چگونه افرادی که روزی برای بازداشت یک «متهم اقتصادی» این اندازه غوغا و جنجال به راه می‌اندازند و از رئیس جمهور وقت تا وزیران کابینه، نمایندگان مجلس و پشت‌پرده‌نشینان رسانه‌ای، هنری و فکری‌شان مشغول داد و قال و اعتراض می‌شوند، امروز داعیه‌دار ضرورت مقابله با مفسدان اقتصادی شده‌اند؟

گروه تاریخ مشرق- از پانزده فروردین 1377 بود که با انتشار خبر دستگیری شهردار کارگزار تهران، یک پرونده اقتصادی به یک «بحران» سیاسی مبدل شد که تا روز صدور حکم قطعی غلامحسین کرباسچی در 20 تیر1377، 5 ماه از تحولات روز کشور را تحت تاثیر خود قرار داد. وی اول مرداد 1377 به زندان منتقل شد.

براساس گزارش دادگاه بدوی شعبه 1402، غلامحسین کرباسچی، شهردار کارگزار و حامی دولت تازه پیروز شده دوم خرداد، به پنج اتهام کلی تحت رسیدگی قرار گرفت: 1) مشارکت در اختلاس به مبلغ چهارده میلیارد و پانصد و سی میلیون ریال؛ 2) تصرف غیرمجاز در اموال عمومی؛ 3) تضییع اموال شهرداری تهران؛ 4) مشارکت در تبانی در معاملات شهرداری؛ 5) مشارکت در ارتشا.

با این همه جدای از موارد اتهامی و روند دادگاه که به حکمی قطعی در محکومیت کرباسچی و حکم به زندان شدن او انجامید و در جای خود جای بررسی دارد، آنچه مدنظر ما است، نوع واکنشی است که بدنه اصلاح‌طلبی یا به عبارت دیگر دوم خردادی‌ها در آن بازه تاریخی نسبت به این پرونده فساد اقتصادی است. چند ماهی از پیروزی دولت اول سید محمد خاتمی نگذشته بود که قوه قضائیه پس از وصول شکایات و اطلاعات بسیار تصمیم به جلب و بازداشت غلامحسی کرباسچی، شهردار تهران کرد. کرباسچی سال‌ها در دولت هاشمی این منصب را عهده‌دار بود و حالا هم در جلسات هیات دولت سید محمد خاتمی شرکت می‌کرد. نماد سازندگی، حالا یکی از اعضای پیکر اصلاح‌طلبی و موج توسعه سیاسی بود.

با انتشار خبر بازداشت شهردار تهران، خیلی زود موجی از جنجال و هیاهو، رسانه‌ها و فضای عمومی سیاست کشور را در بر گرفت. رسانه‌های وابسته به دولت و جریان‌های حامی و عضو جبهه دوم خرداد، شانتاژ خبری خود را شروع کردند و با «سیاسی» خواندن اقدام قوه قضائیه آن را تقبیح کردند. این فشارها به اندازه‌ای بود که آیت‌الله یزدی، رئیس وقت قوه قضائیه، درباره تحولات دوران مسئولیت خود می‌نویسد: « فقط همین یک پرونده بود که بیش از همه بر دوش قوه قضائیه فشار آوردند و از همه ابزارها برای منحرف کردن دستگاه قضاء کشور گفتند و نوشتند و عمل کردند و افکار عمومی را درگیر نمودند.» [ناگفته‌هایی از پرونده غلامحسین کرباسچی / ص10]







اما واکنش‌ها، در پی بازداشت کرباسچی، در چند پروژه تعریف شد. بخشی از واکنش‌ها به تطهیر و لقب‌تراشی برای شهردار بازداشت‌شده اختصاص داشت.
اعلامیه کارگزاران سازندگی، کرباسچی را «شهردار فداکار، دلسوز و توانای تهران بزرگ» می‌خواند که «دیناری از بیت‌المال در عرصه زندگی شخصی او راه نیافته.» هیات دولت خاتمی هم در اولین جلسه خود، همه مباحثات را به این دستگیری اختصاص داد و کارنامه کرباسچی را «کارنامه‌ای درخشان و افتخارآمیز» و او را «مدیر موفق و ممتاز جمهوری اسلامی» دانست. بلافاصله، حسین مرعشی، به عنوان نایب رییس مجمع حزب‌الله مجلس پنجم، بی‌هیچ مقدمه‌ای اعلام کرد:«دامان آقای کرباسچی که فردی وارسته و متعلق به یکی از بیوت شریف روحانی شناخته‌شده کشور می‌باشد از اتهاماتی نظیر اختلاس پاک است و وضعیت مدیریت ایشان بر همگان روشن است.» [همشهری، 16 فروردین 77]

