فرصت‌ها و تهدیدهای فرهنگی موجود در هر تمدن و کشوری پتانسیل شگرفی در تعالی و سقوط یک جامعه دارد از این جهت آسیب‌شناسی فرهنگی، یکی از اصول قطعی و خدشه‌ناپذیر در هر جامعه ای محسوب می‌شود.

گروه گزارش ویژه مشرق - هم اکنون ایالت متحده آمریکا به عنوان دارنده قوی‌ترین سیستم رسانه‌ای با تولید سالانه هزاران قطعه موسیقی، انیمیشن، سریال و آثار سینمایی، در تئوریزه کردن اندیشه خود یکه‌تاز است.

این آثار رسانه‌ای به عنوان یکی از اثرگذارترین ابزار آلات فرهنگی در گستراندن اهداف ایالت متحده نقش پر رنگی را ایفا می‌کند، در این راستا انیمیشن به عنوان ابزاری سرگرم‌کننده و پرطرفدار که مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است از بالاترین ظرفیت برای شکل دادن به فرهنگ عمومی یک جامعه برخوردار است.

از این حیث، سالانه کمپانی‌های نامی و مشهور آمریکایی با ساخت تعداد قابل‌توجهی انیمیشن در راستای اجرای رسالت جهانی‌سازی گام مهمی را بر می‌دارند.

استودیوهای انیمیشن پیکسار (Pixar Animation Studios) را می‌توان یکی از پیش‌قراولان انیمیشن‌سازی دانست که در سال ۱۹۸۶ میلادی توسط استیو جابز و ادوین کتمول تأسیس شد.

این کمپانی در ابتدا با مشارکت در ساخت انیمیشن داستان اسباب‌بازی (Toy Story) خود را به شهرت رساند؛ در سال 2006 میلادی نیز والت دیزنی (The Walt Disney Company) یکی از بزرگ‌ترین کمپانی‌های رسانه‌ای و سرگرمی جهان به قیمت 7.4 میلیارد دلار پیکسار را از آن خود کرد و آن را به زیرمجموعه شرکت خود تبدیل کرد.

این کمپانی در سال 2009 میلادی با ساخت و پخش انیمیشن آپ (UP)، یکی از موفقت ترین انیمیشن‌های تاریخ سینما را رقم زده و موفق به دریافت جایزه اسکار شد.

انیمیشن آپ به عنوان یکی از بهترین و خوش‌ساخت‌ترین آثار سینمایی به کارگردانی و نویسندگی پیت داکتر و کمک کارگردانی باب پیترسون ساخته شده است.

از آثار گذشته پیت داکتر می‌توان به کارگردانی و همکاری در ساخت انیمیشن‌های داستان اسباب‌بازی (Toy Story)، شرکت هیولاها (Monsters,Inc) و وال- ای (WALL·E) اشاره کرد.

انیمیشن آپ در حوزه تکنیک و سبک طراحی، شخصیت‌پردازی و روند داستان از ماهرانه‌ترین انیميشن‌های پیکسار محسوب می‌شود؛ آپ را می‌توان در ژانر ماجرا جویی تلقی کرد و آن را انیمیشنی طنز که به تقابل و رابطه دو نسل متفاوت می‌پردازد مورد بررسی قرار داد.

طراحی چهره مربع گونه کارل فردریکسن (Carl Fredricksen) با صدای ادوارد آسنر (Edward Asner) و چهره دایره‌ای و شرقی راسل (Russell) با صدای بازیگر خردسال، جوردن ناگای (Jordan Nagai) فضایی نشاط آوری را برای مخاطب مهیا کرده است.

داستان آپ در ارتباط با پیرمردی به نام کارل فردریکسن می‌باشد که دارای طبعی خشک و چهره‌ای عبوس گونه می‌باشد اما گذشته وی که داستان فیلم را رقم می‌زد مربوط به دوران کودکی او می‌باشد.

