مادۀ مخدر به لوسی این قدرت را می‌دهد که از تمام ظرفیت مغز خود استفاده کند. ایراد مهم فیلم، در این است که چطور یک مادۀ مخدر که همچون شراب فعالیت مغز را کاهش می‌دهد، در اینجا قدرت مغز را بالا می‌برد؟! مضافاً که نظریه پروفسور نورمن در این فیلم، مبتنی بر انکار روح است.

گروه فرهنگی مشرق ـ فیلم لوسی (2014) Lucy آخرین ساختۀ لوک بسون و نوشتۀ خود او، از سوم مرداد (25 ژوئیه) در سینماهای امریکای شمالی بر پرده رفته است. بودجۀ ساخت لوسی، چهل میلیون دلار بوده و محصول مشترک کمپانی یونیورسال و فرانسه است. فیلم، در سینماهای امریکا 125 میلیون دلار فروش کرد و اکران آن هنوز در سینماهای دنیا ادامه دارد. امتیاز مخاطبان سایت IMDb برای این فیلم تاکنون 5ر6 از 10 بوده است و منتقدان سایت متاکریتیک 61 از 100.

*******

فیلم لوسی، ماجرای دختری به نام لوسی است که به سبب ورود ناخواستۀ یک نوع ماده مخدر جدید و بسیار قوی به بدنش، ارتقاء ذهنی می‌یابد و قدرت‌های تازه‌ای پیدا می‌کند و در نهایت از قالب ماده خارج شده، خداگونه می‌شود. این فیلم، حاوی نظریه‌های اثبات نشدۀ علمی است و فیلمسازان سعی کرده‌اند که آن نظریه‌ها را دراماتیزه کنند و البته تا حدّی نیز از عهده برآمده‌اند.


خلاصه داستان

در تایوان، لوسی (اسکارلت یوهانسون) به طور ناخواسته یک کیف با محتوای نامعلوم را به مقصد می‌رساند. گیرنده به نام جانگ (چوی مین‌سیک)، با گانگسترهایش او را دستگیر می‌کنند. کیف، حاوی چهار بسته مادۀ مخدر بسیار قوی به نام CPH4 است. آنها بسته‌ها را از طریق جراحی، در شکم لوسی و سه نفر دیگر قرار می‌دهند تا به لندن، پاریس، برلین و رم بفرستند. به دلیل ضربۀ یکی از مهاجمان، بستۀ داخل شکم لوسی پاره شده و جذب بدن او می‌شود.

به طور موازی، ما سخنرانی پروفسور ساموئل نورمن (مورگان فریمن) را در پاریس می‌شنویم. او استاد زیست‌شناسی است و نظریه‌اش این است که دلفین‌ها از بیست درصد ظرفیت مغزشان استفاده می‌کنند و ما انسان‌ها حداکثر از ده درصد مغزمان. اگر این مقدار افزایش یابد انسان قادر خواهد بود در اشیاء و انسان‌های دیگر تصرف کند و آنها را کنترل نماید.

نوشته‌ای درج می‌شود: 20%. لوسی با این قدرت، از دست مأموران می‌گریزد و در بیمارستان کیسۀ مادۀ مخدر را از بدنش خارج می‌کند. دکتر جراح، اطلاعاتی در مورد این ماده می‌دهد که قدرت بمب اتم دارد و جنین در هفتۀ ششم عمرش، مقدار ناچیزی از آن را جذب می‌کند تا استخوان‌هایش رشد کنند.


