گروه سیاسی مشرق - روزنامهها و جراید کشور، هر روز در سرمقالههای خود به تحلیل و بررسی فضای سیاسی داخل و خارج از کشور میپردازند که گزیدهای از این مطالب به انتخاب گروه سیاسی مشرق در ادامه منتشر میشود.
****
استیضاح فرجی دانا و قاعده دموکراسی ایرانی
تا سالها سیاستمداران و روزنامه نگاران غربی ایران را بمباران تبلیغاتی میکردند که انقلاب اسلامی ایران، بازگشت به عصر ماقبل مدرن و قرون وسطی است، البته درک این بیاعتنایی غرب، کار مشکلی نبود و علل متعددی داشت، از جمله بخاطر تاریخ سیاه و غیر مردمی حکومت کلیسا و حکومتهای موروثی و فاسد اروپایی. آنها تصور میکردند انقلاب ایران هم چنین است. از انتهای این دالان انتظار، اندک اندک صداهایی همراه با نگاهی دقیقتر به انقلاب اسلامی ما بگوش رسید. خانم تدا اسکچپول نظریهپرداز مشهور انقلابها، مجبور شد نظریه انقلاب خود را با تاخیر، چند سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، با نوشتن مقالهای با عنوان «دولت رانتیه و اسلام شیعی در انقلاب ایران»، ترمیم و اصلاح کند. وی اذعان کرد که انقلاب اسلامی ایران، انقلابی آگاهانه بود نه تصادفی، دین و تشیع در وقوع انقلاب بعنوان متغیر مهم و اثر گذار نقش آوری کرد، نخبگان در متن انقلاب همراه مردم بودند ونه در حاشیه، این انقلاب، انقلاب طبقاتی و صرفاً برآمده از قشر کشاورز نبود. نمونه مهم برای عمل به قاعده و بازی دموکراسی که این روزها در کشورمان شاهد هستیم، استیضاح وزیر علوم است. از یک سو دولت برخاسته از انتخاب مردم برای بازسازی خرابیها و مشکلات گذشته، از جمله تحول در نظام آموزشی و علمی کشورتلاش میکند و از سوی دیگر مجلس نیز این اختیار قانونی را دارد که دولت را مورد پرسش و بازخواست قرار دهد. دموکراسی یعنی همین، یعنی تکثر دیدگاههای مختلف و تعامل قوا، و تلاش برای قانع کردن و رسیدن به اجماع میان آنها.
باید گفت که بازی دموکراسی در نظام سیاسی ما در عرصه دستاوردهای علمی هم بدون تاثیر نبوده است. چه حلاوتی از این شیرینتر وقتی با اعلام نتایح آزمون دوره دکتری، در میان یک کلاس هفت، هشت نفره کارشناسی ارشد، به یکباره سه، چهار نفر در دوره دکتری در دانشگاههای درجه اول کشور پذیرفته میشوند، یا وقتی دانش آموخته دانشگاههای بعد از انقلاب همین مرز وبوم، همچون مریم میرزاخانی به افتخار مدالها و جوایز علمی جهانی دست مییابند و غرب را به تعظیم و تکریم وا میدارند، مرزهای علم در دنیای مدرن توسط فرزندان پرورش یافته همین انقلاب درنوردیده شده اند، لذا نه بازگشتی به قرون وسطی بوده و نه عقبگردی به تاریخ.
استیضاح دکتر فرجی دانا، خود برای آیندگان منبع و مرجعی برای آگاهی از وجود دموکراسی در ایران خواهد بود اگرچه فرصتهای دولت و مجلس را که میتوانست صرف خدمت بیشتر به مردم شود، میسوزاند، اما ما در دوره گذر بسوی ایجاد گفتمان و تکامل فرهنگ سیاسی ایرانی هستیم که تاکنون در منطقه ما و کشور ما سابقه نداشته است. ساختن فرهنگی که به ما در مرحله اول، تمرین چگونگی تعامل و مواجهه برای آسیب شناسی و نیز ارائه حل مسئله را از سوی حاکمیت رسمی میدهد و این روند سیاسی بسیار ارزشمند است. بخش دیگر شکل گیری فرهنگ سیاسی، جایگاه و نقش حضور مردم و نخبگان در تعامل با دولت و مجلس در روند سیاست گذاری است.
زمانی که ما در پرچالشترین دوران تاریخ بین المللی ایران یعنی مسئله هستهای قرارداریم، در همان حال این ظرفیت وجود دارد که بازی سیاست داخلی در روند تصمیم گیری را حتی فراتر از معیارهای غربی انجام دهیم. چیزی که در منطقه ما بسیار نادر است. بدون شک نگاههای بیدار و منصف در منطقه و کشورهای همسایه، بدقت این تحولات را رصد میکنند، و آن روز دور نیست که از این مدل گفتمان و روند دموکراتیک که به فرهنگ سیاسی و ارزشهای آنها نزدیکتر است الگوبرداری نمایند. پس مناسب است مجلس با هوشیاری، تدبیر و انصاف، قواعد این تعامل را با دولت مورد توجه قرار دهد و در استیضاح وزیر علوم از جاده انصاف خارج نشود. وزیر علوم آمده است تا با دانایی خود برای وضعیت نابسامان علم و آموزش در دانشگاهها فرجی بکند. دانشگاه جای فکر واندیشه است، طبع یک انسان علمی و استاد دانشگاه، آزادی خواهی است. استاد واقعی، چون همواره عادت کرده با عقل و منطق به آسیب شناسی و حل مشکل بپردازد ناچار است زبان و کردارش را بر محور عقلانیت قرار دهد، لذا زبان عقلانی مخالف را بخوبی با عقلانیت پاسخ میدهد.
