نمايندگان من از طلاب امتحان بگيرند. برنامه‌شان اين بود که با طرح سؤالات بسيار مشکل، جمع قابل توجهي از طلاب را از حوزه بيرون کنند. در اين راستا با تعدادي از اساتيد هم صحبت کرده بودند تا اين امتحانات انجام شود. مرحوم والد ما به مرحوم حاج شيخ مي‌گويد شما به دستگاه پهلوي پيشنهاد دهيد که نماينده‌اي هم از طرف شما در اين هيئت ممتحنين حضور داشته باشد. همان‌جا مرحوم حاج شيخ، مرحوم والد ما را انتخاب مي‌کند و مورد موافقت قرار مي‌گيرد. بالاخره با تلاش‌هاي ايشان، اين نقشه رضاخان براي محدود کردن حوزه به نتيجه نرسيد و طرح آن‌ها ناکام مي‌ماند.

 

ـ شنيده‌ام که مرحوم آيت‌الله مرعشي در همان ايام جواني با مرحوم شهيد مدرس مرتبط بودند؟
ـ بله، ايشان در آن مقطع چند ماهه‌اي که تهران بودند، در مجالس روضه هفتگي مرحوم مدرس شرکت مي‌کردند و مراوده داشتند. مرحوم مدرس با پدر ايشان يعني پدربزرگ ما در نجف مرتبط بودند. مرحوم ابوي خيلي از زرنگي و هوش بالاي ايشان تمجيد مي‌کردند و نسبت به مرحوم مدرس هم مانند حضرت امام(ره) خيلي اداي احترام مي‌کردند.

 

ـ روابط ايشان با فدائيان اسلام چگونه بود؟
ـ فدائيان اسلام در قم با مرحوم آسيد محمدتقي خوانساري - از آيات ثلاث- خيلي ارتباط داشتند و در مرتبه بعدي با مرحوم ابوي در ارتباط بودند. نامه‌هاي زيادي از سوي اعضاي فدائيان اسلام از جمله مرحوم نواب صفوي و مرحوم واحدي داشتيم که بعضي از آنها موجود است و چاپ شده است. يادم هست که مدت دو ماه مرحوم خليل طهماسبي مخفيانه در منزل ما بود؛ چون خيلي دنبالش بودند. والده براي ايشان غذا درست مي‌کردند و نمي‌گذاشتند هيچ کس بفهمد.

نکته ديگر در ارتباط با فدائيان اين است که مرحوم نواب صفوي را ابتدا در مسگرآباد دفن کردند، ولي عده‌اي آمدند و از ابوي براي نبش قبر و انتقال ايشان به قم کسب تکليف کردند. مرحوم والد هم مشروط بر اين‌که جسد به همراه خاک اطراف آن برداشته شود و به هم نخورد، اجازه دادند. آن‌ها نيز همين کار را کردند و ابوي ما ساعت يک بعد از نيمه شب رفتند و مجدداً بر او نماز ميت خواندند و همان‌جا دفن کردند. هيچ‌کس هم اين را نمي‌دانست. غرض اينکه خيلي پدر ما به اين‌ها علاقه داشت.

 

ـ مرحوم آيت‌الله‌العظمي مرعشي در مقاطع و عرصه‌هاي مختلفي با نهضت امام خميني(ره) همراهي کردند که مي‌خواهيم به آن بپردازيم. از دستگيري حضرت امام(ره) در خرداد سال 42 شروع کنيم که با اعتراض شديد مرحوم ابوي شما همراه شد. از آن دوره بگوييد.

ـ بعد از نخستين دستگيري حضرت امام(ره) در پانزده خرداد، مرحوم ابوي به نشانه اعتراض بيانيه دادند. تا آن روز هيچ کس غير از ايشان اطلاعيه نداده بود. من با يکي از دوستان، اين بيانيه را کپي کرديم. يادم هست نوزادي داشتيم که فرزند اول ما بود. تعداد زيادي از اين بيانيه را در قنداق بچه گذاشتيم و از طريق خانواده و همشيره بيانيه‌ها را به مرحوم طيب در تهران رسانديم. وقتي هم حضرت امام(ره) را آزاد کردند، مرحوم ابوي تا سه روز پس از آزادي، هر روز خدمت ايشان مي‌رفتند و اين رفتن ايشان پيام داشت که ما با ايشان هستيم و راه و روش ايشان را قبول داريم.

