در ادامه گفتگوی روزنامه اصلاح طلب اعتماد با احمد پورنجاتی را می خوانید؛
اصلاحطلبان در ١٨-١٧ سال گذشته در مقاطع مختلف استراتژيهاي مختلفي داشتهاند، چه آن زمان كه تمام ابزارهاي قدرت از جمله دولت و مجلس را در دست داشتند و چه حالا كه براي برگزاري يك همايش يا نشست اصلاحطلبانه همچنان با موانعي رو به رو ميشوند. با توجه به فضاي سياسي امروز و موقعيت اجتماعي اصلاحطلبان، در حال حاضر چه استراتژي را دنبال ميكنند؟
اول تاكيد كنم آنچه مطرح خواهم كرد به عنوان نظر شخصي من البته به عنوان كسي كه علاقهمند به انديشه اصلاحطلبي است و كما بيش هم مطلع هست بيان ميشود بنابراين صحبتهاي من به عنوان موضع رسمي يك جريان يا تشكل نيست. برخلاف آنچه مرسوم است كه برخي استراتژي و راهبرد اصلاحطلبي را به ويژه از انتخابات دوم خرداد ٧٦ به بعد در قالبهاي متفاوت و گاه متغير و متضادي تعريف ميكنند برداشت من اين است كه اقتضاي مفهوم اصلاحطلبي و راهبرد اين جريان كه بستر اصلي اين عنوان را نمايندگي ميكند همواره پايدار و در چارچوب يك پارادايم و نظريه كلي و واحد باقي بوده و هست. ممكن است برخي نامگذاريها كه به لحاظ تاكتيكي و متناسب با موقعيتها براي رسيدن به اهداف اساسي صورت گرفته اما در اساس استراتژي اصلاحطلبان تغيير اساسي ايجاد نشده است. به نظر من استراتژي اصلاحطلبي هم در اين دوره و هم در تمام تحولات اجتماعي اين است كه زمينه حاكميت قانون فراهم بشود. تمام ظرفيتهاي جامعه در راستاي تحقق اهداف آرماني آن جامعه مورد بهرهبرداري قرار بگيرد. همچنين رابطه منطقي و شفافي ميان ساختار حاكميت و بدنه اجتماعي يا همان جامعه مدني برقرار شود و پاسخگويي به عنوان يك مسووليت و وظيفه و نه به عنوان يك منت و امتيازي از سوي حاكمان مورد توجه باشد و به صورت نوشونده همواره جامعه از آنچه كه مقتضيات زمانه ايجاب ميكند بهرهمند باشد و دچار نوعي ايستايي نشود.
موضوعاتي كه اشاره ميكنيد اهدافي بوده است كه همواره اصلاحطلبان آن را دنبال كردهاند اما براي رسيدن به اين اهداف در مقاطع زماني مختلف استراتژيهاي متفاوتي را هم انتخاب كردهاند از «فشار از پايين، چانهزني از بالا» تا «بازگشت به حاكميت» و... در حال حاضر عنوان اين استراتژي چيست؟
طبيعي است كه همهچيز در چارچوب دو عامل مقدورات و محدوديتها تعريف ميشود. نه فقط در حوزه كنش سياسي بلكه در حوزه فردي هم همين گونه است. اين استراتژي هم نميتواند در خلأ تحقق يابد. در سالهاي اخير با توجه به تجربيات ارزشمندي كه همه جامعه ما و بهطور خاص جريان اصلاحطلب كه به عنوان يكي از گرانسنگترين بخش كنشگري سياسي در عرصه اجتماعي و سياسي مطرح بوده است متناسب با شرايطي كه جامعه پيدا كرده روشهاي متفاوتي را برگزيده و امروز اگر بخواهيم يك تابلو براي جريان اصلاحطلب تعريف كنيم راهبرد اصلاحطلبان همان روند اصلاحي جامعه و ساختار حاكميت به سوي تحقق يك حكمراني مطلوب البته با تركيب تازهاي از اولويتها است.