در آغاز داستان، کارل کودکی ماجراجو و مجذوب خلبانی کاوشگر به نام چارلز مانتز (Charles Muntz) می‌باشد که مدعی کشف پرنده‌ای ماقبل تاریخ در سرزمینی گمشده واقع در آمریکای لاتین است، کارل پس از دیدن فیلم قهرمان محبوب خود در مسیر بازگشت به خانه با دختر بچه‌ای به نام اِلی آشنا می‌شود که او نیز همانند کارل، طرفدار چارلز می‌باشد و هر دو هم قسم می‌شوند تا روزی به آبشار بهشت (Paradise Falls) در سرزمین گمشده سفر کنند.

به مرور زمان و حرکت آرام و موزیکال انیمیشن، زندگی مشترک آن‌ها تا هنگام مرگ اِلی به پیش می رود و هیچ‌گاه کارل و اِلی به آرزوی خود نمی‌رسند.

کارل که یک فروشنده بادکنک است به تنهایی در خانه‌ای که تمامی خاطراتش با اِلی در آن است زندگی می‌کند، خانه‌ای که در تمامی اطراف آن ساخت‌وساز در حال صورت گرفتن است اما کارل تصمیم به تخلیه خانه خود ندارد.

در روزی پسربچه‌ای به نام راسل با آمدن به خانه فردریکسن خود را کاشف سرزمین‌های دور می‌نامد و تصمیم دارد برای به دست آوردن مدال به فردی سالخورده کمک کند تا بتواند به آخرین مدال دست یابد اما کارل او را نادیده گرفته و راسل را به بهانه‌ای از درب منزل خود رد می‌کند.

در این بین کارل نیز به دلیل کهولت سن از طرف خانه سالمندان موظف به ترک خانه خود است به این جهت او تصمیم می‌گیرد با تعداد زیادی از بادکنک‌های باد شده خانه خود را به سمت آرزوهای دوران کودکی خود و الی ببرد.

اما وی بعد از موفق شدن در به پرواز آوردن خانه خود متوجه حضور راسل می‌شود و از اینجا به بعد ماجراجویی آن دو آغاز می‌شود.

کارل بعد از رسیدن به جزیره گم شده،در عین ناباوری با قهرمان دوران کودیکیش مواجه می‌شود که برای به دست آوردن پرنده‌ای که در گذشته وعده‌اش را داده بود دست به هر عملی می‌زند.

چارلز توسط سگ‌های سخن گو خود که خدم و حشم وی محسوب می‌شوند تصمیم به گرفتن پرنده دارد اما او با مقاومت راسل که به طور اتفاقی با پرنده دوست شده مواجه می‌شود و کارل نیز که صرفاً تصمیم دارد به آبشار بهشت برود اهمیتی به نظر راسل نمی‌دهد و پرنده به دست چارلز می‌افتد.

کارل بعد از رسیدن به مکان آرزوهای خود پی به بی‌ارزش بودن این محل برده و تصمیم می‌گیرد تابه کمک راسل برود و در نهایت آنکه چارلز را شکست داده و موفق به نجات پرنده می‌شوند.

روند ذکرشده داستان در لایه‌های رویین آن نشان‌دهنده داستانی خوش تعلیق و سرگرم‌کننده می‌باشد اما این روند جذاب علیرغم شکل ظاهری دارای بار عمیق فلسفی و استراتژیک می‌باشد.

مطرح‌شدن سرزمین گمشده و یا سرزمین رویاها تحت عنوان آبشار بهشت که سفر به آنجا آرزوی دیرینه کارل و اِلی می‌باشد، در حوزه فلسفه تحت عنوان ناکجا آباد و یا آرمان‌شهر از چند هزار سال پیش تاکنون مطرح بوده و در میان اهل فلسفه نامی آشنا محسوب می‌شود.

در بررسی تطبیقی موضوع سرزمین گمشده و یا همان آرمان ‌شهر با انیمیشن آپ به نتایج قابل‌توجه و بعضاً متضاد با واقعیت اندیشه غربی مواجه می‌شویم.