در جريان تحصن علماي طراز اول کشور در تهران هم ايشان حضور داشتند. البته بعد از چهار ماه به زور، آقايان را به شهرهاي خود بازگرداندند. مرحوم ابوي ما را با بي‌احترامي تمام به قم برگرداندند.

 

ـ شما قاعدتاً براي شرکت در جلسات چهار نفره مراجع، همراه ابوي مي‌رفتيد؟
بله. جلسه چهار نفره مراجع - که با حضور حضرت امام، آقايان گلپايگاني، مرعشي نجفي و شريعتمدار تشکيل مي‌شد) خيلي بازتاب وسيعي داشت. منتها آقاي شريعتمدار کم‌کم خودش را از اين نهضت مقدس جدا کرد و تنها چهار يا پنج جلسه تشکيل شد.

 

ـ خاطره‌اي از آن ديدارها به‌ياد داريد؟
ـ يادم هست که يک‌بار اين جلسه در منزل مرحوم آقاي گلپايگاني تشکيل شد. من صداي امام را مي‌شنيدم که مي‌فرمود: «آقاي شريعتمدار! من الان دارم کاري مي‌کنم که آبروي شما نرود. والله ديگر از دست من هم خارج مي‌شود. مردم ديگر اجازه نمي‌دهند، اين نهضت مال همه ماست.»

خاطره ديگري که در ذهن دارم، مربوط به اعلام راهپيمايي است که آقاي شريعتمدار مصاحبه کردند و گفتند که اين راهپيمايي بدون اطلاع مراجع است. من اين موضوع را به ابوي گفتم. ايشان فرمودند که اين‌جور نيست و ما اطلاع داريم. شما برو تکذيب کن و من اين کار را انجام دادم. تکذيبيه ما در بالاي صفحه روزنامه اطلاعات چاپ شد.
زماني که قم موشک‌باران شده بود، در آن چند روز پدرم تعمداً پياده به حرم رفت‌وآمد مي‌کردند تا بقيه که از قم نرفته بودند، قوت قلب بگيرند. وقتي که اين مسئله تمام شد، حضرت آيت‌الله خامنه‌اي که آن زمان رئيس‌جمهور بودند، آمدند و از ابوي تشکر کردند و گفتند کار ايشان باعث شد تا تعدادي از افرادي که رفته بودند، برگردند.

 

ـ بعد از تبعيد حضرت امام(ره) به عراق، شما جزو اولين افرادي بوديد که به نمايندگي از مرحوم آيت‌الله مرعشي به ديدن امام رفته و پيام ابوي را به ايشان رسانديد. دراين‌باره توضيح دهيد.
ـ با سختي فراوان خودم را به عراق رساندم. در کاظمين از يک روحاني درباره امام(ره) سؤال کردم که گفت رفته‌اند کربلا. همان‌جا با ماشينِ دربست به کربلا رفتم و محضر امام(ره) رسيدم.

متأسفانه علماي ما در قديم بايگاني نداشتند. اگر امروز آن نامه‌ها بود، ‌مي‌توانستيم خيلي از گره‌هاي کور تاريخي را باز کنيم. لذا متن آن نامه را نگه نداشتيم اما مضمون آن يادم است که نوشته بودند، من واقعاً از اينکه چنين حالتي پيش آمده متأسفم، اما اولاً تشرف شما به عتبات خوب است. به اين دليل که بعضي‌ها که در نجف مي‌نشستند و مي‌گفتند علماي قم بي‌سوادند، در اين فرصت بفهمند که حضرت‌عالي يکي از تربيت‌شده‌هاي حوزه قم هستيد.
دوم اين‌که مطمئن باشيد تا آخر پشتيبان شما هستم. اگرچه من کسي نيستم اما آمادگي دارم بي‌هيچ توقعي در خدمت شما باشم.

