کد خبر 336378
تاریخ انتشار: ۲۷ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۱:۴۷

کاهنان یهود در توراتی که نزدشان به امانت بود خیانت می‌کردند. اولاً بسياري‌ از مواعظ‌ و حكمت‌ها و ذكر معاد و قيامت را از آن حذف‌ نمودند و ثانیاً برخي‌ جعليات‌ بر آن‌ افزودند و به‌ خداوند نسبت‌ دادند. علاوه‌ بر اينها افراد ديگري‌ هم‌ ظاهر شده‌ به‌ دروغ‌ خود را نبي‌ خداوند مي‌خواندند و باعث‌ ضلالت مضاعف‌ قوم‌ مي‌گشتند.

گروه فرهنگی مشرق ـ صهیونیست‌ها با استناد به تورات، مدعی مالکیت فلسطین هستند. مطالعه تورات نشان می‌دهد که خداوند زمین فلسطین را به ابراهیم(ع) عطا فرمود و به او تأکید کرد که نسل او باید موحد باشند وگرنه خداوند آنها را از این زمین اخراج خواهد فرمود. این شرط به وسیلۀ حضرت موسی(ع) نیز مؤکد شد و خدای حکیم در این خصوص از یهود پیمان محکمی گرفت. اما این شرط رعایت نشد و خداوند دو نوبت بنی‌اسرائیل را از فلسطین تبعید فرمود و در نوبت سوم آنها را برای همیشه نفی بلد کرد. بنی‌اسرائیل نخستین مرتبه در زمان یوسف(ع) به مصر تبعید شدند و تا چهار نسل در آنجا ماندند تا وقتی که خداوند به واسطۀ حضرت موسی(ع) آنها را به فلسطین باز آورد. نوبت دوم تبعید یهود، در سال 586 قبل از میلاد به بابل بود البته بعد از آنکه بخت النصر اورشلیم را فتح کرد و معبد سلیمان را تخریب نمود. و نهایتاً در سال هفتاد میلادی، چهل سال بعد از اتمام حجّت حضرت عیسی(ع) با این قوم، بلای خداوند به توسط رومیان بر این قوم نازل گشت و یهودیان برای ابد از فلسطین اخراج شدند. تنها راه بازگشت یهود به فلسطین آن است که توبه کنند و از راه پدران خود بازگشت نمایند. این موضوع از آیه هشتم سوره إسراء استنباط می‌شود (عَسىَ‏ رَبُّكُم‏ أَن يَرْحَمَكُم وَ إنْ عُدتُم عُدْنَا).

یهودیان بهتر از هر کس دیگر، به این حقایق واقفند و برای همین است که هجده قرن بعد از اخراجشان از فلسطین برای بازگشت به آن زمین مقدس اقدامی نکردند. اما بدعت گذاران یهود در اواخر قرن 19 مدعی مالکیت فلسطین بر اساس تورات شدند. این سلسله مقالات، سعی دارد با زبانی ساده این ادعای صهیونیست‌ها را بررسی کند.

********

یهودیان شریعت خدا را حفظ نکردند

حضرت‌ داوود(ع‌) كه‌ حدود سيصد سال‌ پس‌ از حضرت‌ موسي‌(ع‌) به‌ حكمراني ‌رسيد در كتاب مزامير ــ كه در نزد مسلمانان با نام زبور مشهور است ــ تاريخ‌ بني‌اسرائيل‌ را مرور كرده‌ و تقصيرهاي ‌ايشان‌ را برشمرده‌ است. مزمور‌ 78 اینطور آغاز می‌شود:

ای قوم من شریعت مرا بشنوید! گوش‌های خود را به سخنان دهانم فراگیرید! دهان خود را به مَثَل باز خواهم کرد به چیزهایی که از بنای عالم مخفی بود، تنطّق خواهم نمود، که آنها را شنیده و دانسته‌ایم و پدران ما برای ما بیان کرده‌اند. از فرزندان ایشان آنها را پنهان نخواهیم کرد. تسبیحات خداوند را برای نسل آینده بیان می‌کنیم و قوّت او و اعمال عجیبی را که او کرده است. زیرا که شهادتی در یعقوب برپا داشت و شریعتی در اسرائیل قرار داد و پدران ما را امر فرمود که آنها را به فرزندان خود تعلیم دهند؛ تا نسل آینده آنها را بدانند و فرزندانی که می‌بایست مولود شوند تا ایشان برخیزند و آنها را به فرزندان خود بیان نمایند؛ و ایشان به خدا توکّل نمایند و اعمال خدا را فراموش نکنند، بلکه احکام او را نگاه دارند. و مثل پدران خود نسلی گردنکش و فتنه‌انگیز نشوند، نسلی که دل خود را راست نساختند و روح ایشان به سوی خدا امین نبود. بنی‌افرایم که مسلح و کمانکش بودند، در روز جنگ روی برتافتند. عهد خدا را نگاه نداشتند و از سلوک به شریعت او ابا نمودند، و اعمال و عجایب او را فراموش کردند که آنها را بدیشان ظاهر کرده بود، و در نظر پدران ایشان اعمال عجیب کرده بود، در زمین مصر و در دیار صوعن. دریا را مُنشق ساخته، ایشان را عبور داد و آب‌ها را مثل توده برپا نمود .... (مزمور 78/ 1 تا 13).