در حال حاضر اين اولويتها چيست؟
هميشه اولويتها را به لحاظ عقلاني بر اساس نيازهاي فوريتر و مهمتر تنظيم ميكنيم. با توجه به اينكه كشور در دو دولت گذشته و همچنين در حاشيه دولت به معني دستگاه اجرايي ديگر مثل بخشهايي از حاكميت دچار نوعي خروج از ريل طبيعي شده بود و مخروط ساختار اجتماعي جامعه نزديك به واژگوني بود همچنين به جاي اينكه قاعده مخروط زمين باشد به تدريج وارونگي ايجاد شد. جابهجايي بيسابقهاي در مناسبات بين مديريت سياسي و اجرايي جامعه به وجود آمده بود به گونهاي كه انگار جامعه دچار يك تعليق و سوسپانس شده بود و در اين شرايط امكان فعاليت طبيعي وجود نداشت بنابراين نخستين هدف و به تعبيري اولويت اصلاحطلبان كه آغاز آن در آستانه انتخابات رياستجمهوري بود برگرداندن اين مخروط وارونه و استقرار آن و نجات كشور از اين وضعيت تعليق است.
حالا اولويت اصلاحطلبان بعد از اينكه به نتيجه تقريبا مطلوبي در انتخابات ٩٢ دست يافتند چيست؟
هنوز شرايط كشور در همه زمينهها و به خصوص در عرصه عمومي به مفهوم عرصهاي كه به صورت اطمينان بخش امكان كنشگري موثر بر روند اداره كشور وجود داشته باشد تثبيت شده نيست و به تعبيري ما همچنان در شرايط ژلاتيني به سر ميبريم. به همين دليل اولويت مهمي كه پيش روي اصلاحطلبان است تلاش براي تغيير اين وضعيت به سمت و سوي نوعي استقرار، ثبات، پايداري و پايش اين وضعيت تازه است.
مواردي كه مطرح ميكنيد بيشتر بيان پارادايم اصلاحطلبي است. فكر نميكنيد اصلاحطلبان امروز با بحران استراتژي رو بهرو هستند؟
اصلاحطلبان به هيچوجه دچار سردرگمي نيستند و با بحراني در اين زمينه روبهرو نيستند و در حال حاضر زدودن اصلاحطلب هراسي از جامعه به عنوان يك پيش نياز براي فعاليتهاي ديگر مد نظر است.
سرتيتر استراتژي اصلاحطلبان چيست؟ براي مثال اگر يك روز بر مبناي فشار از پايين چانهزني از بالا حركت ميكردند حالا با چه عنواني فعاليتهاي خود را سازماندهي ميكنند؟
البته من از كليشهسازي و نامگذاري پرهيز ميكنم كمااينكه با اين نامگذاري هم موافق نبودهام و اساسا اتفاق هم نيفتاد اما فكر ميكنم تابلوي اصلاحطلبان در حال حاضر همچنان بر استواري در صاحبخانه بودن در ساختار نظام و جامعه است يعني از موضع مستاجر يا فرزند خوانده برخورد نميكنند و نخواهند كرد.
در حال حاضر استراتژيستهاي اصلاحطلبان چه كساني هستند؟
البته من اسمي از فرد خاصي نميبرم چون اين برداشت به وجود ميآيد كه من با اسامي اين افراد اظهارنظر ميكنم اما مشخصا موضوعي كه براي همه آشكار است تاثير شوراي مشورتي در مجموعه جريان اصلاحطلب بهعنوان يك نهاد مقبول و موجه است كه فرد محبوب اصلاحات را قبول دارد و هم موجه و بهترين ميداند. در حال حاضر يكي از كانونيترين نهادهاي تصميمگيريهاي كلان جريان اصلاحطلب شوراي مشورتي است البته نه به عنوان آلترناتيو شوراي هماهنگي يا تشكلهاي اصلاحطلب.
