الف) فیلمهایی که هنوز اکران نشدهاند:
محمد (ص): مجید مجیدی هم اکنون چند سالی میشود که وقت خود را صرف ساخت فیلمی درباره پیامبر (ص) از زمان تولد تا 12 سالگی ایشان نموده است. مجیدی در کنار لوکیشنهای خارق العاده فیلم در ایران، بخشهای دیگر فیلم را در هندوستان فیلمبرداری کرده است. گفته میشود این فیلم به دلیل طولانی شدن مراحل فنی، مهر ماه آماده نمایش میشود اما معلوم نیست چه زمانی اکران میشود.
صدای آهسته: افشین هاشمی بازیگر سینما و تئاتر کشورمان، سال گذشته، فیلمی را در یکی از شهرهای نزدیک نیویورک آمریکا ساخته که «صدای آهسته » نام دارد که به احتمال زیاد، نخستین نمایش آن در جشنواره سی و سوم فجر خواهد بود. باید منتظر ماند و دید که نخستین تجربه مستقل هاشمی در ساخت فیلم بلند داستانی با حضور جمعی از تئاتریهای نیویورک، چه نتیجهای داشته است.
هفت و پنج دقیقه: محمدمهدی عسگرپور این فیلم را در سال 87 جلوی دوربین برد. بخشهای بسیاری از فیلم در لیون فرانسه تصویربرداری شده است. این فیلم از آن دست فیلمهایی است که تا به امروز در توقیف مانده و هنوز خبری راجع به رفع توقیف آن به گوش نمیرسد. دلیل این توقیف نیز مشخص نشده اما زمانی که فیلم در جشنواره فجر همان سال نمایش داده شد، حساسیت چندای را برنینگیخت.
پاداش:کمال تبریزی در سال 87، فیلم کمدی«پاداش» را در عربستان جلوی دوربین برد که این فیلم تا به امروز اجازه اکران نداشته است. این فیلم نیز به مانند دیگر فیلمهای تبریزی، راه رفتن روی خطوط قرمز قلمداد میشود. این فیلم از معدود آثاری است که فضای خارجی، به عنوان محلی برای شکل گیری و جهت گیری داستان است و به عنصری بسیار مهم برای فیلم تبدیل میشود در حالی که بسیاری از فیلمهایی که در خارج از کشور جلوی دوربین رفتهاند، الزام چندانی برای بهرهمندی از لوکیشنهای خارجی ندارند.
یک روز دیگر: چهارمین ساخته سینمایی حسن فتحی، تماما در فرانسه ساخته شده است و» هدیه تهرانی «نیز تنها بازیگرش است. فیلم، داستان بسیار ساده و به نوعی فانتزی دارد که در نوع خود جالب است. فیلم در جشنواره فجر سال 90 اکران شد اما از آن زمان با اینکه سخنی از توقیف آن به میان نیامد، اما باز هم اکران نشد تا سرنوشت این فیلم فعلا معلوم نباشد.
زادبوم: مراحل ساخت این فیلم ابوالحسن داوودی، نزدیک به 2 سال طول کشید. بخشهای مهمی از فیلم نیز در آلمان و دبی جلوی دوربین رفت تا نوید فیلم پرهزینهای را بدهد. این فیلم از سال 87 که نتوانست در جشنواره فجر شرکت کند در توقیف بود تا اینکه اواسط خرداد ماه امسال، اعلام شد که این فیلم مشکلی برای اکران ندارد. هنوز زمانی برای نمایش عمومی این فیلم تعیین نشده است.
خیابانهای آرام: کمال تبریزی، فیلم«خیابانهای آرام» را در سال 89 در ارمنستان ساخت که البته این فیلم او نیز به مانند «پاداش» تا به امروز رنگ پرده را به خود ندیده است. این فیلم نیز در ادامه حرکت تبریزی بر روی خطوط قرمز ساخته شده که با توجه به الزام روایت، در خارج از ایران ساخته شده است.