لوسی با جست‌وجوی اینترنتی، پروفسور نورمن را می‌شناسد و با او در پاریس تماس می‌گیرد و خود را معرفی می‌کند و اینکه قادر است در امواج نیز تصرف کند. لوسی ناگهان در تلویزیون اتاق نورمن ظاهر می‌شود. او به پاریس می‌رود لکن در هواپیما ناچار می‌شود مقدار دیگری از آن مادۀ مخدر را استفاده کند (40%). با یک پلیس به نام دل‌ریو تماس می‌گیرد و اطلاعات سه نفر دیگر را می‌دهد و آنها دستگیر می‌شوند. لکن گروه تایوانی به بیمارستان حمله کرده و مواد استخراج‌شده را می‌دزدند. لوسی از راه رسیده،‌ مواد را می‌گیرد و به ملاقات پروفسور نورمن می‌رود (60%). او توانایی‌های خود را معرفی می‌کند و در نهایت از آنها می‌خواهد که مواد را به او تزریق کنند. گروه مهاجم برای قتل لوسی و به دست آوردن مواد آمده‌اند. لوسی به توانایی 99% مغز می‌رسد. او در زمان سفر می‌کند و در عصر دایناسورها به یک میمون اولیه اشاره‌ای دارد (یادآور تابلوی میکل آنژ). او ناگهان به آسمان می‌رود و سپس به زمان حال بازمی‌گردد و 100%. لوسی ناگهان ناپدید می‌شود و از دست جانگ می‌رهد. دل‌ریو، جانگ را می‌کشد و از پروفسور می‌پرسد لوسی کجاست؟ پیامکی می‌آید که لوسی در آن نوشته است: «من همه جا هستم!»


معرفی کارگردان

لوک بسون فقط پانزده فیلم سینمایی کارگردانی کرده است لکن نویسندۀ 54 فیلم یا سریال بوده است که از مشهورترین آنها می‌توان به فیلم‌های تاکسی (چهار قسمت)، ربوده‌شده (دو قسمت) Taken و ترانسپورتر (چهار قسمت) اشاره کرد. بسون در سال 2000 یک کمپانی فیلمسازی به نام «شرکت اروپایی» (EuropaCorp) تأسیس کرد که در آن 113 فیلم تاکنون تولید شده است.

مشهورترین فیلم‌های ساخته شده توسط لوک بسون عبارتند از: حرفه‌ای/ لئون (1994)، عنصر پنجم (1997)، ژاندارک (1999)، آنجلا (2005) و لوسی (2014).

جانگ (چوی مین‌سیک)، سردستۀ گانگسترها و قاچاقچیان تایوانی


نقد و نظر

یکی از شاخصه‌های فیلم و سریال‌های امریکایی، «نظریه داشتن» آنها است. موفقیت فیلمنامه‌نویس‌های مهم هالیوودی در این است که یک تئوری از علوم تجربی را در قالب درام و قصه، صورت‌پردازی می‌کنند. البته این کار به راحتی میسر نمی‌شود لذا استودیوهای فیلمسازی هالیوود برای چنین هدف مهمی، از 5 تا 20 درصد از هزینۀ فیلم را به فیلمنامه اختصاص می‌دهند. آنها برای نگارش چنین فیلمنامه‌هایی، از یک گروه تحقیقاتی با تخصص‌های مختلف بهره می‌برند. از میان مشهورترین و تحسین‌شده‌ترین فیلم‌های نظریه‌پرداز، می‌توان به ماتریکس (1999)، باشگاه مشت‌زنی (1999)، آواتار (2009) و سرآغاز/ تلقین (2010) اشاره کرد. در عوض فیلم‌های اروپایی سبک رئالیسم و بیان هنری را بیشتر می‌پسندند.

لوک بسون، یکی از خوش‌قریحه‌ترین فیلمنامه‌نویسان و کارگردانان فرانسوی است که سبک فیلمسازی امریکایی را برای خود برگزیده است. موفقیت فیلم لئون (1994)، راه این کارگردان را در هالیوود هموار کرد و او فیلم عنصر پنجم (1997) را در آنجا ساخت. و فیلم لوسی بیش از همه به عنصر پنجم شبیه است.

فیلمنامۀ لوسی مانند تمام فیلم‌هایی که لوک بسون کارگردانی کرده، نوشتۀ خود اوست. فیلم، از تایوان شروع می‌شود و لوسی که معلوم نیست چرا برای تحصیل به آنجا رفته، ناخواسته به صید عده‌ای گانگستر می‌افتد که می‌خواهند چهار بسته از یک مادۀ مخدر جدید را به اروپا قاچاق کنند. جذب ناخواستۀ مقداری از این ماده قوی در بدن لوسی، او را به یک موجود برتر ارتقاء می‌دهد، موجودی که می‌تواند به راحتی در اشیاء و انسان‌ها تصرف کند. لوسی در نهایت با تزریق آن چهار بسته به خود، ظرفیت مغز خود را به صد درصد می‌رساند و ناگهان غیب می‌شود. در انتها، او در دنیای خیالی علم تجربی به «خدای خالق» تبدیل شده است!


