گروه تاریخ مشرق- سرتيپ حسين آزموده دادستان نظامي تهران در دوران كابينه سپهبد فضل الله زاهدي، از نخستين نظامياني بود كه حبس و شكنجه زندانيان عصر پهلوي را آغاز كرد. او گروه گروه از محبوسين را بي هيچ محاكمه اي به چوبه دار مي سپرد. در نيمه هاي شب به ديدن زندانيان سياسي مي رفت و گروهي را براي مرگ جدا ميكرد، برخي را دستور مي داد در سحرگاه تيرباران كنند و گروهي را در هواپيما مينشاند. بعد هم خلبان به سوي كوير قم به پرواز در ميآمد و همه سرنشينان هواپيما را از آسمان به درون مردابهاي كويري قم فرو مي ريخت.
در جريان اين كشتارهاي بي رحمانه يك روز از روابط عمومي دادستاني ارتش به روزنامه كيهان خبر رسيد كه فرداتيمسار (سرتيپ حسين آزموده) مصاحبه مطبوعاتي دارد. من در آن زمان (سال 1336) خبرنگار حوادث روزنامه كيهان بودم. در آن روز خبرنگاري كه به حوزه ارتش سر مي زد در مرخصي بود و در نتيجه مرا كه جوان 18 ساله اي بودم به مصاحبه تيمسار فرستادند .
در روابط عمومي دادستاني نظامي خبرنگاران دور تا دور اتاق نشسته بودند. ساعتي گذشت تا تيمسار آمد و با ترش رويي بي آنكه سلامي بكند در صدر مجلس نشست و خطاب به جمع خبرنگاران با تحكم گفت : «بنويسيد : س ( يعني سئوال )» او سئوالي در باره زندانيان سياسي مطرح كردو بعد افزود : « بنويسيد : ج (يعني جواب) » تيمسار بعد از چند سين و جيم كاغذهايش را جمع كرد و رفت .
من كه از اين نوع مصاحبه به حيرت افتاده بودم رو به افسري كه مسئول روابط عمومي بود كردم تا علت اين رفتار را جويا شوم اما او در جواب گفت « فضولي موقوف ، هرچه تيمسار گفت همان است . اگر هم يك كلمه اين ور و آن ور كنيد پدرتان را در مي آورم »
اينگونه برخورد مستبدانه چنان خشمي در وجودم پديد آورد كه طي سالها به عقده اي در دلم تبديل شده بود . با خود مي گفتم آيا روزي خواهد رسيد كه اين بار سنگين را از دل بردارم و تلافي چنين حقارتي را بكنم . سابقه ذهني كه از جلادي هاي آزموده داشتم هم مزيد برعلت شد .
سالها گذشت تا فرصت تلافي پيش آمد . نوبت نخست وزيري به دكتر علي اميني رسيده بود. وزير دادگستري نورالدين الموتي بود كسي كه زماني جزو گروه معروف « 53 نفر » به حساب مي آمد . من آن زمان خبرنگار حوادث كيهان بودم و مي ديدم سرتيپ آزموده را گاه گاه به دادگستري احضارش مي كنند و بازپرس از او بازجويي مي كند .
احضار آزموده با آن همه جلادي ها براي خبرنگاران جالب بود . يك روز به روابط عمومي دادگستري رفتم و از مسئول آن « هدايت الله متين دفتري » درخواست ملاقات با وزير دادگستري كردم . متين دفتري به من گفت مي داني كه در اتاق وزير دادگستري باز است و هر ساعتي خواستي مي تواني به ديدنش بروي . وزير سرگرم خوردن ناهار بود كه مرا به حضور پذيرفت . او با لبخندي پرسيد :
- باز چه خبر شده ؟
من كه نميخواستم با ورود ناگهاني به اصل موضوع با واكنش منفي وزير روبرو شوم به طرح مسائل عادي دادگستري پرداختم تا در فرصتي مناسب سئوال اصلي ام را در ارتباط با احضار سرتيپ آزموده مطرح كردم . وزير كه در جريان بحث و گفت و گو به هيجان آمده بود آنچهرا كه دادگستري پنهان مي كرد بر زبان آورد . الموتي با چهره اي برافروخته گفت :
- آزموده را مي گويي ؟ اين مرد آيشمن ايران است . اين بي رحم چه جوانان بي گناهي را كه به كشتن نداده است . ميدانيد چه كار مي كرد ؟ دستور ميداد زندانيان سياسي را شبانه دسته دسته با هواپيما به حوالي قم برده و درياچه نمك قم بيندازند .
