کتاب «ایران- آمریکا، سوءبرداشت‌ها» با عنوان فرعی «یک گفت‌وگو» قصد دارد که خواننده را به تجدید نظر در برداشت‌های خود از روابط ایران و آمریکا دعوت کند. این کتاب به ویراستاری عباس ملکی از ایران و جان تیرمن از آمریکا به چاپ رسیده است.

گروه جنگ نرم مشرق- بی‌بی‌سی فارسی در گزارشی که از کتاب «ایران- آمریکا، سوءبرداشت‌ها» تهیه کرده آورده است: این کتاب محصول کار گروهی از محققان ایرانی و آمریکایی است که به ویراستاری عباس ملکی از ایران و جان تیرمن از آمریکا به چاپ رسیده است.

هردوی ویراستاران از متخصصان روابط بین‌الملل هستند و از آنها در این زمینه کتاب‌ها و مقالات متعددی منتشر شده است.

جان تیرمن، مدیر اجرایی مرکز مطالعات بین‌الملل دانشگاه ام ای تی آمریکا است و عباس ملکی از مدیران مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و از استادان دانشگاه شریف و معاون پیشین وزارت امور خارجه ایران است.

از آنجایی که به نوشته ویراستاران بی‌اعتمادی و خصومت بین دو کشور ایران و آمریکا، ریشه‌دار است تغییر دیدگاه‌های رایج و قدیمی نسبت به یکدیگر دشوار است.

کتاب «ایران-آمریکا، سوءبرداشت‌ها» با عنوان فرعی «یک گفت‌وگو» قصد دارد که خواننده را به تجدید نظر در برداشت‌های خود از روابط ایران و آمریکا دعوت کند.

فصل‌های کتاب و نویسندگان
  • سو‌ءبرداشت‌های ایران-آمریکا: مقدمه‌ای بر یک گفت‌وگو (عباس ملکی و جان تیرمن)
  • ایالات متحده و ایران: برداشت‌ها و دام‌های سیاست (رابرت جرویس)
  • برداشت‌ ایران از سیاست آمریکا نسبت به ایران: ذهنیت آیت‌الله خمینی (حسین موسویان)
  • تفسیر دشمن کینه‌توز: برداشت آمریکا از ایران (استیون میلر و متیو بان)
  • برداشت ایران از سیاست آمریکا نسبت به منطقه (کیهان برزگر)
  • برداشت آمریکا از سیاست ایران نسبت به منطقه (جان تیرمن)؛ آینده روابط ایران-آمریکا (حسین بنایی)
  • بهبود روابط ایران-آمریکا و غلبه بر تعصب‌های ذهنی (عباس ملکی و رابرت ریردان)

با اینکه دیدگاه‌های مطرح شده در کتاب درباره منشاء دشمنی بین دو کشور یکسان و همسو نیستند یا خوشبینی آنها برای رفع سوءبرداشت‌ها به یک میزان نیست اما نویسندگان در این نکته متفق‌القول اند که «باید از گذشته درس گرفت و از سوءبرداشت‌های مضرتر» پرهیز کرد.

این کتاب متشکل از مقالاتی است که محققان و متخصصان روابط بین الملل از هر دو کشور ایران و آمریکا به نگارش درآورده‌اند.

محققان از هر دو کشور تلاش کرده‌اند از شعار دادن پرهیز کنند و در عوض به تشریح اختلافات بپردازند، منافع مشترک دو کشور را برجسته کنند تا به قول خودشان «تفاوت‌ها را قابل مدیریت کنند.»

به نوشته ویراستاران، هدف کتاب، نشان دادن مسیری برای خروج از چرخه سوءبرداشت‌ها است. آنها معتقدند که «مهم این بود که وضعیت دو کشور از زبان روشنفکران برجسته‌ای بیان شود که می‎توانستند به طور سنجیده نسبت به کشور خود از جایگاه علمی و عینی و نه شخصی و ذهنی حرف بزنند.»

