هدف نهایی استراتژی سه پیکانه، تربیت نیروی انسانی، ایجاد نهادهای آموزشی و تهیه‌ی محتوا، تغییر الگوی معیشت بود.

گروه جنگ نرم مشرق- در شماره نخست این مقاله، به به 5 آرزوی بزرگ ایالات متحده در حوزه اقتصاد برای تسلط به کشورهایی چون ایران و در شماره دوم، چگونگی مدیریت رسیدن به این آرزوها در ایالات متحده با کمک بنیادهای فکری مورد بررسی و تدقیق قرار گرفت. در شماره سوم نیز چگونگی تولید علم استعمارگری ممالک جهان توسط آمریکا مورد بررسی قرار گرفت. اکنون شماره 4 و بخش پایانی این مقاله ملاحظه می‌فرمایید.

فريب‌، استراتژي آمريكا براي تحقق آرزويش

اما چرا عملکرد آمریکا برای رسیدن به خواست و آرزویش عمدتاً حساسیتی را در جامعه‌ی هدف ایجاد نمی‌کرد؟ به گونه‌ایی که مردم جوامع هدف نه تنها با این اقدامات مخالفت نمی‌کردند بلکه آن‌ها را با آغوش باز نیز می‌پذیرفتند؟

دشمن اغلب برای رسیدن به خواسته‌هایش، به صورت آشکار عمل نمی‌کند و دست به اقدامات پنهانی می‌زند. یعنی با شیوه‌ها و عملیات‌های فرعی، نیت خود را پنهان کرده و حریف را با حیله‌گری فریب می‌دهد.

پیش از این، در مقالاتی به شیوه‌‌های عملیاتی کردن خواسته‌ها و آرزوهای دشمن، در قالب عملیات فریب، پرداخته شد. عملیات فریب تعریف‌های متعددی دارد که اصلی‌ترین آن در حوزه‌ی نظامی مطرح می‌شود. عملیاتی که به منظور گمراه کردن نیروهای حریف در طول جنگ انجام می‌شود تا در آن‌ها به طور کاذب عدم اطمینان نسبت به موقعیت‌ها و بزن‌گاه‌های رزمی، ایجاد کند.

عملیات فریب/4/ در حال ویرایش

«اسب تروي نمادي براي عمليات فريب؛ دشمن اغلب برای رسیدن به خواسته‌هایش، به صورت آشکار عمل نمی‌کند و دست به اقدامات پنهانی می‌زند. یعنی با شیوه‌ها و عملیات‌های فرعی، نیت خود را پنهان کرده و حریف را با حیله‌گری فریب می‌دهد.»

اما عملیات فریب تنها در حوزه‌ی نظامی مطرح نیست، بلکه می‌توان انواع عملیات فریب را در طول تاریخ در یک آرایش کلی از حیث صلابت، مرتب کرد. عملیات فریب، از نظر صلابت؛ سخت، نیمه‌سخت و نرم می‌باشد.

عملیات فریب/4/ در حال ویرایش

«دسته‌بندی انواع عملیات فریب از نظر صلابت»

درواقع همان‌طور که در مورد عملیات فریب علیه آلمان ذکر شد، عملیات فریبْ علیه آلمان هیتلری دارای صلابت سخت بود و در جریان یک جنگ نظامی از این عملیات استفاده شد.

عملیات فریب/4/ در حال ویرایش

«عملیات فریبْ علیه آلمان هیتلری دارای صلابت سخت بود و در جریان یک جنگ نظامی از این عملیات استفاده شد.»

عملیات فریب می‌تواند از حیث صلابت نیمه سخت نیز باشد؛ بعنوان مثال، عملیات فریب علیه شوروی نوعی عملیات فریب با صلابت نیمه سخت بود که آمریکا در طول جنگ سرد علیه شوروی به کار گرفت و شوروی را دچار فروپاشی کرد.

عملیات فریب/4/ در حال ویرایش

«دیوار برلین نمادی از موفقیت عملیات فریب استراتژیک آمریکا علیه شوروی»

نوع دیگری از عملیات فریب با صلابت نیمه سخت را می‌توان در نمونه‌ی عملیات فریب آمریکا علیه ایران بیان کرد. عملیات فریبی که خصوصاً در سال‌های بعد از جنگ تحمیلی علیه ایران اعمال شد.