وزير دادگستري آنگاه به شرح جنايات آزموده پرداخت و من سراپا گوش بودم تا كلمات را به ذهن بسپارم .
ساعت يك بعد از ظهر بود كه به دفتر روزنامه بازگشتم و اين مصاحبه اختصاصي را چاپ كردم . آن روز عصر ، كيهان با تيتر درشتي در صفحه اول از قول وزير دادگستري نوشت « آزموده ، آيشمن ايران است »
با انتشار اين شماره كيهان ، خبر چون بمب در تهران تركيد و مردم براي خريد روزنامه هجوم آوردند . در همين لحظات ماموران امنيتي به كيوسكهاي روزنامه فروشي ريختند و شروع به جمع آوري روزنامه كيهان كردند. ساعتي بعد دولت يك اعلاميه رسمي از راديو پخش كرد كه روزنامه كيهان به خاطر چاپ يك خبر دروغ توقيف و از انتشار آن جلوگيري مي شود . انتشار اين اعلاميه جامعه را تكان داد. چند روز بعد دانشجويان دانشگاه تهران در حالي كه صفحه اول روزنامه كيهان را تبديل به پلاكاردهايي كرده بودند در پشت درهاي بسته دانشگاه شروع به تظاهرات كردند و انبوه مردم از پشت ميله ها به حمايت از آنان پرداختند. ماموران رژيم نيز به آنان يورش مي بردند .
دولت اميني ادعا كرده بودكه وزير دادگستري چنين مصاحبه اي نكرده است . در اين صورت من به خاطر انتشار خبري كه اميني آنرا دروغ خوانده بود بايد روانه زندان مي شدم . تنها گواه من مسئول روابط عمومي دادگستري بود كه به حمايت از من ( و البته به زيان وزارت دادگستري ) با شهامت اعلام كرد كه سرتيپ اين مصاحبه را انجام داده و حاضر نيست اعلاميه دولت را تاييد كند . وزير دادگستري نيز به روابط عمومي پيغام داد كه در هر محكمه اي لازم باشد حاضر مي شود و انجام مصاحبه را تاييد مي كند . با اين واكنش روابط عمومي دادگستري ، وزير وقت و البته فشار مردمي ، دولت اميني كوتاه آمد و سرانجام به روزنامه كيهان پس از دو روز توقيف اجازه انتشار داده شد
خاطرات مطبوعاتي ، سيد فريد قاسمي ، نشر آبي ، 1383 ، ص 138
در جريان اين كشتارهاي بي رحمانه يك روز از روابط عمومي دادستاني ارتش به روزنامه كيهان خبر رسيد كه فرداتيمسار (سرتيپ حسين آزموده) مصاحبه مطبوعاتي دارد. من در آن زمان (سال 1336) خبرنگار حوادث روزنامه كيهان بودم. در آن روز خبرنگاري كه به حوزه ارتش سر مي زد در مرخصي بود و در نتيجه مرا كه جوان 18 ساله اي بودم به مصاحبه تيمسار فرستادند .
در روابط عمومي دادستاني نظامي خبرنگاران دور تا دور اتاق نشسته بودند. ساعتي گذشت تا تيمسار آمد و با ترش رويي بي آنكه سلامي بكند در صدر مجلس نشست و خطاب به جمع خبرنگاران با تحكم گفت : «بنويسيد : س ( يعني سئوال )» او سئوالي در باره زندانيان سياسي مطرح كردو بعد افزود : « بنويسيد : ج (يعني جواب) » تيمسار بعد از چند سين و جيم كاغذهايش را جمع كرد و رفت .
من كه از اين نوع مصاحبه به حيرت افتاده بودم رو به افسري كه مسئول روابط عمومي بود كردم تا علت اين رفتار را جويا شوم اما او در جواب گفت « فضولي موقوف ، هرچه تيمسار گفت همان است . اگر هم يك كلمه اين ور و آن ور كنيد پدرتان را در مي آورم »
اينگونه برخورد مستبدانه چنان خشمي در وجودم پديد آورد كه طي سالها به عقده اي در دلم تبديل شده بود . با خود مي گفتم آيا روزي خواهد رسيد كه اين بار سنگين را از دل بردارم و تلافي چنين حقارتي را بكنم . سابقه ذهني كه از جلادي هاي آزموده داشتم هم مزيد برعلت شد .
