گروه فرهنگی مشرق ـ مصاحبه هفتهنامه پنجره با هاوارد گوردون (تهیه کننده سریالهای 24 و هوملند) در آستانه جشنواره فجر انتشار یافت و فرصت بحث و بررسی بیشتر درباره آن میسر نشد. اما مطالب مطرح شده در آن چیزی نبود که بتوان به زودی فراموش کرد، خصوصاً که در آن به همکاری برخی ایرانیها برای ساخت فیلم آرگو تصریح شده بود. ما برای تحقیق در این موضوع، ابتدا به سراغ علیرضا پورصباغ رفتیم که مصاحبه مکتوب با گوردون، توسط او صورت گرفته بود. در صحبت یک ساعته با پورصباغ از صحت گفتوگو مطمئن شدیم.
در مرحله بعد به سراغ برخی از افراد مطلع رفتیم:
1. جواد شمقدری/ در متن مصاحبه گوردون، ورود امریکاییها به ایران برای تحقیقات فیلم آرگو ظاهراً در دوران مدیریت ایشان بوده است. شمقدری به دلایلی که در ادامه آمده است از خود رفع مسئولیت کرد و چنین ماجرایی را اگر وجود داشته باشد به دوره قبل از خود مربوط دانست. سخن ایشان پذیرفتنی آمد زیرا امریکاییها، اخبار ساخت فیلم آرگو را از سال 1386 نشر داده بودند و قاعدتاً تحقیقات میدانی و ساخت دکور فیلم به همان سالها مربوط میشود.
2. محمدرضا جعفری جلوه/ ریاست کنونی بنیاد فارابی و معاون سینمایی وزارت ارشاد در سالهای 88-1384. هرچند تنها سؤال کوتاه ما درباره سخن گوردون برای همکاری ایران با آرگو برای ایشان فاکس و بیش از سی نوبت نیز پیگیری شد اما عملاً امکان گفتوگو از سوی ایشان فراهم نگشت. دو نوبت نیز با تلفن همراه ایشان تماس گرفتیم که خودشان نیز ما را به همان درب بسته معاونت ارتباطات حوالت دادند.
3. مدیران خانه سینما/ آنها در اسفند 1387 میزبان هیئتی از اسکار بودند. آقای میرکریمی حاضر به مصاحبه نشد اما در یک جمله مراوده با سازندگان آرگو را به آقای شمقدری نسبت داد. آقای عسگرپور نیز اظهار بیاطلاعی میکرد و میگفت تا حدی نسبت به صحت این مصاحبه مشکوک است. به دلیل سفرهای مکرر ایشان امکان مصاحبه مقدور نشد.
4. بهروز افخمی/ در متن مصاحبه گوردون، از فیلم روز شیطان (1373) ساخته او یاد شده است. او مصاحبه را صحیح میدانست و به دعوت ما برای حضور در یک میزگرد جواب مثبت داد. میزگردی که در سمت دیگر آن مهدی کرمپور سازنده پل چوبی نشسته است. کرمپور در اسفند گذشته وقتی جایزه اسکار به فیلم آرگو داده شد یادداشتی علیه این فیلم نوشت و به همکاران آن تاخت. لحن او به نحوی بود که گویا دوستان ایرانی آرگو را میشناسد.
این گفتوگو عمدتاً حول سخنان گوردون در مصاحبه با هفتهنامه پنجره (شماره 183، شنبه 28 دی 1392) دور میزند.
کلید واژهها: دوستان ایرانی آرگو، جایزه اسکار، جدایی نادر از سیمین، لابی اسکار برای فیلم جدایی نادر، جشنوارههای خارجی
قسمت دوم این موضوع که میزگردی با حضور آقایان افخمی و کرمپور است در روزهای آتی منتشر خواهد شد.
ـ رفت و آمد امریکاییها به ایران عمدتاً قبل از خرداد ۱۳۸۸ و انتخابات ریاست جمهوری بوده است. بعد از جریان فتنه، عملاً راه آنها به خاطر مراقبتها و حساسیتهایی که به وجود آمده بود بسته شد. بعد از ماجرای فتنه، اصلاً به امریکاییها ویزا داده نمیشد مگر افرادی که از طرف چند نهاد تأیید میشدند. لذا آنها نمیتوانستند در چهار سال اخیر به ایران وارد شده باشند. این گروه تحقیقاتی که برای فیلم آرگو به ایران آمدهاند باید قبل از خرداد 1388 بوده باشد.
نکتۀ آشکاری که همه ما میدانیم، تعدادی از سینماگران هالیوود و اعضای آکادمی اسکار در اسفند ۱۳۸۷ به ایران آمدند و برنامه داشتند که به دانشکدههای سینمایی بروند، از مکانهای مختلف بازدید کنند، با هنرمندان گپ بزنند و با معاونت سینمایی وقت (جعفری جلوه)، دیدار کنند. همان وقت بنده به عنوان مشاور هنری رئیس جمهور مصاحبهای کردم و گفتم امریکاییها باید به خاطر فیلمهایی که علیه تمدن اسلام و ایران و انقلاب اسلامی ساختند عذرخواهی کنند، و قبل از عذرخواهی کسی حق ندارد با ایشان دیدار کند.
* یادم هست که این سخنان شما جنجالی شد و برخی رسانههای بیگانه هم آن را بازتاب دادند.
ـ حداقل نتیجه سخنان ما این شد که بسیاری از برنامههای آنها را لغو کرد. چون میخواستند به دانشکده سینما تئاتر، دانشکده صداوسیما و دانشکده سوره بروند. حتی شنیدم که میخواستند از یکی دو دانشگاه در خارج از تهران مانند دانشگاه اصفهان بازدید کنند. حتی قرار بود با آقای جعفری جلوه و مسئولان سینمایی کشور دیدار کنند، که قرارهایشان لغو شد. آن برنامههای گسترده، به ارتباطات شخصی با تعدادی افراد تقلیل یافت.
اینها مهمانان خانه سینما بودند. و میدانیم که خانه سینما بدون هماهنگی و تأیید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خودش راساً نمیتواند کسی را دعوت کند. احتمالاً همین گروه یا گروه کوچکتری در جنب اینها، برای فیلم آرگو نیز تحقیقاتی داشتهاند و حتی بعضاً گفته میشود که از لانه جاسوسی هم بازدید کردهاند. همه اینها به احتمال زیاد برمیگردد به همان گروه امریکایی که در اسفند 1387 از هالیوود و از آکادمی اسکار رسماً به ایران وارد شدند.
* پس میفرمایید امریکاییها در دوران شما به ایران نیامدهاند؟
ـ ما سه دوره کنفرانس هالیوودیسم و یک دوره جشنواره افق نو را برگزار کردیم. بعد از فتنه، حساسیت برای ورود امریکاییها به ایران خیلی زیاد شده بود. حتی امریکاییهایی که در ضدیت با سیاستهای صهیونیسم و امریکا شاخص بودند و به این عنوان شناخته میشدند برای ورودشان به کشور خیلی مشکل داشتیم. برخی از مهمانهایمان به همین دلیل نتوانستند بیایند و ویزایشان جور نشد.
به نظر من بهترین افراد برای پاسخ گویی به این قضیه مدیران سینمایی آن وقت در ارشاد و خانه سینما هستند، که توضیح بدهند که ماجرایی که گوردون نقل کرده صحت و سقمش چقدر است.
* آنها چه نیازی داشتند که برای ساخت آرگو از ایران بازدید کنند؟ برای دیدن و فیلم گرفتن از سفارتخانه سابق خودشان یا تحقیقات دیگر؟
ـ به نظر من آنها برای ساخت فیلم آرگو نیاز به تحقیقاتی که خیلی مؤثر باشد نداشتند. البته خب اینکه بیایند ایران را ببینند و لانه جاسوسی را ببینند و یک سری اطلاعات دیگر تهیه کنند، خب شاید بد نبوده باشد. اما به نظر من ساخت فیلم آرگو متکی به اینکه آنها به ایران بیایند نبوده است. یعنی اینها خیلی از چیزهایی که در فیلم رعایت کرده بودند را بدون آمدن به ایران نیز میتوانستند به آن دسترسی پیدا کنند؛ هم فیلمها و هم عکسهایش را. ضمن اینکه در آرگو شاهد هستیم که خیلی از لوکیشنها و موقیعتها با واقعیت ایران در آن زمان، خیلی مطابقت ندارد. بیشتر سعی کردهاند که مخاطب، فیلم را پس نزند به خصوص مخاطب ایرانی.
* ولی به هر حال لوکیشن و دکور خیابان طالقانی و لانه جاسوسی را خیلی خوب ساختهاند.
ـ بله. ولی شاید میتوانستند بدون دیدن سفارتخانه واقعی نیز دکور آن را بسازند. علاوه بر این موارد، خود امریکاییها در جریان لانه جاسوسی و در آن ۴۴۴ روز که خبرنگاران میآمدند و میرفتند، تصاویر متعددی گرفتهاند. خود آنها فیلمهای زیادی دارند. حتی یکی از مأموریتهایشان در سالهای ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ این بود که تصویر بگیرند برای اینکه اگر خواستند برای آزادسازی گروگانها حمله کنند، موقعیتهای خیابان طالقانی و خیابان شهید مفتح و پشت سفارت، همه را بلد باشند. لذا آن زمان فیلمهای متعددی میگرفتند. حتی در گزارشاتی که در فیلم طوفان شن (1375) هم به آن اشاره شده، جاسوسانی بودند که در پوشش خبرنگار میآمدند و فیلمهای مخصوص به خودشان را میگرفتند و میرفتند. لذا به نظر میرسد که خیلی به آن محتاج نبودهاند. و ضمن اینکه از طریق گوگل ارث و ماهواره هم میتوانند تصاویر دقیقتری را رصد کنند. میخواهم بگویم ساخت فیلم آرگو، متوقف بر این تحقیات میدانی نبوده است. اما اینکه اینها ادعا میکنند که آمدهاند و با افرادی نشست داشتند و با افرادی گفتوگو کردند و یا از مرکز لانه جاسوسی دیدار کردند اینها قاعدتاً به قبل از جریان فتنه برمیگردد.
