به گزارش مشرق، روزهایی که بر ما میگذرد، تداعیگر سالروز درگذشت زندهیاد حبیبالله عسگراولادی، یار دیرین انقلاب و نظام اسلامی است. هم از این روی در گفتوشنود با علیرضا عسگراولادی فرزند آن مرحوم، فرازهایی از منش فردی و اجتماعی وی را مورد بازخوانی قرار دادهایم. امید آنکه تاریخپژوهان انقلاب و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
فکر میکنم که بهتر باشد این گفتوشنود را با مرور بخشهایی از سیره فردی مرحوم عسگراولادی آغاز کنیم. شیوه ایشان در ایجاد و تحکیم مراوده صمیمی بین اعضای خانواده چگونه بود و چطور مشکلاتِ میان آنان را حل میکردند؟
بسماللهالرحمنالرحیم. حضرت ابوی برای حل اختلافات و صمیمیت و تحکیم بین اعضای خانواده که در مواردی مثل دوقطب آهنربا بودند و افکار و روشهای متفاوتی داشتند، بسیار تلاش میکردند چراکه مرحوم ابوی همواره به رعایت اخلاق اسلامی و تأسی از خلق محمدی (ص) و ائمه اطهار و سیره این بزرگواران در بین خانواده و جامعه شهره بودند. ایشان علاوه بر آنکه در هفته یک روز را به کل خانواده اختصاص داده بودند، در سفرهایی که برایشان پیش میآمد گاهی خانواده را هم با خود همراه میکردند تا انسجام دو طیف فرزندان که از دو مادر بودند، حفظ شود. همانطور که میدانید من و دو برادرم از همسر اول و شهیده ایشان و مابقی از همسر بعدی ابوی هستند.
انس مرحوم عسگراولادی با قرآن تاریخچه طولانی دارد. در این باره شخصاً چه خاطراتی دارید؟
همانطور که اشاره کردید انس ایشان با قرآن سابقه طولانی دارد و نقطه آغاز این انس به دوران کودکی و نوجوانی برمیگردد. حضرت ابوی در آن دوران در حین فراگیری علم و دانش، با قرآن مأنوس میشوند و در هیئت و مساجد به ترویج قرآن میپردازند. ایشان پس از آنکه در دوران مبارزاتشان علیه رژیم طاغوت، دستگیر و زندانی میشوند، علاوه بر فراگیری علوم فلسفه و منطق، به تحصیل علوم حوزوی هم میپردازند. در همین راستا با اُنسی که از طفولیت به قرآن داشتند، از فرصتهای درون زندان استفاده نموده، به تفسیر آیات قرآن و گردآوری مجموعهای از داستانهای پیامبران نیز پرداختند. حضرت ابوی علاوه بر این پس از آزادی از زندان اقدام به برپایی کلاسهای تفسیر قرآن هم نمودند. حتی مرحوم سلحشور در سریال یوسف پیامبر از تفسیر حضرت ابوی استفاده کردند. البته بعد از فوت ابوی مجموعه جزوات و نگارشاتشان را به قم ارسال کردیم که حضرات آیات با عنایت به موضوع و حساسیت آن برای نشر تفسیر آیات قرآنی ایشان جوابیه بدهند.
گرایشات و میزان مطالعات ایشان در طول شبانهروز چقدر بود؟
ایشان علاوه بر مشغله فراوان و فعالیتی که در تشکلهای اصولگرایی بهعنوان لیدر داشتند، مسئول نشریه و روزنامه هم بودند، بنابراین بعضی اوقات هفتگی و گاهی روزانه، براساس شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی روز، مصاحبههایی ترتیب میدادند و مقالاتی مینوشتند که بعضی از آنها نیاز به مطالعه و پژوهش داشت. از طرفی کلاسهای تفسیر قرآن کریم، اخلاق اسلامی، اخلاق عملی، تاریخ انقلاب اسلامی و تشکلها و احزاب در ایران هم در طول هفته بود که حضور در هر کدام از این کلاسها به غیر از تجربیات و اطلاعات شخصی ایشان نیاز به مطالعه جدی و مستمر داشت. میزان مطالعات ایشان هم در طول شبانهروز بسته به نوع موضوعات، متفاوت بود، اما هیچ وقت ساعات مطالعاتشان ترک نمیشد. ابوی علاوه بر مطالعات قرآنی و اخلاقی و معرفتی و تاریخ اسلام و تاریخ معاصر، مطالعات دیگری نیز به صورت عمومی انجام میدادند. بحمدالله با توجه به برنامهریزیهای ابوی و نیت خیرشان، خداوند به ایشان توفیق خدمت میداد و ایشان هیچوقت از این فشار کاری احساس خستگی نمیکردند.