صدای تیره: در سال 90، بهروز افخمی فیلم «صدای تیره» را در سکوت کامل خبری در کانادا کلید زد که این فیلم تا به امروز فرصت اکران پیدا نکرده است. افخمی حتی برای رساندن این فیلم به جشنواره سیام، عجله عجیبی داشت؛ شاید آن عجله برای فرار از هجمهای بود که«فرزند صبح» با آن شکل ناقص و نصفه کارهاش، برای او به وجود آورده بود. با این حال فیلم نه در جشنواره رونمایی شد و نه افخمی بعد از دو سال، خبر تازهای از این فیلم به بیرون میدهد.
ب) فیلمهای اکران شده
ساخت ایران: نخستین فیلم تاریخ سینمای ایران که لوکیشنی خارج از ایران داشت،«ساخت ایران» امیر نادری بود. این فیلم در سال 57 و در نیویورک آمریکا جلوی دوربین رفت و توانست یک درام اکشن از زندگی یک بوکسور را به تصویر بکشد که در غربت، اسیر باندی مخوف میشود. فیلم، آشکارا یک سر و گردن بالاتر از سایر آثاری بود که در آن سالها در سینمای ایران ساخته میشد؛ شاید نادری، در آن برهه از کار حرفه ایاش، بیشتر تحت تاثیر سینمای اکشن آمریکا بود تا سینمای فیلمفارسی ایران.«ساخت ایران» با آنکه اصلا دیده نشد اما این پتانسیل را دارد که هنوز هم مخاطبانی را به خود جذب کند.
دیدار در استانبول: این فیلم در سال 70، توسط افشین شرکت ساخته شد. همان گونه که از نام فیلم پیداست، بخش اعظمی از تصویربرداری آن در ترکیه صورت پذیرفت. این فیلم با توجه به غالب آثار تولید شده در آن سالها، یک حرکت جدید محسوب میشد که دایره توجهات کارگردانان سینمای ایران و همچنین مخاطبان را به شاخه جدیدی از سینمای اجتماعی جلب میکرد که آن سالها، چندان همه گیر نشده بود.
آلما: این فیلم در سال 71، توسط اکبر صادقیساخته شد. فیلمی که با بهترین عوامل آن سالها به تولید رسید اما چندان دیده نشد و خیلی زود به دست فراموشی سپرده شد. قسمتهای مهمی از فیلم، در خاک آذربایجان فیلمبرداری شد. فیلم، داستان جذابی داشت و توانست یک ملودرام تاثیرگذار را در خلال جنگ و حوادث تجزیه طلبانه آذربایجان به تصویر بکشد که متاسفانه به چشم نیامد.
از کرخه تا راین: ابراهیم حاتمی کیا در سال 71، یکی از بهترین ساختههای کارنامه هنری خود را تحت عنوان «از کرخه تا راین» در آلمان جلوی دوربین برد. این فیلم نیز به نوعی جزو صف شکنهای سینمای دفاع مقدس محسوب میشود؛ سینمای دفاع مقدسی که در آن سالها، تنها محدود به نشان دادن عملیاتها بود با این فیلم، با دمی جدید مواجه شد و خدا را شکر که این دم جدید، با استقبال حیرت آوری از سوی مردم و سینماگران همراه گشت.
بیا با من: مهدی ودادی در سال 71، بخشهایی از« بیا با من» را در آلمان میسازد. لحظات بسیاری از فیلم، بر روی آب و داخل کشتی رقم میخورد. یک فیلم داستانی که به راحتی میتواند مخاطب خود را جذب کند. فیلم چه در زمانی که داخل ایران روایت میشود، چه زمانی که روی کشتی است و چه زمانی که وارد خاک هامبورگ میشود، فصلهای داستانی جذابی را پیش میکشد. اگر فیلم در آن زمان، اکران خوبی مییافت، احتمال اینکه به فیلمی خاطره ساز تبدیل شود، خیلی زیاد بود.