او مستوجب استیضاح نیست
روحانی اینک تیمی از افراد ورزیده باتجربه و چشم و دل سیر را به گرد خود جمع آورده که میخواهند کار کنند و دوباره بنا کنند. خطاست که در این وانفسای آشوب منطقه و مشکلات نفسگیر داخلی با مشغول ساختن او به حواشی و قیل و قالهای سیاسی، مسیر پرسنگلاخی را که در پیش پای اوست، ناهموارتر کنیم. چه کسی آماده است تا داوری منفی تاریخ را درباره خود ندیده بگیرد؟
به عنوان یک شهروند که نهاد دانشگاه به ارث و اکتساب، دلمشغولی همه عمر او بوده است بر این باورم وزیر محترم علوم نه مستوجب استیضاح بلکه شایسته قدردانی است. او اینک درصدد است که آبروی مخدوش شده نهاد آکادمیک کشور را ترمیم کند. این از نگاه کسانی که نه گستره اهمیت و کارسازی دانشگاه را میشناسند و نه به آن عمیقاً عشق میورزند البته بیمعناست. اما برای دانشگاهیانی که با گوشت و استخوان خود ضرباتی را که در این سالها بر پیکره دانشگاه وارد شد حس کردند و به چشم خود دیدند که چگونه این نهاد مقدس به بازار مکارهای از داد و ستدهای سیاسی بدل گشته بود و چگونه استادان نه بر مبنای قابلیتهای علمی بل بر مبنای معیارهای دیگر ارزیابی میشدند، یک رویداد نوید بخش و مبارکی است. بیحیثیتی دانشگاه تا بدان حد پیش رفته بود که مقالات علمی - پژوهشی پایان نامهها و تحقیقات کلاسی همچون سبزیجات در بازار تره بار خرید وفروش میشد. چه دردمندم که مجبورم اینها را بگویم. شایستگان رانده شدند و ساکتان و ناواردان پیش افتادند.
گناه وزیر علوم انسداد این روند تخریبگر و رویارویی با گروهی است که دانشگاه را با حزب آن هم از نوع فروکاسته آن مشتبه گرفته بودند. همه میدانیم دانشجو میتواند سیاسی باشد. استادان همه مانند سایر شهروندان حق دارند علایق و سلایق سیاسی داشته باشند. اما ماهیت دانشگاه به عنوان یک سازمان ذاتاً غیرسیاسی است. زیرا نهاد مرجع بوده و باید بیطرف بماند؛ وگرنه موضوعیت خود را که سنجش غیر جانبدارانه علمی است، از دست میدهد.
بی تردید استیضاح حق مسلم نمایندگان و در چارچوب اختیارات قانونی آنهاست. اما ملاحظه نظریات و رجوع به تجارب موکلینی که از نزدیک مسائل و مصایب دانشگاه را مشاهده کردهاند. همچنین شایسته است به عنوان یک معیار در تصمیمگیریهای آنان لحاظ شود. هر چند که رجای واثق داریم که نمایندگان شجاع و بصیر و آیندهنگر مجلس خود بخوبی به امور آگاهند و شرایط را بیش و پیش از ما میدانند. هدف همه ما استقرار دوباره عدالت و فضیلت و سعی وافر برای اعاده نزهت و بهجت به دانشگاه است.
نگاهها به بهارستان
روزنامه اعتماد با عنوان «نگاهها به بهارستان» در خصوص استیضاح وزیر علوم می نویسد:
در روزهای اخیر از سوی اصحاب رسانه و ارباب جراید، بارها درباره استیضاح وزیرعلوم از نگارنده سوال شد. براین اساس، نکات زیر تقدیم میشود: در ماههای اخیر، تلاش بسیاری برای بهتفاهمرسیدن نمایندگان استیضاحکننده و وزیرعلوم صورت گرفت که امید بود با توجه به شرایط خاص کشور و نیاز جدی به آرامش و همدلی برای گذر از مشکلات قابلتوجه فراروی کشور و در عین حال توجه به عزم دولت و رییسجمهور محترم برای همراهی با قوا و ایجاد شرایط بهتر برای زندگی مردم بهویژه اقشار فرودست، استیضاح در مقطع فعلی صورت نگیرد. از سوی دیگر همه میدانیم براساس قانوناساسی، استیضاح، حق مجلس بوده و استفاده از اهرمهای نظارتی، امری پذیرفتهشده است. در این میان توجه به نکات اخلاقی دارای اهمیت بسیار است. نباید در فرآیند استیضاح، مطالبی مطرح یا سخن تندی گفته شود که نشاندهنده چیرگی خشم بر عقل باشد. مردم و اساتید دانشگاه در این مدت، دیدگاههای مثبت و منفیای درباره استیضاح و عملکرد وزیر داشتند که بیان کردند. در این مدت؛ ناصحان و دانشگاهیان تاکید کردند که وزیرعلوم کمتر از یکسال است که سکان این وزارتخانه را بهدست گرفته و از آن مهمتر، در آستانه سال تحصیلی جدید دانشگاهها و مراکز آموزشعالی قرار گرفتهایم پس باید از اقداماتی که به دانشجویان و آرامش دانشگاه، آسیب وارد میکند، پرهیز شود. موضوع آموزشعالی و فعالیتهای دانشگاه، در توسعه و آینده کشور نقش مستقیم دارد و حتما نمایندگان میدانند در قبال هر تصمیم، شرعا پاسخگو هستند. نگاهها امروز به بهارستان است و بیان درست استدلال از سوی موافقان و مخالفان براساس فرمایش قرآن با «قول لین»، انتظاری است که همگان از جلسه امروز دارند.
کودتایی «دقیقا» فراتر از خبر!
اینجا لندن است و اکنون ساعت «دقیقا» 12 نیمهشب است...
دیروز 19 آگوست یا 28مرداد «دقیقا» همان روزی بود که مدیران بیبیسی هر سال آن را به جشن مینشینند و فرا رسیدنش را به 40 زبان به هم تبریک میگویند، از جمله زبان شیرین پارسی. طبق روال، دیروز جشن شصت و یکمین سالگرد کودتای 19 آگوست 1953 در بنگاه تبلیغاتی ملکه برگزار شد. روزی که نخستین دولت مردمی روی کار آمده در دوران پهلوی با همکاری اینتلیجنسسرویس و سیا در نقش اول عملیات آژاکس برافتاد و اسکار نقشهای دوم هم به شعبان بیمخ در تهران و مینوی و همپالگیهایش در رادیو فارسی بیبیسی در لندن رسید. آن واقعه نقطه اوج فعالیت رسانهای انگلیسی بود که 13 سال پیش از آن در سال ۱۹۴۰ و در کوران جنگ دوم جهانی برای خنثی کردن تبلیغات رادیو برلن و بسط استعمار فکری مخاطبان ایرانیاش راهاندازی و برنامهریزی شده بود.
