به گزارش خبرنگار بین الملل مشرق- روز سه شنبه 14 مرداد 1393 میزگردی در محل خبرگزاری نسیم و به همت اندیشکده تبیین با موضوع "تحلیل راهبردی نبرد غزه" برگزار شد. در این نشست که حدود 2 ساعت به طول انجامید، محمد فرهاد کلینی، سید امیر موسوی و رضا سراج حضور داشتند. سید امیر موسوی معتقد است که گروههای مقاومت منطقه طی سه سال توانستهاند بهترین فناوریها را به غزه منتقل کنند و آموزشهای تاکتیکی و فناوریهای جدید در اختیار گروه مقاومت بگذارند. همچنین یک خط تولید صنایع دفاعی در غزه تأسیس شده که الآن شاهد آن هستیم که علیرغم همه محاصرهها و شرایط امنیتی و حملاتی که صورت میگیرد، باز هم موشک تولید میشود، بیسیم تولید میشود و حتی هواپیماهای بدون سرنشین ساخته میشود.
نظر کارشناسان حاظر در این میز گرد در خصوص موضوع جلسه به صورت چکیده و خلاصه به شرح زیر است.
مقدمه جلسه: مسئله فلسطین مسئله اول جهان اسلام و مسئله اول سیاست خارجی جمهوری اسلامی است. در درگیری اخیر مسلماً اسرائیل تنها طرف مردم غزه و جهان اسلام نیست بلکه آمریکا و انگلیس و دیگر قدرتهای غربی در پشت صحنه به اسرائیل کمک میکنند. این درگیری اخیر از برخی ابعاد با جنگهای گذشته در غزه تفاوت دارد. یکی اینکه نیروهای مقاومت توانستند عملیاتهای آفندی انجام بدهند و در دو مورد توانست از اسرائیل گروگانگیری کند. دیگر اینکه مقاومت توانست در عمق سرزمینهای اشغالی نفوذ کند و عملیات انجام دهد. مورد دیگر استفاده از پهباد برای اولین بار بود که چندین پرواز موفق انجام شد و تصاویری از آنها هم در شبکههای مختلف پخش شد. هدف قرار دادن شهرهای مهمی مثل تلآویو و حیفا و حتی شهر نهاریا که دورترین شهر از نوار غزه و در شمال مناطق اشغالی است و همچنین تأسیسات هستهای دیمونا. انتظار میرفت سازمانهای بینالمللی نظیر دیوان کیفری بینالمللی و شورای حقوق بشر سازمان ملل نقش فعالانهتری در اینباره ایفا کنند، اما متأسفانه این اتفاق نیفتاد.
1- محاسبه اشتباه اطلاعاتی و سیاسی توسط مقامات اسرائیل منجر به این فاجعه و جنگ شد که خوشبختانه با توجه به مقاومتی که مردم فلسطین از خود نشان دادند، اسرائیل نتوانست به اهدافی که برای خود تعیین کرده بود دست پیدا کند.
2- پدافند استراتژیک رژیم صهیونیستی با شکست تکنولوژیکی مواجه شد، و پدافند گنبد آهنین نشان داد که ضربهپذیر و ناکارامد است. البته طی جنگ هم تلاش کردند کمکهای بیشتری از کنگره آمریکا دریافت کنند.
3- نتانیاهو نتوانست نظرات خود را در صحنه سیاسی دنیا به دیگران تحمیل کند و یا دولتهایی را با خود همسو بکند که همواره نقش حمایتی از اسرائیل داشتند و از طریق لابیهای اسرائیلی، وامدار رژیم صهیونیستی بودند. با این حال نتانیاهو نتوانست منطق جنگ خود را به دستگاه دیپلماسی غرب تحمیل کند. به همین دلیل شاهد نوسان مواضع غرب نسبت به جنگ غزه بودیم و حتی شاهد تناقضهایی در این موضعگیریها هم بودیم.
4- واکنش افکار عمومی جهان از مقامات سیاسی سبقت گرفت. واکنشهای اجتماعی در کشورهایی مثل فرانسه و اسپانیا و حتی انگلیس شاهد آنها بودیم موجب شد تا تحولاتی حتی در حوزه تغییرات در دولت ایجاد شود.