عباس ملکی و جان تیرمن می‌نویسند: «ما به دنبال این بودیم که مهمترین مسائلی را نشان دهیم که دو کشور را از هم جدا ساخته بدون اینکه این مسائل جایی واقعی در تاریخ روابط دو کشور داشته باشند... ما در اینجا روی درک متقابل از یکدیگر تاکید کرده‎ایم. این مسئله شامل موضوع هسته‌ای، روابط با کشورهای خلیج فارس و موارد ضروری دیگر است.»

کابوس سو برداشت‌ها

همانطور که از عنوان کتاب مشهود است، کلید واژه آن «سوءبرداشت» میان ایران و آمریکا است که به اعتقاد نویسندگان دلایل متعددی به آن پر و بال داده‌.

ویراستاران به این نکته اشاره کرده‌اند که به رغم اینکه ایران و آمریکا دارای منافع مشترک بوده‌اند، چرا اختلافات خود را رفع نکرده و این همه پرخاشجویانه نسبت به هم موضع گرفته‌اند: «مشکل برداشت و فهم دو کشور از هم این است که این برداشت ها آلوده و بسیار مضر [برای بهبود روابط دو کشور] است.»

"عباس ملکی و جان تیرمن معتقدند که یکی از راه‌هایی که می‌شود بر چنین سوءبرداشت‌هایی غالب آمد، بازیگری افرادی است که بتوانند جسورانه از دور باطل بدگمانی قدم بیرون بگذارند، از این رو به نقش حسن روحانی، محمد جواد ظریف و باراک اوباما اشاره می‌کنند"

نویسندگان فصل های مختلف کتاب که همگی از محققان و متخصصان روابط بین‎الملل هستند این سئوال را مطرح می‌کنند که چگونه دو کشور ایران و آمریکا به این نقطه، یعنی «سوءبرداشت‌» از هم رسیدند و برای پاسخ ضمن اشاره به «تاریخ تاسف‌بار روابط » دو کشور، فهرستی از دلایل را ردیف می‌کنند: کودتا با هدف ساقط کردن دولت محمد مصدق؛ حمایت از محمدرضا شاه پهلوی؛ بحران گروگانگیری سفارت آمریکا؛ دستکاری در قیمت نفت؛ حمایت از صدام حسین طی جنگ ایران و عراق؛ تظاهرات علیه "شیطان بزرگ"؛ ارعاب، نقض حقوق بشر، زندان و اعدام؛ کشمکش‌ها در عراق و خلیج فارس؛ تحریم و تهدیدهای مکرر.

عباس ملکی و جان تیرمن در مقدمه کتاب می گویند که البته در میان این فهرست بلند بالا از خصومت‌ و بی اعتمادی‌، می‌توان به ارتباطاتی که هر از گاهی طی سی و چند سال پیش آمده اشاره کرد. ملاقات‌های محدود و ابراز حسن نیت‌های مقطعی در برخی منافع مشترک مانند عراق بعد از سقوط صدام؛ افغانستان در جریان جنگ با طالبان و شکست القاعده.

ویراستاران همچنین به یکی از «طنزهای تاسف‌بار» در تاریخ معاصر روابط ایران و آمریکا نیز اشاره می‌کنند: اولین بار که اکثر مردم آمریکا مکررا نام ایران را از رسانه‌های خود می شنیدند مربوط به اخبار بحران گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران بود. رسانه‌ها و تلویزیون‌ها هر شب جمعیتی را نشان می‌داد که شعار مرگ بر آمریکا سرمی دادند و پرچم این کشور را آتش می‌زدند. اما خاطره ایرانیان از آمریکا به سال ها پیش از آن برمی گردد؛ به کودتای ۲۸ مرداد و حمایت آمریکا از حکومت پهلوی.