از یکیـدو سال جلوتر تلویزیون بیبیسی فارسی مستندهای ویژهای برای گرامیداشت کودتا در ایران تدارک دیده بود. حتی جناب صادق صادقنژاد (همان صادقخان صبا، مدیر این تلویزیون و شاکی درجه یک «وطن امروز») که در اوایل راهاندازی این تلویزیون با این فلسفه که دروغ «حناق» نیست، رسما پیوستگی کل تشکیلات «بنگاه خبرپراکنی بریتانیا» با وزارت خارجه و دربار باکینگهام را منکر میشد - که البته بعدا هم ردیف بودجه 24 میلیون پوندی بیبیسی فارسی در وزارت خارجه دولت فخیمه لو رفت و هم متن منشور سلطنتی این بنگاه که بدون اجازه ملکه کسی در آن حق نطق کشیدن ندارد- از مواضع قبلی کوتاه آمد و در این مستند تفقد کرده، منت گذاشته و پذیرفته بود بخش فارسی رادیو لندن در سال 1953 «دقیقا» نقش بازوی پروپاگاندای سرویس مخفی انگلیس برای براندازی دولت دکتر مصدق را بازی کرده است.
البته نیازی هم به تایید و تفقد رسانه صادق صبا نبود چون دستکم 6 سال پیش از اعتراف بیبیسی فارسی به دخالت در کودتا، در آگوست 2005 رادیوی 4 بیبیسی، در برنامه «داکیومنت» یا «سند» نه فقط پروپاگاندا که حتی انتشار رمز بحثبرانگیز کودتا یعنی واژه «دقیقا» را هم بر عهده گرفت. در این بخش از «داکیومنت» که «یک کودتای خیلی بریتانیایی» نام داشت و بعدها چندین جایزه رسانهای نیز دریافت کرد، تصریح شده بود: گوینده خبر بیبیسی فارسی با اعلام «اکنون ساعت دقیقا 12 نیمهشب است» به جای جمله همیشگی «اکنون ساعت 12 نیمهشب است» پیامی رمزی به شاه و همراهانش برای اطمینانبخشی به آنان و نشان دادن آمادگی لندن برای کودتا داد. جالب اینکه تا چند سال بعد، طفلک صادق صبا هنوز خواب مانده بود و میگفت رادیو فارسی لندن اصلا در آن ساعت شب برنامه نداشته است(!)
اما سوال اینجاست: چرا حالا که ما کوتاه آمدهایم آنها کوتاه نمیآیند؟ خب! ما که از اول هم در انگلیسی و آمریکایی بودن کودتای 28 مرداد و اساس دستگاه سلطنت شاه تردیدی نداشتیم اما چرا امروز که 35 سال پس از انقلاب اسلامی، واقعه کودتا را به تاریخ سپردهایم، دستگاههای تبلیغاتی غربی و پیشدار آنها بیبیسی فارسی سعی دارند، آنچه را خود مرتکب شدهاند کالبدشکافی کنند و در نسخههای هر چه جدیدتر، دقیقتر و مستندتر به یادمان میآورند؟ چرا بر خلاف دهههای پیشین مسؤولیتش را تمام و کمال به گردن میگیرند و حتی با آب و تاب خیانت و جنایتی را که در حق ما (ملت ایران) کردهاند تا نفتمان را مجانی ببرند و خاکمان را به توبره بکشند، برایمان بازگو میکنند؟
حتما ریگی به کفش دارد
اين روزها در کنار حمله عجيب برخي رسانههاي خاص به وزير علوم دولت روحاني و تحريک و تشجيع صورت گرفته از سوي برخي گروهها براي ادامه جريان استيضاح، برخي از اساتيد دانشگاه در جمعهاي هزار نفري و بسياري از دانشجويان بدون ساماندهي در تشکلهاي خاص و تعدادي از چهرههاي فرهنگي کشور نيز به صورت فردي، اقدام به انتشار مطالبي کرده اند که نشان ميدهد آنها از متولي آموزش عالي کشور راضي اند و از اين رهگذر از استيضاح کنندگان ميخواهند که لطف کرده و غرضها و مقاصد حزبي و سياسي خود را به کناري نهاده و اجازه دهند که اين وزير دانشمند در منصب خود مانده وبا آرامش به کار ادامه داده و فضاي نشاط و آرام دانشگاههاي کشور نيز ادامه يابد.
اما اين گروه از استادان و دانشجويان گويي از قواعد بازي سياست (به ويژه در اين روزهاي ايران) بي خبرند. آنان نميدانند که همين حمايتها از وزير علوم بر انگيزه استيضاح کنندگان ميافزايد. آنان که اين روزها وزير را به مجلس کشانده اند، يکي از انگيزه هايشان همين وضعيت است و گرنه چرا در سالهايي که دانشگاه دستخوش اتفاقات عجيب وغريب بود، سکوت کرده بودند ؟ چرا در زماني که برخي روساي دانشگاهها و برخي متوليان آموزش عالي کشور با مراکز آموزشي به مثابه يک پادگان برخورد ميکردند و شديدترين تدابير امنيتي را به کار ميبردند، به قول معروف شان هم نگزيد ؟
اين اساتيد و دانشجويان که به زعم استيضاح کنندگان خودشان بايد بيايند و تعهد و صلاحيت شان براي دانشجو بودن و استاد بودن را ثابت کنند،وقتي از کسي حمايت ميکنند حتماً او ريگي به کفش دارد. از نگاه اين افراد مگر امکان دارد وزيري اين همه محبوبيت در مجموعه تحت نظر خود داشته باشد ؟ اگر اين طور است پس چرا وقتي روساي دانشگاههاي تهران وعلامه بر کنار شدند دانشجويان جشن گرفتند ؟ يا چرا وقتي احمدي نژاد رفت، نشاط به چهره ايران برگشت؟
همين افراد بوده اند که طرح ممنوع البياني خاتمي را به مقامات امنيتي کشور ارائه کردند. از نظر اين افراد اين که خاتمي اين همه تخريب ميشود و روز و شب مورد تهمت و افترا قرار ميگيرد و حتي قدرت دفاع از خود در تريبونهاي تهمت زنندگان و ديگر رسانههاي کشور را ندارد و هنوز هم طرف توجه و اعتماد مردم و جوانان است،خود موضوع مشکوکي است که آدم را به اين نتيجه ميرساند که او هم حتماً ريگي به کفش دارد!اصلا همين حسن روحاني اگر ريگي به کفش نداشت ميتوانست از ميان چندين نامزد اصولگرا با همه امکانات تبليغي و مالي فراوان شان، رئيس جمهور شود؟ اصلاً اين مشکوک نيست که او هم راي از شهري دارد و هم از روستايي ؟ هم توجه مردان را به خود جلب کرده و هم زنان را ؟ آيا او ريگي به کفش ندارد که توانسته حمايت اقليتهاي نژادي و مذهبي را در کنار اکثريت مردمان ايران به خود اختصاص دهد؟
اين روزها به نظر ميرسد که بهترين راه را براي اينکه اين گروه دلواپس تحريک به مخالفت با کسي نشوند اين است که از سوي نهادها و گروههاي مردمي چندان مورد حمايت قرار نگيرند؛ چرا که حمايت اين همه آدم متفاوت از يک نفر او را در مظان اتهام قرار ميدهد که بايد کفشش را جستجو کرده و حتي الامکان ريگي از ته آن بيرون کشيد و به عنوان مدرک جرم به همگان نشان داد.
