یکی از بهترین بررسی­‌های جامعه­‌شناختی در مورد خودکشی، اثر معروف امیل دورکهایم است. وی چهار علت خودکشی را از هم متمایز می‌سازد: مالیخولیا، افسردگی، وسوسه بزهکارانه و تصمیم آنی مثلاً ناشی از دیدن چاقو. گر چه خودکشی هنرمندان ممکن است ناشی از تمام یا هر یک از این عوامل باشد، اما گزارش حاضر نشان داده است این چهره‌ها عمدتاً بر اثر افسردگی دست به این عمل زده­‌اند.

گروه گزارش ویژه مشرق - هنر که نسیم روح­‌نواز است و طنز که نقدی در دل لبخند است، وقتی با پدیده­‌ای چون افسردگی و حتی خودکشی پیوند می­خورد، شگفتی برمی‌­انگیزد. در ایران تا چنین مسأله­‌ای مطرح می‌­شود، فی­‌البداهه نام صادق هدایت را به ذهن تبادر می‌کند. وی عاشق آثار نویسندگان غربی بود که خودکشی کرده بودند: مانند ویرجینیا ولف. خود نیز نهایتاً در آپارتمان اجاره‌­ای‌­اش در پاریس با گاز شهری خودکشی کرد.

رابین ویلیامز آخرین نمونه در زمره هنرمندانی است که خودکشی کردهاند، اما اولین آن‌ها نیست. این پدیده حدود دو قرن قدمت دارد. اخیراً استیون استاک از پژوهشگران مرکز آمار دانشگاه وِین استِیت در ایالت میشیگان آمریکا اعلام کرده هنرمندان در این کشور دو برابر مردم عادی دست به خودکشی می‌زنند.

ما در این گزارش ادعا نمی‌­کنیم همه یا اکثریت مردم در کشورهای غربی افسرده­‌اند؛ حتی انکار نمی‌­کنیم که بسیاری از افراد تنها وانمود می‌کنند افسرده‌­اند چون نوعی پرستیژ برای آنها به همراه دارد؛ بلکه تنها یک پرسش داریم و برای یافتن پاسخ آن بحث را آغاز می‌کنیم: «چرا بسیاری از هنرمندان و حتی طنزپردازان غربی افسرده­‌اند و گاهی کارشان به خودکشی می­‌کشد؟»


رابین ویلیامز، تسلیم افسردگی شد

سال گذشته رابین ویلیامز 11 آگوست در منزل خود واقع در شمال سانفرانسیسکو به زندگی­‌اش پایان داد. پلیس و پزشکی قانونی یک روز بعد خودکشی او را تأیید کردند و زندگی رابین 63 ساله با داشتن جایزه اسکار و 6 گلدن گلوب، بر اثر خفگی با کمربند به انتها رسید.  این خبر اگر چه همه آشنایان با عرصه طنز و سینما را غمگین کرد، اما با وجود درگیری چندساله ویلیامز با افسردگی و اعتیاد، چندان شگفت‌­آور نبود. وی حدود یک‌ماه پیش از مرگش نیز به مرکز درمان اعتیاد هزالدِن در مینه­‌سوتا رفته بود، اما ظاهراً چندان اثر نداشته است. همسر سومش سوزان اسنایدر همان روز در بیانیه­‌ای اعلام کرد:«امروز صبح، من همسرم و بهترین دوستم را از دست دادم در حالی که جهان یکی از هنرمندان محبوب و موجودی زیبا را از دست داد. من بسیار دلشکسته­‌ام.»

وی که 63 سال داشت، از ستارگان برجسته سینما و تلویزیون از دهه 1970 میلادی تا کنون بود، اما در دهه 1980 میلادی نیز یک بار دیگر درگیر اعتیاد به الکل و کوکائین شده بود. بسیاری از فیلم‌­های وی از رسانه ملی پخش شده است: مانند «جومانجی». به غیر از سینماگران که همه وی را نابغه­‌ای پرکار در دنیای طنز دانستند، بسیاری از شخصیت­‌های دیگر حتی باراک اوباما نیز برای مرگ وی پیام تسلیت فرستادند. رئیس جمهور آمریکا نوشت:«وی یکی از کسانی بود که مانند غریبه‌­ای به زندگی ما وارد شد ولی وقتی رفت که تمام اجزای روح ما را لمس کرده بود.» حالا مردی که در حدود 80 فیلم بازی کرده، در اکثر آنها نقش طنز داشته و جوایز بسیار متعددی از جمله اسکار را از جشنواره‌­های مختلف غربی دریافت کرده است، خود را به دار آویخته است.

