سرویس جهان مشرق - مایکل آرتور لدین یکی از نومحافظهکاران کهنهکار است. او که کار خود را از موسسه امریکن انترپرایز آغاز کرد، از سال 1970 به بعد، همواره یکی از طرفداران اصلی سیاست خارجی مداخلهجویانه آمریکا بوده است. او از تمامی برنامههای نظامی حمایت میکند؛ از جنگهای کنترا به پشتیبانی آمریکا در آمریکای مرکزی در دهه هشتاد گرفته تا برنامه جنگ علیه تروریسم که با هدف مبارزه با آنچه که جورج بوش فاشیسم اسلامی[1] میخواند، ایجاد شده است. [2]
در ادامه، سوابق و نظریات مایکل لدین را دقیقتر بررسی خواهیم کرد.
خدمات غیر دولتی:
· مشاور امور امنیت ملی رئیسجمهور ایالات متحده
· عضو ارشد موسسه آمریکن اینترپرایز[3]
· عضو ارشد موسسه یهودی امور امنیت ملی[4]
تاریخ تولد:
1 آگوست 1941
مذهب:
یهودی
تحصیلات
· کارشناسی و دکترای تاریخ و فلسفه از دانشگاه ویسکانسین[5]
· لیسانس از کالج پومونا[6]
سوابق علمی و اجرایی
· محقق کرسی آزادی در بنیاد دفاع از دموکراسی[7]
· محقق سابق کرسی آزادی در موسسه امریکن اینترپرایز
· عضو هیئت مشاوران در موسسه یهودی امور امنیت ملی
· عضو هیئت مؤسسین در ائتلاف برای دموکراسی در ایران[8]
· نویسنده مقالات متعدد برای مجله وال استریت[9]
· نویسنده مقالات متعدد برای نشنال ریویو آنلاین[10]
· گزارشگر مجله نیو ریپابلیک[11] (از سال 1975 تا 1977)
· مؤسس و عضو هیأت تحریریه فصلنامه واشنگتن کوارترلی [12]
· عضو حامیان اصلی کمیته آمریکایی لبنان آزاد[13]
· عضو سخنرانان دفتر شرکای بنادور[14]
· عضو ارشد مرکز مطالعات راهبردی و بین المللی[15] (از سال 1977 تا 1981)؛ محقق ارشد (از سال 1982 تا 1986)
· استاد مدعو گروه تاریخ دانشگاه رم، ایتالیا (از سال 1975 تا 1977)
· مربی و استادیار دانشگاه واشنگتن[16] (از سال 1974 تا 1976)
· عضو کمیته آمریکایی صلح در قفقاز[17]
خدمات دولتی:
· نماینده ارشد و نائب رئیس کمیسیون چین-آمریکا (از سال 2001 تا 2004)
· مشاور ویژه وزیر امور خارجه (در سالهای 1981 و 1982)
· مشاور ویژه (در سالهای 1981 و 1982) و مشاور امور سیاسی (از سال 1982 تا 1986) در وزارت دفاع
· مشاور امور امنیت ملی رئیسجمهور ایالات متحده (از سال 1982 تا 1986)
آثار
· بمب ساعتی ایران: تلاش ملاهای متعصب برای ویرانی (2007) [18]
· جنگ با سردمداران تروریسم (2002) [19]
· اصول ماکیاولیسم در رهبری جهانی امروز (2000) [20]
· خیانت به آزادی: چگونه ایالات متحده جنبش دموکراتیک جهانی را پس از جنگ سرد، رهبری میکند (1996) [21]
· سیاستمداری خطیر، نگاهی از درون به ماجرای ایران کنترا (1988) [22]
· کمونیسم اروپای غربی و سیاست خارجی آمریکا (1987) [23]
· دوراهی ابرقدرتها: آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در پایان قرن (1991) [24]
مقالات:
· حمله سیاسی، اهرمی برای مبارزه با سردمداران تروریسم در ایران و سوریه (2003)
· نوبت روسیه و ایران فرارسیده است (2003)
· فرانسه عامل بنبست عملیات در آنکارا (2003)
· ایران: سلاحهای هستهای (2003)
· عراق: جنگ گسترده (2003)
· پدرخواندگان تروریسم (2003)
· پایان سناریوی جهان (2002)
· استبداد خاورمیانه، دشمن واقعی (2002)
· جنگ با تروریسم در بغداد پایان نمییابد (2002)
· انقلاب بعدی ایران (2002)
· از کمونیسم تا فاشیسم (2002)
· حسرت آزادی در خاورمیانه (2002)
سابقه آکادمیک
لدین دکترای خود را در رشته اروپای مدرن از دانشگاه ویسکانسین – مدیسون اخذ کرده است. یکی از اعضای هیأت علمی گروه تاریخ دانشگاه واشنگتن در سنتلوئیس، در مصاحبه با روزنامه واشنگتن پست عنوان کرده بود که به خاطر مسائلی در رابطه با "کیفیت بورسیه تحصیلی" و "استفادۀ بدون اجازه از اثر یک فرد دیگر" استخدام لدین در آن دانشگاه منتفی شد. [27]
پس از آن لدین به عنوان استاد میهمان در دانشگاه رم منصوب شد. یکی از استادان اصلی لدین، یک مورّخ یهودی متولد آلمان به نام جورج موشه[28] بود که وی دستیاری تحقیق او را بر عهده داشت. موشه دو کتاب معروف در مورد سوسیالیسم ملی نوشته بود. فرد دیگری که تأثیر زیادی بر لدین داشت، رنزو دی فلیچه[29] مورخ ایتالیایی بود. لدین از دیدگاههای سیاسیای برخوردار بود که بر "لزوم مبارزه با تمرکز قدرت در دست دولت و محوریت آزادی انسان" تأکید میکردند. [30] گفته میشود این دیدگاهها الهامبخش دولت بوش بودهاند.
