مردم انگلیس را به روشهای مختلف، از تاریخ کشورشان غافل کردهاند
مدتی قبل یکی از نمایندگان پارلمان هند، اعلام کرد که انگلیس باید به ازای پیامدهای حضور استعماریش در هند، به این کشور غرامت پرداخت کند. فیلم این اظهارات که در اینترنت منتشر شد، علاوه بر آنکه سر و صدای زیادی در میان رسانهها و پارلمان هند به راه انداخت، واکنشهای موافق و مخالفی را نیز از سوی مطبوعات انگلیسی به دنبال داشت. از جمله این واکنشها، اشاره روزنامه گاردین به نکتهای بود که بسیار عجیب به نظر میرسد. گاردین در مقالهای تحت عنوان «در مدرسه تا چه اندازه با امپراتوری بریتانیا آشنا شدهاید؟» توضیح داده بود که دانشآموزان انگلیسی، عملاً مطلبی درباره امپراتوری انگلیس در مدرسه فرا نمیگیرند.
این در حالی است که امپراتوری انگلیس به امپراتوریای مشهور بوده که «خورشید عمرش هرگز غروب نمیکند.» البته ابعاد دیگری از این امپراتوری هم هست که معمولاً ناگفته میماند. به عنوان مثال، انگلیسیها سابقه تعدی و تجاوز به تمامی کشورهای جهان به جز 22 کشور را دارند؛ امپراتوری دیگری مانند خودشان یعنی آمریکا را به وجود آوردهاند؛ و با مرزبندی میان بسیاری از کشورها، سرنوشت آنها را برای همیشه تغییر دادهاند: از جمله پاکستان و هند (در مناقشه کشمیر)، تقسیم خاورمیانه (با موافقتنامه سایکس-پیکو)، نیجریه و آفریقای جنوبی.
اگر شما هم در مدارس انگلیس تحصیل کنید، خواهید دید که در کتابهای درسی تاریخ به مصر باستان، امپراتوری روم، وایکینگها، جنگ آژینکورت، سلسله تئودورها، انقلاب صنعتی، جنگهای جهانی اول و دوم، و بخشهایی از جنگ سرد پرداخته میشود، اما کمتر حرفی از مسئله استعمار و یا استقلال کشورهای مستعمره به میان میآید. به طوری که دانشآموزان فارغالتحصیل از مدارس انگلیس، درباره پیشینه طولانی و گستره امپراتوری کشورشان هیچگونه اطلاعاتی ندارند.
مسئله منحصر به مقاطع ابتدایی یا متوسطه تحصیلی در انگلیس هم نمیشود. در دانشگاههای این کشور هم دروس مربوط به تاریخ و سیاست بینالملل حرفی از استعمار انگلیس نمیزنند. تنها درسی که رابطه اندکی با بحث استعمار انگلیس دارد، یک واحد درسی درباره استقلال آفریقاست که آن هم مختص دانشجویان رشته تاریخ است. اگر به عنوان یک انگلیسی میخواهید به تاریخ واقعی کشورتان پی ببرید، به جای کتابهای درسی مدرسه و دانشگاه، باید به سراغ رمانهایی بروید که جنبههایی از تاریخ انگلیس را برملا میکنند.
حتی دانشجویان انگلیسی هم از تاریخ استعمارگری کشورشان بیخبر هستند
تنها با خواندن رمانهای «جورج مکدونالد فریزر» است که میتوانید با اولین جنگ انگلیس با افغانستان (1839 تا 1842)، اولین جنگ انگلیس با سیکها در هند (1845 تا 1846)، جنبش استقلالطلبی هند (یا به گفته انگلیسیها، شورش استقلالطلبی هند در سال 1857)، حمله مشترک فرانسه و انگلیس به چین (جنگ دوم تریاک 1856 تا 1860)، و حمله به حبشه یا اتیوپی کنونی (1868) آشنا شوید. اگرچه رمانهای «فریزر» ارتباط مستقیمی با امپریالیسم یا با توضیح استعمارگری انگلیسیها ندارد، اما دستکم پانوشتهای فراوان آنها به خواننده اجازه میدهد تا مفهوم پنهانشده پشت اتفاقات رمان را درک کند و مهمتر از آن، به برخی از خیانتهای انگلیسیها در قرن نوزدهم پی ببرد.