واقعیت های شبکه بانکی کشور
با روي كار آمدن دولت تدبير و اميد كه رئيس جمهوري اعتدالگرا آن را هدايت ميكند، باز هم سخناني شبيه همان صداي رئيس دولت نهم از دكتر روحاني شنيده ميشود اگرچه بسيار آرام تر، ملايمتر و زيركانهتر.
گذشته از تفاوت در لحن و ادبيات به نظر ميرسد گلايه از شبكه بانكي كشور و تأثيري كه رفتار اين شبكه بر تصميمات اقتصادي دولتها ميگذارد، رئيس دولت يازدهم را هم به انتقاد از بانكهاي دولتي و خصوصي واداشته است.
اما علت چيست؟ چرا شبكه بانكي در تمامي اين سالها به عنوان گلوگاه ساماندهي اقتصاد كشور مورد اتهام و انتقاد است؟
واقعيت اين است كه اساساً نگرش غالب به بنگاههاي اعتباري به ويژه بانكها در جامعه ايران درست و دقيق نيست. باور جامعه اين است كه وظيفه اصلي بانكها پرداخت تسهيلات كم يا بدون بهره به تمامي متقاضيان است و اگر بانكي اين توقع را برآورده نميكند، سودجو و زياده خواه است. چنين تصوري متأسفانه در دولتهاي پوپوليست زمينه استفاده از كارت بانكها را فراهم ميآورد تا اين دولتها با اعمال فشار غيرمنطقي بر شبكه بانكي خود را مدافع طبقه فرودست جامعه و منجي آنان معرفي كنند. چنين دولتهايي براي توجيه اشتباهات خود دائماً به دنبال مقصرهاي پنهان و مرموزي ميگردند تا با دادن آدرس آنان به افكار عمومي ناتوانيهاي خود را معلول كارشكنيهاي اين دشمنان ناپيدا قلمداد كنند.
اين روند دقيقاً همان ماجرايي است كه ما طي هشت سال دولتهاي نهم و دهم شاهد آن بوديم، استفاده تبليغاتي از فهرست تخيلي بدهكاران بانكي، معرفي بانكها به عنوان مقصران اصلي گرانيها خصوصاً گراني مسكن، كاهش دستوري سود سپردهها و تسهيلات بانكي با شعار كاهش تورم و مقصر معرفي كردن بانكها به عنوان عوامل گراني طلا و سكه و ارز...
در چنين شرايطي كاملاً طبيعي است كه بسياري از مديران بانكها براي ادامه حيات خود دست به اقدامات غيرمعمول و تعريف نشده در حوزه فعاليتهاي بانكي بزنند.
به عبارت ديگر اگر بخواهيم با نگاهي دقيق به آنچه اكنون در حوزه بانكي كشور ميگذرد، بنگريم بايد گفت: درحال حاضر و در يك ارزيابي كلي شبكه بانكي كشور در برخي حوزهها و فعاليتها از ريل اصلي و اصيل بانكي خارج شده است. مواردي مانند تمركز بيش از اندازه بر بنگاهداري و تملك شركتها، تأسيس غيرمتعارف شعبه و بالا بردن قيمت تمام شده پول، عدم تمكين كافي از نهاد حاكميت در پرداخت تسهيلات از جمله اين انحرافات بشمار ميآيند.
از اين رو بايد به رئيس جمهوري حق داد كه از عملكرد شبكه بانكي كشور گلايهمند باشد ولي از اين واقعيت نيز نبايد گذشت كه بخش عمدهاي از اين انحرافات، معلول فشارهايي است كه طي هشت سال گذشته به شبكه بانكي وارد شده است. به عنوان نمونه شايد بتوان به همين مقوله بنگاهداري اشاره كرد؛ واقعيت اين است كه بخش عمدهاي از بنگاههاي تحت تملك بانكها در ازاي بدهيهاي دولت به بانكها داده شده يا بنگاههايي است كه اسناد آنان به قيد وثيقه براي دريافت تسهيلات در اختيار بانكها بوده است.
در مورد پرداخت تسهيلات نيز وضع چندان متفاوت نيست. انبوهي از مطالبات معوق كه محصول تسهيلات تكليفي و دستوري بوده اكنون بخش زيادي از توان مالي بانكها را قفل كرده است و عملاً امكان اعطاي تسهيلات براي تأمين سرمايه در گردش واحدهاي توليدي بانكها وجود ندارد.
نكته مهم ديگري نيز وجود دارد؛ طي سالهاي گذشته در كنار استفاده ابزاري از اعمال فشار بر شبكه رسمي بانكي، بنگاههاي اعتباري ناشناخته و گمنامي تأسيس شدهاند كه به مرور زمان و در سايه ضعف شديد نهادهاي نظارتي خصوصاً بانك مركزي به سرعت بزرگ شدند به طوري كه اكنون منابع مالي برخي از آنها بيشتر از بعضي بانكهاي خصوصي يا نزديك به بانكهاي دولتي است.