و قوم خود را مثل گوسفندان کوچانید و ایشان را در صحرا مثل گله راهنمایی نمود. و ایشان را در امنیت رهبری کرد تا نترسند و دریا دشمنان ایشان را پوشانید. و ایشان را به حدود مقدّس خود آورد، بدین کوهی که به دست راست خود تحصیل کرده بود. و امّت‌ها را از حضور ایشان راند و میراث را برای ایشان به ریسمان تقسیم کرد و اسباط اسرائیل را در خیمه‌های ایشان ساکن گردانید. لیکن خدای تعالی را امتحان کرده، بدو فتنه انگیختند و شهادات او را نگاه نداشتند. و برگشته، مثل پدران خود خیانت ورزیدند و مثل کمان خطاکننده منحرف شدند. و به مقام‌های بلند خود [= بتکده‌ها] خشم او را به هیجان آوردند و به بت‌های خویش غیرت او را جنبش دادند. چون خدا این را بشنید غضبناک گردید و اسرائیل را به شدت مکروه داشت. پس مسکن شیلو را ترک نمود، آن خیمه‌ای را که در میان آدمیان برپا ساخته بود، و (تابوت) قوّت خود را به اسیری داد و جمال خویش را به دست دشمن سپرد، و قوم خود را به شمشیر تسلیم نمود و با میراث خود غضبناک گردید. جوانان ایشان را آتش سوزانید و برای دوشیزگان ایشان سرودِ نکاح نشد. کاهنان ایشان به دم شمشیر افتادند و بیوه‌های ایشان نوحه‌گری ننمودند (مزمور 78/ 52 تا 64).


حضرت داوود(ع) همچنین مطابق مزمور 106 ضمن آنکه تاریخ یهود را مرور میکند به موعظۀ آنها میپردازد:

گوساله‌ای در حوریب ساختند و بتی ریخته شده را پرستش نمودند. و جلال خود را تبدیل نمودند به مثال گاوی که علف می‌خورد. و خدای نجات دهنده خود را فراموش کردند که کارهای عظیم در مصر کرده بود، و اعمال عجیبه را در زمین حام [پسر دومین حضرت نوح] و کارهای ترسناک را در بحر قلزم. آنگاه گفت که ایشان را هلاک بکند، اگر برگزیده او موسی در شکاف به حضور وی نمی‌ایستاد، تا غضب او را از هلاکتِ ایشان برگرداند. و زمین مرغوب را خوار شمردند و به کلام وی ایمان نیاوردند. و در خیمه‌های خود همهمه کردند و قول خداوند را استماع ننمودند. لهذا دست خود را برایشان برافراشت، که ایشان را در صحرا از پا درآوَرَد. و ذریّت ایشان را در میان امّت‌ها بیندازد و ایشان را در زمین‌ها پراکنده کند. پس به [بت] بعل فغور پیوستند و قربانی‌های مردگان را خوردند. و به کارهای خود خشم او را به هیجان آوردند و وبا بر ایشان سخت آمد. آنگاه فینحاس بر پا ایستاده، داوری نمود و وبا برداشته شد. و این برای او به عدالت محسوب گردید، نسلاً بعد نسل تا ابدالآباد. و او را نزد آب مریبه غضبناک نمودند. حتی موسی را به خاطر ایشان آزاری عارض گردید. زیرا که روح او را تلخ ساختند، تا از لبهای خود ناسزا گفت. و آن قوم‌ها را هلاک نکردند، که دربارۀ ایشان خداوند امر فرموده بود. بلکه خویشتن را با امّت‌ها آمیختند و کارهای ایشان را آموختند. و بت‌های ایشان را پرستش نمودند تا آنکه برای ایشان دام گردید. و پسران و دختران خویش را برای دیوها قربانی گذرانیدند، و خون بی‌گناه را ریختند، یعنی خون پسران و دختران خود را که آن را برای بت‌های کنعان ذبح کردند و زمین از خون ملوّث گردید. و از کارهای خود نجس شدند و در افعال خویش زناکار گردیدند. لهذا خشم خداوند بر قوم خود افروخته شد و میراث خویش را مکروه داشت. و ایشان را به دست امّت‌ها تسلیم نمود تا آنانی که از ایشان نفرت داشتند، بر ایشان حکمرانی کردند. و دشمنان ایشان بر ایشان ظلم نمودند و زیر دست ایشان ذلیل گردیدند. بارهای بسیار ایشان را خلاصی داد. لیکن به مشورت‌های خویش بر او فتنه کردند و به ‌سبب گناه خویش خوار گردیدند (مزمور 106/ 19 تا 43).