فیلمساز، دو نشانه برای خداگونه شدن لوسی به دست داده است:

1. بیان تمثیلی: لوسی به زمان دایناسورها می‌رود و با میمونی که در حال آب خوردن است روبه‌رو می‌شود. او به مانند نقاشی میکل آنژ از خلقت آدم(ع)، انگشت خود را به سوی آن میمون می‌برد و ناگهان به سمت آسمان (جایگاه خداوند) صعود می‌کند.

2. بیان ساده: پیامک انتهایی لوسی به پلیس که «من همه جا هستم».


فیلم در انتها، نظریۀ داروین را با ماجرای آفرینش حضرت آدم(ع) که در تورات و قرآن آمده است در هم می‌آمیزد. راهی که برخی دانشمندان دیندار برای جمع این دو نظریه یافته‌اند این است که نظریۀ تکامل را قبول کنند و ماجرای خلقت انسان نخستین را نیز بر آن بیافزایند. به عبارت دیگر، خداوند سلول اولیه را آفریده و «تکامل» به تدریج شکل گرفته است. در نهایت، خداوند یکی از میمون‌ها را به بهشت برده، به حضرت آدم(ع) ارتقاء می‌دهد و به زمین بازمی‌گرداند! این نظریه گرچه ممکن است با تورات خلاصه‌شدۀ کنونی در تضاد نباشد ولی با قرآن کریم هماهنگ نیست. زیرا قرآن تأکید دارد که حضرت آدم(ع) از گِل آفریده شد و به حضرت عیسی(ع) که بدون پدر متولد شده، شبیه است (آل‌عمران/ 59).

علاوه بر نظریۀ داروین، نظریۀ دیگری نیز به نام «ظرفیت مغز» در این فیلم مطرح می‌شود که ما آن را از زبان پروفسور نورمن می‌شنویم. این نظریه حاکی است که انسان‌ها حداکثر از ده درصد ظرفیت مغز خود استفاده می‌برند ولی اگر بر تمام ظرفیت مغز خود مسلط شوند، ابدی و بی‌نهایت می‌شوند. مادۀ مخدر به لوسی این قدرت را می‌دهد که از تمام ظرفیت مغز خود استفاده کند.

ایراد مهم فیلم، در این است که چطور یک مادۀ مخدر که همچون شراب فعالیت مغز را کاهش می‌دهد، می‌تواند قدرت مغز را ارتقاء دهد؟! مضافاً که نظریه پروفسور نورمن در این فیلم، مبتنی بر انکار روح است. باید یادآور شد که انسان نه با مغز، بلکه به وسیله «روح» است که ادراک می‌کند. در واقع مغز، ابزار روح است آنچنانکه چشم‌ها و گوش‌ها ابزار بینایی و شنوایی هستند. چرا یک مرده، قادر به دیدن و شنیدن و خندیدن یا گریستن نیست؟ چون اینها از افعال روح هستند و فرد مرده گرچه مغز دارد ولی روح ندارد.

از کلود برنارد (1878-1813) Claude Bernard فیزیولوژیست متبختر فرانسوی که در علم تشریح، تجربیاتی کسب کرده بود نقل شده است که می‌گفت: من تا «روح» را در زیر چاقوی جراحی ام حسّ نکنم آن را باور نخواهم کرد. متأسفانه باید گفت که علم تجربی هنوز هم وجود روح را قبول نکرده است. به همین دلیل دانشمندان علوم تجربی، «عقل» را که از مشخصات انسان است به «هوش» ــ که در همه حیوانات وجود دارد ــ تقلیل داده‌اند.