میزان حساسیت ایشان در سلامت اقتصادی خانواده تا چه حد بود؟
حساسیت ایشان نسبت به سلامت اقتصاد خانواده بسیار شدید بود و خیلی در این زمینه مراقبت میکردند، لذا به خاطر همین حساسیت و دقتی که در این خصوص نسبت به خانواده داشتند، بحمدالله در جامعه اخباری مبنی بر عدم سلامت اقتصادی حضرت ابوی و خانواده ایشان شنیده نمیشود؛ چون اگر کوچکترین مسئلهای در این زمینه وجود داشت، دشمنان هر لحظه از آن سوءاستفاده میکردند. پاکی و صداقت رفتار و گفتار و امانتداری ایشان علاوه بر اینکه در زمان حیاتشان از سوی حضرت امام (ره) و مقاممعظم رهبری مورد تأیید بود، طی این هفت سال که از رحلتشان میگذرد، نیز همچنان زبانزد مردم شریف ایران است.
بسیاری مرحوم عسگراولادی را در زمره سرمایهداران بزرگ تلقی میکردند. میزان ثروت ایشان پس از درگذشت چقدر بود؟
اولاً اگر کسی سرمایه داشته باشد، خیلی خوب است؛ چون این سرمایه متعلق به این کشور است و مجازاً در اختیار او و خانوادهاش قرار گرفته است، اما آنچه باید دقت شود، این است که تسهیل این سرمایه از چه راهی انجام گرفته و در چه راهی خرج میشود؛ چون گاهی نحوه خرج این سرمایه و دارایی ممکن است ماهیت اصل سرمایه یا شخصی که سرمایه دارد را زیر سؤال ببرد؛ بنابراین لزوماً خود آن سرمایه و سرمایهدار، ذاتاً برای کشور زیان ندارند و حتی میتوانند موجب تعالی اقتصادی و معیشت مردم هم بشوند، اما اینکه چرا برخی افراد به اشتباه میگویند حضرت ابوی در زمره سرمایهداران بوده، به دو دلیل است: اول اینکه ابوی برادری داشتند بنام حاج اسدالله که سال قبل فوت کردند. این برادر از نوجوانی با تلاشی بیوقفه به تحصیل علم و تجارت و زبان خارجی پرداخت و کمکم در جوانی موفق به ایجاد یک تجارتخانه شد. پس از آن هم به واسطه پشتکار، همت، هوش و توانمندی صحیحی که در تجارت خارجی داشت، توانست به یکی از بزرگترین سرمایهداران ایران و جهان مبدل شود. ایشان تمام عمر خود را مصروف این خاستگاهش کرد و موفق هم شد. پس آن سرمایهدار به نام عسگراولادی ایشان است و نه حضرت ابوی!
درخصوص میزان ثروت حضرت ابوی پس از درگذشت، مسائل دنیوی برای ایشان فقط در حد گذران زندگی مهم بود، نه جمعآوری اموال و املاک متعدد. البته در حد خود زندگی آبرومند و مجاز با حقوق نمایندگی حضرت امام (ره) و رهبری معظم را هم داشتند و امکانات موردنیاز خود و خانوادهشان را با قناعت و دور از اسراف، تأمین میکردند و از این بابت خداوند را در همه حال شاکر بودند.
وضعیت اقتصادی خانواده پدر در دوران کودکی ایشان چگونه بود؟
پدر مرحوم ابوی در دوران طفولیت و نوجوانی ایشان در دماوند ورشکست شده بودند. حضرت ابوی هم در بدو نوجوانی بهخاطر زلزلههای متعدد آن زمان در منطقه دماوند، به همراه برادرشان تصمیم میگیرند به تهران بیایند. این دو برادر از همان ابتدای ورود به تهران مسیر زندگی خود را مشخص میکنند. مرحوم ابوی راه تدین، تقوا، معرفت، اخلاق و مبارزه با ظلم سیستم حاکم را انتخاب کرده و از راه تجارت در بازار تنها برای گذران زندگی در حد متعارف استفاده میکنند. همانطور که اشاره شد ایشان در طول دوران حیاتشان اصلاً در پی جمعآوری ثروت و مال دنیا نبودند و فقط به کسب معرفت و خدمت به جامعه و نجات آن میاندیشیدند. برادر کوچک ایشان نیز پس از ورود به تهران، تحصیل علم و تجارت را در پیش میگیرند که البته با تلاش مجدانه و توانمندی خود نهایتاً به خواستهشان میرسند و به یکی از بزرگترین سرمایهداران ایران و جهان تبدیل میشوند.