[موسی ع در فراز کوه سینا]

همچنين مزمور 119 كه‌ طولاني‌ترين‌ مزمور داوود(ع) است،‌ در خصوص‌ خيانت بني‌اسرائيل‌ در وصاياي‌ تورات‌ و عدم‌ حفظ‌ شريعت‌ و كلام‌ خدا، سروده‌ شده‌ است‌. بزرگترين‌ گناه‌ قوم‌ يهود در همين خصوص بوده و بلكه اين‌ گناه عظيم،‌ در اصل از ناحیۀ كاهنان‌ و كاتبان‌ این قوم بوده است. زیرا‌ ايشان در توراتی که نزدشان به امانت بود خیانت می‌کردند. اولاً بسياري‌ از مواعظ‌ و حكمت‌ها و ذكر معاد و قيامت را از آن حذف‌ نمودند و ثانیاً برخي‌ جعليات‌ بر آن‌ افزودند و به‌ خداوند نسبت‌ دادند. علاوه‌ بر اينها افراد ديگري‌ هم‌ ظاهر شده‌ به‌ دروغ‌ خود را نبي‌ خداوند مي‌خواندند و باعث‌ ضلالت مضاعف‌ قوم‌ مي‌گشتند. چنانكه‌ موسي‌(ع‌) نيز از اين‌ افراد پيش‌تر تحذير داده‌ و براي ‌ايشان‌ مجازات‌ مرگ مقرر فرموده‌ بود (تثنيه‌ 13/ 1 تا 5 - 18/ 10 و20). خداوند سبحان نيز به‌ واسطه‌ فرستادگان‌ حقيقي‌ خود در خصوص اين‌ انبياي كَذَبه كه‌ غالباً معاونت‌ و چاپلوسي‌ كاهنان‌ و پادشان‌ را مي‌كردند تحذير مي‌داده‌ است[1]‌ و تا مردم‌ آنچه‌ از علم‌ و حكمت‌ و نبوت‌ طلب‌ مي‌كنند به ايشان‌ داده‌ شود. ليكن‌ هر سخن‌ پاك‌ البته‌ در هر قلبي‌ جاي‌ نگيرد و قلوب‌ ناپاك‌ را، سخنان‌ ناپاك‌ مي‌شايد.


كاهنان‌ و كاتبان‌ قوم‌ به‌ تدريج‌ در طول‌ سال‌ها به‌ بدي‌ گراييدند و لذا در نسخه‌هايي‌ كه‌ از تورات‌ موسي‌(ع‌) بر مي‌داشتند «مواعظ» را حذف‌ مي‌كردند،[2] يعني‌ همان‌ سخنان عظيم ‌خداوند كه‌ انسان‌ بدان‌ها زندگي‌ مي‌كند و قلوب‌ مردگان از معنویت،‌ به آنها احياء مي‌گردد. حضرت موسي(ع) در انتهاي آن سرگرداني چهل ساله در بيابان، سفر مثنّي را براي بني‌اسرائيل انشاء فرمود كه فرازي از آن که در همين موضوع است را از همين تورات كنوني نقل می‌کنیم:

يهوه خدايت تو را اين چهل سال در بيابان رهبري نمود تا تو را ذليل ساخته بيازمايد، و آنچه را كه در دل توست بداند، كه آيا اوامر او را نگاه خواهي داشت يا نه. و او تو را ذليل و گرسنه ساخت و منّ را به تو خورانيد كه نه تو آن را مي‌دانستي و نه پدرانت. تا تو را بياموزاند كه انسان نه به نانِ تنها زيست مي‌كند، بلكه به هر كلمه‌اي كه از دهان خداوند صادر مي‌شود انسان زنده مي‌شود. (تثنيه ‌8/ 2 و 3)

از جمله‌ای که در تثنيه‌ 28/ 58‌ مکتوب است (و‌ در قسمت قبل از این سلسله مقالات نقل شد) بر مي‌آيد كه‌ آن‌ كلمات‌ تورات كه‌ باعث‌ هوشياري‌ و خوف‌ انسان‌ها از نام‌ مجيد و مهيب‌ خداوند است‌ مي‌بايست‌ همان‌ «مواعظ»‌ باشد كه‌ انسان‌ را تربيت‌ مي‌كند، و همچنين‌ تذکره روز قيامت‌، كه ‌او را در مسير صحيح و حق‌ نگاه‌ مي‌دارد و از وابستگي به اين دنياي فاني مي‌رهاند.