اما صلابت عملیات فریبی که در این نوشتار به آن پرداخته شده، نرم است، چرا که حوزه‌ی تئوریک اقتصاد را در بر‌می‌گیرد. حوزه‌ایی که در آن، طراحی نظام آموزشی اقتصاد یا همان نهادهای اقتصادی، طراحی متون درسی، تربیت اساتید و دانشجویان تعریف می‌شود. در واقع آمریکا در قالب عملیات فریب نرم، توانست نخبگان و دولت‌مردان جامعه‌ی هدفش را گمراه کرده و از این طریق مقصود خود را در آن جامعه بدون هیچ مانعی عملیاتی کند. به عبارتی آمریکا توانست خواسته‌ها و آرزوهایش را در حوزه‌ي اقتصاد جهان به صورت عام و اقتصاد ایران به صورت خاص به‌ گونه‌ایی اجرایی کند که کسی متعرض آن نشود.

دکترین وابستگی

حال سوال این‌جاست که این فریب نرم که با سه ضلعِ تربیت نیروی انسانی، ایجاد نهادها و تهیه‌ی محتوا اجرایی شد، برای آمریکا چه آورده‌ایی داشت که تا این حد برایش مهم بود؟

سرانجام این عملیات فریب، بسط و گسترشِ الگویی بود که خواست و آرزوی آمریکا برای جوامع جهان سوم محسوب می‌شد. مدلی که با کمک فریب نرم، در جوامع جهان اجرا شد تا آمریکا به خواست و آرزوی خود برسد.

این مدل که در متون درسی و ادبیات توسعه الگوی وابستگی نام دارد، یکی از نتایج اصلی‌اش در حوزه‌ی معیشت یا همان اقتصاد، خود را نشان می‌دهد. در این الگو شیوه‌ی معیشت کمتر نیازمند، به شیوه‌ی معیشت بیشتر نیازمند سوق داده می‌شود و یا در واقع الگوی معیشتی مستقل کدآمایی را به الگوی معیشتی وابسته‌ی اکانامی تغییر می‌دهد. کدآمایی الگوی معیشت مستقلی است که در طول تاریخ در جوامع مختلف خصوصاً در جامعه‌ی ایرانی وجود داشته، اما اکانامی الگوی معیشت غربی می‌باشد که در حال حاضر در جهان حاکم است. خروجی نهایی این الگو تبدیل یک جامعه‌ی خودکفا به جامعه‌ی مصرفی و وابسته است.

عملیات فریب/4/ در حال ویرایش

«سرانجام عملیات فریب نرم، بسط و گسترش الگوی وابستگی بود. مدلی که با کمک فریب نرم، در جوامع جهان شد تا آمریکا به خواست و آرزوی خود برسد

با نگاه دقیق‌تر به این الگو می‌توان به یک چارچوب نظری دست یافت و مطالب این نوشتار را جمع‌بندی و یک دید کلی از آن ارائه کرد. این چارچوب نظری در قالب «دکترین وابستگی» مطرح ‌می‌شود.

دکترین هر پدیده سه بخش اصلی دارد؛ چیستی، چرایی و چگونگی. برای تبیین دکترین هر پدیده باید به این سوال‌ها پاسخ داده ‌شود که یک پدیده چیست؟ چرا هست؟ و چگونه عمل می‌کند؟

با این حساب برای روشن ساختن مفهوم دکترین وابستگی نیز، می‌بایست به این سه سوال کلیدی در این حوزه پاسخ داد؛ وابستگی چیست؟ چرا اعمال می‌شود؟ و چگونه اعمال می‌شود؟

چیستی وابستگی

سوال اول این است که وابستگی چیست؟ چیستیِ وابستگی را باید در نسبت با نبود استقلال تعریف کرد؛ به این معنی که وابستگی، استقلال زدایی از یک کشور است. مصداق این وابستگی در حوزه‌ی معیشت یا اقتصاد، الگوی معیشت مستقل و غیر مستقل است. از این رو باید پرسید؛ الگوی معیشتی غیرمستقل یا وابسته چیست؟ و در مقابل الگوی معیشتی مستقل چیست؟

الگوی معیشتی وابسته، الگویی است که به یک جامعه اجازه نمی‌دهد نیازهایش را با ساز و کارهای بومی در درون خود تامین کند، بلکه آن را به سایرین نیازمند می‌کند. شاخص‌ترین الگوی معیشتی وابسته، الگوی معیشتی غرب یعنی اکانامی است. اما الگوی معیشتی مستقل، عکس این الگو عمل می‌کند. با این الگو یک جامعه می‌تواند با امکانات بومی خود از پس نیازهایش برآید. شاخص‌ترین الگوی معیشتی مستقل، الگوی معیشتی کدآمایی است که یک الگوی ایرانی است و در گذشته وجود داشته است.