5- موضع گیری های مقامات رسمی سیاسی کشورهای غربی. موضعگیریهایی که وزیر خارجه سابق فرانسه داشت و حتی اخباری که منتشر شد مبنی بر این که معاون وزیر خارجه انگلیس با توافق جامع هستهای به انتقاداتی که به دستگاه دیپلماسی کشور داشت از سمت خود مستعفی شد. اینها پیامدهایی بود که بعد از جنگ 30 روزه حتی در بخشهای حکومتی کشورهای غربی شاهد آنها بودهایم.
6- اسرائیل با شکست برابر مقاومت فلسطین نشان داد که حریفی برای ایران نمی تواند باشد. چهرهای که مقامات اسرائیل تلاش میکرد به افکار عمومی نشان دهد و خود را به عنوان تهدیدی برای ایران معرفی کند، نتوانست حتی در یک درگیری کوچک منطقهای پیروز شود، پس چهطور میتواند عربدهکشی کند و ادعاهای بزرگی را مطرح کند. این سؤال حتی در افکار عمومی اسرائیلی هم مطرح خواهد شد و حتی میتواند منجر به مخاطره جدی بقا و تداوم حکومت نتانیاهو شود.
7- رژیم صهیونیستی دچار یک انزوای بینالمللی شد. علیرغم آنکه جریان صهیونیستی تمام توان خود را به کار گرفت تا رسانهها را کنترل کند، نتوانست بر خون کودکانی غلبه کند که در این جنگ ریخته شد. از سوی دیگر شاهد نوعی فاصلهگیری متحدین این رژیم بودیم. دیدیم که حتی دولت اوباما هم در این خصوص تنها نقش یک میانجیگر را بازی کرد و دیگر نقش حمایت از اسرائیل را کنار گذاشت. البته وقتی از آمریکا صحبت میکنیم، باید توجه داشته باشیم که کدام بخش از آمریکا را مدنظر داریم، منظور ما نگاه جمهوریخواههاست که اکثریت کنگره را در اختیار دارند و سعی داشتند از این فرصت استفاده کنند و خود را به لابی آیپک نزدیک کنند که به طور سنتی با دموکراتها ارتباط بهتری داشته است. هدف جمهوریخواهها هم پیروزی در انتخابات ماه نوامبر است.
8- شاهد فعالیتهای بسیار گستردهای در حوزه دیپلماسی مجازی یا رسانهای و مردمی بودیم. واکنشهایی که این بار در فضای مجازی شاهد بودیم با دورههای قبلی قابل مقایسه نبود. نکتهای که بسیار قابل توجه است، پیروزی جبهه نرمافزاری مقاومت علیه دشمن بود. دیدیم که حتی موفق شدند سیستمهای تلفنی رژیم صهیونیستی را حک کنند و پیامهایی را حتی در داخل سرزمینهای اشغالی به گوش مردم برسانند. حتی دیدیم که یهودیان جامعه به خیابانهای تلآویو آمدند و به این موضوع اعتراض کردند. این ها جوانان جدیدی بودند که روش و منش نتانیاهو را قبول نداشتند.
میدانیم که قطر هم با اسرائیل روابط بسیار ویژهای دارد و هم میزبان بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه است و هم برای پیدا کردن جایگاهی در منطقه وارد تعاملات بسیار خطرناکی در منطقه و در سطح بینالمللی انجام میدهد. بنابراین انتقال خالد مشعل از دمشق به دوحه یک مقدمه اساسی برای نابودی مقاومت در غزه بوده است.
نکته دوم اینکه بعد از مسئله سوریه قرار شد گروههای مقاومت ازجمله حماس را به گونهای از ایران و حزبالله و سوریه دور کنند. و همه میدانند که نتیجه دور شدن ایران و حزبالله از مقاومت چه خواهد بود: دشمن به راحتی خواهد توانست نیروهای مقاومت را از بین برد.
تنها به بهانهای برای حمله به غزه نیاز داشتند و آن هم ربوده شدن و کشته شدن سه نوجوان اسرائیلی بود که پلیس اسرائیل هم رسماً گفته که حماس در این ماجرا دستی نداشته است. معلوم میشود این قضیه بسیار مشکوک است و احتمالاً کار خود نتانیاهو بوده است. همه مقدمات برای حمله به غزه از قبل آماده شده بود و تنها یک جرقه میخواستند.