همچنین از باب هشتم صحيفه نحميا نيز برمي‌آيد كه آن تورات كه خداوند پس از گم شدن تابوت عهد به عَزرا (عُزَير) داد تا در دوران معبد دوم چراغ راه ایشان باشد، شامل مواعظ كثير بوده است. چرا كه عموم مردم به وقت استماعش به گريه شديد و به ركوع و سجود افتاده­ بودند.

جمع‌خواني تورات، در واقع از اوامر موسي(ع) به كاهنان قوم بوده است تا مردم سخنان تورات را بشنوند و به مواعظش متنبّه شده «از خداوند بترسند» (تثنيه 31/ 12) اما چه‌ باید‌ گفت‌ كه‌ در تورات‌ كنوني‌ حتي‌ يك‌ جمله‌ در خصوص‌ قيامت‌ و معاد باقي‌ نمانده‌ است‌! (آنچه‌ مانده‌ فقط‌ تاريخ‌ انبياء از آدم‌(ع‌) تا يوسف‌(ع‌) در سفر پيدايش، تولد موسي(ع) و بعثت‌ او و خروج‌ بني‌اسرائيل ‌از مصر تا سرگرداني‌ در بيابان‌ و حوادث‌ اين‌ ايام در اسفار خروج و اعداد و مرور اينها از زبان موسي(ع) در سفر تثنيه است،‌ و همچنین احكام‌ شريعت‌ كه‌ عمدتاً در سفر لاويان‌ جمع‌ آمده است‌).

اما گناه‌‌ مردم‌ نيز عدم‌ سلوك عملي‌ ايشان ‌بود در دين‌ و شريعت‌ خدا، و آنچه از آن‌ شنيده‌ و آموخته‌ بودند. لهذا خداوند اين‌ قوم‌ را بجز عده اندكي‌، به‌ عقوبت‌هايي‌ كه‌ مذكور آمد هلاك‌ ساخت‌ و اين‌ ماجرا در دو نوبت‌ واقع‌ شد.


یهود به بت‌پرستی می‌گراید

یهودیان حدود دویست سال بعد از حضرت سلیمان رسماً بتپرست شده بودند و حتی بت‌هایی را در معبد سلیمان نهاده، میپرستیدند. مدتی بعد، حضرت ارمیاء از طرف خداوند مبعوث شد تا این قوم را از خواب غفلت بیدار کند:

خداوند مي‌گويد هر آينه‌ مثل‌ زني‌ كه‌ به‌ شوهر خود خيانت‌ ورزد، همچنين‌ شما اي‌ خاندان‌ اسرائيل‌ به‌ من‌ خيانت‌ ورزيديد. آواز گريه‌ و تضرّعات‌ بني‌اسرائيل‌ از بلندي‌ها [بتكده‌ها] شنيده‌ مي‌شود. زيرا كه‌ راه‌هاي‌ خود را منحرف‌ ساخته‌ و يهوه ‌خداي‌ خود را فراموش‌ كرده‌اند. اي‌ فرزندان‌ مرتد، باز­گشت‌ نماييد و من‌ ارتداد شما را شفا خواهم‌ داد. (ارمياء 3/ 20 تا 22)

خداوند مي‌گويد اي‌ اسرائيل!‌ اگر بازگشت‌ نمايي‌ اگر نزد من‌ بازگشت‌ نمايي‌ و اگر رجاسات‌ خود را از خود دور نمايي‌، [از ارض مقدس] پراكنده‌ نخواهي‌ شد. و به‌ راستي‌ و انصاف‌ و عدالت‌ به حيات‌ يهوه [يعني فقط به خداي حيّ]‌ قسم‌ خواهي‌ خورد و امّت‌ها خويشتن‌ را به‌ او مبارك‌ خواهند خواند و به‌ وي‌ فخر خواهند كرد. (ارمياء 4/ 1 و 2)

سخن‌ خداوند به‌ ارمياء نبي‌(ع)، كه‌ او را قبل‌ از خرابي‌ معبد اول‌ مبعوث‌ كرده‌ بود تا یهود ‌را تحذير دهد، اين‌ بود‌ كه‌ حتي‌ يك‌ فرد صالح‌ در اورشليم‌ باقي‌ نمانده‌ است‌:

