گروه فرهنگی مشرق - در روز نخست جشنواره باز هم «چرخ» داشت از ابتدا اختراع میشد. تا سئانس آخر، هنوز کارت خیلی از افراد رسانه به دستشان نرسیده بود و به علت کاهلی یا نابلدی برخی مسئولان، افراد دیگری داشتند حساب پس میدادند و کارها را رفع و رجوع میکرد. رئیس حراست برج میلاد، در خصوص تعداد مجاز خبرنگاران برای ورود به سالن سعدی (جلسه نقد و بررسی) تعیین تکلیف میکرد! برای فیلمهای اول، نشست پرسش و پاسخ برگزار نشد و پرسشهای نشست فیلمهای دیگر حتماً بایست به طور مکتوب با ذکر نام خبرنگار و رسانه انجام میگرفت.
این روش را در سال 1389 آزموده و به خطای آن پی برده بودند. یادم هست برخی پرسش کنندگان که نمیخواستند هویتشان فاش شود، نام بعضی رسانههای دیگر را در انتهای پرسش خود مینوشتند. ثانیاً به دلیل اهمال مجری یا گروه فیلمسازی، بسیاری از سؤالکنندگان به جواب خود نمیرسیدند. به نظر راقم سال گذشته، بهترین روش در این سالها اجرا شد. جلسات را یک مجری ثابت، که فراست و تجربه خوبی دارد، برگزار میکرد (محمدرضا شهیدیفر) که در هر جلسه حدود چهل سؤال مخاطبان را مطرح میکرد و در انتها نیز به پرسشهای شفاهی مجال میداد. نمیخواهم نفوس بد بزنم. اما این دوستان برگزار کننده حتی از تجربیات سالهای قبل خودشان استفاده نکردند و آزموده را دوباره آزمودند.
دیروز پنج فیلم در سالن برج میلاد به نمایش درآمد:
- زندگی آقای محمودی و بانو/ سید روحالله حجازی
- عاشقها ایستاده میمیرند/ سید شهرام مسلخی
- گنجشگک اشی مشی/ وحید نیکخواه آزاد، غلامرضا رمضانی، مسعود کرامتی
- بیگانه/ بهرام توکلی
- سیزده/ هومن سیدی
سنت و تجدد
زندگی آقای محمودی و بانو/ سید روحالله حجازی
این فیلم سال گذشته در آستانه نمایش در جشنواره فجر به محاق رفت. حتی قرار بود در یک سئانس فوق العاده برای منتقدان و اهالی مطبوعات به نمایش درآمد که البته نشد. یک دلیلش احتمالاً آن بود که برنامه نمایش برج میلاد، تا روز آخر بدون تغییر بماند و همینطور هم شد.
این فیلم به نحو زیبایی، تقابل سنت و مدرنیته را نشان میدهد. زنان سنتی، تکالیف خود را به درستی انجام میدهند و مطیع شوهرانشان هستند. ولی زنان امروز، شوهرانشان را اسیر خود میکنند و حتی ظن خیانت درباره آنها میرود.
فیلم اخیر جناب حجازی نیز مانند فیلم قبلی او «زندگی خصوصی آقای میم» (1390) بر اساس فیلمنامه علی طالبآبادی است و بعید نیست اگر به یک سهگانه تبدیل شود.
شوان عطوف، بازیگر کرد عراقی در این فیلم به خوبی درخشیده است اما در عوض سروش صحت در نقش خود جا نمیافتد و بهتر است بگوییم انتخاب او برای این نقش اشتباه بوده است. رفتن رضا به کردستان عراق فرصتی بود که برخی قصههای آن قوم مطرح شود. فیلم در انتها به قصه اصلی باز میگردد. طبق نشانی رضا جسد داوود به کمک همین مبارزان کرد عراقی یافت شده و او به ایران بازمیگردد. سروش صحت در این فیلم و فیلم بعدی بازی داشت.
فیلم در کل مثبت بود اما نباید انتظار داشت که همگان از آن لذت ببرند. ولی در عوض هموطنان کرد و سایر اکراد از فیلم استقبال خواهند کرد.