* در مصاحبه جوری به نظر میرسد که گوئیا اینها به ایران آمدهاند و مقامات ایرانی آگاهانه با فیلم آرگو همکاری کردهاند و در عوض، وعده شده است که آنها جایزه اسکار را به فیلم جدایی نادر از سیمین بدهند. این مطلب را چگونه میتوان توجیه کرد؟
ـ ببینید! این یک ادعا است. به هر حال ما باید آقای گوردون را با آن جریان شیطان بزرگ بشناسیم و نگاه کنیم. طبیعی است که خیلی حرفها را ممکن است پس و پیش یا مبهم بزند. ممکن است هیئت اسکار در زمان ورود به ایران یا در جایی دیگر، گفتوگو یا معاملاتی با مسئولان سینمایی مثلاً برای فیلم آفساید (1385) [ساخته جعفر پناهی] کرده باشند. لذا این موضوع به فیلم جدایی نادر از سیمین که در تابستان 1389 فیلمبرداری شد دخلی ندارد. یا اگر بعدها اینها آمده و با افراد دیگری و با دستگاههای دیگر هماهنگی کرده باشند و تحت عناوین دیگر مثل پوشش خبرنگار وارد شده باشند، آن دیگر به حوزه ما برنمیگردد. چیزی که به حوزه مأموریتی من بر میگردد این است که چنین چیزی ما اصلاً در سوابقمان نداریم.
راجع به فیلم جدایی نادر هم که ایشان گفته، ممکن است بالاخره افرادی در موقعیتهایی حرفهایی زده باشند چون اینها در هالیوودند و بعضاً عضو آکادمی اسکار هستند افرادی هم در داخل امریکا سخنانی گفته باشند. این هم بعید نیست. حالا اینکه در چه مقطعی و چگونه؟ باز اینها مبهم میماند.
* آیا شما هم با امریکاییها دیدار داشتهاید؟ ماجرای لابی مشهور شما برای اسکار را میگویم.
ـ آن چیزی که من مطرح کرده بودم به عنوان لابی، اتفاقاً با مخالفان تفکر یهودیِ حاکم بر هالیوود و اسکار صورت گرفت. مخالفانی که پنهان هستند و دیده نمیشوند، یا حداقل جرأت دیده شدن ندارند. ما با آنها مذاکره کردیم. بارها گفتهام که محور گفتوگویمان فقط ایجاد انگیزه در آنها بود که آن فیلم اسرائیلی رأی نیاورد و فیلم ایرانی برنده شود. فقط با این محور صحبت کردیم. طبیعی است که وقتی گوردون میگوید «من یک یهودی دو آتشه هستم و حفظ اسرائیل خیلی برایم مهم است» امثال او هیچ وقت مخاطب مذاکرات ما نبودهاند.
* این لابی کردن چه زمانی صورت گرفت؟
ـ بعد از آنکه جدایی نادر جزء نامزدها آمد. چون تا قبل اینکه نامزد جایزه شود به هر حال جزء مأموریتمان نبود که کاری کنیم حتماً کاندید شود. شصت تا هفتاد فیلم از سراسر دنیا میفرستند و ما باید منتظر باشیم خودشان چه تصمیمی میگیرند. لذا آن مقطع خیلی برای ما حساسیتی نداشت. اما وقتی که نامزد شد ــ مثل فیلم بچههای آسمان که سال 1999 نامزد شد ــ احساس کردیم که حالا میشود روی آن کار کرد. لذا در دیدارهایی که با خارجیها داشتیم، با مسئولانی که با حوزه سینما مرتبط بودند بحث و گفتوگو کردیم. جالب اینکه خود آنها موضوع را مطرح میکردند. اول به ما تبریک میگفتند که این فیلم نامزد جایزه شده است، بعد ما از فرصت استفاده میکردیم و پیشنهادمان را میگفتیم. جالب اینکه هر جا هم مطرح شد مورد استقبال قرار گرفت.
* چطور مورد استقبال قرار میگرفت؟
ـ خیلی از آزادیخواهان دنیا ایرانیها را در دل دوست دارند. لذا فرصتی میخواهند تا بروز دهند. این ماجرا را قبلاً نقل کردهام و اینجا هم میگویم. یکی از آن اعضای سالخورده آکادمی در جواب درخواست ما گفت: «من حداقل دویست نفر را میشناسم که به حرف منِ پیرمرد گوش میدهند.» این دقیقاً تعبیری بود که او به کار برد. به نظر میرسد که همین رایزنیها هم موثر بوده است. چون در همین گفتوگو، آقای گوردون در یک جا میگوید که مسئولان شما برای چند رأی بیشتر، داشتند تلاش میکردند.
* راستش با توجه به آمار بالای یهودیان هالیوود و اسکار، من انتظار داشتم که فیلم اسرائیلیِ «پاورقی» رأی بیاورد یا حتی فیلم «در تاریکی» ساخته خانم هلند که آن هم درباره یهودیان در جنگ دوم جهانی بود.
ـ لذا به نظر میرسد که گوردون هم از این ماجرا عصبی شده که چرا آن فیلم اسرائیلی رأی نیاورده و یک فیلم ایرانی انتخاب شده. به احتمال زیاد، نزاع برای چند رأی بیشتر صورت گرفته است. تصور کنید که فیلم اسرائیلی مثلاًٌ ۵۰۰ رأی آورده و فیلم جدایی نادر ۵5۰ رأی. خب! جدایی نادر انتخاب شد. به نظر میرسد همین چند رأی هم موثر بوده است که فیلم اسرائیلی انتخاب نشود.
* کسانی که با آنها صحبت کردید ایرانی هستند یا امریکایی؟
ـ هیچ کدامشان ایرانی نبودند.
* مذاکره چطور و در کجا بوده است؟ برای چه به ایران آمده بودند؟
ـ آنها به ایران نیامده بودند، ما رفته بودیم. در ایران البته با بعضیها صحبت کردیم ولی بیشتر مذاکرات، در سفری بود که به اروپا انجام شد. در ایران مثلاً با برخی مهمانان دومین کنفرانس هالیوودیسم، همان سالی که جدایی نادر کاندید شد صحبت هایی انجام شد.
* بهمن ۱۳۹۰ بود.
ـ بله. با آنها همچنین گفتوگویی شده بود. البته آنها منتقدان وضعیت موجود در امریکا و هالیوود بودند. جالب اینکه اینها به ما میگفتند چرا بابت ساخت فیلمهای ضد ایرانی مانند آرگو شکایت نمیکنید. به همین دلیل به عنوان یک مصوبه همایش هالیوودیسم شکایت از آرگو را در دستور کار قرار دادیم. یکی از نتایجش اجرایی شد و یک وکیلی که در فرانسه چنین شهامتی داشت که با اسرائیلیها و لابیهای صهیونیست دربیفتد پذیرفت از ما دفاع کند. اما متأسفانه جریان شکایت ایشان در ماههای اخیر متوقف شد.
به نظر میرسد همان تفکری که امروز شکایت از آرگو را متوقف میکند، همین تفکر قبلاً با همینها همکاری داشته است. خیلی جالب و عجیب است که بعضیها بخواهند ما را متهم کنند، آن هم با آدرس یک آدمی مثل گوردون که فقط دارد حرف میزند، هیچ شاهدی ندارد که مثلاً بگوید چه سالی به ایران آمدهاند. اگر ممکن باشد اطلاعات مسافران بعضی کشورها پاک شود اما ورود امریکاییها به ایران، اطلاعاتشان که چه سالی آمدهاند با چه کسانی قرار ملاقات داشتند، به کجاها رفتند قابل پیگیری است.
* یادم هست سخنان شما در مورد لابی اسکار بازتاب وسیعی داشت و حتی به عنوان لطیفه روز، پیامک میشد.
ـ من در وسط یک مصاحبه طولانی، جمله کوتاهی گفتم که لابی هم شد، یا لابی هم کردیم. اصلاً فکر نمیکردم جلب توجه کند. اما برخی رسانهها مرا مسخره کردند.
* مصاحبهتان با کدام رسانه بود؟
ـ با یک روزنامه بود. بعد، تیتر شد و شروع کردند به مسخره کردن. حرفشان هم این بود که مگر اسکار جای لابی کردن است، و اگر جای لابی هم گذاشته باشند مگر شمقدری میتواند با آن سیستم لابی کند. این دو مورد، نقدهایی بود که عمدتاً به گوش میرسید. اما حالا این آقای گوردون به این موضوع با عصبیت اشاره کرده است. عصبانیت این آدم برای من خیلی جالب بود که میگوید: «مدیران شما در فکر گرفتن چند رأی بیشتر برای اسکار بودند». البته قاتی پاتی میگوید. این ماهیت شیطان است، شیطان یک در باغ سبز نشانت میدهد ولی هیچ وقت تو را به صراط مستقیم نمیبرد.
