به گزارش مشرق، تا حالا به این فکر کردهاید که برای سرگرمی آدم بکشید؟ چنین فکر جنونآمیزی، چندین سال میشود که روی پرده سینما جایش باز شده. بالاخره آدمیزاد است و تخیل میکند، هرقدر هم که تخیلش به دور از انسانیت باشد. شاید یکی از اولین فیلمهایی که با همین ایده اصلی پدید آمد اثر استنلی کوبریک بود. فیلمی که کوبریک آن را یک طنز اجتماعی دانست که میخواهد روش کنترل اجتماعی جوامع مدرن را بهنقد بکشد، بااینحال برخی منتقدان اثر کوبریک را یک اثر ضداخلاق دانستند و حتی راجر ایبرت در نقد این اثر گفت: «این یک افتضاح ایدئولوژیک است.»
نکتهای که باعث اعتراض مخاطبان بازی مرکب شد دقیقا روی همین موضوع تمرکز دارد. مخاطبان از ریختن یکسری انسان در یک جزیره و کشتار کشدار آدمها خسته شدهاند و دیگر سوژه برایشان تکراری شده۴۰ سال بعد و در شرق عالم «بازی مرکب» ساخته شد. معلوم نیست اگر ایبرت زنده بود و بازی مرکب را میدید بازهم آن تعبیر را درباره پرتغال کوکی به کار میبرد؟ بازی مرکب که نتفلیکس در ذیل استراتژی دنبالسازی فصل دوم، آن را هم روانه تصویر کرده و مخاطبان را منتظر فصل سومش نگه داشت. ۴۰سال قبل وقتی کوبریک پرتغال کوکی را ساخت تمام موسیقیها، حرکات و لباس پوشیدنهایش وارد فرهنگ عمومی شد و طرفداران تیم ملی هلند ۱۹۷۴ به خاطر شیوه بازی تهاجمی این تیم و رنگ نارنجی پیراهنهایش لقب پرتغال کودکی را گرفتند. همین ماجراها ۴۰ سال بعد برای بازی مرکب رقم خورد.
عملاً تا چند ماه نمادهای بازی مرکب در تمام فروشگاههای بزرگ دنیا دیده میشد، از بازیها گرفته تا پوشش نگهبانان، پا به فرهنگعامه گذاشت و سود کلانی را نصیب سرمایهگذاران نتفلیکسی کرد. سریال هوانگ دونگ هیوک بهخودیخود وارد چرخه سرمایهگذاری نتفلیکس شد. اثری که خود را ضدسرمایهداری میداند ولی نوع به تصویر کشیدن طبقه ضعیفش در نیت فیلمساز شکهایی را وارد میسازد.
تا پیش از سال ۲۰۱۹ وقتی یک اثر وارد چرخه سرمایهگذاری در هالیوود میشد بهاحتمال بسیار زیاد یا ابرقهرمانی بود یا ذیل آثاری تعریف میشد که مؤلفههای اصلی آن تعارضی با دولت مدرن ندارد بااینحال اقدام نتفلیکسیها در رفتن سراغ یک سریال کرهای که ادعای ضدسرمایهداری بودن هم دارد، یک نقطه قابلتأمل در این پلتفرم تولید و پخش به شمار میرفت.
در فصل اول بازی مرکب، مسئله کاملاً مشخص بود، عده دورهم جمع شده بودند و با زندگیشان بازی میکردند. در این بازی یا میبردند یا مسابقه به قیمت جانشان تمام میشد. در آخر سریال هم فهمیدیم که این مرگومیرها تنها برای سرگرمی یک برگزارکننده متمول ساخته شده است.
با پخش شدن فصل اول، عملاً هوانگ دونگ هیوک هم فکر نمیکرد با پایانبندی شوکآورش دیگر نیاز به ساختن فصل دیگری برای این اثر باشد اما نتفلیکسیها بیخیال این بمب کرهای نشدند. همانطور که دست از سر پلتفرم گازتلو-اوروتیا برنداشتند و پس از پخش فیلم اول آن، فیلم دوم را هم پخش کردند. فیلمی که بهصورت نمادین در نقد سرمایهداری ساخته شد اما چیزی جز یک اثر غیرانسانی و منزجرکننده را پدید نیاورد، درنهایت «پلتفرم دو» هم نتوانست اقبالهای فیلم اول را تکرار کند و به یک اثر ضعیف تبدیل شد.