فكر ميكنيد با توجه به فضاي سياسي موجود فصل بازيگري سياسي اصلاحطلبان رسيده است يا اين بويي كه در يك سال و نيم گذشته به مشام ميرسد به قول آقاي حجاريان وقت سكوت و خانهنشيني اصلاحطلبان است؟
هيچگاه موافق تعبير خانهنشيني اصلاحطلبان نبوده و نيستم. اصولا اين موضوع با ذات اصلاحطلبي ناسازگار است. ممكن است در يك مقطعي در مورد يك موضوع خاص سكوت يا بيكنشي معنادار و واجد پيام اتفاق بيفتد اما بايد به ميزان بسيار اندك و در حد چاشني نه ماده اصلي باشد كه البته در حال حاضر در چنين شرايطي نيستيم و حتي خوشبختانه در پيچيدهترين و محدودترين و كم سابقهترين شرايط سياسي كه در چهار سال قبل اتفاق افتاد هم اصلاحطلبان به گونهاي مسوولانه از موضع منافع ملي و دفاع از آرمانها و ارزشهاي اصيل انقلاب هرگز دچار سكوت و خانهنشيني خودخواسته نشدند اگر چنين بود نميتوانستند در ارتباط با همراهي با خواست جامعه كه به تحولاتي در انتخابات ٩٢ منجر شد نقشآفريني ملموس موثري داشته باشند. امروز هم در ادامه همين روند جريان اصلاحطلب گرچه ممكن است برنامههاي روي ميز تقويمي مثل انتخابات مجلس داشته باشد اما اساس حركت ما همچنان بر اين است كه به ميل يا با اكراه ديگران به صحنه بياييم و فعاليت بكنيم.
در حال حاضر گفتمان اصلاحات را بايد جامعهمحور تلقي كرد يا قدرت محور؟
همچنان اگر سهمبندي بكنيم جامعه محوري از موضع مطالبهگري بايد اولويت داشته باشد و به ميزاني كه امكان و فرصت حضور در قدرت است نبايد اين فرصت را ناديده گرفت.
نقاط كانوني و گرانيگاه اصلاحطلبي معطوف به چه ادراكات و افهاماتي است؟
مهمترين نقطه كانوني حفظ انگيزه و انديشه اصلاحطلبي در جامعه است و اميدوار نگه داشتن جامعه به امكان پذير بودن اصلاحات در نظام. اصلاحطلبان كشور را از گردنه سخت مشكلات با دست فرمان اصلاحات نجات دهند و براي اين كار، هم برنامه دارند و هم انگيزه. بر همين اساس اگر بتوانند راهي به قدرت بيابند قطعا اقدام به عملياتي كردن اين اهداف خواهند كرد و اگر هم نتوانند راهي به قدرت بيابند بايد از طريق فعاليتهاي اجتماعي و مدني، پيگير اهداف خود باشند.
در مدت اخير اصلاحطلبان تلاش زيادي كردند كه براي نهادهاي مختلف حاكميت پالسهاي مثبتي بفرستند كه تاكيد كنند ما نميخواهيم اپوزيسيون نظام باشيم و قصد خروج از حاكميت را نداريم. آيا اين موضوع را بايد به توبه سياسي تفسير كرد و اينكه اصلاحطلبان دايم بگويند ما خطوط قرمز نظام را پذيرفتهايم و رعايت ميكنيم اين تاكيد به خوديخود باعث ميشود بدبينيها به خوشبيني تبديل شود؟
