کد خبر 366715
تاریخ انتشار: ۸ آذر ۱۳۹۳ - ۱۳:۳۲

گرچه فرانسه و بریتانیا با ترس و هراس کشف کرده اند که افراد عادی می توانند به شکل ناگهانی به جلاد تبدیل شوند و سر آدمها را ببرند، تی یری میسان که از 13 سال پیش این موضوع را افشا کرده، در اینجا یک بار دیگر به بررسی این پدیدۀ وحشتناک می پردازد : برخی از جهاد طلبان نه تکفیریست هستند و نه مزدور مسلح، بلکه تحت تأثیر شرایط خاصی به قاتل تبدیل شده اند.

گروه جنگ نرم مشرق- گویا که رهبران اروپائی ناگهان از تعداد تروریست‌هایی که در کشورهایشان تولید کرده اند با دیدن فجایعی که این گروه از شهروندان اروپائی مرتکب شده اند به وحشت افتاده اند. با این وجود، در انگلستان و فرانسه صداهائی که بلند شده و می پرسند که چگونه ممکن است که افرادی که مورد ستایش اطرافیانشان بوده اند، پس از رفتن به سوریه و عراق ناگهان به آدمکش تبدیل شده اند ودستهایشان به خون سرهائی که بریده اند آغشته شده است، و از «شستشوی مغزی» حرف می زنند ولی این تأملات را تا نتیجۀ قطعی ادامه نمی دهند : زیرا اگر داعشی‌های اروپائی در روزگار کنونی فریب خورده و منحرف شده باشند، در نتیجه این وضعیت در کوران 13 سال گذشته برای برخی از جهاد طلبان دیگر نیز می تواند وجود داشته باشد، و ما باید تمام دانسته های قطعی خودمان را در مورد آنچه که در گذشته روی داده مرور کنیم.

ولی پیش از آن که به چنین موضوعی بپردازیم که عمیقاً درک اروپائی ها را از «جنگ علیه تروریسم » تغییر خواهد داد، می خواهم به ریاکاری رهبران اروپائی بپردازم که امروز به گونه ای دربارۀ کشف جنایات حرف می زنند که گوئی از آن بی اطلاع بوده اند، در حالی که واقعیت امر این است که آنها مدت های مدید آگاهانه از این جنایتکاران پشتیبانی کرده و علاوه بر این تأمین مالی آنها را نیز به عهده داشته اند.

پشتیبانی فرانسوا اولاند از بریدن سر

نمی توانیم به درک ناکارآمدی رهبران اروپائی در رویاروئی با جریان های تروریستی که شهروندان آنها را به خدمت می گیرند نائل شویم، بی آن که مسئولیت شخصی آنها را زیر علامت سؤال ببریم.

سریال بریدن سر پدیدۀ تازه ای نیست. قطع سر به شکل پراکنده از سال 2003 طی اشغال عراق توسط ایالات متحده شروع شد، و در جنگ علیه جمهوری عرب لیبی و سپس در جنگ علیه جمهوری عرب سوریه ادامه یافت.

« بهار عرب » در لیبی با تظاهرات بنغازی به تاریخ 16 فوریۀ 2011 شروع شد، و هم زمان حمله در همآهنگی با تظاهرات به پادگان های حسین الجویفی Hussein Al-Jwaifi و شاهت Shahaat، و پایگاه هوائی ال ابرج Al-Abrag توسط اعضای گروه اسلامی مبارزان لیبی یعنی القاعده شبکۀ لیبی صورت گرفت.

در بامداد 17 فوریه، تروریستها به پادگان زاویه و مصراته و به هتل های پلیس در زواره، صبراته، اجدابیا، درنا و الزنتان حمله کردند. در چندین مورد تأیید شده است که شورشیان سربازان را اعدام کرده و تعدادی از آنها را سر بریده اند.