طرفدار سرسخت ماکیاولی
لدین از طرفداران سرسخت نیکولو ماکیاولی بوده و او را یکی از بزرگترین اندیشمندان سیاسی میداند. از نظر لدین، ماکیاولی برای پاسداشت و دفاع از آرمانگرایی، آرمانگرایی دموکراتیک و رئالیسم سیاسی را باهم درآمیخته بود.
مشاور تروریسم
در اوایل دهه 1980، لدین همراه با ویلیام کولبی، [31] رئیس پیشین سیا، کلیر استرلینگ[32] ، نویسنده، و آرناد بورشگریو[33] ، ویراستار سابق نیوزویک، در کمیته تازه تاسیس سنا در امور امنیت و تروریسم حاضر شد. در آن زمان لدین و بورشگریو هر دو برای مرکز مطالعات
راهبردی و بینالمللی در دانشگاه جورجتاون کار میکردند. [34] هر چهار نفر شهادت دادند که معتقدند شوروی از گروههای تروریستی مختلف حمایت مادی، آموزشی و معنوی به عمل میآورد. [35]
مایکل لدین مشاور ویلیام کولبی رئیس سازمان سیا در سالهای 1973 تا 1976 بود
لدین از دهه 1960، در قسمتهای مختلفی از قبیل رسانهها، دولت، دانشگاه و اندیشکدهها فعالیت داشته است. واشنگتن پست در مارس 2003 در مقالهای با تاکید بر نقش لدین در دولت جرج بوش، از او به عنوان یکی از نخبههایی که کارل روو[36] ، مشاور قدرتمند کاخ سفید، از آنها مشاوره میگیرد، نام برد. در این مقاله آمده است: "این دو پس از انتخاب جرج بوش، با هم آشنا شدند و کارل به لدین گفت: "هر وقت ایده خوبی داشتی، من را هم در جریان بگذار. " هر 6 هفته یا یک ماه، لدین پیشنهادهایی را به روو میدهد و بارها دیدهایم که این پیشنهادها به سیاستهای رسمی دولت و یا متن سخنرانیها تبدیل شده است. "[37]
در می 2003، پرفسور ویلیام بیمن[38] ، استاد دانشگاه براون[39] ، نظر همگان را به لدین جلب کرد و درباره او نوشت: "بیشتر آمریکاییها تا بهحال نام مایکل لدین را نشنیدهاند، اما اگر آمریکا جنگی گسترش یافته در خاورمیانه را شروع کند، به علت الهامهای اوست. سخنان لدین هر روز از زبان افرادی نظیر دیک چنی، دونالد رامسفلد و پال وولفویتز زده میشود. در واقع نظرهای اوست که پس از 11 سپتامبر 2001، سیاستهای خارجی خشن آمریکا را تعیین میکند. او معتقد است که خشونت برای بسط و گسترش دموکراسی، از ابزار قهری بسط و توسعه نژادی آمریکاییها خواهد بود و سرنوشت ملی آنها را رقم خواهد زد. پرواضح است که او توجیهکننده اصلی اشغال عراق توسط نیروهای کشورش است. "[40]
دکترین لدین
شیوههای نظامی لدین در سیاست خارجی ایالات متحده، روزنامهنگار محافظهکار مجله نشنال ریویوو ، جونا گلدبرگ[41] را بر آن داشت تا لفظ جدید دکترین لدین را وارد ادبیات سیاسی کند. گلدبرگ درباره این دکترین نوشته است: "احتمالا دوست من آقای لدین از اینکه رهبری این عقیده را به او نسبت دادهام، از من قدردانی نکند و چندان راضی نباشد. این دکترین که پایه و اساس عقایدش، کم و بیش و با الفاظ خود لدین بیان میشود، بدین شرح است: "هر 10 سال یکبار ایالات متحده یک کشور کوچک را انتخاب میکند و به آن حمله میکند، تا به جهانیان بگوید ما در سیاستهایمان جدی هستیم. " این صحبتهایی است که لدین در حدود ده سال پیش در سخنرانیاش در موسسه امریکن اینترپرایز بیان کرده بود. "[42]
از زمانیکه گلدبرگ این اصطلاح را ابداع کرد، دکترین لدین در رسانهها برای توضیح سیاستهای کشورهای دیگر به کار گرفته شده است. به عنوان مثال چندی پیش و در جریان درگیری روسیه و گرجستان، در یکی از وبلاگهای پاناروپایی[43] آمده بود: "روسیه ماجرا را لدینیزه کرد؛ یعنی با انتخاب کشوری کوچک وحمله به آن، سعی در اثبات اقتدار و جدیت خود داشت. "[44]
جونا گلدبرگ