دو مساله مطرح است يكي اينكه اصلاحطلبان دايما اصول خود را تكرار كنند و شهادتين بگويند كه ما كه هستيم. اين موضوع در حد ضرورت گفته شده و بايد هم گفته شود. اصلاحطلبان ميخواهند مواضع خود را دايما بيان و اتمام حجت كنند. در واقع كساني كه بهانهجويي نميكنند مواضع را بدانند. اين پالسها و نشانههايي كه مطرح ميشود رياكارانه نيست. اما من هم موافقم كه بيان اين مواضع به خودي خود نميتواند اين بدبينيها را به خوشبيني تبديل كند. اما بايد در نظر بگيريم كه يكي از بدترين روشها در صفبنديهاي سياسي در جامعه يك پارچهسازي طرفهاي ماجراست. همانطور كه در مجموعه اصلاحطلبان طيفهاي مختلف وجود دارد در آن طرف ماجرا چه جريان اصولگرا و چه بخشهايي از حاكميت ديدگاههاي متفاوتي در مورد اصلاحطلبان وجود دارد، بسياري هستند كه نگاهشان به جريان اصلاحطلب يك دست نيست. اين افراد و گروهها ممكن است در موقعيتهاي مختلفي باشند. برخي در موقعيتهاي تاثيرگذارتر و برخي در موقعيتهاي كمتاثيرتري هستند. اما نكته مهم اين است كه حرف درست و حق را از يك موضع بدون مجادله و غيررياكارانه و به تعبيري غير فرصتطلبانه بايد زد. در اين شرايط بايد مرزبنديها را مشخص كرد وقتي اصلاحطلبان ميگويند ما در چارچوب قانون اساسي و ارزشهاي انقلاب حركت ميكنيم اما اصولگرايان بايد به اين نكته منصفانه بنگرند كه اصلاحطلبان برداشت و تفسير خودشان را ميتوانند در اين محدوده داشته باشند. تفاوت قرائت اصلاحطلبان از قانون و جمهوريت و غيره نبايد مايه فشارآوردن طرف مقابل باشد. در عين حال كه اصول مشتركي با اصولگرايان داريم وجوه افتراقي بسياري هم داريم كه بايد براي افكار عمومي مطرح شود تا مردم خود اقدام به انتخاب يكي از اين دو قرائت و گفتمان بكنند. با اينكه در اين سالها تلاش بسياري شده تا جريان اصلاحات محو شود اما اين تلاش نه شدني است و نه مفيد چراكه گفتمان اصلاحات، گفتمان درون نظام است و اكثريت بيشماري از ايرانيان معتقد و دلبسته اين گفتمان هستند. در نتيجه اصولگرايان و جريانهايي كه به دنبال مرگ اصلاحات هستند بيتوجه به پايگاه اجتماعي اين جريان فكري و سياسي در حال حذف جماعت كثيري از ايرانيان از دايره تصميمگيري در سرنوشت خودشان هستند و اين مساله ماحصلي ندارد جز آسيب وارد كردن به اركان اصلي جمهوريت نظام. جريانهايي كه ميخواهند گفتمان اصلاحات را از سياست ايران حذف كنند جمهوريت نظام را بدون توجه نشانه گرفتهاند. بر همين اساس يكي از اقدامات و راهبردهاي اصلاحطلبان اين است كه توهم خطر اصلاحطلبان براي كساني كه غيرواقعبينانه و با اشتباه به دنبال حذف اين جريان هستند را برطرف كنند و به آنان بفهمانند كه با آسيب وارد كردن به اصلاحات خود نيز مغضوب تودههاي اجتماعي خواهند شد كه همين موضوع سرنوشت سياسيشان را با بحران و خطر مواجه ميسازد.