آب بستن برای فروش جهانی
در فصل دوم بازی مرکب، داستان با برنده سری قبل آغاز میشود. برندهای که حالا دغدغه برچیدن بازی را پیدا کرده و میخواهد در نقش یک قهرمان بساط این بازی را جمع کند. شاید در ابتدای امر چنین تصمیمی به نظر جذاب و اتفاقاً انسانی تصور شود اما فصل دوم بازی مرکب در ایده متوقف میشود و وقتی شخصیت اصلی ماجرا یعنی بازیکن ۴۵۶ به جزیره بازی بازمیگردد. دوباره همان ۹ قسمت تکرار میشود و قصه سابق با کاراکترهای جایگزین وارد میدان میشوند. از قسمت دوم تا قسمت هفتم که شورش شکل میگیرد عملاً همان قصه فصل قبل دنبال میشود.
نکتهای که باعث اعتراض مخاطبان بازی مرکب شد دقیقا روی همین موضوع تمرکز دارد. مخاطبان از ریختن یکسری انسان در یک جزیره و کشتار کشدار آدمها خسته شدهاند و دیگر سوژه برایشان تکراری شده. به نظر میرسد ساخته شدن فصل دوم بازی مرکب دلیلی ندارد جز آنکه نتفلیکسیها را از کاهش مخاطب نجات دهد و گوی رقابت را به اچ بی او و اف اکس واگذار کند.
دنباله بیکیفیت یا دنبالهروی از نسل زد
بهار سال ۲۰۱۹ بود که فیلم انگل پخش جهانی شد و همان دوران بود که نتفلیکس در نوع سریالسازی خود ابتکارات تازهای را در دستور کار قرار داده بود؛ ابتکاراتی که یکی از آنها کوتاه کردن سریالها و رفتن به سراغ کشورهای غیرآمریکایی صاحب سریال بود.
با پخش «انگل» و انتشار آن بهصورت جهانی، موجی آغاز شد که نگاهها را دوباره به سینمای کره چرخاند. انگل ادعای ضد سرمایهداری بودن داشت با اینکه در پایان فیلم مخاطب با سرمایهدارها بیشتر همراه بود تا خانواده فقیر داستان اما این مدل فیلمهای اصطلاحاً ضد سرمایه با انگل تبدیل به موجی شد که درنهایت به آمریکا رسید. بهغیراز انگل، جوکر تاد فلیپس هم در سال ۲۰۱۹ از فیلمهای چشمگیری بود که ذیل همین مدل از فیلمهای ضد سرمایهداری دنبال شد که البته این فیلم هم در ادامه و با جوکر: جنون مشترک از داستان اصلی خود بهطور کامل دور شد. جوکر، پلتفرم و حالا بازی مرکب را میتوان از فیلمهایی دانست که با ادعای ضد سرمایهداری ساخته شدند اما با دنبالهایی که از آنها ساخته شد، تبدیل به آثاری شدند که فرسنگها با ایده اصلی فاصله دارند.
جوکر تبدیل به یک کمدی موزیکالِ آشفته شد، پلتفرم برای جذب مخاطب به خونریزی بیشتر روی آورد و بازی مرکب هم چارهای نداشت تا برای جذب مخاطب دوباره بازی را برپا کند و داستان را تا فصل سوم کش بدهد. داستانی که برای جذابتر شدنش، مؤلفههای نسل زدیها را بهوضوح در آن میبینیم؛ پیرسینگ، لاک ناخن برای پسران، موی بلند برای ارتشیها و حضور یک کیپاپر در داستان نشان از علاقه وافر نتفلیکسیها به جذب مخاطبان نسل زدی به واضح و سطحی شکل ممکن دارد، مدلی از پرداخت که دیگر برای مخاطبان آثار نتفلیکس تبدیل به اتفاقی معمولی شده است.
میشود بازاری بود و ضد سرمایهداری؟
حتی اگر فصل اول بازی مرکب را ضد سرمایهداری بدانیم باز این دلیلی نمیشود که فصل دوم هم بر همان ریل اثر اول طی مسیر کند. در فصل اول بازی مرکب از بلندگوی سرمایهدارهای نتفلیکس ادعاهای ضدسرمایهداری مطرح میکرد. بااینحال در فصل اول بازی مرکب با آنکه به طرز فجیعی شاهد خشونت آشکار در اثر بودیم اما حداقل با ضدقهرمان قصه یکی شماره یک همراهی نمیکردیم. موضوعی که در فصل دوم تغییر کرد و حالا نهتنها با ضدقهرمان داستان همراهی میکنیم و برایمان کاراکتر جالبی است، بلکه با میزان خشونت بیشتری هم همراه هستیم. خشونتی که پس از چند مرتبه تکرار آن در اثر عملاً ما را نسبت به کشته شدن انسانها در بازی مرکب بیتفاوت میکند. بیتفاوتیای که اتفاقاً در راستا و چهارچوب اهداف سرمایهداری معنا پیدا میکند و بهنوعی بازی مرکب با فروش تصویر قتل آدمها، مخاطب میخرد.