تاواریش: در سال 72، مهدی صباغزاده بخش اعظمی از تاواریش را در روسیه جلوی دوربین میبرد. یک فیلم سیاسی که داستان پردازیهای بسیار خوبی داشت و توانست حداکثر استفاده را از لوکیشنهای خارجی خود در جهت نشان دادن جاسوس و روحیه جاسوسی به کار بندد. این فیلم اثر ماندگاری در سینمای ایران محسوب نمیشود.
خاکستر سبز: ابراهیم حاتمی کیا در سال 72، دومین تجربه برون مرزی خود را با خاکستر سبز انجام میدهد جایی که فیلمبردار جوان برای تکمیل تحقیقاتش، راهی کرواسی میشود. حاتمی کیا، تا به امروز نیز نشان داده که کارگردان به روزی است؛ در آن سالها که موضوع بوسنی و هرزگووین مطرح بود، این کارگردان، جزو معدود هنرمندانی بود که توانست از این موضوع مستند، یک فیلم بلند داستانی قابل توجه بسازد.
بازمانده: مرحوم» سیف الله داد در سال 73، فیلم «بازمانده »که روایتی از یک خانواده فلسطینی است را در لبنان جلوی دوربین میبرد. این فیلم هنوز هم جزو یکی از بهترین ساختههای سینمای ایران در مورد فلسطینیان است. در این فیلم سعی نشده تا قهرمان سازی به هر طریقی صورت بگیرد و برخلاف آثار مشابه که دادههای غیردراماتیکی را به خورد فضاهای داستانیشان میدهند، این اثر در لایههای روایتی خود، زمینه وقوع منطقی رخدادهایش را به خوبی فراهم کرده و از این رو، به اثری جاودانه در سینمای ایران تبدیل شده است.
آدم برفی: داوود میرباقری در سال 73 این فیلم پر سر و صدا را در ترکیه جلوی دوربین برد و سبب شد تا سینمای مهاجرت ایران با این موضوع تازه، تا سالها آثار مشابه بسیاری را به خود ببیند. میرباقری در این فیلم برخلاف دیدار در استانبول ، چاشنی کمدی موضوع را کمی بیشتر کرد تا فیلم به اثری تلخ در این زمینه محدود نشود. البته باید پذیرفت که اگرچه بار اصلی فیلم بر دوش روایتی کمیک و بازی دوست داشتنی اکبر عبدی است اما، رگههای درام اثر نیز در آن سالها به راحتی تاویلی بیرونی داشت و به همین دلیل بود که به شکلی ناباورانه، مورد استقبال فوق العادهای قرار گرفت.
بهشت پنهان: در سال 73، کامران قدکچیان ، بخش اعظمی از فیلم را در پاریس جلوی دوربین میبرد. فیلم، داستان چندان متفاوتی ندارد اما نوع روابط در فیلم تاثیرگذار است مخصوصا در سکانسهایی که فردی که قصد آدمکشی دارد، از دیدارهای خود با فردی که میخواهد او را بکشد، متحول شده و او را از اصل ماجرا باخبر میکند. با این حال، فیلم جزو آثار قابل قبول سال 73 است که الان دیگر به دست فراموشی سپرده شده.
تجارت: مسعود کیمیایی «در سال 73 این فیلم را در کشور آلمان جلوی دوربین برد و توانست یکی از بهترینهای کارنامه هنری خود را بسازد. این فیلم تنها اثر کیمایی محسوب میشود که در خارج از مرزها فیلمبرداری شده است و چقدر سوژه داستان با جنس غربت خواسته شده در اثر همخوانی دارد. یعنی در طول تمام اتفاقاتی که در فیلم برای شخصیتهایش رخ میدهد، حس غربت بر آن مستولی شده و به شکلی پنهان، تاثیرگذاریهای خوبی بر روی مخاطبش دارد.
