گروه بینالملل مشرق- حادثه حمله به هفتهنامه شارلی ابدو تحلیلهای زیادی را به دنبال داشت. اولاً روایت رسمی دولت فرانسه و کشورهای غربی بود که حمله به نشریه فرانسوی را حمله "تروریستهای اسلامگرا" به "آزادی بیان" در غرب و نماد این آزادی یعنی فرانسه معرفی کردند. از سوی دیگر، دستکم سه محقق غربی یعنی "تیری میسان" محقق فرانسوی، "پل کریگ رابرتز" معاون سابق وزارت خزانهداری آمریکا و "کوین بارت" نویسنده پایگاه انتقادی آمریکایی "وترنز تودی" با افشای برخی شواهد و اسناد نشان دادند که سناریوی شارلی ابدو هیچ ارتباطی به اسلام، مسلمانها و حتی اسلامگراها نداشته و یک "عملیات پرچم دروغین" توسط خود دولت فرانسه و یا متحدان غربیاش بوده است که از موضعگیریهای اخیر فرانسه به ویژه به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطین انتقام گرفتهاند.
بررسی دقیقتر حادثه شارلی ابدو نشان میدهد این حمله یک سناریوی ساختگی بوده است
تحلیل دوم بر این اساس ارائه شد که فیلم کشته شدن یک افسر پلیس به دست ضاربین، که در فضای مجازی منتشر شد، دچار اشکالات واضحی بود. بعد از اصابت گلوله ادعایی به سر افسر پلیس، هیچ خونی مشاهده نمیشود و واکنش افسر پلیس پس از برخورد گلوله هم بسیار غیرطبیعی است. ضمناً در تصاویر و فیلمهای منتشر شده، حتی یک عابر یا خودرو در خیابانهای معمولاً شلوغ منطقه دیده نمیشود. به نظر میرسد که محله کاملاً تحت کنترل بوده است. عجیب اینکه با کسی هم مصاحبهای صورت نمیگیرد تا مثلاً به عنوان شاهد عینی، ماجرا از زبان او روایت شود. مسئله کارت شناسایی جامانده در خودرویی واقع در محل حادثه نیز کاملاً عمدی به نظر میآید و از یک تازهکار هم انتظار نمیرود. علاوه بر اینها، ماجرای حمله به یک فروشگاه دیگر و کشته شدن چند یهودی و کشته شدن رئیس پلیس تحقیقات پرونده، همگی به ابعاد مشکوک سناریوی شارلی ابدو اضافه میکند. با این حال، دو تحلیلی که آورده شد، اغلب به ظاهر اتفاقی میپردازد که افتاده است.
شاید تحلیل دیگری نیز بتوان در خصوص حمله به شارلی ابدو ارائه داد که در فضایی کاملاً متفاوت از دو تحلیل قبل باشد. از طرفی هرگونه تحلیل از سناریوی پاریس بدون داشتن شناخت دقیق از فضای داخلی فرانسه نمیتواند تحلیلی دقیق باشد. از سوی دیگر، شباهتهای عملیات شارلی ابدو با حوادث 11 سپتامبر نشان میدهد که احتمالاً این عملیات در جهت "تمدید" شوکی صورت گرفته است که 11 سپتامبر در ابعاد گستردهتری در مردم دنیا ایجاد کرد. از این رهگذر باید نقطه اشتراک این دو عملیات را به دقت در نظر گرفت: عامل صهیونیستی. حضور جنجالی نتانیاهو در مراسم ادای احترام به قربانیان شارلی ابدو و اعتراض به "تروریسم" بینالمللی بدون شک به این معناست که رژیم صهیونیستی دستی بر آتش شارلی ابدو دارد. شعار "من یهودی هستم" در کنار "من شارلی هستم" بود که در اعتراضات به حادثه شارلی ابدو مطرح شد و دست پشت پرده صهیونیستها در سناریوی شارلی ابدو را تا اندازهای آشکار کرد.