عباس ملکی از ویراستاران و نویسندگان کتاب، معاون پیشین وزارت خارجه ایران است

نظر ویراستاران این است که روابط ایران و آمریکا مملو از اختلافات سیاسی و سو‌ءظن‌های متقابل و نقص عهد و پیمان بوده است. به همین دلیل اضافه می‎کنند که این سوءبرداشت از یکدیگر «به فقدان ارتباط اساسی و ناکامی در تشخیص منافع مشترک برای حل یا دست کم کنترل اختلافات منتهی شد.»

با وجود این اختلافات ریشه‌دار و بدگمانی‌ها، حل این مسائل به اعتقاد نویسندگان کتاب کار ساده‌ای نیست چرا که «ایران در حل مسائل خاورمیانه که آمریکا و متحدانش درگیر آن هستند، جایگاه مهمی دارد» اما «گفت و گو و ارتباط برقرار کردن» کار ساده‌ای نیست.

عباس ملکی و جان تیرمن معتقدند که یکی از راه‌هایی که می‌شود بر چنین سوءبرداشت‌هایی غالب آمد، بازیگری افرادی است که بتوانند جسورانه از دور باطل بدگمانی قدم بیرون بگذارند، از این رو به نقش حسن روحانی، محمد جواد ظریف و باراک اوباما اشاره می‌کنند.

به نظر آنها انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور و انتصاب محمد جواد ظریف به عنوان وزیر خارجه، از این جهت دلگرم کننده است که می‌توانند نقش تاریخی خود را در روابط ایران و آمریکا بازی کنند و پا را فراتر از دیدگاه‌ها و باورهای رایج و تثبیت‌شده ای بگذارند که بیش از ۳۵ سال است ادامه دارد.

"مقایسه توافقنامه موقتی ایران و گروه ۱+۵ در ژنو با قرارداد مونیخ، میزان افراطی‌گری در جناح راست آمریکا را نشان می‌دهد که در نهایت مانعی در راه رفع سوءتفاهم ها با ایران است. از سوی دیگر، محافظه‌کاران در ایران نیز حرف از این می‌زنند که روند مذاکره «ظالمانه» است و آمریکا سرانجام خواهان یک ایران ضعیف و مطیع است. نویسندگان هشدار می‌دهند که اگر این مذاکرات اتمی به توافق نهایی نرسد یا توافقی انجام شود که در اجرا به مشکل بربخورد، دور خصومت و بی‌اعتمادی بین دو کشور افزایش می‌یابد"

مشکل اصلی چالش بین دو کشور مسئله اتمی است که مقدم بر نگرانی‌های دیگر مانند آشفتگی در خاورمیانه است.

به اعتقاد نویسندگان، پرسش روبروی حسن روحانی و باراک اوباما، روسای جمهور ایران و آمریکا این است که آیا تلاش برای دستیابی به یک توافق بین‌المللی مورد قبول بر سر پیشرفت هسته‌ای ایران می‎تواند موانع موجود در روابط دو کشور را از میان بردارد یا این موانع را بلااثر کند؟ موانعی که سوءبرداشت‌ها به وجود آوردند و دست و پای روابط دو طرفه را برای بهبود و عادی سازی مناسبات بسته اند.

اما ملکی و تیرمن به مشکل دیگری اشاره می‌کنند: موجودیت جناح‌هایی در هر دو کشور که مخالف برطرف شدن سوءبرداشت‌ها و عادی شدن روابط ایران و آمریکا هستند.

توافق اتمی موقتی که در نوامبر ۲۰۱۳ میان ایران و گروه ۱+۵ در ژنو بسته شد اگر به یک قرارداد جامع برسد می‌تواند در روابط دو کشور دگرگونی هایی ایجاد کند اما «مفسران جناح تندرو در آمریکا این توافق را مثل قرارداد مونیخ خوار شمردند.»

قرارداد مونیخ بین آلمان و چند قدرت اروپایی مانند فرانسه، بریتانیا، ایتالیا بسته شد که طبق آن، بخش آلمانی نشین چکسلواکی وقت به آلمان ضمیمه می‎شد. این قرارداد در سال ۱۹۳۸ برای جلوگیری از جنگ‌طلبی آلمان بسته شد و برخی تحلیلگر‌ان از آن به عنوان باج به هیتلر یاد می‌کنند.