به جز رمانهای «فریزر» و نویسندگان معدود دیگر، طی چند دهه اخیر، رمانها و حتی فیلمهای انگشتشماری با نگاه انتقادی به امپراتوری انگلیس پرداختهاند. به نظر میرسد امپراتوری گذشته انگلیس، گرفتار نوعی فراموشی جمعی شده است. یکی از اندک جاهایی که درون انگلیس میتوان با این بخش از تاریخ این کشور آشنا شد، «موزه سلطنتی جنگ» در لندن است که البته آن هم تصویری آرمانی از دوره استعمارگری انگلیس را به شما ارائه میدهد و امکان لمس چهره تیره و تار استعمار را از شما میگیرد.
این فراموشی جمعی، به گستره مطالعات سیاسی نیز راه یافته است. هرچند دانشجویان، مباحث مرتبط با روابط بینالملل را مطالعه میکنند، اما خبری از تدریس سیاست خارجی انگلیس در گذشته و دوران معاصر نیست. یک بررسی سرانگشتی به خوبی نشان میدهد که تنها در واحدهای درسی یکی از دانشگاههای انگلیس به سیاست خارجی این کشور پرداخته میشود. گویی «بریتانیای کبیر» هیچ نقشی در عرصه جهانی نداشته و ندارد: نه عضو گروه هشت است و نه در شورای امنیت سازمان ملل کرسی دارد، بلکه همیشه در انزوا به سر برده است.
موضوع عجیب دیگر اینکه با وجود گزارشها، مصاحبهها، مقالههای پژوهشی، و تألیفات بیشماری که در خصوص انتقاد به سیاست خارجی آمریکا نوشته شده، هرگز مطالب مشابهی دستکم با همین حجم درباره سیاست خارجی انگلیس منتشر نشده است. نه فقط آمریکا، بلکه انتشار مطالب انتقادی درباره کشورهای اروپایی و همسایگان انگلیس هم رایج است، اما به نظر میرسد هرگونه اظهارنظری در خصوص تصمیمات مجلس و وزارت خارجه انگلیس جایز نیست.
موزههای جنگ انگلیس برای عبرت گرفتن نیست، بلکه ابزاری برای
زیبا جلوه دادن جنگ و نمایش قدرت نظامی این کشور است
این در حالی است که عنوان کامل وزارت خارجه انگلیس، «وزارت امور خارجه و مشترکالمنافع» است، عنوانی که طبیعتاً باید دانشجویان، دانشگاهیان و خبرنگاران را موظف کند به همان اندازه که اقدامات واشنگتن و کشورهای اروپایی را مدنظر دارند، به عملکرد دولت خود نیز توجه و احتمالاً انتقاد داشته باشند.
علاوه بر سانسور کتابهای درسی، بخش دیگری از دلیل ناآگاهی مردم انگلیس از گذشته تاریخی کشورشان به دشوار بودن تحقیق در اینباره برمیگردد. یکی از راههای کسب اطلاعات ملموس درباره استعمارگری انگلیس و میراثی که از آن به جا مانده، سفر به نقاط مختلف دنیاست. تکتک کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس میتوانند برای افراد علاقهمند به تحقیق در این زمینه، درسهای زیادی داشته باشند.
