به گزارش مشرق، محمد حسین رنجبران در آخرین مطلبش در وبلاگ اتاق شیشهای یک خبرنگار نوشت: تا سال 85 فقط اسمش را به نیکی درواحدمرکزی خبر شنیده بودم مدیرکلی جوان، علمی، با انگیزه، بروز و صمیمی با بچه های خبرنگار و پخش، آن موقع که من وارد واحد شده بودم با هرکس که گپ و گفت می کردم با حسرت از رفتن او یاد می کرد و می گفت:"نعمتی را ازکف دادیم .." از همان موقع کم و بیش شم سیاسی داشتم یکسره دنبال آن بودم که چرا یک نیروی خبره اینچنینی را برداشته اند، اخرسر درآن سالهای تاریک دوم خرداد شنیدم که او یکی از نیروهای طرفدار دوم خرداد بوده است، سال 80 و آنهم درتاریک ترین زمان زمامداری دوم خرداد چنین حرفی را وقتی می شنوی دیگر بیشتر ازآن پیگیری نمی کنی ...
گذشت تا سال 85 رفتم به لبنان برای ماموریتی یک ماه ونیمه، آنهم در زمان درگیری های داخلی لبنان بعد از جنگ سی وسه روز اگراشتباه نکنم درهمین ایام اواسط دی عازم آنجا شدم، گفتند که باید ساختمان صدا وسیما دربیروت را عوض کنیم چون ساختمان جدید گرفته اند و باید ساختمان استیجاری درمحله "حمراء" تخلیه شود اما ساختمان تازه خریداری شده آماده نبود و ما را به یک اتاق درساختمان العالم بردند اتاقی بسیار کوچک که با همه وسابل باید آنجا کار می کردیم همه به رییس العالم بیروت با لهجه عربی می گفتند:"دوکتور" و بسیار هم دوستش داشتند پرسیدم این آقای دوکتور کیست که اینقدر هم دوستش دارید گفتند:"دکترجبلی " بسیارخوشحال شدم، وقت گرفتم و رفتم به دیدارش، آنچنان با من گرم گرفت و از گزارش های آن موقع من تعریف کرد که شرمنده شدم گفتم:"دکتر تو را به خدا اینقدر شرمنده ام نکنید این طورها هم که می گویید نیست .."همین دیدار اول یک دل نه صد دل شیفته رفتار و کردارشان شدم و البته یک ماهی که درآنجا بودم چیزهای زیادی از او و مدیریت کم نظیرش یاد گرفتم، آن موقع العالم خبرنگاران خبره ای در بیروت داشت وقتی آنها به اتاقش می آمدند آنچنان با آنها صمیمی برخورد می کرد و درعین حال مقتدر و سوار برموضوعات مختلف سیاسی آن موقع لبنان که آنها حرفی برای گفتن نداشتند و یکسره می گفتند چشم، حتما و ... (( البته به زبان عربی " به عنوان یک ایرانی کیف می کردم که چنین مدیری مسلط به چند زبان و البته مسلط کامل بر زبان عربی و همچنین اوضاع سیاسی منطقه آنچنان قوی عمل می کند که این خبرنگاران خبره درمقابل او چیزی برای گفتن ندارند از آنجا آشنایی من دکتر پیمان جبلی شروع شد .
رسیدیم به سال 89 و قبولی من در مقطع ارشد ژورنالیسم رادیو و تلویزیونی دانشگاه صدا وسیما، خبرنویسی پیشرفته یکی از درس های ما بود گفتم استاد کیست، گفتند .." دکترجبلی " آنچنان خوشحال شدم که در پوست خودم نمی گنجیدم کلاسهای تئوری را تقریبا مرتب می رفتم و خیلی چیزها هم یاد گرفتم فکر می کنم از معدود افرادی بودم که با نمره 17 یا 18 پاس کردم اما ترم بعد کلاس عملی خبرنویسی یا کارگاه داشتیم خورده بودم به اوج دوران مسئولیتم در مدیرکلی وزارت رفاه و تامین اجتماعی درآغاز طرح هدفمندی یارانه ها که باید شماره حساب ها را می گرفتیم و پول به آنها می ریختیم کلاس ها را یکی درمیان می رفتم یا دیر می رفتم البته همیشه هم ازش عذرخواهی می کردم او هم با بزرگواری مرا به حضور می پذیرفت و البته درجاهایی هم برای کارمان در هدفمندی کمک فکری می داد اما زمان امتحان که رسید کاری کرد که خیلی سوختم اما الان که فکر می کنم می بینم کارصددر صد درستی کرده است و به حق، اسم مرا به خاطر غیبت های غیرمجاز جزو محرومان نوشته بودند رفتم امتحان بدم که جلویم را گرفتند گفتند:"شما محرومید فقط استاد می تواند نامه ای دهد تا بتوانید امتحان دهید ..." رقتم پیش دکتر جبلی گفت:" آقای رنجبران نمی توانم، واقعا این کار ظلم به بچه هایی است که آمده اند نیامدی دیگر خیلی غیبت کردی تازه من برخی هایش را نزدم عیبی ندارد ترم بعد .." خیلی ناراحت و دلخور شدم اما به قانونمندی اش افتخارکردم گرچه از آن به بعد سعی کردم کمتر ببینمش تا آن خاطره تلخ برایم دوباره تکرار نشود ...