خبرنگار بینالملل مشرق در خصوص پشت پرده سناریوی شارلی ابدو با دکتر "مشایخی" کارشناس ارشد مسائل فرانسه گفتگو کرده است. مشایخی پس از ارائه تاریخچهای از سابقه استعماری فرانسه در کشورهای اسلامی، زمینههای حضور مسلمانان در این کشور، چگونگی تربیت تروریستهای افراطی توسط نهادهای اطلاعاتی فرانسه و در نهایت پیشزمینهها و پیامدهای حادثه حمله به شارلی ابدو را تصریح میکند.
این کارشناس مسائل فرانسه همچنین به توضیح زیربنای صهیونیستی ایجاد دولت جهانی توسط آمریکا و اسرائیل و ائتلاف ایدئولوژیک این دو با کشورهای اروپایی میپردازد که به درک ماهیت و علت پیدایش سناریوی شارلی ابدو کمک میکند.
شعار "من یهودی هستم" در اعتراض به حمله پاریس
فرانسه به عنوان یکی از کشورهای محوری در اروپا، خود دارای یک پیشینه استعماری است که ردپای تاریخ استعماری و نئو-استعماری در قاره آفریقا و خاورمیانه دارد و برای حفظ تسلط خود بر کشورهای اسلامی مانند الجزایر، مراکش، تونس، موریتانی و کشورهای آفریقای سیاه و بسیاری کشورهای دیگر دست به جنایات و کشتارهای زیادی زده که شواهد آن در تاریخ ثبت شده است.
برای مثال، در آفریقا، فقط در جنگهای استقلال الجزایر، 1.2 میلیون نفر کشته شدند. در خاورمیانه هم طرحهایی مانند "سایسپیکو" برای تقسیم خاورمیانه پس از امپراطوری عثمانی را بین خودشان و انگلیس اجرا کردند. فرانسه از همان زمان، بخشی از خاورمیانه از جمله کشورهای سوریه و لبنان را حوزه تحت نفوذ خود میداند. به همین دلیل است که در بحرانهای جدید خاورمیانه هم نقشی اساسی دارد، از جمله تفکراتی مانند "بعثیسم" را در عراق پیاده کرد و سعی نمود آن را در کشورهای دیگر عرب شمال آفریقا نیز گسترش دهد. در پی این تاریخ استعماری، مسلمانان زیادی را از شمال آفریقا و کشورهای خاورمیانه تحت نفوذش مانند سوریه و لبنان، وارد این کشور کردند تا کارهای یدی و دستپایین را به عهده بگیرند.
فرانسه نقش مهمی هم در گسترش جریانات افراطی و انحرافی به نام اسلام داشته است. به خاطر سابقه تاریخی و ارتباط این کشور با مسلمانان، بسیاری از زندانیهای فرانسه یا عرب هستند و یا سیاهپوست. دولت فرانسه اینها را یکشبه مسلمان کرده و سپس آموزش میدهد و در قالب گروههای جهادی به نقاط مختلف دنیا میفرستد. به نوعی همان کاری که اروپاییها با ساکنین بومی و سرخپوستان آمریکا کردند، یعنی زندانیان اروپا را به آمریکا فرستادند و مردم بومی را قتلعام کردند و سپس خودشان وارد شدند و کشوری را تشکیل دادند، فرانسویها با زندانیان خود کردند و هدفشان تشکیل کشوری در خاورمیانه بود. شکی نیست که اکثر تروریستهایی که عضو داعش میشوند، در کشورهای اروپایی و به خصوص فرانسه آموزش داده شدهاند و دست سرویسهای اطلاعات خارجی و اطلاعات نظامی این کشورهای اروپایی پشت داعش است.