در كوچه‌هاي‌ اورشليم‌ گردش‌ كرده‌ ببينيد و بفهميد و در چهارسوهايش‌ تفتيش ‌نماييد كه‌ آيا كسي‌ را كه‌ به‌ انصاف‌ عمل‌ نمايد و طالب‌ راستي‌ باشد توانيد يافت‌ تا من ‌آن‌ [شهر] را بيامرزم‌؟ و اگر چه‌ بگويند قسم‌ به‌ حيات‌ يهوه‌، ليكن‌ به‌ دروغ‌ قسم ‌مي‌خورند. [قول‌ ارمياء اين‌ است‌:] اي‌ خداوند آيا چشمان‌ تو به‌ راستي‌ نگران‌ نيست‌؟ ايشان‌ را زدي‌ اما محزون‌ نشدند و ايشان‌ را تلف‌ نمودي‌ اما نخواستند تأديب‌ را بپذيرند. روي‌هاي‌ خود را از صخره‌ سخت‌تر گردانيدند و نخواستند بازگشت‌ نمايند. و من‌ گفتم‌ به‌ درستي‌ كه‌ اينان‌ فقيرند و جاهل‌ هستند كه‌ راه‌ خداوند و احكام‌ خداي ‌خود را نمي‌دانند. پس‌ نزد بزرگان‌ [يعني‌ كاهنان و مشايخ قوم] مي‌روم‌ و با ايشان‌ تكلم‌ خواهم ‌نمود. زيرا كه‌ ايشان‌ طريق‌ خداوند و احكام‌ خداي‌ خود را مي‌دانند. ليكن‌ ايشان متّفقاً‌ يوغ‌ را شكسته‌ و بندها را گسيخته‌اند. از اين‌ جهت،‌ شيري‌ از جنگل‌ ايشان‌ را خواهد كشت‌، و گرگ‌ بيابان‌ ايشان‌ را تاراج‌ خواهد كرد، و پلنگ‌ بر شهرهاي‌ ايشان‌ در كمين ‌خواهد نشست،‌ و هر كه‌ از آنها بيرون‌ رود دريده‌ خواهد شد. زيرا كه‌ تقصيرهاي‌ ايشان‌ بسيار و ارتداد ايشان‌ عظيم‌ است‌. [قول‌ خداوند اين‌ است‌:] چگونه‌ تو را براي اين [امور] بيامرزم‌ كه‌ پسرانت‌ مرا ترك‌ كردند و به‌ آنچه‌ خدا نيست‌ [= بت‌ها] قسم‌ خوردند و چون‌ من‌ ايشان‌ را سير نمودم‌ مرتكب‌ زنا شدند و در خانه‌هاي‌ فاحشه‌ها ازدحام ‌نمودند، مثل‌ اسبان‌ پرورده‌شده مست‌ شدند كه‌ هر يكي‌ از ايشان‌ براي‌ زن‌ همسايه ‌خود شيهه‌ مي‌زند. و خداوند مي‌گويد آيا به‌ سبب‌ اين‌ كارها عقوبت‌ نخواهم‌ رسانيد و آيا جان‌ من‌ از چنين‌ طايفه‌اي‌ انتقام‌ نخواهد كشيد؟ (ارمياء 5/ 1 تا 9)

خداوند يهوه‌ چنين‌ مي‌گويد: من‌ اين‌ اورشليم‌ را در ميان‌ امّت‌ها قرار دادم‌ و كشورها را به‌ هر طرف‌ آن‌. و او از احكام‌ من‌ بدتر از امّت‌ها و از فرايض‌ من‌ بدتر از كشورهايي‌ كه‌ گرداگرد او مي‌باشد عصيان‌ ورزيده‌ است.‌ زيرا كه‌ اهل‌ او احكام‌ مرا ترك‌ كرده‌ به‌ فرايض‌ من‌ سلوك‌ ننموده‌اند. بنابراين‌ خداوند يهوه‌ چنين‌ مي‌گويد: چونكه‌ شما زياده‌ از امّت‌هايي‌ كه‌ گرادگرد شما مي‌باشند غوغا نموديد و به‌ فرايض‌ من‌ سلوك‌ نكرده‌ احكام‌ مرا به‌ عمل‌ نياوريد بلكه‌ موافق‌ احكام‌ امّت‌هايي‌ كه‌ گرداگرد شما مي‌باشند نيز عمل‌ ننموديد. لهذا خداوند يهوه‌ چنين‌ مي‌گويد: من‌، اينك‌ من‌ به‌ ضدّ تو هستم‌ و در ميان‌ تو به نظر امّت‌ها داوري‌ها خواهم‌ نمود و با تو به‌ سبب‌ جميع ‌رجاساتت‌ كارها خواهم‌ كرد كه‌ قبل‌ از اين‌ نكرده‌ باشم‌ و مثل‌ آنها هم‌ ديگر نخواهم‌ كرد. بنابراين‌ پدران‌ در ميان‌ تو [به‌ وقت‌ محاصره‌ و قحطي‌] پسران‌ را خواهند خورد و پسران‌ پدران‌ خويش‌ را خواهند خورد و بر تو داوري‌ها نموده‌ تمامي‌ بقيّت‌ تو را به ‌سوي‌ هر باد [يعني‌ در چهار جهت‌ اصلي‌] پراكنده‌ خواهم‌ ساخت‌. لهذا خداوند يهوه ‌مي‌گويد: به‌ حيات‌ خودم‌ قسم‌ چونكه‌ تو مَقْدَس‌ [= معبد] مرا به‌ تمامي ‌رجاسات‌ و جميع‌ مكروهات‌ خويش‌ نجس‌ ساختي‌ من‌ نيز البته‌ تو را منقطع‌ خواهم‌ ساخت‌ و چشم‌ من‌ شفقت‌ نخواهد نمود و من‌ نيز رحمت‌ نخواهم‌ فرمود. يك‌ ثلث‌ تو در ميانت‌ از وبا خواهند مرد و از گرسنگي‌ تلف‌ خواهند شد و يك‌ ثلث‌ به‌ اطرافت‌ به‌ شمشير خواهند افتاد و ثلث‌ ديگر را به‌ سوي‌ هر باد پراكنده‌ ساخته‌ شمشير را درعقب‌ ايشان‌ خواهم‌ فرستاد. (حزقيال‌ 5/ 5 تا12)

