چون بهشتيان به بهشت درآيند و دوست خدا به بهشتها و مسكنهاى خود درآيد ... آنگاه، خداى جبّار بر آنان مىنگرد و به آنان مىگويد: اى دوستانم و اهل طاعتم و ساكنان بهشتم در جوار من، هان! شما را از چيزى با خبر كنم كه از آنچه كه در آنيد بهتر است؟
پس آنان مىگويند: پروردگارا! چه چيز از آنچه ما در آنيم، بهتر است، حال آنكه ما در جايى هستيم كه هرچه جانهايمان از نعمتها بخواهد و چشمانتان لذّت ببرد، در جوار خداى كريم، فراهم است؟
خداوند پرسش خود را تكرار مىكند و آنان مىگويند: آرى، به ما بهتر از آنچه در آن هستيم را بنما.
پس خداوند ـ تبارك و تعالى ـ مىگويد: خشنودىام از شما و دوستىام نسبت به شما، بهتر و بزرگتر از چيزى است كه در آنيد.
پس مىگويند: پروردگارا! آرى، خشنودىات از ما و دوستىات نسبت به ما براى ما بهتر و شيرينتر است.
آنگاه، امام سجّاد عليهالسلام اين آيه را تلاوت فرمود:
«خداوند به مردان و زنان مؤمن، باغهايى وعده داده است كه از زير آن، نهرها جارى است كه در آن، جاودانه خواهند بود و سراهايى پاكيزه در بهشتهايى جاودان، و خشنودى خدا بزرگتر است. اين، همان رستگارى بزرگ است».
متن حدیث:
تفسير العيّاشي عن ثُوير عن الإمام زين العابدين عليهالسلام:
إذا صارَ أهلُ الجَنَّةِ فِي الجَنَّةِ ، ودَخَلَ وَلِيُّ اللّهِ إلى جَنّاتِهِ ومَساكِنِهِ ... ثُمَّ إنَّ الجَبّارَ يُشرِفُ عَلَيهِم فَيَقولُ لَهُم : أولِيائي وأهلَ طاعَتي وسُكّانَ جَنَّتي في جِواري ، ألا هَل اُنَبِّئُكُم بِخَيرٍ مِمّا أنتُم فيهِ ؟ فَيَقولونَ:
رَبَّنا وأيُّ شَيءٍ خَيرٌ مِمّا نَحنُ فيهِ! [نَحنُ] فيمَا اشتَهَت أنفُسُنا ولَذَّت أعيُنُنا مِنَ النِّعَمِ ، في جِوارِ الكَريمِ.
قالَ: فَيَعودُ عَلَيهِمُ القَولَ ، فَيَقولونَ : رَبَّنا نَعَم ، فَأتِنا بِخَيرٍ مِمّا نَحنُ فيهِ . فَيَقولُ لَهُم تَباركَ وتَعالى : رِضايَ عَنكُم ومَحَبَّتي لَكُم خَيرٌ وأعظَمُ مِمّا أنتُم فيهِ .
قالَ : فَيَقولونَ : نَعَم يا رَبَّنا ، رِضاكَ عَنّا ومَحَبَّتُكَ لَنا خَيرٌ لَنا وأطيَبُ لِأَنفُسِنا .
ثُمَّ قَرَأَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليهالسلام هذِهِ الآيَةَ: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَـتِ جَنَّـتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأَْنْهَـرُ خَــلِدِينَ فِيهَا وَمَسَـكِنَ طَيِّبَةً فِى جَنَّـتِ عَدْنٍ وَرِضْوَ نٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذَ لِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ »
«التوبة: 72 - تفسير العيّاشي 2 / 96 عن ثوير - بحار الأنوار : 8 / 140 »