حال باید دید فراتر از حوزه‌ی معیشت، وابستگی در توسعه چگونه تعریف می‌شود؟ یا به بیان دیگر الگوی توسعه‌ی وابسته چیست؟ در الگوی توسعه‌ی وابسته، توسعه و پیشرفت یک جامعه با استفاده از امکانات و مواهب داخلی رقم نمی‌خورد، بلکه با وابستگی به غیر صورت می‌گیرد. اما الگوی توسعه‌ی مستقل این است که یک جامعه با اتکا به امکانات و دارایی‌های خود، مسیر پیشرفت را در پیش می‌گیرد.

چرایی وابستگی

اما برای پاسخ به سوال دوم یعنی چرایی وابستگی، بايد به یک سوال دقیق‌تر پاسخ داد؛ این سوال که چرا آمریکا و غرب به دنبال وابستگی دیگر کشورها به خودشان هستند؟

برای پاسخ به چرایی وابستگی در حوزه‌ی الگوی معیشت نیاز است که چرایی وابستگی، فراتر از اجزای قدرت، در حوزه‌ی کلان قدرت یک نظام و حکومت روشن شود. چرا یک حکومت، به عنوان یک کل باید وابسته باشد؟ یکی از پاسخ‌ها این است که آمریکا و غرب به دنبال آن هستند که سایر کشورها را تابع خواسته‌ها و منافع خود کنند، تا به این صورت، یک تبعیت مطلق یا سلطه برای خود در دیگر جوامع ایجاد کنند، یعنی یک جامعهْ بله قربان گو و تابع باشد. شاید در مقدمه‌ی کتاب کنترل فرهنگ که قبل‌تر گفته شد، چرایی وابستگی در حوزه‌ی کلان قدرت، با صراحت بیشتری پاسخ داده شده است:

مطالعه‌ی حاضر به فعالیت خارجی بنیادها می‌پردازد و به بررسی عاملی می‌نشیند که تاکنون در تحلیل سیاست خارجی آمریکا مورد بی‌توجهی قرار گرفته است. این عامل همان حمایت سازمان‌های غیر حکومتی در تنظیم و اشاعه‌ی جهان‌بینی خاصی است که با سلطه‌‌ی اقتصادی، نظامی و سیاسی ایالات متحده سازگار باشد.

با این حساب چرایی وابستگی در حوزه‌ی معیشت این است که یک کشور در بخش معاش خود تابع و تحت سلطه باشد. یک جامعه‌ی تابع از حیث قدرت اقتصادی جامعه‌ای است که صرفاً مصرف‌کننده‌ی کالاها و تولیدات خارجی و اجرا کننده‌ی الگوی معیشت آمریکایی-غربی باشد. به عبارت دیگر از وضعیت خودکفا به وضعیت مصرفی برسد.

عملیات فریب/4/ در حال ویرایش

«یک جامعه‌ی تابع از حیث قدرت اقتصادی جامعه‌ای است که صرفاً مصرف‌کننده‌ی کالاها و تولیدات خارجی و اجرا کننده‌ی الگوی معیشت آمریکایی-غربی باشد. به عبارت دیگر از وضعیت خودکفا به وضعیت مصرفی برسد.»

تبدیل یک جامعه‌ی خودکفا و مستقل به جامعه‌ی مصرفی و وابسته در حوزه‌ی الگوی معیشت در سخنان کنت تامپسون که پیش از این ذکر شد، نیز وجود داشت. او معتقد بود که الگوی معیشت در جوامع جهان سوم برای دست‌یابی آمریکا به خواست و آرزویش باید تغییر کند:

نظریه‌پردازان توسعه و سیاست‌گذارانِ ایالاتِ متحده، به دنبالِ قابلیت‌هایی در این گروه (کادرهای رهبری) بودند تا آن‌ها را در جهت تبدیل جوامع روستایی و دهقانی به نمونه‌ی کوچکی از جامعه‌ی جدید مصرفی و غربی کمک کند. (ص 100 کتاب کنترل فرهنگ)