در خصوص فعالیتهای اقتصادی پیش از انقلاب پدرتان، کمی بیشتر توضیح دهید.
حضرت ابوی ابتدا در نوجوانی و جوانی چند جایی در بازار تهران و نزد تجار معروف مشغول به تحصیلداری میشوند. ابوی از همان زمان به خاطر امانتداری و سرّ نگهداری افراد و اخلاق اسلامی و خوشخلقیشان در بازار تهران شهرت پیدا میکنند. از طرفی در جلسات با دوستانشان که غالباً یا بازاری بودند یا در مساجد و تکیهها و حوزههای آن زمان مشغول به تحصیل بودند، در چند نوبت با اشخاصی در کار مواد غذایی شریک میشوند. پس از آن مدتی هم در یک زیرپله در یک سرایی مشغول به فروش برنج به عنوان یک کاسب جزء، نه بنکدار و تجار میشوند. در آن دوران حتی پول برنج ایشان را هم مردم به صورت قسط پرداخت میکردند. پس از دستگیری ابوی توسط رژیم ستمشاهی و زندانی شدنشان، همین اموال هم مصادره میشود؛ لذا سپس از آزادی از زندان که قریب ۱۴ سال طول کشیده بود، هیچگونه امکان کاری برای ابوی وجود نداشته است. اما از آنجا که در آن دوران برادرشان یک شرکت تجاری بزرگ داشته، از ایشان میخواهند که یک شرکت به نام خود در زمینه خشکبار و زیره و... ثبت کنند. به همین روی ابوی به مدت بیش از دو سال در یکی از اتاقهای آن شرکت شروع به کار نمودند. با پیروزی انقلاب اسلامی حضرت ابوی به واسطه سمتهایی که به ایشان محول شد به برادرشان اعلام کردند: «دیگر قادر به ادامه فعالیت در این شرکت نیستم. میخواهم خودم را وقف مردم کنم.» از اینرو شرکت را منحل نمودند و بعد از آن هم تا پایان حیاتشان دیگر سراغ هیچ کار اقتصادی و فعالیتی برای کسب درآمد نرفتند. ایشان از همان بدو پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ تا شهریور ماه ۱۳۹۲ با تمام وجود در خدمت نظام و رهبری و ملت شریف و محرومان و مستضعفان بودند.
قدری هم به مسئولیتهای سیاسی ایشان در دوران برقراری نظام اسلامی بپردازیم. ماجرای ترور ایشان در سال ۱۳۶۰ را برای ما روایت کنید.
در خصوص چرایی ترور نافرجام حضرت ابوی در سال ۱۳۶۰ شمسی باید عرض کنم در آن زمان مرحوم ابوی یکی از فعالترین عناصر خدوم کشور چه به لحاظ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و در رهبری گروههای متعدد، دارای منطق و اصول بودند. ایشان همچنین در کسوت نمایندگی مجلس شورای اسلامی و سپس وزیر بازرگانی و دیگر مراتب عالی نظام به طور مؤثر فعالیت میکردند. در آن سال با افشای ماهیت افکار و اهداف منافقین و همچنین بنیصدر و گروهکهای مخالف نظام اسلامی مثل گروهک فرقان و چریکهای فدایی خلق توسط حضرت ابوی و شهید عراقی و شهید لاجوردی، این گروهکهای معاند جهت عقدهگشایی اقدام به ترور عناصر فعال نظام طی چندین ماه کردند. آن روزها شهید رجایی کاندیدای ریاستجمهوری بودند. بنا به قرعه حضرت ابوی پذیرفتند کاندیدا رزرو باشند تا اگر تروری صورت گرفت، خطرش متوجه ایشان شود و انتخابات به خوبی پیش برود و نظام دچار مشکل و حاشیه نشود. که همینطور هم شد و قرعه ترور از سوی معاندین نظام و گروهکهای فرقان و منافقین به نام حضرت ابوی افتاد. هرچند با آنکه عملیات ایشان خیلی دقیق بود، اما به لطف خدا با اینکه حضرت ابوی دو عدد گلوله به دستشان و یکی از همراهانشان هفت گلوله به بدنش اصابت نمود، هر دو نجات یافتند و به بیمارستان منتقل شدند. از همانجا هم مرحوم ابوی پیام دادند که هر کس به بنده میخواهد رأی بدهد، بداند که بنده خودم به آقای رجایی رأی خواهم داد.