در تمجید و تهطیر کرباسچی، گاهی هم استدلال‌های عجیبی به گوش می‌رسید. عبدالله نوری، وزیر کشور اول خاتمی، که اتفاقا بسیار هم فعالانه پرونده کرباسچی را دنبال می‌کرد، در استدلالی قابل توجه می‌پرسید که آیا درست است کرباسچی، «آن هم در این مرتبه، امروز در یک اتاق با یکی دو زندانی عادی و با لباس زندان به سر ببرد؟» این استدلال‌، حتی به مرز توهماتی عجیب‌تر هم می‌رسید.

عبدالله نوری در ادامه می‌گوید: «آقای کرباسچی که امروز نه تنها در سطح ایران –بلکه در سطح بین‌المللی- به عنوان یک چهره ملی و جاافتاده باشخصیت نظام جمهوری اسلامی مطرح است، توسط یک قاضی بازداشت موقت شود و لباس زندان به تنش کنند؟ البته جای تشکر دارد که هنوز سر ایشان را نتراشیده‌اند!»
[همشهری، 24فروردین77]

یکی دیگر از استدلال‌های عجیب را، یکی از اعضای کارگزاران در گفتگو با همشهری بیان می‌کند. او درباره مقبولیت مردمی کرباسچی می‌گوید: «کرباسچی روزنامه‌ای را راه انداخت که به پرتیراژترین روزنامه کشور بدل شده و خرید این روزنامه توسط مردم در واقع نوعی رای مثبت به عملکرد اوست.» [همشهری، 23فرودین77]




شورآفرین نظرات را اما سرحدی‌زاده داشت. او که ریاست کمیسیون امور اجتماعی مجلس پنج را نیز دارا بود، با بیان اینکه «کرباسچی از تمامی این تهمت‌ها مبرا است و طرح اتهامات جز آنکه بر افتخارات او بیفزاید، نتیجه دیگری ندارد» گفت: «همه کسانی که مشغول خدمتگزاری در دولت آقای خاتمی هستند، عاشقان شهادتند و نه هوسرانان سیاسی؛ بنابراین این گونه اقدامات جز آنکه تقوای ستیز مدیران دولت را بالا ببرد، نتیجه دیگری نخواهد داشت.» مجمع روحانیون هم موظف بود بیان کند که کرباسچی «همواره مورد تایید حضرت امام –سلام‌الله‌علیه- بوده و از حمایت معظم‌له برخوردار بوده است.» [همشهری، 18فروردین77]

اقدام بعدی، الصاق ماجرای دستگیری کرباسچی به روی‌کارآمدن دولت خاتمی بود. در این ارتباط، جریان تندرو و مطالبه‌گر اصلاحات، از یک سو اقدام قانونی و عادلانه قوه قضائیه را تاب نمی‌آورد و از سوی دیگر، با الصاق آن به قوه مجریه و دولت سید محمد خاتمی، می‌کوشید که تلاش برای محاکمه کرباسچی و بررسی موارد اتهامی او را به فرضیه «تلاش جناح شکست‌خورده در انتخابات ریاست جمهوری» بچسباند. بنابراین، پایبندی به قانون، برابری افراد در برابر قانون و افشای جرایم اقتصادی یک عضو جریان کارگزاران، به حرکتی در جهت «تضعیف دولت، مانع‌تراشی بر سر آرمان‌های دوم خرداد، دهن‌کجی به رای مردم و درک نکردن پیام دوم خرداد» تعبیر می‌شد.






فاطمه رمضان‌زاده (نماینده مجلس پنجم) به‌صراحت گفت: «جناح راست که با راه‌انداختن گروه‌های فشار هنوز هم نمی‌خواهد حرف مردم را بفهمد با این حرکات می‌خواهد بگوید هنوز قدرت دست ما است هرچند که قوه مجریه دست ما نیست.» [همشهری، 17 فروردین77]

همین مساله را آیت‌الله طاهری اصفهانی مطرح می‌کند. به گفته او، «بازداشت آقای کرباسچی نه مساله اختلاس، نه ارتشا و نه سوء مدیریت است، بلکه بازداشت ایشان در ارتباط با حماسه دوم خرداد است.» [همشهری، 17فروردین77]