اشاره كرديد كه هم در ميان جريان اصولگرا و هم در برخي نهادهاي حاكميتي، نگاه يگانه و يك دستي در مورد اصلاحطلب وجود ندارد. آيا ميتوان گفت اصلاحطلبان ميتوانند با توسل به همين افراد و گروهها، بدبينياي كه نسبت به اصلاحطلبان وجود دارد را تبديل به خوشبيني كنند و راهبرد هراسزدايي از اصلاحطلبان عملياتي شود؟
من از مفهوم توسل برداشت متفاوتي دارم. اگر به اين مفهوم باشد كه نوعي حركت ائتلافي با اين دسته از اصولگرايان اتفاق بيفتد به نظر من اين كار نه مورد نظر جريان اصلاحات است و نه براي اين جريان مفيد است و نه احتمالا از سوي افرادي كه موضع منطقي در جبهه ديگري دارند پذيرفته شده است. هر فردي در اين شرايط موزاييكي بايد نقشش را پازل خود ايفا كند. ما از قاعده صفر و صدي فاصله گرفتهايم و فقط «ما»ي يكپارچه و خالص، نه شدني است و نه مفيد. بر همين اساس اصلاحطلبان بايد با در نظر گرفتن يك تلورانس و رواداري اقدام به حركت سياسي خود بكنند. جريان و انديشه اصلاحطلبي پيش از جريان ٨٨ هم از سوي بخشهايي از حاكميت پذيرفته شده بود و با همين نگاه زمينههايي براي دگرگوني و تحولات اصلاحي ولو با تابلوي غيراصلاحطلبي آغاز شده بود. دور از انتظار نيست اگر بتوان جريان دورانگذاري كه مديريت اجرايي كشور را بر عهده گرفته و از پشتيباني فكري و معنوي جريان اصلاحات و بخش خردورز جريان اصولگرا برخوردار است در صورت پايداري با وجود همه دست و پا زدنها و تلاشهايي كه صورت ميگيرد، اصلاحطلبان به ظرفيتهاي تازهاي برسند. فكر ميكنم اتفاقات مطلوبتري پيش روي جامعه ما است. مهم اين است كه به افكار عمومي اين علامتها داده شود كه شاخصهاي بهبود يك وضعيت صرفا بر اساس گزارش روزانه پرستار بالاي سر بيمار نيست كه درجه روزانه حرارت و فشار بررسي شود و همراه بيمار را دچار دلواپسي كند. فرآيند را بايد مدنظر قرار داد و با اين تمثيل ميتوان گفت كه فرآيند موجود درباره اصلاحات و اصلاحطلبان هم فرآيند قابل بازگشتي نيست.
با توجه به اين شرايط ميتوان افراد تاثيرگذار و منصفي را پيدا كرد كه بتوانند نقش واسطهالخير را ايفا كنند تا نظام بتواند از حداكثر پتانسيلهاي موجود در حوزه نيروي انساني خود بهره ببرد؟
به نظر من كساني كه با درك درست از واقعيت ديدگاه و عملكرد جريان اصلاحطلب و آزمونهاي متعددي كه اين جريان از آن سرفراز بيرون آمده، ميدانند و معتقدند كه جريان اصلاحات، جريان دروني نظام و جرياني مفيد و سازنده است. اين افراد ميدانند كه اصلاحات داراي پايگاه گسترده اجتماعي است و براي تعالي كشور زمينه اشتياق و رقابت سالم را فراهم ميكند تا انگيزههاي اجتماعي سامان بگيرد. من هم معتقدم كه اين افراد ميتوانند نقش واسطه خير را بازي كنند و ابهامها و شبهاتي كه اصلاحطلبستيزان بيشناسنامه درباره اصلاحات ساختهاند را براي اصولگرايان برطرف كنند و نقش موثري را در اين زمينه بازي كنند.
به نظر شما چنين افرادي در جناح مقابل حضور دارند؟
حتما افرادي در ميان اصولگرايان هم هستند كه اصلاحطلبان را درون نظام ميدانند و برداشتشان متفاوت از ديگر اصولگرايان تندروست. براي اصلاحطلبان همين كه در جناح مقابل چنين برداشتها و رويكردهايي وجود داشته باشد، كافي است.
اصلاحطلبان برنامهاي براي در اختيار گرفتن حمايت اين افراد منصف دارند؟
فكر ميكنم موضوع مهم و مفيد براي جريان اصلاحات اين است كه اصلاحطلبان بدون عقبنشيني از هويت اصلاحطلبانه خود مواضعشان را شفاف و محترمانه بيان كنند. بيان اين مواضع يقينا در چارچوب قانون اساسي و حاكميت است. اين افراد منصف هم شاهد هستند كه اصلاحطلبان دلسوزان نظام و مردمند و تلاشهايشان براي بهبود اوضاع كشور و توسعه و رفاه است. بر اين اساس لازم نيست تا همه در مورد مسائل پرهزينه اظهارنظر كنند.
