مدتی است که خبرهایی درباره تشکیلات جدیدی تحت عنوان نواصلاح طلبی به گوش میرسد. تشکیلاتی که حالا مشخص شده، نامش «ندا» است. ندا همان نسل دوم اصلاح طلبان است و به گفته صادق خرازی قرار است جوانان اصلاح طلب را جذب کند و به انها شور و نشاط جدیدی تزریق کند و تلاش کند تا تصمیمات و نظرات آنها را در سیاستهای اصلاحطلبان اعمال کند و به نوعی آنها را وارد سپهر سیاسی کشور کند.
خرازی در ادامه در مورد لزوم بازتعریف و پوست اندازی جریان اصلاحات نیز میگوید: «اگر قرار باشد که اصلاحات در صحنه اجتماعی و سیاسی باقی بماند، چارهای ندارد که رفتار خود را بازنگری کند و پوستاندازی کند. چارهای ندارد که از موقعیت خودش و از موقعیت اصلاحات و اصلاحطلبان باز تعریف جدید ارائه کند.«[2]
البته دلایل طرح گفتمان 'نو اصلاحطلبی' و تلاش برای بازتعریف اصلاحطلبی و صورت بندی گفتمانی جدید در شرایط حال حاضر قطعا نشان دهنده اعتراف اصلاحطلبان به نقایص و اشتباهاتی است که ادامه حیات آنها را منوط به این تغییر و تحول کرده است، همانطور که خرازی در ادامه دلایل خود برای کلید زدن طرح تشکل «ندا» اینچنین تویح داد: «لازم است اصلاحطلبان از اشتباهات و اختلافات گذشته درس بگیرند.من معتقدم اصلاحات نیاز به باز تعریف دارد. باید اصلاحات را از نو و مجددا تعریف کنیم.»[3]
با رونمايي از تشكيلات «ندا» موضعگيريهاي نسل اوليهاي اصلاحات جديتر و نقدهاي آنان به راهاندازي اين تشكل هم آغاز شد. برخي گفتند مگر ما مردهايم كه عدهيي به دنبال راهاندازي نسل دوم اصلاحات هستند؟ برخی آن را به منزله بازگشت و اعتراف اصلاح طلبان به اشتباهات گذشته خود تعبیر کردند و برخي هم تشكيل آن را به فال نيك گرفتند.
محسن صفایی فراهانی عضو جبهه منحله مشارکت گفت: «راهاندازی تشکل ندا به آن معناست که اصلاحات باید با یک نگاه جدید وارد عرصه سیاست شود و به نظر من این تعریف کاملا اشتباه است.» صفاییفراهانی در ادامه نیز تاکید کرده است: «اصلاحات نیاز به بازنگری ندارد و از مشی سیاسی خاصی برخوردار است.«[4]
احمد شیرزاد عضو شوراری مرکزی جبهه منحله مشارکت در گفتوگویی با روزنامه اعتماد با تاکید بر اینکه اصلاحطلبان به اندازه کافی مخالف دارند، خطاب به تشکیلات جدید صادق خرازی گفت: «دیگر نیازی نیست که جریانهای جدید و نوظهور که خود را اصلاحطلب نیز میدانند به این مسئله دامن بزنند.» وی در ادامه با اشاره به شخصیت دیپلمات صادق خرازی، فاصله وی را با تشکل «ندا» زیاد دانست و عنوان کرد: «به آقای خرازی نمیخورد که لیدر نسل دوم اصلاحطلبان باشد چرا که فاصله محسوسی بین آقای خرازی و سایر دوستان تشکل ندا وجود دارد.»[5]
این انتقادات تنها دو نمونه از واکنشهایی بود که در خصوص تشکل جدید «ندا» در رسانههای اصلاح طلب صورت گرفت. آنچه مسلم است تشکیلات ندا با چالش های فراوانی رو به رو خواهد بود و باید از این پس خود را برای رویارویی و پاسخگویی آماده کند.
اما نکته ای که باید به آن اشاره کرد این است که تشکیلات «ندا» یک سال پس از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و پیروزی حسن روحانی در انتخابات سر بر آورده. یعنی یک سال پس از آغاز تحرکات و فعالیت های محمدرضا عارف برای جذب نیروهای جوان اصلاح طلب در بنیاد «امید ایرانیان» و برنامهریزی برای رهبری اصلاحطلبان برای انتخابات مجلس آینده.