سید حسین مرعشی که هم حزبی او در حزب کارگزارن سازندگی بود عنوان کرد: دستگیری کرباسچی «تضعیف‌کننده دولت و شخص رئیس جمهوری منتخب مردم» است و «مردم باید هشیار باشند و از رییس جمهور منتخب و همکارانش دفاع کنند.» [همشهری، 16 فروردین 77]

فائزه هاشمی هم که آن موقع نمایند مجلس بود، دستگیری کرباسچی را باعث «ایجاد مشکل و تضعیف دولت آقای خاتمی» دانست. او هم با پیوند این بازداشت با پیروزی اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری، گفت: «حضور کارگزاران در انتخابات و پیروزی دوم خرداد برای عده‌ای ناگوار بوده است.» [همشهری، 17فروردین77]

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جریان بعدی بود که کوشید هدف از اقدام قوه عدلیه جمهوری اسلامی را «دولت و رئیس جمهوری منتخب مردم» القاء کند «که باید ساقط شود.» بهزاد نبوی، عضو کادر مرکزی سازمان هم در ادعایی تند و عجیب گفت: «دستگیری شهردار تهران بخشی از یک استراتژی جناح راست است که پس از حماسه دوم خرداد به این سو، و برای جبران شکست فاحش در انتهابات ریاست جمهوری شروع شده و هدف بانیان این حرکات، خنثی کردن نتایج انتخابات، ایجاد تشنج و انجام حرکات شبه‌کودتا است.» [همشهری، 22فروردین77]



کار به جایی رسید که محسن مخملباف –و به تعبیر آن روز روزنامه همشهری «هنرمند متعهد و صدیق انقلاب»- در نامه‌ای خطاب به خاتمی اعلام کرد: «اکنون در مورد زندانی‌شدن آقای کرباسچی، ایران، به سمت یک بحران پیش می‌رود و این بیست میلیون ایرانی منتظر نظر شما هستند. اما شما علی‌رغم این توقع ملی سکوت کرده‌اید.» او در دنباله نامه خود اظهار داشته بود که «من به شخصه در روز آزادی کرباسچی چراغ اتومبیل خود را به نشانه شادی تهران و میهن روشن خواهم کرد.» و «تا آزادی آقای کرباسچی فیلم نخواهم ساخت.» [همشهری، 24 فروردین 77]

سعید لیلاز، تحلیل‌گر اقتصادی این گروه هم با توهم‌ خواندن اتهامات کرباسچی نوشت: «هنوز هم در این سوی جهان ابتدا توهمات به ریال و سپس ریال‌ها به میلیاردها تومان تبدیل می‌شوند تا حتی اگر جبران شکستی به همان سوزناکی در انتخاباتی به همان اندازه تاریخی هم نشود، دست‌کم مرهمی و تسلایی بر دل‌های ریش و چرکین از کینه و حس انتقام باشد.» [همشهری، 18فروردین77]

گروه‌های دانشجویی نزدیک به جریان دوم خرداد هم خیلی زود وظیفه خود را آغاز کردند و  به عنوان دنبالچه تهییجی شاخه جوانان جریان اصلاح‌طلب، غوغاسالاری را به خیابان‌ها آوردند. اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان دانشگاه‌های تهران (شورای عمومی تهران- دفتر تحکیم وحدت) طی اعلامیه‌ای روز سه‌شنبه بیست و پنجم خرداد 77 را میعادگاه تجمع «اتحاد مردمی-اقتدار خاتمی» برای حمایت از دولت اول اصلاحات قرار دادند تا ضمن حمایت از دولت منتخب، به «افشای موانع تحقق خواسته‌های ملت» و «اعتراض به عملکرد قوه قضائیه در برخورد سیاسی با پرونده‌های قضائی» بپردازند.

انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه الزهرا، دانشگاه‌های فردوسی و علوم پزشکی مشهد، دانشگاه صنعتی شریف هم هرکدام جداگانه در بیانیه‌هایی مردم را به حضور در خیابان‌ها فراخواندند. واسطه العقد این بیانیه‌ها، همگی تلاش برای القاء این مطلب بود که «هدف چیزی جز تضعیف و به چالش کشیدن دولت در مواضع سیاسی و اقتصادی نیست.» انجمن مشهد مدعی شده بود، شکست‌خوردگان در انتخابات ریاست جمهوری هفتم «با خدشه‌دار کردن عملکرد شهردار تهران، زمینه را برای تضعیف و سپس برخورد با وزیر قدرتمند کشور را فراهم آورند.» انجمن دانشگاه شریف هم به صراحت اعلام کرد که «دستگیری شهردار تهران، نقطه اوج دست و پا زدن‌های شکست‌خوردگان دوم خرداد است.» [همشهری، 24خرداد77]