در پایان مراسم نماز جمعه درعا در سوریه، حدود پانزده نفر پرچم هائی را علیه حکومت نظامی و علیه جمهوری به اهتزاز در آوردند. فوراً پس از این نمایش خیابانی، تروریستها به یکی از ساختمان های اطلاعات نظامی حمله کردند که در بیرون شهر واقع شده بود و معمولاً کار دیدبانی جولان را که در اشغال اسرائیل است به عهده داشت. نظامیان غافلگیر شده تلفات سنگینی را متحمل شدند و دست کم سر یک نفر از آنها را بریدند.

با این وجود، اتحادیۀ آتلانتیک بی آن که به عاملان سرهای بریده اعتراض کنند، برای جهاد طلبان دست زدند و به دولتی که توسط آنها مورد حمله قرار گرفته بود اعتراض کردند. پس از این رویدادها، بریدن سر به وسیله ای برای هشدار و ایجاد وحشت تبدیل شد. بریدن سر ابتدا در لیبی شیوع پیدا کرد، و پس از سقوط جمهوری و انتقال تروریستهای گروه مبارازن اسلامی شبکۀ لیبی به سوریه، در این کشور گسترش یافت. البته باید دانست که بریدن سر تنها شیوه ای نیست که تروریستها به کار می بندند. زیرا یکی دیگر از عادات تروریستهای داعش قطعه قطعه کردن بدن قربانیانشان است که بعداً در میادین شهر به نمایش می گذارند.

در ماه فوریه 2012 وقتی شبکۀ تلویزیون آتلانتیست و کشورهای خلیج (فارس) مدعی شده بودند که ارتش عرب سوریه امارات اسلامی در باب عمرو بمباران کرده است و مقاومت امارات اسلامی را در این منطقه به استالینگراد تشبیه کرده بودند، ولی هویت «امارات» را مسکوت گذاشتند و هیچ مطلبی در این مورد به زبان نیاوردند.

هیچ چیزی از داعش کم نداشت. دادگاه اسلامی سنی مذهبان را به پشتیبانی از جمهوری و خدانشناسی (خدانشناسی در عین حال به علوی ها، شیعیان و مسیحیان نیز اتلاق می شد) متهم و سپس به مرگ محکوم می کرد. به گزارش و تأیید مجلۀ اشپیگل Der Spiegel بیش از 150 نفر از اهالی سوریه در حضور عمومی مردم شهر سربریده شدند. این فاجعه با تشویق شورانگیز ابو صالح روزنامه نگار فرانس 24 و الجزیره همراه شد.

6 ژوئیه 2012، رئیس جمهور فرانسه فرانسوآ هولاند میزبان 120 کشور و سازمان بین المللی برای تداوم مجدد جنگ علیه جمهوری عرب سوریه بود. این گردهمآئی به مناسبت «دوستان مردم سوریه» برگزار شد. فرانسوآ هولاند از ابو صالح تشویق به عمل آورد، در این عکس، ابو صالح را می بینیم، او تنها فردی است که در تریبون در حالت نشسته دیده می شود. این مرد جوان بریدن سر 150 نفر از اهالی سوریه را توسط امارات اسلامی در باب عمرو، «منطقۀ آزاد شده» توسط «میانه روهای ارتش آزاد سوریه» صحنه پردازی کرد.

بر این اساس، نه تنها اعضای ناتو هرگز این قصابان را محکوم نکردند، بلکه فرانسوآ هولاند روز 6 ژوئیه 2012 با تمام احترامات از ابو صالح در پاریس استقبال به عمل آورد و هیدت نمایندگان 120 کشور و سازمان بین المللی برای او دست زدند.

از دیدگاه ناتو، ارتش آزاد سوریه از عناصر «معتدل» تشکیل شده و این دیدگاه همچنان پا بر جا باقی مانده است. احتمالاً از دیدگاه ناتو نوع خاصی از بریدن سر آدم وجود دارد که می توان آن را شیوۀ قصابی « معتدل » نامید.

هیچ موردی، حتی صحنۀ آدمخواری توسط ابو صقار فرماندۀ قدیمی امارات اسلامی در باب عمرو که در یوتیوب منتشر شد، این شعار « معتدل یا میانه رو » را تغییر نداد. در نتیجه از دیدگاه آنها باید نوعی آدمخواری « میانه رو » وجود داشته باشد.

