گروه فرهنگی مشرق - مهمترین خبر امروز، نمایش فیلم توقیفشده خانه پدری (1389) ساخته کیانوش عیاری بود و کنجکاویها برای تماشای این فیلم زیاد بود. افراد مختلفی برای تماشای آن در کاخ جشنواره مشاهده میشدند از جمله اصغر فرهادی، بهرام توکلی، عادل فردوسیپور، حجتالله ایوبی و... حضور اصغر فرهادی بیش از همه غافلگیرکننده بود و افراد زیادی برای صحبت کردن و عکس گرفتن با او پیشقدم میشدند.
نمایش فیلمهای مستند در سالن شماره پنج کاخ جشنواره ادامه دارد و در سالن شماره چهار نیز چهار فیلم در بخش نوعی نگاه به نمایش درآمدند، از جمله ماهی و گربه (شهرام مکری) و بیداری برای سه روز (مسعود امینی تیرانی).
روز شنبه در سالن اصلی برج دو فیلم از مهدی هاشمی پخش شد؛ خانه پدری و تراژدی. از اندیشه فولادوند نیز دو فیلم کلاشینکف و خانوم نمایش یافت.
شنبه شش فیلم در سالن اصلی برج میلاد به نمایش درآمد:
نمایش فیلمهای مستند در سالن شماره پنج کاخ جشنواره ادامه دارد و در سالن شماره چهار نیز چهار فیلم در بخش نوعی نگاه به نمایش درآمدند، از جمله ماهی و گربه (شهرام مکری) و بیداری برای سه روز (مسعود امینی تیرانی).
روز شنبه در سالن اصلی برج دو فیلم از مهدی هاشمی پخش شد؛ خانه پدری و تراژدی. از اندیشه فولادوند نیز دو فیلم کلاشینکف و خانوم نمایش یافت.
شنبه شش فیلم در سالن اصلی برج میلاد به نمایش درآمد:
ـ اشباح/ داریوش مهرجویی
ـ حق سکوت/ محمدهادی نائیجی
ـ کلاشینکف/ سعید سهیلی
ـ خانه پدری/ کیانوش عیاری
ـ خانوم/ تینا پاکروان
ـ تراژدی/ آزیتا موگویی
در ذیل، این فیلمها را به طور فشرده مرور خواهیم کرد.
اقتباس دوم از ایبسن
اشباح/ داریوش مهرجویی
ـ حق سکوت/ محمدهادی نائیجی
ـ کلاشینکف/ سعید سهیلی
ـ خانه پدری/ کیانوش عیاری
ـ خانوم/ تینا پاکروان
ـ تراژدی/ آزیتا موگویی
در ذیل، این فیلمها را به طور فشرده مرور خواهیم کرد.
اقتباس دوم از ایبسن
اشباح/ داریوش مهرجویی
خلاصه داستان: خطای سالهای دور تیمسار سلیمانی (مهدی سلطانی) بر فرزندش مازیار (امیرعلی دانایی) نیز اثرگذار است.
*****
مهرجویی بعد از فیلم سارا که اقتباسی از نمایشنامه خانه عروسک ایبسن (1906-1828) بود باز هم به سراغ این نمایشنامه نویس هلندی رفته است. بنده به دلیل نگارش تقد فیلمهای روز قبل، از تماشای فیلم بازماندم اما جالب توجه اینکه عموم مخاطبان از آن به بدی یاد میکردند. در پنج سال اخیر جناب مهرجویی همه ساله یک فیلم ساخته است اما گوئیا باید فاتحه او را خواند. چون فیلمهایش هیچ سنخ از تماشاگران را راضی نکرده است.
زمزمههایی برای اکران نوروزی فیلم شنیده میشود. هرچند بعید است که چنین فیلم تلخی برای نوروز انتخاب شود. به هر حال، نقد آن را به زمان اکران وامیگذاریم.
آقای نائیجی متولد 1355 آمل و دارای تحصیلات حوزوی است و مسلّماً با چنین موضوعاتی از نزدیک آشنا است. او بعد از دستیاری بهروز افخمی در فرزند صبح و ساخت یک سریال اکنون نخستین فیلم خود را تجربه میکند.
حق سکوت محصول حوزه هنری است و حسام محمودی (خسته نباشید) نقش اول آن است. فیلم سالم و روان نائیجی انتظارات ما را از او بالاتر میبرد.