فمینیسم که شاخ و دم ندارد. زیاد دیدهایم مردانی را که به دلیل نوعی حقارت در خودشان جنس زن را بر اوج میبرند و همجنسان خود را خوار و ذلیل میکنند. در جلسه نقد بنده تنها کسی بودم که نسبت به مضمون مزخرف این فیلم ضدخانواده که از قضا خود را طرفدار خانواده نشان میدهد ابراز نگرانی کردم و بعد از جلسه نیز سعی کردم جناب نیکخواه را به موضوعات خلاف عرف و شرع فیلمش آگاه کنم. ایشان علاوه بر تهیهکنندگی این فیلم، فیلمنامه هر سه اپیزود فیلم را نوشته است. اما جناب نیکخواه یک گرگ باران دیده است و درست میداند چه وقت باید فیلمنامه خود را به فارابی بدهد تا بتواند در بحران کمبود فیلم برای جشنواره کودک اصفهان، قی کردههای فمینیسم را با بودجه دولتی بسازد و مدعی فیلم هنری شود. نمیدانم این فیلمی که باید برای مخاطبان زیر پانزده سال ممنوع باشد چطور فیلمنامهاش در فارابی تصویب میشود و لایق نمایش در جشنواره کودک. این فیلم مزخرف و بیمار حتی نباید برای جشنواره فجر نمایش داده میشد. این فیلم جای بسیاری از فیلمها را تنگ کرده است.
نام بیگانه به همین شخصیت اشاره دارد که حالا در فیلم جناب توکلی در قالب زنی به نام سپیده، بومی شده است؛ البته نه کاملاً چون نمونه این زن در وطن ما، نادر است. پانتهآ بهرام نقش نسرین را بازی کرده و با توجه به پیشینه تئاتری خود به خوبی از ایفای آن برآمده است. بازیهای امیر جعفری و مهناز افشار هم خوب و چشمگیر است.
بیگانه، قصه زن فتانه سیاهبختی است که دیگرانی از عشق او مردهاند و حالا او که از گذشته خود فرار میکند باز هم عاشقان سینهچاک جدید پیدا میکند. جرأت جناب توکلی را باید ستود که به چنین موضوعی دست یازیده، موضوعی که نیاز روزمره جامعه ما نیز هست، زنان فتانه سرکش که به سبب جمال ظاهری بسیار متفرعن شدهاند و مردان را اسیر خود میکنند.
فیلم جناب سیدی واقعاً سینمایی و خوشساخت است و مضمون خوبی دارد. به جای گنجشگک اشیمشی که فیلم متظاهرانه و دروغگو است این فیلم را بایست در جشنواره کودک اصفهان نمایش میدادند تا هم اعلام خطری باشد برای نوجوانان و هم برای والدینشان. بازی همه بازیگران چشمگیر است خصوصاً سینا میرطهماسب بازیگر نوجوان فیلم که با این فیلم معرفی شده است. اما متأسفانه بازی آزاده صمدی در نقش سامیه اصلاً خوب نیست و به فیلم لطمه زده است. برای جناب سیدی که از بازیگری به کارگردانی روی آورده است آرزو میکنیم که فیلمهای بهتری بسازد.
آیا بازی امیر جعفری در دو فیلم اخیر و پخش متوالی آنها در سالن برج میلاد تصادفی بوده است؟ بازی سروش صحت در فیلمهای سئانس دوم و سوم چطور؟ جالب توجه اینکه سال گذشته این دو بازیگر نقش دو برادر را در فیلم قاعده تصادف بازی می کردند, فیلمی که امیر جعفری به سبب بازی در آن نامزد بهترین بازیگر نقش اول مرد شد.
* امیر اهوارکی
این روش را در سال 1389 آزموده و به خطای آن پی برده بودند. یادم هست برخی پرسش کنندگان که نمیخواستند هویتشان فاش شود، نام بعضی رسانههای دیگر را در انتهای پرسش خود مینوشتند. ثانیاً به دلیل اهمال مجری یا گروه فیلمسازی، بسیاری از سؤالکنندگان به جواب خود نمیرسیدند. به نظر راقم سال گذشته، بهترین روش در این سالها اجرا شد. جلسات را یک مجری ثابت، که فراست و تجربه خوبی دارد، برگزار میکرد (محمدرضا شهیدیفر) که در هر جلسه حدود چهل سؤال مخاطبان را مطرح میکرد و در انتها نیز به پرسشهای شفاهی مجال میداد. نمیخواهم نفوس بد بزنم. اما این دوستان برگزار کننده حتی از تجربیات سالهای قبل خودشان استفاده نکردند و آزموده را دوباره آزمودند.
