برخی معتقدند که در عرصه هسته ای،برگ برنده های باجاذبه و قابل تاخت بیشتری نمانده؛برخی نیز معتقدند..

گروه سیاسی مشرق- «سیدحسین موسویان» اخیراً و پس از بازگشت از آمریکا، گفتگوی تفصیلی با سایت «دیپلماسی ایرانی» انجام داده که تحت نظر «صادق خرازی» کار می کند. «موسویان» در این گفتگو درباره توافقنامه ژنو می گوید: «مهم ترین چالش در خصوص توافقنامه، در حقیقت پاسخ به این پرسش است که آیا غنی سازی ایران به رسمیت شناخته شده یا خیر؟ «جان کری» در مصاحبه ای اعلام کرد که ما این حق را به رسمیت نشناخته ایم اما طرف ایرانی تأکید می کند که این حق به رسمیت شناخته شده است ... به نظرم برای درک مسئله غنی سازی اورانیوم در ایران، باید به سابقه 40 ساله سیاست آمریکا در قبال غنی سازی دقت کنیم. آمریکا پس از تصویب NPT و اجرای آن تا به امروز، به شکل رسمی غنی سازی در هیچ کشوری را به رسمیت نشناخته است. تعبیر "officially recognizing the enrichment"، هیچگاه در خصوص هیچ کشوری از سوی آمریکا صورت نگرفته است. آمریکا نه به این حق برای آلمان، ژاپن، هلند، برزیل و نه در مورد آرژانتین؛ رسمیت نبخشید. از سوی آمریکا، غنی سازی در تمام کشورهایی که پس از NPT به این فناوری دست یافتند، هیچگاه به رسمیت شناخته نشده است. آنها می دانند که غنی سازی مخالف NPT نیست حتی اگر آن را به زبان هم نیاورند. دومین مسئله این است که آمریکایی ها اعتقاد دارند، اگر حق غنی سازی ایران را به رسمیت بشناسند؛ رقابتی بین المللی بر سر غنی سازی در سطح جهان شکل می گیرد که خطر و تهدید اشاعه تسلیحات هسته ای را گسترش می دهد. بنابراین در برابر تمام کشورها، سیاست دوگانه ای را اتخاذ کردند دال بر اینکه، غنی سازی در کشورهایی که به آنها اعتماد دارند؛ مانند آلمان و ژاپن را به شکل ضمنی و عملی می پذیرند».

وی سپس نسبت به منتقدین داخلی توافقنامه ژنو، انتقاد می کند و انتقادات را بر اثر اطلاعات نادرست می داند. اما باید گفت، آنچه «موسویان» گفته و آن را یک نکته منحصر بفرد می داند، چیز جدیدی نبوده و پیش از این نیز مورد نظر بخش گسترده ای از منتقدین بوده است.

در واقع، منتقدین با اتکاء به همین سابقه ایالات متحده است که نسبت به عدم توازن داده ها و ستانده ها در «برنامه اقدام مشترک» - توافقنامه ژنو- انتقاد دارند و نسبت به ادامه مسیر سخت نگرانند.

ما می دانیم که ژاپن با پذیرش استانداردهای امنیتی، فرهنگی و اقتصادی مورد نظر آمریکا در تمدن غرب مضمحل شد تا جاییکه در حال حاضر، یکی از شرکای غرب در شرق آسیاست. این حق فقط وقتی برای ژاپن لحاظ شد که این کشور، استقلال فرهنگی، سیاسی، امنیتی و اقتصادی خویش را کنار گذاشت و حاضر شد؛ متحد آمریکا باشد.

آلمان نیز همین رویه را بعد از جنگ جهانی دوم طی کرد و با از دست دادن آرمان های سیاسی و امنیتی خود اجازه یافت؛ قدرت اقتصادی خویش را حفظ کرده و حتی به شریک مهمی برای آمریکا تبدیل شود. آلمان ها حتی پذیرفتند در عرصه امنیتی، نقش دلال اطلاعاتی را برای مجموعه کشورهای بلوک غرب بازی کنند.

سئوال این است که آیا قرار است ایران هم این ذلت را بپذیرد و سپس، امتیاز برخورداری از غنی سازی صنعتی را داشته باشد؟! آیا قرار است، «جمهوری اسلامی» که به شکل پایه ای و اعتقادی و حتی استراتژیک دشمن و آلترناتیو آمریکا و ایدئولوژی غرب است؛ به شریکی برای دنیای سلطه تبدیل شود؟! نگرانی ها در اصل بر سر همین موضوع است.