{$sepehr_media_1200340_400_300}
گزارشی از خودکشی رابین ویلیامز


دلقک­‌هایی که می­‌خندانند و می­‌گریند

ظاهراً موضوع چندان ساده و کوچک و فقط به یکی­ دو نفر مثل ویلیامز محدود نیست. نشریه مطالعات روان­پزشکی انگلیس اعلام کرد نرخ افسردگی در میان طنزپردازان بالاتر از نرخ عمومی است. اخیراً در یکی از باشگاه‌­های طنز در لس‌­آنجلس، کمدین­‌ها با روان­شناسان دیدار کرده و در جریان یک برنامه درمان قرار گرفتند. بنابر این بد نیست چند تن دیگر از طنزپردازان افسرده را به شما معرفی کنیم که برخی از‌ آن‌ها به سرنوشت رابین ویلیامز گرفتار شدند:


· گروچو مارکس (Groucho Marx)

مارکس شاید با «برادران مارکسِ» خود، یکی از برترین طنزپردازان غرب شمرده شود اما زمانی که فرانک مور برای مصاحبه با وی به آمریکا رفت، با وی مصاحبه نکرد. وی شادابی خود را از دست داده بود و به قول مور «هیچ انگیزه‌­ای برای صحبت در مورد برادران مارکس یا اصلاً در مورد طنز نداشت.» او حتی گفت دارد به این فکر می­کند که آیا می­تواند با تولید کت‌های بارانی پولی بدست آورد یا نه.

· ریچارد پرایور (Richard Pryor)

وی طنزپردازی است که در سال 1980 کوکائین و الکلی با خلوص 151 را مصرف کرد و پس از اینکه نجات یافت، اعلام کرد قصد خودکشی داشته است.



· تونی هَنکوک (Tony Hancock)

هنکوک که برجسته­‌ترین کمدین انگلیسی در دهه 1960 و 1970 بوده است، متأسفانه دچار افسردگی و اضطراب بود به گونه‌­ای که نهایتاً به اعتیاد شدید به الکل روی آورد. اما این هم نتیجه نداد و در حالی که تنها 44 سال داشت، در استرالیا خودکشی کرد و هنرش را با خود مدفون کرد. جیمی پری در مورد وی می­‌گوید: «وی دائماً کتب روان­شناسی می­خواند و هر چیزی را بارها بررسی می­کرد به گونه‌­ای که اعتماد به نفسش را از داست داده بود.»



· پیتر سِلِرز (Peter Sellers)

سلرز یا همان کارآگاه گجت معروف هم از همکاران میلیگان نیز دچار افسردگی متناوب بود به گونه­‌ای که ناگهان دچار نوسان روانی می­شد. پسرش می­گوید«وقتی خشمش فرو می­‌نشست، انگار لذت می­برد که همه را ناراحت کند؛ مثل قلدری که تنها هنرش در وسط میدان، به گریه­‌انداختن شماست.» سلرز خودش یکبار گفت:«من نمی­دانم چی یا کی هستم. بنابر این نمی­توانم به شما کمک کنم.»



· اریک مورکَمبِل (Eric Morecambe)

مورکمبل به شدت نگران تداوم موفقیت­‌هایش بود. وی که در دفتر یادداشت روزانه­‌اش نوشته بود «بیهودگی همه زندگی و کارهایم را از هر نوعی و در هر عرصه‌­ای- فرا گرفته است» یک­بار توضیح داد که «من یکی از کسانی هستم که همیشه از نظر روانی در فشارند. آرامش‌­داشتن خیلی سخت است. من هر روز صبح که از خواب بلند می­شوم از خودم می­پرسم این موفقیت تا کی ادامه دارد؟ من همیشه با خودم تصور می­کنم که تلفن دارد زنگ می­زند و یک صدا از دور می­گوید «میشه همشو پس بدین؟» همسر اریک گفته بود حتی نمی­تواند شوهرش را به اندازه خوردن یک شام بر صندلی بنشاند.