دیروز پنج فیلم در سالن برج میلاد به نمایش درآمد:
- زندگی آقای محمودی و بانو/ سید روحالله حجازی
- عاشقها ایستاده میمیرند/ سید شهرام مسلخی
- گنجشگک اشی مشی/ وحید نیکخواه آزاد، غلامرضا رمضانی، مسعود کرامتی
- بیگانه/ بهرام توکلی
- سیزده/ هومن سیدی
سنت و تجدد
زندگی آقای محمودی و بانو/ سید روحالله حجازی
خلاصه داستان: آقای محمودی (حمید فرخنژاد) و محدثه بانو (هنگامه قاضیانی) میزبان ساناز (ترانه علیدوستی) و شوهرش رامتین (پیمان قاسمخانی) هستند و آنها را طی چند روز در خانهشان پذیرایی میکنند. ساناز خواهرزاده محدثه است. بحث و جدلهای دو زوج ادامه دارد اما هر کدام به شیوهای.
این فیلم به نحو زیبایی، تقابل سنت و مدرنیته را نشان میدهد. زنان سنتی، تکالیف خود را به درستی انجام میدهند و مطیع شوهرانشان هستند. ولی زنان امروز، شوهرانشان را اسیر خود میکنند و حتی ظن خیانت درباره آنها میرود.
فیلم اخیر جناب حجازی نیز مانند فیلم قبلی او «زندگی خصوصی آقای میم» (1390) بر اساس فیلمنامه علی طالبآبادی است و بعید نیست اگر به یک سهگانه تبدیل شود.
یک فیلم قومی
عاشقها ایستاده میمیرند/ سید شهرام مسلخی
خلاصه داستان: رضا (سروش صحت) با دیدن تصویر کاک هیوا (شوان عطوف) در تلویزیون برای یافتن او و جسد شوهر خواهرش به کردستان عراق میرود. عاشقها ایستاده میمیرند/ سید شهرام مسلخی
شوان عطوف، بازیگر کرد عراقی در این فیلم به خوبی درخشیده است اما در عوض سروش صحت در نقش خود جا نمیافتد و بهتر است بگوییم انتخاب او برای این نقش اشتباه بوده است. رفتن رضا به کردستان عراق فرصتی بود که برخی قصههای آن قوم مطرح شود. فیلم در انتها به قصه اصلی باز میگردد. طبق نشانی رضا جسد داوود به کمک همین مبارزان کرد عراقی یافت شده و او به ایران بازمیگردد. سروش صحت در این فیلم و فیلم بعدی بازی داشت.
فیلم در کل مثبت بود اما نباید انتظار داشت که همگان از آن لذت ببرند. ولی در عوض هموطنان کرد و سایر اکراد از فیلم استقبال خواهند کرد.
یک فیلم فمینیستی
گنجشگک اشی مشی/ وحید نیکخواه آزاد، غلامرضا رمضانی، مسعود کرامتی
خلاصه داستان: یک فیلم سه اپیزودی از زنانی که به سبب عدهای مرد قاتل، لاشعور و اعدامی مورد ظلم واقع شدهاند. گنجشگک اشی مشی/ وحید نیکخواه آزاد، غلامرضا رمضانی، مسعود کرامتی
فمینیسم که شاخ و دم ندارد. زیاد دیدهایم مردانی را که به دلیل نوعی حقارت در خودشان جنس زن را بر اوج میبرند و همجنسان خود را خوار و ذلیل میکنند. در جلسه نقد بنده تنها کسی بودم که نسبت به مضمون مزخرف این فیلم ضدخانواده که از قضا خود را طرفدار خانواده نشان میدهد ابراز نگرانی کردم و بعد از جلسه نیز سعی کردم جناب نیکخواه را به موضوعات خلاف عرف و شرع فیلمش آگاه کنم. ایشان علاوه بر تهیهکنندگی این فیلم، فیلمنامه هر سه اپیزود فیلم را نوشته است. اما جناب نیکخواه یک گرگ باران دیده است و درست میداند چه وقت باید فیلمنامه خود را به فارابی بدهد تا بتواند در بحران کمبود فیلم برای جشنواره کودک اصفهان، قی کردههای فمینیسم را با بودجه دولتی بسازد و مدعی فیلم هنری شود. نمیدانم این فیلمی که باید برای مخاطبان زیر پانزده سال ممنوع باشد چطور فیلمنامهاش در فارابی تصویب میشود و لایق نمایش در جشنواره کودک. این فیلم مزخرف و بیمار حتی نباید برای جشنواره فجر نمایش داده میشد. این فیلم جای بسیاری از فیلمها را تنگ کرده است.
