کتاب های شهید آوینی پس از شهادتش، به چند گونه و مدل منتشر شد. دو عنوان از این کتاب ها را خودِ شهید برای انتشار آماده کرد و به انتشارات برگ سپرد. یکی کتاب آینه جادو و دیگری کتاب فردایی دیگر. در این میان کتاب دیگری هم بود که شهید آوینی آن را آماده کرده بود اما به جایی ارائه نداد؛ کتابی با نام فتح خون.
شهید آوینی احتمالا این کتاب را در سال 66 نوشته و فقط دو فصل ششم و نهم آن را به مجلات سوره و کتاب مقاومت داده بود اما فرصت نکرده بود که همه آن را آماده و برای چاپ به ناشر بدهد.
در نسخه دستنویس و حتی تایپ شده کتاب که آقای آوینی در آن ها ویرایش هایی انجام داده هم فصل دهم که مربوط به روز عاشوراست، خالی است و البته در چاپ جدید این کتاب از سوی انتشارات واحه، تعدادی از یادداشت ها و دسنوشته های پراکنده و البته محدود در فصل جداگانه ای با نام تماشاگه راز آمده است.
انتشار کتاب های شهید آوینی بعد از شهادتش به ضورت محدود از سوی کانون فرهنگی هنری ایثارگران آغاز شد و بعد از مدتی بر عهده نشر ساقی قرار گرفت اما چند سالی است که خانواده شهید، با تاسیس انتشارات واحه (به معنای آبادیی که در میان ریگستان قرار دارد) انتشار مجدد و گسترده آثار وی را آغاز کرده.
این انتشارات ابتدا کتاب های تنظیم شده از سوی شهید آوینی (آینه جادو و فردایی دیگر) و همچنین فتح خون را در اولویت قرار داد و سپس به سراغ سایر کتاب ها رفت.
کتاب فتح خون که موضوع این یادداشت است از سوی این ناشر برای اولین بار در بهار سال 90 و در شمارگان 5500 نسخه منتشر شد و قیمت 3500 تومان را در شناسنامه اش نوشته بودند. قیمتی که بعدها در کتاب های دیگر این انتشارات با رشد چشمگیری روبرو شد و نسبت به محصولات شبیه خود، بهای بالایی داشت و بسیاری از مخاطبان آثار شهید آوینی را برای خرید آن ها با تردید روبرو می کرد.
به هر حال تمرکز خانواده شهید آوینی بر روی آثار او می تواند نوید بخش این باشد که زین پس در بازار کتاب با تمام شدن چاپ آثارش روبرو نخواهیم بود و مخاطبان جدید می توانند به راحتی این کتاب ها را تهیه کنند.
انتشارات واحه برای کتاب های شهید آوینی، یونیفرم ثابت و ساده ای در نظر گرفته که در هر عنوان با تغییر رنگ و البته نام کتابف قابل تمیز می شود و از نظر قطع نیز ایده نسبتا نویی را به کار بسته است. قطع نیم رقعی که چند سانتی از کتاب های رقعی در ارتفاع، کوچکتر است، این امکان را به خواننده می دهد که کتاب را راحت تر در دست بگیرد و آن را در هر وضعیتی بخواند.
در میان کتابهای بسیاری که دربارة واقعة عظیم کربلا نگاشتهشدهاند، کتابهایی که نویسندگانشان کوشیدهاند علاوه بر ابراز شیفتگی و بیان عظمت واقعه و مظلومیت سیدالشهدا و یارانش، نقبی به حقیقت ماجرا بزنند و در حد توان خود، پرده از راز بزرگ کربلا بردارند، اندک هستند. «فتح خون» سید مرتضی آوینی از این معدود کتابهاست.
متن کتاب، از دو پارة کلی تشکیل شده است. پارة اول که متن اصلی کتاب است، به شرح و بیان وقایع و توصیف ماجراهای پیشآمده از رجب سال 60 تا محرم سال 61 هجری میپردازد; و پارة دوم که از زبان «راوی» روایت میشود، تحلیل و رازگشایی همان وقایع و ماجراهاست و در واقع بخش برجستة کتاب نیز همین است.
راوی در «فتح خون» از موضع یک انسان عارف سخن میگوید که زمین را آینة آسمان میبیند و به ظواهر کفایت نمیکند و میکوشد در مخاطبه با انسان امروز، او را از پوستة واقعة عاشورا فراتر برد و چشم باطنش را باز کند، تا بتواند عمق واقعه را دریابد.
یکی از مفاهیم مورد توجه نویسنده در این کتاب، فرازمانی و فرامکانی بودن عاشورا و کربلاست. آوینی از «اصحاب آخرالزمانی امام عشق» سخن میگوید و از این که هر انسانی کربلایی دارد و عاشورایی. او واقعة عاشورا را نه فقط به مثابه یک اتفاق تاریخی، که به عنوان یک حقیقت کلی میبیند که میتواند برای هر انسان و در هر زمان و مکان تکرار شود.
عشق نیز از مفاهیم محوری «فتح خون» است. آوینی به تأسی از عرفای بزرگ، عشق را مدار و محور هستی میداند و امام را تجلی تام و تمام این عشق، عشقی که عقل نیز «اگر پیوند خویش را با چشمة خورشید نبرد» آن را تصدیق میکند. در حقیقت الگوی شهید آوینی برای تفسیر و تحلیل واقعة عاشورا، همین عشق آسمانی است.
شهید آوینی بخش اعظم «فتح خون» را در محرم سال 1366 به رشتة تحریر درآورد و در سالهای بعد، آن را ویرایش و تکمیل کرد. اما فصل دهم کتاب که باید به وقایع ظهر عاشورا میپرداخت، ناتمام ماندهاست. گویی آوینی این فصل را در عمل و با شهادت خویش به پایان رساندهاست.
فتح خون، در ده فصل روایت میشود: آغاز هجرت عظیم، کوفه، مناظرة عقل و عشق، قافلة عشق در سفر تاریخ، کربلا، ناشئةاللیل، فصل تمییز خبیث از طیّب (اتمام حجت)، غربال دهر، سیارة رنج و تماشاگه راز.
و این هم چند خط از آخرین فرازهای این کتاب:
فرشتگان عقل به تماشاگه راز آمده اند و مبهوت از تجلیات علم لدنّی انسان، به سجده در افتاده اند تا آسمان ها و زمین، کران تا کران ، به تسخیر انسان کامل درآید و رشته اختیار دهر به او سپرده شود؛ اما انسان تا کامل نشود، در نخواهد یافت که دهر، بر همین شیوه که می چرخد، احسن است. چشم عقل خطابین است که می پرسد: اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء... اما چشم دل خطاپوش است. نه آنکه خطایی باشد و او نبیند... نه ! می بیند که خطایی نیست و هرچه هست وجهی است که بی حجاب ، حق را می نماید. هیچ پرسیده ای که عالم شهادت بر چه شهادت می دهد که نامی اینچنین بر او نهاده اند؟