گروه بینالملل مشرق- معترضان به مرگ یک نوجوان سیاهپوست آمریکایی در ایالت "میسوری" هر شب در منطقه "فرگوسن" شهر "سنت لوئیس" گرد هم جمع میشوند و خواهان پایان نژادپرستی و ظلم علیه سیاهپوستها در آمریکا هستند. این تظاهراتها پس از آن آغاز شد که "مایکل براون" نوجوان 18 ساله سیاهپوست روز شنبه (18 مرداد) به ضرب گلوله یک افسر پلیس کشته شد. اعتراضات مردم در پی این اتفاق روز به روز ابعاد گستردهتری پیدا کرد و خیابانهای منطقه کوچک فرگوسن بیشتر به یک منطقه جنگی شباهت پیدا کرد. خبرگزاری "بیزنس اینسایدر" با اشاره به اعتراضات در فرگوسن نوشت: "اعتراضات در این منطقه به گونهای است که نمیتوانید باور کنید این اتفاقات در آمریکا در حال رخ دادن است."
در این خصوص با "ملانی فرانکلین" خبرنگار و مستندساز آمریکایی مصاحبه کردهایم. ملانی فرانکلین پس از آنکه مسلمان شد، نام خود را به "مرضیه هاشمی" تغییر داد و اکنون مجری و کارشناس شبکه انگلیسیزبان "پرس تیوی" است. مرضیه هاشمی که خود سیاهپوست و متولد شهر "نیو اورلئان" ایالت "لوئیزیانا" است درباره وضعیت سیاهپوستها در آمریکا و تلاش دولت این کشور برای از بین بردن نسل آنها توضیح میدهد. متن مصاحبه مشرق با مرضیه هاشمی به شرح زیر است.
لطفاً درباره اتفاقاتی که در شهر فرگوسن ایالت میسوری در آمریکا در حال رخ دادن است، توضیح بدهید. این اتفاقات از کجا آغاز شده و پیشینه آن چیست؟
اگر بخواهیم پیشینه این اتفاقات را توضیح بدهیم، باید به تاریخ بسیار دور آمریکا اشاره کنیم. باید برگردیم به زمانی که آمریکاییها بردههای سیاهپوست از آفریقا به کشورشان میآوردند و بعدها بین سالهای 1861 تا 1865 جنگ داخلی در این کشور شکل گرفت و سیاهپوستها به اصطلاح آزاد شدند. پس از آن یک سری قوانین وضع شد که به خصوص در مناطق جنوبی آمریکا، سیاهپوستها را کاملاً از سفیدپوستها جدا میکرد. برخی از این قوانین تا دهه 1960 میلادی هم اجرا میشد.
یک سری واقعیتهای آماری در آمریکا هست، مثلاً اینکه از جمعیت این کشور تنها 13 درصد سیاهپوست هستند، اما 40 درصد زندانیان در آمریکا را سیاهپوستها تشکیل میدهند. برخی میگویند شاید این افراد مجرم هستند، اما اینگونه نیست. اصلاً اینگونه نیست. این یک روش نژادپرستانه است. اگر نگاه کنیم، قبلاً درصد سفیدپوستها در زندانها خیلی بیشتر بود، اما الآن واقعاً تلاش میکنند نسل سیاهپوستها را نابود کنند.
این اتفاقی که روز شنبه در شهر سنت لوئیس ایالت میسوری پیش آمد، مشابه آن هر روز در آمریکا رخ میدهد، یک نوجوان، جوان یا حتی فردی مسنتر به دست پلیس کشته میشود. دلیل اینکه الآن بیشتر این اخبار رسانهای میشود این است که همه مردم دوربین و گوشی همراه دارند و میتوانند عکس و فیلم بگیرند. اما این اتفاقات از قرنها پیش در آمریکا افتاده و همچنان میافتد.
من خودم سیاهپوست هستم و همیشه مادرم به من میگفت: "ما باید چند برابر تلاش کنیم. واقعیت آمریکا این است که تو اگر میخواهی موفق باشی، باید چند برابر آن نوجوان سفیدپوست کار کنی."
بسیار اتفاق میافتد که افسرهای پلیس در آمریکا، به خصوص جوانان سیاهپوست را در خیابان به یک کناری میکشند. جوان میپرسد: "چه شده؟ مگر من کاری کردهام؟" پلیس به او میگوید: "حرف نزن." بعد هلش میدهند و بالأخره تحریکش میکنند تا واکنشی نشان بدهد و بعد او را میکشند. به همین سادگی!
