گروه فرهنگی مشرق ـ برنامه «هفت» در شامگاه جمعه نهم آبان تریبونی برای سخنان غیرمتعارف تهمینه میلانی شد و او واضحترین عقاید مردم مسلمان کشورمان را قربانی شیفتگیاش به مدرنیته کرد. موضوع اصلی سخنان میلانی، حقوق زنان در خانواده بود که ایشان آن را موضوعی اجتماعی میدانست. اما به نظر ما حقوق زوجین در خانواده، یک مقوله دینی و حقوقی است و هر کسی حق اظهار نظر در آن را ندارد.در این مقال، سخنان او را که علیه دین و فرهنگ ایرانی ادا شد از منظر دینی نقد خواهیم کرد.
********
برای اینجانب که علاوه بر سینما دربارۀ حقوق «زن و مرد در ازدواج» تحقیق کرده و قلم میزنم، وجود تهمینه میلانی با این عقاید عجیب یک پدیدۀ نادر و مورد مطالعه است. خصوصاً که او افراطیتر از هر فمینیستی بدون هیچ رحم و مروّتی به دشمنی با مردان ــ یعنی نیمی از انسانها ــ کمر بسته است. هیچ حقی از حقوق مردان نیست که او آن را مایملک زنان نکرده باشد. گوئیا مردان آفریده شدهاند تا خادم زنان باشند.
خیلی واضح است که خانم میلانی، دارد دنیا را مطابق قوارۀ خود قالب میزند. سینمای داستانی، به او این توان را داده تا تخیلاتش را جان ببخشد، شخصیتهایش را در دنیای ذهن خود خلق کند، عقاید بدعتآمیز خود را در دهان زنان بگذارد و مردان فیلمش را به سان آرزوهایش تحقیر کند. اما ظاهراً همۀ اینها هم نتوانسته ایشان را راضی کند. او مثلاً چه آرزویی میتوانست داشته باشد؟ اگر نمیتوانیم با بیل به فرق تمام مردان بزنیم تا فمینیست شوند لااقل جمشید هاشمپور را که نمادی از مردانگی در سینمای ایران است به فیلم واکنش پنجم (1381) دعوت میکنم تا به نیابت از همۀ مردان، با بیل به سرش بکوبیم تا ضرب شست فمینیستها، به دستشان بیاید!
انسان چه بلایی میتواند بر سر خودش آورده باشد که تا این حد، از مسیر اعتدال و انصاف دور بیفتد؟ چرا مردهای فیلمهای میلانی، زنصفت هستند، صداهایی نازک دارند، میترسند، گریه میکنند و به مادرانشان وابستهاند؟ ولی در عوض، زنان فیلمهای او شبیه به مردانند: قوی، بااراده، جنگجو، با صدایی محکم، اهل گریه نیستند، در هنرهای رزمی (مانند کاراته) تبحر دارند، و در همه چیز مستقلاند؛ شغل، درآمد و حتی علاقه به همسر و فرزند. (فمینیسم به زنان میآموزد که حتی عاشق همسر و فرزندان خود نشوند چون ممکن است مانع از استقلال آنها شود!!!)
اگر دقت کرده باشید در فیلمهای میلانی فقط آن مردانی مورد تمجید واقع میشوند که طرفدار حقوق زنان باشند. مانند آن ضرب المثل امریکایی که میگوید: «سرخپوستِ خوب، سرخپوستِ مرده است». مثلاً در فیلم تسویه حساب (1388) (که عنوان «سخیفترین فیلم سینمای ایران» برازندۀ آن است) دوازده مرد وجود دارند که فقط یکی از آنها دچار فساد نمیشود، که از قضای روزگار نقش او را شوهر میلانی (محمد نیکبین) بازی کرده است! به عبارت دیگر: زنده باد خودمان!
کسانی که حتی یک فیلم از تهمینه میلانی دیدهاند مردستیزی او را میشناسند. این دشمنی با مردان، موضوع تکرار شونده همۀ فیلمهای اوست. بعد از اعتراض اینجانب در بهمن 1388 به فیلم تسویه حساب که در سالن کنفرانس جشنواره فجر رخ داد، در همان کاخ جشنواره افراد زیادی به راقم مراجعه نموده و ضمن همرأیی با بنده، نظرات خودشان را ابراز میکردند. اکثراً عقیده داشتند که خانم میلانی و فیلمهایش ارزش نقد ندارند چون از نازلترین سطح هنر نیز بیبهرهاند. اغلب آنها به طور خودآگاه، میلانی و فیلمهایش را از صفحۀ ذهن خود پاک کرده بودند. راقم، از آنها که اغلبشان از منتقدان سینمایی کشورمان بودند دربارۀ منشأ مردستیزی تهمینه میلانی میپرسیدم. پاسخهای جالب توجهی وجود داشت که آنها را میتوان در سه دسته تقسیم کرد:
1. گرایش میلانی به نوع افراطی فمینیسم (فمینیسمِ مردستیز)
2. سابقه سوء ایشان از مردانی که در زندگی دیده است
3. عقدههای روانی خانم میلانی
بیشترین نظرهای ابرازشده، از عقدههای ایشان حکایت داشت. هرچند که این نظر، نوع مؤدبانۀ نظر دوم است. البته از آنجا که عقاید انسان، جزو شخصیت او محسوب میشود لذا استبعادی ندارد که هر سه نظر فوق درست باشد. زیرا خداوند تعالی در قرآن فرموده است: «انسانها مطابق شاکلۀ خود عمل میکنند» (قُل كُلٌّ يَعْمَلُ عَلىَ شاكلَتِهِ ـ إسراء/ 84). یعنی کارهای انسان از نهاد خوب یا بد او، سرچشمه میگیرد. مثلاً برخی انسانها به دنبال ارضای هوسهای خود میروند و در نتیجه، پاکی و صداقت خدادادی را به تدریج از دست میدهند. و لذا به دنبال نظریهای میگردند تا وجود نامتعارف و معوج خود را توجیه کنند. گاهی آن نظریه را در عقاید فیلسوفان و... مییابند و گاهی نیز آن را بدعت میگذارند.
مبلّغ مدرنیسم در برنامۀ هفت
تهمینه میلانی آنقدر در این بیست سال فیلمهای مردستیز ساخت که آمار ازدواج پایین آمد و شمار دختران ترشیده، رو به افزایش گذاشت. حالا ایشان در آخرین فیلم خود برای رفع مشکلات ازدواج، نسخهای به نام آتشبس2 پیچیدهاند: زندگی خود را با طلاق آغاز کنید و یک روانشناس خانگی داشته باشید! فیلمی که بیش از 90 درصد از زمانش با دیالوگ و موعظه پر شده است.
میلانی به بهانۀ اکران آتشبس2 شامگاه جمعه نهم آبان در برنامۀ هفت با محمود گبرلو به گفتوگو نشست و عقاید خود را دربارۀ لزوم مدرنیزاسیون و دست کشیدن از سنتها مطرح کرد.
1. قابلۀ زایمان مدرنیته!
میلانی میگفت که اگر آدمهای سنتی با من همراه شوند زایمان آنها از سنت به مدرنیته، دردی نخواهد داشت!! و او این اصطلاح را برای مردان متعهد به سنتهای ایرانی و اسلامی به کار برد. «سنتها» در منظر میلانی، همان دستورات دین خدا است که مرد و زن باید از آن دست بکشند و به این «پیامبر جدید» ایمان بیاورند! زهی خیال باطل که ما ایمانمان را به این کفریات بفروشیم.
نمیدانم در تعریف زنی که مردان را زن میکند و زنان را مرد، چه باید بگویم. از وظایف زنانگی در نزد میلانی، فقط همین «زایمان» مانده بود که او در این برنامه، آن را نیز به دوش مردان گذاشت. شاید که الگوی پیشرفت در نظر او، رمان دنیای قشنگ نو (1931) نوشتۀ آلدوس هاکسلی باشد که جنینها در دوران آینده در لولۀ آزمایش رشد میکنند و به دنیا میآیند (این کتاب در دهۀ 1360، دو نوبت به فارسی ترجمه شده است).
