مصطفی کیایی با هر سه فیلمی که ساخته است قدم‌هایی بلند به جلو برداشته است. فیلم به برخی مفاسد اقتصادی کشور می‌پردازد ولی ناامید کننده نیست و زبان طنز به فیلمساز فرصت طرح مسئله داده است. نمای افتتاحیه حیرت‌انگیز و عالی است با شعر زیبایی که می‌گوید شما فلان و بهمان رو داشتید و ما نداشتیم.

گروه فرهنگی مشرق - مهم‌ترین فیلم در این سه روز جشنواره که مخاطبان را به وجد آورد خط ویژه ساخته مصطفی کیایی بود، یک فیلم کمدی حیرت‌انگیز که فیلمنامه و اجرای خوبی داشت. سعید راد و میلاد کی‌مرام هر کدام امروز دو فیلم بر پرده برج میلاد داشتند. سعید راد در دو فیلم چ و پایان خدمت نقش نظامی داشت و کی‌مرام در دو فیلم خط ویژه و برف که متوالیاً پخش شد در دو نقش متفاوت ظاهر شده بود. امروز پنج فیلم در سالن برج میلاد به نمایش درآمد:

چ/ ابراهیم حاتمی‌کیا
لامپ صد/ سعید آقاخانی
خط ویژه/ مصطفی کیایی
برف/ مهدی رحمانی
پایان خدمت/ حمید زرگرنژاد


 
مرد روزهای سخت
 چ/ ابراهیم حاتمی‌کیا




خلاصه داستان: غائله پاوه در مرداد 1358 که دکتر مصطفی چمران (فریبرز عرب‌نیا) به نجات آن مردم می‌شتابد.

کارگردانی فیلم بی نظیر است و حاتمی کیا نشان داده که هنرمند روزهای آتش و خون است. کارگرداني، فيلم‌برداري، جلوه‌های ویژه، گریم، نورپردازی، موسیقی و .. عالی بود. شخصیت اصغر وصالی فعال و بسیار باورپذیر است. همچنین بازی زوج امیررضا دلاوری (سیروان) و مریلا زارعی (هانا) حیرت‌انگیز است و پیش‌بینی‌ دریافت سیمرغ برای آنها می‌رود. یک دیالوگ سیروان تنم را لرزاند. هانا قصد دارد شوهرش را از جهاد مانع شود. سیروان می‌پرسد آیا می‌خواهی نزد تو بمانم؟ هانا به تأیید، سر تکان می‌دهد. سیروان می‌گوید: پس برو برایم یک لباس زنانه پیدا کن! این دیالوگ عالی، ترجمان آیات 85 و 86 سوره توبه است که می‌گوید وقتی خداوند فرمان جهاد می‌دهد برخی از آن می‌گریزند و راضی می‌شوند که با خانه‌نشینان بمانند: ﴿وَ إِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ ءَامِنُواْ بِاللهِ وَ جَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَْذَنَكَ أُوْلُواْ الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قَالُواْ ذَرْنَا نَكُن مَّعَ الْقَعِدِينَ* رَضُواْ بِأَن يَكُونُواْ مَعَ الْخَوَالِفِ وَ طُبِعَ عَلىَ‏ قُلُوبهِِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُون‏﴾

با دیدن این فیلم آنچه در وهله نخست به نظر می‌آید این است که آیا آن چمران بزرگ همین بود؟ بگذارید حرف آخر را همین اول بگوییم که دست و زبان سینما قاصر است از اینکه بتواند معجزه‌های بزرگی چون مصطفی چمران را زنده کند. به همین خاطر است که جناب حاتمی‌کیا می‌گوید که این چمران، از منظر من است و دیگران بروند چمران‌های خود را بسازند.

نقد مفصل فیلم را به شرط حیات، به دوران اکران آن وامی‌گذاریم.
 
 
خماری 
 لامپ صد/ سعید آقاخانی




خلاصه داستان: داستان ترک اعتیاد یک معتاد (محسن تنابنده) که همسر (ساره بیات) و دو فرزند دارد.

تنها نکته فیلم، بازی خوب محسن تنابنده و فیلمبرداری چشمگیر امیر معقولی است. به نظر می‌رسد که این فیلم با شخصیت‌های اندک خود می‌توانست یک فیلم کوتاه خوب شود که اکنون متأسفانه اینطور نشده است. این نخستین فیلم سینمایی سعید آقاخانی بازیگر است. برای او که در حال ساخت فیلم بعدی خود است آثار بهتری آرزو می‌کنیم.

 
یک کمدی جذاب
خط ویژه/ مصطفی کیایی 



خلاصه داستان: چند سارق اینترنتی مبلغ ده میلیارد تومان از حساب کسی که با رابطه توانسته است وام بگیرد می‌ربایند.

