کد خبر 39406
تاریخ انتشار: ۲۳ فروردین ۱۳۹۰ - ۲۰:۲۳

فيلم هاي سينمايي پخش شده در ايام نوروز از رسانه ملي، امسال انتقادهاي بيشتري را برانگيخت.

به گزارش مشرق، رجانيوز، بنا دارد با نقد انتخاب‌هاي سينمايي داخلي و خارجي مديران رسانه ملي، طي گزارش‌هايي جمع بندي خود از عملکرد اين رسانه ارائه دهد. بخش اول اين گزارش را که مربوط به فيلم‌هاي ايراني ايام نوروز است، در ادامه مي خوانيد:
روند رو به اوج پخش فيلم‌هاي مبتذل و ضعيف در رسانه ملي طي سال‌هاي اخير، در نوروز امسال به اوج رسيد، به‌طوري که اين اتفاق، سوال‌هايي در مورد دلايل اين وضعيت برانگيخته است.

 

امسال نيز به روال سال‌هاي گذشته، صدا و سيما تعداد زيادي فيلم (بيش از صد فيلم) را براي پخش در ايام عيد انتخاب و به روي آنتن فرستاد و به روال همه‌ي اين سال‌ها، بعد از پخش اين تعداد فيلم، با تحسين‌ها و متقابلاً اعتراضات زيادي روبرو شد.

 

اگرچه صداوسيما با تهيه‌ي گزارش‌هاي مردمي سعي کرد نشان دهد که رضايت همگاني از اين برنامه‌ها حاصل شده است و از انعکاس بخش کوچکي از انتقادها نيز خودداري کرد، اما با نگاهي اجمالي به رسانه‌هاي مکتوب و مجازي،‌ حجم انتقادها خيلي هم کم نيست. انتقادهايي که از سوي کارشناسان فرهنگي به محتواي نامناسب برخي از فيلم‌هاي خارجي پخش شده در ايام نوروز، طرح شده است، بيشتر از سريال‌ها، شامل حال فيلم‌هاي سينمايي بوده است. انتقاد از پخش بدون تحليل تعداد زيادي فيلم هاليوودي و غربي که خيلي از آنها به صورت آشکار عقايد ايدئولوژيک خود را به خورد مخاطب مي‌دهند، متواترترين انتقادي بوده که در رسانه‌ها انعکاس يافته است.

 

ناديده گرفتن توليدات ارزشي سينما در سيما

 

اما در اين ميان به نظر مي‌رسد ضعف کيفيت و محتواي فيلم‌هاي ايراني پخش شده چندان مورد انتقاد قرار نگرفته و در بين انبوه انتقادها به محتواي فيلم‌هاي خارجي، فراموش شده است. اين توجه نکردن رسانه‌ها در حالي است که نوروز امسال در ادامه‌ي روند سال 89، صداوسيما به صورت عجيبي به پخش فيلم هاي مبتذل سينماي ايران و توليدات غيراستاندارد آن علاقه نشان داد و در عوض تعداد زيادي از توليدهاي ارزشي سينما را که کاملاً مناسب پخش هستند، ناديده گرفت.

 

پخش فيلم‌هاي سينماي ايران از تلويزيون فراز و نشيب ‌هاي زيادي داشته است. از اواسط دوره‌ي اصلاحات بنا به مختصات آن دوره و بعضي از تغييرات اجتماعي مد نظر دولت وقت، سينماي ايران هم در زمينه‌ي محتوايي تغييراتي کرد و بعضي از خطوط قرمز اخلاقي متداول آن روزهاي سينماي ايران از ميان برداشته شد و موج جديدي در سينماي ايران شکل گرفت.