فیلم لوسی از جهت مضمون به فیلم راز کیهان (2001: یک ادیسۀ فضایی) ساختۀ استنلی کوبریک شبیه است. راز کیهان بر مبنای داستانی از آرتور سی. کلارک سعی داشت تا به یکی از ابهامات نظریۀ تکامل یعنی چگونگی پیدایش حیات در کرۀ زمین جواب گوید. کوبریک نیز از میمون‌ها آغاز می‌کند و در ادامه به این نتیجه می‌رسد که حیات از کرات دیگر به زمین آمده است. دلیل این موضوع آن است که دانشمندان یک سنگ عجیب در کره ماه می‌یابند که وقتی می‌خواهند آن را سوراخ کنند موجی را به فضا می‌فرستد تا به کسانی که آن را بنیان نهاده‌اند خبر دهد که بشر توانسته به قمر زمین پا بگذارد. ما نمونه‌ای از این سنگ را در ابتدای فیلم در عصر میمون‌ها نیز دیده بودیم که اسباب آموزش آنها شده بود. به این ترتیب، یک سفینه مجهز در جهت آن موج و به سمت موجودات فضایی ارسال می‌شود که حامل پنج فضانورد است. چهار نفر از آنها به دلیل طغیان رایانه مرکزی سفینه می‌میرند. اما قهرمان فیلم وارد تونل ستاره‌ای می‌شود و در نهایت توسط موجودات فضایی به یک نوزاد تبدیل شده، به زمین بازگردانده می‌شود. در فیلم لوک بسون نیز می‌بینیم که لوسی بعد از اشارۀ انگشت به آن میمون اولیه، به سمت آسمان می‌رود و همان جایگاه و منظر را در آسمان می‌یابد.

فیلم راز کیهان (1968)، که با میمون اولیه آغاز می‌شود و با اَبَرانسان ختم می‌گردد


در خصوص نام لوسی برای این قهرمان نیز باید تأمل کرد. در سال 1974 اسکلت یک زن باستانی در اتیوپی کشف شد که نام او را با اقتباس از یکی از آلبوم‌های موسیقی بیتل‌ها، «لوسی» گذاشتند. ریچارد در ابتدای فیلم در صحبت با لوسی، به این جسد که در موزه دیده است اشاره می‌کند و ما نیز همان لحظه، تصویری از آن را می‌بینیم. لوسی در آخرین دقیقه از فیلم، در مقابل همان میمون می‌نشیند و او را به انسان تبدیل می‌کند، جالب توجه اینکه ما در اولین نمای فیلم نیز همین میمون را در حال آب خوردن از رودخانه دیده بودیم.

کلمه لوسی «Lucy» از کلمه «Lucia» در زبان لاتین مشتق شده و از این معانی برخوردار است: "نور؛ آورنده نور؛ کسی که دانش (معرفت) را برای بشر می‌آورد."1 باید توجه کرد که این اوصاف، در تورات و کتب انبیاء در وصف «مخلوق اول» آمده است؛ روح یک انسان، که قبل از هر چیزی آفریده شد و خداوند او را رئیس این جهان کرد. در کتاب عهدین با این عناوین از او یاد شده است: نور و مخلوق اول (سفر پیدایش 1/ 3)، عقل کل (امثال سلیمان 8/ 1)، مبدأ آفرینش (امثال 8/ 22)، منجی جهان (مزامیر 18/ 49)، روح خداوند (اشعیاء 40/ 13)، لوگوس/ عقل کل (که به اشتباه «کلمه» ترجمه شده) (انجیل یوحنا 1/ 1 تا 5)، رئیس این جهان (یوحنا 14/ 30) و... قرآن کریم، این انسان را که قبل از حضرت آدم(ع) آفریده شده با اصطلاح «خلیفة الله» معرفی کرده است (بقره/ 30 و 39). او آخرین پیامبر خدا است و تا قبل از آنکه به طور جسمانی به این دنیا آید شاهد و ناظر فعّالِ اعمال بشر بوده است. او بعد از حیات مبارکش مقام خود را به دوازده فرزندش به میراث می‌دهد و آنها تا پایان دنیا، رئیس این جهان باقی خواهند ماند. و چون حکم پسر همانند پدر است لذا حضرت رسول الله(ص) به درستی می‌تواند در روز قیامت بر همه انسان‌ها داوری کند. زیرا که آن حضرت، داور روز جزا نیز هست (نگا. انجیل متی 25/ 31 تا 46 - رومیان 14/ 10 - 2 قرنتیان 5/ 10).