در هر کشور دموکراتیکی در جهان، وقتی رئیس جمهور آشکارا از این نوع جنایتکاران پشتیبانی می کند، او را فوراً از مقامش بر کنار می کنند. ولی نه در فرانسه که پارلمانی ها به گونه ای رفتار می کنند که گوئی چنین جنایاتی به « زمینۀ اقتدار خاص » رئیس جمهور بستگی دارد.

چه کسانی داعشی‌های اروپایی را استخدام می‌کنند؟

رهبران سیاسی اروپائی رسماً برای قتل رئیس جمهور سوریه بشار اسد فراخوان صادر کرده و رسماً از القاعده پشتیبانی به عمل آوردند. نمونۀ بارز چنین رویکردی وزیر امور خارجۀ فرانسه لوران فبیوس است. او در 17 اوت 2012 اعلام کرد : « من با قاطعیت تمام به آنچه می خواهم بگویم آگاه هستم : آقای بشار اسد شایستۀ زندگی روی زمین نیست». به تاریخ 12 دسامبر 2012، لوران فبیوس از القاعده دفاع کرد و به ثبت شاخۀ سوریه در فهرست سازمان های تروریستی در ایالات متحده معترض شد زیرا به قول او « در محل کارهای خوبی انجام می دهند ».

از این پس، داعشی های اروپائی را نباید به عنوان مجرمین ساده تلقی کرد : آنها تنها به فرمانی که از سوی رهبرانشان صادر شده بود عمل کرده اند. با این وجود، برخی از آنها متهم شدند، ولی سیاستمدارانی که از جنایات آنها تجلیل به عمل آورده اند همچنان در مقام خود باقی مانده اند.

اگر در آغاز، داعشیها بزهکارانی بوده اند که در زندان استخدام شده و به این موضوع می اندیشیدند که آنچه را که در کشور خودشان ممنوع است (تجاوز، قتل و غارت) در سوریه مرتکب شوند، امروز آنها افراد عادی تلقی می شوند که با میانجیگری اینترنت به خدمت در می آیند.

فریب دادن افراد جوان منحصراً از طریق گفتگو با آنها در تالارهای گفتگو در فضای مجازی یا شبکه های اجتماعی، با شناخت زبان و فرهنگ و تاریخ شخصی آنها تا تبدیل آنها به آدمکش، بی گمان مستلزم کارآئی و مهارت فنی قابل توجهی خواهد بود. آیا می توانیم باور کنیم که مزدوران مسلح داعش قادر به چنین کاری باشند ؟ این نوع فریباکاری ها کار یک گروه متشکل است تا دربارۀ شخص تعیین شده کسب اطلاع کرده و نقاط ضعف روانی او را شناسائی کرده و کلمات مناسبی را به کار ببندند تا او را کاملا به دام بیاندازند. چنین کاری تنها از عهدۀ یک گروه متخصص برمی آید و هرگز نمی تواند کار دهقانان عراقی باشد.

وقتی این پسران و دختران جوانی کاملاً متقاعد شدند که به یک جامعه تعلق دارند و باید با اسلحه از آن دفاع کنند، در این مرحله است که به ترکیه می روند. در آنجا، داعش فوراً از آنها استقبال به عمل می آورد. البته داعش در خاک ترکیه فعالیت دارد وتحت نظارت سرویس های امنیتی و سرّی ترکیه می باشد. پیش از آن که به سوریه یا عراق منتقل شوند، مدتی در انتظار باقی می مانند. طی این مدت، مواد مخدر مصرف می کنند و در عین حال اطلاعاتی را در اختیار آنها می گذارند تا برای کشتن کاملاً آمادگی پیدا کنند.