از کنارهگیری پدر از کابینه میرحسین موسوی چه خاطراتی دارید؟
کنارهگیری مرحوم ابوی از کابینه میرحسین موسوی، دلایل بسیاری داشت. او به عنوان نخستوزیر ایران از خود اراده چندانی نداشت و به خصوص در مسائل اقتصادی از وزیرش بهزاد نبوی - که افکار کوپونیستی داشت- فرمان میبرد. بهزاد نبوی هم علاوه بر اینکه دخالتهای بیموردی در امور میکرد، روشهای غیرمتعارفی را برای حل مسائل به کار میگرفت. در این رابطه مرحوم ابوی به عنوان وزیر بازرگانی وقت با مهندس موسوی مذاکراتی کردند که نهایتاً بینتیجه ماند؛ چراکه روشها و افکار ایشان با یکدیگر مغایرت داشت. اساساً میرحسین موسوی با اینکه خانوادهاش بازاری بودند، در مخالفت با بازار به همراه بهزاد نبوی اقداماتی میکرد که در نهایت به نفع مردم نبود. از طرفی آن زمان به واسطه اختلافاتی که میان رئیسجمهور وقت (مقام معظم رهبری) و نخستوزیر پیش آمد، وزرا به دو دسته تقسیم شدند. به طوری که حداقل هفت وزیر نظرشان استعفا و عدم همکاری با میرحسین موسوی به عنوان نخستوزیر وقت بود که البته با جریانسازیهایی که صورت گرفت، حل اختلافات منوط به نظر حضرت امام (ره) شد. ایشان هم فرمودند: «از آنجایی که نمیشود در وضعیت کنونی دولت تضعیف شود، باید هر یک از افرادی که واقعاً نمیتوانند با روش آقای موسوی کار کنند، بیرون بروند و الباقی بمانند.» این فرمان حضرت امام (ره) سبب ابقای میرحسین موسوی و تمکین رئیسجمهور وقت از او شد تا غائله ختم به خیر شود. اما حضرت ابوی با توجه به دلایلی که داشتند از وزارت بازرگانی استعفا دادند. حضرت امام (ره) هم از خدماتی که ایشان در سمت داشتند، تقدیر کردند.
از موضع ایشان در جریان فتنه ۸۸ چه خاطراتی دارید و چه شد که ایشان در سال پایانی حیات تصمیم گرفتند که فتنهگران را به بازگشت به ساحت نظام دعوت کنند؟
در ارتباط با ورود حضرت ابوی در سالهای پایانی حیات شریفشان در جریان فتنه ۸۸ باید بگویم بنده خود شاهد بودم که در مراسمها یا جلسات مختلف، بارها اطرافیان از مرحوم ابوی سؤال میشد و حتی خواسته میشد برای کمک به رهبری و حل اختلافات و چنددستگی که در جامعه بهوجود آمده و موجب سوءاستفاده دشمن شده، کسی نمیخواهد پیشقدم شود و کاری انجام دهد؟! لذا وقتی از گوشه و کنار افرادی خود را حامل پیام عذرخواهی این افراد و بازگشتشان به آغوش نظام معرفی کردند و از رهبری معظم و مردم شریف ایران خواستار بخشش آنها شدند، حضرت ابوی به عنوان یک شخصیت سیاسی- مذهبیِ با تدبیر، برای اینکه در این موضوع گرفتار توطئه این فتنهگران نشوند، با هماهنگی و اجازه رهبری به این مسئله ورود کردند. حضرت ابوی در واقع، چون مرد وظیفه و تکلیف بودند با تصور دیگری به موضوعات نگاه میکردند و حل این مسئله را وظیفه خود میدانستند؛ لذا به عنوان یک سیاستمدار کهنهکار و با درایت تصمیم گرفتند در این موضوع ورود نمایند و با این افراد وارد مذاکره شوند تا جامعه را از چنددستگی برهانند که یا این فتنهگران طبق اعلام قبلی خود از مردم و رهبری عذرخواهی کرده، جبران خسارتها را تضمین میکردند که در این صورت اعتماد از دست رفته جلب میشد. یا این فتنهگران قول عذرخواهی میدادند ولی بعد بدان عمل نمیکردند که در این صورت واقعیت رهبران آن و فتنهشان برای ملت آشکار میگشت. البته ابوی از سالها قبل با شخصیت و افکار هر دو فرد آشنایی داشتند. همانطور که پیشتر اشاره شد حضرت ابوی در سالهای اول انقلاب هم با مهندس موسوی در هیئت دولت بود که از جانب او آسیبهایی دید و به همین خاطر افکار و روشهایش را قبول نداشت، هم با مهدی کروبی اول انقلاب هر دو در کمیته امداد، نماینده حضرت امام (ره) بودند که البته در این مورد هم، چون در تفکر و روشها با یکدیگر دچار مشکل بودند، مهدی کروبی از کمیته امداد خارج میشود.