اسرائیلیها درباره دور شدن حماس از ایران و حزبالله تحلیل اشتباهی داشتند، چون گروههای ایرانی که در ایران و لبنان و سوریه و حتی عراق مستقر هستند و با گروههای مقاوم و مسلح در نوار غزه ارتباط دارند، ارتباط مستقیم و همکاری خود را با گروه عزالدین قسام، شاخه نظامی حماس، ادامه دادهاند، علی رغم تمام اختلافنظرهایی که در این سه سال بین ایران و حزبالله از یک سو و رهبریت سیاسی حماس از سوی دیگر وجود داشته است. این اختلافات بوده و هنوز هم هست، اما ارتباط و همکاری در زمینههای کاری و آموزشی با شاخه نظامی حماس که عز الدین قسام است، ارتباط بسیار خوب و نزدیکی است.
گروههای مقاومت منطقه طی این سه سال توانستهاند بهترین فناوریها را به غزه منتقل کنند و آموزشهای تاکتیکی و فناوریهای جدید در اختیار گروه مقاومت بگذارند. همچنین یک خط تولید صنایع دفاعی در غزه تأسیس شده که الآن شاهد آن هستیم که علیرغم همه محاصرهها و شرایط امنیتی و حملاتی که صورت میگیرد، باز هم موشک تولید میشود، بیسیم تولید میشود و حتی هواپیماهای بدون سرنشین ساخته میشود.
حتی محور مقاومت و کشورهای مقاومت و حزبالله توانستهاند از طریق ارتباط ویدیویی آموزشهای لازم را در اختیار گروه مقاومت قرار بدهند و اجازه ندادند که شرایط جنگی رژیم صهیونیستی بر روند رو به جلوی پیشرفت نظامی مقاومت در غزه خدشهای وارد کند.
نکته بعدی اینکه این جنگ مملو از اولینها بود: برای اولین بار چند موضوع رخ داد و انجام شد که من 6 نکته به نفع حماس یادداشت کردهام و 5 نکته به ضرر رژیم صهیونیستی و 2 نکته درباره آبروریزی جهان عرب.
اولین بار برای حماس:
1- استفاده از تونل ها - استفاده از تونلهای طولانی که از داخل غزه به پشت جبهه رژیم صهیونیستی و ارتش اسرائیل کشیده شده بود و اینها از پشت حمله میکردند به ارتش صهیونیستی. این نشان میدهد تا چه اندازه فناوری و تاکتیک نظامی و شجاعت حماس افزایش پیدا کرده است.
2- بکارگیری هواپیماهای بدون سرنشین - استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین در سطحی بالاتر که عکسهای خوبی هم گرفته شد و توانستند از بعضی هدفهای استراتژیک رژیم صهیونیستی فیلمبرداری کنند که الآن هم میبینیم، صهیونیستها آمار تلفات خود را منتشر نمیکنند و نمیگویند از موشکهای حماس چهقدر آسیبدیدهاند.
3- بکارگیری موشک های دوربرد - استفاده از موشکهای دوربرد که تا 125 کیلومتر هم رسید، یعنی تا آن سوی حیفا و از تلآویو هم گذشت. این یک تحول بزرگ در مبارزه حماس با رژیم صهیونیستی است.
4- رد آتشبس از سوی حماس و گروههای مقاومت که این بسیار جالب است. رژیم صهیونیستی خواهش میکند که بیایید و آتشبس را بپذیرید، اما اینها نمیپذیرفتند.
5- هدف قرار دادن فرودگاه تلآویو که دیدیم چه جوی در منطقه ایجاد شد و این یک شکست بزرگ معنوی و مادی برای رژیم صهیونیستی محسوب میشود.
6- حک کردن شبکههای تلویزیونی رژیم صهیونیستی و پخش اطلاعیههای مقاومت در شبکههای تلویزیونی اسرائیل که این هم کار بسیار بزرگی بود و دیدیم تا چه اندازه از نظر جنگ روانی مفید بود.