بیش از سی سال است که پایان دوران «مدرنیسم» اعلام شده است. زنان فمینیستِ مردستیز دهۀ 1960 فرانسه، بعد از بیست سال که به دوران یائسگی رسیده و خود را تنها و بیشوهر و فرزند یافتند عقل به کلهشان برگشت و به بطلان عقاید افراطی خود اذعان کردند. دهۀ 1980 پایان دوران مدرنیته بود و در انتهای همین دهه، دروغ هفتاد سالۀ کمونیسم علن شد و طشت رسوایی آنها از بام به زیر افتاد. اندک اندک مردم در هیئت کلی خود به «پست مدرنیسم» اقبال کردند و به بازخوانی سنتها پرداختند. نتیجۀ یکی از تحقیقات آنها که از بیست سال قبل در خاطرم مانده این است که «قرون وسطی آنطور که تبلیغ میشد چندان تاریک و سیاه نبوده است.» آنها به این نتیجه رسیده بودند که تلاش بشر برای کمتر شدن کارها و رفاه بیشتر و در یک کلام مدرنیته، برای آنها «خوشبختی» نیاورده است و امروزه مردمان از پیشینیان خود خوشبختتر نیستند. خوب! اگر پیروان ادیان تحریف شده به چنین نتیجهای رسیده باشند ما شیعیان چه باید بگوییم؟ ما که الگوهای زندگیمان را در چهارده قرن قبل، در خانۀ پیامبر اکرم(ص) و حضرت امیرالمؤمنین(ع) میجوییم؟
تهمینه میلانی هنوز عقاید پنجاه سال قبل فمینستهارا با رنگ و لعاب تازه به خورد مخاطبانش میدهد. نهایت هنر ایشان این است که بتواند عقاید باطلشدۀ فمینستهای افراطی دهۀ 1960 میلادی را در قالب یک فیلم خوش رنگ و لعاب، با نمایشگاهی از مبلمان و لباسهای مد روز و دکورهای چشمگیر، به مخاطبانش حقنه کند و سپس در مصاحبههای مختلف مطبوعاتی و تلویزیونی، ژست مادرانه به خود بگیرد و ظاهراً برای همه چیز و همه کس خیرخواهی کند و نسخه بپیچد. چه بسا زنانی که به دلیل همین ژستها، سخنانش را همچون یک مصلح اجتماعی میپذیرند و به این طناب پوسیده میآویزند و البته در قیامت با او محشور میشوند.
2. زنان باید از خانه بیرون بیایند!
میلانی در ادامه با مخاطب کردن جناب گبرلو توضیح داد که زنان را در قدیم، در خانه نگاه میداشتند چون از حملۀ تاتار و مغول و به اسیری رفتن ایشان بیم داشتند. این سنتها بدون هیچگونه آگاهی تاکنون در برخی شهرها حفظ شده است(!) اما چون اکنون شیوۀ جنگیدن تغییر کرده دیگر لزومی ندارد که زنان در خانه بمانند(!) جل الخالق. اگر نظر شیطان رجیم را در این موضوع میپرسیدند گمان ندارم فریبندهتر از این میتوانست جواب بدهد.
پس به خیال ایشان، آیات حجاب در قرآن در خصوص لزوم مراوده نداشتن زنان با مردان، یا از پشت پرده صحبت کردن با ایشان (سورۀ احزاب/ 53) همگی به جهت امنیت فیزیکی زنان بوده؟ و نیز آنجا که خداوند به همسران پیامبر دستور میدهد که در خانههایتان بمانید و مانند زمان جاهلیت تبرّج نکنید (احزاب/ 33) که البته عایشه این دستور را عملی نکرد و برای جنگ از خانه بیرون آمد. و همچنین بیرون نیامدن حضرت صدیقه کبری(س) از منزل بجز در وقت دفاع از همسرش به دلیل آسیب ندیدن ایشان بوده است! یا توصیه امیرالمؤمنین به فرزندش امام حسن(ع) در نامۀ 31 نهج البلاغه که «زن را در پرده نگاه دار تا نامحرمان را نبیند» به جهت امنیت جسمی بوده است و نه روانی.[1] لکن تاکنون مفسر دینشناسی همچون ایشان وجود نداشته تا بتواند اسلام را تفسیر کند.
واضح است که خداوند به زنان، قیادت و قضاوت و سیادت نداده است. حضرت صدیقۀ کبری(س) حتی برای زنان، مجلس وعظ و سخنرانی نمیگذاشت تا چه برسد به مردان. حضرت خدیجه(س) نیز همینطور بود و نیز حضرت زینب که شاهد برخی وقایع کربلا بوده است که هنوز هم به اذن خدا کسی از آن خبر ندارد. از حضرت فاطمه فقط یک سخنرانی در دفاع از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است و از حضرت زینب(س) دو یا سه سخنرانی در کوفه و شام. اگر این حضرات که معصوم یا معصومزادهاند به فرمان خداوند حکیم در خانه میماندند آیا زنان دیگر باید خارج شوند؟! قرآن تصریح دارد که زنان باید آموزش خانگی داشته باشند: (وَ اذْكُرْنَ مَا يُتْلىَ فىِ بُيُوتِكُنَّ مِنْ ءَايَتِ اللهِ وَ الحِْكْمَةِ إنَّ اللهَ كاَنَ لَطِيفًا خَبِيرًا ـ احزاب/ 34) و از طریق شوهرانشان آموزش ببینند. لطفاً بررسی کنید اکنون که زنان به دانشگاه میروند آیا خوشبختتر از قبل هستند؟ آیا سطح فهم و شعور آنها بیشتر از زنان تحصیلناکردۀ قبل است؟ کم شدن آمار ازدواج و زیاد شدن نرخ طلاق و افسردگی زنان، نشان میدهد که پاسخ این سؤالات منفی است. مضافاً که دانشگاههای کشورمان متأسفانه مکانی برای ترویج عقاید فمینیسم شدهاند. (لطفاً پیدا کنید گندم نمای جوفروش را.)
یکی از دعاهایی که دین به ما میآموزد این است که از علمی که سود نبخشد باید به خدا پناه برد: اللهم إنّی أعوذُ بِکَ مِنْ علمٍ لایَنْفَع (تعقیب نماز عصر). واضح است که در دانشگاههای سراسر دنیا کسی به دانشجویان، خوب بودن یا خوب شدن یا اخلاقی زندگی کردن نمیآموزد. دانشگاهها اصولاً با حقیقت کاری ندارند حتی در رشتههایی چون ادیان. راقم به دلیل مطالعات ادیان ابراهیمی، خبر دارم که حتی در دانشگاههای خارجی، رشته ادیان را در دانشکدههای علوم اجتماعی قرار میدهند تا آن را همچون یک درس قومشناسی تدریس کنند، تا مبادا از قول و فعل خداوند سخن بگویند و آن را ترویج نمایند (!)
3. حضانت مادام العمر فرزندان را به مادران بسپارید!
میلانی در ادامه گفت: من فیلم واکنش پنجم (1381) را ساختم تا بگویم اکنون که زنان مهندس بسیاری داریم دیگر لازم نیست بعد از فوت شوهر، سرپرستی فرزند را به جدّ پدری بدهند.
اما چه باید گفت که از قضا واکنش پنجم از دروغگوترین فیلمهای تهمینه میلانی محسوب میشود. زیرا ماده 1171 قانون مدنی، حضانت طفل یتیم را به مادرش میدهد و جدّ پدری را موظف مینماید تا نفقۀ کودک را بپردازد و او حق ندارد طفل را از مادرش جدا کند. اما شما در این فیلم میبینید که حاج صفدر (جمشید هاشمپور) بعد از فوت پسرش میخواهد حضانت نوهاش را از عروس خود فرشته (نیکی کریمی) بگیرد.
در فیلم عنوان میشود که قانون را مردان نوشتهاند لذا به نفع آنها است! این در واقع، شعار فمینیستهای غربی است که میلانی آن را با فریب به خورد مخاطبانش میدهد. در غرب چیزی زیادی از دین و وحی باقی نمانده و لذا قوانین آنها بشری است و این شعار در آنجا تقریباً صادق است، ولی نه در ایران. میلانی این را خیلی خوب میداند که قانون مدنی ایران در سال 1313 شمسی بر اساس قرآن و فقه شیعه نوشته شده است. اما مشکل او در این است که اعتقادی به مقدسات ندارد، هرچند که او بیاعتقادی خود را نیز کتمان نمیکند. لهذا لازم است که بنده در اینجا سخن حضرت امام حسین(ع) را تکرار کنم که «اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.»