· کِنِت ویلیامز (Kenneth Williams)

ویلیامز از مشهورترین اعضای گروه «ادامه بده» بود، اما در زندگی شخصی خود بسیار عصبی و افسرده بود. وی حتی وسواس در نظافت داشت. کنت در یک مصاحبه گفت: «قطعاً من خودم را آدم خوشبختی نمی­دانم. همه طنزپردازانی که من می­شناسم، دچار افسردگی عمیق و جنون‌­آمیز هستند.». وی در سال 1966 در دفترچه یادداشت روزانه خود نوشت: «هیچ واژه‌­ای نمی­تواند افسردگی عمیقی که مرا فرا گرفته است، شرح دهد. من اصلاً در خیابان نمی­توانم برای خودم راحت باشم. یا یک سبک­‌مغز با دستش به من اشاره می­کند یا یک دیوانه به من چشمک می­زند. در نتیجه من همیشه باعجله از همه دور می­شوم و به جایی برمی­گردم که هیچ­کس در آن نیست.»

آخرین جمله­‌ای که وی در آوریل 1988 میلادی در دفتر یادداشت روزانه‌­اش نوشت، این بود:«آه! چه لحظه خون‌­آلودی!». ویلیامز سپس با مصرف بیش از حد باربیتورات (نوعی نمک اسیدی) خودش را کشت.


· پیتر کوک (Peter Cook)

وی که از هنرمندان دهه 1960 بود، طوفانی در طنز به پا کرد اما نهایتاً معتاد به الکل شد. وی پیش از هر نمایش، مقدار بسیار زیادی مشروبات الکلی مصرف می­کرد.



· دودلی مور (Dudley Moore)

مور که از همکاران کوک بود، دچار افسردگی شدید شد و همه ثروتش را صرف روان­‌درمانی کرد.



· سَم کینیسون (Samuel Kinison)

وی که متولد واشنگتن بود و قرار بود کشیش شود، همزمان با طلاق از همسرش به طنزپردازی روی­ آورد. اگر چه مخاطبانش وی را با فریادهای بلند، لباس‌­های رنگارنگ و کلمات بعضاً رکیکش می­شناختند، اما وی در زندگی­ شخصی‌­اش به الکل و کوکائین معتاد بود و تلاش زیادی کرد تا بتواند از دست آنها خلاص شود. وی که دو بار ازدواج کرده بود و طلاق گرفته بود، شش روز پس از ازدواج سومش با یک رقاصه در آوریل 1992 میلادی بر اثر تصادف درگذشت.



· اسپایک میلیگان (Spike Milligan)

اسپایک از اعضای اصلی گروه کمدی «آدمکش‌های بی‌­عرضه» بود و ابتکارهای زیادی در طنز به خرج مید­اد، اما افسردگی وی گاهی آن­چنان به حد جنون می­رسید که تا مدتی دست از کار می­کشید. میلیگان که به سختی با اضطراب در جنگ بود و گویی موجی شده بود، خودش یکبار گفته بود ببینید «چقدر پست شده­‌ام که مرا به خاطر خواب‌­آلودگی عمیق، بستری می­‌کنند. آخر من نمی­توانم بیدار بمانم. این خیلی درد دارد.»



· رودنی دَنجِرفیلد (Rodney Dangerfield)

رودنی که برای دهه‌­ها به ویژه دهه 1980 میلادی به عنوان یک طنزپرداز برجسته آمریکایی شناخته می­شد و جایزه «دستاورد خلاقانه» را نیز در سال 1995 از آن خود کرد، به قول همسرش از استرس و افسردگی رنج می‌برد. وی آن­چنان به ماریجوانا معتاد بود که بر زندگی­نامه خودنوشتش چنین نام نهاد: «من بودن راحت نیست: عمری بدون احترام ولی پر از ........ و مواد مخدر».



· کارولین آرن (Caroline Aherne)

زندگی کارولین مصائبی برای وی به همراه آورد که مشکل افسردگی وی را تشدید کرد تا جایی که یک خودکشی نافرجام داشت. وی که از کمدین­‌های حال حاضر غرب است و برنامه معروف «خانواده سلطنتی» را نوشته و خود نیز بازیگر آن بوده است.



· ریچارد جنی (Richard Jeni)

جنی کمدین برجسته در سال 2007 میلادی گلوله‌­ای را در دهان خود شلیک کرد و به زندگی‌­اش خاتمه داد.



· جیرالدو (Greg Giraldo)

وی در سال 2010 میلادی خود را با مصرف بیش از حد مواد مخدر از پا درآورد.



