ایشان بسيار مهربان و خوش اخلاق بودند و ما هيچ وقت از ايشان كوچك‌ترين بي‌احترامي‌ای نسبت به کسی نديديم، اما بيشتر در تبعيد و زندان بودند و ما كمتر توفيق زیارت ايشان را پيدا مي‌كرديم.

گروه تاریخ مشرق- آنچه پیش روی دارید، گفت و شنودی متفاوت با یکی از فرزندان ِدخترِ آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی است. سرکار خانم اشرف السادات کاشانی همسر دکتر سید جلال الدین مدنی در مقام بیان خاطرات خویش از پدر، به نکاتی جذاب اشاره می‌کند که تاکنون بیان نشده یا کمتر بیان شده است. امید می‌بریم که این گفت و شنود متفاوت، پژوهندگان تاریخ معاصر و نهضت ملی را به کار آید.

• به عنوان فرزند آیت‌الله کاشانی، تحلیل کلی شما از جریان رایج تاریخ‌نگاری درباره ایشان چیست؟ آیا در این باره اهمال و غفلتی می‌بینید؟

خوشبختانه انقلاب اسلامی بسیاری از زواياي تاريك تاريخ معاصر را روشن كرد. مخصوصا شخص حضرت امام درباره روشن کردن چهره واقعی شخصیت‌های مغفولی چون آيت‌الله كاشاني اهتمام ویژه‌ای داشتند. پیش از آن بسیاری از واقعیت‌ها را بر عکس جلوه می‌دادند، ولي حضرت امام که سال‌ها با آيت الله كاشاني همدل و همراه بودند، پس از انقلاب، بارها درباره ايشان صحبت كردند. مرحوم مدرس با رضا شاه جنگيدند و ماهيت دشمن كاملا معلوم و بر همگان آشکار بود، اما آيت الله كاشاني از يك سو با انگليس مبارزه می‌کردند، از سوی دیگر با حكومت بود و در جبهه سوم با كساني كه به اسم ملي‌گرا در دل مردم جا باز كرده بودند، در نتیجه افراد وگروه‌های متنوعی در کنار هم، در برابر ايشان صف کشیدند.

جالب اینجاست که هنوز هم در رسانه‌ها نقش آيت‌الله كاشاني تحريف می‌شود، ولي خوشبختانه پس از انقلاب، شخصیتی مثل حضرت امام از آيت الله كاشاني سخن گفتند و بسياري از وجوه شخصيت ايشان را آشکار کردند .خاطرم هست شهيد آيت بسيار به آيت الله كاشاني علاقه داشت و هميشه مي‌گفت: «لازم نيست كسي از ايشان دفاع كند، امام همه چيز را درباره آيت‌الله كاشاني گفتند» حتي يك بار در تلويزيون ديدم كه آقاي قرائتي گفتند: که یکی از بركات انقلاب اين بود كه ما آيت الله كاشاني را شناختيم!

بنابراين وقتي از شهيد مدرس گفته می‌شد، چون دشمنان ايشان شناخته شده بودند، کسی حرفی نداشت، اما درمورد آيت الله كاشاني قضیه به این شکل نبود و از هر طرف، هر کسی به‌زعم خود، «ان قلتی» داشت.

يادم هست وقتي یکی از خيابان‌های غرب تهران را به نام آيت الله كاشاني نامگذاری کردند، آقاي مسيح مهاجري در روزنامه جمهوري اسلامي نوشت خوب که همه جا را تقسیم کردند، آخر سر این گوشه باقی ماند که اسم آيت الله كاشاني را روي آن گذاشتند!! بعد از انقلاب مرحوم آقاي فلسفي در یک سخنرانی، خیابان‌های مسیر خیابان ولیعصر را ، که آن موقع نام مصدق را بر آن گذاشته بودند را مورد اشاره قرار داد و گفت: اسم خيابان به اين درازي را گذاشته‌ايد مصدق؟ و پيشنهاد داد كه دست کم نام خیابانی در همان سطح از اهمیت را بگذارند آيت الله كاشاني. پس از چندی اسم آن خیابان را تغيير دادند و گذاشتند ولي‌عصر(عج). غرض اين است كه هنوز هم با وجود اسناد محكم تاريخي در باب خدمت و خيانت رجال سياسي، باز هم عده‌اي سعي مي‌كنند حقايق تاريخي را تحريف كنند. به همين دليل، من از تلاشي كه براي افشاي حقايق مي‌كنيد ممنونم.