برای پی بردن به نقش فرانسه در تروریسم بینالمللی، درک ساختار داخلی این کشور ضرورت دارد. فرانسه کشوری با حدود 70 میلیون جمعیت است که از این میان، تقریباً 700 هزار نفر یهودی هستند. این عده اگرچه یک درصد از جمعیت فرانسه هستند، اما بیش از 50 درصد ثروت را در اختیار دارند. اکثر مراکز دانشگاهی، فرهنگی، رسانهای و خصوصاً شبکههای بزرگ تجاری در مالکیت این افراد است. بنابراین یهود کاملاً بر دولت فرانسه مسلط است. احزاب و بازیگرهای فرانسه هم با نزدیکی به لابیهای یهودی است که میتوانند وارد عرصه قدرت شوند.
به نظر نمیرسد حادثه شارلی ابدو بدون هماهنگی با رژیم صهیونیستی طرحریزی شده باشد
در فرانسه، 7 میلیون مسلمان نیز زندگی میکنند، یعنی 10 درصد از جمعیت کل کشور، مسلمان هستند. این افراد عمدتاً از مستعمرات سابق به فرانسه مهاجرت کردهاند و یا به خاطر نیازهای کارگری و فعالیتهای سطح پایین از کشورهای مسلمان به فرانسه آورده شدهاند. به عنوان مثال، اگر به پلیس این کشور نگاه کنیم، میبینیم که افسران پلیس، یا سیاهپوست هستند و یا عرب. این نوع کارهای سخت، خشن و خطرناک را عمدتاً به افرادی میسپارند که از کشورهای مستعمره به فرانسه آمدهاند. شما در میان نیروهای پلیس فرانسه حتی یک یهودی نمیبینید. در عوض همه رؤسای دانشگاهها و مراکز فرهنگی، یهودی هستند و رسانهها از جمله هفتهنامه طنز "شارلی ابدو" نیز به دست یهودیها اداره میشوند. البته باید توجه داشت که وقتی صحبت از "یهود" میشود، منظور، "صهیونیست"ها و جریان صهیونیستی است که حتی بر خود یهودیها هم مسلط است. این جریان هدفش تسلط بر دنیا و تشکیل دولت جهانی است که در عقایدشان وجود دارد.
تسلط بر جهان نیازمند یک تحول عظیم در افکار عمومی مردم دنیا بود تا حاضر شوند به تشکیل این دولت تن در دهند. از این رو 11 سپتامبر اتفاق افتاد. یکی از نشانههایی که یهودی بودن ریشه این حادثه را نشان میدهد، این بود که یک روز قبل از حادثه، به همه یهودیها گفته بودند آن روز به محل کار خود در برجهای دوقلو نروند. به هر حال، این برجها منفجر شد و استارتی که لازم بود زده شد. از آن روز به بعد، آمریکا خود وارد خاورمیانه شد تا با انقلاب اسلامی ایران و تغییرات سیاسی در منطقه مقابله کند. برای آنکه بتوانند دولت جهانی را تشکیل بدهند، نیاز داشتند به این که بر خاورمیانه به عنوان قلب انرژی جهان مسلط شوند و "خاورمیانه جدید" را مطابق با منافع و سیاستهای خود شکل دهند.
القاعدهای که ساخته دست خود آمریکا برای مقابله با شوروی در افغانستان بود، به عنوان عامل 11 سپتامبر معرفی شد و به همین بهانه به عراق حمله کردند. واشنگتن آهسته آهسته به دنبال برداشتن مهرههای سوخته خود بود و برای این کار، وجه "میلیتاریسم" یا نظامیگری نظام سلطه را وارد صحنه کردند. تروریسم و میلیتاریسم که در حقیقت دو روی یک سکه هستند و با هم تفاوتی ندارند، در قالب گروهکهایی مانند القاعده و داعش خود را نشان میدهند. تروریسم یکی از ابزارهای میلیتاریسم آمریکایی است که در یک منطقه برای برخورد با ریزقدرتهای دیگر مانند ارتشهای کشورهای منطقه مورد استفاده قرار میگیرد. این عامل تروریستی تا زمانی که به کار واشنگتن بیاید، از اسلحهها و آموزشهای آمریکا استفاده میکند و زمانی هم که تاریخ مصرفش تمام شد، اصل میلیتاریسم آن را سرکوب میکند و از بین میبرد.