* آیا از اینکه تمسخرتان کردند عصبانی شدید؟
ـ البته برای من مهم نیست. یکی از سایتها حتی کاریکاتور مرا هم کشید. احتمالاً آن تصویر را داشته باشم. به نظرم در تلفن همراهم ذخیره کردهام. جالب اینکه دو روز قبل، از همان سایت به من زنگ زدند. خیلی سعی کردند به اصطلاح تحویل بگیرند. میخواستند در مورد مصاحبه گوردون و لابی اسکار مصاحبه کنند. گفتم شما که به خاطر همین مرا تمسخر میکردید! مبهوت شد و گفت: نه! من که نبودم! گفتم: شخص شما را نمیگویم، سایتتان را میگویم. گفتم: در همان مجله پنجره بعد از مصاحبه گوردون، مصاحبهای از من هم چاپ شده است، بروید همان را منتشر کنید. گفت: حالا شما حرف اضافهای؟ چیزی؟ گفتم: مطمئنم منتشر نمیکنید.
* یک هیئت از ایران در مهر 1388 به هالیوود رفتند.
ـ بله این یک امتیازی بود که بلافاصله به این افرادی که همکاری کردند داده شد، و یک گروه به هالیوود رفتند. من آن زمان با آقای دکتر حسینی، تازه به مسئولیت آمده بودیم. یادم است که جمع دیدگاه مجموعههای مختلف این بود که این آقایان به امریکا نروند، یعنی دعوت را پاسخ ندهند. به همهشان هم گفته شد، اما هیچ کدام نپذیرفتند. خانم معتمدآریا را که میدانستند ممنوع الخروج است با خودشان تا فرودگاه بردند، شاید برای آنکه سفر تحت آن حاشیه قرار بگیرد، یا اینکه بالاخره خودشان را مدافع اهالی سینما نشان بدهند، در حالی که میدانستند ممنوع الخروج است ولی او را منع نکردند. در فرودگاه دیدند ایشان ممنوع الخروج است. دو نفر بودند. ایشان و آقای میرطهماسب برگشتند و بقیه رفتند.
آقایان قرار بود که فقط به لس آنجلس [هالیوود] بروند، بعضیها البته به نیویورک هم رفتند که به این دلیل بازخواست شدند که چرا به تعهدشان عمل نکردهاند. میخواهم بگویم اینها اطلاعات و مطالبی است که دیگران باید توضیح بدهند، در حوزه کاری ما نیست. یعنی نه اصل سفرشان و نه مقصدشان، هیچ ربطی به ما نداشت. فقط ما یک خواهشی کردیم که یک گزارشی از این سفر به ما بدهند. یک گزارش مکتوب دادند که کاملاً معمولی بود. بد نبود. ما بیشتر از این هم انتظار نداشتیم که تمام جزئیات سفرشان را برای ما بگویند. طبیعی است که جزئیات سفر را به ما نگفتند.
* آنجا چه اتفاقی افتاده است در هالیوود؟
ـ خبر ندارم.
* از آن گزارش میتوانید چیزی بگویید؟
ـ گزارشی بود از دیدار با چند استودیو و یک سری مذاکرات برای استفاده از تواناییها و مهارتهای فنی و سینمایی. چیزهایی که الان به خاطرم میآید همین است.
* اگر درست به خاطر بیاورم کسانی که رفتند اینها بودند: آقایان راعی، حاتمیکیا، عسگرپور، تارخ، کیانیان، رئیسیان، میرکریمی، توحیدی و خانم بنیاعتماد.
ـ دقیقاً افراد را یادم نیست. آقای عسگرپور و توحیدی را در خاطرم هست. آقای حاتمیکیا هم که بود، بقیه را به یاد ندارم.
* فکر کنم نُه یا ده نفر بودند...
ـ یادم نیست.
* باید از اینها همان وقت میپرسیدیم. حالا که زمان خیلی گذشته.
ـ البته هنوز هم خوب است اگر جواب بدهند.
* آقای پورصباغ گفته که گوردون در مصاحبهاش نام طوفان شن را هم برده است ولی خود ایشان قبل از انتشار، آن را حذف کرده است.
ـ شاید ایشان میخواسته مصاحبهشان تحت الشعاع شمقدری قرار نگیرد. به نظرم اشتباه کرد. باید طوفان شن را که گوردون به همراه فیلمهای دیپلمات و روز شیطان گفته بود، همانطور در متن میآورد. گوردون این سه فیلم را جزو آن نوع فیلمها ذکر میکند که تولیدش در ایران متوقف شده است، و ما به عنوان سینمای قدرتمند و ملی از آن یاد میکنیم. جالب است که بگویم سال 1375 که طوفان شن را میساختیم تقریباً ده شبکه امریکایی تقاضای دیدار و مصاحبه با من داشتند. حتی یکی از آنها مرا به خرج خودش دعوت کرد که به امریکا بروم و قسمتی از فیلم را نشان بدهم و مصاحبههایی با آنها داشته باشم. مسئولان آن موقع گفتند که صلاح نیست بروی، و من هم نرفتم.
* فیلم شما در مجامع هنری و در جمع روشنفکران، مورد توجه قرار نگرفت. آیا در امریکا مورد توجه بود؟
ـ طوفان شن را از آن موقع رصد میکردند، حتی اولین گزارشی که درباره آن منتشر شد، در روزنامه والاستریت ژورنال بود. گزارشی بود با این عنوان که «ایران چگونه داستان گروگانگیری را تغییر میدهد؟» بعد اشاره کرده بود که ایران با زرنگی داستان ۵۲ گروگان که ۴۴۴ روز در ایران بودند را تغییر داده به گروگانگیری امریکاییها از مسافران یک اتوبوس در مدت چهار ساعت.
* بعد از موفقیت جدایی نادر در اسفند 1390، چه شد که در سال 1391 اسکار را تحریم کردید؟
ـ شهریور 1391 قبل از اکران رسمی آرگو با توجه به اینکه برایش خیلی تبلیغ میشد پیشبینی میکردم که جایزه اسکار بهترین فیلم را به آن بدهند. معتقد بودم ما هر فیلمی به اسکار معرفی کنیم نادیده میگیرند و توجهات ایرانیان که بدان سمت جلب شده را با جایزه دادن به فیلم آرگو جواب میدهند. آرگو البته ویژگیِ هنری ندارد ولی موقعیت ضد ایرانی آن باعث شد که مثلاً یک فیلم هنری مانند «لینکلن» که کارگردانش اسپیلبرگ یهودی است هم تحت الشعاع آن قرار بگیرد.
تابستان 91 مسئله دیگری هم پیش آمد و آن ساخت فیلمی در امریکا علیه پیامبر اکرم(ص) بود. این هم مزید علت شد که ما خیلی جدی اسکار را تحریم کنیم. گوردون در همین مصاحبه اعتراف کرده است که ما میخواستیم توجه ایرانیها را جلب کنیم که بعد، یک فیلم ضد ایرانی را تأیید کنیم. اگر حرفش را بپذیریم ــ که به نظرم تا حدی درست به نظر میآید ــ ما احساس کردیم با تحریم اسکار میتوانیم مقداری از این بازی را به هم بزنیم، که همین اتفاق هم افتاد. البته چون فیلم یه حبه قند که نهایتاً انتخاب شد متعلق به حوزه هنری بود و حوزه از مدتی قبل در یک فضای رقابتی با ما قرار گرفته بود لذا من فقط پیشنهاد دادم که امسال جشنواره را تحریم کنیم. به هر حال اتفاقاتی افتاد که جریاناتش را غالباً مطلع هستند. میخواهم بگویم این تحریم یک مقدار از زهری که آنها میخواستند با جایزه دادن به آرگو در کام ایرانیها بریزند، کاهش داد. و حالب اینکه کمتر کسی به این قضیه توجه کرده است.
* امسال چطور؟ چرا فیلم به اسکار فرستادید؟ بنیاد فارابی دوره شما، فیلم «گذشته» را انتخاب کرد.
ـ انتخاب این فیلم به هیئت انتخاب امسال در فارابی برمیگردد. هرچند من معتقد بودم که ما امسال هر فیلمی بفرستیم قطعاً به آن توجه نمیشود. چون دیگر برایشان کارکردی نخواهد داشت. میماند سالهای بعد که شرایط چطور شود و چه ضرورتهایی پیش بیاید. مثلاً بازیهای سیاسی ـ فرهنگی را دنبال کنند و بخواهند با یک فیلم ایرانی بعضی معادلات را تغییر بدهند.
* به نظر شما آیا اسکار جشنوارهای سیاسی است یا سینمایی؟
ـ معتقدم که خیلی از جشنوارههای جهانی و به خصوص اسکار تابع اهداف ملی امریکایی و سیاستهای نظامی این کشور است اما ظاهر فعالیت آنها، فرهنگی و سینمایی است. هنوز بعضی از هموطنانمان همین ظاهر را قبول کردهاند و همین گونه میاندیشند. گوردون در مصاحبهاش به این واقعیت اشاره کرده که ما اهداف دیگر هم داریم، اهداف سیاسی و نظامی داریم. حتی در جاهایی از صحبتهای او بوی براندازی به مشام میخورد. من معتقدم اسکار در بخش برنامههایش چنین نقشی را ایفاء میکند.