یک انگلیسی تا زمانی که به خاورمیانه سفر و درباره این منطقه مطالعه نکرده باشد، بعید است بداند که امارات متحده عربی، قطر و بحرین در سال 1971 و کویت در سال 1961 بود که از انگلیس مستقل شدند. شاید خبر داشته باشد که پایگاههای فرماندهی انگلیس همیشه در قبرس وجود داشته است، اما احتمالاً از این موضوع بیاطلاع است که قبرس در سال 1960 استقلال خود را از انگلیس به دست آورد. همچنین نمیداند اوگاندا، تانزانیا و منطقه هنگکنگ به ترتیب در سالهای 1962، 1963 و 1997 از استعمار انگلیس رها شدهاند.
اگرچه این اتفاقات مربوط به گذشتههای خیلی دور نیست، اما کمتر کسی در انگلیس از وقوع آنها مطلع است. اغلب دانشآموزان و دانشجویان امروز این کشور نسبت به این موضوعات بیاطلاع هستند. حتی نمیتوانند کشورهای مستعمره انگلیس را روی نقشه کره زمین نشان دهند. البته شاید هند را بتوانند نشان دهند، اما آیا چیزی درباره سایر کشورهای آسیایی، آفریقایی، آمریکای جنوبی و آمریکای لاتین میدانند که تحت استعمار کشورشان بودهاند؟
نماینده هندی که از انگلیس تقاضای غرامت کرد
پس از آگاهی از این مسائل قطعاً درخواست نماینده هندی از انگلیس برای پرداخت غرامت به کشورش، حتی اگر شده سالی یک پوند به نشانه عذرخواهی برای 200 سال اشغال این کشور، منطقی تلقی میشود. از سوی دیگر، باید تدریس تاریخ امپراتوری انگلیس در برنامه درسی دانشآموزان این کشور گنجانده شود. چرا یک امپراتوری بزرگ که این همه در سرنوشت دنیا تأثیر داشته، باید از مردم مخفی شود؟
دلیل این مخفیکاری را میتوان نقش انگلیس و مداخلات نظامی این کشور یا متحدانش در دنیا دانست که به کشته شدن میلیونها انسان منجر شده است. «مارک کرتیس» نویسنده کتاب «فراموششدگان: نقض پنهان حقوق بشر توسط انگلیس» در گفتگوی کوتاهی پس از انتشار کتابش اشاره کرد که دولت انگلیس از سال 1945، نقش عمده مستقیم یا غیرمستقیمی در مرگ بیش از 8.6 تا 13.5 میلیون انسان در سراسر جهان داشته است.
با این حال، هیچیک از محققان و یا خبرنگاران تا کنون از این اعداد و ارقام در گزارشهای خود استفاده نکردهاند. واقعیت، همان چیزی است که «جورج مونبیو» نویسنده و خبرنگار انگلیسی، آن را به عنوان تیتر مقاله سال 2012 خود انتخاب کرد: «آیا ما منکر جنایاتی هستیم که امپراتوری انگلیس انجام داده؟ نه، فقط آنها را نادیده گرفتهایم.»
کرتیس در کتاب خود با بهرهگیری از اسناد محرمانهای که میگوید به جز او تنها یک نفر دیگر به آن اسناد دسترسی دارد، پرده از سیاست خارجی انگلیس در روسیه، چچن، اسرائیل، اوگاندا، شیلی، ویتنام، نیجریه و منطقه خاورمیانه برمیدارد. وی به شرح یک «جنگ کثیف» میپردازد، جنگی که انگلیس در دهه 1960 در یمن شمالی به راه انداخت. این جنگ قریب به ده سال ادامه داشت و طی آن بیش از 200 هزار نفر جان خود را از دست دادند.
مداخله انگلیس در حوادث سال 1957 عمان، حمایت این کشور از کودتای 1965 «شارجه»، 1966 ابوظبی (شارجه و ابوظبی از شیخنشینهایی هستند که سال 1971 امارات متحده عربی را تشکیل دادند)، و 1970 عمان از دیگر وقایعی هستند که کمتر اشارهای به آنها میشود و مردم انگلیس عمدتاً از آنها بیخبرند. البته انگلیس تنها در سرنگونی تخصص نداشته، بلکه پشتیبانی از رژیمهای سرکوبگر و مستبد حاکم در منطقه خاورمیانه را هم در دستور کار خود قرار داده است. لندن از جمله همدستان صدام در استفاده از سلاحهای شیمیایی علیه کردهای عراق بود.