"من شارلی هستم - من یهودی هستم - من اسرائیلی هستم - من فرانسوی هستم"
بهرغم این برنامهریزیها، ائتلاف آمریکایی در عراق و افغانستان با مشکل مواجه شد و محاسباتش به هم ریخت. بعد از سرنگونی صدام، آمریکا نتوانست مستقیماً دولت دلخواه خود را روی کار بیاورد، که عمدتاً به دلیل تدابیری بود که ایران به خرج داد. از سوی دیگر، در افغانستان هم طالبانی که بنا به سیاستهای کشورهای منطقه تشکیل شده بود، وارد معادلات شد و عملاً آمریکا را در گردابی گرفتار کرد که این کشور هنوز نتوانسته خود را از آن نجات دهد و نه تنها منافع این کشور را تأمین نکرده، بلکه شکستهایی را برای واشنگتن رقم زده است.
از سوی دیگر، غرب در داخل خود دچار مشکلاتی شد. بهرغم اتحادیهها و همگراییهای منطقهای برای تشکیل دولت جهانی، از جمله اتحادیه اروپا، اتحادیه آفریقا و نهادهای مشابهی که در آسیا قصد تشکیل آنها را داشتند، چالشهای زیادی در درون خود این اتحادیهها شکل گرفت که آنها را متزلزل کرد. از جمله، اتحادیه اروپا از بعد اقتصادی و تحت تأثیر ارز مشترک یورو، با شکست مواجه شد و جریانات ملیگرا در آن رشد کرد که عملاً اتحادیه اروپا را قبول نداشتند.
رشد اسلام هم به لحاظ جمعیت مسلمانان و هم از لحاظ اعتقادات اسلامی در اروپا نیز عامل مهم دیگری بود که نقشههای ائتلاف آمریکایی را نقش بر آب کرد. بسیاری از کشورهای اروپایی طی سالهای آینده جمعیت زیادی مسلمان در خود خواهند داشت. بر خلاف لائیکها که با درگیر شدن و مقاومت، مخالف و طرفدار مظلومیت و سازگاری هستند، مسلمانها با تشکیل دولت جهانی مبارزه میکنند. پیشبینیهایی که خود غربیها در مورد گسترش اسلام در اروپا دارد، جالب توجه است. آمار نهادهای غربی نشان میدهد که مثلاً تا 20 سال دیگر، فرانسه یک کشور مسلمان خواهد بود.
شبکههای اجتماعی از جمله ابزارهایی بود که غرب میخواست از آنها برای تأثیرگذاری روی افکار مردمی دنیا از آن استفاده کند تا اهداف خود را محقق نماید. از جمله توجه به این نکته ضرورت دارد که "مارک زاکربرگ" مؤسس و مدیرعامل فیسبوک نیز یک یهودی است. با این حال، این پروژه هم شکست خورد، چراکه این شبکههای اجتماعی اکنون علیه خود آنها استفاده میشود و کاربرد یکجانبه به نفع آنها ندارد.
تشکیل داعش نیز که ایدئولوژیاش را از اطاق فکرهای آمریکایی میگیرد، با هدف زمین زدن اسلام واقعی و حذف نفوذ ایران در خاورمیانه و محقق کردن اهداف ائتلاف آمریکایی بود. بعد از آنکه دولتی شیعه در عراق روی کار آمد، داعش را تشکیل دادند و به جان کشورهای منطقه انداختند. با این حال، در عراق و سوریه هم شکست خوردند. دیدیم که یک فتوا در عراق توانست همه نقشههای آمریکا را ناکام بگذارد.
داعش بر اساس نقشههای غرب قرار بود تحت عنوان اسلام و اسلامگرایی، تروریستها را از اروپا به خاورمیانه بفرستد و در کشورهای منطقه جنگی به راه بیندازد که در آن هر یک از دو طرف که کشته شود، به نفع غرب است. میخواستند هم از دست مسلمانان کشورهای خود خلاص شوند و هم اهداف خود را در کشورهای تحت نفوذ ایدئولوژی انقلاب اسلامی در منطقه محقق کنند.