* یکی از موارد صحبت گوردون، تسخیر سینماهای خاورمیانه برای تقابل با ایران است. نظر شما در این رابطه چیست؟
ـ گوردون اشاره کرده که ما آثار استودیوهای فیلمسازی میجر Major [یعنی شش استودیوی بزرگ هالیوودی شامل فوکس، وارنر، پارامونت، کلمبیا، یونیورسال و دیسنی] را به سینماهای خاورمیانه ارزان میفروشیم تا فیلمهای ایرانی مجال اکران پیدا نکنند. به نظرم این نکته که از کنارش عبور میکنیم خیلی مهم است. ما واقعاً این را از نزدیک لمس کردهایم. مثلاً ما فیلم ۳۳ روز را با بازیگران عرب و لبنانی ساختیم و مورد توجه خود لبنانیها و مردم منطقه بود. فیلم به خوبی ساخته شد و کسانی که آن را میدیدند از آن بسیار خوششان میآمد. با وجود این، برای اکران 33 روز در لبنان دچار مشکل شدیم؛ خیلی از سینماها حاضر نبودند آن را اکران کنند. حتی وقتی اکران کردند با یک تهدید اسرائیل چند سینما، فیلم را برداشتند. البته بعداً که دیدند مردم از فیلم استقبال میکنند به خاطر ملاحظات خودشان بعضی سالنها مجدداً فیلم را اکران کردند.
در همان زمانی که فیلم ۳۳ روز پخش میشد، تقریباً دوازده عنوان فیلم هالیوودی نیز در لبنان اکران بود. با این حال، فیلم ۳۳ روز جزء سه فیلم پرفروش آن دوره نمایشی شد. این نشان میدهد که این ظرفیت برای ما وجود دارد. به طور خلاصه میخواهم بگویم ما با واقعیت تلخی رو به رو هستیم و آن هم اینکه در عرصه نمایش و اکران عمومی در منطقه ــ در جهان که بماند ــ ما به شدت دستمان کوتاه است. یعنی هیچ کاری نکردهایم. و این نیازمند آن است که بتوانیم با یک حلقههایی از سینماگران و صاحبان سالنهای سینما ــ هم در منطقه و هم در دنیا ــ متحد شویم و بتوانیم حداقل سهم خودمان را در اکران عمومی در منطقه و در دنیا به دست آوریم.
البته این نیاز به ممارست و تولید فیلمهایی دارد که بتواند قابل عرضه هم باشند. به هر حال میخواستم بگویم این ضعف در ما هست. و حالا میبینیم که آنها برایش برنامهریزی کردهاند که حتی فیلمهای هالیوودی را با قیمت ارزانتر به پخش کننده و سالندار بدهند، تا سینماهای منطقه را قرق کنند و به فیلمهای ایرانی نوبت نرسد.
* به نظر میرسد که آنها شعار «هنر برای هنر» را در دهان ما انداختهاند اما خودشان سینما را به یک ابزار استراتژیک تبدیل کردهاند. با استفاده از رسانههای خودشان و همفکران وطنیشان، جو فرهنگی را جوری درست کردهاند که سینماگران ما به سمت ساخت فیلمهایی درباره دین یا وطنشان نروند.
ـ گوردون گفته که ایران اگر در عرصه فرهنگ و سینما به قدرتی رسیده بود که در عرصه سیاست خارجی و نظامیاش رسیده، ما را تا حالا فشل کرده بود. او یک همچین تعبیری دارد. این نکته نیز خیلی مهم است. میتوان نتیجه گرفت که سینمای ایران و سینماگران ما، ظرفیت خیلی بالایی دارند. ما باید بتوانیم هویت و منافع ملی خودمان و منطقه و مسلمانها را صیانت کنیم و در عرصه یک جنگ فرهنگی، امریکاییها را عقب بزنیم. و البته خیلی جالب توجه است که ما در این صحنه اصلاً حضور نداریم.
البته گوردون یک آدرسهای غلطی میدهند و بارها هم بعضیها به زبان آوردهاند. به نظرم این هم یک فریب است که فلان فیلم ما در فلان جشنواره که رفت توانست یک مشکل دیپلماتیک ما را حل کند. این خیلی خندهدار است و اصلاً اینطور نیست. نمیخواهم بگویم بیتاثیر است ولی نقش بسیار اندکی دارد. آنجا که اهمیت دارد همان چیزی است که ایشان گفت. یعنی ما بتوانیم از طریق ساخت فیلمها و پخش فیلمهایمان افکار عمومی دنیا را در اختیار بگیریم، حالا اینکه یک فیلم ما در یک جشنواره برود و پرچم ما بالا برود آن هم در کنار هشتاد پرچم دیگر، نباید فکر کنیم این خیلی کارکرد دیپلماتیک دارد. نمیگویم ندارد ولی نسبت به این حوزه، مثل یک به هزار است.
ما اگر فیلمهایی داشته باشیم که در جهت منافع ملی و منافع منطقهایِ مسلمانها عمل کند کارکرد عظیمی خواهد داشت. قصد امریکاییها این است که ما جرأت نکنیم به این سمت برویم و اگر رفتیم آنها در مرحله بعد سعی میکنند تا به ما امکان اکران ندهند. البته شبکههای تلویزیونی یک مقدار دستشان بازتر است. هرچند حالا بسیاری از شبکههای ماهوارهای خودمان یا حتی المنار در لبنان و حتی شبکه سوری از ماهوارهها حذف شدهاند.
* برخی فیلمسازان ما برای جشنوارههای خارجی، فیلم میسازند و نه برای هموطنانشان.
ـ نکته قابل توجه دیگر در سخنان گوردون آن است که میگوید شما دنبال یک نوع از سینما هستید که با تحقیر خودتان از جشنوارههای کن و برلین جایزه بگیرید. البته او میگوید که من با آن فیلمسازها احترام میگذارم اما فیلمهایشان فیلمهای تحقیرآمیزی علیه ملت ایران است. این هم به نظرم نکته قابل توجهای است که بدانیم هست و برخی سعی نکنند تا انکار یا فراموش شود. این اتفاق غلط، سالهای سال است که رخ میدهد. غالباً جشنوارههای کن و برلین فیلمهایی از ما را قبول میکنند که تلخیای در آن باشد.
* به نظرتان چه باید کرد؟ آیا فیلم نفرستیم؟
ـ نمیگویم فیلمهایمان را به جشنوارههای خارجی نفرستیم بلکه باید کیفیت فیلمها را به لحاظ تکنیک و محتوا بالا ببریم. بالاخره آنها مجبور خواهند شد به این راضی شوند. معتقدم که ما باید از همین ظرفیت استفاده کنیم و فیلمهایی تولید کنیم که آنها از منظری دیگر میپسندند و با سیاستهای خودشان مطابق است. در عین حال محتوای مثبت فیلمها را توسعه بدهیم. ما مثلاً از فیلم دایره به جدایی نادر ارتقاء پیدا کردیم. فیلم دایره (1378) که در ونیز جایزه گرفت فیلم بسیار تلخی است و در آن هیچ نقطه مثبت و کور سوی امیدی از کشورمان نمیبینید. اما فیلم جدایی نادر، هم در تکنیک و هم در محتوا ارتقاء یافته است. زمانی که فیلم به برلین رفت حتی منافقین خلق علیه حضور این فیلم در جشنواره اعتراض کردند. این یک گام به جلو است. هرچند این فیلم ممکن است در داخل هم منتقدانی داشته باشد.
* به نظرم فیلم جدایی نادر، وضعیت زن مدرن را که به خانواده اهمیت نمیدهد و به دنبال رؤیاهایش در صدد مهاجرت به غرب است را نقد میکند. متأسفانه جریان اصولگرای ما این فیلم را اشتباه فهمیدند.
ـ بله. فیلم نکات مثبت خوبی دارد ولی من نمیخواهم وارد جزئیات بشوم. میخواهم بگویم یک زمانی فیلم دایره و تخته سیاه (1378) میرفت جایزهها را میگرفت، اما حالا فیلم جدایی نادر میرود. شاید این هم برای ما قانعکننده نباشد، اما یک گام به جلو است. این مسیر باید ادامه پیدا کند و ما نباید عقبگرد کنیم. یعنی فیلمهای بعدی که میخواهند بروند باید فضای مثبتش بهتر از جدایی نادر باشد و منفیهایش کمتر.
* و به نظر میرسد گوردون مخالف این بوده که فیلم جدایی نادر اسکار بگیرد.
ـ بله قطعاً مخالف است. بعد هم دارد تحقیر میکند. یعنی جایزه مهم نیست. و حتی میگوید فیلم گذشته بهتر است. یعنی میخواهد در واقع فیلم جدایی نادر را بکوبد که اگر به شما جایزه دادیم میخواستیم یک جای دیگری حالتان را بیشتر بگیریم. مثلاً همان جا که گفت چند رأی بیشتر، من دقیقاً احساس کردم رفته و آمارها را دیده که فیلم اسرائیلی، مثلاً ۵۰۰ تا رأی آورده است، و جدایی نادر ۵5۰ رأی. وقتی ثبت شده، او هم نمیتواند کاری بکند. به هر حال خودش گفته که من یهودی طرفدار اسرائیل هستم.
* لحن او از ناحیه قدرت است و میخواهد رقیبش را بترساند.
ـ تکبرش خیلی زیاد است، مثل خود شیطان.