يعني معتقديد كه اصلاحطلبان به آرام شدن فضاي سياسي بايد بينديشند؟
فايدههاي اين كار براي اصلاحات و مردم بسيار است. براي مقابله با جريان افراطي كه حيات و مماتش به سر و صداست بايد فضاي سياسي را شفاف و آرام كرد. اگر گرد و غبارها بنشيند افراطيها كارشان تمام است. همين است كه آنها به لطايفالحيل به دنبال آشفتهسازي فضاي سياسي كشورند و هر روز به دنبال بهانهاي ميگردند تا خودي نشان دهند و كار را براي اصلاحطلبان و اعتدالگرايان سخت كنند. با آرام شدن فضاي سياسي و اطمينانبخشي به نهادهاي حاكميتي ميتوان رقابتي سالم و برابر برگزار كرد و در اين انتخابات سالم و برابر حتي اگر اصولگرايان به پيروزي برسند اصلاحطلبان ناخرسند نخواهند شد.
به نظر ميرسد كه جناح رقيب نيروهاي درجه يك و درجه دو اصلاحطلبان را شناسايي كرده و پالسهايي كه دريافت ميشود هم به نوعي نشاندهنده اين است كه مجوز بازيگري سياسي به اين افراد داده نخواهد شد. اصلاحطلبان با محوريت شوراي هماهنگي و شوراي مشورتي براي اين موضوع چه برنامهاي دارند؟
تمام تلاش اصلاحطلبان اين است كه از افرادي كه حتي بهانههاي شبهبنياسراييلي برخي نهادها را هم به دنبال نداشته باشند استفاده كنند و چند گزينهاي رفتار كنند. ما از ترس مرگ به استقبال مرگ نخواهيم رفت به همين دليل كنشگري آشكار و پنهان دوطرفه است. البته برداشت من اين است كه بسياري از چهرههاي سرشناس اصلاحطلب هستند كه
به هيچوجه امكان حذف آنها وجود ندارد كمااينكه همين حالا در برخي نهادها در سطوح مختلف مشغول فعاليت هستند. يكي از فعاليتهايي كه صورت ميگيرد اين است كه اين دورخيزي كه جريان تندرو و افراطي و بازماندگان دوران دولت گذشته برداشتهاند تا فضاسازي كنند. هدف اوليهشان هم اين است كه متوجه شوند كانديداي اصلاحطلبان چه كساني هستند كه براي اين افراد فضاسازي و حاشيهسازي كنند كه در نهايت منجر به عدم فعاليت برخي نيروها بشود. در هر صورت ما براي انتخابات رويكرد چندگزينهاي داريم.
مفروض بر اينكه دولت روحاني نتوانست بسترهاي لازم فضاي باز سياسي براي فعاليت اصلاحطلبان را فراهم كند و از سويي جناح رقيب هم در اين حاشيهسازيها موفق عمل كرد برنامه اصلاحطلبان در اين شرايط چه خواهد بود؟
برداشت من اين است كه اصلاحطلبان با دريافت واقعبينانهاي كه از روحاني و همكارانش و به ويژه در عرصه سياست داخلي پيدا كردهاند انتظار و توقع زيادي ندارند. اصلاحطلبان ديگر به دولت تكيه نميدهند چون دولت به اندازه كافي در عرصههاي ديگري مورد هجمه قرار گرفته است. اصلاحطلبان از آغاز رسما اعلام كردند از دولت خواستهاي ندارند، به اين مفهوم كه براي اصلاحطلبان فرصتي ايجاد كند يا از عناصر اصلاحطلب در قدرت استفاده كند. اصلاحطلبان از ابتدا گفتند كه سهمخواهي از دولت ندارند اما مطالبهمحوري اصلاحطلبان در دولت مربوط به موضوعاتي است كه مطالبات جامعه است كه البته در برنامههاي روحاني هم مطرح شده بود. اصلاحطلبان در عين برخورد انتقادي و ناصحانه كه در بخشهاي مختلف نسبت به دولت خواهند داشت اما بايد توجه كنند كه نوعي همافزايي ايجاد نكنند تا بتوانند استراتژي انتخاباتيشان را پيش ببرند.