ارتباط نزدیک مقامات فرانسه و رژیم صهیونیستی - پرچم اتحادیه اروپا پشت پرچمهای فرانسه و اسرائیل
داعش را از جهاتی میتوان با رژیم صهیونیستی مقایسه کرد. تروریستهای داعش هم مانند صهیونیستها در حقیقت ملتی بیسرزمین هستند که از 80 کشور دنیا دور هم جمع شدهاند و قرار بود دولتهای دستنشانده صهیونیستی تشکیل دهند و مقاومت اسلامی را در منطقه از بین ببرند. آنچه در محاسباتشان پیشبینی نکرده بودند دقیقاً اتفاقی بود که افتاد. برخی از این تروریستهای داعشی بعد از مدتی به کشورهای اروپایی و غربی برمیگردند و ایجاد ناآرامی میکنند.
حادثه حمله به هفتهنامه شارلی ابدو در ادامه همین زمینهسازیهای دولت جهانی و شکلدهی افکار عمومی و ترویج اسلامهراسی در فرانسه و اروپا صورت گرفته است. اگر ابعاد این حادثه را بررسی میکنیم، به ساختگی بودن آن پی خواهیم برد. اینها ریختهاند در دفتر نشریه، که فیلم هم از بالا نشان میدهد، اما جزئیات بیشتری منتشر نمیکنند. فقط میگویند که اینها ریختهاند و 12 نفر را کشتهاند. بعد هم یک پلیسی را نشان میدهند که روی زمین افتاده است و با اسلحه به او شلیک میکنند و او را میکشند، در حالی که نه خونی روی زمین میریزد و نه کسی در آن اطراف حضور دارد.
یک نکته دیگر اینکه در تصاویر و فیلمهای منتشر شده، هیچکس در خیابانها نیست. حتی یک عابر یا خودرو هم عبور نمیکند، کاملاً واضح است که محله را غرق کردهاند. فرانسه و پاریس در آن ساعتها بسیار شلوغ است، اما در کل آن منطقهای که فیلمبرداری شده، حتی یک نفر هم پرسه نمیزند.
فردای حادثه هم نه جنازهای را به کسی نشان میدهند، نه خونی را نشان میدهند، نه جای اصابت گلولهای را نشان میدهند. نه با کسی مصاحبه میکنند که مثلاً شاهد عینی باشد و بگوید من دو نفر را دیدم که آمدند و فلان کار را کردند. میروند و از خود دفتر نشریه هم فیلم میگیرند. همه چیز سر جایش است. در حالی که وقتی کسی وارد جایی میشود و به رگبار میبندد، بالأخره باید آثار گلوله حداقل روی دیوارها باقی مانده باشد. نه جنازهای را به کسی نشان میدهند، نه جزئیاتی را از صحنه حادثه نشان میدهند.
ده دقیقه بعد هم، خیلی عجیب است، عکس دو نفر را در تلویزیون نشان میدهند و میگویند کارت شناسایی یکی از آنها در خودرویی جا مانده است، که این هم بسیار مضحک است. ادعا میکنند این دو نفر تحت نظر بودهاند، رفتهاند سوریه و یمن و غیره، بعد آمدهاند اینجا عملیات تروریستی انجام دادهاند. بعد هم میگویند دو نفر دیگر به یک فروشگاه حمله کردهاند و چند نفر یهودی را کشتهاند. از این یهودیها هم نه عکسی منتشر میشود و نه جزئیاتی. فردای این حادثه هم رئیس پلیس تحقیقات این پرونده کشته میشود و میگویند خودکشی کرده است.