ايشان مي‌گفتند که من امام(ره) را از جواني مي‌شناسم و هيچ خلافي از زمان طلبگي از ايشان نديده‌ام. ايشان را يک انسان متعهد و متجهد مي‌دانست و خيلي به ايشان اعتقاد داشت. مي‌فرمود: «امام هرچه مي‌گويد از ته دلش مي‌گويد.» بارها پدر من به خود امام(ره) هم فرمود که «آقا! اگر من جاي شما باشم، يک‌ساعت هم نمي‌توانم کشور را اداره کنم.» هم از نظر علمي و هم از نظر تدين به امام اعتقاد داشت.

 

ـ بعد از پيروزي انقلاب اسلامي هم اين رابطه بين امام(ره) و مرحوم آيت‌الله مرعشي ادامه داشت.
ـ ايشان ‌قدم‌به‌قدم با انقلاب همراهي کردند و بعد از پيروزي هم همراهي‌شان را ادامه دادند. يادم هست در اوايل پيروزي انقلاب که حضرت امام(ره) در قم ساکن بودند، به علت ناراحتي قلبي به تهران رفتند. تنها مرجعي که براي عيادت ايشان به تهران رفت، مرحوم والد ما بود. البته ساير مراجع، نماينده‌شان را فرستادند اما مرحوم والد مي‌خواستند خودشان بروند. يکي از علما - که رابطه خوبي با انقلاب نداشت- در جمع تعدادي از طلاب گفته بود که اين بچه - يعني من- ما را به دردسر مي‌اندازد؛ چون پدرش را وادار کرده برود تهران و با اين کار ما را هم به مخمصه مي‌اندازد. در حالي که اين‌طور نبود و پدرم خودشان مي‌خواستند بروند.

 

ما مشاهده مي‌کنيم که پس از ارتحال حضرت امام(ره) نيز حمايت ايشان از انقلاب و رهبري تداوم داشت. واکنش مرحوم ابوي بعد از انتخاب آيت‌الله خامنه‌اي به عنوان رهبر جمهوري اسلامي چه بود؟
ايشان رسماً نامه‌اي خطاب به ايشان نوشتند و در آن نامه که متن آن در کتاب «مرزبان حماسه‌ها» نيز آمده است، تأکيد کردند: «در پي مسئوليت بس حساس و سنگين مقام رهبري جمهوري اسلامي که برعهده آن جناب گذاشته شده، بدين‌وسيله ضمن تأييد، با احساس وظيفه و به عنوان پدري سالخورده که روزهاي آخر عمر را بر حسب ظاهر سپري مي‌کند، از جناب‌عالي انتظار دارم تا در جهت احياي فرهنگ غني اسلام و ترويج شرع مطهر بيش از پيش اهتمام فرموده و با پيروي از دستورات الهي و انسان‌ساز آن خاندان معصوم که در طول تاريخ مظلوم واقع شده‌اند، با شتابي بيشتر گام برداريد.»

ايشان همچنين حدود پنج ماه بعد، در نامه ديگري به رهبر معظم انقلاب تصريح کردند: «قاطبه ملت ايران نيز بايستي قدردان رهبري و دولت خدمت‌گزار جمهوري اسلامي باشند و خداوند سبحان را که به آنان نعمت حکومت صالحه ارزاني داشته است، شکر بگزارند.»

مرحوم پدر ما خيلي علاقه و ارادت به آسيد جواد، پدر رهبر انقلاب داشتند. مي‌گفتند که مرد ملّا، متدين، باصفا و نيک‌نفسي است. با يکديگر آشنا بودند و ارتباط و مکاتبه داشتند؛ خيلي گشتم تا اين مکاتبات را پيدا کنم اما موفق نشدم.

البته خود من هم هر وقت مشهد مي‌رفتم، با رهبر انقلاب مأنوس بودم. در آن زمان، شب‌ها در مسجد گوهرشاد، بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء، حلقه‌اي بود که طلبه‌ها مي‌نشستند و گعده مي‌کردند که من همراه آقاي خامنه‌اي در آن گعده‌ها مي‌نشستيم.

