به گزارش مشرق، صادق خرازی رئیس شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان گفت‌و‌گویی درباره حزب متبوع خود با روزنامه شرق انجام داده است که گوشه‌ای از این مصاحبه در ادامه می‌آید:

وی درباره ندا می‌گوید: ندا واقعیتی است که به ادبیات سیاسی امروز ایران اضافه شده و برخاسته از عقلانیت و تفکر جمعی از جوانانی است که در منظومه تفکر اصلاح‌طلبی کشور تعریف می‌شوند؛ من متولی ندا نیستم، عضوی از ندا هستم. منتها به‌دلیل حضور در موقعیت‌ها و مسوولیت‌های مختلف شناخته‌شده‌تر بودم. در سیاست داخلی و سیاست خارجی دستی داشتم، خب قطعا ‌مقداری به‌دلیل ویژگی‌ها یا مشخصات مثبت و منفی‌ای که در من وجود دارد، عده‌ای ندا را نقد کردند و آن هم به دلیل شخص من بود. به جای اینکه یک‌پدیده سیاسی و تشکیلاتی را که عده‌ای از جوانان معتقد به منظومه فکری اصلاح‌طلبی ایران، آن را تشکیل داده‌اند.

وی درباره تفکر ندا نسبت به اصلاحات می‌گوید: اگر کسی مخالف نقد اصلاحات باشد بزرگ‌ترین انحراف را انجام می‌دهد. مگر می‌شود کسی بگوید که ما انحراف نداشتیم و نداریم، ولی نمی‌توانیم اصلاحات را تخطئه کنیم. بلایی که سر اصلاحات آمد کم نبود. خیلی از بلاهایی که سر اصلاحات آمده تقصیر جناح مقابل بود. حاکمیت نمی‌خواهد با اصلاحات مقابله کند چون وجود جریان اصلاح‌طلبی را به‌نفع نظام می‌داند. هیچ‌کسی نمی‌تواند موقعیت اصلاح‌طلبان را نادیده بگیرد.

خرازی همچنین درباره نسل جوانان اصلاح‌طلب می‌گوید: بعضی‌ها نسل‌دوم اصلاح‌طلبان را به‌لحاظ سنی تعریف می‌کنند و بعضی‌ها هم نسل را به معنی «سن» تعریف نمی‌کنند. در واقع جریان جدید اصلاح‌طلبی را نسل‌دوم اصلاح‌طلبی می‌گویند. 

سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در فرانسه درباره نحوه تشکیل و جوان‌گرایی ندا می‌گوید: خط‌‌‌ بندی‌ها و مرزبندی‌ها بعد از سال٨٨ بیشتر شد. از سال ٨٤ مرزبندی‌های سیاسی و فکری در بین اصلاح‌طلبان موضوعیت جدی و بیشتری پیدا کرد، خصوصا جبهه‌بندی‌ای که در سال٨٤ شد و شکست اصلاح‌طلبی را به معنی واقعی در سه‌صحنه انتخابات شوراها و مجلس و ریاست جمهوری به‌صورت پی‌درپی داشتیم. در سال ٨٢ تا ٨٤ جریان‌های اصلاح‌طلبی تعریف شدند. یک‌جریان بالاخره جریاناتی، تند بودند؛ جریاناتی که مسایل را سفیدوسیاه می‌دیدند و یک‌سری جریاناتی بودند که مسایل را اجتماعی و فرهنگی می‌دیدند. 

عضو حزب ندا درباره حوادث 88 و ایجاد اختلاف در جریان اصلاح طلب می‌افزاید: حوادث 88 نقطه‌ عطف تحول سیاسی در تاریخ معاصر اصلاح‌طلبی است. یعنی ادبیاتی وارد هنجارها و رفتارهای اصلاح‌طلبی شد که خودش به‌معنای واقعی دارای حاشیه بود. یعنی حواشی این ادبیات و برخی دیدگاه‌ها باعث شده که درون اصلاح‌طلبی ایران پدیده‌هایی ایجاد شود که فراتر از اصلاح‌طلبی تعریف می‌شود. نمی‌دانم هدف این بود که به جنبش سبز برسیم یا اصلاح‌طلبی خود را جلو ببریم؟ ما مسیرمان مسیر جنبش سبز است یا اصلاح‌طلبی؟ وقتی می‌گوییم اصلاح‌طلبی، یعنی از درون یا بیرون؟ وقتی می‌گوییم جنبش سبز یعنی وابسته به عناصری بیرون یا درون حاکمیت و کشور؟ اینها اختلافات جدی و ماهوی است که به‌صورت یک‌حقیقت در ذهن کنشگران اصلی اصلاح‌طلبان وجود دارد. اگر الان شما سراغ آقای‌خاتمی بروید تصور من این است که ایشان مسیرش ادامه مسیر حیات و استمرار و ثبات جریان اصلاح‌طلبی است؛ حرکت ایشان، حرکت جنبش سبز نبوده است. وی درباره فشار اجتماعی و وارد کردن مردم به خیابان‌های میگوید: من کف خیابان را قبول ندارم. نمی‌دانم منظور از فشار اجتماعی چیست. برخی فشارهای اجتماعی قانونمند در جامعه وجود دارد. همه - حتی کارمندان دولت - می‌توانند یک‌میتینگ قانونی برگزار کنند. موضع من به‌عنوان یک عضو ندا این است که فشارهای اجتماعی به‌موقع خودش از راه مدنی قابل‌تامین است. 

مدیر سایت دیپلماسی ایرانی درباره امنیتی شدن فضای کشور در فتنه 88 می‌گوید: من فکر می‌کنم دوطرفه است و مقصر اصلی و متهم ردیف نخست پرونده انتخابات سال٨٨ محمود احمدی‌نژاد است. من منکر نقش آن طرف نمی‌شوم اما رفتار ما نباید تابع رفتار دیگری باشد. آقای‌احمدی‌نژاد فراتر از مسوولیت قانونی خود و مصالح ملی عمل کرد. مقدمه فساد عین فساد است. کارهایی که آقای‌احمدی‌نژاد در مناظره‌ها و بعد از انتخابات انجام دادند، خلاف بود. من خبر دارم خیلی از این کارها از «آنجایی که باید» محکوم شد. با احمدی نژاد برخورد شد، منتها برخورد با فردی در جایگاه رییس‌جمهور با برخورد با یک فرد عادی فرق دارد. نمی‌خواهم وارد جزییات شوم و در مورد ماهیت این برخوردها صحبت کنم چون اجازه‌اش را ندارم. ولی معتقدم که با او خیلی برخورد شد. هیچ رییس‌جمهوری به اندازه احمدی‌نژاد تذکر نگرفت. در زمان احمدی‌نژاد بزرگ‌ترین مشکل ما بی‌قراری قانون بود و تصرف در همه‌چیز. 

مشاور ارشد خاتمی درباره حکومت امیرالمؤمنین مدعی شد، من فکر نمی‌کنم هیچ آدم بصیر و عقیلی در صدر حاکمیت معتقد باشد که کسی در زندان باشد. امیر مومنان(ع)، مولای ما پنج‌سال خلیفه و حاکم اسلام بود، یک زندانی سیاسی در آن دوران نداشت. وقتی شهید شد یک زندانی بیشتر نبود آن هم ابن‌ملجم قاتلش بود که در وصیتش آمده اگر خودم زنده ماندم، می‌دانم چه برخوردی بکنم اما اگر نبودم شما با عدل و انصاف و رحمت با او برخورد کنید. ما مدعی هستیم حکومتمان علوی است نمی‌توانیم خودمان را جدای از آنها بدانیم. 

خرازی درباره یارگیری از حزب مشارکت برای ندا، با رد این ادعا که خیلی از افراد حاضر نیستند با مشارکت همراه بشوند، گفت: خیلی از اینها اصلا چندسال است از مشارکت جدا شده‌اند و اگر حتی دوباره این حزب فعال شود - که من امیدوارم این اتفاق رخ بدهد و به نشاط سیاسی رونق دهند - ممکن است خیلی از این افراد به مشارکت باز‌نگردند. کنش‌ها و واکنش‌های مشارکت یک واگرایی ایجاد کرده است که من دوباره می‌گویم که اصلا برای قضاوت درباره آن صالح نیستم و درباره دلایلش هم نمی‌توانم اظهار‌نظر کنم. ولی با هرکسی که صحبت می‌کنم، می‌پرسم که اگر مشارکت دوباره فعال شود آیا شما حاضرید بعدا بازگردید به مشارکت؟ می‌گویند نه. 

وی درباره دروغ تقلب در فتنه 88 توسط اصلاحات می‌گوید: صبح روز قبل از انتخابات من یک‌نظرسنجی دیدم. ٦٠درصد احمدی‌نژاد بود ٤٠درصد موسوی. یک نظر‌سنجی دیگر، موسوی را ٤٢ و احمدی‌نژاد را ٥٨ درصد اعلام کرد. خودم به ٤٠ تا ٥٠ روستا و شهر رفتم. من معتقدم تخلف شد اما تقلب ١٠ تا ١٢میلیونی نه. قلب من نمی‌تواند قبول کند که احمدی‌نژاد در این کشور ٢٤ میلیون‌رای آورده باشد، اما عقلم چیز دیگری می‌گوید. متاسفانه برخی دوستان فقط تهران، اصفهان و شهرهای بزرگ را دیدند. آقای جهانگیری به من گفت در منطقه ما (جیرفت) تخلف شده است، من به رهبری گفتم و آقای اژه‌ای ما را خواست. رفتند تحقیق کردند دیدند که صندوق‌ها درست است. نمی‌شود اینطور قضاوت کرد. احمدی‌نژاد جور دیگری انتخابات را باخته بود، او عقلانیت کشور را باخته بود؛

خرازی افزود: من معتقدم اگر در سال ٨٨ همه اصلاح‌طلبان مسیر آقای خاتمی را دنبال می‌کردند، جواب می‌گرفتند. تمام مشکل این بود که در سال٨٨ خاتمی را حذف کردند و دوفاکتو عمل کردند. نگذاشتند که موقع انتخابات نامزد شود و بعد هم به شکل دیگری حذفش کردند. اگر آقای خاتمی بود اصلا فضا به این‌سو نمی‌رفت. آقای‌خاتمی اهل گفت‌وگو و مذاکره بود؛ اگر دوستان مسیر ایشان را رفته بودند الان وضع به شکلی دیگر بود یعنی اگر هم شخصیت‌های سیاسی ما و هم بسیاری از گروه‌های سیاسی ما در آن مقطع، سیاست آقای خاتمی را به‌عنوان شخصیت اصلی اصلاح‌طلب پذیرفته بودند، ماجرای سال٨٨ زودتر از اینها تمام شده‌ بود و به اینجا نمی‌رسید؛ آقای خاتمی تنها بود و فقط توصیه می‌کرد. اما حرف‌های دلش اینها نیست. یک‌بار نگفت که انتخابات را باید باطل کرد. آقای‌خاتمی دوست داشت با ادبیات دیگری مواجهه شود. من خودم یکی از کسانی بودم که نقش پررنگی در رای‌دادن آقای خاتمی داشتم و ایشان را تشویق کردم که در انتخابات مجلس نهم شرکت کند. بعد از آن، اهانت‌های زیادی به من شد. خیلی‌ها می‌گفتند که آقای خاتمی پایان یافته ولی ایشان با رایی که در انتخابات سال١٣٩٠ دادند، سند حیات اصلاح‌طلبی را تثبیت کردند. 

نماینده ایران در سازمان ملل، درباره صیانت جمهوری اسلام ایران از رأی مردم در انتخابات‌ یازدهمین دوره ریاست جمهوری مثل دیگر انتخابات‌ها گفت: در سال٩٢ اگر حاکمیت می‌خواست آقای‌روحانی را بیندازد با یکی، دوحوزه و چندصندوق می‌توانست که ایشان را به دور دوم ببرد. مجموع آرای اصلاح‌طلبان ٥٠درصد بود و اصولگرایان ٤٩درصد. آن اختلاف کوچک باعث موفقیت آقای روحانی شد. در حاکمیت و نظام سیاسی که انتخابات را محمود احمدی‌نژاد برگزار و شورای نگهبان نظارت می‌کند. می‌توانستند با چند صندوق بالاوپایین‌کردن، انتخابات را به دور دوم بکشانند و تحولات دیگری رخ می‌داد ولی نظام این کار را نکرد.

نظام و حاکمیت به اصولگرایی واصلاح‌طلبی با یک چشم نگاه می‌کند. اصلاح‌طلبان حاکمیت‌گریزی می‌کردند اما نباید این‌کار را بکنند. ندا آمده بگوید ما به این نتیجه رسیدیم که در بستر جامعه امروز، کنشگران و بازیگران صحنه سیاسی هستیم. اما اصلاح‌طلبان هیچ‌گاه خودشان را خارج از نظام تعریف نکردند؛ ما می‌گوییم که دموکرات هستیم اما در تمرین با خود مشکل داریم. اگر مدعی هستیم باید نشان دهیم. اگر در سیاست پیاده، دموکرات هستیم در سیاست سواره هم باید دموکرات باشیم. 

عضو حزب ندا درباره حصر و حق حاکمیت در این مسئله، با اقرار به حقوق نظام و عدم تضییع حق فتنه گران در حصر می‌گوید: حق نظام و حاکمیت هم هست. ما نمی‌توانیم بگوییم نظام حقی تضییع کرده، حالا طرف مقابل باید گذشت کند. نظام هم می‌گوید که ٤٠ میلیون‌نفر در انتخابات شرکت کردند و شما آمدید در انظار عمومی این چهره را خراب کردید و اختلاف داخلی را به دعوای خیابانی تبدیل کردید. اگر بخواهیم میانجیگری کنیم باید حرف دوطرف را شنید. بازی در عرصه میانجیگری با ادعای سیاسی فرق دارد. 

مشاور ارشد خاتمی با اشاره به رفتار رهبر انقلاب و نقل خاطره‌ای از ایشان در حمایت از حق به داستان مرتضوی اشاره کرده و می‌گوید: نظام مرتضوی را از موقعیت خودش عزل کرد. من سرنوشت خوبی برای آقای‌مرتضوی پیش‌بینی نمی‌کنم. این بشارت تاریخ است. شایعه کرده بودند که نظام از مرتضوی حمایت می‌کند. من خدمت رهبری رفتم و ایشان گفتند که من از مسند قضاوت حمایت می‌کنم، نه عملکردها. اگر تخلفی صورت گرفته برخورد کنند. رهبری در سال٧٦ گفتند که مردم در دوم خرداد حماسه آفریدند. اما برخی کار را در هشت‌سال ریاست‌جمهوری آقای‌خاتمی به جایی رساندند که پس از آن کسی جرات نمی‌کرد در این مملکت اسم دوم‌خرداد را بیاورد. همان کسانی که آقای هاشمی را ترور شخصیت کردند الان مدعی ایشان هستند. عالیجناب سرخ‌پوش را چه کسی نوشت؟ برخی از اینها خاتمی را هم قبول ندارند. مگر سال آخر ریاست‌جمهوری آقای‌خاتمی ندیدید در دانشگاه با ایشان چه کردند؟ 

خرازی در انتها، درباره منابع مالی حزب نوپا ندا می‌گوید: ما فعلا خیلی هزینه چندانی نداریم. یک‌دفتر در خیابان ویلا داریم که کل هزینه‌هایش سه، چهارمیلیون بیشتر نیست. درحال تهیه یک طرح جامع هستیم که هم هیات موسس و هم اعضا و هم دریافت‌های داوطلبانه در سطح کشور به ما کمک کنند. تعرفه و بسته‌های کمک مالی را تهیه می‌کنیم. من تا به حال یک‌ریال از منابع شخصی‌ام به ندا کمک نکرده‌ام. ندا بالاخره یک‌محل درآمد باید برای خودش درست کند.