اگر بحث سهمخواهي از دولت مطرح نباشد اما به هر حال اصلاحطلبان مطالبات خود را بايد پيگير باشند در حالي كه ما هنوز شاهد اين هستيم كه اصلاحطلبان براي برگزاري يك همايش با مشكلات امنيتي رو به رو ميشوند. با ادامه اين وضعيت ميتوان به انتخابات مجلس دهم اميدوار بود؟
اصلاحطلبان مطالبهاي براي سهمخواهي از دولت نداشته و ندارند اگر داشتند بايد ميگفتند در مهمترين بخشي كه دولت ميتواند بسترسازي براي جامعه داشته باشد يعني وزارت كشور سياستها به مواضع اصلاحطلبان نزديكتر باشد. قطعا فرصتهاي بيشتري براي فعاليتهاي مدني اصلاحطلبان ايجاد ميشد. ما همچنان مطالبات خود را كه در برنامههاي روحاني هم مطرح شده است پيگير هستيم.
شما پيشبيني ميكنيد هرچه به فضاي انتخابات نزديكتر شويم فضا تنگتر ميشود يا با فضاي بازتر سياسي مواجه خواهيم بود؟
به نظر من با وجود همه محدوديتهايي كه وجود دارد و حتي در برهههايي شدت پيدا ميكند كه گاهي گويا يك نوع رينگ بوكسي براي دولت فراهم ميشود اما ما با فضاي بازتري مواجه ميشويم. هروقت روحاني در مورد مسائل سياسي، فرهنگي، اجتماعي موضعي ميگيرد كه به مذاق جريانهاي افراطي خوش نميآيد با پاسخ شفاهي يا عملي روبهرو ميشود اما در مجموع چگالي و وزن مخصوص فضاي سياسي جامعه در عين حال كه با مطلوب نسبي فاصله زيادي دارد اما گشودهتر از گذشتهتر است و اين گشودگي رو به افزوني است. نبايد براساس تب مريض در يكي دو روز قضاوت كرد. من نميگويم بايد به همين همايشهايي كه برگزار ميشود دل خوش كرد اما به هر حال فرصت است. يادمان باشد كه تا همين چندي پيش درصدا و سيما تصوير مرد محبوب اصلاحات هم ممنوع شده بود. به هر حال جرياني كه در انتخابات ٩٢ دچار شكست تاريخي شد در خواب
٥٠ ساله بوده كه با يك تلنگر از طرف جامعه پريده است.
با توجه به پالسهايي كه از سوي جناح رقيب و حتي برخي نهادهاي حاكميتي متوجه اصلاحطلبان است فكر ميكنيد بازهم تلاش اصلاحطلبان معطوف به حضور در عرصه سياسي است يا صرفا با همان رويكرد حمايتي و انتقادي و ناظر در عرصه سياسي است؟
به نظر من ما بايد از تعارفات پرهيز كنيم. در وهله نخست هر جريان سياسي و حتي جريان فرهنگي مصلحانهاي تلاش ميكند براي تحقق آنچه درست ميداند فرصتهايي در سطوح تصميمگيري براي رسيدن به اهدافش فراهم كند. كساني كه شعار اصليشان انجام وظيفه و مسووليت به قصد قربت الهي بوده و نه براي رسيدن به قدرت با چه تلاش و ولعي و حتي شگردهايي در مواردي مغاير اصول و اخلاق و نزاكتهاي متعارف سياسي با چنگ و دندان به قدرت رسيدند تا هدفهايشان را تحقق بخشند كه اين اقدام از منظر اصلاحطلبان غير قابل قبول است. بنابراين در حوزه سياسي گرچه بايد معيارهاي اخلاقي رعايت شود اما براي اجرايي كردن مطالبات لازم است تا رويكرد انتخاباتمحور را هم در نظر داشت. البته اميدوارم روزي برسد كه اصلاحطلبان نگاهي جامعهمحور به اصلاحات داشته باشند نه آنكه براي پيشبرد اهداف اصلاحطلبانه تنها مجبور باشند نگاهي ويژه به صندوقهاي راي داشته باشند. استراتژي نخست اصلاحطلبان حضور در مناصب قدرت نيست اما كنش انتخاباتي از سوي اصلاحطلبان، هواداران اين گفتمان را به آينده اميدوار نگه ميدارد.