در همین ایالت میسوری، با آنکه مایکل براون اسلحه هم نداشته، اما ادعا میکنند که پلیس را هل داده و درگیر شده و غیره. در صورتی که دوست مایکل که که آنجا شاهد بوده میگوید اصلاً اینطور نبود. اصلاً به فرض هم که پلیس را هل داده باشد، وقتی اسلحه نداشته، چرا باید با اسلحه به او حمله کنند؟ هفت بار به این نوجوان شلیک کردهاند.
متأسفانه این اتفاقات هر روز میافتد و معمولاً با آن پلیس یا شخص ضارب اگر سفیدپوست باشد، هیچ برخوردی هم نمیشود. "مالکوم ایکس" میگفت: "ما هیچگاه نمیتوانیم حق و حقوق خود را در آمریکا بگیریم، چون ریشه این کشور در نژادپرستی رشد کرده است"، از همان زمانی که سرخپوستها را قتلعام کردند و بعد سیاهپوستها را سالها به عنوان برده نگه میداشتند. بنابراین ما تنها میتوانیم از آمریکا بیرون برویم تا به حقوق خود برسیم.
والدین بسیاری از این سیاهپوستهایی که به قتل میرسند، میدانند که شکایتشان درون آمریکا به جایی نمیرسد، بنابراین به سازمان ملل و نهادهای بینالمللی دیگر شکایت میکنند و این نهادها به آمریکا فشار میآورند تا حقوق سیاهپوستها را رعایت کند. الآن چند روز است که مردم در شهرهای مختلف، حدود صد شهر آمریکا، به خیابانها میآیند و تظاهرات میکنند.
معمولاً وقتی مشکلی پیش میآید، بالأخره دولت نفوذیهای خود را در بین سیاهپوستها هم دارد و اینها را میفرستند جلو برای آنکه نشان بدهند که مثلاً با مردم همدرد هستند، اما حقیقت این است که فقط میخواهند مردم را ساکت کنند و در نهایت هیچ اتفاقی به نفع سیاهپوستها نمیافتد.
چرا در کشوری که همیشه به ثروت مشهور بوده، سیاهپوستها همواره در سطح پایین جامعه هستند؟
بله. آمریکا به ثروت مشهور بوده، اما این ثروت تنها به بخش کوچکی از جامعه مربوط میشود. در میدانهای ورزشی سخت که به نیروی فیزیکی نیاز دارد، سیاهپوستها چون قدرتشان بیشتر است، موفقتر هستند اما فقط در همین زمینههای ورزشی و مثلاً خوانندگی و مصرف مواد مخدر است که به سیاهپوستها اجازه میدهند معروف بشوند. هیچگاه نمیگذارند این افراد در زمینههای علمی و غیره به الگو تبدیل بشوند، چون هدفشان سرکوب و کنترل سیاهپوستهاست.
هنوز هم محدودیتهای زیادی علیه سیاهپوستها اعمال میکنند، از جمله تبعیضی که درباره ورود به مدارس و دانشگاهها قائل میشوند. این هم یک جریان بسیار پیچیده است. شما در نظر بگیرید در محلههایی که سیاهپوستها زندگی میکنند، چون مواد مخدر زیاد است و مشروب آزاد است و امکانات پیشرفت نیست، اگر یک نفر هم بخواهد پیشرفت کند و درس بخواهد عملاً نمیتواند.
این ماجرا در دهه 60 و با ورود مواد مخدر از مکزیک و جنوب آمریکا آغاز شد. همه هم میدانند که خود اینها مواد را وارد میکنند، دولت در واشنگتن اجازه میدهد که این محمولهها وارد شود، چون خودشان سود میبرند. واگرنه میتوانستند خیلی راحت جلوی این محمولهها را بگیرند. اما هدفشان نابود کردن جامعه و نسل سیاهپوستهاست. تا جایی که بیشتر مراکز سقط جنین در محلههای سیاهپوست است و خیلی از بچههای سیاهپوست سقط میشوند. از آن طرف، آمار زندانیهای سیاهپوست را میبینیم. تعداد سیاهپوستهای بین 18 تا 35 سال که در زندان هستند، از آنهایی که آزاد هستند خیلی بیشتر است. این یک واقعیت است در آمریکا.
از زمان ریاستجمهوری اوباما، این وضعیت چند برابر بدتر شده است. با انتخاب یک رئیسجمهور سیاهپوست میخواستند نشان دهند که نژادپرستی اصلاً وجود ندارد، اما وضعیت سیاهپوستها هر روز بدتر میشود. اگر یک رئیسجمهور سفیدپوست سر کار بود و این اتفاقات میافتاد، مردم به خیابانها میریختند، اما متأسفانه آنقدر وضعیت سیاهپوستها بد است که وقتی میبینند یک رئیسجمهور سیاهپوست سر کار است، هر طور هم که باشد امیدوارند که کاری برایشان انجام بدهد. خوشحال بودند که یک سیاهپوست توانسته به جایی برسد. البته الآن دیگر خوشحال هم نیستند، چون فهمیدهاند که چه فریبی خوردهاند.
