در آغاز برنامه مجری سه فیلم پرفروش امسال را یعنی شهر موشها2، شیار 143 و آتش بس2 را نام برده و پرسید: آیا اساسا در سینمای ایران معیاری برای فروش بالای فیلمها وجود دارد و آیا میتوان شرایط خاصی را ذکر کرد که منجر به فروش بالای فیلم گردد؟
گفتوگو با محسن دریالعل آغاز شد. وی با ذکر این نکته که شرایط فروش فیلمهای سینمایی در ایران با سایر جهان متفاوت است، گفت: باید توجه داشته باشیم که منظور از عبارت فروش بالا، فروش بالای نسبی است چرا که حتی پرفروشترین این فیلمها یعنی شهرموشهای 2 در بهترین نقطه به 11 میلیارد تومان رسید که در مقایسه با جمعیت کشور ما و فروشهای جهانی فیلمها و حتی خرج خود فیلم، عدد قابلتوجهی به حساب نمیآید. اما نقطهی آغاز تحلیل همین فروش نسبتا خوب، در قدرت قصهگویی است و به نظر میرسد میتوانیم به جای ذکر شرایطی که به فروش بهتر فیلمها منجر میگردد، شرایطی را تحلیل کنیم که فیلمهای ما در آن قرار دارند و در واقع باعث فروش نرفتنشان و ورشکستگی شده است. یکی از این عوامل مهم پایبندی به قصه است.
وی متذکر شد: البته این که بگوییم فیلمی قصه دارد لزوما به این معنا نیست که از قهرمانپردازی خوبی نیز برخوردار است یا این که آن قصه، خیلی فوقالعاده است بلکه صحبت برشاخصهای حداقلی است که به فروش فیلم کمک میکند.
سید احمدرضا دانش نیز ضمن تایید تاثیر وجود قصه بر افزایش فروش گفت: عامل موثر دیگر، مخاطبشناسی است. دستکم دو کارگردان از کارگردانان این سه فیلم، نشان داددهاند که شناخت خوبی از مخاطبان خود دارند و ضمن این که به قصهگویی پایبندند میدانند که برای کدام مخاطب باید چه قصهای را گفت تا او را به سینما بکشاند.
سپس سید امیر جاوید، گفتوگوی تلفنی با سه کارگردان موفق امسال در عرصهی اقتصاد سینما را آغاز کرد. مرضیه برومند، کارگردان شهر موشها2 اولین کسی بود که روی خط تماس سینمامعیار حاضر شد و ابتدائا، در پاسخ به سوال جاوید که چه عواملی را علت اصلی فروش فیلمش میداند، گفت: من، عامل اصلی فروش این فیلم را عشق خودم و عوامل تهیه، به کار میدانم. این که هیچ کسی نخواست و فکر نکرد که به پشتوانهی خاطرات قبلی مردم از شهر موشها، به هر حال پای این فیلم خواهند آمد و به این واسطه در کار کم بگذارد بلکه همگی تلاش کردیم ضمن احترام گذاشتن به خاطرهی کودکان قدیم، کاری کنیم که برای کودکان امروز نیز خاطرهی خوشی بر جای بماند.
وی افزود: این پروژه، در مرحلهی تولید به شدت پروژهی سخت و طاقتفرسایی بود و من گاهی فراموش میکردم که بازیگران، عروسک هستند و توقع بالایی از آنان داشتم. اما باز هم ما سعی کردیم کمترین استفاده را از جلوههای ویژهی رایانهای داشته باشیم و واقعی بودن عروسکها را حفظ کنیم و خوشحالیم که این فیلم، یکی از پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران شد.
برومند در ادامه گلایهی خود را از فضای سینمایی کشور ابراز داشت: با اینحال مثل همیشه عدهای هستند که چشم دیدن موفقیت دیگران را ندارند و مانعتراشی میکنند. گلایهی من از فضای سینما و مسئولین امر این است که اصلا در هیچ کدام از مراحل کار همراهی نکردند و حتی بعضا مانع اکران راحت فیلم میشدند.