در مرحله بعد به سراغ برخی از افراد مطلع رفتیم:
1. جواد شمقدری/ در متن مصاحبه گوردون، ورود امریکاییها به ایران برای تحقیقات فیلم آرگو ظاهراً در دوران مدیریت ایشان بوده است. شمقدری به دلایلی که در ادامه آمده است از خود رفع مسئولیت کرد و چنین ماجرایی را اگر وجود داشته باشد به دوره قبل از خود مربوط دانست. سخن ایشان پذیرفتنی آمد زیرا امریکاییها، اخبار ساخت فیلم آرگو را از سال 1386 نشر داده بودند و قاعدتاً تحقیقات میدانی و ساخت دکور فیلم به همان سالها مربوط میشود.
2. محمدرضا جعفری جلوه/ ریاست کنونی بنیاد فارابی و معاون سینمایی وزارت ارشاد در سالهای 88-1384. هرچند تنها سؤال کوتاه ما درباره سخن گوردون برای همکاری ایران با آرگو برای ایشان فاکس و بیش از سی نوبت نیز پیگیری شد اما عملاً امکان گفتوگو از سوی ایشان فراهم نگشت. دو نوبت نیز با تلفن همراه ایشان تماس گرفتیم که خودشان نیز ما را به همان درب بسته معاونت ارتباطات حوالت دادند.
3. مدیران خانه سینما/ آنها در اسفند 1387 میزبان هیئتی از اسکار بودند. آقای میرکریمی حاضر به مصاحبه نشد اما در یک جمله مراوده با سازندگان آرگو را به آقای شمقدری نسبت داد. آقای عسگرپور نیز اظهار بیاطلاعی میکرد و میگفت تا حدی نسبت به صحت این مصاحبه مشکوک است. به دلیل سفرهای مکرر ایشان امکان مصاحبه مقدور نشد.
4. بهروز افخمی/ در متن مصاحبه گوردون، از فیلم روز شیطان (1373) ساخته او یاد شده است. او مصاحبه را صحیح میدانست و به دعوت ما برای حضور در یک میزگرد جواب مثبت داد. میزگردی که در سمت دیگر آن مهدی کرمپور سازنده پل چوبی نشسته است. کرمپور در اسفند گذشته وقتی جایزه اسکار به فیلم آرگو داده شد یادداشتی علیه این فیلم نوشت و به همکاران آن تاخت. لحن او به نحوی بود که گویا دوستان ایرانی آرگو را میشناسد.
*******
در اینجا متن مصاحبه با جواد شمقدری رئیس سابق سازمان سینمایی از نظرتان میگذرد. این مصاحبه در تاریخ دوم بهمن در مکان هیئت اسلامی هنرمندان صورت گرفته است و انتشار آن به جهت انجام پروسه تحقیق و مصاحبه با افراد دیگری که در اینجا از آنها نام برده شده به تأخیر انداخته شد (که البته خیرخواهی ما برای این افراد به دلایلی که ذکر شد، به نتیجه نرسید).
این گفتوگو عمدتاً حول سخنان گوردون در مصاحبه با هفتهنامه پنجره (شماره 183، شنبه 28 دی 1392) دور میزند.
کلید واژهها: دوستان ایرانی آرگو، جایزه اسکار، جدایی نادر از سیمین، لابی اسکار برای فیلم جدایی نادر، جشنوارههای خارجی
قسمت دوم این موضوع که میزگردی با حضور آقایان افخمی و کرمپور است در روزهای آتی منتشر خواهد شد.
*******
* مصاحبه هفتهنامه پنجره با ادوارد گوردون جنجالهای زیادی به پا کرد و حواشی بسیاری برانگیخت. به نظر میرسد اولین بار است که یک تهیهکننده امریکایی که فیلمهایی علیه ایران ساخته، رسماً یک چیزهایی را فاش میکند. یکی از مواردی که در این مصاحبه مطرح شده تحقیقات فیلم آرگو است و اینکه او مدعی میشود برخی ایرانیها در داخل کشورمان به او کمک کردهاند. اینطور که از مصاحبه برمیآید گویا این اتفاق در زمان مسئولیت شما در سازمان سینمایی رخ داده است، یعنی از شهریور ۸۸ تا شهریور ۹۲. شما چه توضیحی در این خصوص دارید؟
ـ رفت و آمد امریکاییها به ایران عمدتاً قبل از خرداد ۱۳۸۸ و انتخابات ریاست جمهوری بوده است. بعد از جریان فتنه، عملاً راه آنها به خاطر مراقبتها و حساسیتهایی که به وجود آمده بود بسته شد. بعد از ماجرای فتنه، اصلاً به امریکاییها ویزا داده نمیشد مگر افرادی که از طرف چند نهاد تأیید میشدند. لذا آنها نمیتوانستند در چهار سال اخیر به ایران وارد شده باشند. این گروه تحقیقاتی که برای فیلم آرگو به ایران آمدهاند باید قبل از خرداد 1388 بوده باشد.
نکتۀ آشکاری که همه ما میدانیم، تعدادی از سینماگران هالیوود و اعضای آکادمی اسکار در اسفند ۱۳۸۷ به ایران آمدند و برنامه داشتند که به دانشکدههای سینمایی بروند، از مکانهای مختلف بازدید کنند، با هنرمندان گپ بزنند و با معاونت سینمایی وقت (جعفری جلوه)، دیدار کنند. همان وقت بنده به عنوان مشاور هنری رئیس جمهور مصاحبهای کردم و گفتم امریکاییها باید به خاطر فیلمهایی که علیه تمدن اسلام و ایران و انقلاب اسلامی ساختند عذرخواهی کنند، و قبل از عذرخواهی کسی حق ندارد با ایشان دیدار کند.
* یادم هست که این سخنان شما جنجالی شد و برخی رسانههای بیگانه هم آن را بازتاب دادند.
ـ حداقل نتیجه سخنان ما این شد که بسیاری از برنامههای آنها را لغو کرد. چون میخواستند به دانشکده سینما تئاتر، دانشکده صداوسیما و دانشکده سوره بروند. حتی شنیدم که میخواستند از یکی دو دانشگاه در خارج از تهران مانند دانشگاه اصفهان بازدید کنند. حتی قرار بود با آقای جعفری جلوه و مسئولان سینمایی کشور دیدار کنند، که قرارهایشان لغو شد. آن برنامههای گسترده، به ارتباطات شخصی با تعدادی افراد تقلیل یافت.
اینها مهمانان خانه سینما بودند. و میدانیم که خانه سینما بدون هماهنگی و تأیید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خودش راساً نمیتواند کسی را دعوت کند. احتمالاً همین گروه یا گروه کوچکتری در جنب اینها، برای فیلم آرگو نیز تحقیقاتی داشتهاند و حتی بعضاً گفته میشود که از لانه جاسوسی هم بازدید کردهاند. همه اینها به احتمال زیاد برمیگردد به همان گروه امریکایی که در اسفند 1387 از هالیوود و از آکادمی اسکار رسماً به ایران وارد شدند.
* پس میفرمایید امریکاییها در دوران شما به ایران نیامدهاند؟
ـ ما سه دوره کنفرانس هالیوودیسم و یک دوره جشنواره افق نو را برگزار کردیم. بعد از فتنه، حساسیت برای ورود امریکاییها به ایران خیلی زیاد شده بود. حتی امریکاییهایی که در ضدیت با سیاستهای صهیونیسم و امریکا شاخص بودند و به این عنوان شناخته میشدند برای ورودشان به کشور خیلی مشکل داشتیم. برخی از مهمانهایمان به همین دلیل نتوانستند بیایند و ویزایشان جور نشد.
به نظر من بهترین افراد برای پاسخ گویی به این قضیه مدیران سینمایی آن وقت در ارشاد و خانه سینما هستند، که توضیح بدهند که ماجرایی که گوردون نقل کرده صحت و سقمش چقدر است.
* آنها چه نیازی داشتند که برای ساخت آرگو از ایران بازدید کنند؟ برای دیدن و فیلم گرفتن از سفارتخانه سابق خودشان یا تحقیقات دیگر؟
ـ به نظر من آنها برای ساخت فیلم آرگو نیاز به تحقیقاتی که خیلی مؤثر باشد نداشتند. البته خب اینکه بیایند ایران را ببینند و لانه جاسوسی را ببینند و یک سری اطلاعات دیگر تهیه کنند، خب شاید بد نبوده باشد. اما به نظر من ساخت فیلم آرگو متکی به اینکه آنها به ایران بیایند نبوده است. یعنی اینها خیلی از چیزهایی که در فیلم رعایت کرده بودند را بدون آمدن به ایران نیز میتوانستند به آن دسترسی پیدا کنند؛ هم فیلمها و هم عکسهایش را. ضمن اینکه در آرگو شاهد هستیم که خیلی از لوکیشنها و موقیعتها با واقعیت ایران در آن زمان، خیلی مطابقت ندارد. بیشتر سعی کردهاند که مخاطب، فیلم را پس نزند به خصوص مخاطب ایرانی.
* ولی به هر حال لوکیشن و دکور خیابان طالقانی و لانه جاسوسی را خیلی خوب ساختهاند.