· پال رودریگِز (Paul Rodriguez)

این آمریکایی مکزیکی‌تبار، متولد 1955 است و علاوه بر بازیگری و طنزپردازی، یک اسکیت‌­باز حرفه‌­ای هم محسوب می­شود. وی نیز یکی­‌دوسالی است افسرده شده و خود نیز اعلام کرده که این مسأله بر کار وی اثر منفی داشته است.



· مارس مارون (Marc Maron)

مارون با افسردگی پنجه نرم می­کند و در سال 2012 میلادی بار دیگر اعلام کرد نتوانسته خود را درمان کند.



· جان کَمبِل (John Campbell)

کمبل نویسنده و طنزپرداز آمریکایی است که در سال 2007 با طراحی سایت «تصاویر غم‌­انگیز برای کودکان» شناخته شد. وی با شخصیت‌پردازی­‌های متنوع، داستان­هایی را با تصاویر ساده و پیاپی خلق می­کرد. وی در سال 2012 میلادی با نگارش یک پست ادعا کرد که تنها «وانمود» می­کرده که افسرده است زیرا مانند بسیاری از هنرمندان دیگر، این تظاهر به وی در برقراری روابط دوستانه با سایر هنرمندان افسرده و از طرفی دورکردن مزاحمانی که وقت وی را می­‌گیرند کمک می­کند، اما پس از چندی دوباره نوشت که «وانمود کرده که وانمود می­کرده» که افسرده است! وی داستان­‌های خود را به شکل کتاب هم فروخته است.



· دیوید ویلیامز (David Walliams)

ویلیامز از ستاره­‌های حال حاضر انگلیس بارها در مورد مبارزه‌­اش با افسردگی سخن گفته است؛ از آن جمله در سال 2011 میلادی در یک مصاحبه فاش ساخت که هر از چندی به شدت از خود «بی‌زار» می­شود و گاهی به سرش می­زند خودکشی کند: «تمایل به مرگ، همیشه در ذهن من است.»



· کِوین بریل (Kevin Breel)

وی که از طنزپردازان بسیار جوان است و تنها 20 سال دارد، از داشتن انگیزه­‌هایی برای خودکشی خبر داده است. وی در سال 2013 میلادی فیلمی با عنوان «اعترافات یک طنزپرداز افسرده» را تصویربرداری کرد. جالب اینجاست که وی یک دانشجو و ورزشکار برجسته نیز هست. وی گفته است:«افسردگی چیزی است که شما با آن زندگی می­کنید. چیزی است که شما در آن زندگی می‌­کنید. همخانه‌­ای است که نمی­‌توانید بیرونش کنید. صدایی است که نمی­‌توانید به آن بی­‌اعتنا باشید و احساسی است که نمی‌­توانید از آن فرار کنید. مرموزترین بخش قضیه این است که به تدریج نسبت به آن بی­‌حس می­‌شوید.»



{$sepehr_media_1200329_400_300}
اعترافات بریل درباره افسردگی و مشکلات روحی‌اش (با زیرنویس فارسی)

· استفان فرای (Stephen Fry)

وی که مجری بازی کمیک تلویزیونی به نام QI است، از چالش خود با «سگ سیاه» افسردگی پرده برداشت. وی در سال 2012 میلادی فاش کرد «خیلی وقت­‌ها هست که دارم QI را اجرا می­کنم و دائماً ها ها... می­خندم اما در همان حین، حسی درونم می­گوید: من می­خواهم بمیرم... من می­خواهم بمیرم»



· میراندا هارت (Miranda Hart)

هارت کسی است که با دلقک­‌بازی دِموده و جذابیت احمقانه خود میلیون‌­ها انگلیسی را خندانده است، اما اکنون در مورد افسردگی خود می‌گوید:«فکر کنم از یک­سال پیش شروع شد، زمانی که ... کاملاً تنها شدم و با آن مبارزه می‌­کردم.». ظاهراً شهرت برای این هنرمند، همان­قدر که سود داشته ضرر هم داشته است.