لدین در دهه هفتاد و هنگامی که به عنوان مشاور با سرویس اطلاعات نظامی ایتالیا همکاری میکرد، با دادن هشدارهای بیپایه و اساس در زمینهی حملات تروریستی، مشهور شد. اندکی پس از انتخاب رونالد ریگان به عنوان رئیس جمهور، او فعالیت خود را به عنوان مشاور ارشد وزارت امور خارجه و سرویس امنیت ملی آغاز کرد. در این جایگاه بود که او از ادعای کلیر استرلینگ[45] که در کتاب پرفروشش، شبکهی ترور[46] ، اولین بار آن را مطرح کرده بود، دفاع کرد. بنا به این ادعا، مسکو در پشت پرده اقدامات تروریستی قرار داشته و سرویس اطلاعاتی روسیه، کا. گ. ب، مسئولیت هماهنگی سوقصد انجام گرفته به پاپ ژان پل دوم[47] در سال 1981، را بر عهده داشته است. [48] لدین در این مورد با سیا، اختلاف داشت، چراکه طبق نظر مامورین سیا، مسکو ارتباطی با شبکهی ترور نداشته است.
مشارکت در ترور پاپ و شبکه گلادیو
اسناد متعدد به عضویت لدین در گلادیو[49] اشاره میکنند. گلادیو یک شبکه پنهانی وابسته به ناتو بود که گمان میرود از گرگهای خاکستری ترکیه (محمدعلی آغچا، که در سال 1981 تلاش کرد پاپ ژانپل دوم را ترور کند، عضو این گروه ملیگرای افراطی بود) و استراتژی تنش در ایتالیا حمایت میکرد و عوامل سرویس اطلاعات نظامی ایتالیا[50] در آن درگیر بودهاند. شبکههای گلادیو مستقیما به فرماندهی عالی متحدان در اروپا[51] گزارش میدادند. به نوشته کریگ آنگر[52] "با ورود رونالد ریگان به کاخ سفید، ‘ارتباط بلغاری’ یک تبلیغات تمام عیار جنگ سرد به راه انداخت. مایکل لدین یکی از پرشورترین طرفداران آن بود و آن را در روزنامهها و شبکههای تلویزیونی سرتاسر جهان تبلیغ میکرد. [53]
رسوایی ایران- کنترا
لدین در رسوایی ایران- کنترا در دولت ریگان درگیر بود. او به عنوان مشاور امنیت ملی در دهه هشتاد و در مراحل اولیه ماجرای ایران کنترا، به عنوان رابط بین دولت ریگان و جاسوس اسرائیلی، دیوید کیمخی[54] فعالیت میکرد تا بتواند از طریق یک تاجر اسلحه ایرانیالاصل به نام منوچهر قربانیفر، گروگانهای آمریکایی در بیروت را آزاد کند. [55]
منوچهر قربانیفر
بر اساس تحقیقات انجام گرفته، لدین در بکارگیری رابطان اسرائیلی در تحویل سلاح به ایرانیان، نقش داشته است. (به عنوان مثال مراجعه کنید به گزارش تاور و برای اطلاعات بیشتر درباره ردگیری لدین، مراجعه کنید به جیم لوب، "نومحافظهکار کهنهکار به سوی ایران"، آسیاتایمز، 26 ژوئن 2003) [56]
بر اساس جلسات مختلفی که با هماهنگی لدین و بلافاصله پس از حوادث 11 سپتامبر، بین ایرانیان و کارمندان فیث در سازمان دفاع برپا شد، ماهنامه واشنگتن مانثلی[62] گزارش داده است: "جلسات بین قربانیفر و مسئولان وزارت دفاع این احتمال را در اذهان تداعی میکند که گروهی در پنتاگون سعی دارند بر خلاف سیاستهای وزارت خارجه و شخص رئیسجمهور، شرایط لازم برای تغییر رژیم در ایران رافراهم کنند. " [63] به گزارش این ماهنامه یکی از اعضای سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران که ادعا میکند از گروههای ناراضی در داخل رژیم اطلاعاتی را در دست دارد نیز از شرکت کنندگان در این جلسات بود. این ماهنامه همچنین از طریق یکی از منابع اطلاعاتی دولت دریافته است که نیکولا پولاری[64] رئیس آژانس اطلاعات نظامی ایتالیا و آنتونیو مارتینو[65] وزیر دفاع ایتالیا که در حوزههای نومحافظهکار در واشنگتن مشهور است، نیز جزء شرکتکنندگان در این جلسات بودند. [66]
سندسازی در مورد کیک زرد عراق
لدین به دست داشتن در سندسازیهایی که ادعا میکردند صدام حسین از نیجریه کیک زرد خریداری کرده است، متهم است.