محمدرضا عارف نامزد اصلاح طلبی که در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در آخرین روزهای منتهی به برگزاری انتخابات به نفع حسن روحانی کنار کشید تا شانس پیروزی روحانی را چند برابر کند و در نهایت با پیروزی روحانی در انتخابات بتواند توجه بسیاری از حامیان جناح چپ را به خود معطوف کند و پاسخ محکمی به تندروهای اپوزیسیون و برخی اصلاح طلبان که از او به عنوان "اصلاح طلب بدلی" نام میبردند، بدهد.
فعالیت های عارف در چندماه گذشته و با خروج از هیات مدیره بنیاد باران رنگ و بوی مستقلی به خود گرفته بود به مذاق بسیاری از اصلاح طلبان خوش نیامد به طوری که با مطرح شدن تشکیل حزب توسط عارف و سرلیستی وی در لیست انتخاباتی اصلاح طلبان برخی رسانه ها و شخصیت های اصلاح طلب از افراد دیگری به عنوان سرلیست انتخاباتی اصلاح طلبان نام بردند تا شاید فضا و میدان بازی را به سمت خود تغییر دهند. مطرح شدن آمدن ناطق نوری به عنوان سرلیت اصلاح طلبان همزمان با اقدامات انتخاباتی عارف از این جمله اقدامات بود که برای مدتی در صدر اخبار رسانههای اصلاح طلب قرار گرفت.
عارف که پس از پایان انتخابات ریاست جمهوری در میان اصلاح طلبان جایگاهی همچون یک منجی و قهرمان را به خود اختصاص داده بود تلاش ها و اقدامات خود را برای رهبری اصلاح طلبان در رقابت های انتخابات مجلس دهم آغاز کرد و اخبار زیادی در این زمینه منتشر شد، رسانهها در خصوص تحرکات جدید عارف اینگونه نوشتند: «او میخواهد کار نیمه تمام خود را در انتخابات 94 به اتمام برساند.»
«آخرین همایش انتخاباتی عارف پیش از کنارهگیری در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری»
در اردیبهشت ماه امسال عارف به عنوان رئیس بنیاد امید ایرانیان در نخستین گردهمایی شاخه جوانان بنیاد امید ایرانیان که در کانون توحید برگزار شد، با اشاره به فعالیتهای انتخاباتی این بنیاد و فعالیت های انجام شده برای جذب جوانان و نوجونان اصلاح طلب و فعال کردن آنها در صحنه سیاسی کشور، اظهار داشت: «یکی از مطالباتی که بعد از 24 خرداد در جریان دیدارهایی که با 120 گروه داشتم تشکیل یک حزب بود اما جمعبندی ما این بود شرایط کشور برای ماندگاری یک تشکل حزبی و سیاسی مناسب نیست و به همین دلیل در مرامنامه بنیاد امید ایرانیان دیده شده که فعالیتهای آن ظرف 10 سال آینده در دیگر حوزهها باشد و سپس پس از 10 سال هیئت مدیره تصمیمگیری کند که بنیاد به حزبی تبدیل شود. در حال حاضر احزاب مختلف اصلاحطلبی در کشور هستند و ما نیاییم یک حزب ضعیفی تأسیس کنیم تا در کنار دیگر احزاب اصلاحطلب قرار بگیریم و اختلافات بیشتر شود.» همین سخنان عارف در جمع جوانان اصلاح طلب موجب شد تا رسانهها و تحلیلگران از وی به عنوان یک عنصر فعال برای ورود به انتخابات مجلس دهم یاد کنند که قرار است کار نیمه تمام خود را در انتخابات 94 به اتمام برساند.
معاون اول سیدمحمد خاتمی تلاش های فراوانی برای «تشکیل حزب»، «تاسیس دانشگاه»، «راهاندازی روزنامه» و تشکیل «شورای رهبری اصلاحات» انجام داد که هر کدام به نوعی با عدم اقبال اصلاح طلبان و همچنین در بسته سید محمدخاتمی مواجه شد.
آنچه اکنون مشخص است و در اظهارنظرهای برخی از اصلاح طلبان دیده می شود نشان دهنده این است که قرار نیست اصلاح طلبان به معاون اول خاتمی روی خوش نشان دهند و او باید برای بار دیگری در مقابل دو راهی «انصراف یا مبارزه؟» قرار گیرد. دو راهیای که اصلاح طلبان بارها، مقابل عارف و حامیانش قرار داده اند.