مرد آفتابی: این فیلم در سال 74 توسط» همایون اسعدیان «ساخته شده است و با توجه به تب بالای در میان جوانان آن زمان که برای کار به ژاپن میرفتند، در این کشور فیلمبرداری شده است. شاید تنها فرق این فیلم با دیدار در استانبول و آدم برفی ، تغییر لوکیشن داستان از ترکیه به ژاپن باشد وگرنه داستان، خلاقیت چندانی نسبت به آن دو فیلم نداشت اما به دلیل به روز بودن این طرز فکر در میان جوانان و جذابیتهای سوژه، این فیلم نیز مورد توجه قرار گرفت و به فروش خوبی نیز نائل آمد.
آشوبگران: یک فیلم عجیب و سخت از محمدرضا اعلامی که بخشهایی از آن را در پاکستان جلوی دوربین برده بود. فیلمی اکشن و حادثهای که با توجه به سال تولیدش، نمیتوانست چندان مورد توجه مخاطب ایرانی باشد. فیلم، اثر خوبی نبود اما حداقل برای اکشن دوستان سینمای ایران نیز تازگی چندانی نداشت تا خیلی زود به دست فراموشی سپرده شود.
عشق بدون مرز: در سال 77، پوران درخشنده «بخشهایی از فیلم عشق بدون مرز را در آمریکا جلوی دوربین میبرد. فیلمی که در جواب یک فیلم ضدایرانی به نام بدون دخترم هرگز ، ساخته شده بود اما نتوانست یک اثر قابل قبول باشد. فیلم اگرچه در داخل ایران با استقبال متوسطی مواجه شد اما یکی از خنثیترین فیلمهای درخشنده در کارنامه هنری او محسوب میشود.
فرش باد: کمال تبریزی در سال 81، پروژهای مشترک میان ایران و ژاپن به نام فرش ایرانی ساخت که بالطبع، بخشهایی از آن، در کشور آفتاب تابان فیلمبرداری شد. این فیلم اتفاقی جدید در سینمای ایران بود که با وجود بیش از یک دهه از زمان ساخت آن، هنوز نتوانسته در موضوعات دیگری تکرار شود. خصوصیت این فیلم در آن است که برای بیان روندی مستند، از داستانی پرمایه استفاده شده که هم دیدنی است و هم، به دانستههای مخاطب خود در مورد فرش ایرانی میافزاید.
بید مجنون:مجید مجیدی «در سال 83، این فیلم را ساخت که بخشهای مربوط به بیمارستان و مداوای یوسف (پرویز پرستویی) در فرانسه فیلمبرداری شده است. هنوز هم خیلیها، بهترین فیلم تمام عمر مجیدی و بهترین بازی تمام عمر پرستویی را متعلق به این فیلم میدانند. فیلم، هم روند دگردیسی شخصیتی کاراکتر را با جزئیات بسیاری تشریح میکند و هم، نقاط عطف تاثیرگذار و غافلگیر کنندهای دارد؛ یک ملودرام بسیار قوی که بیشک در ردیف 5 ملودرام برتر تاریخ سینمای ایران قرار میگیرد.
نقاب: در سال 83، کاظم راست گفتار نقاب را که فیلم پر سر و صدایی بود، جلوی دوربین برد و توانست با توجه به اقتضای قصه، بخش اعظمی از سکانسهای فیلم را در دبی فیلمبرداری کند. فیلمنامه قابل توجه پیمان قاسمخانی ، هم به روز بود و هم غافلگیریهای خاص خود را داشت. البته این فیلم نوعی هنجارشکنی را نیز با خود به همراه داشت که همین هنجارشکنی سبب سر و صداهای زیاد برای این فیلم شد.