او در پاسخ به جاوید که از علت این عدم همراهی میپرسید گفت: این مسئله چیزی نیست که در رادیو بتوان گفت اما اگر روزی مسئولین از خودم بپرسند حتما به ایشان تذکر خواهم داد. الان هم به جای این که برای ساخت قسمتهای بعدی یا سریال و این دست چیزها، دعوت به همکاریهای بعدی کنند، قرار است سولهای را که برای ساخت شهر موشها در اختیار ما قرار داده بودند، پس بگیرند. این دست مسائل به علاوهی پیوستهای نامطلوب اقتصادی دیگر نشان میدهد که ما نمیخواهیم برای مسائل فرهنگی، سرمایهگذاری کلان و جدی داشته باشیم و خود را به نقطهای برسانیم که سینمای کودک احیا گردد. ما متاسفانه هیچ متولی در امر سینمای کودک نداریم و باید پرسید که واقعا کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چه کاری در این رابطه انجام میدهد؟ یا بخش کودک بنیاد فارابی، چرا فقط دو هفته مانده به جشنوارهی کودک یاد این سینما میافتد؟ و بعد جشنوارهی فجری که هر سال میآید و میرود و حتی یک تقدیر کوچک هم در راستای تشویق بخش خصوصی برای سرمایهگذاری در امر سینمای کودک نمیشود!
مرضیه برومند در پایان این گفتوگوی دردمندانه، ضمن آرزوی بهبود برای وضعیت سینمای کودک و دردمندی بیشتر مسئولین، ابراز امیدواری کرد که بتواند تجربیاتش را به جوانان در این عرصه منتقل نماید.
بازگشت مجدد به فضای مباحثهی داخل استودیو با پرسش هاشمزاده از دریالعل همراه بود: عدم تمایل به ساخت فیلم برای مخاطب، در بخشی از سینمای شبهروشنفکری ناشی از چیست؟ وی در پاسخ گفت: این نوعی ژست است. ژستی که نامش را هم مخاطب خاص گذاشتهاند درحالی که در این جشنواره فیلمهای زیادی دیدیم که مخاطب خاص هم نداشت و در واقع فیلم شخصی خود کارگردان بود که خیلی از همین رسانهایهای خاص هم از سالن خارج میشدند. این ژست روشنفکرانه، دارد سینمای ما را از بین میبرد و ما روی آن اسم هنروتجربه میگذاریم تا روی ناتوانی خود در جذب مخاطب سرپوش بگذاریم تا کسی هم دیگر از ما توقع مخاطب نداشته باشد. قاعدتا هر هنرمندی دوست دارد که از وی تقدیر شود اما این اسامی مندرآوردی باعث میشود که خود را از مخاطب دور کنند و وقتی که در یک جریانی شبیه خودشان افتادند که همه گرایش به فیلمهای ضد مخاطب عام دارند، دیگر در همان جریان، مسیر را ادامه میدهند و به اصلاح بازنمیگردند. آن گاه مخاطب را به زرد بودن، عام بودن و کمفهمی متهم میکنند. همین مسائل مخاطب را از سینمای ایران گرفته است و باید وقتی سخن از فیلم پرفروش میگوییم واقعا باید نسبتی میان خرج فیلم و درآمد و سود آن و تعداد افرادی که با قیمت حدود 6هراز تومانی بلیط، به تماشای آن رفتهاند برقرار کرده و محاسبه نماییم تا صدق این ادعا نیز بهتر مشخص شود.