 

به موجب همين تغييرات، مديران وقت رسانه‌ي ملي بخش عظيمي از توليدات سينماي ايران را مناسب پخش از سيما ندانستند و به اين ترتيب، قهر سيما با سينما آغاز شد. ابعاد اين قهر رسانه‌اي به اندازه‌اي بود که حتي پخش تيزر بسياري از فيلم‌ها از تلويزيون ممنوع و يا محدود شد که اين موضوع به فروش سينماي ايران در آن سال‌ها لطمه‌ي جدي وارد کرد. اين قطع رابطه ادامه داشت تا اينکه بالاخره رسانه‌ي ملي کوتاه آمد و سينما را با همان شرايطي که داشت، پذيرفت. اين در حالي بود که سينما نه تنها از بعد محتوا بهتر نشده بود که مدام هم پس‌رفت مي‌کرد؛ اما به هر حال با انعطاف سيما، فيلم‌هايي مثل "آدم برفي" و "مرد عوضي" که روزگاري اکران آنها در سينماها هم با مشکلات جدي مواجه بود، از رسانه‌ي ملي پخش شدند.

 

البته اگر در سينماها فيلمي با موضوع‌هاي مذهبي اکران مي‌شد،‌ صداوسيما در يک اقدام کاملاً صحيح و براي حمايت از سينماي اخلاقي و ملي، به سرعت اقدام به پخش اين فيلم مي‌کرد. اما کمبود چنين فيلم‌هايي موجب شد تا در اوايل دهه‌ي 80، مديران سيما دست به کار شده و خود به توليد فيلم‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي سينمايي متناسب با ضوابط سيما اقدام کنند. به اين ترتيب، فيلم‌هايي مانند "ديوانه از قفس پريد"، "يک تکه نان"، "مريم مقدس" و "قدمگاه" توليد و اکران شدند؛ فيلم‌هايي که از موفق‌ترين تجربه‌هاي سينماي ديني ايران به شمار مي‌روند. در کنار اينها،‌ پخش فيلم‌هايي مانند "زير نور ماه"، "من ترانه 15 سال دارم"، "خيلي دور خيلي نزديک"، "ارتفاع پست"، "فرش باد"، "گاهي به آسمان نگاه کن"، "رقص در غبار"، "مهمان مامان" و "بودن يا نبودن"‌ که بعضا فيلم‌هايي با موضوع‌هاي ملتهب و مسائل انتقادي در بين آنها به چشم مي‌خورد، موجب شد تا تعداد زيادي از کارشناسان صداوسيما را به علت انتخاب‌هاي صحيح از بين توليدات سينماي ايران و همچنين انعطاف در برابر بعضي از ضوابط سختگيرانه‌ي بيهوده تحسين کنند. اين روند با شدت و ضعف‌هايي تا همين سال‌هاي اخير ادامه داشت و پخش فيلم‌هايي همچون "باغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي کندلوس"، "رسم عاشق‌کشي"، "گيلانه"، "خداحافظ رفيق" و "اخراجي‌ها" همه را اميدوار کرده بود که رسانه‌ي ملي حامي فيلم‌هاي ارزشي است و با خريد اين فيلم‌ها از توليد چنين محصولاتي حمايت مالي و معنوي مي‌کند.

 

انعکاس قابل توجه سينماي مبتذل در تلويزيون سال‌هاي اخير

 

در تمام اين سال‌ها، اوج رابطه‌ي سيما و سينما در ايام نوروز به نمايش گذاشته مي‌شد و در اين 13 روز تعطيلات، بيش از هر زمان ديگري مردم مي‌توانستند فيلم‌هاي سينماي ايران را به انتخاب مسئولان پخش روي آنتن ببينند. اما در سال‌هاي اخير با شدت گرفتن ساخت فيلم‌هاي سردستي، ضعيف و مبتذل در سينما، انتخاب‌هاي صداوسيما هم افت کرد و به جاي پخش فيلم‌هاي شاخص ارزشي و اخلاق مدار سال‌هاي اخير، پخش فيلم‌هاي مبتذلي مانند "شاخه گلي براي عروس"، "عروس فراري"،‌ "قلقلک"، "عروس خوش قدم"، "زن بدلي" و "خروس جنگي" بيشتر در دستور کار قرار گرفت.