· جیمی پِری (Jimmy Perry)

وی که اکنون حدود 90 سال سن دارد، طولانی­‌ترین مجموعه طنز انگلیس را در کارنامه خود دارد یعنی «ارتشِ بابا». پِری معتقد است «کمدی می­تواند خیلی هولناک باشد. شما به عنوان یک طنزپرداز، به تنهایی روی سن قرار می­گ‌یرید و نورافکن­‌ها بر شما خیره می‌­شوند. شما یک لطیفه تعریف می­کنید و از آن استقبال نمی‌­شود. اگر دومی هم همینطور شود، شما دچار اضطراب می­‌شوید. کمدین چیزی شبیه به ماتادور است [یعنی غول مرحله آخر را شما باید بکشید. اگر موفق شوید قهرمان می­شوید وگر نه به طرز فجیعی کشته می­‌شوید]. طنز دنیای شگفت‌انگیزی دارد اما در عین حال بسیار خطرناک است و می­تواند روح شما را داغان کند.»


نفر سمت چپ تصویر


خودکشی در رشته‌­های دیگر هنری هم بوده و هست

به نظر می‌­رسد باید افسردگی و خودکشی هنرمندان را در یک دایره وسیع‌تر، یعنی در کل هنرمندان غربی بررسی کرد. فهرست زیر نشان می­‌دهد کم نیستند هنرمندان برجسته‌­ای که خودکشی کرده‌­اند. در اینجا تعدادی از آنها را از سه رشته هنری محبوب یعنی نویسندگی، هنرپیشگی و موسیقی معرفی می‌­کنیم:

1. نویسندگان و شاعران

· ژرار لابرونی شاعر و نویسنده فرانسوی که دچار حملات روانی می­شد، نهایتاً در سال 1855 میلادی خود را به دار آویخت.

· ریونوسوکه آکاتاگاوا داستان نویس ژاپنی که از پارانویا رنج می­برد، در 35 سالگی خودکشی کرد.

· ولادیمیر مایاکوفسکی شاعر روسی و متولد گرجستان که از انقلاب شوروی تا زمان خودکشی­‌ا‌ش در 1930 میلادی، یک شاعر فوتوریست انقلابی بود که در بسیج مردم شوروی در جنگ بسیار فعال بود. برخی علت خودکشی وی را سرخوردگی از اوضاع اجتماعی می­‌دانند.

· ایوانا ماژورانیچ، نویسنده کروات که عمدتاً برای کودکان می­‌نوشت، پس از یک­دوره افسردگی در 1939 میلادی خودکشی کرد.

· کارین بوی شاعر و نویسنده سوئدی که در 41 سالگی (1941 میلادی) با مصرف بیش از حد قرص خواب، خودش را کشت.

· ویرجینیا ولف، نویسنده بریتانیایی با اثر معروف «به سوی فانوس دریایی» که در 1941 خود را غرق کرد.

· استفان تسوایک نویسنده اتریشی که در 1942 خودکشی کرد.

· استیگ داگرمن نویسنده سوئدی نیز در 1954 میلادی به زندگی‌­اش خاتمه داد.

· ارنست همینگوی، نویسنده و روزنامه­‌نگار معروف، خالق «پیرمرد و دریا» و برنده جایزه نوبل، در 1961 میلادی دومین تلاش موفق شد خودش را بکشد.

· سیلوسا پلات، شاعر آمریکایی که در 1963 خودش را کشت.

· جان کندی تول نویسنده آمریکایی بود که کتابش «اتحادیه ابلهان» 11 سال پس از خودکشی وی در سال 1969 میلادی منتشر شد و جایزه پولیتزر را از آن خود کرد.

· یوکیو میشیما، نویسنده، شاعر و بازیگر ژاپنی که در 1970 میلادی با گروگان­‌گرفتن یکی از مقامات نظامی ژاپن خواستار بازگرداندن قدرت ژاپن به امپراتور این کشور شد و با عدم پذیرش درخواستش، به شکل سامورایی خودکشی کرد.

· جان بری­من که یک شاعر آمریکایی بود، در 1972 میلادی با پریدن از روی پل به زندگی­‌اش خاتمه داد.

· هانری دومنوترلان نویسنده فرانسوی که در 1972 میلادی پس از نابینایی، خودکشی کرد.

· آن سکستن، شاعر آمریکایی و خالق «عشق بورز یا بمیر» که در 1974 میلادی با دود اگزوز اتومبیلش خودکشی کرد.

· رومن گاری نویسنده، کارگردان و دیپلمات فرانسوی و لیتوانی‌­الاصل که در 1980 میلادی خودکشی کرد و علت آن را اینگونه نوشت: «دیگر کاری نداشتم.»