در انیمیشن آپ، رسیدن به آبشار بهشت برای اِلی و کارل رویای دوران کودکی تا پیری آن دو محسوب می‌شود که در تمامی عمر برای رسیدن به آن تلاش می‌کردند؛ اِلی از دوران کودکی با داشتن کتابی که به ماجراجویی های خود اختصاص داشت به نوشتن داستان‌های روی‌داده زندگی خود می‌پرداخت و تصمیم بر این داشت تا بخشی از کتاب را به اتفاقات پس از رسیدن به آبشار بهشت اختصاص دهد.



اما کارل نیز که هنوز بر هدف خود مصمم است و تصمیم به برآورده کردن ارزوی اِلی دارد در نهایت تصمیم خود را گرفته و با به پرواز درآوردن خانه خود به سوی سرزمین رویایی به آرزوی خود دست می‌یابد و خانه خود را در کنار آبشار بهشت قرار داده و به آرامی بر صندلی راحتی خود تکیه می‌ِزد و سپس کتاب خاطرات ماجراجویی اِلی را بر می‌دارد تا ادامه آن را کامل کند اما در کمال ناباوری ادامه کتاب را از قبل پر شده می‌بیند و متوجه می‌شود که اِلی ادامه زندگی مشترک خود با کارل را در صفحات مخصوص به ماجراجویی در آبشار بهشت پر کرده است؛ کارل بعد از دیدن این صفحات شوکه شده و با عوض کردن نظر خود تصمیم می‌گیرد تا به کمک راسل بشتابد.

اگر نگاهی هوشمندانه به سکانس ذکرشده داشته باشیم نباید از فروریزی یک‌باره رویای رسیدن به سرزمین گمشده غفلت کرد، بدون شک اوج القای استراتژیک فیلم و پیام غیر مستقیم در نفی آرمان‌گرایی در این سکانس از انیمیشن ارائه شده است.

سازندگان فیلم به یک باره تمامی آمال و آرزوهای حضور در آبشار بهشت و زندگی در آنجا را نفی کرده و با تقبیح اتوپیاگرایی و ایدئالیسم این پیام را به مخاطب می‌رساند که زندگی در اتوپیا رویایی بیش نبوده و واقعیت زندگی همان رویدادهای روزمره و حوادث روزگار زندگی می‌باشد که خوشی‌ها و ناخوشی‌ها در آن رقم خورده است.

اصلی‌ترین القای استراتژیک فیلم به مخاطبان جهانی این انیمشن و بلاخص تمدن شرق که به نمایندگی از راسل در انیمیشن آپ حضور دارند موضوع عدم توجه به اتوپیاگرایی است، اما با کمی تعمق و بررسی در روند تاریخ فلسفه غرب با رویکردی معکوس مواجه خواهیم شد.

بزرگترین فیلسوف تاریخ تمدن غرب، ملقب به افلاطون یا پلاتون (Πλάτων)‏ در قرن چهارم پیش از میلاد به عنوان معمار ایده‌آلیست، آرمان‌شهر با نوشتن کتاب جمهور به شرح جامعه‌ای رویایی پرداخت و با معرفی کردن انسان به عنوان منشأ همه‌ی چیزها پایه تمدن غرب امروزی را بنا کرد.

در توصیف جمهور نوشته‌اند:

با همه‌ی اهمیت خود، نه تحقیقی علمی است و نه گزارشی تاریخی، بلکه شرح جامعه‌ای رویایی است؛ درعین‌حال کسانی به دیده موافقت به جمهور نگاه کرده و گفته‌اند: جمهور محصول کوششی است برای تبیین طبع انسانی از راه روانشناسی می‌باشد و سراسر جمهور بر این استوار است که همه‌ی نهادهای جامعه مانند سازمان طبقه‌ای، قانون، دین، هنر و جز این‌ها از نفس انسان‌ها نشأت گرفته‌اند.

به واقع جمهور با به تصویر کشیدن جامعه رویایی و مشخص کردن آرمان خود توانست در طی زمان بخشی از خاستگاه های فعلی جهان امروز را رقم بزند.

اما ارائه جامعه‌ای آرمانی محدود به جمهور افلاطون نمی‌شود بلکه پس از دوره میانی افرادی نظیر سر توماس مور یا قدیس توماس مور، با ارائه کتاب ناکجا آباد بین سال‌های 1515-1516 میلادی و ظاهرا تحت تاثیر جمهور افلاطون به شرح کشوری فرضی به نام آبراکسا پرداخته و جامعه مورد نظر خود را در آنجا ارائه کرده است.