ـ بله. ولی شاید میتوانستند بدون دیدن سفارتخانه واقعی نیز دکور آن را بسازند. علاوه بر این موارد، خود امریکاییها در جریان لانه جاسوسی و در آن ۴۴۴ روز که خبرنگاران میآمدند و میرفتند، تصاویر متعددی گرفتهاند. خود آنها فیلمهای زیادی دارند. حتی یکی از مأموریتهایشان در سالهای ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ این بود که تصویر بگیرند برای اینکه اگر خواستند برای آزادسازی گروگانها حمله کنند، موقعیتهای خیابان طالقانی و خیابان شهید مفتح و پشت سفارت، همه را بلد باشند. لذا آن زمان فیلمهای متعددی میگرفتند. حتی در گزارشاتی که در فیلم طوفان شن (1375) هم به آن اشاره شده، جاسوسانی بودند که در پوشش خبرنگار میآمدند و فیلمهای مخصوص به خودشان را میگرفتند و میرفتند. لذا به نظر میرسد که خیلی به آن محتاج نبودهاند. و ضمن اینکه از طریق گوگل ارث و ماهواره هم میتوانند تصاویر دقیقتری را رصد کنند. میخواهم بگویم ساخت فیلم آرگو، متوقف بر این تحقیات میدانی نبوده است. اما اینکه اینها ادعا میکنند که آمدهاند و با افرادی نشست داشتند و با افرادی گفتوگو کردند و یا از مرکز لانه جاسوسی دیدار کردند اینها قاعدتاً به قبل از جریان فتنه برمیگردد.
* در مصاحبه جوری به نظر میرسد که گوئیا اینها به ایران آمدهاند و مقامات ایرانی آگاهانه با فیلم آرگو همکاری کردهاند و در عوض، وعده شده است که آنها جایزه اسکار را به فیلم جدایی نادر از سیمین بدهند. این مطلب را چگونه میتوان توجیه کرد؟
ـ ببینید! این یک ادعا است. به هر حال ما باید آقای گوردون را با آن جریان شیطان بزرگ بشناسیم و نگاه کنیم. طبیعی است که خیلی حرفها را ممکن است پس و پیش یا مبهم بزند. ممکن است هیئت اسکار در زمان ورود به ایران یا در جایی دیگر، گفتوگو یا معاملاتی با مسئولان سینمایی مثلاً برای فیلم آفساید (1385) [ساخته جعفر پناهی] کرده باشند. لذا این موضوع به فیلم جدایی نادر از سیمین که در تابستان 1389 فیلمبرداری شد دخلی ندارد. یا اگر بعدها اینها آمده و با افراد دیگری و با دستگاههای دیگر هماهنگی کرده باشند و تحت عناوین دیگر مثل پوشش خبرنگار وارد شده باشند، آن دیگر به حوزه ما برنمیگردد. چیزی که به حوزه مأموریتی من بر میگردد این است که چنین چیزی ما اصلاً در سوابقمان نداریم.
راجع به فیلم جدایی نادر هم که ایشان گفته، ممکن است بالاخره افرادی در موقعیتهایی حرفهایی زده باشند چون اینها در هالیوودند و بعضاً عضو آکادمی اسکار هستند افرادی هم در داخل امریکا سخنانی گفته باشند. این هم بعید نیست. حالا اینکه در چه مقطعی و چگونه؟ باز اینها مبهم میماند.
* آیا شما هم با امریکاییها دیدار داشتهاید؟ ماجرای لابی مشهور شما برای اسکار را میگویم.
ـ آن چیزی که من مطرح کرده بودم به عنوان لابی، اتفاقاً با مخالفان تفکر یهودیِ حاکم بر هالیوود و اسکار صورت گرفت. مخالفانی که پنهان هستند و دیده نمیشوند، یا حداقل جرأت دیده شدن ندارند. ما با آنها مذاکره کردیم. بارها گفتهام که محور گفتوگویمان فقط ایجاد انگیزه در آنها بود که آن فیلم اسرائیلی رأی نیاورد و فیلم ایرانی برنده شود. فقط با این محور صحبت کردیم. طبیعی است که وقتی گوردون میگوید «من یک یهودی دو آتشه هستم و حفظ اسرائیل خیلی برایم مهم است» امثال او هیچ وقت مخاطب مذاکرات ما نبودهاند.
* این لابی کردن چه زمانی صورت گرفت؟
ـ بعد از آنکه جدایی نادر جزء نامزدها آمد. چون تا قبل اینکه نامزد جایزه شود به هر حال جزء مأموریتمان نبود که کاری کنیم حتماً کاندید شود. شصت تا هفتاد فیلم از سراسر دنیا میفرستند و ما باید منتظر باشیم خودشان چه تصمیمی میگیرند. لذا آن مقطع خیلی برای ما حساسیتی نداشت. اما وقتی که نامزد شد ــ مثل فیلم بچههای آسمان که سال 1999 نامزد شد ــ احساس کردیم که حالا میشود روی آن کار کرد. لذا در دیدارهایی که با خارجیها داشتیم، با مسئولانی که با حوزه سینما مرتبط بودند بحث و گفتوگو کردیم. جالب اینکه خود آنها موضوع را مطرح میکردند. اول به ما تبریک میگفتند که این فیلم نامزد جایزه شده است، بعد ما از فرصت استفاده میکردیم و پیشنهادمان را میگفتیم. جالب اینکه هر جا هم مطرح شد مورد استقبال قرار گرفت.
* چطور مورد استقبال قرار میگرفت؟
ـ خیلی از آزادیخواهان دنیا ایرانیها را در دل دوست دارند. لذا فرصتی میخواهند تا بروز دهند. این ماجرا را قبلاً نقل کردهام و اینجا هم میگویم. یکی از آن اعضای سالخورده آکادمی در جواب درخواست ما گفت: «من حداقل دویست نفر را میشناسم که به حرف منِ پیرمرد گوش میدهند.» این دقیقاً تعبیری بود که او به کار برد. به نظر میرسد که همین رایزنیها هم موثر بوده است. چون در همین گفتوگو، آقای گوردون در یک جا میگوید که مسئولان شما برای چند رأی بیشتر، داشتند تلاش میکردند.
* راستش با توجه به آمار بالای یهودیان هالیوود و اسکار، من انتظار داشتم که فیلم اسرائیلیِ «پاورقی» رأی بیاورد یا حتی فیلم «در تاریکی» ساخته خانم هلند که آن هم درباره یهودیان در جنگ دوم جهانی بود.
ـ لذا به نظر میرسد که گوردون هم از این ماجرا عصبی شده که چرا آن فیلم اسرائیلی رأی نیاورده و یک فیلم ایرانی انتخاب شده. به احتمال زیاد، نزاع برای چند رأی بیشتر صورت گرفته است. تصور کنید که فیلم اسرائیلی مثلاًٌ ۵۰۰ رأی آورده و فیلم جدایی نادر ۵5۰ رأی. خب! جدایی نادر انتخاب شد. به نظر میرسد همین چند رأی هم موثر بوده است که فیلم اسرائیلی انتخاب نشود.
* کسانی که با آنها صحبت کردید ایرانی هستند یا امریکایی؟
ـ هیچ کدامشان ایرانی نبودند.
* مذاکره چطور و در کجا بوده است؟ برای چه به ایران آمده بودند؟
ـ آنها به ایران نیامده بودند، ما رفته بودیم. در ایران البته با بعضیها صحبت کردیم ولی بیشتر مذاکرات، در سفری بود که به اروپا انجام شد. در ایران مثلاً با برخی مهمانان دومین کنفرانس هالیوودیسم، همان سالی که جدایی نادر کاندید شد صحبت هایی انجام شد.
* بهمن ۱۳۹۰ بود.
ـ بله. با آنها همچنین گفتوگویی شده بود. البته آنها منتقدان وضعیت موجود در امریکا و هالیوود بودند. جالب اینکه اینها به ما میگفتند چرا بابت ساخت فیلمهای ضد ایرانی مانند آرگو شکایت نمیکنید. به همین دلیل به عنوان یک مصوبه همایش هالیوودیسم شکایت از آرگو را در دستور کار قرار دادیم. یکی از نتایجش اجرایی شد و یک وکیلی که در فرانسه چنین شهامتی داشت که با اسرائیلیها و لابیهای صهیونیست دربیفتد پذیرفت از ما دفاع کند. اما متأسفانه جریان شکایت ایشان در ماههای اخیر متوقف شد.
به نظر میرسد همان تفکری که امروز شکایت از آرگو را متوقف میکند، همین تفکر قبلاً با همینها همکاری داشته است. خیلی جالب و عجیب است که بعضیها بخواهند ما را متهم کنند، آن هم با آدرس یک آدمی مثل گوردون که فقط دارد حرف میزند، هیچ شاهدی ندارد که مثلاً بگوید چه سالی به ایران آمدهاند. اگر ممکن باشد اطلاعات مسافران بعضی کشورها پاک شود اما ورود امریکاییها به ایران، اطلاعاتشان که چه سالی آمدهاند با چه کسانی قرار ملاقات داشتند، به کجاها رفتند قابل پیگیری است.
* یادم هست سخنان شما در مورد لابی اسکار بازتاب وسیعی داشت و حتی به عنوان لطیفه روز، پیامک میشد.
ـ من در وسط یک مصاحبه طولانی، جمله کوتاهی گفتم که لابی هم شد، یا لابی هم کردیم. اصلاً فکر نمیکردم جلب توجه کند. اما برخی رسانهها مرا مسخره کردند.
* مصاحبهتان با کدام رسانه بود؟
ـ با یک روزنامه بود. بعد، تیتر شد و شروع کردند به مسخره کردن. حرفشان هم این بود که مگر اسکار جای لابی کردن است، و اگر جای لابی هم گذاشته باشند مگر شمقدری میتواند با آن سیستم لابی کند. این دو مورد، نقدهایی بود که عمدتاً به گوش میرسید. اما حالا این آقای گوردون به این موضوع با عصبیت اشاره کرده است. عصبانیت این آدم برای من خیلی جالب بود که میگوید: «مدیران شما در فکر گرفتن چند رأی بیشتر برای اسکار بودند». البته قاتی پاتی میگوید. این ماهیت شیطان است، شیطان یک در باغ سبز نشانت میدهد ولی هیچ وقت تو را به صراط مستقیم نمیبرد.