مخاطب سوال بعدی هاشمزاده، دانش بود که از وی پرسیده شد: عدم وجود تنوع ژانر تا چه حد در عدم اقبال مخاطب به فیلمها موثر است؟ دانش پاسخ داد: البته تا حدی تاثیر دارد اما به نظر نمیرسد که مخاطب به خود بگوید این بار یک فیلم خانوادگی دیدهام و بهتر است بار بعدی به سراغ یک اکشن بروم. وی در رابطه با سایر عوامل فروش فیلم افزود: شاید در سایر نقاط جهان ملاکهای مشخصی برای افزایش فروش وجود داشته باشد اما در ایران کمتر بدین گونه است. مثلا یکی از علل فروش همین فیلم شهر موشها2 را میتوان، نوستالژی دانست. اگرچه فیلم تلاش کرده به کودکان امروزی نیز نزدیک شود اما بازهم شاهد بودیم که عمدهی مخاطبانش را پدر و مادرها و کودکان قدیم تشکیل میدهند. در مورد آتش بس2 نیز میتوان گفت که بخشی از فروش آن به پشتوانهی ذهنیت قبلی مخاطب از سرگرمکننده بودن قسمت اول بوده است. از عوامل دیگر فروش فیلمها در ایران میتوان به مدنظر قرار دادن مشکلات روز جامعه در سینما اشاره کرد. تجربه نشان داده که نگاه کارگردان به مسائل پیرامونی، در رشد فروش تاثیر دارد که این یکی از علل فروش آتش بس 2 و سایر فیلمهای موفق همین کارگردان است. البته در بحث محتوایی ما نقدهایی به سینمای میلانی داریم اما در کل میتوانیم مخاطبشناسی را در آثار ایشان ببینیم.
دانش دربارهی علت فروش شیار 143 نیز گفت: موفقیت این فیلم در گیشه را نیز سوژهی عام و نزدیکی قصهی آن به زندگی ایرانی-اسلامی مخاطب و تجربهی نزدیک و ملموس او در دفاع مقدس، تضمین میکرد و میتوان گفت که کارگردان این اثر نیز به شناخت خوبی از مخاطب دست یافته که این سوژه را به درستی ساخته است.
پس از این بخش، ارتباط تلفنی دیگری با کارگردان فیلم پرفروش بعدی برقرار شد و تهمینه میلانی به گفتوگو با سید امیر جاوید پرداخت. میلانی در پاسخ به سؤال جاوید از برخوردهای دوگانه با علت پرفروش شدن فیلمها که برخی، گاهی آن را معلول موجسواری کارگردان و گاهی معلول مخاطبشناسی و مردمی بودن وی میدانند، گفت: اساسا زمانی میتوان راجع به پرفروش و کمفروش بودن فیلمها صحبت کرد که شرایط اکران برابر باشد. در اکران و تبلیغات فیلمها شرایطی وجود دارد که گاهی حتی تا مدتی اجازهی نصب بیلبرد فیلم را در سطح شهر نمیدهند و یا برخی از کارگردانان به موضوعاتی میپردازند که به سایرین اجازه داده نمیشود از چندکیلومتری آن عبور کنند. در رابطه با آتش بس2، فکر میکنم ذهنیت مخاطبان از فیلم قبلی و شناختی که تا حدودی از کارگردان داشتند، در فروش آن بیشترین تاثیر را داشت. دلیل دیگر موفقیت هم شاید این بود که انگیزهی ما برای ساخت این فیلم به جای کسب درآمد، شناسایی معضلات جامعه خصوصا مشکلات زندگی زناشویی زوجهای جوان بود و برای آن که از برچسب فیلم اجتماعی تلخ، اجتناب کنیم به سراغ لحن کمدی رفتیم.
ادامهی گفتوگوی کارشناسی با صحبتهای دریالعل در رابطه با علل فروش فیلم شیار 143 پی گرفته شد. او در مقایسهی این سه فیلم گفت: تا این جا گفتیم که قصهگویی، عامل مشترک موفقیت این سه فیلم است و از عوامل مختص هر یک نیز، برای فیلم شهرموشها2، نوستالژی و فیلم آتش بس2، مشکلات روز زوجهای جوان و علاوه بر آن بازی ستارههای شناخته شدهی سینمایی نیز میباشد. اما تفاوت شیار 143، با دو فیلم دیگر آن است که فیلم از حضور یک قهرمان مشخص و واقعی که همهی ما ایرانیها آن را میشناسیم و بالاخره، جایی در محله و کوچه و خیابانهایمان با مادر شهیدی برخورد داشتهایم، برخوردار است. البته بازی اثرگذار خانم زارعی نیز به این فروش و تاثیرگذاری کمک کرده است.