این فشارها و سخن‌پراکنی‌ها در شرایطی بود که رسیدگی به پرونده به‌تازگی آغاز شده بود و هنوز هیچ حدس و گمانی هم حتی از سرنوشت پرونده زده نمی‌شد و در دست بررسی قرار داشت. دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، محسن رضایی در آن زمان به این موضوع اشاره کرد و گفت: « درباره شهردار تهران الآن نمی‌شود قضاوت کرد، به دلیل اینکه هنوز رسیدگی به این پرونده تمام نشده است.» [همشهری، 25خرداد77]

گام بعدی را برخی نمایندگان مجلس پنجم برداشتند. مجلسی که در آن چپ سنتی و نمایندگان مجمع روحانیون اکثریت را داشتند. این گروه با نوشتن نامه‌ای به رهبر معظم انقلاب، همان استدلال‌ها را تکرار کردند و ضمن الصاق موضوع به مساله انتخابات و روی‌کارآمدن دولت هفتم خواستار مساعدت رهبری شده بودند. افرادی چون مهدی کروبی، اسدالله بیات زنجانی، علی اکبر محتشمی‌پور، اسحاق جهانگیری، سید عبدالواحد موسوی لاری، بهزاد نبوی، مجید انصاری، مرتضی الویری، سید حسین مرعشی، مصطفی معین، فانزه هاشمی، محمد موسوی بجنوردی و معصومه ابتکار از امضاء‌کنندگان این نامه بودند.

اوج فشارها در این مرحله با نامه سید محمد خاتمی به رهبر معظم انقلاب، رقم خورد. رئیس جمهور وقت طی نامه‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای، ادامه بازداشت کرباسچی را «متضمن آثار زیان‌بار اجتماعی، سیاسی و اقتصادی» دانست و متذکر شد که «ادامه وضع موجود را به صلاح نظام و جامعه» نیست. رهبر معظم انقلاب هم در پاسخ به نامه خاتمی، با اشاره به موارد مذکور در این نامه، خطاب به آیت‌الله یزدی نوشتند «با اعتماد به اظهارنظر رئیس محترم قوه مجریه لازم می‌داند دستور فرمایید نامبرده را آزاد کنند، بدیهی است که پیگیری پرونده جاری طبق مقررات قضائی که جنابعالی همواره بر آن پای فشرده‌اید باید ادامه یابد.» [سیدعلی خامنه‌ای، 26فروردین 77] به این ترتیب غلامحسین کرباسچی تا موعد محاکمه از بازداشت آزاد شد.



طیف معترض به رسیدگی به پرونده شهردار تهران، گاهی افزون بر ادعای تضعیف دولت، ادعای دومی هم مطرح می‌کرد و آن این بود که دستگیری کرباسچی، مانع انجام امور از سوی دولت می‌شود و به‌ ویژه دولت در عرصه اقتصاد با مشکل روبرو می‌شود.

مرعشی در این باره گفت: «برداشت من این است که جناح‌های سیاسی مخالف دولت شرایط اقتصادی کشور را به نفع دولت ارزیابی نمی‌کنند و فکر می‌کنند اگر با دولتی که با بحران اقتصادی مواجه است برخورد کنند فرصت خوبی است که از نظر سیاسی هم آن را تضعیف نمایند.» مرعشی در ادامه تحلیل خود عنوان می‌کند: «سقوط دولت شکل‌های مختلفی دارد که یک شکل آن این است که دولت نمی‌تواند اهدافش را محقق کند.» به این ترتیب، مشاهده می‌کنیم که از اواخر سال نخست آغاز به کار دولت، تلاش‌ها برای القاء این مطلب که نمی‌گذارند دولت کارش را انجام دهد و برنامه‌هایش را اجرا کند شروع شده است.

استدلال دیگر، «مصلحت‌اندیشی» بود. هم رسانه‌های متبوع و هم شخص غلامحسین کرباسچی، بارها به این موضوع اشاره می‌کردند که محکومیت کرباسچی عرض و آبروی نظام را می‌برد و خلاف مصالح عالیه نظام است. این خرج کردن از آبروی نظام از نکات قابل توجهی است که یک روز آلتی می‌شود برای نجات دان یک متهم به جرایم و مفاسد اقتصادی و روز دیگر به کلی فراموش می‌شود و حضرات مدعی، برای رسیدن به آرزوها و امیالشان از هیچ اقدامی در جهت تضعیف آبرو و حیثیت نظام مقدس جمهوری اسلامی خودداری نمی‌کنند.

