*عدهای در تعریف ویژگیهای مدیریتی میرزا کوچکخان جنگلی، مماشات با نفوذیها و خائنین را از نقاط ضعف عمده وی میدانند. در این زمینه چه نظری دارید؟ آیا این دیدگاه را می پذیرید؟
در تمام نهضتها، در ابتدای امر افراد مختلف با گرایشهای گوناگون حول یک محور جمع میشوند. هدف نخست نهضت جنگل هم اخراج نیروهای بیگانه از کشور بود و حتی در بین نیروهای حکومتی هم کسانی بودند که بدشان نمیآمد افرادی علیه نیروهای خارجی قیام کنند. در مورد نهضت جنگل حتی مستوفیالممالک هم با میرزا ارتباط برقرار میکند. در ابتدای امر، همه کسانی که در این جریان شرکت داشتند، دارای یک هدف مشترک بودند و لذا اختلافی هم اگر بود، بروز نمیکرد. درست مثل انقلاب اسلامی که هدف اخراج شاه و برچیدن سلطنت پهلوی بود و لذا همه گروهها حول این محور جمع شدند و حرکت کردند.
اما بعد که حرکت به سمت جلو میرود، کمکم اختلاف سلیقهها و حتی اختلاف اهداف بروز میکنند. در مورد نهضت جنگل هم همینطور بود. به اعتقاد من خیلیها اساساً از همان ابتدا هم صلاحیت نداشتند وارد این نهضت شوند، اما شدند و رشد هم کردند و نهایتاً هم خیانت کردند.
*مثال میزنید؟
بله، مثل افشار که اساساً آدم معلومالحالی بود. یا احساناللهخان که اساساً خائن بود، اما نمیشود گفت نفوذی بود. اینها اهدافی داشتند و تصور میکردند از طریق نهضت جنگل به آنها میرسند که آمدند و دیدند از این خبرها نیست و راهشان را جدا کردند.
*نهضت جنگل چهرههای مثبت فراوانی دارد. آیا حضور اینها تأثیر حضور منفی امثال افرادی را که نام بردید، خنثی نمیکند؟ چگونه این افراد با همه خلوص خود نتوانستند سرنوشت این جنبش را در دست گیرند؟
همان طور که اشاره کردید چهرههای خوبی در این نهضت دیده میشوند. خود میرزا در اوج اخلاص و تدین است. دکتر حشمت انسان خوبی است، اما خلوص میرزا را ندارد و به همین دلیل در مرحلهای تسلیم میشود. حاج احمد کسمایی هم همینطور. خیلیها به او بد میگویند، ولی حاج احمد را خائن نمیدانم. به هر حال هر کسی ظرفیتی دارد. ظرفیت دکتر حشمت و حاج احمد کسمایی هم همینقدر بود. هیچیک ظرفیت روحی و ایمانی میرزا را نداشتند. حتی در مورد خالو قربان هم که سر میرزا را برید و برای رضاشاه برد، فکر نمیکنم از اول برای خیانت آمد. ظرفیتش همینقدر بود. فقط یک نفر را از ابتدا خائن میبینم و او هم رضا افشار است که نهایتاً هم همه داراییهای نهضت را برمیدارد و فرار میکند و در حکومت هم به پستهای مهمی میرسد. مشکل عمده ما در تحلیل ضعفها و قوتهای رهبری یک نهضت یا میزان خدمت و خیانت افراد این است که شرایط زمانی و مکانی آن رویداد تاریخی را در نظر نمیگیریم.
*در این گفته به رویداد خاصی نظر دارید؟
بله، مثلاً خیلیها این شبهه را مطرح میکنند که میرزا چرا با انقلابیون شوروی ارتباطات خوبی برقرار کرد، بیآنکه به این نکته توجه کنند این یک ارتباط اعتقادی نیست. روسها پس از انقلاب اکتبر شعارهای انسانی و عدالتخواهانهای میدادند و برای هر انسان عدالتخواهی، از جمله روحانیون این شعارها و رساندن حقوق کارگران و زیردستان جامعه به آنها جالب بود. انقلابیون روسیه اعلام کرده بودند تمام سرزمینها و امتیازاتی را که حکومت تزار به زور از بقیه کشورها گرفته است، به آنها برمیگرداند؟ کدام انسان باوجدانی هست که تحت تأثیر چنین شعارهایی قرار نگیرد؟ علاوه بر اینکه آنها هنوز امتحان خود را هم در یک فرآیند تاریخی پس نداده بودند و شعارهایشان نسبت به دوران خود بسیار مترقی بودند.
*در داخل هم که همه از ظلم و جور انگلیس به ستوه آمده بودند...
همینطور است. حتی دولتیها هم از آن وضع خسته شده بودند. اگر اندکی به شرایط زمانه توجه کنیم، علت نزدیکی میرزا به حکومت جدید روسیه با آن همه شعارهای انسانی را درک میکنیم.