آن موقع تازه "دیروز, امروز، فردا" را شروع کرده بودم خیلی راهنمایی ام می کرد و البته تشویق، یادم نمی رود هر صحبتش آنچنان به من انرژی می داد که گفتنی نیست، آن موقع تازه از معاونت رسانه ای دکترجلیلی در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی کنار رقته بود تا آمدیم در دانشگاه به او عادت کنیم شد سفیر ایران در تونس آنهم در آغاز موج بیداری اسلامی.
دیگر ندیدمش تا اینکه زمزمه معاون سیاسی شدنش را در دوره جدید شنیدم، و او را در مراسم همکار خوب و دوست داشتنی ام "مرحوم دربندی " دیدم مثل همیشه گرم و صمیمی برخورد کرد و بچه ها هم همه دوره اش کردند، شنیدم کار آمدنش تمام شده بود اما به یکباره به سختی هایی خورد و البته برخی بی اخلاقی ها که انتظارش را هم داشتیم تلفنی دراین یک ماه با هم یکی دوباری صحبت کردیم مثل همیشه به حقیر لطف کرد و راهنمایی های خوبی ارائه داد و البته از "دیروز، امروز، فردا" و "شناسنامه" بسیارتعریف کرد که مایه دلگرمی من شد و امروز بعد از کش و قوس فراوان حکم دکتر جبلی به عنوان معاون خبر رسانه ملی رسما اعلام شد.
تبریک می گویم دکتر و البته تشکر ویژه می کنم از دکترسرافراز عزیز که انتصابی شایسته انجام داد و بعد از حدود 25 تا سی سال یک خون جدید به رگ های مدیریتی حوزه خبر تزریق کرد حوزه ای که واقعا احتیاج به تحول دارد.
یک چیزی را هم بگویم به عنوان کسی که دوسال مداوم شاگرد دکتر جبلی بوده ام و یک ماه را با ایشان دربیروت گذرانده ام هیچ موقع ندیدم به طیف خاص سیاسی تعلق خاطر داشته باشد او به معنای واقعی یک سیاستمدار مستقل و در مسیر رهبری معظم انقلاب است و برای همین خیلی ها به او امیدوارند.
یکی از دوستانش تعریف می کرد دکتر پیمان جبلی تنها پسر خانواده بود و درزمان جنگ بسیار دوست داشت به جبهه رود اما خانواده اجازه نمی داد تا اینکه از همان روشهای مرسوم آن موقع استفاده می کند و بدون اجازه خانواده به جبهه می رود و به آنها هم چیزی نمی گوید .
او می گفت .."روزی که پیمان در جبهه مجروح شد نمی دانستیم چگونه به خانواده اش اطلاع دهیم روز سختی بود ..."
آقای دکتر جبلی عزیز روزهای سختی در پیش دارید، برایتان از صمیم دل دعا می کنم.
گذشت تا سال 85 رفتم به لبنان برای ماموریتی یک ماه ونیمه، آنهم در زمان درگیری های داخلی لبنان بعد از جنگ سی وسه روز اگراشتباه نکنم درهمین ایام اواسط دی عازم آنجا شدم، گفتند که باید ساختمان صدا وسیما دربیروت را عوض کنیم چون ساختمان جدید گرفته اند و باید ساختمان استیجاری درمحله "حمراء" تخلیه شود اما ساختمان تازه خریداری شده آماده نبود و ما را به یک اتاق درساختمان العالم بردند اتاقی بسیار کوچک که با همه وسابل باید آنجا کار می کردیم همه به رییس العالم بیروت با لهجه عربی می گفتند:"دوکتور" و بسیار هم دوستش داشتند پرسیدم این آقای دوکتور کیست که اینقدر هم دوستش دارید گفتند:"دکترجبلی " بسیارخوشحال شدم، وقت گرفتم و رفتم به دیدارش، آنچنان با من گرم گرفت و از گزارش های آن موقع من تعریف کرد که شرمنده شدم گفتم:"دکتر تو را به خدا اینقدر شرمنده ام نکنید این طورها هم که می گویید نیست .."همین دیدار اول یک دل نه صد دل شیفته رفتار و کردارشان شدم و البته یک ماهی که درآنجا بودم چیزهای زیادی از او و مدیریت کم نظیرش یاد گرفتم، آن موقع العالم خبرنگاران خبره ای در بیروت داشت وقتی آنها به اتاقش می آمدند آنچنان با آنها صمیمی برخورد می کرد و درعین حال مقتدر و سوار برموضوعات مختلف سیاسی آن موقع لبنان که آنها حرفی برای گفتن نداشتند و یکسره می گفتند چشم، حتما و ... (( البته به زبان عربی " به عنوان یک ایرانی کیف می کردم که چنین مدیری مسلط به چند زبان و البته مسلط کامل بر زبان عربی و همچنین اوضاع سیاسی منطقه آنچنان قوی عمل می کند که این خبرنگاران خبره درمقابل او چیزی برای گفتن ندارند از آنجا آشنایی من دکتر پیمان جبلی شروع شد .
رسیدیم به سال 89 و قبولی من در مقطع ارشد ژورنالیسم رادیو و تلویزیونی دانشگاه صدا وسیما، خبرنویسی پیشرفته یکی از درس های ما بود گفتم استاد کیست، گفتند .." دکترجبلی " آنچنان خوشحال شدم که در پوست خودم نمی گنجیدم کلاسهای تئوری را تقریبا مرتب می رفتم و خیلی چیزها هم یاد گرفتم فکر می کنم از معدود افرادی بودم که با نمره 17 یا 18 پاس کردم اما ترم بعد کلاس عملی خبرنویسی یا کارگاه داشتیم خورده بودم به اوج دوران مسئولیتم در مدیرکلی وزارت رفاه و تامین اجتماعی درآغاز طرح هدفمندی یارانه ها که باید شماره حساب ها را می گرفتیم و پول به آنها می ریختیم کلاس ها را یکی درمیان می رفتم یا دیر می رفتم البته همیشه هم ازش عذرخواهی می کردم او هم با بزرگواری مرا به حضور می پذیرفت و البته درجاهایی هم برای کارمان در هدفمندی کمک فکری می داد اما زمان امتحان که رسید کاری کرد که خیلی سوختم اما الان که فکر می کنم می بینم کارصددر صد درستی کرده است و به حق، اسم مرا به خاطر غیبت های غیرمجاز جزو محرومان نوشته بودند رفتم امتحان بدم که جلویم را گرفتند گفتند:"شما محرومید فقط استاد می تواند نامه ای دهد تا بتوانید امتحان دهید ..." رقتم پیش دکتر جبلی گفت:" آقای رنجبران نمی توانم، واقعا این کار ظلم به بچه هایی است که آمده اند نیامدی دیگر خیلی غیبت کردی تازه من برخی هایش را نزدم عیبی ندارد ترم بعد .." خیلی ناراحت و دلخور شدم اما به قانونمندی اش افتخارکردم گرچه از آن به بعد سعی کردم کمتر ببینمش تا آن خاطره تلخ برایم دوباره تکرار نشود ...
آن موقع تازه "دیروز, امروز، فردا" را شروع کرده بودم خیلی راهنمایی ام می کرد و البته تشویق، یادم نمی رود هر صحبتش آنچنان به من انرژی می داد که گفتنی نیست، آن موقع تازه از معاونت رسانه ای دکترجلیلی در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی کنار رقته بود تا آمدیم در دانشگاه به او عادت کنیم شد سفیر ایران در تونس آنهم در آغاز موج بیداری اسلامی.
دیگر ندیدمش تا اینکه زمزمه معاون سیاسی شدنش را در دوره جدید شنیدم، و او را در مراسم همکار خوب و دوست داشتنی ام "مرحوم دربندی " دیدم مثل همیشه گرم و صمیمی برخورد کرد و بچه ها هم همه دوره اش کردند، شنیدم کار آمدنش تمام شده بود اما به یکباره به سختی هایی خورد و البته برخی بی اخلاقی ها که انتظارش را هم داشتیم تلفنی دراین یک ماه با هم یکی دوباری صحبت کردیم مثل همیشه به حقیر لطف کرد و راهنمایی های خوبی ارائه داد و البته از "دیروز، امروز، فردا" و "شناسنامه" بسیارتعریف کرد که مایه دلگرمی من شد و امروز بعد از کش و قوس فراوان حکم دکتر جبلی به عنوان معاون خبر رسانه ملی رسما اعلام شد.
تبریک می گویم دکتر و البته تشکر ویژه می کنم از دکترسرافراز عزیز که انتصابی شایسته انجام داد و بعد از حدود 25 تا سی سال یک خون جدید به رگ های مدیریتی حوزه خبر تزریق کرد حوزه ای که واقعا احتیاج به تحول دارد.
یک چیزی را هم بگویم به عنوان کسی که دوسال مداوم شاگرد دکتر جبلی بوده ام و یک ماه را با ایشان دربیروت گذرانده ام هیچ موقع ندیدم به طیف خاص سیاسی تعلق خاطر داشته باشد او به معنای واقعی یک سیاستمدار مستقل و در مسیر رهبری معظم انقلاب است و برای همین خیلی ها به او امیدوارند.
یکی از دوستانش تعریف می کرد دکتر پیمان جبلی تنها پسر خانواده بود و درزمان جنگ بسیار دوست داشت به جبهه رود اما خانواده اجازه نمی داد تا اینکه از همان روشهای مرسوم آن موقع استفاده می کند و بدون اجازه خانواده به جبهه می رود و به آنها هم چیزی نمی گوید .
او می گفت .."روزی که پیمان در جبهه مجروح شد نمی دانستیم چگونه به خانواده اش اطلاع دهیم روز سختی بود ..."
آقای دکتر جبلی عزیز روزهای سختی در پیش دارید، برایتان از صمیم دل دعا می کنم.