بر اساس مقالهای که در سپتامبر 2004 به قلم جاشوا میکا مارشال، [67] لورا روزن[68] و پل گلاستریس[69] در ماهنامه واشنگتن منتشر شد:
"ملاقات اول در دسامبر 2001 در رم انجام گرفت. در این ملاقات فرانکلین، رود و یک آمریکایی دیگر به نام مایکل لدین، نویسنده نومحافظهکار، که ملاقات را ترتیب داده بود، شرکت داشتند. (لدین در آن زمان به عنوان مشاور داگلاس فیث، معاون وزیر دفاع، خدمت میکرد.) قربانی فر و تعدادی از مقامات ایرانی نیز در این جلسه شرکت داشتند. " [70]
در سال 2005، وینسنت کانیسترارو[71] سرپرست پیشین عملیاتهای ضدتروریسم در سیا و مدیر اطلاعاتی در شورای امنیت ملی دولت ریگان، در پاسخ به این سوال که آیا لدین منبع اسناد جعلی بود، پاسخ داد: "خیلی نزدیک شدهاید. " این در حالیست که درست لحظاتی قبل هنگامی که از او پرسیده بودند "آیا میدانیم چه کسی آن اسناد را تهیه کرده؟ " کانیسترارو گفته بود: "ترجیح میدهم اکنون در مورد آن صحبت نکنم، زیرا فکر نمیکنم یک موضوع اثباتشده باشد".[72]
فیلیپ جیرالدی، افسر سابق ضدتروریسم سیا، که شریک تجاری کانیسترارو و ستوننویس مجله آمریکن کانسرویتیو[73] است، در مصاحبهای به تاریخ 26 جولای 2005 عنوان کرد که اسناد جعلی توسط "عدهای از ماموران سابق سیا که با آن قسمت از دنیا آشنا هستند، و با یک نومحافظهکار ویژه با ارتباطات نزدیک با ایتالیا آشنا هستند" تهیه شدهاند، و در ادامه اذعان کرد که منظورش لدین بوده است. جیرالدی افزود که این ماموران سابق سیا همچنین تا حدودی در آن عملیات سهم داشتند. تعداد زیادی از این افراد در سمتهای مشورتی قرار داشته و درآمدهای مختلفی از حسابهای خارجی دارند. [74]
جیرالدی پس از چندی در نشریه آمریکن کانسرواتیو عنوان کرد:
اگرچه دفتر طرحهای ویژه[75] [در پنتاگون] در دور زدن رویههای اداری مرسوم جهت ارائه اطلاعات به دست سیاستگذاران در کاخ سفید دست داشت، اما تا این لحظه هیچگونه ارتباطی بین آمریکا و اسناد جعلی به اثبات نرسیده است. اما اگر این دفتر بیش از این درگیر بوده باشد، مایکل لدین – که هرگونه ارتباط با اسناد نیجریه را انکار میکند – میتواند یک واسطه منطقی در هماهنگی جعل اسناد و رو کردن آنها بوده باشد، چرا که وی هم پیمانکار پنتاگون بوده و هم به دفعات در ایتالیا بوده است. وی براحتی میتوانست از دوستان سابق خود در سیا، از جمله رئیس سابق ایستگاه رم – که همانند لدین یک مشاور پنتاگون و همچنین کنگره ملی عراق بود – کمک گرفته باشد. برای دولت، که سعی در توجیه تهدید عراق داشت، خیلی راحت بود که اطلاعات لازم برای تایید تهدید بودن عراق را از یک "منبع خارجی" موثق بگیرد. جعل احتمالی اطلاعات از سوی کارمندان وزارت دفاع بیانگر شرارت حمله علیه خانم والری پلیم[76] و همسرش است. هنگامیکه ویلسون در جولای 2003 جعل اسناد را در نیویورک تایمز محکوم کرد، موضوعی را مطرح ساخت که علاقه عمومی کمی نسبت به آن وجود داشت. بررسیها ادامه دارد، اما هجمه علیه این خبرچین حاکی از این است که دولت نگران چیزی بمراتب جدیتر از آن نظر انتقادی است. [77]
جنگ عراق
در سال 2002 لدین دیدگاههای برنت اسکوکرافت (Brent Scowcroft)، مشاور سابق امنیت ملی، در رابطه با تغییر رژیم در ایران را به باد انتقاد گرفت و نوشت:
برنت اسکوکرافت در کنار هنری کیسینجر
«او میترسد که اگر به عراق حمله کنیم، در خاورمیانه غوغا بپا خواهد شد. این غوغا ممکن است کل منطقه را به یک آشفتهبازار تبدیل کرده و جنگ علیه تروریسم را تباه سازد.
