کد خبر 381453
تاریخ انتشار: ۲۹ دی ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۱

رضا داد باهوش تر از آن بود که نداند منتقدان اصولگرا قابل پیش بینی نیستند و درصورتی که خبطی ببینند همفکر و غیر همفکر نمی شناسند. این بود که به سراغ نقشه دومی رفت که با آن خیالش راحت باشد و هیچ گروه یا نگاه و تفکری نتوانند روی تابلویی که او برایش زحمت کشیده است خط بیندازند.

گروه فرهنگی مشرق: وقتی مدیر خوش قامت سینما با روان نویس آبی توی دفتر یادداشتش نوشت: جشنواره آینده باید بی هیچ مشکلی برگزار شود، گمان نمی کرد دو میز آنطرف تر رضاداد دبیر جشنواره فجر با روان نویس قرمز بالای یکی از برگ های دفتر یادداشتش بنویسد: دو سال دیگر- ریاست محترم سازمان سینمایی
ایوبی در همان مراسم وقتی داد را به عنوان دبیر دوره آینده جشنواره فیلم فجر انتخاب کرد، می دانست که ریسک کرده است.اما با همه این احوال رضاداد از باهوش ترین مدیرانشبود و باید این ریسک را قبول می کرد.
دبیر جشنواره هم که برخلاف رییسش کوتاه قامت اما با ابهت و نمکین بود کمی من و من کرد که نمی رسم و به خانواده قول داده ام که دیگر قبول نمی کنم و ....اما چشم.

و با این چشم عملا کلید دوره آینده جشنواره فیلم فجر زده شد.
بعد از جشنواره هم معلوم شد که رییس سازمان سینمایی از نگاه خودش ظاهرا انتخاب درستی کرده است.  چرا که او به قاعده ای درگیر زیاده خواهی جماعتی دوست نما شد که ظاهرا تفکرات اعتدالی هم داشتند که رمقی برایش نماند.از سویی مجبور شد تاوان حذف ها و سروصداها و حاشیه ها را پس بدهد و این بود که عملا فرصتی برای او نماند تا به جشنواره فکر کند.خانه سینما هم بعداز آنکه قفلش به دست کلیددار نمره شش ژان بارت باز شده بود، بعد از یکی دوماهه اول و «جشن و شادی و حال من خوبه و سینما چقدر حالش خوبه» رفتند سراغ منافع شخصی و گروهی و منازعات مرتبط با سهم و پول و قدرت.


بعد هم وقتی دیدند که رییس سازمان سینمایی نه تنها با ساز آنها نمی رقصد که برای نشنیدن این صدا  پنبه توی گوشش می گذارد،شروع کردند به گرد و خاک کردن و با ظاهر مودبانه و باکلاس چماق به دست جلوی سینما ایستادند که یا باماباش و یا علیه ما.
اگرچه ایوبی زرنگ تر از این جماعت بود و  یکی به نعل و یکی به میخ می زد تا آرامش را در سینما حکم فرما کند اما باز نمی دانست که یار نزدیکش هر روز با همان روان نویس قرمز توی دفترش تیک می زند و می نویسد که چند روز از آن دوسال گذشته است.
رضا داد بعد از آنالیز جشنواره و اتفاقات ریز و درشت به یک نتیجه معقول و منطقی رسید و برنامه ای برای رسیدن به جشنواره ای بی سروصدا تدوین کرد.
او به این نتیجه رسیده بود که دو گروه اصلی که در جشنواره با ذره بین درشت فیلم ها را کنترل می کنند و از ارزش هایشان کوتاه نمی آیند و نمی شود با فلان برنامه و فلان جلسات دست به سرشان کرد یکی گروهی بودند که هرساله به قصد رصد فیلم ها در برج میلاد فیلم حاضر می شدند و دیگری گروهی از منتقدان اصولگرا بودند که برای جاری شدن نگاه مبتنی بر ارزش های ایرانی اسلامی خود اجازه نمی دادند  فیلمی حامی فتنه یا مروج اخلاق غیر اسلامی و مواردی از این دست اکران شود.
رضاداد اگرچه تفکری مذهبی دارد و از مدیران همراه نظام بوده است اما طبیعی است که تلاش می کند تا حاصل کارش که کلیتی به نام جشنواره است مثل یک تابلوی نقاشی بی خط و لک باشد و بعد از جشنواره آن را در اتاق افتخاراتش نصب کند.طبیعی هم هست افرادی که منتقد جدی فیلم ها یا حذف بعضی از آنها باشد خود به خود حواشی مختلفی ایجاد می کنند که برای تابلوی رضاداد حکم خط و خش را پیدا می کنند.پس اگرچه گروه منتقدان اصولگرا هم خط و هم نگاه او هم هستند اما اینجا برای او مزاحم به شمار می آیند و باید یا مزاحمتشان را رفع کند یا کلا از شرشان راحت شود.
رضا داد درباره گروه رصدگران گویا با تمهیداتی توانسته است مانع از حضور آنها در برج شود و در عوض، پیشنهاد دیگری به آنها داده است مثل اینکه اغلب فیلم های جشنواره را در موقعیتی دیگر به آنها نشان دهد تا دقیق تر روی این فیلم ها کار رصد صورت دهند.
اما داد باهوش تر از آن بود که نداند منتقدان اصولگرا قابل پیش بینی نیستند و درصورتی که خبطی ببینند همفکر و غیر همفکر نمی شناسند. این بود که در عوض تلاش برای تعامل با آنها یا این که با دادن فلان جلسه و برنامه و کار دست به سرشان کند، به سراغ نقشه دومی رفت که با آن خیالش راحت باشد و هیچ گروه یا نگاه و تفکری نتوانند روی تابلویی که او برایش زحمت کشیده است خط بیندازند.
روش کارش هم مبتنی بر رصد جشنواره گذشته و یک سال گذشته بود. او با این رصد به این نتیجه رسیده بود که منتقدان ارزشی و مقید سفت و سخت به بعضی اصول و ارزش ها که در ایام جشنواره ممکن بود موی دماغش بشوند بیش از 90 درصد انرژیشان را در جشنواره می گذارند و زمان اکران فیلم ها اغلب به سینما نمی روند. یعنی محوطه خطر سینما، جشنواره و برج میلاد است.
شاید با این استدلال اگر عصبانی نیستم و خانه پدری و قصه ها و ... در جشنواره نمایش داده نمی شدند می توانستند خیلی راحت و بی سروصدا اکران بگیرند و دیده شوند و احتمالا خوب هم بفروشند. دلیلش هم منطقی بود .فیلم های بسیار حاشیه داری که حاوی نکات غیر اخلاقی و با موضوعات حساسیت برانگیزی بودند بدون حضور در جشنواره اکران شده بود و هیچ کدام از این منتقدان حتی آنها را ندیده بودند چه برسد به این که بخواهند علیه آنها جریان ایجاد کنند.
این بود که رضاداد به این فکر افتاد که فیلم های حاشیه دار را یا اصلا در لیست جشنواره نگنجاند یا آنها را در بخشی غیر از بخش اصلی و مسابقه بی سروصدا  نمایش دهد. اگرچه استدلال رضاداد تقریبا درست بود اما فکر فیلمسازان جوان و عاصی مثل کاهانی و احمدزاده را نکرده بود.

ادامه دارد...

*بخشی از این شعر حافظ:  رضا به داده بده وز جبین گره بگشای    که بر من و تو در اختیار نگشادست