گروه جنگ نرم مشرق- میلیونر صفتی بود که در اروپای قرن هجدهم به قشر و طبقهای از افراد جامعه گفته میشد که در جریان ظهور و بروز و رشد جریان مالی و بانکداری در اوایل دورهی مدرن، گامهای کسب ثروت و سرمایه را با روحیهی سوداگری و فرهنگ بورژوازی طی کرده بودند و به نوعی متمولین و متمتعینی محسوب میشدند که پس از گذران سختیها و مرارت موجود در دورهی قرون وسطی وجنگها و غارتهای درونتمدنی اروپای آن روز، اکنون با پیدایش ابزار و خدمات نوین مالی، چاپ اسکناس و ربای سازمانیافتهی بانکی به چنان ثروتی رسیده بودند که در پول دست و پا میزدند.
دیگر اقشار جامعه به سبب ظهور این افراد در نظام تمدنی غرب آنها را نوکیسگان و تازه به دوران رسیدههایی میدانستند که دیگر گذشتهی خود را نیز به یاد نمیآورند و به دنبال رسیدن به تنها هدف خود یعنی کسب پول بیشتر هستند. از اینرو صفت میلیونر را به آنها دادند؛ این افراد با این صفت از دیگر اقشار جامعه جدا شدند و به واسطهی ظهور ایشان، نظام سرمایهگرایی از آنزمان به این سو شکل گرفت و نزج پیدا کرد. نظامی که در یک طرف، فقیران و در طرف دیگر ثروتمندان را در خود داشت و بهنوعی همان نظام حاکم و رعیتیِ قرون وسطی بود که اکنون خوانشی مدرن از آن شکل گرفته بود.
با این اوصاف، تبلیغات فرهنگی که امروز از رسانهها در جامعهی خودمان میبینیم که به طور مستقیم القای میلیونرشدن را میکنند و طمع را برای بهرهمندی بیشتر در جامعه رواج میدهند، چه تعبیری میتواند داشته باشد؟
پاسخ این سوال را اینگونه میتوان داد: با توجه به اینکه جامعهی ما در مرحلهی گذار تمدنی است، هدف از این تبلیغات، ترویج تفکر و روحیهی همان افرادی است که در غرب از 300 سال گذشته به اینسو تحت عنوان طبقهای متشکل از میلیونرها ظهور و بروز اجتماعی پیدا کردند و در ویژگی و ابعاد شخصیتی، همان مرفهین ِبیدردی هستند که تازه به دوران کنونی انقلاب اسلامی ایران رسیدهاند و سوداگرانی محسوب میشوند که تازه به ابتدای مسیر غربِ 300 سال پیش پا نهادهاند.
آیا مسئولین فرهنگی هیچ مسئولیتِ اجتماعی در نسبت با این تبلیغاتی که ساختارهای فرهنگی جامعه را دستخوش تغییر قرار میدهد برای خودشان قائل هستند؟
اینکه مسئولین فرهنگی جامعه از بازتاب تصمیمات و اقدامات خود آگاه هستند یا خیر را نمیتوان بهطور دقیق بیان کرد؛ چراکه اگر بگوییم آگاهی ندارند، حمل بر فقدان سواد و علم لازم برای ادارهی جامعه در خصوص آنها میشود و همانطور که آیت الله جوادی آملی در پیام خود به همایش اقتصاد مقاومتی فرمودند، افرادی که علم به معارف دین ندارند و ادارهی اموال و جامعهی مسلمین را به دست میگیرند از نظر قرآن سفیه هستند؛ و قطعاً جاهل هم لیاقت و شایستگی ادارهی جامعه و در اختیار داشتن مسئولیت را ندارد[1]. از سویی اگر هم بگوییم که بازتاب کار خود را میدانند و همچنان دست به این اقدامات میزنند نیز حمل بر اتهامِ خیانت به اسلام، دین و ارزشهای انقلابی میگردد؛ بنابراین، تصمیمگیری در این خصوص به عهدهی مخاطب گذاشته میشود.
اما جامعهی مسلمین باید بداند و آگاه باشد و دائم به خود نهیب بزند که میلیونرشدن، هدفِ این امت نبوده و دامنزدن به طمع و کسب سرمایهی بیشتر برای این جامعه هیچ وقت موضوعیت نداشته است.
[1]. «مال عامل قيام يک ملت است؛ آن کسی که سفاهت اقتصادي دارد درايت اقتصادي ندارد، صلاحيّت آن را ندارد که مال را به دست او بدهند، اگر هم هوش اقتصادي دارد و لکن طهارت قُدسي و قداست عقل در او يافت نميشود، اوسفيه است. سفاهت در فرهنگ قرآن تنها در فقدان نظرنيست، بلکه بسياري از افرادند که از نظر علمي، خردمند و پخته و فرهيخته هستند اما از نظر عقل عملي سفيهاند. قرآن کريم کساني را که راهيِ راه ابراهيم خليلسلاماللهعليه نيستند سفيه ميداند: وَ مَنْ يَرْغَب ُعَن ْمِلَّةِ إِبْراهيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ...»