آکواریوم: در سال 84، مرحوم ایرج قادری توانست یک سوژه کلیشهای که سعی میکرد تابع داستانی روز باشد را با محوریت مهاجرت، در ترکیه جلوی دوربین ببرد. موضوع اعتیاد جوانان در غربت، به اندازهای جالب توجه است و به اندازهای میتوان روی آن مانور داد که پس از سالها ساخت آثار اینچنینی ایرج قادری نیز توانست با بهره از روایتی مختص به سینمای خودش و آن مدل قهرمان که خاص سینمای خود او بود، آکواریوم را بسازد.
تولدی دیگر: در سال 86، عباس رافعی فیلم تولدی دیگر که داستان ملوان جوانی به نام زهیر است را در لبنان جلوی دوربین میبرد. این فیلم، بار داستانی چندانی نداشت و به همین دلیل، با وجود تمام ارزشهایی که در فیلمنامه لحاظ شده بود، نتوانست جلوی دوربین، آن را پیدا نموده و در نتیجه، چندان دیده نشد.
کتاب قانون: مازیار میری در سال 87، برخی سکانسهای کتاب قانون را که یک درام خانوادگی با چاشنی کمدی بود را در لبنان جلوی دوربین برد. این فیلم با کمی اغماض، به عنوان اتفاقی نسبتا جدید در سینمای ما محسوب میشود که حداقل رهاوردش در آن بود که در سالهایی که تب کمدیهای سطحی به اوج خود رسیده بود، این فیلم، فضای متفاوتی را پیش روی مخاطب خود باز میکرد که به نوعی یک عاشقانه کمیک نوین در آن زمان محسوب میشد.فیلم در زمان اکران با اعتراضات مختلفی روبرو شد.
عصر روز دهم: پروژه نیمه کاره مرحوم رسول ملاقلیپور را مجتبی راعی در سال 87 جلوی دوربین برد که به واسطه آن، خانوادهای برای پیدا کردن فرزندشان، عازم عراق میشوند. مشابه چنین سوژهای، بارها در داخل کشور ساخته شده بود اما شاید وجه تفاوت این فیلم، به خارجی بودن برخی سکانسهای آن مربوط است. فیلمنامه این کار به گفته راعی، متعلق به اوست وگرنه تقریبا محال بود که ملاقلیپور بخواهد چنین داستانی را با این سر و شکل کلیشهای بسازد.
شکار روباه: مجید جوانمرد در سال 87 فیلمی را در ارمنستان جلوی دوربین میبرد که تمی جاسوسی دارد و از قضا، بسیار خوش ساخت هم درآمد اما با مظلومیتهایی در اکران مواجه بود. رودست زدنهای پیاپی فیلم و عدم تبعیت از خط و ربطهای کلیشهای سینمای پلیسی، دو اتفاق میمونی بود که در این فیلم لحاظ شد و البته، نتیجه قابل قبولی نیز داشت. این فیلم چندین بار از تلویزیون پخش شد.
آل: نخستین فیلم بلند سینمایی بهرام بهرامیان که در سال 88 در ارمنستان ساخته شد، روایتی جدید از سینمای ماوراءالطبیعی بود که این شاخه از سینمای وحشت، حداقل تا آن زمان، در ایران سابقهای نداشت. اگرچه جنس سوژه بسیار خوب و میزانسنهای خاص متناسب با این گونه نیز به خوبی اندیشیده شده بود اما نوع فیلمبرداری و تدوین سبب شد تا» آل از شکل ایده ال خود فاصله گرفته و آن جریانی که این فیلم، در این گونه فقیر سینمایی میتوانست به راه بیندازد را نیمه کاره بگذارد.
پاریس تا پاریس: محمدحسین لطیفی در سال 89، پاریس تا پاریس را ساخت که طی آن، جانبازی شیمیایی به همراه دختر خود جهت مداوا به فرانسه میرود. در ان فیلم هم تم داستانی کلیشهای است و هم موقعیتها، داستان ساز نیستند. ضمن اینکه لطیفی وقت چندانی نیز برای این فیلم نداشت؛ او بلافاصله پس از اتمام نیمه کاره قلب یخی ، به فرانسه رفت و با حسین یاری (بازیگر نقش اول قلب یخی) این فیلم را برای جشنواره ساخت که نه در گیشه موفق بود و نه به فیلمی خوب در کارنامه لطیفی تبدیل شده است.