 

اينگونه بود که در عين ناباوري، تعداد زيادي از توليدات کمپاني مبتذل‌سازي "فرحبخش- عليخاني" روي آنتن رفتند و صداوسيما در سياستي عجيب اقدام به حمايت کامل از فيلم‌هايي کرد که ستاره‌هاي آن کمدين‌هاي خود سيما بودند. با پيش گرفتن اين روند از سوي رسانه‌ي ملي، بسياري از مبتذل‌سازها با پي بردن به نگاه سطحي برخي از مسئولين تلويزيون، با رعايت مولفه‌هايي همچون حجاب تقريباً تلويزيوني و دوري از هرگونه خط قرمز سياسي، موفق شدند با ساخته‌هاي فيلم‌فارسي‌گونه‌ رنگ آنتن را هم به خود ببينند.

 

پخش سينمايي‏هاي "شانه تخم مرغي" با حضور کمدين هاي تلويزيون

 

در سال 89 اما اتفاق جالب‌تري رخ داد. با رونق گرفتن شبکه‌ي نمايش خانگي و عرضه‎ي فيلم‌هاي ايراني در فروشگاه‌هاي مواد غذايي محلي، بعضي از مؤسسات رسانه‌ي خانگي با آگاهي از عرضه‌ي بلبشوي سينماي ايران و ذائقه‌ي نزول يافته‌ي مخاطب ايراني، تصميم گرفتند که به جاي پرداخت مبلغ زيادي براي خريد فيلم از تهيه‌کنندگان سينما، خود فيلم‌هايي با رعايت حداقل استانداردهاي تلويزيوني (و نه سينمايي!) با حضور کمدين‌هاي تلويزيون و حتي کارگرداني آنها! توليد کنند تا هر چه از فروش فيلم حاصل شد، عائد خودشان شود.

 

به هر حال، اين فيلم‌ها وارد شبکه‌ي نمايش خانگي شدند و توزيع آنها با انتقادهاي تمام کارشناسان هنري، سينماگران و دلسوزان عرصه‌ي فرهنگ کشور روبرو شد تا جايي که به اين فيلم ها لقب "فيلم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي شانه تخم مرغي" داده شد که مشتريان بقالي در کنار موارد خوراکي خريد مي‎کردند.

 

اما در عين ناباوري، در حالي که همه به توزيع اين فيلم‌هاي به شدت مبتذل و ضعيف ايراد مي‌‌گرفتند و اين اقدام حتي يک موافق در بين کارشناسان امر نداشت،‌ صداوسيما با عدول از رسالت مهم خود، براي پرکردن آنتن دست به دامان اين محصولات نازل تجاري (و نه فرهنگي) شد و با خريد اين فيلم‌ها و پخش آنها از رسانه‌ي 70 ميليوني، عملاً به توليد چنين فيلم‌هايي کمک شاياني کرد.

 


پخش "به روح پدرم" و "کادوي در به در" در اعياد سال گذشته

 

به اين ترتيب "به روح پدرم" و "کادوي در به در" -که شدت ابتذال آنها حتي در نام‌شان نيز متجلي است- در ايام مبارکي همچون عيد قربان و نيمه‌ي شعبان با تبليغات شديد -به مثابه تبليغاتي که براي پخش يک فيلم طراز اول خارجي و به روز انجام مي‌شود- به نمايش درآمدند و سوهاني بر روي اعصاب خانواده‌هايي شدند که مي خواستند در اين تعطيلات براي لحظاتي با تلويزيون سرگرم شوند. نکته‌ي جالب‌تر اين بود که اين فيلم‌ها جايگزين فيلم‌هاي نسبتاً با کيفيت سينماي ايران مي‌شدند که سابق بر اين با انتخاب صحيح مسئولين روي آنتن مي‌رفتند. بنابراين دوران جديدي از قهر سيما و سينما شکل گرفت در حالي که اين بار برخلاف دفعات قبلي، بيش از سينما، رسانه‌ي ملي مقصر بود.