اولین بار برای رژیم صهیونیستی:
1- تردید جدی ارتش رژیم صهیونیستی درباره حمله زمینی به غزه که تقریباً یک هفته طول کشید تا این حمله انجام شود. واقعاً تردیدهای جدی داشتند. بحثهای زیادی در کابینه امنیتی اسرائیل انجام میشد، بحث به پارلمان میرفت. دوباره فرماندهان نظامیشان با هم مذاکره میکردند. و بالأخره این تصمیم را گرفتند و با ترس وارد غزه شدند.
2- اعتراف رسمی به خسارتهای سنگین رژیم صهیونیستی که قبلاً به این شکل نمیگفتند و پنهان میکردند. این بار با وجود آنکه باز هم آمار واقعی را ارائه ندادند، اما همین که گفتند 60 نفر یا 70 نفر کشته شدهاند و برخی تجهیزات نظامی تخریب شدهاند، به نوبه خود اتفاق جدیدی بود.
3- بیش از 4 میلیون نفر از صهیونیستها طی این جنگ در پناهگاه زندگی میکردند و هنوز هم در برخی مناطق مردم در پناهگاه زندگی میکنند. این یک شکست بزرگ سیاسی و امنیتی داخلی برای رژیم صهیونیستی است. همین عامل موجب مهاجرت معکوس و فرار به خارج از سرزمینهای اشغالی شد.
4- استفاده از موشک های گران قیمت برای سرنگونی پهپاد های مقاونت - برای سرنگون کردن یک هواپیمای بدون سرنشین که مقاومت غزه به سمت فلسطین اشغالی فرستاده بود، از موشکهای گرانبها و سیستم گنبد آهنی استفاده کردند. قبلاً با جنگنده میرفتند و هواپیما را میزدند، اما این بار موشکهای گرانبها میفرستند و هواپیما را هدف قرار میدهند. این نشان میدهد که تا چه اندازه ترسیدهاند از ارسال این هواپیماها که اسمشان هم ابابیل بود.
5- شهرکنشینها با نیروهای پلیس اسرائیل درگیر شدند و در مراکز مختلف سرزمینهای اشغالی اعتراضات و اعتصاباتی انجام شد. به همین دلیل هم رژیم صهیونیستی برای اولین بار خودش علناً درخواست آتشبس میدهد و حتی به جان کری میگوید اعلام کنید که خود ما درخواست آتشبس دادهایم.
اولین بار برای جهان عرب:
1- اتحادیه عرب درباره این جنگ بیتفاوت بود. قبلاً حتی اگر شده به شکل صوری کارهایی میکردند، اما این بار برای اولین بار سکوت مطلق کردند و فقط یک جلسه بسیار کمرنگ برگزار کردند. این یک آبروریزی برای نظامهای کشورهای عربی است که نشان میدهد نسبت به فلسطین کاملاً بی تفاوت هستند. قبلاً انتقاد ما به حکومتهای عربی بود، اما برای اولین بار ملتهای عرب هم بیخیال بودند و در کما به سر میبردند. این موضوع بسیار وحشتناک بود. به جز کشورهای محور مقاومت مثل عراق، لبنان، بحرین، و یمن که اینها همیشه حامی مقاومت هستند، بقیه کشورها سکوت مطلق کردند.
2- دعا کردن کشورهای عربی برای پیروزی اسرائیل - سکوت شاید قابل تحمل باشد، اما دعا کردن برای پیروزی اسرائیل واقعاً غیرقابل تحمل است. ما در شبکههای تلویزیونی مصری و سعودی و اماراتی میبینیم که هر شب در مساجد و جمعهها ائمه جمعه دعا میکنند برای نابودی مقاومت و پیروزی ارتش رژیم صهیونیستی. که سید حسن نصرالله هم اشاره کرد به این موضوع که برای یک عرب ننگ است که بیاید و در مساجد دعا کند برای پیروزی اسرائیل.