اما باید توجه کرد که نام لوسی (Lucy) از لوسیفر (Lucifer) نیامده است. «لوسیفر» یکی از اوصاف زیبای ابلیس بود قبل از آنکه افول کند. این نام به معنی ستاره صبحگاهی (زهره) است که در میان ستارگان درخشش بیشتری داشته و دارد. می‌خواستم بگویم که نام لوسی چرا برای این شخصیت که در انتها از دهانش نور می‌ریزد و به نور تبدیل می‌شود، انتخاب شده که اجمالاً ‌گفتم. فیلم دارد با این شخصیت، یک نوع دین جعلی را بر پایه علوم تجربی بنیان می‌گذارد. 

از کارل مارکس نقل شده است که می‌گفت: «دین، افیون توده‌ها است». به این معنی که دین برای عوام الناس همچون تریاک، تخدیرکننده است و آنها را به خلسه فرو می‌برد و قدرت تفکرشان را می‌گیرد. در حالیکه ما عکسِ این موضوع را در فیلم لوسی می‌بینیم. زیرا در اینجا افیون، همچون یک دین جدید ظهور می‌کند و برای بشر، خدای جدیدی از جنس مؤنث می‌آفریند!

به تفکرات فمینیستی موجود در فیلم نیز می‌توان پرداخت، مخصوصاً که قهرمانان فیلم‌های لوک بسون اصولاً زن هستند: نیکیتا (1990)، ماتیلدا در لئون (1994)، لیلو در عنصر پنجم (1997)، ژاندارک (1999)، آنجلا (2005)، سانسوکی در فیلم بانو (2011). لوسی در اواخر این فیلم، به یک ارتش تک‌نفره تبدیل می‌شود و یک‌تنه با عدۀ زیادی از گانگسترها می‌جنگد. اما آنچه وجه فمینیستی فیلم را افزایش می‌دهد خداگونه شدن لوسی است و میمون مؤنثی را که او به انسان تبدیل می‌کند. نام آن میمون نیز آنچنانکه در موزه دیده‌ایم «لوسی» است.

اگر این فیلم را یک امریکایی می‌ساخت بسیار محتمل بود که آن را به یک فیلم در ژانر علمی ـ تخیلی تبدیل کند. هنر لوک بسون آن بوده است که این فیلمنامه را به عالم واقع پیوند بزند و آن را باورپذیر نماید. و فیلم از قضا به همین سبب خطرناک است. چون برخی مخاطبان عام که علوم تجربی را عین واقعیت می‌بینند ممکن است با استناد به این فیلم به مواد مخدر اقبال کنند. لهذا اگر روزی کشف شود که لوک بسون از برخی کارتل‌های مواد مخدر برای ساخت این فیلم حق حساب گرفته است بنده تعجب نخواهم کرد.

لوسی در حال خواندن امواج موبایل


ایرادها و نواقص

1. اگر کسی همچون بنده، نظریات مطرح‌شده در فیلم را نپذیرد با آن ارتباط برقرار نخواهد کرد.

2. لوسی به قدرت‌های فوق العاده‌ای دست یافته است و می‌تواندمثلاً بر جاذبه غلبه کند و دشمنانش را با یک نگاه، به سقف بچسباند ولی عجیب است که برای رفتن به دانشگاه، به جای «طیّ الارض» رانندگی می‌کند.

3. فیلم عملاً تبلیغ کنندۀ مواد مخدر است. در حالیکه مواد مخدر همانطور که از نامشان پیدا است «تخدیر» می‌کنند و انسان را به عالم هپروت می‌برند، نه اینکه او را به سمت عالم واقع و حقیقت راهبر شوند.

4. فیلمساز، شبه‌علم (خرافات در ظاهر علمی) را به جای علم ترویج می‌کند.

5. فیلم خاستگاه مواد مخدر را در شرق (تایوان) معرفی می‌کند. در حالیکه خاستگاه مواد مخدر صنعتی، در غرب است و نه در شرق (آسیا).

پروفسور ساموئل نورمن (مورگان فریمن) صاحب نظریۀ ظرفیت مغز


نگاهی به نظریۀ تکامل (داروینیسم)

بنیان اصلی فیلم لوسی، نظریۀ اثبات‌نشدۀ تکامل از داروین است. در علوم تجربی هنوز وجود خداوند به عنوان آفرییندۀ جهان پذیرفته نشده است چون اصولاً خداوند به تجربه و آزمایش درنمی‌آید. لهذا نظریۀ تکامل با وجود اینکه بارها به انحای مختلف ابطال شده چون جایگزین دیگری برای آن وجود ندارد، هنوز مورد استناد قرار می‌گیرد.