اعتراضاتی که سیاهپوستها میکنند تا حق خود را بگیرند، معمولاً رسانهای نمیشود. آنهایی هم که رسانهای میشود، معمولاً به سرعت ساکت میشود. علت آن چیست؟ آیا نهادهای امنیتی آمریکا رهبران اینها را مثل مالکوم ایکس ترور میکنند یا دلیل دیگری دارد؟
برخی از آنها را ترور کردهاند، اما بسیاری از آنها هم مثل "جسی جکسون" یا "ال شارپتون" مشخص است که خودشان درون نظام آمریکا هستند. مردم خودشان میگویند ما این کشور را زیر و رو میکنیم، اما ال شارپتون سریع میان مردم میرود و میگوید که ما همه متحد هستیم و فلان این کار را نمیکنیم، بلکه فلان کار دیگر را میکنیم. به هر حال، اینها میدانند چه کار میکنند و نمیگذارند سیاهپوستها یک رهبر درست و حسابی داشته باشند. همین الآن چندین نفر از این رهبران هستند که همه عمر خودشان را در زندان هستند، فقط به این خاطر که رهبری سیاهپوستها را به عهده داشتهاند. اینها را یا میکشند یا زندانی میکنند. افرادی مثل "مومیا ابوجمال" رهبر "پلنگهای سیاه" که الآن در زندان است. و خیلی از اینها در زندانهایی هستند که هیچگونه ارتباطی با انسانهای دیگر ندارند، یعنی 24 ساعته در یک سلول انفرادی هستند. این خودش یک نوع شکنجه وحشتناک است.
جالب اینکه آمریکاییها به ایران انتقاد میکنند که حقوق بشر را رعایت نمیکند و افراد را اعدام میکند. فکر میکنند اعدام کردن بدتر از این است که یک فرد را 40 سال، 50 سال در یک زندانی بگذارند که حتی با یک نفر هم نه حرف بزند، نه کسی را ببیند، تا جایی که فرد مشکلات متعدد روانی پیدا میکند و کمکم میمیرد.
البته افرادی هستند که میتوانند رهبر باشند، اما معمولاً خودشان را نشان نمیدهند تا کشته نشوند. اما یک اتفاق مهم هم اخیراً افتاده و آن اینکه تعدادی از افرادی که در تظاهرات میسوری شرکت کردند، سفیدپوست بودند. شاهد یک انقلاب حتی در سطح دنیا هستیم. در بحث غزه هم دیدیم خیلی از افرادی که در حمایت از غزه تظاهرات کردند، در کشورهای غربی بودند. این به خاطر شبکههای اجتماعی است که جوانان متوجه شدهاند که دولت آمریکا چه جنایاتی مرتکب میشود.
بسیاری از سیاهپوستها مشهوری که در آمریکا تحت فشار هستند، مسلمان میشوند، مثل محمدعلی کلی، مایک تایسون و خیلیهای دیگر. علت این روی آوردن به اسلام چیست؟
اولاً اینکه همه انسانها، بر اساس فطرت، به دنبال پیدا کردن خدای خود هستند. سیاهپوستها وقتی درباره عدالت از دیدگاه اسلام میشنوند، بسیار جذب این دین میشوند، چون مسیحیت در حقیقت بسیار تحریف شده و سیاستمداران مختلف برای توجیه ظلمهای خود از تعالیم مسیحیت سوء استفاده میکردند. سیاهپوستها معمولاً مذهبی هستند و کمتر سیاهپوستی را میبینید که کافر باشد، یعنی خدا را قبول نداشته باشد. بنابراین طبیعی است کسی که به دنبال حقیقت باشد، به اسلام جذب میشود.
دوماً دیدگاه مقاومت در اسلام است و اینکه نگذارید کسی حقتان را بخورد. این دیدگاه بسیار برای سیاهپوستها جذابیت دارد و کاملاً عکس دیدگاه تحریف شده مسیحیت است که میگوید هیچگاه نباید از خشونت استفاده کنید، حتی زمانی که دائماً علیه شما از خشونت استفاده میکنند، فقط باید لبخند بزنید و دعا کنید که شاید آن دنیا اینها جواب کارهایشان را بگیرند. اسلام اینطور نیست، بلکه هم این دنیا و هم آن دنیا را در نظر گرفته است.