*و البته این تنها تهمتی نیست که به میرزا زدند. درست است؟
بله، میرزا یکی از مظلومترین چهرههای تاریخ معاصر است، آنقدر که حتی فردی مثل ملکالشعرا هم به او تهمت میزند. خیلی از آدمهایی که به میرزا تهمت میزنند، بعدها معلوم میشود از سفارت انگلیس رشوه میگرفتند. شهادت میرزا بسیاری از توطئهها را برملا کرد. در کل نهضت جنگل، تنها کسی که ذرهای در حقانیت این نهضت تردید نکرد و تا آخر راه رفت خود میرزا بود. دکتر حشمت از نظر اعتقادی بیش از دیگران به میرزا نزدیک بود.
*بیتردید میرزا کوچکخان بسیاری از این افراد را میشناخت. به نظر شما پذیرفتن آنها در نهضت کار درستی بود؟ آیا میشد در این باره تصمیم دیگری نیز گرفت؟
مگر چاره دیگری هم داشت؟ او که میدانست احساناللهخان آدم بیاعتقادی است که حالا با دولت مشکل پیدا کرده است. یا حاج احمد کسمایی تاجر است و تاجر مسلک. چارهای نداشت. در آن شرایط زمانی و مکانی آدمهای ششدانگ خالص و معتقد از کجا میآورد؟ در میان افرادی که وجود داشتند، بهترینهایشان را انتخاب کرد. حتی مستوفیالممالک به شکل پنهانی به آنها کمکهای مالی فراوانی میکند، اما بدیهی است مستوفیالممالک ملیگرا با اعتقادات مذهبی ضعیف با میرزای متدین آرمانگرا از زمین تا آسمان فرق دارد. این آدم با این همه تفاوت مشرب برای رها کردن آب و خاکشان از لوث وجود بیگانگان دور هم جمع شدند. میرزا هم آدم بدبینی نبود و آرزو داشت تا آخر با او همراهی کنند که البته نکردند.
امروز میگوییم ای کاش میرزا از همان ابتدا مثلاً احساناللهخان را راه نمیداد یا وقتی عدهای از آنها او را ترک کردند و رفتند بازگشتند، ای کاش این بار از آنها استقبال نمیکرد، ولی احساناللهخان آدم شجاعی است که با اشغال کشورش توسط خارجیها هم مخالف است. میرزا حتماً روی این ویژگیهای مثبت حساب باز میکرد، والا امثال گائوک آلمانی را که بهترین رفیق میرزا بود، به دلیل مسلمان نبودن اصلاً به حریم خودش راه نمیداد.
*برای این نوع برخورد میرزا کوچکخان با چنین طیف وسیعی از افراد با آرمانها و عقاید مختلف چه توجیهی وجود دارد؟
میرزا خودش آدم آرمانگرایی است که با تمام وجود استعمار و اشغال خارجی را نفی میکند. این ضدیت با اشغال کشور توسط بیگانگان در هر کسی که بود، ولو خارجی هم بود، امکانی است که میرزا از آن استفاده میکرد. مضافاً بر اینکه میرزا چارهای هم جز این نداشت که با حداقلها بسازد. مضافاً بر اینکه دوره میرزا هم بسیار بحرانی بود. نصف شمال مملکت دست روسها بود و نصف جنوب دست انگلیسها و فقط یک قسمت کوچک در بین این دو قسمت دست حکومت ایران قرار داشت و گرفتار قحطی، بدبختی و خشکسالی و دولت مرکزی فوقالعاده ضعیف بود. اوضاع با حالا خیلی فرق داشت. کسی امنیت نداشت و آدمها راحت کشته میشدند. هرج و مرج بیداد میکرد و از دست حکومت هم کاری برنمیآمد. میرزا در چنین شرایطی دست به مبارزه میزند.
*برخی معتقدند عطوفت زیاد میرزا در شرایط مبارزه یک ضعف شخصیتی است و نهایتاً به ضرر نهضت جنگل تمام شد.آیا میتوان این خصیصه را از جمله ضعف های او تلقی کرد؟
شاید بشود گفت ضعف است، اما باید منطقی با موضوع برخورد کرد. میرزا تفنگ دست میگیرد و پشت توپ مینشیند و میجنگد، پس نمیتواند خیلی احساساتی باشد، اما آدم خشن و بیرحمی نبود. خیلیها معتقدند حیدر عمو اوغلی را باید کشت، چون نهایتاً به نهضت صدمه میزند، اما میرزا معتقد است باید در یک دادگاه صالح محاکمه و جرمش مشخص شود. آیا این نشانه دینمداری و منطقی بودن میرزاست یا نشانه رأفت بیش از حد او؟
میرزا به اینکه یک دشمن خارجی را بکشد، افتخار میکرد، ولی از کشتن نیروهای داخلی تا جایی که ممکن بود ابا داشت. او خیلی راحت سرباز ایرانی را نمیکشت، چون او را هموطن میدانست. چند بار هم نزدیک بود این شیوه تفکر کار دستش بدهد، همیشه دنبال راهی میگشت که نیروهای داخلی فریبخورده را نصیحت و اصلاح کند. خیلی از کسانی که میرزا آزادشان میکرد، میرفتند و به او خیانت میکردند، اما این دلیلی بر غلط بودن کار میرزا نبوده است. میرزا پیرو ائمه معصومین(ع) بهخصوص امام حسین(ع) بود. از کشتن ابا نداشت، ولی بیهوده و غیرمسئولانه به کشتن افراد را برنمیتابید. اگر آدم خیلی احساساتی باشد نمیتواند زن و زندگی را پشت سر بگذارد و راهی چنین سفر خطیری شود و قاطعانه هدفش را دنبال کند. هیچ سند و مدرکی مبنی بر اینکه میرزا در جایی ضعف نشان داده است وجود ندارد، در حالی که آدم احساساتی دائماً ضعف نشان میدهد. او در جاهای بسیار خطیری قاطعیت بینظیری از خود نشان داد، به همین دلیل صفت عطوفت نابجا داشتن را در مورد او نمیپذیرم.