قفس طلایی: محمد زرین دست که تابعیت آمریکایی نیز دارد در سال 89، فیلم« قفس طلایی» را به گفته خودش به شکلی مخفیانه در آمریکا جلوی دوربین برد. جنس روایت تعریف شده در این فیلم، ایرانی نیست. قهرمان فیلم قصد دارد بر مبنای سبک زندگی ایرانی در جامعه آمریکایی، به دنبال قاتل برادرش بگردد و همین تناقض است که سبب میشود فیلم، به اثری مالایطاق و غیرواقعی و حتی فیلمفارسی شبیه باشد تا یک فیلم امروزی منتسب به سینمای اجتماعی.
راه آبی ابریشم: در سال 89، محمد بزرگ نیا توانست بیگ پروداکشن راه آبی ابریشم را با هزینهای بسیار بالا، علاوه بر ایران، در تایلند و چین جلوی دوربین ببرد. این فیلم نیز بنا بر اقتضائات ضروری خود، در دو کشور دیگر فیلمبرداری شد؛ داستانکهای پرتعداد فیلم، جذاب هستند اما مستقل تعریف شدند و کمک چندانی به هسته مرکزی داستان خود نمیکنند. با این حال، نمیتوان به» راه آبی ابریشم صفت بد را اطلاق کرد.
33 روز: در سال 89، جمال شورجه فیلم»33 روز را با موضوع مقاومت حزب الله در جنگ با اسرائیل در لبنان جلوی دوربین برد. این فیلم برخلاف آثار مشابهش، تعریف و تمجیدی بیهوده از طرف لبنانی نمیکند و نرم نرم، یک حرکت قهرمانانه را بر بستری از داستان پیش میبرد تا در نهایت، به آن فتح بزرگ میرسد و موفق میشود یک حقیقت مستند را به شکل داستانی جذاب برای مخاطب خود نشان دهد.
فرزند چهارم: فیلم وحید موسائیان در سال 90 در سومالی جلوی دوربین رفت و متاسفانه علیرغم حمایت تمام قد فارابی، هیچ رهاورد فنی و گیشهای با خود به همراه نداشت. این فیلم به حق ضعیفترین ساخته فارابی طی دهه اخیر به حساب میآید که نه فیلمنامه قوام یافتهای دارد و نه حتی شخصیت پردازیها در این اثر با قدرت تعریف شدهاند. یک فیلم آشفته که تنها، سوژهاش تازه بود اما جنس روایت، به راحتی به فیلمفارسیهای دهه 40 سینمای ایران پهلو میزند.
پروانگی: قاسم جعفری در سال 90، فیلمبرداری پروانگی را که تمی معنوی دارد، در دو کشور فرانسه و عربستان انجام داد. فیلمی که نه توانست آن معنویت خاص را که حاصل انقلاب درونی یک متفکر است به مخاطب منتقل نماید و نه وجه داستانی بارزی داشت تا مخاطب خود را سرگرم نماید و به همین دو دلیل مهم، شکست بسیار بدی، هم در گیشه و هم در پرونده نه چندان بالا بلند جعفری به حساب میآید.
یک سطر واقعیت: 20 درصد از آخرین ساخته علی وزیریان در ترکیه جلوی دوربین رفت. فیلم، به ماجرای تشتت روحی یک روزنامه نگار میپردازد که مصمم به خروج از کشور است و به همین دلیل به ترکیه میرود اما گرهای از مشکلات او باز نمیشود. فیلم، نتوانست توفیق چندانی در اکران داشته باشد.