· آرتور کوستلر نویسنده مجاری و ضدکمونیسم که از پارکینسون رنج می­برد، طرفدار اوتانازی (مرگ خوب یا داوطلبانه) بود. بنابر این خود و همسر سومش داوطلبانه در 1983 میلادی خودکشی کردند.

· ریچارد براتیگان نویسنده و شاعر آمریکایی که از اسکیزوفرنی رنج می­برد، در 1984 میلادی مانند همینگوی با شلیک گلوله خودش را از پای درآورد.

· یرزی کوزینسکی، نویسنده لهستانی‌­الاصل آمریکا که در 1991 میلادی پس از تحمل یک دوره بیماری قلبی، خودکشی کرد.

· هانتر استامپسن نویسنده آمریکاییِ «ترس و نفرت در لاس­وگاس» که در 67 سالگی (2005 میلادی) پس از دوره­ای بیماری روانی خودکشی کرد.

2. بازیگران و سینماگران

از این پس برای رعایت اختصار، تنها نام، ملیت و سال خودکشی را ذکر می­کنیم. ناگفته پیداست که برخی از این بازیگران و سایر هنرمندانی که خواهد آمد، از برجسته­‌ترین هنرمندان زمان خود بودند و بسیاری از بازیگرانی که ذکر می­‌گردد از برندگان اسکار هستند، اما در اینجا جای بحث پیرامون فعالیت آنها نیست:

· سوزان پیترز،آمریکا ، 1952

· اونا مانسن، آمریکا، 1955

· مریلین مونرو، آمریکا، 1962

· دوروتی داندریچ، آمریکا، 1965

· جورج سندرز، اسپانیا، 1972

· شارل بوایه، فرانسه، 1977

· مگی مک­نامارا، 1978

· جیگ یانگ، آمریکا، 1978

· گی دبور، فرانسه، 1994

· جین سیبرگ، آمریکا، 1979

· راشل رابرتز، انگلیس، 1980

· کاپوسین، فرانسه، 1990

· برایان کیت، انگلیس، 1997

· ریچارد فارنفورث، آمریکا، 2000

· ریچارد فرانسورث، آمریکا، 2000

· کریس داتی، کانادا، 2006

· تونی، اسکات، ، 2012

· مالیک بنجلول، سوئد، 2014


3. ترانه­‌خوان­‌ها، نوازندگان و یا آهنگ­سازها


· مایکل هالیدِی، انگلیس، 1963

· جیمی دانلی، آمریکا، 1963

· آلبرت آیلر، آمریکا، 1970

· جیمی هندریکس، آمریکا، 1970

· لیبی هُلمَن، آمریکا، 1971

· پال ویلیامز، آمریکا، 1973

· نیکولاس دِرِیک، انگلیس، 1974

· مایک برانت، اسرائیل، 1975

· الویس پریسلی، آمریکا، 1977

· دونی هاثاوی، آمریکا، 1979

· جان بونام، انگلیس، 1980

· پیتر بالامی، انگلیس، 1991

· کرت کوبین، ، 1994

· مایکل هاتچنس، استرالیا، 1997

· وِندی ویلیامز، آمریکا، 1998

· وارِن ویبل، آمریکا، 1998

· کِوین ویلکینسون، انگلیس، 1999

· کوین کورتیس، انگلیس، 1980

· ایوان مک­کاسکی، آمریکا، 1989

· دَنی گاتون، آمریکا، 1994

· کورت کوبین، آمریکا، 1994

· سوزانا مک­کارکل، آمریکا، 2001

· استیون پال الیوت اسمیت، آمریکا، 2003

· رابرت کوئین، آمریکا، 2004

· پاملا وِستون، انگلیس، 2009

· مارک لینکوس، آمریکا، 2010

· کپیتال استیز، آمریکا، 2012

· تامی مارث، آمریکا، 2012

در اینجا فقط از سه رشته هنری نام بردیم. برای مثال به نقاش­‌های برجسته‌­ای که خودکشی کرده‌­اند نپرداختیم. علاوه بر این، اگر مدل­‌های زن را نیز هنرمند بدانیم، آمار خودکشی هنرمندان غربی سر به فلک می­کشد.