در واقع آقای تامپسون، تبدیل جوامع روستایی که دهقانی و خودکفا هستند را به جوامع مصرفی وابسته، هدف اصلی آمریکا معرفی می‌کند. هدفی که چرایی اصل وابستگی را توضیح می‌دهد و تغییر الگوی معیشت و الگوی توسعه‌ را نشانه گرفته است؛ تا الگوی معیشت را از کدآمایی به اکانامی و الگوی توسعه را از مستقل به وابسته تبدیل کند، و در نهایت جوامع را از وضعیت خودکفا به وضعیت وابسته برساند.

شاید اظهار نظر باراکلاف که قبلاً نیز به آن پرداخته شد، مهر تاییدی بر گفته‌ی تامپسون باشد:

باراکلاف Geoffrey Barraclough (مورخ انگلیسی)، این مساله را با تاکید بیشتری مطرح کرده و می‌گوید: « ملل ثروتمند به کشورهای عقب مانده، یا لااقل به بازارها و منابع آن‌ها نیاز دارند، به همان اندازه که ملل فقیر به کشورهای ثروتمند محتاجند.» (ص 97 کتاب کنترل فرهنگ)

عملیات فریب/4/ در حال ویرایش

«باراکلاف Geoffrey Barraclough می‌گوید: ملل ثروتمند به کشورهای عقب مانده، یا لااقل به بازارها و منابع آن‌ها نیاز دارند، به همان اندازه که ملل فقیر به کشورهای ثروتمند محتاجند

باراکلاف از زاویه‌ی دیگر چرایی وابسته‌سازی را توضیح می‌دهد. او معتقد است که اگر کشورها خودکفا شوند نه تنها به منابع و کالاهای غربی نیازی نخواهند داشت بلکه دیگر بازارهایی برای محصولات غربی وجود نخواهد داشت.

چگونگی وابستگی

اما دکترین وابستگی قرار است چگونه عملیاتی شود؟ به بیان دیگر، خواست و آرزوی دشمن در جهت وابسته‌سازی جوامع چگونه رقم می‌خورد؟

چگونگی عملیاتی کردن وابسته‌سازی در دکترین وابستگی، در قالب استراتژی طرح می‌شود. از این رو باید پرسید؛ استراتژی دشمن برای وابسته‌سازی چیست؟ همان‌گونه که گفته شد، دشمن از استراتژی فریب نرم استفاده کرد. در این استراتژی‌ روی سه ضلع عملیات فریب نرم؛ یعنی تربیت نیروی انسانی، ایجاد نهادها و تهیه‌ی محتوا، کار شد. در واقع دشمن با نشانه رفتن بر روی این سه حوزه و تبدیل آن‌ها از وضعیت بومی به وضعیت مدرنیست و نوگرا توانست وابستگی را عملیاتی کرده و به خواست و آرزویش برسد.

عملیات فریب/4/ در حال ویرایش

«دشمن از استراتژی فریب نرم استفاده کرد. در این استراتژی‌ روی سه ضلع عملیات فریب نرم؛ یعنی تربیت نیروی انسانی، ایجاد نهادها و تهیه‌ی محتوا، کار شد.»

استراتژی سه بخشی به دنبال تغییر الگوی معیشت

در این‌جا باید این سوال کلیدی را پرسید که این استراتژی سه پیکانه با چه هدفی انجام شده است؟ به عبارت دیگر دشمن در پس فرآیند فریب، به دنبال چه بوده است؟

هدف نهایی این استراتژی، تغییر الگوی معیشت بود. یعنی دشمن برای این تغییر به طور مستقیم عمل نکرد؛ بلکه در بیرون این حوزه، با تربیت نیروی انسانی، ایجاد نهادهای آموزشی و تهیه‌ی محتوا؛ الگوی معیشت جوامع هدف خود را مطابق با خواست و نظر خود تغییر داد. در واقع دشمن با ساز و کار فرهنگی و آموزشی توانست، اقتصاد را تغییر دهد و الگوی معیشت مستقل را به الگوی معیشت وابسته تبدیل کند.