مقایسه توافقنامه موقتی ایران و گروه ۱+۵ در ژنو با قرارداد مونیخ، میزان افراطی‌گری در جناح راست آمریکا را نشان می‌دهد که در نهایت مانعی در راه رفع سوءتفاهم ها با ایران است.

از سوی دیگر، محافظه‌کاران در ایران نیز حرف از این می‌زنند که روند مذاکره «ظالمانه» است و آمریکا سرانجام خواهان یک ایران ضعیف و مطیع است.

نویسندگان هشدار می‌دهند که اگر این مذاکرات اتمی به توافق نهایی نرسد یا توافقی انجام شود که در اجرا به مشکل بربخورد، دور خصومت و بی‌اعتمادی بین دو کشور افزایش می‌یابد.

آنها چند راه حل ابتدایی پیشنهاد می‌دهند که دیدگاه‌های متفاوت و اختلافات را مهار کند: مسافرت دو طرفه ایرانیان و آمریکایی‌ها؛ زمینه سازی برای انتصاب نماینده دیپلماتیک در هر دو کشور؛ افزایش شناخت بلاواسطه از طریق انتشار کتاب‌های مربوط به روابط ایران و آمریکا.

عباس ملکی و جان تیرمن می‌افزایند که کتاب‌های موجود به رغم اینکه متعدد و پرشمارند اما دارای بنیاد محکمی نیستند در نتیجه به دور خصومت و بی‌اعتمادی کمک می‌کنند چون در اغلب آنها صرفا یا دیدگاه شخصی نویسنده وارد شده یا مسائل مطرح شده جامع و منصفانه نیستند.

ویراستاران کتاب «ایران-آمریکا، سوءبرداشت‌ها» از رابرت جرویس یکی از نویسندگان این مجموعه نقل می کنند که «غالبا ناممکن است تصمیمات و سیاست‌های مهم را بدون توجه به پیش فرض تصمیم‌سازان بهبود بخشید.»

آنها از این گفته استفاده کرده و اشاره می‌کنند که یکی از دلایلی که به سختی می‌توان از چرخه سوء‌برداشت‌ها خارج شد، همین باورها و تصور تصمیم‌سازان است. بنابراین، دو دلیل عمده را می‌توان برشمرد که مانع توقف سوءبرداشت‌ها است:

۱) سیاست‌های داخلی و گروه‌های ذی‌نفع این سوءبرداشت‌ها را تقویت می‌کنند به طوری که پا گذاشتن از این دور ناممکن شده است.

۲) باور به «بدترین نیت‌ها و مقاصد» از سوی طرف مقابل بخشی از روایت ملی دو طرف شده است. به این ترتیب، به عنوان مثال، حمله آمریکا به افغانستان (۲۰۰۱) و سپس به عراق (۲۰۰۳) این باور را در ایران تقویت کرد که آمریکا قصد محاصره ایران و تغییر نظام را دارد. در حالیکه هر دو حمله برای ایران به دلیل ساقط کردن دشمنان جمهوری اسلامی ایران، سودمند بود.

در مقابل، حمایت ایران از گروه‌هایی مانند حماس و حزب‌الله این باور را در آمریکا دامن زده که ایران در صدد توسعه تروریسم و ناامنی در منطقه است.

گذر از این باورها، به اعتقاد نویسندگان این کتاب می‌تواند راهی برای برون‌رفت از دور سوءبرداشت‌ها و خصومت و بی‌اعتمادی باشد.

کتاب «ایران-آمریکا، سوءبرداشت‌ها» را انتشارت بلومزبری ابتدا در فوریه و سپس چاپ تازه ای از آن را آوریل سال جاری میلادی در ۱۷۶ صفحه منتشر کرده است.