اين بنگاههاي اعتباري كه پس از تلاشهاي صورت گرفته توسط بخشي از بدنه بانك مركزي تا حدودي تحت نظارت درآمدهاند هنوز به صورت كامل خود را ملزم به رعايت مقررات نميدانند. نمونه بارز اين عدم التزام را ميتوان در ماجراي توافق بانكها در مورد كاهش نرخ سود سپردهها مشاهده كرد. با اينكه بسياري از بانكهاي بزرگ اعم از دولتي و خصوصي در هفتههاي اول اجراي اين تعهد خود را ملزم به رعايت نرخهاي توافقي ميدانستند، تعدادي از اين قبيل مؤسسات اعتباري و حتي برخي بانكهاي منتسب به نهادهاي خدماتي و... به لطايف الحيل از تن دادن به توافقات طفره رفتند و هنوز هم ميروند. چنين تخلفاتي در شرايطي كه بانك مركزي نيز هنوز درگير بازسازي جايگاه تضعيف شده خود طي سالهاي گذشته است، طبيعتاً فضاي كسب و كار را در حوزه بازار پول دچار آشفتگي ميكند و بخش عمدهاي از توان بانكها صرف رقابت با اين قبيل بنگاهها ميشود.
در يك جمعبندي كلي ميتوان اينگونه نتيجهگيري كرد كه شبكه بانكي كشور درحال حاضر در بخشهاي مختلف از انجام وظايفي كه در يك ساختار اقتصادي برعهده بانكها قرار دارد، ناتوان است.
اين ضعف البته به هيچ عنوان توجيه گر برخي سوءمديريتها، عدم اجراي قوانين و بخشينگريهاي موجود در شبكه بانكي نيست. بنابر اين هر نسخهاي كه براي خروج اقتصاد كشور از ركود تجويز ميشود بايد نيم نگاهي نيز به تقويت و درمان شبكه بانكي داشته باشد وگرنه نميتوان به اثربخشي آن چندان اميدوار بود.
رد گم می کنند مهره سوخته جیغ ندارد
صورت مسئله استیضاح وزیر علوم کدام است؟ آیا آنگونه که برخی سیاستبازان و رسانههای آنها القا میکنند صورت مسئله، تقابل مجلس با دولت یا مقابله نمایندگان با رئیسجمهور است و اگر آقای فرجی دانا برکنار شود، این- به تعبیر صدای آمریکا- پایان ماه عسل مجلس و دولت خواهد بود؟ یا چنانکه ادعا میشود استیضاح، مسئله جبهه پایداری و نمایندگان منتسب به آن میباشد و به دیگر نمایندگان معتقد به صیانت از نظام و انقلاب مربوط نمیشود؟ یا مثلا چنان که رندهای آلوده به فتنه میکوشند دامن بزنند، محل اختلاف را باید میان دو فراکسیون رهروان ولایت و اصولگرایان جستوجو کرد؟ آیا شرط کمک به دولت، تعطیلی مسئولیت نظارتی مجلس است یا برکناری وزیر ناصالحی که امانتداری نکرده و نگرانی گسترده مراجع فرهنگی کشور را برانگیخته، خود میتواند بهترین کمک به دولت و رئیسجمهور محترم باشد؟ دوقطبی واقعی در این استیضاح کدام است؟
1- دانشگاه اتاق جنگ گروهکها یا پادگان سربازگیری و باشگاه جنگهای گلادیاتوری احزاب نیست. فرزندان مردم که پس از فارغالتحصیلی دبیرستان با هزار امید و آرزو و سلام و صلوات به دانشگاه فرستاده میشوند، امانتی در دست مسئولان وزارت علوم هستند. این واقعیت غیر قابل انکار است که طیفی از گروهکهای ضد انقلاب چپ و راست در سالهای آغازین انقلاب علنا در دانشگاهها اتاق جنگ علیه نظام تشکیل دادند و با فریب برخی جوانان، آنها را سپر انسانی خود در مقابل انقلاب کردند. 20 سال بعد همین طیف ضمن پیوند با برخی احزاب دولتی لانه کرده در وزارتخانههای علوم و کشور و ارشاد، آشوب نیابتی تیرماه 78 را راهاندازی کردند تا طیفی از اهداف- از براندازی تا باجخواهی- را به واسطه آشوبافکنی و ارعاب عملی سازند. آن روز برخی جریانهای دانشجویی آلت دست گروهها و گروهکها، پیاده نظام آشوبگری شدند. و یک دهه بعد- سال 88- همین طیف جفاکار در حق کشور و ملت دوباره برای گردنکشی و فسادانگیزی خیز برداشتند و شماری از همان سیاستبازان کوشیدند دانشگاه و دانشجو را برای بیگاری مجدد در آشوب خیابانی تحریک کنند.
چنین تقابلی، تقابل دولت و مجلس، عمرو رهروان و زید اصولگرایان (مثل مجادله دیروز آقایان جهانگیرزاده و کوچکزاده)، اقلیت و اکثریت مجلس، یا موافق و مخالف روحانی نیست. وزیر علوم به شهادت انبوه اسناد متهم است در انتصابهای خود از سطح معاونین و مدیران کل گرفته تا شماری معتنابه از حدود 35 رئیس دانشگاهی که تغییر داده، معارض خط قرمز نظام رفتار کرده و به کسانی میدان داده که اتفاقا در سابقه خود برنامهریزی برای تبدیل دانشگاه به اتاق جنگ گروهکها و پادگان و باشگاه سربازگیری احزاب ساختارشکن را دارند.
2- جوانان ما میوههای آبگیری نیستند که گروهکها و احزاب مافیایی به چشم میوه آبلمبو به آنها بنگرند و بعد از این که شیره جان و حیثیت و آبرویشان را مکیدند، به مثابه ملعبه دستمالی شده به دور افکنند یا از روی جنازههای آنان بگذرند، نظیر کاری که سازمان منافقین، نهضتیها، فدائیان خلق و بعدها مشارکتیها و دیگران کردند. اوایل مهرماه 1382 خانم «مریم- م» عضو هیئت رئیسه شورای تهران دفتر تحکیم وحدت به کیهان آمد و در حالی که با زحمت بغض خود را کنترل میکرد، از شکستن کمر جنبش دانشجویی زیر ارابه قدرتطلبی افراطیون مشارکت خبر داد. او پس از نشان دادن مدارک دانشجویی خود گفت که چون در اردوی سالانه تحکیم در دانشگاه تربیت معلم انتقادی سخن گفته، اخراجش کردهاند.