مصطفی کیایی با هر سه فیلمی که ساخته است قدم‌هایی بلند به جلو برداشته است. فیلم به برخی مفاسد اقتصادی کشور می‌پردازد ولی ناامید کننده نیست و زبان طنز به فیلمساز فرصت طرح مسئله داده است. نمای افتتاحیه حیرت‌انگیز و عالی است با شعر زیبایی که می‌گوید شما فلان و بهمان رو داشتید و ما نداشتیم. ایرادی که در اینجا می‌توانم ذکر کنم انتخاب محسن کیایی (برادر فیمساز) به جای یکی از بازیگران اصلی است. یکی از لطمات فیلم قبلی این کارگردان (ضدگلوله) نیز انتخاب غلط ایشان برای نقش فرمانده بود.
 
یک نمایشنامه 
برف/ مهدی رحمانی 



خلاصه داستان: یک روز از زندگی یک خانواده که مقرر است شب برای دخترشان سارا (آناهیتا افشار) خواستگار بیاید.

فیلمنامه را حسین مهکام نوشته است که در فیلم‌های نخست کاهانی همکار فیلمنامه‌نویس او بود ولی نشان داد که راهش از او جدا است. اولین تفاوت آنها در ایمانی است که در مهکام قوی است و در آن یکی نه.

حسین نمایشنامه‌نویس خوبی است و این فیلم نیز یک تئاتر مصور است که تمام ماجرای آن در یک خانه می‌گذرد. هرچند که فیلمساز برای این موضوع تمهیداتی اندیشیده است، از جمله انتخاب لوکیشن خوب و چشمگیر و دکوپاژ خوب. تمهید دیگر فیلم، در فیلمنامه آن است که مخاطب نیز با آمدن امید (محمدرضا غفاری) از فساد اقتصادی مجید (افشین هاشمی) و فساد اخلاقی سارا (آناهیتا افشار) باخبر می‌شود. خدا را شکر که شخصیت امید، ما را ناامید نمی‌کند. درست برخلاف فیلم «ما همه خوبیم»/ بیژن میرباقری (1383) که در انتها می‌فهمیم که این آقای امید که از قضا در آنجا هم سرباز است در مشکلات خانواده‌اش شریک است و کذا و کذا. آن فیلم میرباقری متأسفانه به طور سمبلیک ماجرای هویت ایرانی ما را زیر سؤال می‌برد.

فیلم برف، به تلخی تمام می‌شود و نشان می‌دهد که چطور دو فرزند از سه فرزند خانواده والدینشان را به مخمصه اندخته‌اند که مفرّی برای آن متصور نیست. ماجراهای سارا نیز به خوبی به امراض روحی دختران امروزی و شوهر عوض کردنشان اشاره دارد. از تیتراژ خوب فیلم که با نام برف هماهنگ شده است نباید گذشت. امروز جالب توجه اینکه میلاد کی‌مرام که با فیلم ملکه/ باشه آهنگر (1390) به سینما معرفی شد در دو فیلم اخیر بازی داشت و همچنین دیروز هم فیلم روزگار عشق و خیانت از او در همین سالن اکران یافت. بازی او خوب و چشمگیر است.
 
حسن مطلع 
پایان خدمت/ حمید زرگرنژاد 



خلاصه داستان: پوریا (امیر جدیدی) سربازی است که با یک دختر مجرم به نام مینا (هدی زین‌العابدین) در حین انتقال او به بازداشتگاه می‌گریزد.

یکی دیگر از فیلم‌های حیرت‌انگیز جشنواره که بسیار خوب ساخته شده. اما موتورش خیلی دیر راه می‌افتد. جناب بهروز افخمی، فیلمنامه را بر اساس طرحی از جناب کارگردان به خوبی نوشته است. فیلم به زیبایی به مسئله دختران فراری می‌پردازد ولی بسیار متفاوت‌تر از آنچه تاکنون دیده‌ایم و بتوان تصور کرد. تغییر شخصیت منفی پوریا قزلباش در نزد مخاطب از بدایع این فیلم است. سخن سروان بابکان (سعید راد) در انتها خیلی بر دل نشست. او گفت: من این سرباز را می‌شناسم. خدا را شکر که دختره به دست سرباز ما افتاده است. والدینش بروند دعا کنند که دختره از دست سرباز ما فرار نکند.
شاید برای اول بار یک سرباز واقعی در سینما دیدم که نه تنها از مرزهای سیاسی بلکه از ناموس مردم محافظت می‌کند. همانطور که پدرش (جمشید مشایخی) در سکانس انتهایی به او تأکید کرد که اون دختره ناموس مردمه، برو هر طوری هست اورا به خانواده‌اش برسان و هر بلایی که سرت آمد عیبی ندارد. اگر کسی می‌خواهد معنای غیرت و ناموس را بفهمد این فیلم را تماشا کند.


امیر جدیدی (بازیگر نقش پوریا)، حمید زرگرنژاد (کارگردان)، حسین سلیمانی (بازیگر نقش جعفر)


* امیر اهوارکی