عملیات فریب/4/ در حال ویرایش

«هدف نهایی استراتژی سه پیکانه؛ تربیت نیروی انسانی، ایجاد نهادهای آموزشی و تهیه‌ی محتوا، تغییر الگوی معیشت بود

مدل‌های تجویزی وابسته‌ساز، بحران‌زا هستند

اما ممکن است در این‌جا این تلقی پیش آید که اگر این مدل‌های تجویزی وابسته‌ساز، کنار گذاشته شوند و با الگوهایی جایگزین شوند که خود آمریکا و غرب از آن استفاده می‌کنند، قطعاً دیگر از وابستگی خبری نخواهد بود؟ شاید این طرز تلقی به نظر صحیح باشد، اما با نگاهی دقیق معلوم می‌شود که الگوی معیشت حاکم در غرب، چاره‌ی رهایی از وابستگی نیست. چرا که غرب به خصوص آمریکا با استفاده از همین الگو دچار بحران شده‌ است.

عملیات فریب/4/ در حال ویرایش

«بحران اقتصادی نشان‌دهنده‌ی آن است که حتی مدل‌های دسته اول برای اداره‌ی معیشت، که در آمریکا و غرب حاکم‌اند، نتوانسته‌اند به گونه‌ایی عمل کنند که بحران‌ساز نباشند

بحران اقتصادی نشان‌دهنده‌ی آن است که حتی مدل‌های دسته اول برای اداره‌ی معیشت، که در آمریکا و غرب حاکم‌اند، نتوانسته‌اند به گونه‌ایی عمل کنند که بحران‌ساز نباشند. در نتیجه نه تنها الگوهای دسته چندم که در راستای وابستگی طراحی شده‌اند، قطعاً چاره‌ی مشکل نیستند، بلکه الگوها و مدل‌های دسته اولی که در اختیار آمریکا و غرب قرار دارند نیز، نشان داده‌اند که امروز برای خود آن جوامع بحران‌زایی می‌کنند و آن‌ها را دچار مسئله و مشکلات عدیده‌ایی کرده‌اند.

در واقع الگو و مدل معیشتی که نمی‌تواند در برابر تکانه‌ها و لرزه‌های معیشتی مقاومت کند، و این تکانه‌ها باعث فروریختن ساختمان معاش در آن جامعه و ایجاد بحران می‌شود، الگویی است که می‌تواند یک جامعه را در بزن‌گاه‌های حساس معیشتی، وابسته و نیازمند کند. به بیان دیگر الگویی که به سادگی دچار بحران‌ می‌شود خود زمینه‌ساز وابستگی است.

کرسی آزاد اندیشی، نهاد خاصیت‌زدا و خاصیت‌زا

حال در چنین فضایی چگونه می‌توان به الگویی متفاوت از الگوی وابستگی رسید؟ آیا باید دوباره به سراغ نهاد دانشگاه رفت و در آن‌جا به دنبال مدل‌های متفاوت گشت؟ دانشگاهی که آمریکا و غرب آن را در جهت منافع خود بازآرایی کرده‌اند؟ یا سراغ محتوا و اساتیدی را گرفت که بسیاری از آنان به مدل‌ها و الگوهای وابستگی مجهز‌ند و آن را در دانشگاه‌ها تدریس می‌کنند. و یا نه؛ به سراغ دانشگاه‌ها و اساتید غربی رفت که خودشان دچار رکود و رخوت شده‌اند و نمی‌دانند چه الگو و ساز و کاری را برای وضعیت بحران‌زده‌ی آمریکا و غرب تجویز کنند.

با این شرایط، چگونه می‌توان از مثلث عملیات فریب نرم بیرون آمد؟ باید چطور از این دور تسلسل فریب که هر چه بیشتر حاکم باشد وابستگی را عمیق‌تر خواهد کرد، خارج شد؟

یکی از راهکارهای بسیار کارآمد در این حوزه، ایجاد نهادهای جایگزین در مقابل نهاد دانشگاه است. یکی از نهادهایی که در چند سال گذشته مطرح شد نهاد کرسی‌های آزاد اندیشی بود. این نهاد که توسط شخص مقام معظم رهبری پیش‌نهاد شد، می‌تواند راه‌حل نهادی برای رهایی از مثلث عملیات فریب نرم باشد.