این خانم دانشجو رنجنامه تلخی نوشت که آن روزها در کیهان منتشر شد؛ از جمله: «سالهاست دفتر تحکیم و آرمانهای جنبش دانشجویی بازیچه عدهای فرصتطلب شده است. عدهای معلوم نیست از کجا و چگونه یک روز نامه به خبرگان رهبری و روز دیگر نامه به کوفی عنان را وارد این مجموعه کرده و به نام قاطبه دانشجویان ارسال میکنند. هر کس هم به این موضوع اعتراض کند و نخواهد کورکورانه اطاعت کند حذف میشود... آن نامه مورد اعتراض قرار گرفت چون نگاه به خارج داشت... استدلال بنده این بود که چرا هزینه تجمع برای آقای موسوی خوئینی [عضو فراکسیون مشارکت که بعدها از کشور گریخت و به آمریکا پناهنده شد] را باید دانشجویان بپردازند یا بر سر قضایای آغاجری... این هزینهها جنبش دانشجویی را از نفس انداخته است. عدهای درون مجموعه این تز را مطرح میکنند و به خود من گفتند که دانشجویان باید ارابه چرخهای اصلاحات را هل دهند، هرچند عدهای دیگر بر فراز آن دست شادی تکان دهند. تمام هزینهها را به دوش جنبش دانشجویی تحمیل کردهاند به طوری که زیر چرخهای این ارابه له شده و آخرین نفسهای خود را میکشد.» برخی از همین مدعیان دانشجو و جنبش دانشجویی پس از شرکت در آشوبافکنیهای زنجیرهای به آمریکا و اروپا پناهنده شدند و در VOA و BBC از هویت واقعی خود رونمایی کردند.
3- آقای روحانی 23 تیر 1378 به درستی درباره آشوبگرانی که جنگ با نظام را از درون و دانشگاه کلید زد، گفت «این حرمتشکنی قابل تحمل نیست. آنهایی که به این عمل زشت دامن زدند و لبخند و تشویق استکبار جهانی نشان میدهد که قدرتهای استکباری توسط مزدورانشان سنگ زیرین بنای انقلاب را مورد هدف قرار دادهاند... اگر منع مسئولین نبود مردم غیور و انقلابی ما این عناصر اوباش را به شدیدترین وجه به سزای اعمالشان میرساندند. در کدام کشور حرکتهای آشوبطلبانه اینچنین تحمل میشوند؟ اینها پستتر و حقیرتر از آن هستند که بخواهیم نسبت به آنها تعبیر حرکت براندازی را مطرح کنیم. کجای دنیا آشوب و تخریب و برهم زدن نظم جامعه تحمل میشود؟» سازمان تدارککننده چنین خیانتی 10 سال بعد با فربه کردن ائتلاف نامشروع خود فتنه 8 ماهه سال 1388 را مرتکب شدند و ثابت کردند که جنایتکاران حرفهای هستند. سوال مهم این است که آیا این جریان سابقهدار لجوج تغییر ماهیت دادهاند که بخشی از گماشتههای آنها در وزارت علوم لانه کردهاند؟ اگر مجلس به فلان آقا به خاطر مشارکت در فتنه 88 رای اعتماد نداد آیا میتوان به او و قبیل او پست معاونت و مدیر کلی یا ریاست دانشگاه را داد؟ یعنی مثلا چند مهره جوان بازی خورده و میدانی سزاوار ملامت و مذمت به عنوان اوباش هستند- که هستند- اما تحریککنندگان آنها سزاوار تشویق و تکریم و پست گرفتن در یک وزارتخانه استراتژیک؟!
با این تلقی وزیری که از خود شخصیت و استقلال رای ندارد و به عنوان گماشته افراطیون عمل میکند، مستخدم جریانی است که مصمم است دیر یا زود انتقام سخنرانی 23 تیر 78 را از امثال آقای روحانی بگیرد. آیا این خیانت نیست وزیر علوم با وجود پاسخ منفی وزارت اطلاعات به برخی استعلامها، افرادی را در مراکز حساس منصوب کرده و درباره برخی دیگر وظیفه قانونی استعلام از وزارت اطلاعات را با علم به اینکه پاسخ استعلام به اعتبار سابقه آن افراد منفی خواهد بود، دور زده است؟! این موضوع را وزیر محترم اطلاعات در جلسه 26 آبان 92 با کمیسیون آموزش مجلس مورد تصریح قرار داده است.
4- اسفند ماه سال گذشته به هنگام سفر وزیر علوم به شهر مقدس قم برخی مراجع عظام تقلید از جمله حضرات آیات مکارم شیرازی، نوری همدانی و سبحانی، آقای فرجی دانا را به خاطر اصرار بر برخی عملکردهای غلط به حضور نپذیرفتند. آیتالله مکارم شیرازی روز 18 اسفند با علم به ضرورت توضیح در این باره در ابتدای درس خارج فقه اعلام کرد: «مطلب لازمی را باید در اینجا تذکر بدهم و آن اینکه همگان توجه داشته باشند وزیر علوم به قم آمد و در برخی رسانهها مشاهده کردم که خبر دیدار من با او را نیز چاپ کردند، من این دیدار را جدا تکذیب میکنم. افرادی واسطه شده بودند ولی من گفتم آمادگی این دیدار را ندارم. درباره دلیل این عدم آمادگی گفتم عزل و نصبهای زیادی توسط وزیر در دانشگاهها صورت گرفته که به مصلحت دانشگاه و دانشجویان نبوده و به مصلحت نظام جمهوری اسلامی هم نیست. این اقدام مورد اعتراض بسیاری از نمایندگان مجلس و شورای انقلاب فرهنگی نیز قرار گرفته است.ملاقات با وزیر به معنای تایید عزل و نصبها بود و در پیشگاه خداوند مسئول میبودم و به همین دلیل دیدار را نپذیرفتم. هر چند دولت اقدامات خوبی انجام میدهد و ما به این دلیل از دولت تشکر میکنیم ولی خطاهایی هم هست که از نظر شرعی لازم است تذکر بدهیم.»