خلاصه داستان: رضا کِلاش (رضا عطاران) و عادل سعی میکنند مشکلات اقتصادی چند نفر را حل کنند. و وقتی موفق نیستند دست به اسلحه میبرند.
کلاشینکف رونوشت کارگردان از فیلم قبلی خود است. او سعی کرده تا با این فیلم، موفقیت گشت ارشاد را تکرار کند اما چندان موفق نیست. لوکیشنهای زیاد فیلم نهتنها باعث جذابیت فیلم نشده بلکه باعث آشفتگی فیلم شده است. شخصیتهای اصلی، باز هم سه نفرند با این تفاوت که نفر سوم یک دختربچه ده ساله کر و لال به نام عطیه است. عادل که مأمور بانک بوده اسلحهاش را با خود آورده و در مواقعی به کار میگیرد. عجیب اینکه در انتهای فیلم عطیه است که از اسلحه استفاده میکند و عادل را نجات میدهد. و باز هم مانند گشت ارشاد انتهای فیلم با رویای دو شخصیت اصلی تمام میشود.
فیلم گشت ارشاد نقطه عطف آثار سهیلی محسوب میشود. موفقیت آن فیلم، بیش از همه محصول نگاه خاص مهدی علیمیرزایی فیلمنامهنویس جوان آن است. اشتباه سهیلی آنجا بود که فیلمنامه او را خرید و با رفیق خود مهدی محمدنژادیان آن را بازنویسی کرد. و حالا این فیلمنامه باز هم محصول فکر سهیلی و محمدنژادیان است تا ترکیباتی را که علیمیرزایی در فیلمنامه قبلی به کار گرفته را احیاء کند.
خانه پدری محصول 1389 است ولی به دلیل فضای تاریک فیلم، تاکنون توقیف بوده است. امسال مسئولان جشنواره نه تنها امکان نمایش آن را فراهم کردهاند بلکه جناب عیاری را جزو داوران بخش سودای سیمرغ آوردند. خیلیها با دیدن فیلم به مسئولان دوره قبل که آن را توقیف کرده بودند حق دادند.
خانه پدری همچون یک نمایشنامه است و قصه تماماً در یک خانه قدیمی میگذرد. عیاری در فیلمنامه بسیار فمینیستی خود، ظلم به زنان در ادوار مختلف این خانه را بررسی میکند. همه قصهها به نحوی به قتل ملوک ربط دارند. با موضوع قتلهای ناموسی، فیلمهای چندی همچون بمانی از داریوش مهرجویی (1380) ساخته شدهاند اما عیاری این موضوع را به تاریخ برده و سعی کرده تا تأثیر این قتل را در نسلهای مختلف این خانواده بررسی کند.
کارگردانی جناب عیاری، بسیار خوب و چشمگیر از کار درآمده ولی مشکل اصلی فیلم نگاه یکسویه آن به مسائل زنان است. تصور کنید که شما یک روز صبح در حین عبور از یکی از میدانهای شهر، شاهد به دار آویخته شدن مردی در ملأ عام باشید. قضاوت شما چگونه خواهد بود؟ آیا وارد میدان شده و به مجریان قانون اعتراض میکنید که چرا میخواهند جان یک کسی را بگیرید یا اینکه سعی میکنید از جرم این مرد سردرآورید و قضاوت عادلانهتری بکنید؟
مواجهه مخاطبان با فیلم خانه پدری همچون عبور رهگذران در این مثال است. فیلم اشارهای به موضوع ناموسی قتل میکند اما از جرم ملوک چیزی نمیگوید. مخاطبی که صحنه قتل فجیع ملوک را به دست پدر و برادرش میبیند چطور میتواند قضاوت کند؟ اصولاً چه قضاوتی میتواند بکند؟ از آنجا که تماشاگر در سینما منفعل است و حق انتخاب ندارد لذا ما نیز در انتهای فیلم صرفاً میتوانیم بگوییم که از آن خوشمان آمد یا نه.