پدر از این ملاقاتها چه خاطراتی را نقل کردند؟
ابوی این ملاقاتها را به صورت مجزا و در محل حصر خانگی افراد انجام دادند. حضرت ابوی وقتی با میرحسین موسوی ملاقات میکند حین صحبتهایشان میبینند افرادی جمع شدند و علیه ابوی و نظام شعار میدهند! همانجا مرحوم ابوی رو به مهندس موسوی میکند و میگوید: «آقای موسوی! تا زمانی که این اوضاع اینطور است و این افراد کنار شما هستند، کار برگشت و عذرخواهی شماها صورت نمیگیرد.» همین اقدام در زمان ملاقات حضرت ابوی با آقای کروبی هم صورت میگیرد و با اینکه خود آقای کروبی درخواست ملاقات با ابوی را داده بودند، در اقدامی مشابه افرادی شروع به شعار دادن میکنند. مرحوم ابوی به ایشان هم میفرماید: «تا موقعی که اینطور برخورد شود، راهی برای عذرخواهی برای شما نمیماند. باید چنین شرایطی را برچینید تا موضوع حل گردد.» لذا همانجا فرصتی را برای بازنگری رفتار و برگشتشان تعیین میکنند و از آنها میخواهند که از فرصت پیش آمده برای عذرخواهی و برگشت به آغوش نظام استفاده نمایند تا دچار خسران نشوند، ولی متأسفانه در فاصله کوتاهی، ایشان دچار بیماری قلبی و راهی بیمارستان شدند. بعد هم به مدت دو ماه در بیمارستان در حالت کما به سر بردند تا اینکه جان به جانآفرین تسلیم نمودند. اگر ایشان مدت بیشتری در قید حیات بودند، گفته خویش در خصوص این گروه برانداز و فتنهگران را انجام میدادند، اما اجل مجال نداد و ایشان به دیار باقی شتافتند.
از پیشینه و نوع روابط ایشان با رهبر معظم انقلاب چه خاطراتی دارید؟
آشنایی حضرت ابوی با رهبر معظم انقلاب به دوران پیش از پیروزی انقلاب برمیگردد؛ چراکه هر دوی این بزرگواران در جریان مبارزات پیش از انقلاب خود دستگیر میشوند و به زندان میافتند و آنجا با هم آشنا میشوند. بعد از پیروزی انقلاب هم برای انسجام نیروهای انقلابی در تشکلهای آن روزها، جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی تشکیل میشود که این دو عزیز در آنها حضور داشتهاند. از طرفی این دو بزرگوار در سمتهایی که برای خدمترسانی به جامعه بر عهده داشتند، ارتباط صمیمانهای میانشان برقرار بوده است. حتی در زمان ریاستجمهوری آیتالله خامنهای، ابوی آینده اسلام و مسلمین را در حفظ وجود ایشان میدانستند. سخنان رهبری در چهلمین روز درگذشت حضرت ابوی بهترین راوی روابط فیمابین این بزرگواران است. معظمله در آن دیدار به شاخصههایی نظیر اخلاق، معرفت، تدین، انصاف، خستگیناپذیری و مبارز صادق بودن ابوی اشاره داشتند که خود گویای شناخت کامل ایشان از مرحوم ابوی است. خداوند ایشان را تا ظهور مولایمان حفظ بفرمایند.