اقتباس دوم از تنسی
بیگانه/ بهرام توکلی
بعد از موفقیت فیلم اینجا بدون من (1390) که از نمایشنامه باغ وحش شیشهای اقتباس شده بود، باز هم جناب توکلی به سراغ نمایشنامه موفق دیگری از تنسی ویلیامز (1983-1911) رفته است؛ اتوبوسی به نام هوس که اقتباس های چندی از آن صورت گرفته و مشهورترین آنها فیلمی به همین نام ساخته الیا کازان (1951) است که نامزد دوازده جایزه اسکار شد و چهار قطعه را کسب کرد، از جمله سه جایزه بازیگری را. و فقط دست مارلون براندو از این جایزه کوتاه ماند. درباره این فیلم بسیار نوشتهاند از جمله درباره ویویان لی که بعد از بازی در نقش یک زن روانپریش به نام بلانش، تا مدتها نتوانست از آن نقش بیرون بیاید و به همین سبب به مشکلات عدیدهای دچار گشت و عبرت و مثل شد. بیگانه/ بهرام توکلی
خلاصه داستان: قصه نسرین زنی روان پریش (پانتهآ بهرام) که به خانه خواهر ناتنیاش سپیده (مهناز افشار) میآید و مدتی در آنجا میماند.
نام بیگانه به همین شخصیت اشاره دارد که حالا در فیلم جناب توکلی در قالب زنی به نام سپیده، بومی شده است؛ البته نه کاملاً چون نمونه این زن در وطن ما، نادر است. پانتهآ بهرام نقش نسرین را بازی کرده و با توجه به پیشینه تئاتری خود به خوبی از ایفای آن برآمده است. بازیهای امیر جعفری و مهناز افشار هم خوب و چشمگیر است.
بیگانه، قصه زن فتانه سیاهبختی است که دیگرانی از عشق او مردهاند و حالا او که از گذشته خود فرار میکند باز هم عاشقان سینهچاک جدید پیدا میکند. جرأت جناب توکلی را باید ستود که به چنین موضوعی دست یازیده، موضوعی که نیاز روزمره جامعه ما نیز هست، زنان فتانه سرکش که به سبب جمال ظاهری بسیار متفرعن شدهاند و مردان را اسیر خود میکنند.
سیزده/ هومن سیدی
خلاصه داستان: بمانی پسر سیزده ساله بعد از اینکه مادرش مهری (ریما رامینفر) خانه پدرش بردیا (امیر جعفری) را ترک کرد با اراذل و اوباش بزرگ میشود. فیلم جناب سیدی واقعاً سینمایی و خوشساخت است و مضمون خوبی دارد. به جای گنجشگک اشیمشی که فیلم متظاهرانه و دروغگو است این فیلم را بایست در جشنواره کودک اصفهان نمایش میدادند تا هم اعلام خطری باشد برای نوجوانان و هم برای والدینشان. بازی همه بازیگران چشمگیر است خصوصاً سینا میرطهماسب بازیگر نوجوان فیلم که با این فیلم معرفی شده است. اما متأسفانه بازی آزاده صمدی در نقش سامیه اصلاً خوب نیست و به فیلم لطمه زده است. برای جناب سیدی که از بازیگری به کارگردانی روی آورده است آرزو میکنیم که فیلمهای بهتری بسازد.
آیا بازی امیر جعفری در دو فیلم اخیر و پخش متوالی آنها در سالن برج میلاد تصادفی بوده است؟ بازی سروش صحت در فیلمهای سئانس دوم و سوم چطور؟ جالب توجه اینکه سال گذشته این دو بازیگر نقش دو برادر را در فیلم قاعده تصادف بازی می کردند, فیلمی که امیر جعفری به سبب بازی در آن نامزد بهترین بازیگر نقش اول مرد شد.
* امیر اهوارکی