اما تنها امید این است که ما منطقه را به یک آشفتهبازار تبدیل کنیم، و هر چه سریعتر این کار را بکنیم، بهتر. اگر امروز تنها یک منطقه وجود داشته باشد که سزاوار آشفتگی و بیثباتی باشد، همانا خاورمیانه است. اگر جنگ را به صورت مؤثری آغاز کنیم، رژیمهای تروریست را در عراق، ایران، و سوریه سرنگون خواهیم کرد، و حتی خواهیم توانست پادشاهی عربستان را نیز سرنگون ساخته یا آن را مجبور به دست کشیدن از پرورش تروریستهای جوان نماییم. این است ماموریت ما در جنگ علیه تروریسم.» [78]
در سال 2002 لدین خواستار سرنگونی رژیم صدام حسین با توسل به زور شد:
این خبر خوبی است که اسکوکرافت مخالف جنگ ضروری و موعدگذشته بر ضد صدام حسین و بقیه سردمداران تروریسم است. و البته اگر همه ما اینقدر در مورد نیاز فوری به حمله به عراق مطمئن هستیم، چه زمان باید آن را انجام دهیم؟
پاسخ این است: دیروز. [79] [کنایه از دیر شدن یک امر فوری]
از نظر گلن گرینوالد[80] اظهاراتی چون "جنگ شدیدا ضروری و موعد گذشته علیه صدام حسین" و "نیاز عاجل به حمله به عراق" که قبل از آغاز جنگ از سوی لدین عنوان شده بودند، باعث میشوند تا این سخن وی که گفته بود "من با تهاجم نظامی به عراق مخالف بودم" به یک دروغ آشکار تبدیل شود. با این حال، لدین عنوان میکند که اظهاراتش تناقضی ندارند زیرا: "من از انقلاب سیاسی در ایران به عنوان اولین گام منطقی و ضروری در جنگ علیه سردمداران تروریسم حمایت میکردم – و اکنون هم میکنم. "[81]
گلن گرینوالد تحلیلگر سیاسی و خبرنگار گاردین
مروج ایرانهراسی
لدین که خود را یک دموکرات انقلابی میداند[82] از سیاستهای خارجی هماهنگ با حزب دست راستی لیکود اسرائیل حمایت میکند. او که به علت دشمنی دیرینهاش با ایران شهره است، ایران را مسبب تمامی مشکلات جهانی بخصوص حملات انجام شده علیه ایالات متحده میداند. [83]
او در مقالهای در مجله ویکلی استاندارد در اکتبر 2009، ادعای بیاعتبار دولت بوش مبنی بر حمایت دولت ایران از حملات انجام گرفته علیه نیروهای آمریکا در افغانستان را تکرار کرد. وی نوشت: مهم نیست که ما در افغانستان و عراق چقدر خوب عمل کردیم و چه هدفهای مهمی را پیش بردیم. همچنین مهم نیست که امنیت چند شهر، روستا و آبادی را تامین کردیم. تا زمانیکه ایران را شکست ندادهایم، درگیر طراحی برنامههای ضد شورش خواهیم بود. ما در جنگی بزرگ هستیم که در آن، ایران سردسته دشمنان ماست. همچنین پس از انقلاب اسلامی ایران، هیچیک از رؤسای جمهور ایالات متحده تمایل نداشتهاند که با عواقب جنگ ایران و آمریکا روبرو شوند. اکثر مواقع رؤسای جمهورمان نخواستند این حقیقت را باور کنند که ایران از هیچ تلاشی برای نابودی ما فروگذار نمیکند. همواره به جای اینکه به فکر مقابله با حکومت مذهبی ایران باشند، در صدد برقراری روابط حسنه با آنها هستند؛ همانند کاری که اوباما در حال حاضر انجام میدهد. [84]
پیتر باینارت[85] در سال 2007 در نگاهی به کتاب لدین با نام «بمب ساعتی ایران: تلاش آخوندهای متعصب برای ویرانی»، نوشته است : تلاش لدین برای معرفی تهران به عنوان مسئول تمامی حملات انجام شده از سوی مسلمانان علیه آمریکا، او را به حال و هوایی عجیب برده است. او بمبگذاریهای سفارت آمریکا در تانزانیا و کنیا را به دولت ایران نسبت میدهد در حالیکه براساس تحقیقات کمیته 11 سپتامبر، القاعده مسئول آنها بوده است. او ادعا میکند شیعیان ایران طرفدار ابومصعب الزرقاوی هستند. همچنین معتقد است بیشتر شورشیان عراقی زیرنظر ایران قرار دارند و توسط ایرانیان کنترل میشوند. او معتقد است نفوذ ایرانیان تنها شامل شیعیانی نظیر سید مقتدی صدر نمیشود، بلکه سنیها را نیز در برمیگیرند. او بر این باور است که درگیری شیعیان و سنیها، سرابی بیش نیست، چرا که هر دو گروه توسط دولت ایران کنترل میشوند. او همچنین ادعا میکند که القاعده نیز جزئی از رژیم حاکم بر ایران است. او میگوید وقتی نام القاعده را میشنوید، عاقلانه این است که به ایران فکر کنید. پرواضح است که لدین روحانیون ایران را مسئول وقایع 11 سپتامبر میداند. [86]