حمله شیمیایی صدام به کردها با حمایت انگلیس انجام شد
دلیل دیگر مخفیکاری درباره جنایتهای انگلیس در طول تاریخ، ترس از زوال قدرت و جایگاه این کشور در عرصه جهانی و همچنین هراس از کاهش یا توقف سودآوری اقتصاد جهانی برای شرکتهای غربی بوده است.
کرتیس معتقد است: «سیاست خارجی انگلیس بر پایه همین دو موضوع بنا شده و با گذر زمان هم دستخوش تغییر نشده است. هنگامی که نخستوزیر انگلیس، میگوید ما از برقراری دموکراسی در عراق حمایت میکنیم، خندهام میگیرد. برای کسی که میداند چه نوع حکومتهایی در گذشته از حمایت انگلیس برخوردار بودهاند و اساساً منافع این کشور در خاورمیانه شامل چه چیزهایی است، صحبت مقامات لندن از علاقه به توسعه دموکراسی در یکی از کشورهای این منطقه مضحک به نظر میرسد.»
کرتیس معتقد است انگلیس تنها در سیاست خارجی خود نیست که راه اشتباهی در پی گرفته است. وی در خصوص سیاستهای داخلی لندن هم اینگونه توضیح میدهد: «پس از آنکه «تونی بلر» در طول جنگ عراق با انتقادهایی از سوی رسانهها و حتی اعضای حزبش مواجه شد، موضوع خطر تروریسم برای این کشور دو وجه پیدا کرد. دو هفته پیش از حمله به عراق، گزارشهایی از سوی دستگاههای اطلاعاتی به دست تونی بلر رسید که بر اساس آنها چنانچه حمله به عراق صورت میگرفت، تهدیدات تروریستی بیشتری متوجه انگلیس میشد. با این حال بلر از تصمیم خود منصرف نشد.»
وی ادامه میدهد: «بنابراین و با توجه به اینکه مردم انگلیس هم از این موضوع مطلع بودند، دولت بلر در مقابل بروز هر نوع حمله تروریستی به کشور، بسیار آسیبپذیر بود. از سوی دیگر، دولت انگلیس برای توجیه سیاستهای مداخلهجویانه خود و به هراس افکندن مردم، خطر تروریسم و ضرورت جنگ علیه آن را پررنگتر نشان میداد.»
بزرگنمایی تهدید تروریسم توسط دولت انگلیس، اهداف سیاسی و اقتصادی دارد
به علت همین سیاستهای خصمانه و اشتباه دولت انگلیس، نقش واقعی این کشور در دنیا عمدتاً از مردم پنهان نگه داشته شده است. نه تنها مردم دنیا، بلکه حتی مردم انگلیس هم از جنایات کشورشان طی 50 سال اخیر بیاطلاع هستند. در چنین شرایطی، وظیفه خبرنگاران، محققین و کارشناسان بینالملل، افشای رویدادهایی است که در تمام این سالها به نام مردم انگلیس رخ داده است. به خصوص که مقایسه تاریخ امپراتوری انگلیس با رخدادهای معاصر نشان میدهد که شرایط، تغییر چندانی نکرده است.
عناصر واقعی دموکراتیک در این کشور هنوز هم انگشتشمار هستند. نخستوزیر میتواند به هر قیمتی به اهداف خود برسد و بدیهی است که نخبگان کشور نیز خواستار همین موضوع هستند. دولتمردان نمیخواهند مردم در تصمیمگیریهای سیاسی دخالتی داشته باشند. ناآگاهی مردم از تاریخ، جنایتها و سیاستهای امروز انگلیس نیز حاشیه امنی برای مقامات لندن ایجاد میکند تا بتوانند هر کاری را که دوست دارند، انجام بدهند.