آیا رابطه میان هنر و طنز با افسردگی، یک رابطه طبیعی است؟

یکی از بهترین بررسی­‌های جامعه­‌شناختی در مورد خودکشی، اثر معروف امیل دورکهایم است. وی چهار علت خودکشی را از هم متمایز می‌سازد: مالیخولیا، افسردگی، وسوسه بزهکارانه و تصمیم آنی مثلاً ناشی از دیدن چاقو. گر چه خودکشی هنرمندان ممکن است ناشی از تمام یا هر یک از این عوامل باشد، گزارش حاضر نشان داد عمدتاً بر اثر افسردگی دست به این عمل زده­‌اند. دورکهایم خود تأکید می­کند که اولاً خودکشی برخلاف نظر اولیه، عمدتاً علت اجتماعی دارد نه روانی؛ ثانیاً تحصیل­‌کردگان و طبقات نخبه (از جمله هنرمندان) بیش از طبقات دیگر خود را می­‌کشند.

اگر بخواهیم در چارچوب علم روان­شناسی نگاهی کلی به علت خودکشی هنرمندان داشته باشیم، احتمالاً به تحلیل­‌های زیر می‌رسیم:

1. شاید همزمانی هنر و افسردگی به این دلیل باشد که هر دو معلول امر دیگری هستند، نه اینکه یکی معلول دیگری باشد. برای مثال، شاید هر دو ناشی از احساس کمبود محبت باشد، چیزی که برخی در مورد رابین ویلیامز گفته‌­اند.

2. شاید چگونگی شغل هنرمندان موجب افسردگی آنها می­‌شود. برای مثال یک نویسنده باید ساعت‌­ها در گوشه‌­ای نشسته و در خود فرو رود تا با زیر و رو کردن زوایای روحی و ذهنی خود، شخصیت­‌ها و سیر داستان را طراحی کند.

3. شاید جنس هنر یعنی زیبایی‌­آفرینی موجب افسردگی می­‌شود. به بیان دیگر، هنرمندان در کار خود کمال­‌گرا و جزئی­‌نگر هستند یعنی سعی می­‌کنند همه جزئیات را به بهترین شکل ممکن طراحی کنند. پس احتمالا دوست دارند دنیا نیز مانند تصاویری که می­‌آفرینند، همه جزئیاتیش زیبا و سر جایش باشد. وقتی با این تصور با مشکلات دنیا برخورد می­‌کنند، آشفته شده و از زندگی در این دنیای پیچ در پیچ خسته می­‌شوند.

4. شاید طنزپردازان، مرگ را نیز شوخی می­‌پندارند و هنرمندان آن را هم­‌طراز تخیلات قرار می­‌دهند. برخی روان­شناسان معتقدند بسیاری اوقات، این افرادِ دارای اختلال دوقطبی هستند که از افکار جنون‌آمیز خود برای ساختن طنزهای خلاقانه بهره می­‌گیرند؛ نه به عکس.

اما همه این‌ها سر جای خود؛ باز هم یک پرسشِ منطقی باقی می­‌ماند: چرا پیش از شکل­‌گیری تمدن غرب، هنرمندان تا این حد درگیر افسردگی و خودکشی نبودند؟ به عبارت دیگر هنر چیز جدیدی نیست و در اعصار گذشته نیز هنرمند کم نبوده است. پس چرا تنها در یکی دو قرن اخیر با این مشکل مواجه هستیم؟


برای این پرسش دو پاسخ وجود دارد:

1. هنر در تمدن غرب، ماهیت جدیدی پیدا کرده است یعنی علاوه بر اثر هنری، خودِ هنرمند هم به شهرت رسیده و زندگی‌­اش، حتی خصوصی‌ترین زوایای زندگی­‌اش دائماً توسط مردم رصد می­‌شود. وی اگر چه مشهور می‌­شود اما همین شهرت موجب تنهایی وی می­ شود، زیرا همه به چشم یک هنرمند برجسته به وی می­‌نگرند نه یک دوست، همزبان و کسی که مانند دیگران در خیلی از اوقات نیاز به کمک و همدلی دارد. این «ستاره­‌شدن» همچنین موجب می­‌شود به محض افول اقبال مردم به وی بر اثر پیری، ورود هنرمندان جدید یا مسائلی مانند آن، وی دچار شوک عاطفی شود. حتی وقتی هنرمندی با وجود همه تلاشش نمی­‌تواند به پای ستاره­‌های مشهور برسد، احساس ناکامی می­‌کند.