آیا واقعاً قانونی بهتر از این برای حضانت اطفال در جهان وجود دارد؟ به راستی قانون مدنی ما چطور باید نوشته شود که فمینیستهای ایرانی از زیادهطلبی، دروغ و گزافهگویی دست بردارند؟ شاید میلانی بخواهد جواب بدهد که مقصود من آن بود که نه تنها حضانت، بلکه ولایت جدّ پدری نیز باید به مادر منتقل شود. جواب ما این است که ولایت پدر و جدّ بر کودک، به آن سبب است که طفل نام فامیلش را از آنها گرفته است.[2] برای انتقال ولایت طفل به مادر، نخست باید نام فامیل کودک را به فامیل مادر تغییر داد. به این ترتیب میبینید که سنگ روی سنگ بند نمیشود. ثانیاً چنانچه به فرض محال این خواستۀ فمینیستها محقق شود آمار جنایتهای زن و شوهری بالا میرود و چه بسا زنانی که برای گرفتن حضانت طفل، شوهران خود را بکشند.
علت آنکه فرزندان نام فامیلشان را در تمام دنیا از پدران به ارث میبرند آن است که نطفه از صلب پدر میآید و مادر 9 ماه آن را به ودیعت میگیرد و تحویل میدهد. فرزند از آنِ پدر است و این موضوعی واضح در قرآن و روایات است. مثلاً خداوند در قرآن میفرماید: کسی که فرزند برای اوست موظف است غذا و پوشاک او را مطابق عرف تأمین کند: (وَ عَلىَ المَْوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتهُُنَّ بِالمَعرُوف ـ بقره/ 233). مادر میتواند مزد شیردادن به طفلش را طلب کند اگر برای شوهرش به طفل شیر داده باشد. لذا خداوند در قرآن به چنین پدری فرمان داده است تا مزد مادر را بپردازد (تأکید روی کلمۀ «لکُم» است): فَإنْ أرْضَعْنَ لَكمُْ فَاتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ (طلاق/ 6) تا مبادا بعدها مدعی شود که او هم در این فرزند، حقی دارد. و اگر مادر در طلب مزد زیادهروی کند پدر حق دارد طفل را از مادر گرفته و به دایه بدهد (رسالۀ امام خمینی، مسئله 2487). البته اغلب زنان، برای رضای خدا و یا برای علاقه به فرزندشان به او شیر میدهند و پاداش آنها، آرامشی است که همان وقت به آنها عطا میشود، و اجر کاملتر را در جهان باقی از خداوند خواهند گرفت (چیزی که اصلاً در مخیّلۀ فمینیستهایی چون تهمینه میلانی نمیگنجد).
همانطور که در این احکام دیده میشود در دین خدا، «حق» و «تکلیف» با هم لحاظ میشوند همچون دو روی یک سکۀ واحد. اما فمینیستها فقط یک طرفِ این سکه را نشان میدهند و «حق» خود را مطالبه میکنند بدون اینکه از «تکلیف» زنان، سخنی به میان آورند.
4. تفکر من فرنگی است، پس من درست میگویم!
جناب گبرلو در مقابل اسامی افرادی که خانم میلانی برمیشمرد چه باید میکرد؟ لوچیا کاپاکیونه، اریک برن، ویلیام گلاسر و... آیا واقعاً این روانشناسان یکدیگر را قبول دارند؟ مسلّماً خیر. از اریک برن یهودی، حدود سی سال قبل کتاب «بازیها» توسط اسماعیل فصیح به فارسی ترجمه شد. یادم هست سیدمرتضی آوینی همان ایام در نقد این کتاب یادداشتی در ویژهنامۀ فرهنگی سوره نوشت، به این مضمون که این نظریه شاید برای فهم رفتار برخی بیماران روانی ــ آن هم در کشورهای غربی ــ صادق باشد ولی برای همۀ آدمها مخصوصاً دینداران مسلّماً صادق نیست. اما میلانی این نظریه را با استفاده از این کتاب در فیلم آتشبس (1384) مطرح کرد تا بگوید افعال انسانها، تکامل یافتۀ بازیهای کودکانۀ آنها است (دور از جان پیامبران و اولیاء خدا و صالحان و انسانهای نیک روزگار). او همچنین کتاب کاپاکیونه را نیز مد نظر قرار داد که میگفت همۀ ما در درونمان کودکی داریم که لجبازیهای بزرگسالی ما از او سرچشمه میگیرد! واضح است که ازدیاد کودکان نازپرورده در ایران، از تبعات تمدن رفاهطلب غرب است وگرنه در فرهنگ ایرانی کار کردن، شرّ واجب نیست. لذا کسانی که نظریۀ خانم کاپاکیونه و میلانی را تأیید میکنند خودشان در کودکی لجباز بودهاند. وگرنه کودک به طور طبیعی و ذاتی، سالم و متعادل است و لجبازی را از دیگران میآموزد.
واضح است که تمسک به نام و عقیدۀ روشنفکران غربی نه تنها نشانۀ فهم و شعور نیست بلکه بر عقاید التقاطی گوینده دلالت میکند. کسی که نظریۀ سازگار و جامع دین خدا را قبول نمیکند جزایش آن است که به این افراد مختلف پناه ببرد تا بلکه بتواند وجود معوج خود را توجیه کند. وگرنه این افراد خودشان نیز آرای یکدیگر را قبول ندارند.
5. پول، بیشتر از هر عامل دیگری، خوشبختی میآورد!
میلانی در ادامه توضیح داد که وقتی دیدم طلاق در قشر تحصیلکرده زیاد شده است به فکر افتادم تا با ساخت آتشبس2، زوجین را به مشاوران خانوادگی توصیه کنم چون دیگر عصر حکمیتهای خانوادگی سپری شده است. کمی بعد، مخاطبان برنامه هفت به تماشای قسمتی از آتشبس2 که جناب مشاور (با بازی آتیلا پسیانی) احکام عجیبش را صادر میکند، نشستند. دکتر روانشناس به خسرو (بهرام رادان) میگوید: «بر خلاف آنچه پدرانمان میگفتند، پول از هر عامل دیگری، بیشتر خوشبختی میآورد! با پول میشود بدبختی را فروخت. با پول میشود راحتیِ زندگی را فراهم کرد. چون زندگی، مخارج دارد...» و فلان و بهمان!
اگر از یک دزد بپرسید چرا دزدی میکنی شاید بگوید که با پول میتوان خوشبخت شد و بیپولی یعنی بدبختی. عجب! اگر پول بیش از هر عامل دیگری در خوشبختی مؤثر است پس طلاق باید در قشر مرفه جامعه کمتر از طبقات دیگر باشد، که چنین نیست. پس چرا این حضرات پولدار نمیتوانند بدبختیهای خود را بفروشند و خوشبختی بخرند؟ آیا خوشبختی یعنی کار نکردن و رفاه؟ آیا نسل کنونی که نسبت به پدران خود از رفاه بیشتری برخوردار است لزوماً خوشبختترند؟ پس چرا طلاق در پیشینیان ما ندرتاً واقع میشد ولی اکنون اینطور نیست؟ چگونه مردمان امریکا و اروپا که از ثروت و رفاه بیشتری برخوردارند، احساس خوشبختی نمیکنند؟ چرا خانواده در غرب معنای خود را از دست داده است؟
میلانی دقایقی بعد به این موضوع بازگشت و گفت:
«فیلم آتشبس2 دقیقاً این مسئله را مطرح میکند که باید خودمان، خودمان را درست بکنیم. چطوری؟ با نگاه علمی به پدیدهها. شعارهای قبلی را فراموش کنیم. الآن شما یک تکه از فیلم را نشان دادید که (خسرو) میگفت: پول خوشبختی نمیآورد... چرا [میگویید] پول خوشبختی نمیآورد؟ حداقلش این است که بیپولی صد درصد بدبختی میآورد. این را دیگر مطمئن هستیم.»
آیا فمینیستها از دروغگویی و بدعتگذاری دست برنمیدارند؟ این است آن باغ سبزی که مردمان را بدان دعوت میکردند؟! آیا جملۀ «پول، خوشبختی نمیآورد» شعار است و به دنبال پول دویدن، «نگاه علمی» به زندگی؟! واضح است که آنها سبک زندگی خود را ترویج میکنند. لازم نیست حضرت لقمان بیاید و از زندگی این بیادبان درس بگیرد. یک بچۀ دبستانی هم میفهمد که این جماعت، مردم را به جهنم دعوت میکنند. چون احساس خوشبختی، یک مسئله روانی است و نه مادی. وگرنه لازم میآمد که طبقات اشراف شمال شهری، همگی از جنوب شهریها خوشبختتر باشند، اما الحمدلله که اینها آرزوی شما است و نه واقعیت.
اگر در پول و ثروت، خیری بود خداوند آن را به پیامبرانش که کاملترین مردم هستند داده بود. رسول خدا(ص) از دنیا رفت و امیرالمؤمنین(ع) بدهیهای او را پرداخت و همینطور امام حسن(ع) بدهیهای پدر گرامیاش را. آیا ابوذر غفاری صحابی راستگوی پیامبر که هیچ چیز در خانه ذخیره نمی کرد، بدبخت بود؟ نقل است که روزی خلیفۀ سوم، دو نفر از غلامانِ خود را با دویست دینار طلا نزد ابوذر فرستاد و گفت: به او سلام برسانید و بگویید این پول از اموال شخصی خودم است و هیچگونه شبههای در آن نیست، بپذیر و برای زندگیات صرف کن. اما ابوذر وقتی دانست که چنین بخششی به دیگران نشده است آن را قبول نکرد. آن دو غلام گفتند: تو که چیزی در خانه نداری! فرمود: در زیر آن نمد که در آن گوشه افتاده دو قرص نان جو هست، تا آن را دارم به احدی نیاز ندارم. این پول را برگردانید و بگویید ابوذر میگوید: أصبحتُ یومی هذا و أنا مِن أغنی النّاسِ بوِلایةِ علیِّ بنِ أبیطالبٍ و عترته علیهم السلام؛ من شب را صبح کردم در حالیکه با داشتن ولایت علیّ بن ابیطالب و خاندانش، بینیازترین مردمم (سفینة البحار، ج 1، ص 552).
ابوذر برای ما مسلمانان یک الگوی کامل است. لذا یک تار موی او، به هزاران فیلم ریاکار شما شرف دارد. همو که عاقلترین مردم بود و وقتی پرسیدند داراییهایت را چه کردی؟ گفت: به خانۀ باقی فرستادم. اگر در روز پولی به من میرسید تا شب نمیماند و اگر در شب، تا صبح (انفاق میشد). (کنز العمّال، ج ۳، ص ۷۸۲). اینها شعار نیست. مگر رزمندگان اسلام که سالها در جبههها جنگیدند به دنبال پول رفته بودند؟ آنها چیزی جز زیارت کربلا آرزو نمیکردند و باقی ماندههای آنها هنوز هم میگریند و با چراغ به دنبال شبیه آن آدمها میگردند. چون خوشبختی را در زندگی با آن انسانها میبینند. احساس خوشبختی در کسی وجود دارد که تکلیفش را به خوبی انجام میدهد و آنچه را که خداوند از او میخواهد برمیآورد. خوشبختی در قرب خداوند است و نه دوری از حق. لذا واضح است که فمینیستها که به دنبال حقشان میدوند حتی بوی خوشبختی را هم نخواهند شنید.
خداوند روزیها را قسمت کرده است و به هر کس مطابق آنچه خواسته است یا صلاح او در آن است، بخشیده؛ ثروت، شهرت، مقام، علم حقیقی، دنیا، آخرت. پیامبران متذکر شدهاند که دنیا و آخرت با هم جمع نمیشوند. یا به عبارت دیگر، با یک چشم نمیتوان، هم آسمان را دید و هم زمین را. کسانی همچون عمر سعد که میخواست دنیا و آخرت را با هم جمع کند کارش به قتل امام حسین(ع) کشید، و دنیا و آخرتش را به یکباره باخت. لذا شما نیز دست از دروغگویی بردارید و بر خلاف آنچه میفهمید، عمل نکنید.
در خصوص مشاورهها باید بگوییم که وقتی زوجین نمیدانند این جناب مشاور تحصیلکرده در دانشگاه، عقایدش را از کجا آورده چگونه میتوانند به او اعتماد کنند؟! در وقتی که قاضیان با وجود قوانین یکسان، احکام مختلف صادر میکنند (تحذیر حضرت امیرالمؤمنین در خطبۀ 18 نهج البلاغه) در مورد روانشناسان چه میتوان گفت؟ مگر فروید و اریک فروم و اریک برن که هر سه یهودی بودند عقایدشان در مورد روان آدمیزاد و میزان اراده و اختیار انسان، یکسان بود؟ البته اگر حضرات روانشناس بتوانند با استفاده از احکام دین خدا مشکل زوجین را حل کنند در این صورت سخن آنها مسموع است. چون حقوق زوجین در واقع مسائل دینی هستند (و نه اجتماعی). لهذا چنین مشاورانی قاعدتاً باید از علوم دینی بهرهمند باشند.[3]
ثالثاً حتی اگر مشکل فرصت روانشناس و هزینۀ مشاوره در میان نباشد آیا مگر میتوان برای هر نزاعی به نزد روانشناس رفت؟
رابعاً که مگر خود این جنابان روانشناس و روانپزشک، قادرند مشکلات زندگی خود را حل کنند؟ همین جناب اریک برن، سه نوبت ازدواج کرد و هر سه نوبت به طلاق انجامید. کل اگر طبیب بودی/ سر خود دوا نمودی
خامساً در آتشبس2 این روانشناس عقل کل که از جانب شما دربارۀ همه چیز قضاوت میکند و نظر میدهد آیا توانست مثلاً مشکل نامگذاری فرزند را حل کند، (که پدرش تا سن شش سالگی، او را جاوید و مادرش او را سامی صدا میکرد؟) پس چرا شما فمینیستها مردم را به وادی برهوت میکشانید؟
روانشناسان و فیلسوفان درجه اول و نظریهپرداز دنیا چه میکنند؟ آنها قاعدتاً باید حقیقت را بفهمند و آن را به مردم معرفی کنند. اما چون دستشان به آسمان نمیرسد قسمتی از حقیقت را مییابند و بقیه را مطابق آن «یافت» خود «میبافند». و لذا است که در آنها قول یکسان و ثابت، دیده نمیشود. یکی مانند فروید به میل جنسی اصالت میدهد، دیگری به ارادۀ فردی، سومی به جبر و تقدیر، چهارمی به روح جامعه، پنجمی اقتصاد را اصل میداند، ششمی لذتجویی را غایت افعال آدمی میخواند، و همینطور سودپرستی، رفاه، برابری و غیره. اینها منورالفکرانی هستند که بدون مدد از نور وحی، میخواهند جهان را نور بدهند. لکن حتی فکر خود را نیز نمیتوانند روشن کنند. آنها شبه متفکرانی هستند که جلو میافتند و دیگران را نیز به وادی هلاکت میکشانند.
وقتی وضع این متفکران نظریهپرداز غربی اینچنین اسفبار باشد دیگر تکلیف امثال تهمینه میلانی که قی کردههای آنها را در دیگ آشپزیاش میریزد و به خورد مخاطبانش میدهد معلوم است. خوشبختانه عصر مدرنیسم گذشته است و مردم دنیا اندکاندک از اقتدا به روشنفکران و علوم تجربی ناامید شده و به دین اقبال میکنند. الحمدلله آن عصری که دینداری کسر شأن بود و تحصیل کردههای دانشگاهی خجالت میکشیدند خود را مسلمان بخوانند گذشته است. پس لطفاً احکام این روانشناسان را به نام مسائل اجتماعی به جای احکام دین خدا ننشانید. زیرا که مردم مسلمان کشورمان از این جعلیات و خرافات مدرن، مبرّا هستند.
6. اکثریت سریالهای ایرانی بیست سال از جامعه عقبترند!