بنابراين‌ خداوند يهوه‌ چنين‌ مي‌گويد: مثل‌ درخت‌ مَو كه‌ آن‌ را از ميان‌ درختان‌ جنگل براي‌ هيزم‌ و آتش [خلق]‌ تسليم‌ كرده‌ام‌ همچنان‌ سكنه اورشليم‌ را تسليم‌ خواهم‌ نمود، و نظر خود را بر ايشان‌ خواهم‌ دوخت‌. از يك‌ آتش‌ بيرون‌ مي‌آيند و آتشي‌ ديگر ايشان‌ را خواهد سوزانيد. پس‌ چون‌ نظر خود را بر ايشان‌ دوخته‌ باشم ‌خواهيد دانست‌ كه‌ من‌ يهوه‌ هستم.‌ و خداوند يهوه‌ مي‌گويد به‌ سبب‌ خيانتي‌ كه ‌ورزيده‌ايد زمين‌ [مقدس] را ويران‌ خواهم‌ ساخت‌. (حزقيال‌ 15/ 6 تا 8)


مروری بر تاریخ ساخت معبد در یهود

يوشع(ع)‌ وصيّ حضرت‌ موسي‌(ع‌) قوم را به زمين مقدس داخل كرد و سپس زمين را طبق دستور خداوند به تعداد اسباط يعني به دوازده بخش تقسيم فرمود[3] خيمه عهد خدا یعنی معبد موقت قوم را در شهر شيلوه‌ برپا داشت‌ و آنگاه تابوت‌ عهد را به آنجا انتقال دااد (يوشع‌ 18/ 1). شهر شیلوه به سبب ضلالت‌ها و بلاهايي‌ كه‌ در آن رخ نمود ويرانه ‌گشت.

در‌ حدود سيصد سال‌ بعد، حضرت داوود(ع‌) خيمه عهد را در اورشليم‌ برپا نمود‌ (دوم‌ِ سموئيل‌ 6/ 17) و حضرت سليمان(ع‌) وصی و فرزند داوود(ع)‌، معبد خداوند را از سنگ‌ و چوب‌ در آنجا ساخت،‌ معبدي‌ كه‌ به‌ مدد خداوند با قوت‌هاي‌ فوق‌ بشري‌ بنا‌ شده‌، صداي ‌چكش‌ و تبر و آلات‌ آهني به وقت ساخت‌ از آن‌ مسموع‌ نمي‌گرديد (اول‌ِ پادشاهان‌ 6/ 7). سليمان ‌تابوت‌ عهد حاوي نسخه اصلي تورات و ماترك موسي(ع) را در آن‌ نهاد.

در قرآن مجيد، استخدام جن و باد و قوّات فوق بشري براي حضرت سليمان برای ساخت پرستشگاه اشاره شده است:

و باد را مسخّر سليمان كرديم. بامدادان يك ماهه راه مى‏رفت و شبانگاه يك ماهه راه. و چشمه مس را برايش جارى ساختيم و گروهى از ديوها به فرمان پروردگارش برايش كار مى‏كردند و هر كه از آنان سر از فرمان ما مى‏پيچيد به او عذاب آتش سوزان را مى‏چشانيديم. براى وى هر چه مى‏خواست از بناهاى بلند و تنديس‌ها و كاسه‏هايى چون حوض و ديگ‌هاى محكم بر جاى، مى‏ساختند. اى خاندان داود! سپاسگزار باشيد و اندكى از بندگان من سپاسگزارند (سبأ/ 12 و 13).