تحقیقات سیا و موساد در مورد آماده‌سازی

تحقیقات اصلی برای تبدیل افراد عادی به آدمکش توسط سیا و ارتش ایالات متحده با نام کد «طرح گفتگو» (Projet Chatter) (1953-1947)، «طرح پرندۀ آبی» (Project Bluebird) (1953-1951)، «طرح کنگرفرنگی» (Project Artichoke) (1953-1951) و «طرح ام-فرهنگی» (Project Mkultra) (1973-1953).

آمریکائی ها این برنامه ها را که ابتدا توسط دانشمندان نازی تدارک دیده شده بود به عاریت گرفتند و در زمینۀ هیپنوز، حذف یا تحریم مصنوعی حس های پنجگانه از طریق غیر خشونت آمیزla privation sensorielle (شنوائی، بینائی، لمسائی...)، منزوی سازی، تجاوز جنسی، مواد مخدر و شیوه های متنوع شکنجه مورد آزمایش و بررسی قرار دادند.

می بایستی به این پرسش پاسخ می گفتند : « آیا برای ما این امکان وجود دارد که شخصی را تا جائی تحت کنترل خودمان داشته باشیم که او علی رغم خواست خودش و حتی علی رغم قوانین بنیادی طبیعت مانند غریزۀ حفظ بقا به درخواست ما عمل کند ؟»

آرشیو این فعالیت ها به شکل گسترده ای در سال 1973 به دستور رئیس سازمان سیا ریچارد هلمن Richard Helms تخریب شد. با این وجود، هیئت تجسسی از سنا به ریاست سناتور فرانک چرچ Frank Church، سپس بررسی های یک رئیس دیگر سازمان سیا، دریابد استانسفیلد ترنر Stansfield Turner نشان داده است که بیش از 30 دانشگاهی در این تحقیقات شرکت داشته اند که شامل بیش از 150 طرح تجربی بوده است. این تحقیقات تجربی در ایالات متحده و کشورهای عضو ناتو روی مردم بی آن که بدانند به آزمایش گذاشته شده بوده است.

به عنوان مثال و بر اساس آرشیوهائی که اخیراً سازمان سیا در دسترس قرار داده است، آژانس در سال 1951 تجربۀ آماده سازی را در یکی از روستاهای فرانسه، پون سنت-اسپری Pont Saint-Esprit بی آن که مردم محلی اطلاعی داشته باشند به آزمایش گذاشته بود. با هوا پخش کن ال ا س دی LSD پخش کرده بودند و همین آزمایش بود که موجب جنون جمعی شد و ظرف چند ساعت به مرگ 7 نفر و 32 مورد بیماری زای علاج ناپذیر انجامید.

در سال 1973، ایالات متحده این تحقیقات را متوقف کرد، به عبارت دیگر آن را به اسرائیل انتقال داد. این تحقیقات در سال 2001 از سر گرفته شد و اردوگاه اشعۀ ایکس Camp X-Ray را در گوآنتانامو برای چنین آزمایش هائی به ریاست پروفسور مارتین سلیگمن Martin Seligman سازماندهی کردند. موضوع اعمال شکنجه برای اعتراف گیری نیست بلکه برای تلقین اعترافات تخیلی به «موش های آزمایشگاهی یعنی زندانیان» است که بعداً باید به فراخواست افتخار آمیز آنها تبدیل شود. ولی انتشار تحقیقات کنگره در مورد چنین جنایاتی دائماً به آینده موکول شده است.

پیرامون این موضوع پرونده های بی شماری وجود دارد. دست آوردهای چنین تجربیاتی به حالت بومی درآمده و موجب آفرینش حجم قابل ملاحظه ای آثار تخیلی بوده است، به انضمام تلویزیون و سینمای ایالات متحده.

سریال « کریزیس » که روی شبکۀ NBC منتشر شد، آماده سازی سربازهای ایالات یدی ن توسط شیمی دانان سازمان سیا به نمایش می گذارد

اگر بپذیریم که این آزمایش های تجربی دست آوردهائی داشته است، در نتیجه می توانیم باور کنیم که برای ایالات متحده و اسرائیل امکان آماده سازی افراد عادی برای این که بتوانند دست به آدم کشی بزنند و یا حتی خودشان را در یک سوء قصد انتحاری بکشند وجود دارد. بی گمان، با آگاهی به چنین واقعیتی درک ما از القاعده یا گروه های ویژه برای عملیات کامیکازی کاملاً دچار تحول خواهد شد.