کمی پس از حضور آمریکا در عراق، لدین در سخنرانیاش در شهر واشنگتن به میزبانی موسسه یهودی امور امنیت ملی (وابسته به حزب لیکود اسرائیل)، سیاستهای جدید خود را افشا کرد. عنوان سخنرانی او این بود: "اینک نوبت تمرکز بر روی مادر تروریسم جدید یعنی ایران است. " او در این جلسه با دفاع از حمله نظامی آمریکا اظهار کرد: "دموکراسی تنها راهی است که مردم عراق از طریق آن میتوانند بر روی پاهای خود بایستند و من تا به حال کشوری را ندیدهام که مردم آن به اندازه ایران طالب دموکراسی باشند. " او سخنرانیاش را با تکرار این ادعا که درمان نهایی، برقراری دموکراسی است، پایان داد و اظهار کرد: "دوران دیپلماسی رو به اتمام است و اینک وقت آن است که ایران، سوریه و لبنان را آزاد ببینیم. "[87]
مایکل لدین و امیرعباس فخرآور روزنامهنگار اصلاحطلب سابق و ضدانقلاب فراری امروز که همراه با لدین خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی است
لدین همواره سیاستمردانی را که درصدد برخورد دیپلماتیک با مسائل خاورمیانه بودهاند، مورد انتقاد قرار داده است. لدین در مورد تلاشهای کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه پیشین، در اوایل سال 2007، برای برقراری ارتباط با مسئولین ایرانی اظهار داشت: "این تصور باطل که با نشاندن افراد در میز مذاکره، میتوان مشکلات بین ما و ایران را برطرف کرد، از زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر، یکی از دغدغههای اصلی دول مختلف آمریکا بوده است. هر دولتی که بر روی کار میآید، نمایندهی جدیدی را برای مذاکره به تهران میفرستد و روش جدیدی را اتخاذ میکند، اما نتیجه چه بوده است؟ تعداد بیشتری از شهروندان آمریکایی کشته شدهاند و هنوز این خیال پوچ پابرجاست. پس از هر بار که مذاکرات شکست میخورد، اندیشمندان، وزیر امور خارجه را متقاعد میکنند که فقط یک قدم تا موفقیت باقی مانده و وزرای خارجه نیز، نظیر کاندولیزا رایس، این تصور باطل را میپذیرند. "[88]
لدین در سخنرانیاش در مارس 2006 در کمیسیون روابط خارجی مجلس آمریکا، پیشنهاد کرد که مشکل ایران از طریق انقلاب و تغییر رژیم حل شود. او اظهار کرد که دولت آمریکا در مقابل اربابان تروریسم که از سال 1979، جنگی شوم را علیه این کشور آغاز کردهاند، کوتاه نخواهد آمد و با آنها مقابله خواهد کرد؛ "آنها گروههایی نظیر حزبالله و جهاد اسلامی را ایجاد کردهاند و از گروههایی نظیر حماس و القاعده نیز حمایت میکنند. دامنه تحت پوشش آنها بسیار وسیع است و نمایندگانی از شیعه، سنی و مارکسیست را به کار میگیرند تا با تمام توان برای نابودی ما بهره ببرند. من کاملا با حمله نظامی مخالفم و بهترین راه را انقلاب میدانم. " او افزود: "به نظر من اولین قدم در راه حل مساله ایران این است که خیال پوچ حل شدن مشکلات از طریق مذاکره را از سر بیرون کنیم. "[89]
لدین در کتاب بمب ساعتی ایران توضیح داده است که در 30 سال آینده، چه خطراتی از سوی ایران آمریکا را تهدید خواهد کرد[90] ؛ "این تصور باطل که مشکلات ایران از طریق دیپلماسی و مذاکره برطرف خواهد شد، تنها به روحانیون اجازه خواهد داد که نظریهشان مبنی بر الهی بودن فرمان کشتن آمریکاییها را هرچه بیشتر بسط دهند. " او افزود: "این تمایل به دیپلماسی، ذهن سیاستمداران آمریکایی را از سالهای اول پس از انقلاب در ایران، منحرف کرده است. "[91]
اندرو مک کارتی[92] نیز در کتابش به صورت خلاصه به لزوم توجه به این مساله اشاره داشته است: "اگر ایالات متحده میخواهد در مبارزه علیه تروریسم پیروز شود، تغییر رژیم در ایران، یک الزام است. این موضوع که این کار چگونه میتواند انجام شود، میتواند مورد بحث قرار بگیرد، اما در اینکه بایستی اتفاق بیفتد، هیچ شکی نیست و نقش مایکل لدین در آشکار شدن این حقیقت، واقعا ارزشمند است. "[93]