هاشمزاده در ادامه از دانش سوال کرد: آیا عاملی چون حضور سوپراستارها در فیلم که در همه جای جهان یکی از علل مهم فروش است، در ایران نیز همان کارکرد را داراست؟ دانش گفت: اگرچه این عامل از عوامل تاثیرگذار است اما نمیتوان گفت که در کشور ما به اندازهی سایر سینماهای جهان، حیاتی و سرنوشتساز است. یکی از دلایل آن هم این است که برخلاف سینمای هالیوود که نقش سوپراستارها در آن جا مهم است، سوپراستار بودن تعریفهای خاصی دارد که به آموزشدیدگی در ابعاد مختف فیزیکی و روانی و استعدادهای آن بازیگر خاص بازمیگردد درحالی که در ایران هیچ ملاک دقیقی برای سوپراستار شدن وجود ندارد و میتوان عمده علتش را هم زیبایی ظاهری دانست. دانش با نام بردن از برخی بازیگرانی که به این علل در سینمای ایران مشهور شده و صفت سوپراستار گرفتهاند، افزود: این بازیگران، شاید تا چند سال پیش میتوانستند ویترین جذابی برای دعوت تماشاگران عام به داخل سینما باشند اما پس از این سالها که مخاطب با فیلمهایشان آشنا شده و به نوعی متوجه شده است که داخل این مغازهای که چنین ویترینی زده، چیزی نیست، دیگر توانایی جذب مخاطب عام را از دست دادهاند چون ملاکهای مهمتری برای مخاطب هوشمند ایرانی مطرح است که از آن جمله میتوان به همان معیارهای بلامنازع داستانپردازی و قهرمانسازی اشاره نمود و علاوه بر آن از چیزهای دیگری نظیر نوآوری در تکنیک و سوژه و قصه هم میشود نام برد. البته این ملاکها حد قاطعی هم ندارند و ممکن است هربار که فیلم پرمخاطبی در سینما دیده میشود، یک معیار به معیارها اضافه گردد. ضمنا من میتوانم از مفهومی به نام «فرکانس جذب» یاد کنم که به این معناست که برخی کارگردانان، گویی به نوعی میدانند که چطور فیلمی برای مخاطب جذاب است. افرادی چون دهنمکی و میلانی از این دستند و تفاوتشان با سایرین در آن است که مسائلی که دیگران فکر میکنند دیگر کهنه شده و مخاطبش را از دست داده است، میشناسند و میدانند که چگونه باید با همانها مخاطب را سینما کشاند. وی در جمعبندی صحبتهای خود گفت: به نظر میرسد مهمترین عامل فروش این روزهای سینما، همان پرداختن به مسائل روز باشد که فیلم را به زندگی مردم نزدیک و برایشان ملموس میکند.
دریالعل نیز در نکات پایانی خود، تاکید کرد: جامعهی ایرانی، داستان، شخصیت و پایان خوش را دوست دارد و میتوان گفت که غالب فیلمهای پرفروش، حتی اگر در سه تا یا پنج تای اول نبودهاند اما رعایت همین ملاکهای حداقلی، دست کم آنان را به درآوردن خرج فیلم رهنمون شده و از شکست تجاری نجات داده است. در کنار همهی این عوامل پیشینی، در ملاکهای پسینی نیز میتوان از تاثیر بسزای تبلیغات تجاری و پیوستهای اقتصادی فیلم یاد کرد که در فروش آن قطعا نقش جدی خواهند داشت.
در پایان سیدامیر جاوید متذکر شد که علاوه بر توجه به فروش فیلم، بد نیست گاهی هم به این بپردازیم که آیا فیلمهای پرفروش لزوما همان ماندگارهای سینمای ما نیز بودهاند یا نه؛ به نظر میرسد که چنین رابطهی یکسویهای وجود نداشته و شاید تمرکز بر فروش بالای فیلمها، گاهی ما را به آدرس اشتباه ببرد.
برنامه رادیویی سینما معیار پنجشنبهها ساعت 16 از رادیو گفتوگو پخش میشود. برنامهای به مجری کارشناسی سید امیر جاوید و تهیه کنندگی و سردبیری محمد جواد طالبی که سعی دارد ضمن پرداختن به مسائل اساسی سینمای ایران سطح آگاهی مخاطب از فیلمهای روی پرده را بالا ببرد.