* آیا از اینکه تمسخرتان کردند عصبانی شدید؟
ـ البته برای من مهم نیست. یکی از سایتها حتی کاریکاتور مرا هم کشید. احتمالاً آن تصویر را داشته باشم. به نظرم در تلفن همراهم ذخیره کردهام. جالب اینکه دو روز قبل، از همان سایت به من زنگ زدند. خیلی سعی کردند به اصطلاح تحویل بگیرند. میخواستند در مورد مصاحبه گوردون و لابی اسکار مصاحبه کنند. گفتم شما که به خاطر همین مرا تمسخر میکردید! مبهوت شد و گفت: نه! من که نبودم! گفتم: شخص شما را نمیگویم، سایتتان را میگویم. گفتم: در همان مجله پنجره بعد از مصاحبه گوردون، مصاحبهای از من هم چاپ شده است، بروید همان را منتشر کنید. گفت: حالا شما حرف اضافهای؟ چیزی؟ گفتم: مطمئنم منتشر نمیکنید.
* یک هیئت از ایران در مهر 1388 به هالیوود رفتند.
ـ بله این یک امتیازی بود که بلافاصله به این افرادی که همکاری کردند داده شد، و یک گروه به هالیوود رفتند. من آن زمان با آقای دکتر حسینی، تازه به مسئولیت آمده بودیم. یادم است که جمع دیدگاه مجموعههای مختلف این بود که این آقایان به امریکا نروند، یعنی دعوت را پاسخ ندهند. به همهشان هم گفته شد، اما هیچ کدام نپذیرفتند. خانم معتمدآریا را که میدانستند ممنوع الخروج است با خودشان تا فرودگاه بردند، شاید برای آنکه سفر تحت آن حاشیه قرار بگیرد، یا اینکه بالاخره خودشان را مدافع اهالی سینما نشان بدهند، در حالی که میدانستند ممنوع الخروج است ولی او را منع نکردند. در فرودگاه دیدند ایشان ممنوع الخروج است. دو نفر بودند. ایشان و آقای میرطهماسب برگشتند و بقیه رفتند.
آقایان قرار بود که فقط به لس آنجلس [هالیوود] بروند، بعضیها البته به نیویورک هم رفتند که به این دلیل بازخواست شدند که چرا به تعهدشان عمل نکردهاند. میخواهم بگویم اینها اطلاعات و مطالبی است که دیگران باید توضیح بدهند، در حوزه کاری ما نیست. یعنی نه اصل سفرشان و نه مقصدشان، هیچ ربطی به ما نداشت. فقط ما یک خواهشی کردیم که یک گزارشی از این سفر به ما بدهند. یک گزارش مکتوب دادند که کاملاً معمولی بود. بد نبود. ما بیشتر از این هم انتظار نداشتیم که تمام جزئیات سفرشان را برای ما بگویند. طبیعی است که جزئیات سفر را به ما نگفتند.
* آنجا چه اتفاقی افتاده است در هالیوود؟
ـ خبر ندارم.
* از آن گزارش میتوانید چیزی بگویید؟
ـ گزارشی بود از دیدار با چند استودیو و یک سری مذاکرات برای استفاده از تواناییها و مهارتهای فنی و سینمایی. چیزهایی که الان به خاطرم میآید همین است.
* اگر درست به خاطر بیاورم کسانی که رفتند اینها بودند: آقایان راعی، حاتمیکیا، عسگرپور، تارخ، کیانیان، رئیسیان، میرکریمی، توحیدی و خانم بنیاعتماد.
ـ دقیقاً افراد را یادم نیست. آقای عسگرپور و توحیدی را در خاطرم هست. آقای حاتمیکیا هم که بود، بقیه را به یاد ندارم.
* فکر کنم نُه یا ده نفر بودند...
ـ یادم نیست.
* باید از اینها همان وقت میپرسیدیم. حالا که زمان خیلی گذشته.
ـ البته هنوز هم خوب است اگر جواب بدهند.
* آقای پورصباغ گفته که گوردون در مصاحبهاش نام طوفان شن را هم برده است ولی خود ایشان قبل از انتشار، آن را حذف کرده است.
ـ شاید ایشان میخواسته مصاحبهشان تحت الشعاع شمقدری قرار نگیرد. به نظرم اشتباه کرد. باید طوفان شن را که گوردون به همراه فیلمهای دیپلمات و روز شیطان گفته بود، همانطور در متن میآورد. گوردون این سه فیلم را جزو آن نوع فیلمها ذکر میکند که تولیدش در ایران متوقف شده است، و ما به عنوان سینمای قدرتمند و ملی از آن یاد میکنیم. جالب است که بگویم سال 1375 که طوفان شن را میساختیم تقریباً ده شبکه امریکایی تقاضای دیدار و مصاحبه با من داشتند. حتی یکی از آنها مرا به خرج خودش دعوت کرد که به امریکا بروم و قسمتی از فیلم را نشان بدهم و مصاحبههایی با آنها داشته باشم. مسئولان آن موقع گفتند که صلاح نیست بروی، و من هم نرفتم.
* فیلم شما در مجامع هنری و در جمع روشنفکران، مورد توجه قرار نگرفت. آیا در امریکا مورد توجه بود؟
ـ طوفان شن را از آن موقع رصد میکردند، حتی اولین گزارشی که درباره آن منتشر شد، در روزنامه والاستریت ژورنال بود. گزارشی بود با این عنوان که «ایران چگونه داستان گروگانگیری را تغییر میدهد؟» بعد اشاره کرده بود که ایران با زرنگی داستان ۵۲ گروگان که ۴۴۴ روز در ایران بودند را تغییر داده به گروگانگیری امریکاییها از مسافران یک اتوبوس در مدت چهار ساعت.
* بعد از موفقیت جدایی نادر در اسفند 1390، چه شد که در سال 1391 اسکار را تحریم کردید؟
ـ شهریور 1391 قبل از اکران رسمی آرگو با توجه به اینکه برایش خیلی تبلیغ میشد پیشبینی میکردم که جایزه اسکار بهترین فیلم را به آن بدهند. معتقد بودم ما هر فیلمی به اسکار معرفی کنیم نادیده میگیرند و توجهات ایرانیان که بدان سمت جلب شده را با جایزه دادن به فیلم آرگو جواب میدهند. آرگو البته ویژگیِ هنری ندارد ولی موقعیت ضد ایرانی آن باعث شد که مثلاً یک فیلم هنری مانند «لینکلن» که کارگردانش اسپیلبرگ یهودی است هم تحت الشعاع آن قرار بگیرد.
تابستان 91 مسئله دیگری هم پیش آمد و آن ساخت فیلمی در امریکا علیه پیامبر اکرم(ص) بود. این هم مزید علت شد که ما خیلی جدی اسکار را تحریم کنیم. گوردون در همین مصاحبه اعتراف کرده است که ما میخواستیم توجه ایرانیها را جلب کنیم که بعد، یک فیلم ضد ایرانی را تأیید کنیم. اگر حرفش را بپذیریم ــ که به نظرم تا حدی درست به نظر میآید ــ ما احساس کردیم با تحریم اسکار میتوانیم مقداری از این بازی را به هم بزنیم، که همین اتفاق هم افتاد. البته چون فیلم یه حبه قند که نهایتاً انتخاب شد متعلق به حوزه هنری بود و حوزه از مدتی قبل در یک فضای رقابتی با ما قرار گرفته بود لذا من فقط پیشنهاد دادم که امسال جشنواره را تحریم کنیم. به هر حال اتفاقاتی افتاد که جریاناتش را غالباً مطلع هستند. میخواهم بگویم این تحریم یک مقدار از زهری که آنها میخواستند با جایزه دادن به آرگو در کام ایرانیها بریزند، کاهش داد. و حالب اینکه کمتر کسی به این قضیه توجه کرده است.
* امسال چطور؟ چرا فیلم به اسکار فرستادید؟ بنیاد فارابی دوره شما، فیلم «گذشته» را انتخاب کرد.
ـ انتخاب این فیلم به هیئت انتخاب امسال در فارابی برمیگردد. هرچند من معتقد بودم که ما امسال هر فیلمی بفرستیم قطعاً به آن توجه نمیشود. چون دیگر برایشان کارکردی نخواهد داشت. میماند سالهای بعد که شرایط چطور شود و چه ضرورتهایی پیش بیاید. مثلاً بازیهای سیاسی ـ فرهنگی را دنبال کنند و بخواهند با یک فیلم ایرانی بعضی معادلات را تغییر بدهند.
* به نظر شما آیا اسکار جشنوارهای سیاسی است یا سینمایی؟
ـ معتقدم که خیلی از جشنوارههای جهانی و به خصوص اسکار تابع اهداف ملی امریکایی و سیاستهای نظامی این کشور است اما ظاهر فعالیت آنها، فرهنگی و سینمایی است. هنوز بعضی از هموطنانمان همین ظاهر را قبول کردهاند و همین گونه میاندیشند. گوردون در مصاحبهاش به این واقعیت اشاره کرده که ما اهداف دیگر هم داریم، اهداف سیاسی و نظامی داریم. حتی در جاهایی از صحبتهای او بوی براندازی به مشام میخورد. من معتقدم اسکار در بخش برنامههایش چنین نقشی را ایفاء میکند.