پس از حوادث 11 سپتامبر، لدین ادعا کرد که مسلمانان تندرو در کشورهایی نظیر ایران، در حال طراحی شبکه ترور جدیدی هستند. او در سال 2002 در کتابش با عنوان جنگ علیه سردمدارن تروریست، نوشته است: "قسمت اعظمی از این جنگی که علیه رهبران تروریستها در کشورهای دشمن، انجام میشود، شیوهای بسیار قدیمی از جنگیدن خواهد بود و به شکل جنگی انقلابی صورت خواهد گرفت که پس از قرن هجدهم، بخش اعظمی از هویت ملیمان را رقم زده است. باوجود اینکه ما مجبوریم با انجمنهای تروریستی و حملات انتحاری مبارزه کنیم، هدف اصلی ما مقابله با حکومتهای فاسد است. ما در هر مورد خاص به یک استراتژی متفاوت نیاز داریم. ما برای مقابله با صدام حسین به یک نوع استراتژی و ابزار خاص احتیاج داشتیم، در حالیکه برای مقابله با خاندان دیکتاتوری اسد در سوریه به استراتژی و ابزاری متفاوت احتیاج خواهیم داشت. این موضوع در مورد مقابله با استبداد دینی ایران و حمایت مسلم عربستان سعودی از بنیادگرایی اسلامی و شبکههای تروریستی نیز صادق است. اما هدف در تمامی موارد مشابه است و آن از میان بردن رهبران تروریست است. [94]
لدین همواره از گروههایی که پس از حوادث 11 سپتامبر، موضوع ایجاد تغییرات در نظام حاکم بر ایران را مطرح کردهاند، حمایت کرده است. او به همراه موریس آمیتای[95] لابیکننده سابق کمیته امور عمومی آمریکا و اسرائیل (آیپک) در سال 2003 ائتلاف برای دموکراسی در ایران را تاسیس کرد. این ائتلاف تا قبل از انحلال در سال 2005، تغییر رژیم در ایران را در دستور کار داشت و قوانین مختلفی برای تحقق آن وضع میکرد. از بین حامیان و اعضای بانفوذ این ائتلاف، میتوان از فرانک گافنی[96] رئیس مرکز سیاستهای امنیتی، جاشوا موراوچیک[97] محقق موسسه آمریکن اینترپرایز، که در شکلگیری گروههای نومحافظهکار بسیار تاثیرگزار بود و جیمز وولسی[98] رییس پیشین سازمان سیا نام برد.
لدین همچنین از کمیته آمریکایی لبنان آزاد که یک بانکدار لبنانی به نام زیاد عبدالنور[99] طراح آن بود، نیز حمایت میکرد. این کمیته در حال حاضر وجود ندارد.
از نظر لدین، کسانیکه با سیاستهای او در خاورمیانه مخالفند، سیاست مماشات را پیش گرفتهاند. این اصطلاح با توجه به سیاستهای اتخاذ شده در جنگ جهانی دوم و برای انتقاد از مخالفین با جنگ، در دههی 60 - زمانیکه نورمن پودهورتز[100] به عنوان ویراستار مجله کامنتری فعالیت میکرد- تعریف شد. لدین در سال 2003 در مورد آن دسته از اعضای کنگره و وزارت خارجه که به قول خودش از سیاست مماشات پیروی میکنند، نوشت: "این افراد نمیخواهند در مورد ایران چیزی بدانند، چرا که اگر حقایق راجع به این کشور را بدانند، به سوی انجام اقداماتی هدایت میشوند که تمایل ندارند. آنها باید از انقلاب آزادانه در ایران حمایت کنند، اما به جای آن ترجیح میدهند با روحانیون مذاکره کنند. " او در ادامه افزود: "به نظر میرسد مادامی که چند نفر از سیاسیون آمریکایی به دست تروریستهای تحت حمایت ایران کشته نشوند، اقدامی جدی درباره این مشکل اتخاذ نخواهد شد. "[101]
او همچنین از ضعف در سیاستهای ارتباط خارجی بسیار نگران بوده و برای بالا بردن هوش فرماندهیاش، همواره از ایدههای ماکیاولی[102] استفاده میکند. به عنوان مثال وی در مصاحبه با بیبیسی اظهار داشت: "به محض اینکه در خاک عراق فرود بیاییم، با شبکهای از تروریستها روبرو خواهیم شد. ایران، عراق، سوریه و عربستان چهار مورد اصلی هستند و لیبی پس از آنها قرار دارد. من مطمئنم که از پس همه اینها برنخواهیم آمد. من دربارهی ماکیاولی کتابی نوشتهام و میدانم که جنگ با شیطان همواره ادامه خواهد داشت. " [103]
او در سال 1999 با انتشار کتابی با عنوان چرا قوانین ماکیاولی امروز هم به اندازهی 5 قرن پیش مهم هستند؟ [104] ادعا میکند که جنگ نوعی تست شخصیت است و رهبران مناسب برای ملتها را پرورش میدهد. [105]
علیرغم حضور همیشگی لدین در کنگره و نفوذش در چرخهی سیاست، نظریات و صلاحیت او چندان مورد قبول نبوده و علت این امر، انتقادهای همیشگی او است. به عنوان مثال پروفسور ویلیام بیمن[106] از دانشگاه براون دربارهی او میگوید: "لدین تاکنون در ایران نبوده است. فارسی هم نمیتواند صحبت کند. او صلاحیت اظهار نظر دربارهی انتخابات و شرایط سیاسی ایران را ندارد. "[107]
دروغپردازی در مورد سلامت آیتالله خامنهای
مایکل لدین در 15 اکتبر 2009 با درج خبری در سایت شخصی خود عنوان کرد که آیتالله خامنهای از هوش رفته و به کلینیک ویژهاش منتقل شده است. وی ادعا کرده بود که این خبر را از منابع خود در ایران گرفته است.