از ویژگی‌های ایشان به عنوان یک پدر یاد کنید؟

ایشان بسيار مهربان و خوش اخلاق بودند و ما هيچ وقت از ايشان كوچك‌ترين بي‌احترامي‌ای نسبت به کسی نديديم، اما بيشتر در تبعيد و زندان بودند و ما كمتر توفيق زیارت ايشان را پيدا مي‌كرديم. مخصوصاً در كودكي كه بسيار به ایشان نياز داشتيم، بار سنگین مسئوليت تعليم و تربيت بچه‌ها کاملاً بر عهده مرحومه مادرمان بود. من تقریبا 20 سال داشتم که ایشان فوت کردند و توانستم زیاد از محضر ایشان استفاده کنم. آن روزها دخترها کمتر امکان دانشگاه رفتن داشتند، اما پدر توصیه می‌کردند به شرط حفظ حجاب و رعایت احکام، قطعا ادامه تحصیل بدهید.

و شما ادامه دادید؟

بله بعدها که شرایط مهیا شد تا ليسانس زبان انگليسي ادامه دادم. البته نمره و معدل براي پدر اهميت چنداني نداشت ايشان بيشتر روی رفتار و اخلاق ما تمرکز داشتند و از ما نجابت، اصالت، آشنايي با قرآن و احكام مي‌خواستند.

آیا شما با توجه به شرایط خاص پدرتان، در فضاي اظطراب زندگي مي‌كرديد؟

خير، مادرمان نگراني‌ها را به بچه‌ها منتقل نمي‌كردند و هميشه محيط را یک محیط تربیتی و درسي نگه مي‌داشتند. سنگيني مسائل بيشتر روي دوش ایشان بود و هيچ وقت كسي متوجه مشكلات ایشان نمي‌شد. حتي گاهی وسايل زندگي می‌فروختند، ولي نمي‌گذاشتند كسي متوجه فشار مالي روی خانواده بشود . بسيار مدير و صبور بودند.

شیوه تربیتی پدرتان در اوقاتی که در کنار شما بودند، چگونه بود؟

بچه‌ها اهل درس و مطيع پدر و مادر بودند. خیلی که شیطنت می‌کردیم فوقش مي‌گفتند،« بچه! چرا اين طوري مي‌كني!»

مكتوبات و اسناد به جا مانده از آیت‌الله کاشانی موید تيزهوشي خارق العاده است. جلوه هائی از اين ویژگی را به زبان خاطره بيان كنيد؟

تقريبا اواخر عمرشان، در بيمارستان بستري شدند. انسان در شرايط بیماری، حال و حوصله ندارد، ولی ايشان متوجه و در جریان تمام اوضاع اجتماعي بودند و به دلیل هوش سرشار هيچ نكته‌اي از نگاهشان پنهان نمي‌ماند. ایشان بسيار هم سريع الانتقال و در درك و تحليل مسائل کم‌نظیر مي‌كردند و به سرعت تصميم مي‌گرفتند. يك بار من تا آمدم بگويم «چرا مردم ...»، ايشان بلافاصله فرمودند،« من كه از كه اجدادم بالاتر نيستم!»

من واقعا حیرت کردم که چطور پاسخ دقیق سئوالی را که نپرسیدم دادند. از قول اميرالمؤمنين (ع) نقل شده است که هيچ فضيلتي نبود كه به دشمن و هيچ رذيلتي نبود كه به من نسبت ندادند! گاهی حس می‌کنم اين همان كاري بود كه با آيت الله كاشاني هم كردند. در اين زمينه خاطره‌اي هم از حضرت امام دارم. در روزهايي كه پدرم به‌شدت ترور شخصيت مي‌‌شدند، كار به جايي رسيده بود كه امام می‌گفتند ايشان وارد مجلس شدند و هيچ كسی از جايش بلند نشد! من بلند شدم و جايم را به ايشان تعارف كردم.