وَ لِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شهْرٌ وَ رَوَاحُهَا شهْرٌ وَ أَسَلْنَا لَهُ عَينْ الْقِطْرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَن يَعْمَلُ بَينْ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَن يَزِغْ مِنهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِیر * يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِن محَّارِيبَ وَ تَمَاثِيلَ وَ جِفَانٍ كاَلجَوَابِ وَ قُدُورٍ رَّاسِيَتٍ اعْمَلُواْ ءَالَ دَاوُدَ شُكْرًا وَ قَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِىَ الشَّكُور *

در این خصوص موارد دیگری نیز در قرآن مذکور است (نگا. انبياء/ 81 و 82 ـ نمل/ 17 ـ ص/ 36 تا 40).

باید توجه کرد که کلیات ساخت معبد در اقوام مختلف، در قرآن مورد تأیید قرار گرفته است. یکی از وظایف پیامبران این بوده است تا عبادتگاهی خاص برای پرستش خداوند بنا کند. این موضوع در دو آیه از سورۀ حج مؤکد گشته است:

و براى هر امتى عبادتگاهی نهاديم تا نام خدا را بر حيوانات بسته‌زبان كه روزيشان كرده است ياد كنند، پس معبود شما خداى يگانه است، مطيع او شويد و فروتنان را بشارت ده (حج/ 34). وَ لِكُلِّ اُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكاً لِّيَذْكُرُواْ اسْمَ اللهِ عَلىَ‏ مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الأنْعَامِ فَإلَهُكمُ إلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أسْلِمُواْ و بَشِّرِ الْمُخْبِتِين.

برای هر امتی عبادتگاهی مقرر کردیم تا او را عبادت کنند (حج/ 67). لِّكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكا هُمْ نَاسِكُوهُ.

معبد سلیمان نهایتاً در سال 586 قبل از میلاد توسط سپاه بخت النصر به همراه شهر اورشلیم ویران شد. اين‌ معبد فقط 424 سال‌ دوام‌ داشت‌ و بني‌اسرائيل در اين مدت،‌ باطن‌ دين‌ را رها نموده‌ به‌ ظاهر آن‌ بسنده‌ می‌کردند و به معبد سليمان‌ مفاخرت مي‌کردند.


خداوند حکیم در اين‌ ايام‌ در ميان‌ يهوديان‌ ساكن‌ سامره (شومرون)‌ كه‌ آشكارا بت‌ مي‌پرستيدند حضرت ايليا (الياس‌) و شاگردش اليَسَع‌ را برانگيخت، و در ميان‌ يهوديان‌ اورشليم‌ نيز اشعياء و ارمياء و حزقيال‌ را. ليكن‌ يهود به‌ اين‌ انبياء گوش ‌نگرفتند و حضرت اشعياء(ع) را با اره‌ دو پاره‌ كردند[4] و ارمياء نبي را مضروب و محبوس نمودند (ارمياء 20/ 1 و 2). آنها در پاسخ موعظات انبياء به ايشان مي‌گفتند كه ما اسبان‌ تيزرو مهيا كرده‌ايم‌ كه‌ با آنها خواهيم‌ گريخت‌. ليكن‌ خداوند به‌ واسطه اشعياء(ع‌) بديشان‌ فرمود كه‌ عقوبت خدا ناگهاني‌ خواهد آمد؛ مثل‌ فرو ريختن‌ ديوار بر اثر شكافي‌ كه‌ در آن‌ رخ‌ نموده‌ باشد (اشعياء 30/ 12 تا 17). و خداوند بخت‌النصر پادشاه‌ بابل‌ را بر آنها مسلط‌ كرد و او فردي‌ خونريز بود، و بر زبان‌ ارمياء نبي‌(ع‌) حتي نام او را پيش‌تر‌ اعلام‌ نمود:

خداوند مي‌گويد مرا اطاعت‌ ننموديد بلكه‌ خشم‌ مرا به‌ اعمال‌ دست‌هاي‌ خويش‌ براي ‌بلاي‌ خود به‌ هيجان‌ آورديد. بنابراين‌ يهوه‌ صَبايوت‌ [خداوند سپاهان‌][5] چنين ‌مي‌گويد: چونكه‌ كلام‌ مرا نشنيدند خداوند مي‌گويد اينك‌ من‌ فرستاده‌ تمامي‌ِ قبايل‌ شمال‌ را با بنده خود نَبوكَد‌ نَصَّر پادشاه‌ بابل‌ گرفته‌ ايشان‌ را به‌ اين‌ زمين‌ و بر ساكنانش‌ و بر همه امّت‌هايي‌ كه‌ به‌ اطراف‌ آن‌ مي‌باشند خواهم‌ آورد و آنها را بِالكل‌ هلاك‌ كرده‌، دهشت‌ و مسخره‌ و خرابيِ‌ ابدي‌ خواهم‌ ساخت‌. و از ميان‌ ايشان‌ آواز شادماني‌ و آواز خوشي‌ و صداي‌ داماد و صداي‌ عروس‌ و صداي‌ آسيا و روشنايي ‌چراغ‌ را نابود خواهم‌ گردانيد. و تمامي‌ اين‌ زمين‌ خراب‌ و ويران‌ خواهد شد و اين ‌قوم‌ها هفتاد سال‌ پادشاه‌[هاي] بابل‌ را بندگي‌ خواهند نمود. و خداوند مي‌گويد كه‌ بعد از انقضاي‌ هفتاد سال‌ من‌ بر پادشاه‌ بابل‌ و بر آن‌ امّت‌ و بر زمين‌ كلدانيان‌ عقوبت‌ گناه‌ ايشان‌ را خواهم‌ رسانيد. (ارمياء 25/ 7 تا 12)