 

ـ آيت‌الله خامنه‌اي از کتابخانه مرحوم آيت‌الله مرعشي بازديد کرده‌اند. در آن بازديد چه گذشت؟
سال هفتاد بود که تشريف آوردند. يادم هست که در گنجينه نُسَخ خطي رفتند. من خطوط علما و کتاب‌هاي خطي را به ايشان نشان مي‌دادم. خيلي طول کشيد، چون خيلي علاقه داشتند. ناگهان آقاي محمدي ساعت را نگاه کرد و به آرامي به ايشان گفت که بايد به قرار بعدي بروند. آقا گفتند که ما با پاي خودمان و به اختيار خودمان وارد اين‌جا شديم اما غير اختياري از اين‌جا خارج مي‌شويم و اگر آقاي محمدي نگفته بودند شايد تا دو ساعت ديگر هم اين‌جا مي‌ماندم و متوجه گذشت زمان نمي‌شدم. ايشان محو خطوط علما و کتاب‌ها شده بودند و من هم لذت مي‌بردم.

من هميشه به کارکنان کتابخانه گفته‌ام که اهل علم، به‌اصطلاح در کتاب‌ها ريز مي‌شوند، اما بعضي آقايان مي‌آيند و يک نگاه اجمالي مي‌کنند و مي‌روند. در حالي که رهبر انقلاب اين‌گونه نبودند و معلوم بود که ايشان خيلي به کتاب علاقه‌مند هستند.
خطوط علامه و شيخ طوسي را به ايشان نشان دادم که گفتند: «اگر تصويري از ايشان نيست لااقل خطوط ايشان هست.» من به ايشان عرض کردم که بعضي نسخه‌ها را پدر من با نماز و روزه استيجاري خريداري کردند. ايشان هم تأکيد کردند که دولت بايد از کتابخانه پشتيباني و حمايت کند.

ـ رهبري در سفر اخيرشان به قم، در بازديد از نمايشگاه دستاوردهاي فرهنگي، پژوهشي حوزه علميه، از غرفه کتابخانه هم بازديد کردند. از آن بازديد بگوييد.
ـ ايشان در غرفه‌ي کتابخانه بيشتر از همه‌جا توقف کردند؛ به‌خصوص توجه‌شان به يکي از آثار مرحوم ابوي ما به‌نام «موسوعة الإمامة في نصوص أهل السنة» جلب شد که ما قبلاً برايشان فرستاده بوديم اما نديده بودند. ايشان نگاه کردند و فرمودند: «والد شما چقدر وقت براي اين کتاب گذاشتند؟» گفتم: زياد؛ ايشان از 24 ساعت شايد تنها چهار ساعت استراحت مي‌کردند.

ـ سفر رهبر انقلاب به قم، فصل جديدي را براي حوزه‌هاي علميه رقم زد. شما اين سفر را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟
ـ خيلي خوب و موفق بود. اولاً استقبال بي‌نظير بود؛ هم حوزويان و هم مردم قم که هميشه پيش‌قراول بوده‌اند و در طول تاريخ انقلاب واقعاً مثال زدني هستند. ثانياً ديد و بازديدهايي که صورت گرفت و بعد هم بازديد ايشان از مراجع بازتاب‌هاي خيلي خوبي داشت. علما از طيف‌هاي مختلف به ديدار ايشان آمدند. من هم رفتم. من علاقه دارم؛ چون ايشان رهبر ماست. عمامه‌اي که سر من است، به‌خاطر وجود شخص ايشان است و اگر سياست‌ها و کياست‌هاي ايشان نبود، معلوم نبود وضع مملکت ما بعد از حضرت امام(ره) چه مي‌شد. به نظر من، ايشان خميني ديگري هستند. با رحلت حضرت امام(ره) همه نگران آينده اين انقلاب بودند. يک‌دفعه جرقه‌اي در مجلس خبرگان به ذهن آقايان آمد. در حالي که خود ايشان جزو مخالفان جدي در آن جلسه بود. خدا چه توفيقي به ايشان داد. الان مانند يک جوان نشاط دارند.

ـ در همين فتنه سال گذشته، خيلي با متانت رفتار کردند. خيلي‌ها فکر مي‌کردند که ايشان همان روزهاي اول برخورد مي‌کنند. اما ايشان صبر کردند تا همه خودشان را نشان بدهند. در حالي که اگر همان اول برخورد مي‌کردند، براي بعضي شبهه پيش مي‌آمد. اما آقا صبر کردند تا اهداف آن‌ها برملا شود. با آن کارهايي که در روز عاشورا مرتکب شدند، خود را نشان دادند. دادند.