اغلب می دانند که حضور آمریکا و اعضای دیگر «شورای امنیت سازمان ملل» بعلاوه آلمان، در مذاکرات هسته ای با «جمهوری اسلامی» که به بیان بهتر، راه دادن ایران در "باشگاه سیاسی قدرت های هسته ای" جهان است؛ نه برآمده از اراده آنها که حاصل تحمیل ایران بوده است. در این راستا، اگر پیشرفت های سریع و شتابنده مجموعه کشور، طی 8 ساله اخیر در حوزه دانش و صنعت صلح آمیز اتمی نبود؛ بی تردید این قدرت های تمامیت طلب جهانی حاضر به پذیرش غنی سازی محدود در ایران نمی شدند.

این نکته چنان واضح است که خود «موسویان» می گوید: «مشکل اصلی غنی سازی (در مذاکرات با تروئیکای اروپا)، هم موضع آمریکایی ها بود و نه اروپایی ها. آمریکا در آن مذاکرات، بدنبال "غنی سازی صفر" در ایران بود ... (اما) علت موفقیت اینبار در مذاکرات، در تغییر موضع ایالات متحده نهفته است. (زیرا) موضع آمریکا از "غنی سازی صفر" به "ایران بدون بمب هسته ای" تغییر پیدا کرد». همه می دانیم که این مسئله بدلیل مقاومت هسته ای کشور در 8 ساله اخیر بوده نه بدلیل خوشایند آمریکایی ها، در واقع آنها مجبور به پذیرش ایران در وضعیت فعلی هستند و می دانند؛ افزایش فشار نتیجه ای در کاهش سرعت هسته ای ندارد.

منتقدین معتقدند که اگر قرار نیست ایران، در میز مذاکرات هسته ای مابقی مسائل منطقه ای و ایدئولوژیک را وارد کند مسئه ای که بارها توسط مسئولین نظام به آن تأکید شده است- و اگر قرار نیست ایران، مثلاً امتیازهای موشکی یا امتیازهایی مربوط به مقاومت اسلامی در سوریه، لبنان و فلسطین را در مذاکرات هسته ای تاخت بزند؛ باید امتیازها بصورت متوازن پخش می شد. به بیان دقیق تر، تا دیروز، ایران و نمایندگان آن - ظریف و تیمش- به این دلیل اجازه حضور در باشگاه قدرت های هسته ای جهان را داشتند که ایران دارای ذخایر 20 درصد بود؛ در حال حاضر، چه چیز باارزشی در اختیار مانده است که بتوان با آن در ادامه مذاکرات به چانه زنی پرداخت؟

برخی فکر می کنند که در عرصه هسته ای، برگ برنده های با جاذبه و قابل تاخت بیشتری باقی نمانده است؛ برخی هم معتقدند، برگ های برنده دیگر ایران مربوط به حوزه های نفوذ «جمهوری اسلامی» در منطقه و فرامنطقه است. چالش بر سر این است که، بعضی منتظرند تا در عرصه منطقه ای و فرامنطقه ای هم امتیاز داد و برخی این اقدام را در راستای استحاله کامل انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی می دانند.

بنابراین، آقای «موسویان» که سعی کرده خود را در حد یک عالم به سرّ نمایش دهد، در باطن؛ چیز جدیدی که از ذهن منتقدین دور بوده باشد نگفته و فقط دست به یک مغالطه متبحرانه زده است.



علاوه بر تدقیق در گفتگوی اخیر «موسویان» که نگرانی ها را افزایش می دهد، نگاهی به سابقه او نیز ناظران سیاسی را بیشتر نگران می کند. «موسویان» در دولت خاتمی «معاون دبیر شورای عالی امنیت ملی» و از اعضای تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان بود. کمی بعد، رسانه های کشور و جهان خبر دادند که «موسویان» به اتهام در اختیار داشتن اسناد دولتی و انتقال برخی اطلاعات بازداشت شده است. وی با سپردن وثیقه 200 میلیون تومانی آزاد شد و نهایتاً در 20/1/1387 توسط «شعبه 5 دادگاه انقلاب اسلامی» از اتهام جاسوسی مبرا شناخته شد و با اتهام "اخلال در امنیت کشور"، به دو سال حبس تعلیقی و محرومیت از مشاغل دولتی به مدت 5 سال محکوم گردید.

از سوی دیگر، شنیده ها نیز حاکی از آن است که به دستور حسن روحانی " اتاق فکر مذاکرات هسته‌ای" به ریاست محمدجواد ظریف و با حضور غلامعلی خوشرو، امیرحسین زمانی‌نیا، سیروس ناصری، حسین موسویان، محمود سریع‌القلم، علی‌اکبر صالحی و ناصر هادیان تشکیل شده است. احتمال پیوستن اعضای دیگر به این جلسه مشورتی وجود دارد.