مهمترين دستور كار فعلي اصلاحطلبان چيست؟
يكي از مهمترين موضوعات مورد بحث در محافل اصلاحطلبي انتخابات مجلس دهم و تركيب آن است.
مجلس دهم چه تركيبي داشته باشد اصلاحطلبان خوشحال خواهند بود؟
مجلسي عاري از ويژگيهاي زيانبخش و مهلك افراطيگري. مجلسي كه به منافع اساسي كشور توجه داشته باشد و اولويتهاي كشور را بشناسد و عقلاني تصميم بگيرد، معتدل باشد و در تله فضاسازيهاي انحصارگرايانه و تنگنظرانه افراطيها گرفتار نشود. مجلسي كه افراطيها در آن جايگاهي نداشته باشند تا با تماميتخواهيشان منافع ملي را به طرفـ[العيني با بحران مواجه كنند. اصلاحطلبان به دنبال چنين مجلسي هستند تا اينكه بخواهند عناصر سياسي خود را به مجلس بفرستند.
آقاي دكتر، يكي ديگر از مسائلي كه به نظر ميرسد بايد به آن توجه داشت، نقاط ضعف اصلاحطلبان است. به نظر شما پاشنه آشيل اصلاحطلبان كجاست؟ رقبا از چه طريق ميتوانند اصلاحطلبان را گرفتار كنند؟
پاشنه آشيل اصلاحطلبان گرفتار شدن در دام سوژههاي اصلاحطلبستيزان است. اينكه جناح رقيب تلهاي را براي اصلاحطلبان دايما طراحي ميكند و متاسفانه برخي مواقع دوستان اصلاحطلب در اين تلهها و سوژهها و زمينهايي كه طرف مقابل طراحي كرده است گرفتار ميشوند. بر همين اساس اصلاحطلبان اولا بايد بدانند كه از خطاها يا سازوكارهاي جزيي كه در گوشهاي ممكن است مستمسك غائلهسازي جريانهاي رقيب باشد پرهيز كنند. ما نبايد در فلان نشريه يا روزنامه به موضوعي كه خودمان هم آن را مهم نميدانيم از روي ذوق و سليقه بپردازيم و موجب نوعي سندسازي شويم. پس بنابراين نبايد پابرهنه وارد سوژهسازيهاي جناح رقيب شويم. نكته بعدي اين است كه سخن هر فرد در اين مجموعه را متاسفانه و به اشتباه به حساب جريان اصلاحات ميگذارند. از آن طرف ميبينيم اگر يك روزنامهداري در مورد يك مساله سياست خارجي حرفي بزند كه روابط دو كشور را به هم بريزد كسي به روي خودش نميآورد اما در اين طرف اگر كسي نظر شخصي خود را بگويد كه اندكي گزك تلقي شود به يك بحران براي اصلاحطلبان تبديل ميشود و بلافاصله از سوي رقبا، اصلاحطلبان محكوم به ارتباط با سازمان سيا و خارجيها ميشوند. بنابراين سنجيدهتر صحبت كردن اصلاحطلبان ميتواند كمك كند تا كمتر گرفتار دام رقبا شوند.
به عنوان آخرين سوال با توجه به اينكه از فعل و انفعالات درون شوراي مشورتي و شوراي هماهنگي اصلاحات مطلعيد آيا نيروهاي اصلاحطلب شهرستانها براي انتخابات مجلس دهم مشخص شدهاند؟
در جريان بررسي است كه البته در مورد جزييات آن صحبت نميكنم چون فرصت زيادي تا مجلس باقي مانده است.