علامه عسگری می‌گفت: عالمان تا زمان حضرت(عج) مأمور بودند که به ظاهر عمل کنند، ولی حضرت(عج) این گونه نیست، لذا عدل برقرار می‌شود و دیگر کسی نمی‌تواند دزدی کند، نه اینکه مردم طبیعت‌شان تغییر کند، مردم همان مردم‌اند.

 به گزارش مشرق، بیست و پنجم شهریور ماه سالروز وفات علامه‌ سیدمرتضی عسگری حدیث‌شناس، پژوهشگر تاریخ اسلام و رئیس دانشگاه اصول دین است، وی که دست طولانی در بررسی کتب شیعه با تکیه بر کتاب و سنت، احادیث و روایات اهل سنت دارد، توانست در دوران زندگی‌اش به عنوان یک شخصیت تقریبی در جهان اسلام شناخته شود.

علامه سید مرتضی عسکری در سال 1293 شمسی در سامراء در خانواده‌ای روحانی و ایرانی‌الاصل(اهل ساوه) متولد شد. پدر بزرگوارش، آیت‌الله سیدمحمد حسینی معروف به شیخ‌الاسلام فرزند آیت‌الله سیداسماعیل شیخ الاسلام و داماد آیت‌الله میرمحمد شریف عسکری تهرانی معروف به خاتمة‌المحدثین بود.

در دوران کودکی از نعمت والدین محروم شد و تحت تربیت جدش آیت‌الله میرزا محمد شریف عسکری تهرانی قرار گرفت، وی در سال 1310 در دوران مرجعیت آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری به قم آمد و دروس سطح و مباحث اخلاق و تهذیب و کلام و تفسیر را نزد آیات عظام مرعشی، شریعتمدار ساوجی، پایین شهری، امام خمینی، حاج میرزا خلیل کمره‌ای تلمذ کرد.

علامه عسگری مدت چهار سال در قم ماند و همگام با سیدمحمود طالقانی، طرحی نو برای تحصیل و تعلیم و تفسیر علوم قرآنی برنامه‌ریزی کرد که این طرح با مخالفت رو به رو شد و همین مسأله موجب شد از قم به سامرا برود و دروس خارج را در عراق به اتمام برساند.

وی در محله‌های مختلف عراق به منبر می‌رفت و کلاس‌های درسی دانشجویان و طلاب را اداره می‌کرد، علامه در شرایط حاد جامعه آن روزه به خاطر استبداد و خفقان شدید حزب بعث روانه بیروت شد و هر چند خانواده‌اش از چنگ این رژیم در امان نماند، اما او به لطف خدا به ایران آمد و در این سرزمین ماندگار شد.


*ماجرای عنایت امام کاظم(ع) به علامه عسگری

در دوران کودکی علامه عسگری یک بار مرگ را تجربه می‌کند، اما با دعای مادر دوباره به حیات دنیوی باز می‌گردد، شرح این ماجرا به روایت علامه در ادامه می‌آید:

در ایام کودکی به حصبه مبتلا شدم و حالم هر روز وخیم تر می‌شد، مادرم مرا به کاظمین برد و هر طبیبی بر بالینم می‌آمد، افاقه نمی‌کرد تا اینکه دیدم حضرت عزرائیل با چهره‌ای زیبا، خوش منظر و لباسی سفید وارد اتاق شد و پس از ایشان، پنج تن آل عبا هم وارد شدند. همه نشستند و مرا تسکین دادند و با هم مشغول گفت‌وگو شدیم.

ناگهان من با چشم دل دیدم که مادرم، روی پشت بام مسافرخانه رو به گنبد مطهّر موسی بن جعفر(ع) کرده، عرض می‌کند: یا موسی بن جعفر(ع)!، شما راضی هستی که من بچه‌ام را اینجا دفن کنم و تنها برگردم؟ حاشا و کلا، با این درخواست مادرم، حضرت کاظم(ع)، به اتاق ما تشریف آوردند و به رسول الله(ص) عرض کردند: خواهش می‌کنم تقاضای مادر این سید را بپذیرید!، رسول الله(ص) هم رو به عزرائیل کرده، فرمودند: برو! خداوند به واسطه توسل مادرش، عمر او را تمدید کرده است، ما هم می‌رویم.

وی نقل می‌کند به قدری از دست مادرم عصبانی بودم که حد نداشت و به مادرم گفتم: من داشتم با حضرات معصومین(ع) می‌رفتم، تو نگذاشتی!