سالها گذشت تا فرصت تلافي پيش آمد . نوبت نخست وزيري به دكتر علي اميني رسيده بود. وزير دادگستري نورالدين الموتي بود كسي كه زماني جزو گروه معروف « 53 نفر » به حساب مي آمد . من آن زمان خبرنگار حوادث كيهان بودم و مي ديدم سرتيپ آزموده را گاه گاه به دادگستري احضارش مي كنند و بازپرس از او بازجويي مي كند .
احضار آزموده با آن همه جلادي ها براي خبرنگاران جالب بود . يك روز به روابط عمومي دادگستري رفتم و از مسئول آن « هدايت الله متين دفتري » درخواست ملاقات با وزير دادگستري كردم . متين دفتري به من گفت مي داني كه در اتاق وزير دادگستري باز است و هر ساعتي خواستي مي تواني به ديدنش بروي . وزير سرگرم خوردن ناهار بود كه مرا به حضور پذيرفت . او با لبخندي پرسيد :
- باز چه خبر شده ؟
من كه نميخواستم با ورود ناگهاني به اصل موضوع با واكنش منفي وزير روبرو شوم به طرح مسائل عادي دادگستري پرداختم تا در فرصتي مناسب سئوال اصلي ام را در ارتباط با احضار سرتيپ آزموده مطرح كردم . وزير كه در جريان بحث و گفت و گو به هيجان آمده بود آنچهرا كه دادگستري پنهان مي كرد بر زبان آورد . الموتي با چهره اي برافروخته گفت :
- آزموده را مي گويي ؟ اين مرد آيشمن ايران است . اين بي رحم چه جوانان بي گناهي را كه به كشتن نداده است . ميدانيد چه كار مي كرد ؟ دستور ميداد زندانيان سياسي را شبانه دسته دسته با هواپيما به حوالي قم برده و درياچه نمك قم بيندازند .
وزير دادگستري آنگاه به شرح جنايات آزموده پرداخت و من سراپا گوش بودم تا كلمات را به ذهن بسپارم .
ساعت يك بعد از ظهر بود كه به دفتر روزنامه بازگشتم و اين مصاحبه اختصاصي را چاپ كردم . آن روز عصر ، كيهان با تيتر درشتي در صفحه اول از قول وزير دادگستري نوشت « آزموده ، آيشمن ايران است »
با انتشار اين شماره كيهان ، خبر چون بمب در تهران تركيد و مردم براي خريد روزنامه هجوم آوردند . در همين لحظات ماموران امنيتي به كيوسكهاي روزنامه فروشي ريختند و شروع به جمع آوري روزنامه كيهان كردند. ساعتي بعد دولت يك اعلاميه رسمي از راديو پخش كرد كه روزنامه كيهان به خاطر چاپ يك خبر دروغ توقيف و از انتشار آن جلوگيري مي شود . انتشار اين اعلاميه جامعه را تكان داد. چند روز بعد دانشجويان دانشگاه تهران در حالي كه صفحه اول روزنامه كيهان را تبديل به پلاكاردهايي كرده بودند در پشت درهاي بسته دانشگاه شروع به تظاهرات كردند و انبوه مردم از پشت ميله ها به حمايت از آنان پرداختند. ماموران رژيم نيز به آنان يورش مي بردند .
دولت اميني ادعا كرده بودكه وزير دادگستري چنين مصاحبه اي نكرده است . در اين صورت من به خاطر انتشار خبري كه اميني آنرا دروغ خوانده بود بايد روانه زندان مي شدم . تنها گواه من مسئول روابط عمومي دادگستري بود كه به حمايت از من ( و البته به زيان وزارت دادگستري ) با شهامت اعلام كرد كه سرتيپ اين مصاحبه را انجام داده و حاضر نيست اعلاميه دولت را تاييد كند . وزير دادگستري نيز به روابط عمومي پيغام داد كه در هر محكمه اي لازم باشد حاضر مي شود و انجام مصاحبه را تاييد مي كند . با اين واكنش روابط عمومي دادگستري ، وزير وقت و البته فشار مردمي ، دولت اميني كوتاه آمد و سرانجام به روزنامه كيهان پس از دو روز توقيف اجازه انتشار داده شد
خاطرات مطبوعاتي ، سيد فريد قاسمي ، نشر آبي ، 1383 ، ص 138