بازاریابی ایدئولوژیک

موارد اخیری که به داعشیهای اروپائی مرتبط می باشد، بنظر می رسد که مستقیماً در این بر گرفته های سازمان سیا و موارد اخیر تر آن نزد دکتر سلیگمان در گوآنتانامو از تجربیات پزشکان نازی بوده و طی این ده های اخیر نقاب ایدئولوژی وهابی را به چهره داشته است.

اشتباه بزرگی این است که این نوع فانتسم ها و ارتکاب به جنایات را به «نام اسلام» معرفی می کنند.

در واقع، اغلب تروریستها پیش از آن که با القاعده یا داعش ارتباط بگیرند از وهابیت بی اطلاع بوده اند. از سال

1979 عربستان سعودی، قطر و امارات شارجه موفق شدند وهابیت را در تمام اروپا و اندکی در جهان عرب به عنوان شاخۀ اصول گرای اسلامی گسترش دهند، و خود را به عنوان تنها اسلام حقیقی تعریف کنند. علاوه بر این، وهابیت تمام مکاتب خداشناسی دیگر را، چه شیعه و چه چهار مکتب سنی سنت گرا را خارج از دین تلقی می کند. خوانندگان کنجکاو می توانند به نوشته های بنیانگذار وهابیت، عبدالوهاب مراجعه کنند، در این کتاب خواهند دید که او سنی ها را به عنوان مسلمان نمی شناسد.

اخیراً، ورنوشه Jean-Michel Vernochet نشان داده است که چگونه بریتانیائی ها با یدی ن اسطورۀ ملت عرب و در عین حال فرقۀ وهابی علیه خلیفۀ ترک جنگیدند و سرانجام امپراتوری عثمانی را سرنگون کردند. منطق ایجاب می کند تا بپذیریم که داعش در پی احیای خلیفه است، ولی نه مانند جانشینان فاطمیه، عباسی و یا بنی امیه که تمام اینها از دیدگاه وهابیت خارج از دین هستند، بلکه به نام خودشان و در جایگاه آنها.

چه باید کرد؟

در نخستین گام، توقف پشتیبانی از داعش، به انضمام پشتیبانی از عناصری که درپی سرنگونی رژیم هائی هستند که در مقابل امپریالیسم مقاومت می کنند. و برکنار کردن سیاستمدارانی که رسماً از این جنایات پشتیبانی کرده اند.

سپس، توقف هر گونه پشتیبانی از ایدئولوژی وهابی، حتی وقتی که پادشاه عربستان سعودی یا امیران قطر و شارجه از آن حرف می زنند. بی هیچ اتلاف وقت باید موضوع تساوی حقوق زنان و به همین گونه آزادی رسمی برای باور های دینی در این دولت ها را مطرح کنیم. امام های وهابی در اروپا باید تحت نظارت قرار گیرند و وقتی برای اعمال جنایتکارانه تبلیغ می کنند، باید بازداشت شوند.

سرانجام، باید از اوباما علیه امثال سناتور مک کین پشتیبانی شود که در درون دولت خود او شستشوی مغزی داعشیها را سازماندهی و تأمین مالی می کند.

اگر این اقدامات موجب جلوگیری از استخدام داعشیها شود، با این وجود مسئلۀ بازگشت آنها را از سوریه و عراق به کشورهایشان در اروپا حل نخواهد کرد. در وضعیت حاضر مورد آنها مطمئناً به امور قضائی مرتبط می باشد، ولی آنها را باید از دیدگاه جزائی غیر مسئول بازشناسی کرد یعنی به همان شکلی که برنامۀ آشتی جمهوری عرب سوریه بدان عمل می کند.

منبع: وولترنت، تیری میسان