اگر پیامدهای گران بار قیام امام حسين«ع» از بین رفتنی است، آثار خلوص و خدمات آيت الله كاشاني را هم كه پيرو حضرت علي«ع» و امام حسين«ع» بودند، میتوان از بین برد. هرگز نام و ياد مردان خدا فراموش نخواهد شد.


از بذله گويي و حاضر جوابي ايشان هم خاطراتی را بیان کنید؟

گاهی سر سفره چنگال را به يك قطعه غذا می‌زدند و جلوی ما می‌گرفتند و بعد خودشان مي‌خوردند. بسيار شاد و خوش‌اخلاق بودند. در دهه آخر عمر كه ایشان مورد بي‌مهري و حتي اهانت قرار گرفتند، باز هم در اخلاق خوب ایشان تغییری پیدا نشد. ایشان در عين حال كه هميشه جان بر كف بودند، درمورد ديگران بسيار محتاط بودند و به هيچ وجه دلشان نمي‌خواست كسي صدمه ببیند. فوق العاده رئوف بودند. یادم هست پسری در کوچه ما بود که مو نداشت و بچه‌ها اذیتش می کردند. پدر همیشه به سرش دست مي‌كشيد و به او محبت می‌کردند. ما هیچ وقت از ایشان كلمه سبكي نشنيديم. هميشه با احترام با همه حرف مي‌زدند. هميشه مرتب و پاكيزه بودند. به مال دنيا كوچك‌ترين توجهي نداشتند.

ايشان حتي حقوق نمايندگي و رياست مجلس را نمي‌گرفتند. در عین حال در خانه شما همواره به روی همه باز بود. هزينه این زندگي چگونه تامين مي‌شد؟

پدر از نظرشخصي بسیار صرفه‌جو بودند. یک روز درحياط اندروني پياز كوچكی را كنار باغچه دیدند. آن را به خادمه منزل دادند و گفتند: اسراف نكنيد! هزينه‌هاي جاري رفت و آمدها را هم آقايان بازاري تامين مي‌كردند. خود ما به هيچ وجه ريخت و پاش نداشتيم

دعای همیشگی ایشان چه بود؟

خدايا ! ما را از شر نفس اماره حفظ كن! سال‌ها گذشت تا فهميدم بهترين دعا همين است. پدر با آن همه قدرت، هرگز آلوده دنيا نشدند. وقتي از دنيا رفتند، هيچ ارثي از ايشان به جا نماند و در حالي كه مي‌توانستند در گوشه عافيت بنشينند و رساله بنويسند و آن همه فشار و تبعيد و زندان و تهمت و بي‌حرمتي راتحمل نكنند، لحظه اي به اين چيزها فكر نکر‌دند. دغدغه ایشان در همه عمر، درد مردم بود. پدربزرگم فقط همين يك پسر را داشتند و همه صفات پسنديده در همين يكي خلاصه شده بود.

از رابطه امام و آيت‌الله كاشاني خاطره‌اي داريد؟

یکی از علما می‌گفتند وقتي من و آقاي مطهري مي‌خواستيم از قم به تهران بياييم، امام به ما می‌گفتند در تهران و از محضر آيت‌الله كاشاني استفاده كنيد. امام آيت‌الله كاشاني را خیلی دوست داشتند و اغلب به ديدارشان مي‌آمدند. بسياري از عقايد امام متاثر از عقايد آيت‌الله كاشاني بودند. جمله معروف آيت الله مطهري خطاب به دکتر محمود کاشانی هم جالب است که فرمودند: از قول من به آقايان و روحانيون بگوئيد كه تجليل از آيت‌الله كاشاني، عزت روحانيت است.