به راستی این قبیل هشدارهای دلسوزانه را میتوان در کدام تقسیمبندیهای نارسا یا مجعول نظیر موافق و مخالف دولت، رهروان و اصولگرایان و یا حزبی و سیاسی و جناحی جا داد؟! متاسفانه به نوع این هشدارها از سوی وزیر علوم دهنکجی شد همچنان که وی به هشدار و انذار 18 عضو- دوسوم- شورای انقلاب فرهنگی که در قالب نامهای به رئیسجمهور(10 اسفند 92) ارائه شد، بیاعتنایی کرد و همزمان به سیاست وقتکشی و بیمحلی نسبت به نمایندگان مجلس روی آورد حال آن که نمایندگان مجلس در جلسه رای اعتماد سال گذشته با حسن ظن فراتر از حد با وی مواجه شده بودند.
5- آنها که استیضاح مهره مسلوبالاختیار سازمان فتنه را دعوای موافق و مخالف دولت یا محل اختلاف دو فراکسیون مجلس جا میزنند، اصرار دارند در هر دو صورت برکناری یا ابقای وزیر فاقد صلاحیت، دو فراکسیون انقلابی مجلس و خود مجلس و حتی دولت را بازنده کنند. افراطیونی که صراحتا دولت را رحم اجارهای برای تجدید حیات رفتارهای طفیلی و ساختارشکنانه خود توصیف کردهاند، حتما به قابلههایی در وزارت علوم و ارشاد و برخی مراکز مشابه نیاز دارند و مطلقا نمیتوانند نگران کارآمدی و خدمترسانی دولت باشند.
حذف حاشیهسازان و حامیان ترویج افراطیگری از وزارت علوم کمک راهبردی به دولتی است که نمیخواهد سم تشنج و تنش به دانشگاه- سنگر پیشرفت علمی کشور- تزریق شود؛ همچنان که حساسیت نمایندگان متدین در این زمینه نشانه سلامت و سرزندگی و کفایت و استقلال مجلس است. نمایندگان محترم مجلس نباید اجازه دهند دغلبازان سیاسی صیانت از اصول انقلاب و خط قرمزهای نظام را به دعواهای قبیلهای حیدری- نعمتی فرو بکاهند. اکنون نوبت آزمون مجلس به عنوان خط مقدم صیانت از نظام و کشور است هرچند که دغلبازان اصرار دارند با گشودن انواع جبهههای فرعی و انحرافی، نمایندگان را از عمل به مسئولیت شرعی و قانونی بازدارند.
اگر کشور ثبات و آرامش میخواهد که قطعا میخواهد، چارهاش در کوتاه کردن دست دراز شده فتنهگران است. اما استیضاح وزیر کار پایان مسئولیت مجلس نیست چرا که آثار خیانتهای یک سال گذشته در وزارت علوم صرفا با عزل عامل آن زدوده نمیشود و باید با تدبیر و حوصله از وزارت علوم و دانشگاه سمزدایی کرد. آنها که سر اصل استیضاح جیغ میکشند بهتر از همه میدانند که عمر یک مهره انتحاری کوتاه مدت است. بنابراین هیاهو میکنند که پیگیری موضوع با برکناری مهره سوخته مختومه شود و ریلگذاریهای آمیخته به خرابکاری مسکوت بماند. استیضاح قدم اول است و نه قدم آخر. نمایندگان و رئیس محترم مجلس، امروز اصلاح کجرفتاریها در وزارت علوم را آغاز میکنند؛ در غیر این صورت یکی از اصلیترین لطمهها متوجه استقلال و اقتدار مجلس در تراز نظام اسلامی خواهد شد.
عرضاندام پايداريها با استيضاح "دانا"
هنوز يکسال هم از زمان حضور رضا فرجيدانا در کابينه يازدهم نگذشته است که بار ديگر بايد خود را در معرض راي نمايندگان قرار دهد، آنهم با تلاش نمايندگاني که با دنبالکردن خطوربط سياسي آنها به آدرسي جز «جبهه پايداري» نميرسيم؛ جبههاي که در سال 90 و از سوي وزيران برکنارشده محمود احمدينژاد شکل گرفت و توانست در انتخابات مجلس نهم عددي کمتر از 70نفر را راهي مجلس کند. اين تعداد نماينده از زمان رويکارآمدن دولت يازدهم پاي ثابت انتقادات و اعتراضها به عملکرد دولت در مباحث مختلف بودند و البته از علنيکردن مخالفت خود با دولت، ابايي ندارند. بهطوري که روحالله حسينيان، از اعضاي نامآشناي جبهه پايداري گفته از اينکه «جزو مخالفان دولت آقاي روحاني هستيم، بسيار خوشحال و راحت هستيم و به اين موضوع ميباليم.» اين راحتي و خوشحالي، اينقدر به اعضاي جبهه پايداري جرات و جسارت داده است تا با تعداد کم در مجلس برخلاف خواست اکثريت حرکت کنند و همين رويه را هم البته هواداران آنها در بيرون از بهارستان در پيش گرفتهاند. آنها از تريبونهاي متعددي که در اختيار دارند، مخالفت خود را با عناوين مختلفي از جمله دلواپسبودن اعلام ميکنند. به نظر ميرسد اين جريان سياسي که به بهانههاي مختلف مخالفت خود با دولت را ابراز ميکند، سعي در قدرتنمايي دارد. در حقيقت آنها ميخواهند با ابزار اعتراض، قدرت خود را به رخ اکثريت و البته دولت جديد بکشند و درصدد القاي اين نکته باشند که با همه کمي تعداد، اما نبايد آنها را دستکم گرفت. آنها ميخواهند نشان دهند که ميتوانند با همين مخالفتها و نقدهاي تخريبگونه، هرروز چالش تازهاي براي دستگاه اجرايي و افکارعمومي خلق کنند. اين مخالفتها تاکنون در سه موضوع دستهبندي ميشد؛ موضوع هستهاي، عفاف و حجاب و حالا هم بازگرداندن آنچه آنها، آن را عناصر فتنه به دستگاه اجرايي ميخوانند. البته بهخاطر همين مورد آخر هم ابتدا به فرجيدانا کارت زرد دادند و آنقدر بر اين موضوع پافشاري کردند که کار را به استيضاح کشاندند. آنها درباره عفاف و حجاب هم نهتنها تجمعات مختلفي برگزار کردند، بلکه بهخاطر آن به وزير کشور هم، کارت زرد دادند. بهعنوان نمونه، فاطمه رهبر که البته نماينده حزب سنتي موتلفه در مجلس است به صراحت اعلام کرد که بهخاطر موضوع حجاب به وزير کشور کارت زرد دادهاند. از اين اظهارات و اقدامات چنين برميآيد که پايداريها دستکم در برخي موارد، مثل همين موضوعی که اشاره شد يا کارت زردشان به علي جنتي، وزير ارشاد درباره چاپ مطلبي در يکي از روزنامهها، نهتنها تخصصي برخورد نکرده بلکه با دستمايهقراردادن بهانهاي بهصورت سياسي با موضوعات برخورد ميکنند.