*پس درنهایت چرا نهضت جنگل شکست خورد؟به عبارت دیگر این جنبش ضربه کاری را از چه نقطه ای دریافت کرد؟
به خاطر سیاست جهانی. میرزا یک بار به عثمانی و یک بار هم به فرانسه اعتماد کرد و از هر دو ضربه خورد. بعد تصور کرد شاید آلمان یا روسیه تازه انقلاب کرده کمکش کنند، ولی نکردند.
*به نظر شما ودر یک نگاه کلی، ویژگیهای برجسته نهضت جنگل و رهبر آن میرزا کوچکخان کدامند؟
میرزا یک مسلمان به تمام معناست که تا پای جان از آزادی دفاع میکند و اعتقادات نوینی دارد. مرامنامه نهضت جنگل نشان میدهد نسبت به زمان خود فوقالعاده مترقی بودهاند. آنها همزمان که با نیروی خارجی میجنگند، سعی میکنند در هر فرصتی مدرسه بسازند و بچه و بزرگسال را باسواد کنند. در زمینههای اقتصادی هم افکار مترقیای داشتند. دکتر حشمت در عین حال که با دشمن مبارزه میکرد، دنبال حفر کانال هم بود و میخواست کشاورزی را به شکل زیربنایی در منطقه گسترش دهد. جنگلیها با امکانات فوقالعاده محدود و تحت فشار مبارزه با دشمن خارجی و داخلی، از توسعه اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی، آموزش قرآن و علوم تا مدرسهسازی و حفر کانال و کشاورزی هم غفلت نکردند. از نظر سیاسی هم آدمهای دقیقالنظری بودند و تحلیلهای درستی داشتند، اما دستشان بیش از این نمیرسید که کاری بکنند.
*برخی در اعتقادات دینی میرزا پس از راهاندازی نهضت جنگل تشکیک کردهاند.این انگاره را چگونه ارزیابی میکنید؟
نامههای میرزا به روسها موجود است و نشان میدهد میرزا هرگز به آنها اجازه تبلیغ نداد و فقط در منافع سیاسی با آنها کنار آمد. روسها اوایل رضایت دادند مرامشان را تبلیغ نکنند، ولی بعد که خواستند تبلیغ کنند، اختلافات شروع شدند. میرزا همواره قاطعانه در برابر تبلیغ مرام کمونیستی ایستاد و کوچکترین خطایی در عملکرد او وجود ندارد.
میرزا آدم پختهای بود که توانست سلایق مختلف را حول یک محور مشترک جمع کند. او خود را موظف میدانست در مقابل اجنبی بایستد و مانند مولایش امام حسین(ع) به این فکر نمیکرد که نهایتاً پیروز میشود یا نمیشود. هدف او انجام وظیفه بود که به نظر من بهدرستی انجام داد، اما شرایط جهانی بهگونهای نبود که حتی اگر کل مردم کشور هم با میرزا همراهی میکردند، این حرکت به نتیجه برسد. معادلات جهانی بهگونهای رقم خورده بود که نهضت جنگل باید از بین میرفت.
این حرکت آثار بسیار مثبتی در تاریخ کشور ما داشت. در شرایط آن روز ایران، حتی اگر میشد یک استقلال نسبی هم برای کشور فراهم کرد، کار بسیار بزرگی بود. جنگلیها میخواستند از کشور دفاع کنند و تا جایی که توانستند این کار را کردند. جنگلیها آدمهای آگاهی بودند و از طریق رادیوها و نشریات مختلفی که امکان دسترسی به آنها وجود داشت، در جریان اخبار جهان قرار میگرفتند. محتوای روزنامههای جنگل نشان میدهد آنها برای هر رویدادی تحلیل داشتند. به هر حال بخش اعظم موفقیتهای نهضت جنگل را مرهون ایمان، پایداری و صلابت شخص میرزا کوچکخان میدانم.