بغض: محصول سال 90 که نخستین فیلم بلند سینمایی رضا درویشیان نیز محسوب میشود که تماما در ترکیه فیلمبرداری شده. این فیلم با روایتی جدید، اتفاق جدیدی را در سینمای مهاجرت ایران رقم زد و سبب شد تا آن نگاه کلیشهای دهه هفتاد به سینمای مهاجرت که تا دو دهه بر سینمای ما چنبره زده بود، ارتقاء یافته و سر و وضع امروزی تری به خود بگیرد. ن
ترنج: این فیلم در سال 90 توسط مجتبی راعی ساخته شد که تنها یک سکانس آن در فرانسه فیلمبرداری شده است؛ سکانسی که اقتضای چندانی نمیکرد که حتما در خاک فرانسه فیلمبرداری شود. فیلم اگرچه شکل جلوههای ویژه رایانهای بسیار قابل قبولی دارد اما داستان ندارد و نمیتواند ترس از مرگ و تلاش برای وارستگی در فردی که فکر میکند دیگر زمان رفتنش است را به خوبی نشان دهد.
خاک و مرجان: اطیابی در سال 90، فیلم خاک و مرجان را تماما در افغانستان جلوی دوربین میبرد و روایتی جدید از زندگی امروز افغانها را به تصویر میکشاند. روایتی که در پناه آن، نگاه مدرن تری به جامعه افغان و طرز تفکر آنها میشود؛ فیلمی که به جز این، مستقیما به اثرات نامطلوب جنگ نمیپردازد و آن تاثیرات منفی را در رویه مشکلات بسیاری که برای ورود به دنیای تازه در افغانستان وجود دارد، خلاصه میکند.
استرداد: علی غفاری در سال 90، یکی از بهترین ساختههای فارابی طی دهه اخیر را تحت عنوان استرداد جلوی دوربین برد که بخشی از سکانسهای مهم فیلم در روسیه فیلمبرداری شده است. این فیلم به مدد فیلمنامه درخشان خود، یکی از ماندگاران سینما لقب گرفته و سبب شده تا استرداد به فیلمی تبدیل شود که تعریف درستی از غافلگیریهای داستانی در روند یک اثر اجتماعی داشته باشد و شاخصی برای این اصل داستانی در شکل نوشتاری سینمای ایران باشد.
برلین 7-: رامتین لوافیپور در نخستین تجربه بلند سینمایی خود، بخش اعظمی از این فیلم را در آلمان ساخته است. یک فیلم ضدآمریکایی موفق که به مانند» بغض «، قدم در راه نوینی از روایت این گونه آثار نهاد و توانست با نشان دادن تبعات بسیار جنگ بر روی زندگی خانوادهها با هر شرایطی، تعریف جدیدی از فیلمهایی داشته باشند که تنها میخواستند با دیالوگهای بیتاثیر، تنها بگویند آمریکا بد است.
گناهکاران: چند سکانس از فیلم گناهکاران در ترکیه فیلمبرداری شد. زمانی که دو کارآگاه دایره تجسس برای دریافت اطلاعاتی از یکی از مظونین قتل، سعی بر دستگیری او در کلاب شبانهاش را دارند که وی فرار میکند. گناهکاران جدیترین فیلم پلیسی دهه اخیر سینمای ایران است که فیلمنامه هوشمندانهای دارد و ریتم پرشتابی به داستان میدهد که سبب میشود مخاطب تا دقیقه آخر، متوجه شوک پنهانی داستان نشود.
رد کارپت» رضا عطاران سال گذشته فیلم رد کارپت را در کن فرانسه جلوی دوربین برد. این فیلم با فروش قابل قبول خود تا به اینجا، پرفروشترین فیلم این روزهای سینمای ایران است. فیلمی که اگرچه سوژهای دایرمدار کمیکی دارد اما باز این خلاقیتهای فردی عطاران است که بیش از موقعیتهای داستانی، مخاطب خود را میخنداند. فیلمی که شاید تا قبل از نمایش آن در جشنواره سال گذشته، حتی عواملش نیز گمان نمیکردند فیلم تا بدین اندازه مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد.