در نشستی که مدتی پیش و قبل از تغییر مدیریت رسانه ملی در خبرگزاری مهر برگزار شد از چند کارشناس دعوت شد تا برنامه های خانوادگی و ترکیبی و سریال های تلویزیونی که قسمت عمده ای از این قاب جادویی را تشکیل داده اند مورد ارزیابی قرار گیرند.
در این نشست دکتر علیرضا شیری مشاور، روانشناس و مدرس دانشگاه، حجت الاسلام جواد گلی مشاور مذهبی در فیلم و سریالهای تلویزیون و همچنین دکتر امیر عبدالرضا سپنجی متخصص رسانه و علوم ارتباطات حضور داشتند.
قسمت اول این نشست نگاهی کلی به برنامههای تلویزیون داشت و اینکه این رسانه ملی تا چه حد توانسته کارکرد دانشگاهی و آموزشی خود را همراه با جذب مخاطب و جلب نظر او فراهم کند.
در قسمت دوم نیز حجت الاسلام گلی بیان کرد که سریال ها و برنامه های مدیریت شده و با پشتوانه علمی به طور تکی در تلویزیون ساخته می شود اما در پازل برنامه سازی تلویزیون جایگاهی ندارند و عنوان کرد که این برنامه های موفق به دلیل اینکه ساختار برنامه سازی تلویزیون طبق پازل پیش نمی رود، می آیند و می روند و تلویزیون ارتقا نمی یابد.
در قسمت سوم و آخر این نشست نیز کارشناسان تاکید کردند که سنت رسانه ای واحدی در تلویزیون وجود ندارد و تلویزیون به جای اینکه اصول و بایدهای خود را تعیین کند از مجموعه ای «نبایدها» تشکیل شده است. همچنین در این نشست بیان شد که طراحان فرهنگی باید حضور پررنگ تری در برنامه سازی داشته باشند و تلویزیون در حال حاضر بیشتر از عوامل بازدارنده در برنامه سازی استفاده می کند.
*جناب دکتر شیری روند برنامه های ترکیبی، تاک شو ها و برنامه های خانوادگی را که در تلویزیون وجود دارد چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا این برنامه ها بنا به نیاز مخاطب در طول سال مناسب هستند؟
شیری: به نظرم تلویزیون ما موسمی شده است و تنها در زمان های خاصی برنامه های خوبی دارد. به طور مثال شما از بهمن یا دی ماه می توانید تقلای تهیه کنندگان را برای گرفتن ویژه برنامه های تحویل سال ببینید. من نمی توانم بفهمم نظام حاکم بر شبکه های ایران چه ارزش هایی را برای خود قرار داده است که در زمان تحویل سال برنامه هایی دیده می شود که در طول سال وجود ندارند. تهیه کنندگان شبکه های تلویزیونی در زمان تحویل سال برنامه های پرمخاطبی را می سازند اما چرا در طول سال این اجازه را ندارند که به طور مثال همان هنرپیشه ها یا خوانندگان را به تلویزیون بیاورند. چرا فقط در همان چند ساعت مجاز می شوند که هزینه وحشتناکی را برای ویژه برنامه های خود صرف کنند. اگر تلویزیون می تواند دست تهیه کننده را برای یک شب باز بگذارد در طول سال هم می تواند این اجازه را بدهد.
*البته برنامه تحویل سال در مدت زمانی کوتاه هزینه ای در بردارد که در طول سال نمی توان به این میزان هزینه کرد همچنین همه تهیه کنندگان می دانند که بیشتر مردم در زمان تحویل سال در خانه های خود و در مقابل تلویزیون نشسته اند.
شیری: بله، اما تلویزیون می تواند همین برنامه های جذاب خود را در طول سال ادامه دهد. مثلا برنامه ای همچون «ساعت ۲۵» از یک برنامه ریزی و آگاهی درست برخوردار بوده است. صادقانه باید گفت که طبقه اجتماعی من تلویزیون نمی بیند اما برنامه «ساعت ۲۵» را نگاه می کند. من نمی خواهم بگویم که این برنامه نشانه موفقیت تلویزیون است و شاید هر کسی را راضی نکند اما سخن من این است که تولید برنامه های جذاب از همین نقطه شروع می شود که بعضی از مدیران اجازه می دهند برنامه های موفق مقطعی در طول سال ادامه پیدا کند.
تلویزیون باید برنامه های سرگرمکننده و جذاب داشته باشد. انتظارها از رسانه این است که همه مردم باید با تماشای برنامه های آن به آموزش های فاخری برسند اما من اصلا به چنین چیزی اعتقاد ندارم حداقل اگر شبکه یک و دو بخواهد چنین تفکری داشته باشد به خطا می رود. در دوران ضرغامی پای بسیاری از تذکردهندگان به تلویزیون باز شد و هر کس به خودش اجازه داد به یک برنامه تلویزیون تماس گرفته و ایراد بگیرد. خود من در یک برنامه تلویزیون حضور داشتم و با یک تماس تلفنی و انتقاد به شیوه بحث ما در برنامه؛ شب دوم نتوانستم در آن برنامه حضور داشته باشم اما این طرز تفکر غلط است که هرکسی بدون هیچ اصولی بخواهد دیدگاه خود را در برنامه سازی وارد کند.
حجت الاسلام جواد گلی: البته این مشکل از بی تدبیری خود تلویزیون است مثل این است که شما پدر یک خانواده باشید و بعد اطرافیان برای شما تصمیم بگیرند. این اتفاقات در دوره لاریجانی رخ نمی داد و او در کارش مسلط بود و برای این تسلط استدلال هم داشت. تلویزیون در دوره اخیر به دلایل مختلفی ضعیف شده بود و یکی از نقطه ضعف های آن این بود که نگاه متفکرانه، علمی، مستدل و پاسخگو بر آن حاکم نبود. همین امر باعث شده است که همه به خود اجازه دهند تلویزیون و برنامه های آن را نقد کنند و این رسانه به جای اینکه جرات کند و به نقدها پاسخ دقیق و صحیحی بدهد با تعدیل کردن و حذف، مشکل را حل می کند.
شیری: من واقعا نمی دانستم که نگاه علمی و متفکرانه پشت تلویزیون وجود ندارد. من می خواهم تجربه ای از بی بی سی برای شما بگویم. سال ۲۰۰۷ که من در انگلیس درس می خواندم چند باری از بی بی سی با من تماس گرفته شد و درباره مسایل اجتماعی زنان در ایران مصاحبه هایی صورت گرفت (آن زمانی که بی بی سی فقط رادیو و وبسایت بود و در رده مغضوب علیهم نبود) این مصاحبه ها همیشه به شکل تلفنی انجام می شد، روزی من از مصاحبه کننده پرسیدم که چرا شما به مباحث تخصصی جامعه ایرانی علاقه مند هستید و زمانی که کمی از این ارتباط تلفنی با مصاحبه گری که هرگز ندیدمش گذشت، او به من گفت که این شبکه در نهایت برای منافع دولت بریتانیا کار می کند. این سخن او نشان می دهد که یک مغز متفکری در آن رسانه ها فعالیت می کند اما آیا این مغز متفکر در رسانه های ما وجود دارد؟ طراحان فرهنگی از جمله کسانی هستند که باید در استراتژی های برنامه سازی حضور جدی تری داشته باشند.
در برنامه های تلویزیونی در حال حاضر بیشتر از این استراتژی فرهنگی، از نوعی عوامل بازدارنده استفاده می شود. به طور مثال من یک سال و نیم در یک برنامه کارشناس ثابت بودم اما در یکی از این برنامه ها قبل از شروع یکباره به من گفتند حلقه ازدواجت را از دستت دربیاور و علی رغم اینکه ناظر پخش تاکید داشت بر اساس دستورالعمل این خواهش را مطرح می کند (و در واقع دستور می داد!) برای من مبرهن بود موضوع کاملا سلیقه ای اعمال می شود! می خواهم بگویم فضا به گونه ای بود که بعضی ها به هر گونه ای که می خواستند در امر برنامه سازی ورود پیدا می کردند و شاید اگر شبکه های ما خصوصی باشند نتوان به راحتی این دخالت ها را انجام داد. شبکه افق نمونه ای از این شبکه های خصوصی است و اتفاقا من وقتی برنامه های آن را می بینم واقعا لذت می برم؛ چه اشکالی دارد که ما شبکه های دیگری از این دست داشته باشیم.
حجت الاسلام گلی: ببینید مشکل ما در حال حاضر این نیست که تلویزیون نمی تواند با سانسور برنامه های مناسبی داشته باشد.
شیری: اتفاقا بحث من اصلا سانسور نیست.
حجت الاسلام گلی: خب اینکه از شما بخواهند حلقه ازدواج خود را در بیاورید نوعی سانسور است.
*به نظرم تلویزیون قوانینی برای خود دارد که شاید اگر قرار باشد به آنها بپردازیم بهتر است یک نفر به نمایندگی از رسانه ملی در اینجا وجود داشته باشد اما حاج آقا در نظر شما به عنوان یک برنامه ساز چقدر این اصول و چارچوب ها مشخص است؟
حجتالاسلام گلی: ببینید رهبر انقلاب به عنوان کسی که رهبری نظام را برعهده دارد مسئولیت تلویزیون را به یک شخص واگذار می کند.
تلویزیون در ایران در اختیار دولت و هیچ فرد دیگری قرار ندارد و این نقطه قوت تلویزیون است که متاسفانه سازمان صدا و سیما نتوانسته است از این نقطه قوت استفاده کند. تلویزیون در جمهوری اسلامی از همه قوا آزاد است تا بتواند همه را نقد کند.
شیری: و البته نقد نمی کند.
حجت الاسلام گلی: بله اما اتفاقا این مساله در قانون اساسی به گونه ای طراحی شده است که دولت ها نتوانند صدا و سیما را در ید قدرت خود قرار دهند و ساکتش کنند. دوم اینکه باید به یکی از سخنرانی های رهبری اشاره کنم که در یک حکم ۵ ساله به ضرغامی، بر چند مورد تاکید کردند. ایشان در آن سخنرانی خاطرنشان کردند که تلویزیون باید در مسیر آگاهی بخشی به مردم باشد و همچنین محورهای اخلاق و دین را ترویج کند و البته این ترویج به مفهوم سخنرانی نیست بلکه ترویج در مسیر درست آن یعنی برنامه سازی است و چهارمین نکته ای که بر آن تاکید کردند مساله خانواده بود اما شما ببینید که بعد از ۵ سال چقدر به این موارد توجه شده است.
مسئولیت عالی صدا و سیما در نظام برعهده رهبری است و ایشان بر اساس ضروریت های کشور و جامعه ایران این ماموریت ها را به تلویزیون می سپارد. جنس این چهار مولفه نیاز به مطالعه و تحقیق بسیار دارد و همچنین به رویکردی علمی نیازمند است در حالیکه تلویزیون بر این رویکرد استوار نیست. برنامه سازی به شکلی رها در اختیار تهیه کنندگان و در اختیار عواملی است که خارج از تلویزیون با نام اسپانسر هزینه های این سازمان را تامین می کنند چون متاسفانه هزینه هایش بسیار بالاست و مجبور است از طریق آنتن فروشی خود را تامین کند، متاسفانه در دولت احمدی نژاد حمایت های مالی از تلویزیون برداشته شد. احمدی نژاد و تیم وی در صورتی حمایت های مالی خود را در قبال تلویزیون انجام می دادند که صدا و سیما در خدمت آنها باشد.
شیری: یعنی نظام مالی تلویزیون از دولت مستقل نیست؟
حجت الاسلام گلی: خیر. تلویزیون دو منبع مالی دارد که یکی از آنها گرفتن تبلیغات و آگهی های بازرگانی است و دوم کمک های دولت که از مسیر مصوبه های مجلس می گذرد اما این مصوبه ها در دست دولت است و می تواند آن را عملی نکند اما در دوره جدید علاوه بر این اتفاقات تلویزیون هزینه قابل توجهی را هم صرف سریال های طبقه الف کرده است. یعنی بودجه خود را به شکل درستی مدیریت نمی کند مثل پدر خانواده ای که حقوقش کم و کمتر می شود و هر شب مهمانی برگزار می کند و دیگر هزینه تحصیل فرزندش را هم نمی تواند بپردازد. تلویزیون امروز منابع مالی اش کاهش یافته است اما مدبرانه آنها را تقسیم نمی کند. به طور مثال گاهی هزینه ای که برای یک سریال طبقه الف صرف می شود معادل ۱۶ میلیارد تومان است که با آن می توان صدها ساعت برنامه مفید ساخت اما این پول صرف سریالی می شود که معلوم نیست چقدر مفید باشد و در عین حال جامعه در شرایط اقتصاد مقاومتی و بحران مالی هم قرار دارد.
*آقای سپنجی نظر شما چیست؟ شما پیشروی این رسانه را در مقایسه با دیگر رسانه ها چگونه می بینید؟
امیر عبدالرضا سپنجی: فکر می کنم نکته دیگری که اینجا باید به آن اشاره شود تاسیس شبکه های متعدد تلویزیونی و رادیویی است که بدون تمهید عِدّه و عُدّه مناسب، «ره به ترکستان بردن است». من در هیچ کجای دنیا ندیده ام که یک سازمان رسانه ای، برای یک گونه خاص از مخاطبان خود، این همه شبکه را تاسیس و تصدی کند.
البته در این زمینه، لازم است نکات دیگری را هم یادآور شویم، ما در این میزگرد، حسن ها و مسایل منفی صدا و سیما را بیان کردیم اما دلیل آنها را نگفتیم. من کتابی با عنوان «مطالعات رسانه ای: راهنمای عملی دانشجویان» ترجمه کرده ام. نویسندگان در فصل چهارم کتاب با عنوان «نهادهای رسانه ای» مطرح می کنند که بی بی سی (با همه موارد منفی که از نظر من این رسانه دارد) یک نهاد رسانه ای است، چون در آن نهاد رسانه ای، پیشکسوت ها ورودی های جدید رسانه را تربیت می کنند؛ دوم اینکه بی بی سی مرامنامه اخلاق حرفه ای و چارچوب های رسانه ای روشنی دارد. برای مثال، هر کارمند تازه واردی در این رسانه می داند که باید برای انجام هر کاری چگونه و از چه مسیری عمل کند. این گونه است که بی بی سی یک نهاد رسانه ای می شود، اما متاسفانه صدا و سیمای ما «نهاد» رسانه ای نیست، بلکه صرفا یک «سازمان» رسانه ای است و از یک سازمان شاید نتوان برقراری سنت های دیرپای رسانه ای را انتظار داشت. مطبوعات هم در ایران به همین شکل هستند، یعنی چون نمی توانند نهاد رسانه ای باشند دیرپا هم نیستند، و بر عکس.
صدا و سیما، قطعا سنت رسانه ای ندارد و با این نحوه مدیریت، نمی تواند سبک زندگی و سنت های ایرانی- اسلامی را در جامعه ترویج کند. یک نهاد رسانه ای، نیاز به چشم اندازی قابل دسترس دارد و رویکردهایی برایش تعریف شده است، اما در سازمان صدا و سیما اگر هم چشم اندازها و رویکردهایی مطرح می شود، مواردی کلی هستند که از قرآن و نهج البلاغه برگرفته شده اند و در جای خود بسیار متین و قابل استفاده اند، اما اگر این موارد، بصورت عملی در سیاست ها و برنامه های صدا و سیما وارد نشود، ثمری ندارد.
حجت الاسلام گلی: به همین دلیل است که تلویزیون ما تنها مجموعه ای از نبایدها است اما تلویزیون های دنیا مجموعه ای از بایدها هستند. در واقع در دنیا گفته می شود که باید در برنامه سازی به یک سری نکات، استراتژی ها و خط مشی های مشخص رسید یا باید به چه سازه های نمایشی توجه کرد اما در تلویزیون ما هیچ کس جرات، توانایی، حوصله و وقت برای تدوین این بایدها ندارد و شما اگر به بخش ارزیابی های پخش در تلویزیون بروید صفحات متعددی از نباید وجود دارد اینکه نباید موی زن دیده شود، نباید لباس زن کوتاه باشد، نباید یقه لباس مرد باز باشد، رنگ بندی ها و برنامه ها نباید فلان نوع باشند و هزاران نباید دیگر.
اما «باید» تلویزیون را رهبری در چند جمله فرموده اند و هیچ کس فکر نکرده است که اینها را چگونه باید عملیاتی کرد و توسعه داد البته آن چند مورد را هم من به خاطر دارم و اگر شما بروید و با بسیاری از برنامه سازان و مدیران سازمان مصاحبه کنید و بپرسید که آن چهار نکته مورد نظر رهبری در برنامه پنج ساله چه بود بیش از ۷۰ درصد چیزی در خاطرشان نیست چون اساسا تلویزیون ما با نباید شکل گرفته است و آدم ها در آن به شکل تکلیفی کار می کنند. اما «باید» در آن وجود ندارد اگر شما بخواهید به طور مثال برنامه ای در تلویزیون درباره خانواده بسازید هیچ کس به شما نمی گوید که این برنامه را چگونه بسازید اما به شما می گویند که به طور مثال افرادی که می آورید فلان حرف ها را بیان نکنند و یا فلان نکات را مطرح نکنند.
*چرا این مسایل به شکلی مشخص در تلویزیون تدوین نمی شود؟
حجت الاسلام گلی: به این دلیل که رابطه تلویزیون ما با دانشگاه، حوزه و مراکز دینی قطع است.
شیری: البته فکر نمی کنم ارتباط تلویزیون با روحانیون قطع باشد چون ما آنها را در شبکه های مختلف می بینیم.
حجت الاسلام گلی: اینکه روحانیون و کارشناسان دینی روی آنتن حضور داشته باشند تلویزیون را دینی نمی کند چون از این لحاظ در شبکه بی بی سی فارسی هم می توانید گاهی روحانیون را ببینید. مساله اینجاست که در تلویزیون ما کمتر مطالعه و تحقیق صورت می گیرد و معاونت آموزش و پژوهش کمتر خوراکی برای برنامه سازی تهیه می کند. این معاونت دانشجو تربیت می کند و بیکار وارد جامعه می کند. از طرف دیگر نهادهای علمی در تلویزیون در خدمت برنامه سازی نیستند و هیچ ساختاری برای توسعه فهم علمی از مبانی دینی، انقلابی و اسلامی در تلویزیون کار نمی کند و مدیران تلویزیون بیشترین وقت خود را برای تذکرات می گذارند.
سپنجی: یک مساله دیگر را هم باید اضافه کرد و آن اینکه مثلا کارکنان صداوسیما پس از انقلاب، حداقل چهار دوره تسویه شده اند و چندین بار مدیران این سازمان عوض شده اند. بارها اتفاق افتاده که قبل از اینکه برنامه ای یا شبکه ای با مخاطب، ارتباط بلندمدتی برقرار کند، با یک بهانه یا یک خطای قابل اغماض، به یکباره مجری، عوامل، تهیه کننده، مدیر گروه و حتی مدیر شبکه تغییر کرده اند. در این صورت حرفه ای گری و تخصص گرایی در رسانه رنگ می بازد و در نتیجه چنین شرایطی، نهاد رسانه ای بوجود نمی آید.
مصادیق فراوانی دیده شده است که در سازمان صداوسیما شخصی وارد کارهایی می شود که هیچ مهارتی در آن زمینه ها ندارد، خیلی راحت به چنین افرادی دوربین، آنتن و برنامه داده می شود. شما فکر می کنید اصلی ترین کسانیکه می خواهند وارد سازمان صداوسیما شوند با چه برنامه هایی شروع می کنند؟ به آنها پیشنهاد برنامه سازی برای کودکان داده می شود. همانگونه که می دانیم، حساس ترین قشر مخاطبان، کودکان هستند، اما در صداوسیما ساخت برنامه برای این قشر مهم و حساس را به اشخاصی بی تجربه می سپارند، بعد از برنامه سازی برای کودکان نیز به آنها پیشنهاد ساخت سریال داده می شود.
وقتی ما می توانیم سنت رسانه ای اسلامی- ایرانی داشته باشیم که رسانه ما از حرفه ای گری و نگاه اصولی برخوردار باشد. در رسانه ای چون بی بی سی گاهی بدون اینکه تیتراژ برنامه ای را تماشا کنید می توانید به رسانه آن پی ببرید.
شیری: چون امضا دارد.
سپنجی: بله و به این دلیل که آن رسانه یا شبکه اصول حرفه ای را رعایت می کند و می تواند برنامه های ماندگار بسازد. اما برنامه های ماندگار صداوسیمای ما مثلا «ورزش و مردم» یا «نود» است که اگر فردوسی پور هم مناسبات قدرت را نمی دانست، خیلی زود برنامه اش قطع می شد. البته شاید بتوان گفت «رادیو هفت» هم تا حدودی برنامه ای است که دارد ماندگار می شود و از برنامه های پرمخاطب است.
یک نکته دیگر را هم اینجا باید بیان کنم و آن این است که آقای دکتر شیری گفتند ما در صداوسیما تکثر شبکه ای داریم، اما من معتقدم که ما تنوع داریم و نه تکثر. به طور مثال، از برنامه های ماه رمضان مثال می زنم که شما نزدیک به افطار وقتی شبکه های تلویزیونی ملی و استانی را تماشا می کنید، در تمام آنها یک شیوه اجرا قابل مشاهده است؛ یک مجری و یک یا دو کارشناس مذهبی. آن هم در زمانیکه مثلا امسال داریوش کاردان در شبکه یک و یا احسان علیخانی در شبکه سه، برنامه هایی جذاب تر و با کیفیت تر را با موضوعات و آیتم های متنوع تری اجرا می کردند.
اگر قرار است دیگر شبکه ها هم همین فرم را تکرار کنند که شبکه های سراسری برنامه بهتری را اجرا می کنند، پس چرا باید در شبکه های استانی موازی کاری شود. منظور من از تنوع این مساله است، این نکته ای است که مخاطب را جذب نمی کند، چون مخاطب اگر برنامه ای برایش جذاب باشد همان شبکه های اصلی را نگاه می کند، و به سراغ شبکه های استانی نمی رود. از نگاه من این شیوه ساخت برنامه ها، اتلاف منابع و بیت المال است، در حالی که تکثر، مفهومش این است که چندصدایی در رسانه ملی ما دیده شود و این موضوع رمز ماندگاری رسانه و جذب مخاطبان است.
شیری: ما افق رسانه داریم. پس در این جلسات چه چیزی مشخص می شود؟
سپنجی: من برخی مباحث جلسات افق رسانه را مطالعه کرده ام، متاسفانه موضوعات آن با نیازها و ضرورت ها چندان تناسبی ندارد. به طور مثال در یکی از نشست ها از اقتصاد مقاومتی صحبت می شد و من نمی دانم اگر قرار باشد، در این جلسات درباره اقتصاد مقاومتی بحث و تصمیم گیری شود، پس نقش دولت، مجلس یا سایر نهادهای مرتبط چیست؟
حجت الاسلام گلی: باید توجه داشته باشیم که بخشی از مشکلات مربوط به مدیران تلویزیون است که بیشتر سعی کرده اند سازمان را اداره کنند تا اینکه آن را رهبری کنند بنابراین امروز سازمان صداوسیما با وسعتی غیر منطقی در نیروی انسانی، برنامه سازی و شبکه سازی مواجه است. متاسفانه حرکت سازمان به سمت بهتر شدن نبوده است. مثل خانواده ای که اولویت خود را برای سیر کردن فرزندانش می گذارد.
در دوره ای که مرتضی میرباقری معاون سیما بود از شش ماه قبل سیاست های ناظر بر تولید سریال ها در شبکه ها بحث می شد البته آن زمان هم به این شکل نبود که این اتفاق به صورت ۲۴ ساعته رخ بدهد اما حداقل این نگاه در یک باکس از برنامه های تلویزیون وجود داشت. به طور مثال میرباقری تصمیم می گرفت که در یک سال مشخص در ماه رمضان شبکه یک چه نوع ژانری از سریال را پخش کند و بعد براساس مقتضیات اجتماعی برای سریال سازی تصمیم گرفته می شد.
به طور مثال در سال هایی که ما درباره مسایل ماورایی سریال می ساختیم جامعه به دنبال تعریف جدیدی از مفاهیم دینی بود که دوست داشت این تعریف جدید را از زبان یک کارگردان و از قاب دوربین ببیند. به همین دلیل هم همان سریال ها که خواص انتقادهای زیادی هم به آنها داشتند بسیار خوب دیده شدند و مورد توجه قرار گرفتند و آن به این دلیل بود که یک مغز علمی پشت آنها بود.
البته باز هم می گویم که شاید تلویزیون تنها در همین یک باکس بیشترین اهمیت را قایل می شد. هم اکنون شاید یکی از باکس های تلویزیون که کمترین توجهی به آنها صورت می گیرد باکس برنامه های صبحگاهی است و نظام برنامه سازی در این باکس رهاست.
شیری: بله من گاهی در برنامه های صبگاهی مواردی را می بینم که الان داشتم فکر می کردم که مجری نمی تواند چنین رفتاری را در برنامه های عصرگاهی داشته باشد. بعضی از مجری ها حد خود را نمی شناسند و حتی آداب برخورد با مهمان را نمی دانند.
حجت الاسلام گلی: چون صبح زمانی است که بی توجهی به آن بیشتر است. نکته دیگر درباره غفلت و بی توجهی به بعضی از باکس های پخش تلویزیونی این است که تلویزیون توان اداره کردن این همه شبکه را ندارد.
تلویزیون باید در آینده در اختیار مدیرانی قرار بگیرد که بیشتر محتوایی فکر کنند و بتوانند محتوای شبکه ها را به دست بگیرند. گاهی اوقات تندروی هایی در بعضی برنامه ها مثل بخش های خبری ۲۰:۳۰ دیده می شود و یک دلیلش ین است که بخش های دیگر کار خود را به درستی انجام نمی دهند و حالا این بخش خبری با این شیوه ها می خواهد توجه مردم را جلب کند. ضرورتی ندارد که بخش های خبری تلویزیون به این طریق عمل کنند اما چون مردم کمتر تلویزیون می بینند این گفتمان می خواهد دوباره تلویزیون را به گفتگوهای روزانه مردم بازگرداند تامردم به آن توجه کنند.
زمانی مهران مدیری که ایرادهایی هم به وی وارد است رفتارساز بود اما امروز چه کسی جز شبکه های ماهواره ای رفتارسازی می کند. بنابراین با بررسی تمام این موارد من می خواهم بگویم که تلویزیون امروز از نگاه علمی برخوردار نیست و همه چیز را فدای پرکردن آنتن کرده است و امروز می بینید تبلیغات آنقدر ناراحت کننده است که شما دیگر رغبتی برای دیدن برنامه ها ندارید.
*اگر ممکن است کمی هم به شکل مصداقی تر وارد حوزه سریال ها و برنامه های تلویزیونی شوید. خود شما چقدر سریال ها را دنبال می کنید و نظرتان در این باره چیست؟
سپنجی: من می خواهم بعضی از سریال های پربیننده را مثال بزنم. متاسفانه ما در سریالی همچون «ستایش» که مخاطبان زیادی هم داشت، خودآزاری و دیگر آزاری را به شکلی افراطی می بینم. این سریال مخاطب را آزار می دهد و مخاطب هم اتفاقا آن را دنبال می کند. البته این مساله تلخ بودن سوژه ها به نوعی در بسیاری از سریال های صداوسیما وجود دارد و بسیار دیده ایم که شخصیت های یک سریال تمام بدبختی های عالم را تجربه می کنند، مساله دیگری هم وجود دارد که باید در آثار نمایشی توجه شود این است که سریال های ما به قشر متوسط به بالای شهر تهران و نه کل ایران تعلق دارد. در برخی موارد، منازل، امکانات و دکوراسیون هایی که در این سریال ها نمایش داده می شود برای من که عضو هیات علمی هستم، نوعی آرزو محسوب می شود.
شیری: به نظر شما این نقد کلیشه نیست؟
سپنجی: ببینید منِ نوعی وقتی دغدغه های خود، زندگی روزمره و مسایل خود را در رسانه نبینم با آن قهر می کنم و به سمت رسانه های دیگری می روم.
شیری: مگر فیلم هایی که شما می بینید چقدر با زندگیتان هماهنگی دارد؟
سپنجی: ببینید این موضوع فرق می کند. الان تمام سریال های ما در حال و هوایی می گذرد که هیچ کدام از آنها با شرایط افراد جامعه همخوانی ندارد. خانه هایی که به طور مثال ۲۵۰ متری هستند با دکورها و لوازم گران قیمت؛ آیا کسی که در نقطه ای محروم مثل سیستان و بلوچستان زندگی می کند، دوست ندارد چنین خانه ای داشته باشد.
*آقای دکتر یعنی به نظر شما واقعا نمایش چنین امکانات و رفاهی در رضایت یا نارضایتی مردم از زندگی تاثیری ندارد؟
شیری: مگر در خود هالیوود چند فیلم ساخته می شود که دکوپاژ آن با طبقه پایین جامعه هماهنگ است؟ داستان یک اثر باید به زندگی امروز ما نزدیک باشد که به نظر من در سریال های نمایشی ما این هماهنگی وجود دارد. شما به طور مثال چند هنرپیشه را می شناسید که تیپ و قیافه مرا داشته باشد؟ هنرپیشه اتفاقا نباید شبیه من باشد؛ سخن من این است که قرار نیست همه چیز در سینما و تصویر یکسان سازی شود بلکه چیزهایی هم هست که اتوپیا است. از چهره و ظاهر گرفته تا دکوپاژ باید این جذابیت را داشته باشد که مردم رغبت کنند به سمت آن بروند.
سپنجی: این بخشی از نیاز ارتباطی مخاطب است که تولیدات با دغدغه های مخاطب هماهنگی داشته باشد و وقتی نیاز ارتباطی مخاطب در رسانه اقتاع نمی شود، به جایی پناه می برد که نیاز خود را اقناع کند. بقول آقای دکتر محسنیان راد ما هرم نیازهای مازلو را داریم که البته در آن به نیاز ارتباطی اشاره ای نشده است اما نیاز ارتباطی حتی از نیاز به تغذیه و مسایل فیزیولوژیک انسانی نیز مهم تر است. در یکی از آزمایش ها در چند قرن قبل، تعدادی کودک را در آلمان از خانواده های خود جدا کردند و پرستاران فقط به این کودکان غذا می دادند، نه آنها را در آغوش می کشیدند و نه ارتباط چشمی محبت آمیزی با آنها برقرار می کردند.
بعد از حدود ۲ ماه، همه این کودکان مردند چون نیاز ارتباطی آنها اقناع نشد. بنابراین منِ نوعی وقتی به سراغ رسانه ای می روم که نیاز ارتباطی مرا ارضا نمی کند از آن دست می کشم و به سراغ یک رسانه دیگر می روم.
شیری: بله. این قضیه به نظر شما مثل یک فروشنده اغذیه نیست؟
سپنجی: دقیقا همینطور است. رسانه باید به مردم خوراک خوب بدهد، چه در حوزه سریال، چه در زمینه بخش های خبری و مسایل سیاسی و چه در حوزه دیگر برنامه ها.
من نکته ای هم درباره بعضی کارگردان ها دارم. به نظر شما، یک کارگردان در طول یک سال توان ساخت چند سریال را دارد؟ کار رسانه ای، کاری خلاقانه است که نیاز به مطالعه و روزآمد شدن دارد، و با سری دوزی و سری کاری متفاوت است. برخی از کارگردان های صداوسیما، سالی سه یا چهار سریال می سازند و اگرچه برخی از آن سریال ها دیدنی هم هست و مخاطب را جذب می کند، اما آیا قرار نیست به برخی از این کارگردان های اینقدر پرکار استراحت داده شود؟ این افراد هم نیاز به استراحت و تمدید قوای روحی و جسمی دارند تا کارهای نمایشی جذاب تر و باکیفیت تری از صداوسیما ببینیم.
به هر حال، تمام این مباحثی که در این نشست، مطرح شده با رویکردی اصلاحی و از سر دلسوزی بوده است و امیدوارم طرح چنین مباحثی مسئولان صداوسیما را کمک کند تا انشالله در آینده با ترسیم چشم اندازهایی روشن تر، ماموریت هایشان را تعریف و بازتعریف کنند.