 


نوروز 90 با "داماد خوش قدم"، "نيش زنبور"، "اسپاگتي در هشت دقيقه"، "دستمو ول کن" و "کتاني سفيد"

 

اما غم‌انگيزترين بخش ماجرا مربوط مي‌شود به نوروز 90 و انتخاب‎هاي عجيب مسئولين تامين برنامه‌ي شبکه‌هاي تلويزيوني که از بين گزينه‌هاي زيادي که براي پخش فيلم‌هاي سينمايي وجود داشت، بي‌محتواترين و مبتذل‌ترين فيلم‌ها را براي پخش برگزيدند. اين اتفاق تلخ، چند روز مانده به شروع تعطيلات با پخش فيلم "داماد خوش قدم" از آخرين توليدات شانه تخم مرغي سينماي ايران آغاز شد و با پخش فيلم به شدت مبتذل و حتي مستهجن "نيش زنبور" -که به وفور داراي شوخي‌هاي بي‌ادبانه‌ي جنسي است- در روز يکم فروردين ادامه پيدا کرد. "اسپاگتي در هشت دقيقه"، اولين ساخته‌ي سينمايي رامبد جوان و از توليدات ضعيف چند سال گذشته‌ي سينماي ايران که چيزي بيش از يک فيلم مبتذل نبود،‌ "دستمو ول کن" که نام آن خود گوياي همه چيز است و "کتاني سفيد" که اگرچه محتواي قابل قبولي داشت اما جز فيلم‌هاي ضعيف و بسيار کم فروش سال گذشته بود، از ديگر فيلم‌هاي سينمايي و يا ويدئويي داخلي بودند که در ايام عيد پخش شدند.

 

البته پخش دو فيلم "بي‌پولي" و "کنعان" تا حدودي از شدت اين کج سليقگي مسئولين سيما کاست، اما فقط با نگاهي به توليدات سال 89 متوجه مي شويم که گزينه‌هاي زيادي وجود داشت که هيچ گونه مشکلي براي پخش نداشتند.

 


فيلم هايي که در نوروز 90 پخش نشدند

 

"بيداري روياها"، "به کبودي ياس"، "نفوذي" و «زخم شانه‌ي حوا" (در ژانر دفاع مقدس) و "طلا و مس"، "ملک سليمان"، "عصر روز دهم"، "صبح روز هفتم" و از جمله فيلم‌هايي بودند که هيچ نگاه سخت‌گيري نمي‌تواند آنها را مناسب پخش از تلويزيون نداند؛ آن هم در شرايطي که فيلم مبتذلي مانند "نيش زنبور" از همين تلويزيون پخش مي‌شود.

 

البته ممکن است بهانه‌ي پخش نشدن اين فيلم‌ها از سوي رسانه‌ي ملي اين بوده باشد که برخي از اين فيلم‌ها هنوز به شبکه‌ي خانگي راه پيدا نکرده و به همين دليل امکان پخش آنها وجود نداشته است. در پاسخ بايد گفت همان‌طور که صداوسيما مي‌تواند جديدترين فيلم هاي سينماي امريکا و فيلم‌هاي اسکار را در مدت کوتاهي از اکران جهاني آنها پخش کند، چگونه است که در خريد حقوق مادي فيلم هاي سينماي ايران مشکل دارد؟

 

به هر حال به نظر مي‌رسد که گرچه برنامه‌ي مهم و تاثيرگذاري مانند "هفت" در همين سال 89 روي آنتن رفت و به بهبود رابطه‌ي تلويزيون و سينما بيش از هميشه کمک کرد، اما اين چنين اقداماتي از سوي مسئولين رسانه‌ي ملي فقط موجب دلسرد شدن فيلم‌سازان ارزشي و تشويق مبتذل‌سازها خواهد شد و به ضرر سينماي ملي است. اميدواريم صداوسيما با تغيير رويه‌ي خود، به جاي حمايت از مبتذل‌سازها، چتر حمايتي اش را روي سر ارزشي‌سازها باز کند.