راقم نه وکیل مدافع تلویزیون هستم و نه از وضع سریالهای آن ــ که به بهانۀ جذب مخاطب، شدیداً به دام فمینیسم افتادهاند ــ رضایت دارم. اما میلانی در این مصاحبه، از آب گلآلود ماهی گرفت و به دشمنی با مدیران سیما برآمد و گفت: مسائل جوانان ما، در تلویزیون و سینمای ما بروز ندارند. اکثریت فیلمها و سریالهای تلویزیون بیست سال از جامعه عقبترند و سینمای ما نیز دو سه سال عقب است. و جامعه به راه خودش میرود. ما در آتشبس2 موضوع just friends (دوستی دختر و پسر بدون ازدواج) را مطرح کردیم که در زندگیهای شهری بیداد میکند. مدرنیته در ایران بد معنا شده است. در غرب دختران و پسران برای شناخت همدیگر به قصد ازدواج مدتی با هم زندگی میکنند ولی در اینجا دوستیهای دختر و پسری از دست دررفته است. اینها باید آسیبشناسی شود چون «اخلاق» را دارد از بین میبرد.
حالت غثیان به بنده دست میدهد وقتی میبینم که یک فمینیست غربزده که هنوز از دهۀ 1960 بیرون نیامده اینچنین ریاکارانه داعیهدار اخلاق و سنتهایی میشود که علیه آنها کمر بسته است. این فمینیستهایی که در کفربازار غرب، هیچ شرّی نمیبینند و در کشور مسلمان ما نیز هیچ خیری نمییابند چطور اکنون که به پیری رسیدهاند مدافع اخلاق شدهاند؟ آن هم ریاکارانه در مقابل دوربین تلویزیون؟ آیا خود اینها در زندگیشان مانند یک ایرانی مسلمان زندگی کردهاند یا همچون غربیها به دنبال هوس های خود دویدهاند؟ حالا چگونه میشود زندگی مشترک دختران و پسران غربی به قصد ازدواج باشد اما در ایران نه؟! همینجا بگویم که بنده اصلاً و ابداً مدافع این روابط غیرمشروع نیستم. اما دروغگویی و ریاکاری افرادی که خودشان آتش بیار این معرکه بودهاند قابل پذیرش نیست.
آمار فرزندان نامشروع در غرب شاید بتواند موضوع را روشن کند. بنده در این عمر چهل و چند سالهام حتی یک فرزند نامشروع در ایران ندیدهام و خبری نیز در این باره نشنیدهام. اما در جوامع غربی چطور؟
1. سال 1959 ـ خبرگزاری رویترز آمار تولد اطفال نامشروع در انگلستان را 10 درصد اعلام کرد (روزنامۀ اطلاعات، تاریخ 1338/9/25، به نقل از مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 324).
2. سال 2012 ـ متوسط توالد فرزندان نامشروع در غرب اروپا و امریکا 3ر42 درصد است. (امریکا 41 %، انگلستان 48 %، سوئد 55 %، فرانسه 56 %، آلمان و ایرلند 35 %، ایتالیا 28 %، هلند 47%، اسپانیا 36 %)
منابع: worldfamilymap.org
جالب توجه اینکه فرانسه و سوئد، فمینیستیترین قوانین را دارند و لذا بیشترین فرزندان نامشروع اروپا در این دو کشور به دنیا میآیند. نرخ طلاق در این دو کشور نیز بیش از پنجاه درصد است. تعجبی هم ندارد. از شجرۀ خبیثۀ فمینیسم، میوههایی بهتر از این نمیتوان چید. در همین برنامۀ هفت، میلانی از کشور سوئد به عنوان کشوری نمونه یاد کرد که مردمش از مالیات فرار نمیکنند چون به دولتشان ایمان دارند (!) جل الخالق. درب چنین دولتخانهای که ازدواج را از رونق انداخته و توانسته در یک کشور 9 میلیونی تعداد 000ر25 طلاق را در یک سال به ثبت برساند باید گِل گرفت. بنده به واسطۀ یکی از بستگانم که بیش از سی سال مقیم سوئد بود چیزهایی میدانم که مجال بیانش در اینجا نیست. دم خروس سخنان میلانی را میتوانید در فیلم واکنش پنجم (1381) بیابید؛ آنجا که دوستان فمینیست فرشته (نیکی کریمی) به او سفارش میکردند که بچههایش را بردارد و به سوئد فرار کند!
شاید دیگر واضح شده باشد که بیش از ثلث افرادی که اکنون در غرب زندگی میکنند حرامزادهاند. لهذا فمینیستهایی که اکنون داعیهدار «اخلاق» شدهاند دقت کنند که این کلمۀ شریف از دهانشان بزرگتر نباشد.
میلانی در ادامه از طرح ردشدۀ خود در سیمافیلم در موضوع ایدز گفت که من در این طرح میخواستم به زنان خانهدار آموزش بدهم که شما ممکن است از طریق شوهر آلودهتان مبتلا به ایدز شوید(!) گوئیا این فیلمساز کار دیگری جز افزایش آمار طلاق بلد نیست. او خود را وکیل مدافع تام الاختیار زنان میداند. در حالیکه همین خطر در انتظار مردانی است که از طریق همسرانشان آلوده میشوند. خدا را شکر میگویم که این طرح به مرحلۀ ساخت نرسید.
7. دشمن، وجود ندارد!
سکوت جناب مجری باعث شد که میلانی پایش را از گلیمش بیرون بگذارد و سخنانی بر زبان براند که هویت ذاتی خود را بیشتر علن کند. راقم خیلی متأسف است که مجبور به مکتوب کردن این خزعبلات شده است (و البته ویرایش ادبی):
کسانی که برخی فیلمسازان را به ساختن فیلمهای سیاهنما و گرفتن جایزه از جشنوارهها متهم میکنند، به آنها حسادت میبرند. فیلم سیاه، بیمعنی است و آن فیلمساز، زاویۀ دیدش اینگونه بوده است. فیلمسازی هست که میخواهد فیلمهای اجتماعی سیاه بسازد. بگذارید بسازد. چرا فکر میکنید که فستیوالها از ما سوء استفاده میکنند؟ من اصلاً با این حرف کاملاً مخالفم. مگر آنها بیکارند که به ما توجه کنند؟ اصلاً مگر بیکارند؟ برای چه ما اینقدر دشمن میپروریم؟ من با این کلمۀ «دشمن» مشکل بسیار جدی دارم. آیا شما میدانید پایۀ اینکه ما اینقدر دشمنِ خیالی میسازیم چیست؟ (اعتراض جناب گبرلو در حد یک جمله که «شما برخی واقعیتها را که نمیتوانید کتمان بکنید»). دشمنِ خیالی است، دیگر. بگذارید من حرفم را بزنم و اگر شما نپذیرفتید هر چه میخواهید بگویید. مرتباً در رسانهها میگویند که فرهنگ غربی فلان و بهمان کرده و دشمن منتظر است از ما بهانه بگیرد. حالا اگر دشمن بفهمد که ما چند نفر ایدزی در جامعه داریم مگر چه سوء استفادهای میخواهد بکند؟ مگر ما که الآن میدانیم آلمانیها چقدر بیمار ایدزی دارند یا کشور امریکا چقدر همجنسگرا دارد مگر چه فرقی برای من و شما میکند؟ آیا ما مسائل خودمان را مطرح نمیکنیم چون ممکن است آلمان سوء استفاده کند؟! میگویند فرهنگ غربی نمیگذارد ما درست زندگی بکنیم. آیا فرهنگ غربی به شما میگوید شما با خانمتان درست صحبت نکنید؟ میگویند دندانتان را مسواک نزنید و حمام نکنید؟ میگویند زبان آلمانی یاد نگیرید؟ و در شغلتان رشد نکنید؟ ببینید! اینها همه افسانه است. من نمیدانم چرا اساساً این نگرش را در جامعه باب میکنند. به جای اینکه به ما خودباوری بدهند که شما به عنوان یک انسان ایرانی میتوانید بافرهنگترین، باشعورترین و اخلاقیترین آدمِ جهان بشوید، دائم به ما میگویند: بترس ها! این را نگو ها!
برای پاسخ به این سخنان، بگذارید کمی دورخیز کنیم. در قانون اساسی هر دو کشور جمهوری اسلامی ایران و فلسطین اشغالی آمده است که الگوی ما در ادارۀ کشور، روش «انبیاء» است. خب! اگر انبیاء از طرف خدا آمدهاند و خداوند یکی است و از او تناقض صادر نمیشود پس پیروان انبیاء، نباید با هم اختلاف کنند. قاعدتاً این دو کشور باید نزدیکترین متحدان باشند اما عملاً دشمنترین کشورها در جهان هستند و جز به نابودی یکدیگر رضایت نمیدهند. چرا اینگونه است؟ چون ادعای یکی از این کشورها در پیروی از انبیاء، دروغ است. مریض را میتوان بهبود بخشید ولی کسی که تمارض میکند در مرضش میماند. لذا است که هیچگاه نمیتوان با دولت اسرائیل صلح کرد، چنانکه پیامبر اکرم(ص) نیز با یهودیان صدر اول صلح کرد ولی آنها بارها پیمان شکستند و در نوبت سوم، جان خود را نیز باختند.
لذا است که قرآن خبر میدهد قوم یهود، سرسختترین دشمن مسلمانان هستند (مائده/ 82). به نظر راقم، علت اصلی دشمنی یهود با مسلمانان در این است که دین اسلام قرائت صحیحی از چیزی ارائه کرده است که آنها از قرنها قبلتر، ادعای آن را داشتهاند. یک طبیب دروغین، دشمن سرسخت اطبای حقیقی خواهد بود و سعی دارد تا بازار آنها را کساد کند. لذا تعجبی ندارد اگر که در نهایت، کار به مقاتله بکشد.
با دروغهای پولس که معاصر عیسی(ع) بود، آن حضرت در یونان و روم به عنوان آخرین پیامبر خدا (ماشیح) پذیرفته شد. لذا غرب مسیحی به انجیل و سپس تورات روی آورد. زیرا که در انجیلها ارجاعات زیادی به تورات وجود دارد و حضرت عیسی(ع) نیز آن را باطل نکرد (انجیل متی 5/ 17 و 18). به این ترتیب قوم یهود با تورات مجعول خود رهبری فکری جامعۀ غرب را به دست گرفت.
از قرن شانزدهم که کاهنان یهود، نزولخواری و فروختن شراب به غیریهودیان را آزاد کردند این قوم به ثروتهایی رسید که سه قرن بعد توانست بریتانیا را آنچنان استعمارگری کند که خورشید در مستعمراتش غروب نکند. انتقال آن ثروتها از حدود یک قرن قبل به امریکا نیز این کشور را به غول بیشاخ و دمی تبدیل کرد که گوئیا عقل در او نیست.
انیمیشن «گوریل انگوری» یادتان میآید؟ یک گوریل بنفش بیعقل که فقط از یک سگ حرفشنوی دارد. در آن فیلم، سگ نماد اسرائیل است و با گوریل که نماد امریکا است کارهای غیرمتعارف خود را پیش میبرد و در عوض به او انگور (شراب؟) میدهد. اگر نمایشنامۀ تاجر ونیزی نوشتۀ شکسپیر را خوانده باشید دریافتهاید که در اروپا از قدیم الایام یهودیان را «سگ» خطاب میکردند. همچنین دقت کنید که ترکیب دو رنگ آبی و قرمز ــ نماد دو حزب اصلی امریکا ــ بنفش خواهد شد.
مهمترین و پولسازترین تجارتها در جهان در اختیار صهیونیستها است؛ کارخانههای اسلحهسازی، وال استریت، تجارت الماس و عتیقه، بانکها، هالیوود و صنعت فیلمسازی، صنعت پورنوگرافی، مطبوعات و خبرگزاریهای مهم، تلویزیونها و... جالب توجه است که در دنیا فقط چهارده میلیون یهودی وجود دارد که پنج میلیون نفر از آنها در فلسطین اشغالی و پنج میلیون دیگر در امریکا زندگی میکنند و الباقی در جهان پراکندهاند. شمار مسلمانان یکصد برابر آنها و مسیحیان دویست برابر آنها هستند. اما کسی تعجب نمیکند که چطور یک ثلث از جوایز نوبل به یهودیان رسیده است.
نفوذ جهانی صهیونیستها باعث شده تا آنها بتوانند نیروی کشورهای مختلف را علیه ایران بسیج کنند. آنها کارگردان پشت پردۀ این «نمایش عداوت» هستند که با پولهای خود میتوانند همه چیز و همه کس را در دنیا بخرند، از جمله برخی فیلمسازان وطنی را. هرچند که افرادی هم وجود دارند که با بردن جایزهای، بردۀ مادام العمر آنها میشوند و فیلمهای بعدیشان را مطابق ذائقۀ آنها میسازند و نه برای مردم کشورشان. زرق و برق جشنوارههای خارجی چشم بعضیها را کور میکند. عدهای نیز حاضرند بدون جیره و مواجب برای غربیها تبلیغ کنند چون قلبشان به جای فرهنگ کشورشان برای آن بیفرهنگیها میتپد.
امیدوارم وقتتان را مانند من برای فیلم قبلی میلانی «یکی از ما دو نفر» (1389) هدر نداده باشید. در این فیلم سارا (السا فیروزآذر) باز هم یک آرشیتکت است که از قضا از امریکا برگشته و بابک (بهرام رادان) نیز یک معمار ایرانی که معلوم نیست که چرا میخواهد او را زیر سلطۀ خود آورد. میلانی جمعه 26 فروردین 1390 به بهانۀ این فیلم، به برنامۀ هفت آمد و در حضور جیرانی و فراستی، همۀ مردان ایرانی را دارای عقدۀ فرویدی دانست که همچون بابک به دنبال صید ماهیهای مجانی هستند و در عوض فرنگیها را انسانهایی ساده و نجیب که دختران مام وطن ما را همچون سارا به سان دستۀ گل، پاک و طاهر تربیت میکنند و به دامان وطن بازمیگردانند (!) یادم هست که همان وقت نیز این سخنان، باعث جنجال شد ولی نه میلانی پند گرفت و نه برنامهسازان هفت.
کاکتوس در خاک ایران نمیروید اما غربیها بلدند این گیاه تیغدار بیخاصیت را به چه کسانی در ایران هدیه بدهند تا کشت گلدان به گلدان آن را در همۀ خانههای ایرانی فراگیر کنند. اگر غربیها بیکار نیستند که به ما توجه کنند پس چرا در این 35 سال که از انقلاب اسلامی میگذرد همواره ایران جزو ده کشور نخست دنیا در اخبارِ رسانهها بوده است؟! چرا آنها نمیگذارند ما کشور مستقل خود را داشته باشیم؟ چرا هر چندروز، یک دروغ شاخدار یا یک جنجال رسانهای علیه ایران راه میاندازند؟ دانشمندان ما را ترور میکنند؟ هواپیمای مسافربری ما را با موشک میزنند؟ دیوانهای همچون صدام را وامیدارند که با کشوری که همچون هموطنانش مسلمان است بجنگد؟
آن زمان که طبل جنگ در راه خدا نواخته میشد شما در سوراخ موشهای خود خزیده بودید و بعد که صلح برقرار شد آیا آمدهاید تا ارث پدرتان را که حامی مصدق بوده است بگیرید؟! اما یادمان نمیرود که شما در کشوری که علیه مصدق کودتا کرد با افتخار کشف حجاب کردید، و البته در برخی جشنوارههای دیگر (که خانم رخشان بنیاعتماد به شما تذکر داد که شما نماینده ایران بودید و باید فرهنگ خودتان را حفظ میکردید). باز صد رحمت به امثال مستندسازی چون کامران شیردل که به خاطر حمایت پدرش از مصدق، بیش از پنجاه سال به امریکا قدم نگذاشت و وقتی هم که رفت جز به ذکر کودتا نپرداخت.
اگر همین سَلفیها که به نزدیکی مرزهای ایران رسیدهاند قدمی به خاک ما بگذارند شما فمینیستها اولین کسانی هستید که به لانههای خود میخزید و ریاکارانه در وصف مردسالاری و لزوم دفاع از میهن، سخنرانی و قلمفرسایی میکنید تا بتوانید چند روز دیگر هم زنده بمانید. صدای کلفت اکنون شما، آن وقت نازک میشود و شاید حتی پوتین سربازان را نیز واکس بزنید یا پایشان را ببوسید که دست داعش را از سر شما کوتاه میکنند. چون خیلی خوب میدانید که سلفیها مردم را برای رضای خدا قتل عام نمیکنند. فقط حکومت اسلامی است که به مخالفانش اجازه حیات و ابراز رأی میدهد و میتوان باامنیت در آن زیست. اگر حزب توده که شما ارث آن را بردهاید در ایران پیروز میشد حتماً ما مسلمانان را به سیبری تبعید میکرد. پس اکنون بروید و از امنیت کشورمان لذت ببرید و آبروی نداشتۀ خودتان را حفظ کنید.
8. «آبرو»، روزگار ما را سیاه کرده است!
میلانی در بخش پایانی سخنانش به آبرو تاخت. سخنان او عیناً درج میشود:
من با کلمۀ «آبرو» مشکل جدی دارم آقای گبرلو. آبرو، روزگار ما را سیاه کرده است. من به وزیر کشور در خانۀ سینما گفتم که کاری بکنید که در کلمۀ «آبرو» یک بازنگری بشود. آبرو یعنی اینکه خدای ناکرده کسی مورد تجاوز یکی از محارم قرار میگیرد و از ترس آبرو چیزی نگوید. به او هزاران ظلم میشود ولی به خاطر آبروی خانواده چیزی نمیگوید. اینها آسیبزا است و این خشمهای درونی آنها به صورت بسیار بدی بروز میکند. اکثر این اراذل و اوباش در کودکی مورد تجاوز قرار گرفتهاند و مورد بیاعتنایی جامعه بودهاند. لذا این واکنشها را نشان میدهند. قانون سوم نیوتون میگوید: در مقابل هر ضربه/ فشار/ انرژیای که به یک جسم وارد میشود درست به اندازۀ آن برمیگردد. شما هر خشمی که در کودکی دارید و هر ظلمی که به شما میشود درست برعکسش را به جامعه برمیگردانید.
من از این بخش صحبتهای میلانی بوی حسادت استشمام میکنم. حسادت به پوران درخشنده که فیلم هیس... (1391) را بدون نگاه فمینیستی ساخت تا نسبت به خطر سوء استفاده جنسی از کودکان، مادرانه هشدار بدهد. اما میلانی در اینجا به قصد مصادره به مطلوب این فیلم موفق، برآمده است. چرا او میخواهد مشکل سوء استفادۀ جنسی از کودکان را با از میان بردن شرم و حیا، حل کند؟
در کتاب توحید مفضّل چند فایده از منافع حیا از قول امام صادق(ع) آمده است. اول اینکه حیا، مخصوص به انسان است [و البته کسانی که انسانیت در آنها باقی است]. ثانیاً اگر حیا نمیبود هیچکس مهمانداری نمیکرد، و به وعدهها وفا نمینمود، و امانت را برنمیگرداند، و معاصی را ترک نمیگفت، و حوایج مردم را برنمیآورد، و به پدر و مادر احترام نمیگذاشت، و صلۀ رحم و احسان به خویشان نمیکرد. در انتها حضرت صادق علیه السلام به مفضّل میفرماید: «پس نمیبینی که خدا چگونه عطا کرده است به آدمی هر خصلتی را که صلاح او در آن است و امر دنیا و آخرتش به آن تمام میشود». (توحید مفضل، مجلس اول)
در حدیثی دیگر حضرت امام صادق (ع) فرمود: «همانا خداى تبارك و تعالى ميل زناشوئى را 10 سهم قرار داده است كه 9 سهم آن، در زن است و يك سهم در مرد. و اگر نبود آن مقدار حيا كه خداى عز و جل به مقدار شهوت در زنان قرار داده، به هر مردى 9 زن در مىآويخت.» شرح این سخن در حدیثی دیگر از آن حضرت آمده است: «حياء 10 سهم است، 9 سهم در زنان است و يك سهم در مردان. و چون دوشيزه خون حيض ديد يك سهم از حياى او ميرود، و چون شوهر كند يك سهم برود، و چون بكارتش از دست رفت يك سهم حيا از او برود، و چون فرزند آورْد يك سهم برود. و پنج سهم براى او باقى مىماند پس اگر دامن به ناپاكى آلود همۀ حيايش از دست برود و اگر عفت ورزيد پنج سهم از حيا برايش ميماند.» (شیخ صدوق، الخصال، باب اوصاف دهگانه، احادیث 28 و 29).
چه میتوانم بگویم دربارۀ کسی که بر لب چشمه نشسته اما تشنه است و آلوده. حیا و شرم و آبرو، در نزد فمینیستها همچون کیمیا نادر است. یک علتش آن است که حیا و آبرو جزیی از عقل و ایمان است (اصول کافی، باب عقل و جهل، ح 9). اما چون فمینیستهای کفرگو، عقل و ایمان خود را زایل کردهاند لذا معنای آبرو را هم نمیفهمند. آن سکانس آتشبس (1384) را یادتان میآید که مهناز افشار حبوبات خام در مقابل مهمان میگذارد و آبروی شوهرش را میبرد؟ آیا این عمل به عقدههای روانیِ دوران کودکی این شخصیت ارجاع دارد؟ یا این بدیها از وجود فیلمساز سرچشمه میگیرد، همو که شرم نمیکند و اینها را مینویسید و با تفصیلات میسازد! و یا فیلم تهوعآور تسویه حساب، که سراسر فحاشی به جنس مرد است. بنده از تماشای این صحنهها در سالن سینما سرخ و سفید میشدم.
بهتر است تهمینه میلانی یک بار برای همیشه این مسئلۀ منتقدان سینما را که در ابتدا گفتم، جواب بگوید که علت کینۀ دیرینه او با جنس مرد از کجا ناشی میشود؟ آن عقدۀ درونی شما که خیلیها از آن سخن میگویند چیست؟ لطفاً نخواهید این بار هم برای ما نمایش رومئو و ژولیت بازی کنید بگویید که عاشق مهندس نیکبین هستید و فلان و بهمان. بر فرض که اینطور باشد. تمجید کردن از تهیهکنندهای که در پشت همۀ فیلمهای شما ایستاده است کمترین کاری است که شما میتوانید بکنید. مضافاً که او همسر شما نیز هست. از گفتن بقیهاش صرف نظر میکنم. راستی! چرا بعد از فیلم واکنش پنجم (1391) شوهرتان موظف شده است در فیلمهایتان همچون آتشبس و تسویه حساب، نقش یک آدم خوب و وفادار را بازی کند؟
و اما خودمان!
تعجب میکنم از خانم مریلا زارعی که مسلمان است ولی در گفتوگوی تلفنی در برنامه به تمجید از میلانی پرداخت. این چه چیزی است که در وصف میلانی میگویید که او به فرزندش رسیدگی میکند و کذا و کذا؟ حتی حیوانات و شریرترین آدمهای روی زمین هم به خانوادۀ خود رسیدگی و محبت میکنند. فیلم پدرخوانده را همهمان چندباره دیدهایم. لطفاً بفرمایید انسانیت و مروّت در کجاست؟ آیا آن حدیث را شنیدهاید که یک غریبه از امام صادق(ع) معنای مروّت را پرسید؟ امام از او سؤال کرد: نظر شما چیست؟ عرض کرد: اگر مال داشتیم شکر کنیم و اگر نه، صبر ورزیم. امام فرمود: این کار را که سگان مدینه هم میکنند. پرسید: شما بفرمایید. امام گفت: مروّت به آن است که چون داشتیم انفاق کنیم و اگر نداشتیم شکر نماییم.
یادم هست که بهار امسال بعد از نمایش فیلم خرس در خانۀ هنرمندان به خانم زارعی تأکید کردم که شأن شما اجل از آن است که در سایۀ افرادی همچون میلانی بایستید. این سخن را سال 1383 بعد از فیلم زن زیادی نیز در جشنوارۀ فجر به ایشان گوشزد کرده بودم. امیدوارم ایشان قدر خود را بهتر از قبل بشناسد.
و از جناب گبرلو هم که اسم و رسم مسلمانی را به یدک میکشند لکن دین خود را نمیشناسند و آن را به پای فمینیستها قربانی میکنند و لاطائلات او را به عنوان سخنان نیکو میپذیرند نیز، بیشتر از اینها انتظار میرفت. نمیدانم این چه سنت غلطی است که از سال گذشته در برنامۀ هفت گذاشته شده که کارگردان را دعوت کنند تا در مورد فیلمش حرف بزند. فیلمساز باید فیلم بسازد نه اینکه حرف بزند. در عوض به وقت نقد، او غایب است و منتقدان در غیابش هر چه خواستند میگویند.
سخن آخر
راقم در هیچکدام از فیلمهای تهمینه میلانی ندیده است که او متذکر خطاهای وافر زنان امروز شود و درباره ظلمهایی که برخی از آنها امروزه بر مردان روا میدارند فیلمی بسازد یا حتی سخنی و جملهای بگوید. گوئیا میلانی خود را وکیل تام الاختیار زنان میداند و حتی اگر آنها مرتکب قتل هم شده باشند باید چشمبسته از آنها دفاع کند. خوشبختانه بسیارند زنانی که از عقاید او ابراز تنفر میکنند و البته کم نبودهاند آنهایی که او را همچون یک منجی یا «پیامبر جدید» پذیرفتهاند. میخواستم به میلانی توصیه کنم که برای نشان دادن حسن نیّتش به مردان، لااقل فیلمی دربارۀ عنانگسیختگی زنان امروزی بسازد. بعد به نظرم رسید که او خودش شریک جرم آنان است و لذا حتی جرأت نخواهد کرد جملهای علیه این زنان افسارگسیخته بگوید. چون در این صورت علیه خودش سخن گفته است.
بعد از انتشار کتاب «دا» در سال 1387 میلانی به سفارش حوزۀ هنری (!) فیلمنامهای به نام «تنهایی پرهیاهو» با اقتباس آزاد از آن کتاب نوشت. و بعد در صدد برآمد که آن را فیلم کند. بنده همان وقت، فیلمنامه را خواندم که در حد افتضاح بود. میدانستم که چطور فمینیستها با تمامیتخواهی بسیار، سعی دارند در همه چیز با مردان رقابت کنند. یادم هست توران ولیمراد (مجری و تهیه کنندۀ اولین سری از برنامۀ اردیبهشت) در اوایل سال 1387 روزی در برنامهاش دفاع مقدس را نیز به نفع فمینیستها مصادره کرد. او میگفت (نقل به مضمون): هر مردی که به جبهه رفت و جنگید، نمایندۀ سه زن بود؛ مادر، خواهر و همسرش. لذا اگر ما زنان میخواستیم [داد و فریاد کنیم و] نگذاریم که او به جبهه برود، او هم نمیتوانست برود. پس ما زنان هم در دفاع مقدس شریک هستیم (!) او در جایی دیگر میگفت که چون ما زنان در تظاهرات پیروزی انقلاب شرکت کردهایم اکنون باید سهم ما را از غنایم بدهید (!) و مقصود او تغییر قوانین اسلام به نفع فمینیستها بود. قربان امام خمینی(ره) و سرداران جنگ بشوم که نه به اندازه اینها ادعا داشتند که کاری کردهاند و نه چیزی از غنیمت پیروزی میخواستند. یادمان باشد که همین غنیمتخواهی بود که جنگ پیروزشدۀ احد را به شکست کشانید.
به هر حال واضح است که فمینیستها میخواهند دفاع مقدس را نیز به نفع خود مصادره نمایند تا بتوانند ادعای برابری مرد و زن در همه امور را کامل کنند. فمینیستها در هالیوود نیز چنین قصدی کرده و فیلمهای چندی در این رابطه ساختهاند تا بگویند زنان نیز چیزی از مردان کم ندارند. فیلمهای سرباز بنیامین (1980) Private Benjamin با بازی گلدی هاون در نقش جودی بنیامین، و سرباز جین (1997) G. I. Jane از رایدلی اسکات با بازی دمی مور، از این جملهاند.
تهمینه میلانی نیز همین را قصد کرده است. او در فیلمهایش به طور تلویحی به زنان آموزش میدهد که مانند شخصیتهای فیلم من باید کاراته یاد بگیرید تا از مردان عقب نمانید! (مانند السا فیروزآذر در فیلمهای تسویه حساب و یکی از ما دو نفر) اکنون هم جنگ تحمیلی برای او بهانهای است که هم این شرافت را به نفع خود مصادره کند و هم به زنان شیوه تهاجم (و نه دفاع) بیاموزد. متأسفانه در این سالها مدیران بنیاد فارابی پیشین و کنونی، به قصد حمایت از فیلمنامۀ تنهایی پرهیاهو برآمدهاند و به میلانی قولهایی دادهاند. برخی خبرها میگویند که این فیلم اکنون در مرحلۀ پیشتولید است. خدا کند که ساخته نشود. وگرنه این فیلمنامه نه تنها ارزش ساختن، که ارزش چاپ کردن یا حتی یک نوبت خواندن هم ندارد.
* امیر اهوارکی
پاورقیها:
[1]. انتهای نامه 31 نهج البلاغه با ترجمه محمد دشتی:
از مشورت با زنان بپرهيز، كه رأى آنان زود سست مىشود، و تصميم آنان ناپايدار است. در پرده حجاب نگاهشان دار، تا نامحرمان را ننگرند، زيرا كه سختگيرى در پوشش، عامل سلامت و استوارى آنان است. بيرون رفتن زنان بدتر از آن نيست كه افراد غير صالح را در ميانشان آورى، و اگر بتوانى به گونهاى زندگى كنى كه غير تو را نشناسند چنين كن! كارى كه برتر از توانايى زن است به او وامگذار، كه زن گل بهارى است، نه پهلوانى سخت كوش، مبادا در گرامى داشتن زن زياده روى كنى كه او را به طمع ورزى كشانده براى ديگران به ناروا شفاعت كند.
وَ إِيَّاكَ وَ مُشَاوَرَةَ النِّسَاءِ فَإِنَّ رَأْيَهُنَّ إِلَى أَفْنٍ وَ عَزْمَهُنَّ إِلَى وَهْنٍ وَ اكْفُفْ عَلَيْهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِكَ إِيَّاهُنَّ فَإِنَّ شِدَّةَ الْحِجَابِ أَبْقَى عَلَيْهِنَّ وَ لَيْسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ إِدْخَالِكَ مَنْ لَا يُوثَقُ بِهِ عَلَيْهِنَّ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا يَعْرِفْنَ غَيْرَكَ فَافْعَلْ وَ لَا تُمَلِّكِ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ وَ لَا تَعْدُ بِكَرَامَتِهَا نَفْسَهَا وَ لَا تُطْمِعْهَا فِي أَنْ تَشْفَعَ لِغَيْرِهَا.
[2]. مانند خود تهمینه میلانی که دخترِ نوۀ آیتالله محمدهادی میلانی است (متوفی به سال 1354 در مشهد) و به همین سبب توانسته از برخی رانتها در جمهوری اسلامی برخوردار شود، در حالیکه نه او و نه پدرش که عضو حزب توده بود، به راه آن بزرگوار نرفتهاند.
[3]. البته بهترین نوع مشاوره و خیرخواهی برای زوجین در وقت طلاق، همان است که خداوند در آیه 35 از سورۀ نساء توصیه کرده است؛ یک داور از اقوام مرد و یک داور از خویشان زن، بنشینند و با حوصله مطابق «معروف» دربارۀ این دو، حکمیت کنند. واضح است که نسبت خویشاوندی باعث میشود که دلسوزی وافری به خرج دهند، چیزی که در نزد روانشناسان وجود ندارد. این فرمان خداوند، بعد از انقلاب اسلامی در قانون خانواده داخل گشت و لازم الاجرا شد. لذا اکنون قبل از انجام هر طلاق، زوجین باید داور خود را به دادگاه معرفی کنند. در صورت مهیا نشدن شرایط، دادگاه از داوران خود برای حکمیت استفاده خواهد کرد.