عملیات فریب/4/ در حال ویرایش

«یکی از راهکارهای بسیار کارآمد برای خروج از مثلث عملیات فریب، ایجاد نهاد کرسی آزاداندیشی در مقابل نهاد دانشگاه است

ایجاد نهاد کرسی‌های آزاد اندیشی، یک ضد استراتژی برای وابستگی است. این نهاد، در گام اول زمینه‌ی آزاداندیشی و تفکر در بیرون از دایره‌ی مطالب و محتواهای وابسته‌ساز را ایجاد می‌کند. سپس به تدریج امکان تولید و استخراج مطالبی که بتواند جامعه را از سلطه‌ی محتواهای غربی و وابسته‌ساز برهاند، به وجود خواهد آورد. علاوه بر این، در دل این کرسی‌ها امکان تربیت مدیران و اساتیدی فراهم می‌آید که دیگر نیروی انسانی مورد نظر دشمن نخواهند بود و زمینه‌ی وابستگی را در کشور ایجاد نخواهند کرد.

بنابراین اگر به نهادها، محتواها و مطالب جایگزین فکر نشود، قطعاً نیروی انسانی لازم برای بیرون کشیدن جامعه از سیکل شوم وابستگی ایجاد نخواهد شد.

هر قدر دکترین وابستگی بیشتر مطالعه شود؛ اهمیت ایجاد نهاد کرسی‌ آزاد اندیشی، در حوزه‌ی نهاد‌زایی، تولید علم و تربیت نیروی انسانی، به‌تر روشن خواهد شد.

به علاوه، کرسی آزاداندیشی تنها یک ضد استراتژی نیست؛ بلکه خود یک استراتژی دارای خاصیت نیز هست. این نهاد نه تنها به عنوان یک نهاد کوچک استراتژی دشمن را در راستای وابستگی، از خاصیت می‌اندازند؛ بلکه می‌تواند در مقابل نهاد بزرگ دانشگاه نقش و خاصیت ویژه‌ی خود را داشته باشد. یعنی در عین این‌که سلبی عمل می‌کند و چرخه‌ی شوم وابستگی را در حوزه‌ی آموزش متوقف می‌کند؛ می‌تواند خاصیت ایجابی هم داشته باشد و یک چرخه‌ی میمون را در همین حوزه موجب شود که در آن به تدریج هم محتوای بومی تولید خواهد شد و هم افرادی تربیت خواهند شد که دیگر دست‌پرورده‌ی دشمن نیستند.

عملیات فریب/4/ در حال ویرایش

«کرسی آزاداندیشی تنها یک ضد استراتژی نیست؛ بلکه خود یک استراتژی دارای خاصیت نیز هست. یعنی در عین این‌که سلبی عمل می‌کند و چرخه‌ی شوم وابستگی را در حوزه‌ی آموزش متوقف می‌کند؛ می‌تواند خاصیت ایجابی هم داشته باشد و یک چرخه‌ی میمون را در همین حوزه موجب شود

اهمیت نهاد کرسی آزاد اندیشی بدون آشنایی با چرخه‌ی شوم وابستگی آموزشی و فرهنگی روشن نمی‌شود و یکی از دلایل اصلی عملیاتی نشدن این استراتژی کارآمد در عرصه‌ی آموزش، عدم آشنایی با این سیکل پر خطر است که نه تنها در ایران بلکه در جهان حاکم است.

... برای‌ بیدار کردن‌ عقل‌ جمعی‌، چاره‌ای‌ جز مشاوره‌ و مناظره‌ نیست‌ و بدون‌ فضای‌ انتقادی‌ سالم‌ و بدون‌ آزادی‌ بیان‌ و گفتگوی‌ آزاد با «حمایت‌ حکومت‌ اسلامی‌» و «هدایت‌ علماء و صاحبنظران‌»، تولید علم‌ و اندیشه‌ دینی‌ و در نتیجه‌، تمدن‌سازی‌ و جامعه‌پردازی‌، ناممکن‌ یا بسیار مشکل‌ خواهد بود. برای‌ علاج‌ بیماری‌ها و هتاکی‌ها و مهار هرج‌ و مرج‌ فرهنگی‌ نیز بهترین‌ راه‌، همین‌ است‌ که‌ آزادی‌ بیان‌ در چارچوب‌ قانون‌ و تولید نظریه‌ در چارچوب‌ اسلام‌، حمایت‌ و نهادینه‌ شود. بنظر می‌رسد ... تشکیل‌ 1- کرسی‌های‌ نظریه‌پردازی‌ 2 - کرسی‌های‌ پاسخ‌ به‌ سؤالات‌ و شبهات‌ و 3- کرسی‌های‌ نقد و مناظره‌»، روشهائی‌ عملی‌ و معقول‌ باشند و خوبست‌ که‌ حمایت‌ و مدیریت‌ شوند بنحوی‌ که‌ هر چه‌ بیشتر، مجال‌ علم‌، گسترش‌ یافته‌ و فضا بر دکانداران‌ و فریبکاران‌ و راهزنان‌ راه‌ علم‌ و دین‌، تنگ‌تر شود. (پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه در مورد کرسی‌های نظریه‌پردازی ۱۳۸۱/۱۱/۱۶)