خصوصیت فمینیستها آن است که یک طرفه به قاضی میروند و به حقوق طرف مقابل کاری ندارند. عیاری نیز با این فیلم نشان داده که یک فمینیست تمام عیار است. او در پرسش حضوری نیز همین جواب را به بنده داد و گفت که من خود را به دفاع از حقوق زنان موظف میدانم. اگر فیلمساز در مقام قاضی به یکی از طرفین گرایش داشته باشد واضح است که به خطا خواهد رفت. اهمیت و موفقیت اصغر فرهادی در آن است که میان شخصیتهای فیلمش عدالت را رعایت میکند. مثلاً در فیلم جدایی نادر، شخصیت سیمین در مقام زن دوران مدرن، بدمن قصه است و همه مشکلات از او شروع میشود. اما پرداخت عادلانه کارگردان به این شخصیت تا آن حد است که برخیها به اشتباه سیمین را قهرمان قصه دانستند (نگا. به نقد اینجانب: جدایی نادر از آرگو). و همچنین در فیلم گذشته، که نمونهای از زن بیقید غربی در آن نقد میشود، فیلمساز به شخصیت ماری اجازه میدهد تا از خود دفاع کند. در نهایت فیلمساز قضاوت را به مخاطب وامیگذارد که جانب که را بگیرد. اما در خانه پدری به مخاطب حق قضاوت و تفکر داده نشده و لذا برای بنده تماشای چنین فیلمهایی که کارگردان از قبل با دیکتاتوری تمام برای همه چگونه فکر کردن همگان تصمیم گرفته، بسیار زجرآور است.
فیلم، با خشونت آغاز و با سیاهی تمام میشود. قصه این خانه را حتی میتوان به کل جامعه تعمیم داد. خدا نکند که کارگردان چنین قصدی کرده باشد ولی فیلم او قابل چنین برداشتهای هست. یادم میآید وقتی عیاری در سال 1385 همراه با سینماگران دیگر به حضور رهبر انقلاب رسید و از جمله سخنانش این بود که جشنواره کن فیلم آبادانیها (1371) ساخته مرا به دلیل سیاهنمایی نپذیرفته است. رهبر انقلاب به وقت سخنرانی نسبت به سخن ایشان واکنش نشان داده و فرمودند: «آقاى عيارى به دوستان كَن لطف كردند و از آنها دفاع كردند كه به ايشان گفتهاند، شما چرا اينقدر سياهنمايى مىكنيد كه فيلم شما را ما نتوانيم نشان بدهيم؛ بايد ديد آقاى عيارى چه كار كرده بوده كه آنها دلشان به حال ملت ايران سوخت» (بیانات در 23 خرداد 1385).
نقد مفصل فیلم را به آینده موکول میکنیم. خصوصاً که جناب عیاری به راقم وعده کرد که بعد از جشنواره با هم گفتوگو خواهیم کرد.
فیلم سه اپیزود دارد و در آن بازیگران معروفی بازی دارند: سیامک انصاری، شقایق فرهانی، اندیشه فولادوند، بهزاد فراهانی، اشکان خطیبی، امین حیایی، پانتهآ پناهیها. در اپیزود سوم امین حیایی نقش کارگری را بازی کرده است که دستهایش در کارخانه قطع شده و قصد خودکشی دارد... موضوع محوری هر سه اپیزود مشکلات اقتصادی است که موضوع مشترک بسیاری از فیلمهای امسال بوده است. از جمله دو فیلم دیگر امروز، حق سکوت و تراژدی.
در زمانهای که مردهایی همچون عیاری و وحید نیکخواه آزاد، عملاً فمینیست شدهاند واقعاً از یک زن انتظار نداشتم فیلمی در مورد لزوم وفاداری به شوهر بسازد و عدالت ورزد. به این خانوم کارگردان که چنین منظر زیبایی را برگزیده است دست مریزاد گفته، ساخت فیلم نخست او را به فال نیک میگیریم.
فیلم «تراژدی» در بولتن جشنواره به نام «یک تراژدی» ثبت شده است. خانم موگویی که پیشتر دستیار کارگردان و برنامهریز کارگردانهایی همچون رضا کریمی بوده است در این فیلم، نخستین مسئولیت کارگردانی خود را به خوبی به انجام رسانده است. تراژدی نیز همچون فیلم سئانس قبل، بر محور مشکلات اقتصادی میچرخد هرچند خرده داستانهای دیگری نیز دارد، از جمله ماجرای موسی (حسین یاری) که خواستگار قبلی زینت بوده است، مسائل اشرافزادههایی همچون پژمان (پژمان هادوی) و زن بابایش (پانتهآ بهرام) که فیلم به واسطه تصادف اتومبیل به آن وارد میشود.
فیلمنامه را رضا کریمی نوشته است و خشایار الوند و مهدی سجادهچی آن را بازنویسی کردهاند. از رضا کریمی قبلاً فیلمهای فمینیستی همچون هزاران زن مثل من (1380) دیدهایم. ولی خدا را شکر گوئیا خزعبلات فمینیسم از مد افتاده است. امسال فیلمهایی فمینیستی جشنواره را دو کارگردان مرد ساختهاند: وحید نیکخواه آزاد و کیانوش عیاری. آیا عجیب نیست که زنان مدافع حقوق مردان و حفظ خانواده شدهاند و در عوض برخی فیلمسازان نامتعادل مرد هنوز همچون بیست سال قبل، بر طبل پاره فمینیسم میکوبند؟
خانه اشرافی فیلم، در فیلمهای برف و انارهای نارس نیز به کار گرفته شده است.
* امیر اهوارکی
*****
مهرجویی بعد از فیلم سارا که اقتباسی از نمایشنامه خانه عروسک ایبسن (1906-1828) بود باز هم به سراغ این نمایشنامه نویس هلندی رفته است. بنده به دلیل نگارش تقد فیلمهای روز قبل، از تماشای فیلم بازماندم اما جالب توجه اینکه عموم مخاطبان از آن به بدی یاد میکردند. در پنج سال اخیر جناب مهرجویی همه ساله یک فیلم ساخته است اما گوئیا باید فاتحه او را خواند. چون فیلمهایش هیچ سنخ از تماشاگران را راضی نکرده است.
زمزمههایی برای اکران نوروزی فیلم شنیده میشود. هرچند بعید است که چنین فیلم تلخی برای نوروز انتخاب شود. به هر حال، نقد آن را به زمان اکران وامیگذاریم.
یک طلبه
حق سکوت/ محمدهادی نائیجی
خلاصه داستان: حبیبی (حسام محمودی) طلبه جوانی است که با مشکلات اقتصادی روبرو است و همسرش نیز او را ترک کرده است.
حق سکوت/ محمدهادی نائیجی
آقای نائیجی متولد 1355 آمل و دارای تحصیلات حوزوی است و مسلّماً با چنین موضوعاتی از نزدیک آشنا است. او بعد از دستیاری بهروز افخمی در فرزند صبح و ساخت یک سریال اکنون نخستین فیلم خود را تجربه میکند.
حق سکوت محصول حوزه هنری است و حسام محمودی (خسته نباشید) نقش اول آن است. فیلم سالم و روان نائیجی انتظارات ما را از او بالاتر میبرد.
رونویسی از خود
کلاشینکف/ سعید سهیلی
کلاشینکف/ سعید سهیلی
خلاصه داستان: رضا کِلاش (رضا عطاران) و عادل سعی میکنند مشکلات اقتصادی چند نفر را حل کنند. و وقتی موفق نیستند دست به اسلحه میبرند.
کلاشینکف رونوشت کارگردان از فیلم قبلی خود است. او سعی کرده تا با این فیلم، موفقیت گشت ارشاد را تکرار کند اما چندان موفق نیست. لوکیشنهای زیاد فیلم نهتنها باعث جذابیت فیلم نشده بلکه باعث آشفتگی فیلم شده است. شخصیتهای اصلی، باز هم سه نفرند با این تفاوت که نفر سوم یک دختربچه ده ساله کر و لال به نام عطیه است. عادل که مأمور بانک بوده اسلحهاش را با خود آورده و در مواقعی به کار میگیرد. عجیب اینکه در انتهای فیلم عطیه است که از اسلحه استفاده میکند و عادل را نجات میدهد. و باز هم مانند گشت ارشاد انتهای فیلم با رویای دو شخصیت اصلی تمام میشود.
فیلم گشت ارشاد نقطه عطف آثار سهیلی محسوب میشود. موفقیت آن فیلم، بیش از همه محصول نگاه خاص مهدی علیمیرزایی فیلمنامهنویس جوان آن است. اشتباه سهیلی آنجا بود که فیلمنامه او را خرید و با رفیق خود مهدی محمدنژادیان آن را بازنویسی کرد. و حالا این فیلمنامه باز هم محصول فکر سهیلی و محمدنژادیان است تا ترکیباتی را که علیمیرزایی در فیلمنامه قبلی به کار گرفته را احیاء کند.
یک فمینیست تمام عیار
خانه پدری/ کیانوش عیاری
خلاصه داستان: دوران پهلوی اول است و فیلم با قتل ناموسی ملوک (نگار خاقانی) توسط پدر (مهران رجبی) و برادرش محتشم (مهدی هاشمی) آغاز میشود. قصه در چهار مقطع ده پانزده ساله بعدی، تأثیرات آن واقعه را تا زمانه اکنون دنبال میکند.
خانه پدری/ کیانوش عیاری
خانه پدری محصول 1389 است ولی به دلیل فضای تاریک فیلم، تاکنون توقیف بوده است. امسال مسئولان جشنواره نه تنها امکان نمایش آن را فراهم کردهاند بلکه جناب عیاری را جزو داوران بخش سودای سیمرغ آوردند. خیلیها با دیدن فیلم به مسئولان دوره قبل که آن را توقیف کرده بودند حق دادند.
خانه پدری همچون یک نمایشنامه است و قصه تماماً در یک خانه قدیمی میگذرد. عیاری در فیلمنامه بسیار فمینیستی خود، ظلم به زنان در ادوار مختلف این خانه را بررسی میکند. همه قصهها به نحوی به قتل ملوک ربط دارند. با موضوع قتلهای ناموسی، فیلمهای چندی همچون بمانی از داریوش مهرجویی (1380) ساخته شدهاند اما عیاری این موضوع را به تاریخ برده و سعی کرده تا تأثیر این قتل را در نسلهای مختلف این خانواده بررسی کند.
کارگردانی جناب عیاری، بسیار خوب و چشمگیر از کار درآمده ولی مشکل اصلی فیلم نگاه یکسویه آن به مسائل زنان است. تصور کنید که شما یک روز صبح در حین عبور از یکی از میدانهای شهر، شاهد به دار آویخته شدن مردی در ملأ عام باشید. قضاوت شما چگونه خواهد بود؟ آیا وارد میدان شده و به مجریان قانون اعتراض میکنید که چرا میخواهند جان یک کسی را بگیرید یا اینکه سعی میکنید از جرم این مرد سردرآورید و قضاوت عادلانهتری بکنید؟
مواجهه مخاطبان با فیلم خانه پدری همچون عبور رهگذران در این مثال است. فیلم اشارهای به موضوع ناموسی قتل میکند اما از جرم ملوک چیزی نمیگوید. مخاطبی که صحنه قتل فجیع ملوک را به دست پدر و برادرش میبیند چطور میتواند قضاوت کند؟ اصولاً چه قضاوتی میتواند بکند؟ از آنجا که تماشاگر در سینما منفعل است و حق انتخاب ندارد لذا ما نیز در انتهای فیلم صرفاً میتوانیم بگوییم که از آن خوشمان آمد یا نه.
خصوصیت فمینیستها آن است که یک طرفه به قاضی میروند و به حقوق طرف مقابل کاری ندارند. عیاری نیز با این فیلم نشان داده که یک فمینیست تمام عیار است. او در پرسش حضوری نیز همین جواب را به بنده داد و گفت که من خود را به دفاع از حقوق زنان موظف میدانم. اگر فیلمساز در مقام قاضی به یکی از طرفین گرایش داشته باشد واضح است که به خطا خواهد رفت. اهمیت و موفقیت اصغر فرهادی در آن است که میان شخصیتهای فیلمش عدالت را رعایت میکند. مثلاً در فیلم جدایی نادر، شخصیت سیمین در مقام زن دوران مدرن، بدمن قصه است و همه مشکلات از او شروع میشود. اما پرداخت عادلانه کارگردان به این شخصیت تا آن حد است که برخیها به اشتباه سیمین را قهرمان قصه دانستند (نگا. به نقد اینجانب: جدایی نادر از آرگو). و همچنین در فیلم گذشته، که نمونهای از زن بیقید غربی در آن نقد میشود، فیلمساز به شخصیت ماری اجازه میدهد تا از خود دفاع کند. در نهایت فیلمساز قضاوت را به مخاطب وامیگذارد که جانب که را بگیرد. اما در خانه پدری به مخاطب حق قضاوت و تفکر داده نشده و لذا برای بنده تماشای چنین فیلمهایی که کارگردان از قبل با دیکتاتوری تمام برای همه چگونه فکر کردن همگان تصمیم گرفته، بسیار زجرآور است.
فیلم، با خشونت آغاز و با سیاهی تمام میشود. قصه این خانه را حتی میتوان به کل جامعه تعمیم داد. خدا نکند که کارگردان چنین قصدی کرده باشد ولی فیلم او قابل چنین برداشتهای هست. یادم میآید وقتی عیاری در سال 1385 همراه با سینماگران دیگر به حضور رهبر انقلاب رسید و از جمله سخنانش این بود که جشنواره کن فیلم آبادانیها (1371) ساخته مرا به دلیل سیاهنمایی نپذیرفته است. رهبر انقلاب به وقت سخنرانی نسبت به سخن ایشان واکنش نشان داده و فرمودند: «آقاى عيارى به دوستان كَن لطف كردند و از آنها دفاع كردند كه به ايشان گفتهاند، شما چرا اينقدر سياهنمايى مىكنيد كه فيلم شما را ما نتوانيم نشان بدهيم؛ بايد ديد آقاى عيارى چه كار كرده بوده كه آنها دلشان به حال ملت ايران سوخت» (بیانات در 23 خرداد 1385).
نقد مفصل فیلم را به آینده موکول میکنیم. خصوصاً که جناب عیاری به راقم وعده کرد که بعد از جشنواره با هم گفتوگو خواهیم کرد.
زنان وفادار
خانوم/ تینا پاکروان
خلاصه داستان: سه قصه از سه خانواده که زنها در مشکلات اقتصادی، حامی همسرانشان هستند.
خانوم/ تینا پاکروان
فیلم سه اپیزود دارد و در آن بازیگران معروفی بازی دارند: سیامک انصاری، شقایق فرهانی، اندیشه فولادوند، بهزاد فراهانی، اشکان خطیبی، امین حیایی، پانتهآ پناهیها. در اپیزود سوم امین حیایی نقش کارگری را بازی کرده است که دستهایش در کارخانه قطع شده و قصد خودکشی دارد... موضوع محوری هر سه اپیزود مشکلات اقتصادی است که موضوع مشترک بسیاری از فیلمهای امسال بوده است. از جمله دو فیلم دیگر امروز، حق سکوت و تراژدی.
در زمانهای که مردهایی همچون عیاری و وحید نیکخواه آزاد، عملاً فمینیست شدهاند واقعاً از یک زن انتظار نداشتم فیلمی در مورد لزوم وفاداری به شوهر بسازد و عدالت ورزد. به این خانوم کارگردان که چنین منظر زیبایی را برگزیده است دست مریزاد گفته، ساخت فیلم نخست او را به فال نیک میگیریم.
باز هم مشکلات اقتصادی
تراژدی/ آزیتا موگویی
خلاصه داستان: قاسم سبزیکار (مهدی هاشمی) آهنگر سابق به کمک شاگردش حبیب (بهرام رادان) برای حل مشکلات اقتصادی خود تصمیم میگیرد خود را به کشتن دهد تا همسر زینت (رؤیا نونهالی) با گرفتن دیه او مشکلاتشان برطرف شود. اما ماجرا آنطور که آنها گمان میکنند پیش نمیرود.
تراژدی/ آزیتا موگویی
فیلم «تراژدی» در بولتن جشنواره به نام «یک تراژدی» ثبت شده است. خانم موگویی که پیشتر دستیار کارگردان و برنامهریز کارگردانهایی همچون رضا کریمی بوده است در این فیلم، نخستین مسئولیت کارگردانی خود را به خوبی به انجام رسانده است. تراژدی نیز همچون فیلم سئانس قبل، بر محور مشکلات اقتصادی میچرخد هرچند خرده داستانهای دیگری نیز دارد، از جمله ماجرای موسی (حسین یاری) که خواستگار قبلی زینت بوده است، مسائل اشرافزادههایی همچون پژمان (پژمان هادوی) و زن بابایش (پانتهآ بهرام) که فیلم به واسطه تصادف اتومبیل به آن وارد میشود.
فیلمنامه را رضا کریمی نوشته است و خشایار الوند و مهدی سجادهچی آن را بازنویسی کردهاند. از رضا کریمی قبلاً فیلمهای فمینیستی همچون هزاران زن مثل من (1380) دیدهایم. ولی خدا را شکر گوئیا خزعبلات فمینیسم از مد افتاده است. امسال فیلمهایی فمینیستی جشنواره را دو کارگردان مرد ساختهاند: وحید نیکخواه آزاد و کیانوش عیاری. آیا عجیب نیست که زنان مدافع حقوق مردان و حفظ خانواده شدهاند و در عوض برخی فیلمسازان نامتعادل مرد هنوز همچون بیست سال قبل، بر طبل پاره فمینیسم میکوبند؟
خانه اشرافی فیلم، در فیلمهای برف و انارهای نارس نیز به کار گرفته شده است.
* امیر اهوارکی