و یا فرد دیگری به نام جیووانی دومینیکو توماسو کامپانلا، در سال 1602 میلادی نیز با ارایه شهر خورشید و با اعتقاد به ستاره‌شناسی به عنوان بنیاد علم، جامعه آرمانی خود را ارائه کرد.

در سال 1627 میلادی نیز فرانسیس بیکن، سیاست‌مدار و فیلسوف انگلیسی و بانی انقلاب علمی با ارائه آتلانتیس نو به شرح جامعه آرمانی خود پرداخته است.

این جامعه بر خلاف ناکجا آباد توماس مور که سیاسی بود، جامعه‌ای علمی است، چرا که بیکن معتقد بود راز بهروزی انسان در شناخت و تغییر طبیعت است. در این کتاب، اجتماعی تصویر شده است که در آن علم مقام حقیقی خود را یافته و بر همه‌ی چیزها حاکم شده است.

نکته قابل‌توجه در حوزه آرمان‌گرایی محل جغرافیای این جامعه است؛ افلاطون در تیمائوس، داستان کهنی از سرزمین آتلانتیس نقل کرده بود که در اعماق دریاهای غربی فرو رفته بود و بیکن آمریکای کشف‌ شده را با این آتلانتیس یکسان گرفت و آتلانتیس نویی در نظر آورد، او آتلانتیس نو را در اقیانوس آرام تعیین کرد و آن را جزیره‌ای سبز و خرم با مردمانی که لباس‌های تمیز و عالی پوشیده‌اند توصیف کرد.

در انیمیشن آپ نیز جزیره گمشده در آمریکای جنوبی به عنوان مکانی رویایی در نظر گرفته شده است حال آنکه سازندگان فیلم بر خلاف مشی اندیشه غرب این بار به نفی آرمان‌گرایی پرداخته و زندگی عادی و روزانه را به عنوان واقعیتی غیرقابل انکار که جایگزین ایدئالیسم شده است معرفی می‌کند.

حال سؤال مطرح آن است که چرا سازندگان این انیمیشن به عنوان بخشی از سیستم هالیوود در پی نفی آرمان‌گرایی به مخاطبان جهانی خود می‌باشند.

تمدن غرب و در رأس آن ایالت متحده آمریکا، به عنوان قطب اصلی فعلی جهان و داعیه‌دار لیبرالیسم به عنوان یکته تاز در میان تمامی ایدئولوژی‌های مطرح جهان آن آخرین مکتب فکری دانسته و تمامی قرائت‌هایی که در تضاد با اصول فلسفه لیبرالیسم باشد نفی می‌کند.

به گفته یوشی‌هیرو فرانسیس فوکویاما، متفکر آمریکایی ژاپنی‌الاصل، از آرمان دموکراسی لیبرال نمی‌توان به چیز بهتری دست یافت و غیر از مدل سرمایه‌داری دموکرات لیبرال کمتر نسخه‌ای از تجدد وجود دارد که ظاهر موفقی داشته باشد.

جاری بودن تفکر فوکویاما در تمامی لایه‌های سیستم ایالت متحده موجب شده چنین تمدنی خود را همان جامعه آرمانی بداند و هیچ‌گاه جز خود را نپذیرد و از دشمنی و جنگ با دیگر تفکرات کوتاهی نکند.

حال دستگاه رسانه‌ای این تمدن با نفی اتوپیاگرایی، علیرغم آنکه خود این مسیر را در طول سه هزار سال قبل طی کرده است سعی دارد با رساندن پیام نفی آرمانگرایی به جهانیان و پذیراندن واقعیت فعلی در قالب آن، همچنان با ایدئولوژی لیبرالیسم بتازد.

از این حیث انیمیشن 170 میلیارد دلاری آپ را، نه صرفاً یک سرگرمی کوتاه مدت بلکه یک داستان فلسفی در جهت آرمان لیبرالیسم می‌توان توصیف کرد.