آیت‌الله طاهری اصفهانی، در گفتگویی گفت: « الان مساله اقای کرباسچی، مساله‌ای است که بوق‌های تبلیغاتی دنیا بر آن تحلیل می‌گذارند و ما نباید کاری بکنیم که دشمن خوشحال شود... این مساله ضربه‌اش به انقلاب و رهبری می‌خورد و ما اگر عاشق انقلاب و رهبری هستیم باید کاری بکنیم که بهانه به دست دشمن ندهیم.» [17فروردین 77]

کرباسچی در دومین جلسه محاکمه خود می‌گوید: «اگر اختلاس برای مردم روشن نشود به نظام ضربه می‌خورد... همه خیال می‌کنند یک مدیری که تحت نظر همه مسئولان امر خدمت کرده است... اینقدر آبرو برای نظام آورده است، بگویند این هم که اختلاس میلیاردی داشته است،... والله به نفع جمهوری اسلامی نیست.» [همشهری، 23خرداد77]







استفاده ابزاری از بیانات رهبر معظم انقلاب

اقدام دیگر کرباسچی و حامیانش هوچی‌گری و غوغاسالاری در فضای رسانه‌ای بود. روزنامه همشهری به انتشار مصاحبه با شهروندانی می‌پرداخت که همان نظرات اصلاح‌طلبان را درباره پاکی آقای شهردار و تلاش شکست‌خوردگان انتخاباتی برای فشار بر دولت پیروز بیان می‌کردند. گاهی این حمایت مردمی به اندازه‌ای گسترده بود که یک دختر هفده ساله از انزلی به «پدر عزیزش» (!) غلامحسین کرباسچی نامه می‌نویسد و او را دلداری می‌دهد.

یکبار هم یک دختر هجده‌ساله تهرانی نامه‌ای به کرباسچی می‌نویسد و با مقایسه او با امیرالمومنین علی (علیه‌السلام) از مناظره‌های هابیل و قابیل و روایات ائمه معصومین (علیهم‌السلام) دستاویز می‌آورد و پدر مهربان شهر را تبرئه می‌کند. این تشبه به مولا (علیه‌السلام) در دفاعیات کرباسچی هم وجود داشت. او در توجیه داد و دهش‌های شهرداری به اعضایش گفته بود که این کار را از علی (علیه‌السلام) عمل کرده که خواسته بود به اوضاع زیردستان برسند. [ناگفته‌هایی از پرونده غلامحسین کرباسچی/ ص36]

با این همه، نکته پرسش‌برانگیز در مجموع امر این است که چگونه افرادی که روزی برای بازداشت یک «متهم اقتصادی» -حتی قبل از آغاز جریان رسیدگی به پرونده- این اندازه غوغا و جنجال به راه می‌اندازند، پیش از بررسی و رای دادگاه او را «پاک» و «مدیری لایق» و «ذخیره انقلاب» و قس علی هذا می‌خوانند و از رئیس جمهور وقت تا وزیران کابینه، نمایندگان مجلس و پشت‌پرده‌نشینان رسانه‌ای، هنری و فکری‌شان مشغول داد و قال و اعتراض می‌شوند، امروز داعیه‌دار ضرورت مقابله با مفسدان اقتصادی شده‌اند؟

چگونه این افراد کار را به جایی می‌رسانند که بارها بحث محاکمه و بازخواست رئیس جمهوری سابق کشور –دکتر احمدی‌نژاد- را مطرح می‌کنند حال آنکه چند صباحی پیش، تاب احضار یک کارگزار شهری را هم نمی‌آوردند؟ چگونه این گروه، آن روز دم از آبروی نظام و انقلاب می‌زدند و امروز برای تخریب دولت قبل و خریدن فرصت برای آینده از هیچ بزرگنمایی و تلخ‌گویی ابا ندارند؟


از طرف دیگر، چرا باز هم در گوشه کنار می‌شنویم که هر عمل و اقدامی در نقد و مخالفت با عملکرد دولتمردان و جریان حاکم، به «نفهمیدن پیام»ها و «ایستادن در برابر اکثریت» و «مانع‌تراشی برای برنامه»ها تعبیر می‌شود؟ آیا تاریخ دوباره در حال تکرار شدن است و قرار است هر نقدی به انگ «بی‌سوادی» رجم شود و هر ناتوانی و ناکامی در برنامه‌ها به بهانه «مانع‌تراشی» ترمیم یابد؟