طبق نظریه تکامل، حیات در کرۀ زمین از یک سلول آغاز شده و انواع مختلف حیوانات به تدریج با تبدیل شدن به یکدیگر، پدید آمده‌اند. انسان نیز در انتهای یکی از این زنجیره‌ها بر اثر تبدّلِ نوعی از میمون، به وجود آمده است. گونه‌های ناقص‌تر و ضعیف‌تر منقرض می‌شوند و گونه‌های قوی‌تر و کامل‌تر باقی می‌مانند.

عنصر بسیار مهم در این نظریه، «زمان» است که به طور خطی در نظر گرفته می‌شود. لذا هر چه زمان به جلو می‌رود موجودات، کامل‌تر و هوشمندتر می‌شوند. به عبارت دیگر، انسان امروز از انسان چهار هزار سال قبل، کامل‌تر و هوشمندتر است.

البته این نظریه با قرآن سازگار نیست. مثلاً حضرت ابراهیم(ع) در چهار هزار سال پیش به مقاماتی دست یافته است که هیچ انسانی بجز حضرت رسول الله(ص) به آن دست نیافته‌. لذا است که قرآن حضرت ابراهیم(ع) را الگوی بشریت معرفی می‌کند (ممتحنه/ 4).

ادیان حقیقی به جای زمان خطی، زمان دوره‌ای را مطرح می‌کنند. لذا اینطور نیست که همواره بشر رو به ترقی و تکامل باشد. بشر به طور کلی به سمت تکامل می‌رود اما دوران‌هایی هم هست که بشر افول دارد و پس‌رفت می‌کند. چنانکه عصر کنونی از بدترین اعصار تاریخ بشر است ولیکن بشر خود را دانشمندتر از همه وقت می‌شمرد. قرآن اشاراتی دارد که در سابق، اقوام بسیار زورمند بوده‌اند که اکنون منقرض شده‌اند. به این نمونه توجه کنید:

أ وَ لَمْ يَسِيرُواْ فىِ الْأرْضِ فَيَنظُرُواْ كَيْفَ كاَنَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ و كاَنُواْ أَشَدَّ مِنهُْمْ قُوَّةً وَ مَا كاَنَ الله لِيُعْجِزَهُ مِن شی‏ْءٍ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ لَا فىِ الْأَرْضِ إِنَّهُ كاَنَ عَلِيمًا قَدِيرًا (فاطر/ 44).

آيا در زمين نمى‏‌گردند تا ببينند كه عاقبت مردمى كه پيش از آنها بوده‌‏اند و نيرويى بيشتر داشته‏‌اند به كجا كشيد؟ هيچ چيز در آسمان‌ها و زمين نيست كه خدا را ناتوان سازد. زيرا او دانا و تواناست.

به این موضوع در قرآن به انحاء مختلف اشاره شده است. مشابهتاً نگا. اعراف/ 69 ـ غافر/ 21 ـ قصص/ 78 ـ محمد/ 13


زنجیرۀ تکامل داروین، حلقه‌های مفقوده‌ای دارد که برخی از آنها عبارتند از:

1. چگونه طی فرایند مهبانگ (big bang)، سلول اولیه از مادۀ بی‌جان به وجود آمده است؟

2. یافت نشدن موجودات ناقص در تحقیقات باستان‌شناسی دلالت دارد که نظریۀ انتخاب اصلح نمی‌تواند صحیح باشد

3. «هوش» در انسان چگونه به وجود آمده است؟ («عقل» یا آنچه دانشمندان «هوش» می‌نامند از اختصاصات بشر است).

4. از آنجا که طبیعت شعور ندارد تا کمال و نقص را بشناسد پس چگونه تکاملات پدیدآمده در یک موجود برای نسل‌های آینده حفظ می‌شود؟


امیر اهوارکی


پانوشت:

1. Lareina Lure, Name your Baby, Bantam Book, 1976, P.70:

LUCY - (Latin) Lucia.  "light, bringer of light". One who brings knowledge to humanity.