بنده گفتم کرسی آزادفکری را در دانشگاه‌ها به وجود بیاورید. خوب، شما جوانها چرا به وجود نیاوردید؟ شماکرسی آزادفکری سیاسی را،کرسی آزاد فکری معرفتی را تو همین دانشگاه تهران، تو همین دانشگاه شریف، تو همین دانشگاه امیرکبیر به وجود بیاورید. چند نفر دانشجو بروند، آنجا حرفشان را بزنند، حرف همدیگر را نقد کنند، با همدیگر مجادله کنند. حق، آنجا خودش را نمایان خواهد کرد. حق اینجوری نمایان نمی‌شود که کسی یک انتقادی را پرتاب بکند. اینجوری که حق درست فهمیده نمی‌شود. (بیانات در دیدار جمعی از نخبگان علمی کشور ۱۳۸۸/۰۸/۰۶)

فکر کنید، بگوئید، بنویسید، در مجامعِ خودتان منعکس کنید؛ آن کرسی‌های آزاداندیشی را که من صد بار - با کم و زیادش - تأکید کردم، راه بیندازید و اینها را هی آنجا بگوئید؛ این میشود یک فضا. وقتی یک فضای گفتمانی به وجود آمد، همه در آن فضا فکر میکنند، همه در آن فضا جهتگیری پیدا می‌کنند، همه در آن فضا کار می‌کنند؛ این همان چیزی است که شما می خواهید. (بیانات در دیدار جمعی از نخبگان و برگزیدگان علمی ۱۳۹۰/۰۷/۱۳)

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 7
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 2
  • علی اصغر کوثری ۰۰:۲۲ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۰
    0 0
    این مباحث در دانشگاهها باید تدریس شود و الگوهای وارداتی را به چالش بکشانند
  • بیچاره ۱۹:۴۵ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۰
    0 0
    نیازی به آمریکا نیست،این پیام های بازرگانی که توشون خانواده ها همشون 2 تا بچه پاستوریزه دارن و سفره هاشون پر از خوراکی های مسخره تجملاتیه،الگوی معیشت سهله الگوی مردنمون هم عوض میکنن
  • محمد ۰۹:۰۲ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۱
    0 0
    اگه قرار بود این مباحث تودانشگاه تدریس بشه که وضع مملکت ما این نبود. خدا قوت بده به بچه های اندیشکده یقین و استاد عباسی که این مباحث رو توی اندیشکده تدریس میکنن
  • محمد ۱۱:۴۰ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۱
    0 0
    اگه قرار بود این مباحث تودانشگاه تدریس بشه که وضع مملکت ما این نبود. خدا قوت بده به بچه های اندیشکده یقین و استاد عباسی که این مباحث رو توی اندیشکده تدریس میکنن
  • محمد ۱۱:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۱
    0 0
    اگه قرار بود این مباحث تودانشگاه تدریس بشه که وضع مملکت ما این نبود. خدا قوت بده به بچه های اندیشکده یقین و استاد عباسی که این مباحث رو توی اندیشکده تدریس میکنن
  • محمد ۱۱:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۱
    0 0
    اگه قرار بود این مباحث تودانشگاه تدریس بشه که وضع مملکت ما این نبود. خدا قوت بده به بچه های اندیشکده یقین و استاد عباسی که این مباحث رو توی اندیشکده تدریس میکنن
  • محمد ۰۸:۵۱ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۲
    0 0
    اگه قرار بود این مباحث تودانشگاه تدریس بشه که وضع مملکت ما این نبود. خدا قوت بده به بچه های اندیشکده یقین و استاد عباسی که این مباحث رو توی اندیشکده تدریس میکنن

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس