کد خبر 379755
تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۳۹۳ - ۱۱:۴۹

آل سعود از زمانی که نخستین دولت محدود خود را با تکیه بر زور و شمشیر و خشونت در الدرعیه تشکیل دادند تا لحظه ای که تمام عربستان را با حمایت های استعمارگران غربی به زیر سلطه خود در آوردند، مرتکب کشتار و اقدامات خشونت آمیزی هولناکی شدند.

به گزارش مشرق، رژیم کنونی آل سعود در حقیقت ادامه حکومت دولت های نخست و دوم آل سعود است که هر دو در گستره و محدوه کوچکتری تشکیل شده بودند، دولت نخست سعودی در سال 1744 میلادی در الدرعیه تشکیل شد و بخش های بزرگی از شبه جزیره عربی را در برگرفت که پس از چندین درگیری با حکام مناطق و برخی امیران دیگر محقق شد، دولت نخست سعودی با سقوط پایتخت آن، الدرعیه به دست نیروهای مصری تحت فرماندهی ابراهیم پاشا در سال 1818 میلادی از هم فروپاشید.

دولت نخست سعودی در یک نگاه :
امارت الدرعیه
پایتخت : الدرعیه
زبان : عربی و ترکی عثمانی

نوع حکومت : پادشاهی
محمد بن سعود 1744 تا 1765
عبدالعزیز بن محمد بن سعود  1765–1803
سعود بن عبد العزیز بن محمد بن سعود  1803–1814
عبد الله بن سعود  1814–1818
رخدادهای تاریخی :
-توافق الدرعیه در سال 1744 میلادی
-جنگ سعودی-عثمانی
فروپاشی : 1818 میلادی

دولت نخست سعودی در سال 1744 میلادی در الدرعیه تشکیل شد و بخش های بزرگی از شبه جزیره عربی را در برگرفت که پس از چندین درگیری با حکام مناطق و برخی امیران دیگر محقق شد، دولت نخست سعودی با سقوط پایتخت آن، الدرعیه به دست نیروهای مصری تحت فرماندهی ابراهیم پاشا در سال 1818 میلادی از هم فروپاشید.

نقشه سیاسی شبه جزیره عربی

شبه جزیره عربی به چندین بخش تقسیم می شد : حجاز مناطق کوهستانی واقع بین نجد و تهامه را شامل می شد، بیشتر بخش های تهامه و حجاز تابع حکومت اشراف مکه و سپس دولت عثمانی بود.

در حالی که نجد تحت نفوذ برخی خاندان ها مانند آل سعود درالدرعیه و آل خریف در الحلوه و آل ماضی در روضه سدیر و المزاریع در منفوحه و دهام بن دواس در ریاض و بنی زید در الوشم و العرض قرار داشت، منطقه شمال نجد و پایتخت آن، حائل تابع حکومت آل علی بود.

امارت الدرعیه

منطقه الدرعیه را مانع بن ربیعه المریدی الدرعی ایجاد کرد و آن را الدرعیه خواند که نسبت آن به روستایی می رسد که در آنجا متولد شد و نامش الدروع بود(منطقه یا روستای کوچکی که در قدیم در نزدیکی قطیف قرار داشت)

پس از مانع، فرزندش ربیعه قدرت را به دست گرفت، وی تصمیم به توسعه محدوده سرزمین تحت امارت خود گرفت و به همین سبب به اراضی آل یزید چشم دوخت و پس از جنگ و ویران کردن منازل و اخراج آنها، روستاهای النعمیه و الوصیل در مجاور الدرعیه را اشغال و ضمیمه الدرعیه کرد و پس از وی، فرزندش موسی، پس از وی، ابراهیم بن موسی، مرخان بن ابراهیم، پس از مرخان، ربیعه و مقرن به طور مشترک به امارت رسیدند، پس از آنها دو پسرشان به نام های وطبان بن ربیعه بن مرخان و مرخان بن مقرن بن مرخان، سپس ناصر بن محمد بن وطبان، محمد بن مقرن، ابراهیم بن وطبان، ادریس بن وطبان به امارت رسیدند تا اینکه دوران امارت موسی بن ربیعه بن وطبان در سال 1131 هجری رسید.

ساکنان الدرعیه، وی را در سال 1132 هجری برابر با 1720میلادی از امارت خلع کردند، پس از وی، سعود اول فرزند محمد بن مقرن به امارت رسید و پس از مرگ وی در سال 1137 هجری برابر با 1725 میلادی، مسن ترین مرد خاندان یعنی زیدن بن مرخان بن وطبان به امارت رسید، وی در سال 1139 هجری برابر با 1726 میلادی به قتل رسید و پس از وی، محمد بن سعود بن محمد بن مقرن امارت الدرعیه را به دست گرفت تا بعدا به عنوان اولین فرمانروای دولت نخست سعودی تبدیل شود.

تشدید تحرکات آل سعود با عقاید و افکار انحرافی محمد بن عبدالوهاب

محمد بن عبدالوهاب تحرکات گسترده خود را در زمینه مذهبی با تبلیغ گسترده افکار و عقاید انحرافی و افراطی خود آغاز کرد .

محمّد بن عبد الوهّاب، در سال 1115 هجری قمری برابر با 1703 میلادی در شهر العُیَینه از توابع نجد شبه جزیره عربستان به دنیا آمد، وی که فردی مغرور و خود بزرگ بین بود، پس از فرا گرفتن فقه حنبلی نزد پدرش، از همان دوران نوجوانی و جوانی، آداب و رسوم و برخی عقاید مردم را به سخره می گرفت و آنها را مشرک و جاهل می خواند، تا جایی که عقایدش با مخالفت پدر و سلیمان برادرش روبرو شد، به همین سبب تصمیم گرفت به عراق و شام و مناطق دیگر برود، وی ضمن آشنایی با مذهب و عقاید جوامع دیگر، آن را به تمسخر می گرفت.

باز هم پای انگلیسی ها در میان است

انگلیس که ید طولایی در فتنه افکنی در جهان اسلام و میان مسلمانان دارد، نقش بسزایی در کاشتن بذر خشونت و بدعت از طریق آموزش محمد بن عبدالوهاب در ایفا کرده است.

زمانی که محمد بن عبدالوهاب در بصره سرگرم تحصیل بود، "مستر همفر" جاسوس معروف انگلیسی در پوشش محصل وارد مدرسه ای که بن عبدالوهاب درس می خواند، شد، وی ماموریت داشت فرد مناسبی را برای القای افکار و عقاید ضد دینی خود برای رسیدن به اهداف استعمار انگلیس بیابد.همفر در آشنایی با محمد بن عبدالوهاب متوجه شد که وی بر خلاف دیگران، عقاید خاصی دارد و با گذشت زمان توانست چنان خود را به وی نزدیک کند تا جایی که ضمن متزلزل کردن اعتقادات عبدالوهاب نـسـبـت بـه مـسـائلی همچـون شـرب خـمـر، مـتـعه و.. او را به مسائل جنسی نیز آلوده کند.

مامور انگلیسی در خاطرات خود، محمد بن عبدالوهاب را گمشده خود معرفی می کند، و پایبند نبودن به ضوابط و مسائل مذهبی،روحیه مغرورانه و خودپسندی و تنفری که از علمای عصر خود داشت و همچنین متکی بودن به استقلال نظر درباره فهم قرآن و سنت را از مطرح ترین نقاط ضعف وی می داند که توانسته است با تکیه بر این نقاط در این شخصیت منحرف نفوذ کند.

محمد بن عبدالوهاب با این تفکر منحرف که قصد دارد با تکیه بر فقه حنبلی و دخل و تصرف شخصی، دین را به زعم خود اصلاح کند، شعار مبارزه با بدعت، خرافه و بازگشت به سنت های اسلامی و خلوص و سادگی اولیه آن به شیوه "سلف صالح" را مطرح کرد که منظور وی از سلف صالح، ابن تیمیه بود که پدر معنوی و مذهبی اش بود.

حربه ای که محمد بن عبدالوهاب علیه مسلمانان غیر وهابی که اعتقادات وی را قبول نداشتند، مورد استفاده قرار می داد، مساله شرک بود و تمام اعمال آنها را شرک آلود القا کند و بر همین اساس همه مسلمانانی را که تابع عقاید وهابیت نمی شدند، مشرک توصیف می کرد، عده ای در نتیجه آموزه های ضد اسلامی اش که حرف هایش را باور کرده بودند، با جمود و تعصب شدید، نه تنها شیعیان بلکه مسلمانان غیر حنبلی و غیر وهابی را مشرک خوانده، ریختن خونشان را مباح و غارت اموال و به اسارت گرفتن زنان و کودکانشان را جایز دانسته و می دانند.

انگلیسی ها از طریق جاسوس خود، همفر، برای آماده کردن محمد بن عبدالوهاب به هر وسیله ای متوسل می شدند و با بزرگ و دانشمند جلوه دادن وی، زمینه ظهور دین و مذهبی جدید توسط عبدالوهاب را آماده می کردند.

نکته ای که مستر همفر انگلیسی درباره محمد بن عبدالوهاب گفته است، بسیار قابل تامل است، اینکه روح استقلال و بی قیدی، خودپسندی و شک و تردید در همه چیز را در وی ایجاد کرده و همواره، او را به آینده ای درخشان مژده داده و روح آتشین و انتقادجویی اش را تمجید می کرد.

پایه ریزی پایه های وهابیت با کمک انگلیس

محمد بن عبدالوهاب پس از درگذشت پدرش در سال 1153 هجری قمری آشکارا به تبلیغ عقاید انحرافی خود پرداخت و با کمک انگلیس، پایه های فرقه وهابیت را در میان بیابانگردهای منطقه نجد که شهری واقع در بین مدینه و اردن بود، بنیان نهاد.

هر چند تفکرات وهابیون توسط محمد بن عبدالوهاب در قرن دوازدهم هجری تبلیغ و ترویج می شد، اما این تفکرات اساسا توسط ابن تیمیه وابن قیم که شاگرد وی بود، و در قرن هشتم هجری می زیستند، ایجاد شده بود، تفکرات ابن تیمیه به سبب مخالفت گسترده علمای شیعه و فرقه های اهل تسنن رواج پیدا نکرد، تا اینکه چهار قرن بعد فردی به نام محمد بن عبدالوهاب، همان تفکرات را دوباره مطرح کرد و رواج داد و البته انگلیسی ها نقش اساسی در این زمینه ایفا کردند.

با وجود مخالفت تمام فرقه های اهل تسنن و تشیع با تفکرات محمد بن عبدالوهاب و حتی پدر و برادرش که مذهب حنبلی داشتند، وی به سبب آنکه اهل نجد بود، با اجداد آل سعود که بر مناطقی از شبه جزیره عربستان که در آن زمان شاهد حکومت قبیله ای بود، دست در دست هم داده و با این وعده که مردم منطقه نجد را تحت فرمان آنها یعنی آل سعود در می آورد، قدرت پیدا کرده و با توجه به اینکه هر قومی از مردم یا باید با محمد بن عبدالوهاب بیعت می کرد و یا به عنوان کافر حرفی کشته می شد، اقوام از ترس جانشان بیعت کرده و تحت سلطه آنها درآمدند و طولی نکشید که کار آنها رونق گرفت و بر بخش های زیادی از عربستان سیطره یافتند تا آنجا که در نهایت، آل سعود بر تمام عربستان مسلط شدند و مذهب رسمی را هم به اجبار مذهب وهابی قرار دادند که در گزارش های متوالی به مسیری که آل سعود با تکیه بر عقاید انحرافی محمد بن عبدالوهاب برای سلطه بر عربستان طی کرد، و جزئیات آن پرداخته می شود.

جزئیات تحرکات محمد بن عبدالوهاب

محمد بن عبدالوهاب برای تبلیغ عقاید و اندیشه های انحرافی خود به مکه مکرمه و مدینه منوره سفر کرد. بصره، الزبیر و حریملا مقصدهای بعدی محمد بن عبدالوهاب بود که البته با جنجال و تنش فراوان همراه شد.

وی در ادامه به العیینه رفت که امیر آن، عثمان بن حمد بن معمر بود که وی را تایید کرد و مورد حمایت قرار داد، شیخ محمد بن عبدالوهاب سپس تبلیغ عقاید خود را با تخریب درختان آغاز کرد، وی سپس به همراه ارتش بن معمر، بقعه زید بن الخطاب را ویران کرد و امر به معروف و نهی از منکر بر اساس عقاید خود را آغاز کرد، اقدامات افراطی و خارج از اجماع مسلمانان با اعتراضات گسترده علمای مکه مکرمه، مدینه منوره، بصره و مناطق دیگر روبرو شد و آنها از وی نزد حاکم الاحساء شکایت کردند، حاکم الاحساء از بن معمر خواست شیخ محمد بن عبدالوهاب را به قتل برساند، اما وی دستور به خروج شیخ العیینه داد و او نیز نزد یکی از شاگردانش در الدرعیه رفت. پس از آنکه وی وارد الدرعیه شد، شاگردانش هم به سوی وی روانه شدند که از جمله آنها می توان به "ثنیان بن سعود و مشاری بن سعود" برادران محمد بن سعود امیر الدرعیه اشاره کرد. امیر الدرعیه با اصرار همسرش از شیخ محمد بن عبدالوهاب حمایت کرد و با درخواست ثنیان و مشاری، امیر الدرعیه شخصا نزد محمد بن عبدالوهاب رفت و آنجا با یکدیگر دیدار کردند، امیر الدرعیه از این می ترسید که شیخ محمد بن عبدالوهاب او را ترک کرده و فرد دیگری را جایگزینش کند و وی را از رسیدن پول هایی که از مردم می گیرد، منع کند. شیخ هم اینگونه پاسخ وی را داد که خون با خون و ویرانی با ویرانی، اما درباره پول ها، شاید خداوند چیزی بهتر از آن را نصیبش گرداند، آنگاه آنچه به منشور الدرعیه معروف شد در سال 1745 میلادی نمایان شد که همین تحول، آغاز شکل گیری دولت نخست سعودی شد.

توسعه طلبی آل سعود در نجد

پس از منشور الدرعیه، توسعه طلبی سعودی و تبیلغ عقاید شیخ محمد بن عبدالوهاب که "دعوت اصلاح طلبانه" خوانده می شود و بیعت با محمد بن سعود امیر الدرعیه آغاز شد، دولت تازه تاسیس سعودی به سبب کثرت جنگ ها و رقبای زیاد و مخالفت با این عقاید یا کسانی که به دشمنان وهابیت روی ثبات را ندید.

بزرگترین رقیب و دشمن امارت الدرعیه، امیر ریاض به نام دهام بن دواس و امیر ثرمدا به نام ابراهیم بن سلیمان العنقری بود که امیر ریاض در هفده نقطه به  مدت بیست و هفت سال با توسعه طلبی امارت الدرعیه و عقاید بن عبدالوهاب جنگید که طی آن حدود چهار هزار نفر  کشته شدند. در ادامه دهام به الدرعیه حمله ور شد که طی آن فیصل و سعود فرزندان محمد بن سعود کشته شدند.

چندین جنگ میان طرفین رخ داد و فرار و گریز ادامه داشت تا اینکه دهام بن دواس خواستار صلح با شیخ محمد و محمد بن سعود شد و با شروط آنها موافقت .

دهام در جنگ الدرعیه ضد قبائل الظفیر در جنگ جراب شرکت کرد، پس از مرگ محمد بن سعود، اختلافات و جنگ ها میان امارت ریاض و الدرعیه از سرگرفته شد تا اینکه ریاض پس از خروج دهام سقوط کرد، دهام به سبب کشته شدن فرزندانش و خسته شدن از جنگ ها به الدلم رفت. عبدالعزیز بن محمد بن سعود در ربیع الثانی سال 1187 برابر با 1773 میلادی به ریاض لشکرکشی کرد، وی با اطلاع از فرار دهام، ریاض را تحت سلطه خود قرار داد و عقاید وهابیت را در آنجا تبلیغ کرد.

عثمان بن حمد بن معمر امیر عیینه با پذیرش عقاید محمد بن عبدالوهاب در جنگ های الدرعیه مشارکت کرد، وی در سال 1183 هجری پس از نماز جمعه به سبب ارائه قرائن و شواهدی از سوی طرفداران عقاید وهابیت مبنی بر دشمنی وی با دولت نوپای سعودی و توافقات پنهانی با دشمنان این دولت به قتل رسید، پس از وی مشاری بن معمر به امارت العیینه رسید، وی مدتی بعد عزل شد و سلطان بن محیسن المعمری به جای وی تعیین شد و به این ترتیب حکومت آل معمر به پایان رسید و العیینه هم تحت سلطه دولت نخست سعودی قرار گرفت.

منبع: تسنیم