*با ظهور حضرت حجت(عج) رساله‌های علمیه شیعه تغییر نمی‌کند

به مناسبت سالروز وفات علامه عسگری در ادامه گزیده‌ای از سخنان وی راجع به شرایط فقه در دوران ظهور امام زمان(عج) می‌آید:

من با بحث علمی ثابت کردم که با ظهور حضرت حجت(عج) رساله‌های علمیه شیعه تغییر نمی‌کند، کاری که فقها و حوزه‌های علمیه کرده‌اند، این است که احکام را چنان که در زمان پیامبر و ائمه بوده، نگه داشته‌اند، فرق زمان حجت(عج) با زمان قبل‌اش-از زمان حضرت آدم تا زمان ظهور- این است که در قبل، حکم با شاهد اجرا می‌شده است؛ یعنی اگر پیامبر می‌دانست که قتلی واقع شده باید دو شاهد باشد تا حکم را اجرا کند، ولی در زمان ظهور حضرت حجت(عج) به علمش عمل می‌کند.

پیامبر، بعد از فتح مکه طواف می‌کرد، ابوسفیان پشت سر حضرت طواف می‌کرد، او با خودش فکر می‌کرد که «لم غلبنی هذا الرجل»؛ این مرد به چه چیزی، بر من غالب شد؟ حضرت برگشت و گفت: «بالله غلبتک»، دفعه دیگر فکر کرد که «حالا که طوری نشده است، دوباره عشایر عرب را جمع می‌کنم و جنگ می‌کنم»! این بار پیامبر برگشت و مشتش را به سینه او زد و فرمود: «اذا یخزیک الله یا سفیه بنی غالب!»؛ یعنی سفیه بنی امیه، بنی هاشم بنی غالب‌اند، پس ائمه می‌دیدند، می‌فهمیدند، وقتی ابن ملجم از اسکندریه با گروهی به عنوان تبریک و بیعت کردن برای خلافت نزد حضرت امیر(ع) آمده بود، حضرت نگاه‌اش کرد، وقتی بیرون رفت، فرمود: «ارید حباءه و یرید قتلی»!

*دوران ظهور مردم حاجت ندارند

گفتند: اگر می‌دانی، پس او را بکش، فرمود: «اذا قتلت غیر قاتلی»؛ در این صورت کسی را می‌کشتم که قاتل من نیست، غرض‌ام این است که اینان تا زمان حضرت حجت(عج) مأمور بودند که به ظاهر عمل کنند، ولی حضرت حجت(عج) این گونه نیست، لذا عدل برقرار می‌شود و دیگر کسی نمی‌تواند دزدی کند، نه اینکه مردم طبیعت‌شان تغییر کند، مردم همان مردم‌اند، با این عدل، زمین خیرات‌اش را بیرون می‌دهد، باران می‌آید، مردم هم حاجت ندارند.

اینکه فقه تغییر نمی‌کند، از لطف خداوند است و الا منافات با عدل خداوند که ما امروزه دستمان به شریعت خداوند نرسد، دارد.

ما حدیث داریم که یاران حضرت(عج) 313 نفر به عدد اصحاب بدر هستند، این عده تقریباً علما هستند، 55 نفر از این تعداد زن هستند و بقیه مردند، مثلاً در آمریکا حضرت حجت(عج) نماینده دارد، هم نماینده است، هم فقیه آنان است.

این عده نه اینکه لشکر حضرت‌اند، اول حضرت(عج) پای خانه خدا می‌ایستد و ندا می‌کند، خدا، ندایش را به همه روی زمین می‌رساند، خدا به ما آن روز را بنماید، إن‌شاء‌الله، آن 313 نفر با هواپیمای خدایی به مکه می‌آیند، آنان یاران نیستند، حاکمان و عالمان‌اند، در روایات آمده است که در مسجد کوفه قرآن حضرت امیر(ع) را که همین قرآن با تمام تفسیر آن است، درس می‌دهند، اولین لشکری که از مکه در می‌آیند، 10 هزار نفر هستند، به عدد لشکر پیامبر(ص) که به مکه آمدند.

این عارف بالله و عالم بزرگ شیعه سرانجام در سن 93 سالگی در 25 شهریور سال 1386 در بیمارستان میلاد تهران دعوت حق را لبیک گفت و به اجداد طاهرینش پیوست. روحش شاد و یادش گرامی باد.

منبع: فارس