این نشان میدهد که ماشین تبلیغاتی رژیم اسرائیل و اعراب در این سه چهار سال موفق بوده است. الجزیره، العربیه و بیبیسی و رسانههای مکتوب مثل الشرق الاوسط الحیات یا النهار لبنان و شبکههای ماهوارهای محلی میتوانیم بگوییم در این سه و نیم سال اخیر موفق شدهاند و توانستهاند اولویتهای ملتهای عرب را تغییر بدهند. در حال حاضر میبینیم که تحرکات در منطقه به نفع داعش بسیار بیشتر از علیه تحرکات علیه رژیم صهیونیستی است. بنابراین اولویت شده درگیر شدن ملتها و کشورهای عرب با یک دشمن ساختگی به نام خط اهل بیت، محور مقاومت، خط جمهوری اسلامی و معرفی خط رژیم صهیونیستی به عنوان یک رژیمی که میتواند دوست اعراب باشد.
من حدود 4 ماه پیش در یکی از برنامههای شبکه الجزیره شرکت کردم که هدفش این بود که ثابت کند دشمن جهان عرب ایران است، نه اسرائیل. و نظرسنجی هم کردند و متأسفانه 92 درصد همین نظر را تأیید میکردند. میخواهند القا کنند به اعراب که دشمن شما دیگر اسرائیل نیست، بلکه ایران است.
بنابراین من فکر میکنم شرایط ما هم از نظر معنوی و هم از نظر مادی. به نظر من اگرچه رژیم صهیونیستی مقابل مقاومت شکست سختی خورد، اما در خصوص جنگ روانی البته فقط در جهان عرب موفق بوده است، به خاطر همکاری کشورهای عربی، و به خاطر پولهایی که عربستان سعودی و کشورهای دیگر منطقه خرج کردهاند و وجدانها و علما و نخبگان را خریدند. چند روز پیش هم که دیدیم مفتی عربستان فتوا داد که لعن اسرائیل حرام است و تظاهرات در حمایت از مقاومت شرکت و بدعت است.
این چیزی هم که ساختهاند به نام تکفیریها در همین راستا است. شما ببینید که اینها حضورشان در مناطقی هست که پشتیبان مقاومت هستند، یعنی سوریه، لبنان و عراق. تکفیریها در همین نقاط متمرکز شدهاند و تلاش میکنند این جبهه مقاومت را از تضعیف کنند.
به عقیده من جنگ سوم غزه قطعهای از پازل بزرگ "مهندسی تغییر در منطقه" بوده است. این پازل قطعات دیگری هم داشته که به آنها اشاره خواهیم کرد، اما ابتدا باید بگوییم که هدف از این پازل تغییر هم در هندسه سیاسی منطقه و هم در مناسبات منطقه است. همزمانی جنگ غزه با پروژه بیثباتسازی عراق و مذاکرات ایران با 5+1 همه مؤید این واقعیت است که این مهندسی تغییر یک طراحی کلان و متأثر از بازیگران سلطهگر است.
اگر قطعات این پازل را کنار هم بچینیم، میتوانیم کل آن را به خوبی درک کنیم. مهار ایران و وادار کردن این کشور به تغییر در رفتار خود یکی از قطعات این پازل است و قرار بود از مذاکرات هستهای شروع شود و بعد به مسائل دیگر نیز کشیده شود. معکوسسازی بیداری اسلامی قطعه دوم از این پازل بود که غربیها با همکاری کشورهای مرتجع عربی نسبت به بیداری اسلامی انجام دادند، بخشی از این معکوسسازی را در مصر دیدیم.
بیثباتسازی محور مقاومت، اقداماتی که در سوریه انجام شد، بیثباتسازی محور ایران و جایی که ایران نفوذ عمیقی دارد مثل کشور عراق، بخش دیگری این مهندسی تغییر بود. ایجاد محور عبری عربی در منطقه و تداوم گفتگوهای سازش، به رسمیت شناخته شدن اسرائیل و ورود این رژیم به ژئوپولتیک منطقه، اینها هم بخش دیگری از این پازل مهندسی تغییر بود. البته برای اینکه این پازل کامل بشود، مقاومت باید خلعسلاح و از غزه اخراج میشد.
این پازل یک طراحی کلان داشت به دست آمریکا و کشورهای اروپایی و با همکاری برخی کشورهای عربی انجام شده بود، اما اتفاقاتی که افتاد نشان میدهد که این طراحی شکست خورده و این شکست برای آمریکا کمتر از شکست در افغانستان نیست. اکنون باید شاهد تحولات جدید در منطقه باشیم.