از ترور مقام معظم رهبری و دوران مجروحیت ایشان و ملاقاتهای پدر در آن دوره، چه خاطراتی دارید؟
به خاطر دارم در دورانی که رهبر معظم انقلاب به جهت ترور منافقین در بیمارستان بستری بودند، بنده در یکی از دیدارهای ابوی همراهشان رفتم. در آن دیدار بدون توجه به مجروحیت دستان مبارک ایشان، طبق معمول جلو رفتم و دستم را دراز کردم که دست ایشان را بگیرم و سپس ببوسم. به دلیل توجه نداشتن به مجروحیت و جانبازی دست ایشان، قدری دست را فشردم و برای بوسیدن کشیدم و جلو آوردم که ناگهان متوجه ناراحتی معظمله شدم. آن لحظه کلی خجالت کشیدم که به دلیل ناآگاهی و عدم دقت باعث ناراحتی ایشان شدهام. از سوی دیگر با نهیب حضرت ابوی روبهرو شدم که حضرت آقا فرمودند: مسئلهای نیست، ناراحت نشوید؛ لذا دست دیگر ایشان را بوسیدم که با محبت و لطف مقام معظم رهبری انجام شد.
از دوران بیماری و بستری شدن و رحلت پدر چه خاطراتی دارید؟
در خصوص بیماری و عمل قلب حضرت ابوی، پیشتر دکترها گفته بودند ریسک عمل قلب باز برای ایشان بالاست و ممکن است برگشتی نداشته باشند لذا عمل قلب باز انجام نمیدهیم! ولی وقتی عمل آنژیو برای ابوی جواب نداد، دکترها تصمیم به عمل قلب باز برای ایشان گرفتند. حضرت ابوی وقتی متوجه عدم برگشت از عمل شدند، از خانواده درخواست کردند که برایشان سمعک و لباس و کیفشان را بیاورند. علت را که جویا شدیم گفتند: «چندین کار نیمهکاره ضروری دارم، میروم آنها را انجام میدهم و بعد از دو روز برمیگردم.» در واقع ایشان در همان حالت بیماری و با آنکه عمل آنژیوی رگهایشان جواب نداده بود، قلبشان برای محرومان و مستضعفان کشور میتپید. البته این کار با توجه به شرایط بیماری ایشان امکانپذیر نبود، لذا عمل انجام شد ولی ایشان بعد از عمل به کما رفتند و چند روز نیمههوش بودند. ابوی وقتی به هوش آمدند از افرادی که کارها در اختیارشان بود درخواست کردند که به دیدارشان بیایند. ایشان در آن ملاقات به آنها برای حل موضوعات توصیه مؤکد کردند و بعد از آن هم به رحمت خدا رفتند. از آنجایی هم که ایشان عاشق ائمه اطهار به خصوص حضرت اباعبداللهالحسین (ع) بودند، در شب اول محرم به رحمت خدا رفتند.
تا کنون مطابق با جایگاه معنوی و سوابق سیاسی مرحوم عسگراولادی اقدامات فرهنگی و پژوهشی انجام گرفته است؟
تا آنجا که بنده مطلع هستم تا کنون در این زمینه کار درخوری در حد شأن مرحوم ابوی صورت نگرفته است. هرچند که در گوشه و کنار دوستانی اقدام به گردآوری مجموعهای از اسناد ساواک ایشان کردهاند، اما این مجموعه گزارشات ساواک یکطرفه و گاهی دروغ است چراکه باید جنایتی که در قبال خود زندانیان سیاسی و خانوادههایشان صورت گرفته نیز به صورت مکتوب درآید. البته از سوی بنیاد شهید و دوستان در مجله شاهد یاران، گزیدهای از صحبتهای بزرگان و همکاران و خانواده ایشان در اولین سالگرد درگذشت ابوی به چاپ رسید و پخش شد که این حرکت قابل تقدیر بود. برخی نوههای مرحوم ابوی هم در چند سال اخیر با جمعآوری عکسها و فیلمها و خاطرات دوستان و خانواده و انتشار آنها در فضای مجازی تلاش کردند نام و یاد حضرت ابوی را زنده نگه دارند که خداوند جزای خیر به این عزیزان بدهد. همه این موارد با آنکه حرکتهای مثبتی هستند، اما به هیچوجه کافی در شأن این اسطوره مقاومت و تقوا و اخلاق و معرفت اسلامی نبوده و نیست. متأسفانه در این سالها از سوی نهادهای مربوطه هم اقدام مؤثری در این خصوص انجام نگرفته است که خود جای پرسش دارد!
*جوان آنلاین