در واقع شهرت یا عدم شهرت، هر دو هنرمند را در یک دوراهی قرار می­‌دهد که هر دو راهِ آن برای وی تلخ است. روان­شناسان به این وضعیت، تناقض اجتناب-اجتناب می­گویند که بدترین نوع تناقض است.

2. پاسخ دوم این است که هوای تمدن غرب وقتی با مشام احساس، استشمام شود، بسیار کشنده است. به عبارت دیگر، سبک زندگی و ساختارهای اجتماعی در تمدن غرب، فاصله زیادی از احساسات انسانی دارد و عمدتاً یا بر مبنای عقل خشک معاش یا بر اساس طمع زیاده‌طلبی در دنیا بنا نهاده شده است.

به بیان دیگر، هنرمندان روح لطیفی دارند و شاخک‌­های احساسی آنها زودتر از سایر مردم متوجه امواج منفی در فضای تمدنی می‌­شود. در نتیجه وقتی بی‌­اعتنایی به احساسات انسانی را در بوروکراسی خشک اداری، اقتصاد طماع سرمایه‌­داری، گروه‌­های فاسد و بزهکار از جوانان شهرنشین، احزاب قدرت­‌طلب و باندباز سیاسی و مانند آن می­‌بینند، از زندگی دلزده می‌­شوند. البته ما انکار نمی­‌کنیم که روحیات اخلاقی و ایمان شخصی در میان بسیاری از مردم در کشورهای غربی وجود دارد، اما آنچه برشمردیم نیز وجود دارد و روح هنرمندان را آزرده می­کند.

جمع‌­بندی

داستان آن مرد را شنیده­اید که به خاطر افسردگی‌­اش به پزشک مراجعه کرد؟ لابد می­گویید کدام مرد؟ خب ادامه‌­اش این است پزشک به وی گفت:«برو سیرک و دلقک چیره­‌دست شهرمان را ببین. او حتماً تو را می‌­خنداند و حالت بهتر می­شود.». فکر می­‌کنید آن مرد چه گفت؟ «دکتر من همان دلقک هستم!»

بله آنچه خواندید، داستان طنزپردازانی بود که می­خندانند ولی خود می­گریند، و داستان هنرمندانی که نسیم زیبایی را در میان جامعه خود پخش می­کنند اما سرنوشت زشت و خشنی را برای خود رقم می­زنند. اگر عواملی که برای خودکشی و افسردگی آنان برشمردیم (که حتماً برخی عوامل را از قلم انداخته‌­ایم)، همچنان در جوامع غربی تداوم یابد، بدیهی است این افراد آخرین حلقه از زنجیره خودکشی هنرمندان غربی نخواهند بود. پس باید منتظر اسامی جدیدی باشیم که گور خود را در این گورستان خریده‌­اند.

نکته مهم دیگر، هشداری است که این گزارش بر سر جوامع غرب‌زده فریاد می­زند. طبیعتاً آنچه موجب پیشرفت کشورهای توسعه­‌یافته شده است، آفاتی را با خود به همراه داشته است که موجب دلزدگی این هنرمندان و طنزپردازان از زندگی شده است. عدم توجه به این آفات و عدم تدوین یک مسیر سالم و بومی برای پیشرفت ممکن است هر کشوری را در دامان این آفات، رها سازد.

منابع و مآخذ:

· دورکهایم، امیل. (1378). خودکشی (ترجمه نادر سالارزاده). تهران: دانشگاه علامه طباطبایی.

· http://archive.jahanesanat.com/pdf/1393/5/22/08.html

· http://news.discovery.com/human/psychology/are-comedians-prone-to-depression-and-suicide-14081.htm

· http://www.express.co.uk/news/showbiz/450302/Tears-of-the-clowns-Comedians-who-battle-with-serious-mental-health-problems

· http://www.ghatreh.com/news/nn21399360/

· http://www.independent.co.uk/news/people/news/robin-williams-dies-actorcomedian-is-found-dead-aged-63-9662979.html

· http://www.washingtonpost.com/news/morning-mix/wp/2014/08/12/robin-williams-was-one-of-many-comics-battling-depression/

· http://www.waymarking.com/waymarks/WMFHW_Samuel_Burl_Sam_Kinison

· https://www.kickstarter.com/projects/73258510/sad-pictures-for-children/posts/311890