"هلریک فردو" رئیس پلیس تحقیقات پرونده شارلی ابدو که ادعا میشود "خودکشی" کرده است
یک راه افشاگری در این زمینه و رو کردن دست دولت فرانسه در دنیا این است که سازمانهای اسلامی به شکل عمومی از این کشور به خاطر تخریب چهره اسلام شکایت کنند و یا بگویند میخواهند درباره کشتار پاریس مستقلاً تحقیق کنند. تقریباً غیرممکن است که دولت فرانسه قبول کند، چون این مسئله در داخل این کشور رخ داده و به کشورهای دیگر اجازه نخواهند داد روایت رسمی آنها را زیر سؤال ببرند. با این حال، سازمان کنفرانس اسلامی و سازمانهای غیردولتی اسلامی میتوانند این پیشنهاد را مطرح کنند، البته اگر کشورهایی مانند عربستان و ترکیه که صرفاً اسم اسلامی دارند، با این درخواست موافقت کنند.
صرف مطرح شدن این درخواست خوب است، به خصوص بعد از آنکه این نشریه دوباره هم کاریکاتوری از پیامبر اکرم(ص) را منتشر کرد و شش هفت میلیون نسخه هم از آن شماره فروختند. چاپخانه این نشریه امکان چاپ این همه نسخه را نداشته، اما همین که این اتفاق میافتد نشان میدهد که حمایتهای دولتی پشت ماجرا قرار دارد.
یکی از تحلیلهایی که وجود دارد این است که فرانسه تاوان فاصله گرفتن از سیاستهای مدنظر واشنگتن را پرداخت کرده است. مثلاً به این خاطر که کشور مستقل فلسطین را به رسمیت شناخت. این تحلیل از نظر من خیلی تحلیل دقیقی نیست. صهیونیستها و ائتلاف آمریکایی سرمایهگذاری زیادی روی داعش کرده بودند. سازمانهای اطلاعاتی فرانسه هزینه زیادی برای داعش پرداختند، اما چون در آن پروژه شکست خوردند، متوسل به این روش شدند. نتیجهاش را هم میبینید که طی روزهای بعد، خشونت علیه مسلمانان افزایش پیدا میکند و 50 مسجد و نهاد اسلامی دیگر را با کوکتل مولوتف آتش زدند و از بین بردند. اینها نشان میدهد که کار خودشان بوده است.
در مراسمهایی هم که گرفتند، مقامات فرانسه در حقیقت مانند خدمتکاران نتانیاهو و سران صهیونیستها بودند. نتانیاهو به دلیل همدردی به فرانسه نرفته بود، بلکه فقط به دنبال ترمیم وجهه خود در جامعه بینالملل و داخل سرزمینهای اشغالی بود. در راهپیماییها هم شعارهایی که میدادند، علاوه بر "من شارلی هستم"، میگفتند "من یهودی هستم." این نشان میدهد بهره ماجرا را یهودیها میبرند.
حضور نتانیاهو در مراسم ادای احترام به قربانیان شارلی ابدو و اعتراض به "تروریسم"
حادثه شارلی ابدو به قیمت جان شهروندان فرانسه و به کام نتانیاهو و حزبش در اسرائیل تمام شد. وقتی دولت فرانسه به نتانیاهو گفت برای مراسم ادای احترام به این کشور سفر نکند، جامعه یهودیهای فرانسه به شدت اعتراض کردند و نتانیاهو هم بدون هیچ مشکلی به فرانسه رفت، مانور سیاسی خود را انجام داد و بعد هم در مراسم یهودیهای کشته شده شرکت کرد و در واقع برای انتخابات آینده در اسرائیل رأی جمع کرد.
این مسئله چند وجه دیگر سیاسی و اتحادیهای هم داشت. اولاند الآن در موقعیت بسیار ضعیفی در فرانسه قرار دارد و نگران هستند که حکومت کشور از دست حزب حاکم دربیاید. بنابراین وقوع حادثهای با این مضمون در کشور میتواند به همبستگی مردم با دولت منجر شود. از طرف دیگر، جمع شدن مقامات کشورهای مختلف و به خصوص اروپا در فرانسه و در واکنش به حمله به شارلی ابدو میتوانست نشان دهد که اتحادیه اروپا همچنان به قوت خود باقی است و رابطه کشورها در آن نزدیک است.