من‌ جهان‌ و انسان‌ و حيوانات‌ را كه‌ بر روي‌ زمينند به‌ قوت‌ عظيم‌ و بازوي‌ افراشته ‌خود آفريدم‌ و آن‌ را به‌ هر كه‌ در نظر من‌ پسند آمد بخشيدم‌. و الان‌ من‌ تماميِ‌ اين ‌زمين‌ها را به‌ دست‌ بنده خود نبوكد‌ نَصَّر پادشاه‌ بابل‌ دادم‌ و نيز حيوانات‌ صحرا را به ‌او بخشيدم‌ تا او را بندگي‌ نمايند. و تماميِ‌ امت‌ها او را و پسرش‌ و پسر پسرش‌ را خدمت‌ خواهند نمود تا وقتي‌ كه‌ نوبت‌ زمين‌ او نيز برسد. (ارمياء 27/ 5 تا 7)

در سال‌ 586 قبل‌ از ميلاد، بخت‌النصر پادشاه بابل از پي‌ هواي‌ نفس‌ خود با سپاهيان بسيار بر اورشليم‌ تاخت‌ و شهر را نابود كرده‌، معبد سلیمان را به‌ آتش‌ كشيد. سپاه بابل اكثر یهودیان‌ را كشت و تنها‌ چهل‌ هزار نفر را زنده نگاه داشت که آنها را به اسيری گرفته‌، به‌ جهت‌ غلامي‌ و كنيزي‌ با خود به‌ بابل‌ بردند.‌

وقتی خداوند معبد با عظمت سلیمان را به دشمنان این قوم واگذار کرد تعبیرش آن بود که دیگر عبادت یهودیان را نمی‌خواهد. این، سخن خداوند است که به توسط یکی از انبیاء بیان شده است.

*امیر اهوارکی


پانوشت‌ها:

[1]. در خصوص ظهور مكرر انبياي كذبه در يهود، به صحيفه ارمياء ابواب 14 و 23 و 27 تا 29 و همچنين صحيفه حزقيال ابواب 13 و 14 مراجعه فرماييد. بعد از عروج حضرت عيسي(ع) نيز افراد كاذبي همچون پولس پديدار شدند كه خود را فرستاده عيسي مي‌خواندند. جالب توجه اینكه حضرت عيسي(ع) پيش‌تر در خصوص ظهور اين انبياي كذبه تحذير داده بود (نگا. متّي 7/ 15 و 16 ـ 24/ 5 و 11 و 24 ـ مرقس 13/ 22 و 23 ـ لوقا 17/ 1 و 2). بعدها پطرس وصيّ عيسي(ع) نيز خبر مي‌دهد كه اين امر واقع شده است (نامه دوم پطرس 2/ 1).

[2]. برای دانستن اينكه تورات موسي(ع) حاوي مواعظ و هدايت‌هاي مفصلي بوده است، به اين آيات قرآن رجوع فرماييد: مائده/ 44 و 66 ـ انعام/ 154 ـ اعراف/ 145 و 154 ـ انبياء/ 48. و در اين مورد كه كاتبان در نسخه‌برداري از تورات اصلي، فقط جملات اندكي را روی کاغذهای خود نوشته برای مردم می‌خواندند و اکثر آن را پنهان مي‌كردند نگا. انعام/ 91 و مائده/ 15.

[3]. این موضوع در قرآن مجید نیز مذکور است، نگا. اعراف/ 160 و 168: ﴿وَ قَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتىَ‏ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا ... وَ قَطَّعْنَاهُمْ فىِ الأَرْضِ أُمَمًا ...

[4]. به مدخل‌هاي إشَعياء و ارّه در قاموس كتاب مقدس نوشتۀ جیمز هاکس رجوع فرماييد.

[5]. نگا. كتاب اول سموئيل 17/ 45 و نيز به ترجمه عبري به فارسي مزامير داوود چاپ انجمن كليميان ايران، 1379، در ذيل مزمور 24/ 10 كه اين عبارت را به همين صورت ترجمه نموده‌اند.