گروه جنگ نرم مشرق- به رغم ماهیت سخت فیزیکی اغلب فعالیتهای ورزشی؛ بازیهای المپیک یکی از بزرگترین عرصهها برای به نمایش درآمدن قدرت نرم کشورها است. تقسيم قدرت به صورت سخت، نيمه سخت و نرم از حيث «صلابت قدرت» است. در قدرت سخت براي تحميل اراده خود صلابت بيشتري ضرورت دارد، اما در قدرت نرم، به صلابت كمتري براي تحميل اراده نياز است و بدون اينكه انسان متوجه شود به تسخير يك فكر يا يك فرهنگ درميآيد.
روش ارضاء برای تصرف قلب مقوله حب و بغض است؛ قلبی که مملو از بغض نسبت به چیزی یا کسی باشد امکان تصرف ندارد، اما اگر آکنده از حب نسبت به آن چیز یا آن کس بود، توسط آن تصرف شده است.
بنابراین با توجه به اهمیت مفهوم المپیک، المپیک امروزه به محملی تبدیل شده است که می تواند از طریق ورزشکاران و با به وجد آوردن هیجانات عوام، بسیاری از عواطف و علایق ملتهای مختلف را تحت تاثیر قرار دهد و مهمترین آن تغییر نگرش و ذائقهها است.
در طول تاریخ المپیک به طور مکرر از این واقعه ورزشی به عنوان صحنهای برای شعارهای سیاسی و نیز سیاستهای ژئوپلتیک بینالمللی همانند تحریمها و روابط بین قدرتها استفاده شده است و حتی بازیهای سیاسی پشت پرده المپیک به علت سیادت قدرت نرمي که بیشتر جنس فرهنگی دارد متمرکز است.
به طور مثال در سال 1956 میلادی بهدنبال تصمیم کمیته بینالمللی المییک برای شناسایی تایوان ،دولت چین تصمیم به عدم شرکت در مسابقات المپیک ملبورن گرفت. در دوران جنگ سرد نیز شماری از کشورهای غربی حاضر به حضور در مسابقات المپیک 1980 میلادی مسکو نشدند و همانطور شوروی سابق نیز در پاسخ حاضر به شرکت در المپیک لس انجلس در سال 1984 میلادی نشد .به هر حال المپیکها، فراهمکننده فرصتهای زیادی برای درگیریها و بروز چالشهاي دیپلماتیک بودهاند .این مسابقات خصوصا برای طرفهای درگیر فرصت مناسبی را فراهم میکند تا فراتر از پروتکلها و قراردادهاي بینالمللی به چالش و رویارویی بپردازند. در المپيك 2012 لندن نیز رسانهها این حدس را مطرح کردند که «دیوید کامرون» نخستوزیر انگلیس به نحوی سعی داشت ˈولادیمیر پوتینˈ رییسجمهوری روسیه را درگیر با مساله سوریه کند.
تمامی مثالهای سیاسی یاد شده به این علت است که ذهن انسان مدرن امروز قدرت تمیز و تشخیص مسائل سیاسی را ندارد اما المپیک برایش بسیار ملموس است. انسان مدرن امروز المپیک را درک می کند و حوادث و اتفاقاتی که در المپیک رخ میدهد را ثبت و ضبط میکند به عبارت دیگر با المپیک ارتباط برقرار میکند. به همین علت است که بیشتر کشورها مخصوصا ابرقدرتها همیشه از المپیک به عنوان ابزار در جهت تغییر افکار و اذهان عمومی استفاده میکنند.
این قدرت نرم خصوصا در زمان پیروزی در مسابقات و کسب مدالهای المیپک خودش را به نمایش میگذارد. همانطور که جوزف نای میگوید: قدرت نرم در واقع جذابیتهای یک کشور است که سبب میشود که دیگر کشورها از آن پیروی کنند .
المپیک و تقویت شخصیت کشورها در اذهان عمومی
المپیکها همچنین میتوانند سبب تقویت پرستیژ یک کشور در صحنههای بینالمللی شود و این مورد خصوصا درباره دولت چین در المپیک 2008 پکن صادق بوده است. در این مسابقات بر روی ورزشکاران چینی برای کسب مدال فشار زیادی وارد شده بود؛ چرا که کسب مدالها به منزله نمایش قدرت این کشور در صحنه پر رقابت بینالمللی بود. در واقع؛ این اقدام چین با توجه به مطالعات صورت گرفته قابل فهم است.
المپیک فرصت عرضه اندام ارزش های ملی
المپیکها به هر صورت نه فقط عرصه نمایش قدرت نرم دولتها بلکه عرصه نمایش قدرت مردم نیز هستند. این واقعه بزرگ ورزشی، فرصتی را برای مردم جهان فراهم میکند که بتوانند باورهای و ارزشهاي خودشان را بیان کنند.
به همین دلیل است که تعداد کشورهای حاضر در المپیک حتی از تعداد کشورهایی که سازمان ملل نیز آنها را به رسمیت میشناسد بیشتر است. دويست و نه كشور در مسابقات المپيك 2008 پكن حضور داشتند. اين آمار وقتي غيرقابل هضمتر ميشود كه بدانيد تنها يكصد و نود و دو كشور عضو سازمان ملل متحد هستند و دست كم ورزشكاران بيست كشور كه شما نمايش آنها در المپيك را تماشا ميكنيد، حتي عضو سازمان ملل هم نيستند. به هر حال به اشتباه همه تصور ميكنند فيفا با دويست و پنج كشور عضو بزرگترين گردهمايي كشورهاي دنيا به حساب ميآيد اما ميبينيم كه كميته بينالمللي المپيك در مسابقات 2008 پكن ميتواند دويست و نه كشور را كنار هم جمع كند تا عظيمترين گردهمايي ملتها اتفاق بيفتد.
شما فکر می کنید چرا اینگونه است؟ دلیل این امر در ابتدا اشاره شد. انسان غربی امروز کاملا از سیاست بیگانه است به قول يك ضربالمثل عقلش در چشمش است. المپیک برای او بسیار جذابتر از دنبال کردن مسائل سیاسی است.
محمود خدائی