رهبر معنوي اين جبهه، آيتالله مصباحيزدي، رييس موسسه آموزشی امامخميني(ره) بارها شخص روحاني و سياستهاي فرهنگي دولت را هدف انتقادات خود قرار داده است. اين مخالفتها در مجلس و کشاندن همراهان خود به هر ترتيبي به خيابان براي نشاندادن اين است که به افکارعمومي القا کنند تغييري ايجاد نشده است. مانوردادن بر فتنه اما بهانه مناسبي براي تداوم مخالفتها و اعتراضهاست. اگرچه آنها تلاش ميکنند استيضاح فرجيدانا را غيرجناحی جلوه دهند، اما نگاهي به اسامي امضاکنندگان نيت استيضاح را نشان ميدهد. تقريبا 20نفر از امضاکنندگان نامه استيضاح اعضاي جبهه پايداري در مجلس هستند که بهطور مشخص در اين استيضاح بر موضوع انتصابهاي وزيرعلوم و نزديکي آنها به جريان اصلاحطلبي تاکيد دارند. اينطور که از سخنان درگوشي مجلس شنيده ميشود انگشت اشاره اين نمايندگان به سمت جعفر توفيقي و ميليمنفرد، دو معاون وزارتخانه است که اتفاقا هر دو بهعنوان گزينههاي پيشنهادي دولت براي وزارت علوم معرفي شده بودند. اما مجلس با ادعاي نزديکي به جريان فتنه به آنها راي اعتماد نداد. البته برخي اقدامات فرجيدانا مانند بازگشت به تحصيل دانشجوياني که بهخاطر دلايل سياسي از تحصيل محروم شده بودند- ستارهدارها- نيز جزو دلايل استيضاح است.
سيدمحمود نبويان، زهره طيبزادهنوري، محمد سليماني، اسماعيل کوثري، فاطمه آليا، مرتضي آقاتهراني، جواد کريمي قدوسي، مسعود ميرکاظمي و بهرام بيرانوند تنها چندنفر از اعضاي پايداري خواهان استيضاح هستند. اينهمه پافشاري بر مخالفت با دولت، اين سوال را مطرح ميکند که اينها در برابر عملکرد دولت احمدينژاد چه رويکردي داشتند؟ تعدادي از اين نمايندگان اگرچه در جريان انتخابات رياستجمهوري 92 از احمدينژاد رويگردان شدند اما اين رويگرداني نه بهخاطر عملکرد آن دولت بلکه صرفا به خاطر علاقه احمدينژاد به اسفنديار رحيممشايي بود. پايداريها با اين نگاه و عملکرد، حالا در يکسالگي دولت و هفته دولت اولين برگ خود يعني استيضاح را رو کردهاند و چنانچه فرجيدانا نتواند از اين خوان عبور کند، پايداريها اين موضوع را به حساب پيروزي خود خواهند نوشت. در حاليکه اگر فرجيدانا در شرايطي که به خواسته پايداريها تن نداده باشد و مجبور به ترک وزارتخانه شود، اين استيضاح نماد مقاومت دولت در برابر پايداريها خواهد بود. اين استيضاح ميتواند به برگ برنده دولت تبديل شود چون نشان از اين دارد که دولت با همه فشارها به خواستههاي تخريبگران تن نميدهد.
فرجی دانا عزت کابینه تدبیروامید
یک سال از حماسه 24خرداد و استقرار دولت تدبیر و امید با رای اکثریت مردم میگذرد و شیرینی چنین حماسهای روزهای خوبی را برای ملت رقم زده است. رای دهندگان همان دلسوزان کشور هستند که میخواهند شاهد ارتقا و پیشرفت کشور در تمام عرصهها باشند بنابراین از هر سدی که در این مسیر ایجاد شود، نگران و ناراضی میشوند. مدتی است که موضوع استیضاح یکی از وزرای کابینه تدبیر و امید از سوی 50 نماینده مجلس پیگیری میشود و قرار است این استیضاح امروز انجام شود.اکنون فرصتی برای بیان دستاوردهای وزارت علوم نیست و تنها باید به شخصیت دکتر فرجیدانا پرداخت که او را از بسیاری جهات از دیگران متمایز میکند. دکتر فرجیدانا از بهترین وزرایی هستند که تا به امروز بر کرسی وزارت علوم حضور داشته و فعالیت کرده است. ایشان فردی متدین، باتقوا، انقلابی و با سواد و معلومات است که از دانش علمی بینظیری برخوردار است. دکتر فرجیدانا چهرهای شناخته شده در کشور و از اهالی قم است که به آرمانهای امام خمینی(ره) بسیار متعهد و معتقد به مبانی انقلاب است. مایه تاسف است زمانی که چنین وزیر موثر، مقتدر و باسوادی بهرغم میل باطنی خود و به اصرار دلسوزان وارد عرصه میشود، به جای تایید و مورد تجلیل قرار گرفتن، موضوع استیضاح او را روی میز میآورند. دکتر فرجیدانا موجب عزت کابینه است و به طور قطع، باید او را یکی از ستارگان درخشان دولت دکتر روحانی دانست و این ادعا از شناخت زیادی حاصل شده که نسبت به او وجود دارد. البته این امیدواری وجود دارد که نمایندگان محترم مجلس با رای مثبت به دکتر فرجیدانا، او را به ادامه مسیری که آغاز کرده، دلگرم کنند چرا که نمایندگان باید بدانند اگر اینچنین عمل کنند، رضایت خداوند را تحصیل میکنند و ذخیره آخرت آنها خواهد شد. این نمایندگان در خاطر داشته باشند در صورت چنین اقدامی یعنی انصراف از استیضاح وزیرعلوم، موجبات رضایت خداوند را فراهم کرده و خدمت بزرگی به مردم شریف استان خراسان میکنند.