* یکی از موارد صحبت گوردون، تسخیر سینماهای خاورمیانه برای تقابل با ایران است. نظر شما در این رابطه چیست؟
ـ گوردون اشاره کرده که ما آثار استودیوهای فیلمسازی میجر Major [یعنی شش استودیوی بزرگ هالیوودی شامل فوکس، وارنر، پارامونت، کلمبیا، یونیورسال و دیسنی] را به سینماهای خاورمیانه ارزان میفروشیم تا فیلمهای ایرانی مجال اکران پیدا نکنند. به نظرم این نکته که از کنارش عبور میکنیم خیلی مهم است. ما واقعاً این را از نزدیک لمس کردهایم. مثلاً ما فیلم ۳۳ روز را با بازیگران عرب و لبنانی ساختیم و مورد توجه خود لبنانیها و مردم منطقه بود. فیلم به خوبی ساخته شد و کسانی که آن را میدیدند از آن بسیار خوششان میآمد. با وجود این، برای اکران 33 روز در لبنان دچار مشکل شدیم؛ خیلی از سینماها حاضر نبودند آن را اکران کنند. حتی وقتی اکران کردند با یک تهدید اسرائیل چند سینما، فیلم را برداشتند. البته بعداً که دیدند مردم از فیلم استقبال میکنند به خاطر ملاحظات خودشان بعضی سالنها مجدداً فیلم را اکران کردند.
در همان زمانی که فیلم ۳۳ روز پخش میشد، تقریباً دوازده عنوان فیلم هالیوودی نیز در لبنان اکران بود. با این حال، فیلم ۳۳ روز جزء سه فیلم پرفروش آن دوره نمایشی شد. این نشان میدهد که این ظرفیت برای ما وجود دارد. به طور خلاصه میخواهم بگویم ما با واقعیت تلخی رو به رو هستیم و آن هم اینکه در عرصه نمایش و اکران عمومی در منطقه ــ در جهان که بماند ــ ما به شدت دستمان کوتاه است. یعنی هیچ کاری نکردهایم. و این نیازمند آن است که بتوانیم با یک حلقههایی از سینماگران و صاحبان سالنهای سینما ــ هم در منطقه و هم در دنیا ــ متحد شویم و بتوانیم حداقل سهم خودمان را در اکران عمومی در منطقه و در دنیا به دست آوریم.
البته این نیاز به ممارست و تولید فیلمهایی دارد که بتواند قابل عرضه هم باشند. به هر حال میخواستم بگویم این ضعف در ما هست. و حالا میبینیم که آنها برایش برنامهریزی کردهاند که حتی فیلمهای هالیوودی را با قیمت ارزانتر به پخش کننده و سالندار بدهند، تا سینماهای منطقه را قرق کنند و به فیلمهای ایرانی نوبت نرسد.
* به نظر میرسد که آنها شعار «هنر برای هنر» را در دهان ما انداختهاند اما خودشان سینما را به یک ابزار استراتژیک تبدیل کردهاند. با استفاده از رسانههای خودشان و همفکران وطنیشان، جو فرهنگی را جوری درست کردهاند که سینماگران ما به سمت ساخت فیلمهایی درباره دین یا وطنشان نروند.
ـ گوردون گفته که ایران اگر در عرصه فرهنگ و سینما به قدرتی رسیده بود که در عرصه سیاست خارجی و نظامیاش رسیده، ما را تا حالا فشل کرده بود. او یک همچین تعبیری دارد. این نکته نیز خیلی مهم است. میتوان نتیجه گرفت که سینمای ایران و سینماگران ما، ظرفیت خیلی بالایی دارند. ما باید بتوانیم هویت و منافع ملی خودمان و منطقه و مسلمانها را صیانت کنیم و در عرصه یک جنگ فرهنگی، امریکاییها را عقب بزنیم. و البته خیلی جالب توجه است که ما در این صحنه اصلاً حضور نداریم.
البته گوردون یک آدرسهای غلطی میدهند و بارها هم بعضیها به زبان آوردهاند. به نظرم این هم یک فریب است که فلان فیلم ما در فلان جشنواره که رفت توانست یک مشکل دیپلماتیک ما را حل کند. این خیلی خندهدار است و اصلاً اینطور نیست. نمیخواهم بگویم بیتاثیر است ولی نقش بسیار اندکی دارد. آنجا که اهمیت دارد همان چیزی است که ایشان گفت. یعنی ما بتوانیم از طریق ساخت فیلمها و پخش فیلمهایمان افکار عمومی دنیا را در اختیار بگیریم، حالا اینکه یک فیلم ما در یک جشنواره برود و پرچم ما بالا برود آن هم در کنار هشتاد پرچم دیگر، نباید فکر کنیم این خیلی کارکرد دیپلماتیک دارد. نمیگویم ندارد ولی نسبت به این حوزه، مثل یک به هزار است.
ما اگر فیلمهایی داشته باشیم که در جهت منافع ملی و منافع منطقهایِ مسلمانها عمل کند کارکرد عظیمی خواهد داشت. قصد امریکاییها این است که ما جرأت نکنیم به این سمت برویم و اگر رفتیم آنها در مرحله بعد سعی میکنند تا به ما امکان اکران ندهند. البته شبکههای تلویزیونی یک مقدار دستشان بازتر است. هرچند حالا بسیاری از شبکههای ماهوارهای خودمان یا حتی المنار در لبنان و حتی شبکه سوری از ماهوارهها حذف شدهاند.
* برخی فیلمسازان ما برای جشنوارههای خارجی، فیلم میسازند و نه برای هموطنانشان.
ـ نکته قابل توجه دیگر در سخنان گوردون آن است که میگوید شما دنبال یک نوع از سینما هستید که با تحقیر خودتان از جشنوارههای کن و برلین جایزه بگیرید. البته او میگوید که من با آن فیلمسازها احترام میگذارم اما فیلمهایشان فیلمهای تحقیرآمیزی علیه ملت ایران است. این هم به نظرم نکته قابل توجهای است که بدانیم هست و برخی سعی نکنند تا انکار یا فراموش شود. این اتفاق غلط، سالهای سال است که رخ میدهد. غالباً جشنوارههای کن و برلین فیلمهایی از ما را قبول میکنند که تلخیای در آن باشد.
* به نظرتان چه باید کرد؟ آیا فیلم نفرستیم؟
ـ نمیگویم فیلمهایمان را به جشنوارههای خارجی نفرستیم بلکه باید کیفیت فیلمها را به لحاظ تکنیک و محتوا بالا ببریم. بالاخره آنها مجبور خواهند شد به این راضی شوند. معتقدم که ما باید از همین ظرفیت استفاده کنیم و فیلمهایی تولید کنیم که آنها از منظری دیگر میپسندند و با سیاستهای خودشان مطابق است. در عین حال محتوای مثبت فیلمها را توسعه بدهیم. ما مثلاً از فیلم دایره به جدایی نادر ارتقاء پیدا کردیم. فیلم دایره (1378) که در ونیز جایزه گرفت فیلم بسیار تلخی است و در آن هیچ نقطه مثبت و کور سوی امیدی از کشورمان نمیبینید. اما فیلم جدایی نادر، هم در تکنیک و هم در محتوا ارتقاء یافته است. زمانی که فیلم به برلین رفت حتی منافقین خلق علیه حضور این فیلم در جشنواره اعتراض کردند. این یک گام به جلو است. هرچند این فیلم ممکن است در داخل هم منتقدانی داشته باشد.
* به نظرم فیلم جدایی نادر، وضعیت زن مدرن را که به خانواده اهمیت نمیدهد و به دنبال رؤیاهایش در صدد مهاجرت به غرب است را نقد میکند. متأسفانه جریان اصولگرای ما این فیلم را اشتباه فهمیدند.
ـ بله. فیلم نکات مثبت خوبی دارد ولی من نمیخواهم وارد جزئیات بشوم. میخواهم بگویم یک زمانی فیلم دایره و تخته سیاه (1378) میرفت جایزهها را میگرفت، اما حالا فیلم جدایی نادر میرود. شاید این هم برای ما قانعکننده نباشد، اما یک گام به جلو است. این مسیر باید ادامه پیدا کند و ما نباید عقبگرد کنیم. یعنی فیلمهای بعدی که میخواهند بروند باید فضای مثبتش بهتر از جدایی نادر باشد و منفیهایش کمتر.
* و به نظر میرسد گوردون مخالف این بوده که فیلم جدایی نادر اسکار بگیرد.
ـ بله قطعاً مخالف است. بعد هم دارد تحقیر میکند. یعنی جایزه مهم نیست. و حتی میگوید فیلم گذشته بهتر است. یعنی میخواهد در واقع فیلم جدایی نادر را بکوبد که اگر به شما جایزه دادیم میخواستیم یک جای دیگری حالتان را بیشتر بگیریم. مثلاً همان جا که گفت چند رأی بیشتر، من دقیقاً احساس کردم رفته و آمارها را دیده که فیلم اسرائیلی، مثلاً ۵۰۰ تا رأی آورده است، و جدایی نادر ۵5۰ رأی. وقتی ثبت شده، او هم نمیتواند کاری بکند. به هر حال خودش گفته که من یهودی طرفدار اسرائیل هستم.
* لحن او از ناحیه قدرت است و میخواهد رقیبش را بترساند.
ـ تکبرش خیلی زیاد است، مثل خود شیطان.