او با اشاره به وخامت شرایط روحی و عصبی آیتالله خامنهای، دلایل آن را ناتوانی در حل مشکلات پس از انتخابات و از دست دادن موقعیت مذهبی خود در نتیجه انتقاد روحانیون عالیمقام کشور از وضعیت پیش آمده در انتخابات عنوان کرده بود
لدین در سال 85 هم یک بار مدعی شده بود که آیتالله خامنه ای فوت کرده است!
همکاری با جریان فراماسونری
لدین در موارد متعددی به صورت مستقیم در شکلگیری سیاستهای آمریکا و کشورهای دیگر بصورت همزمان، دخیل بوده که سبب شکلگیری موارد عجیب و غریبی در روابط شده است. در دههی 1970 که لدین به عنوان مشاور تروریسم در آژانس اطلاعات نظامی ایتالیا[108] فعالیت میکرد، با فرانچسکو پازینزا[109] همکار شد. این مامور ایتالیایی علاوه بر آژانس اطلاعات نظامی، در لژ ماسونی P2 ایتالیا[110] نیز فعالیت میکرد. این گروه از عاملان اصلی حملات تروریستی در دهههای 70 و 80 بود. (برای اطلاعات بیشتر در مورد پازینزا و روابطش با لدین، رجوع کنید به ولفگانگ آشنتنر و تونی بلر، "تحقیقات برای یافتن توطئه علیه شاه؛ چه کسی تفنگ را در دستان آغچا قرار داد؟ "، روزنامه ایندپندنت، 19 می 1991) [111] روزنامه تورنتو استار[112] در مقالهای درباره مشارکت گروه P2 در بمبگذاریهای ایتالیا، گزارش داده است که پازینزا ادعا کرده است که تنها به عنوان واسطه بین دولت رونالد ریگان و ماموران ایتالیایی فعالیت میکرده است. به گزارش این روزنامه، پازینزا در نهایت به اتهام سواستفاده از جایگاهش به عنوان مامور مخفی، محکوم شد. پازینزا با دریافت پول، اطلاعات تماسهای بیلی کارتر و معمر قذافی رهبر لیبی را در اختیار لدین قرار داده بود. [113]
فرانچسکو پازینزا افسر اطلاعاتی ایتالیا و عضو لژ ماسونی p2
استعفای ناگهانی از امریکن انترپرایز
لدین در آگوست 2008 بسیاری از سیاستمداران را متعجب کرد و از سمتش در موسسه امریکن انترپرایز استعفا کرد. او که قریب به بیست سال در این موسسه فعالیت کرده بود، در سمت مشابهی در بنیاد دفاع از دموکراسی مشغول به کار شد. این بنیاد که از بنیادهای نومحافظهکار جدید است، اندکی پس از حوادث 11 سپتامبر و با هدف مبارزه با تروریسم تشکیل شده است. لدین در مقدمهی وبلاگش نوشته است: "من پس از 20 سال فعالیت رضایتمندانه در موسسه امریکن انترپرایز، آنجا را ترک گفتم تا به بنیاد توسعه دموکراسی بپیوندم. به نظرم برای این پست مناسبم. موقعیت جدید، من را در جایگاه بزرگانی چون اندی مککارتی[114] قرار میدهد. منظورم این است که تمام چیزهایی که میخواستم در اینجا هست. "[115]
جیم لوب[116] که روزنامهنگار کهنهکاری به شمار میآید و مدتها رفتار نومحافظهکاران را تحت نظر داشته، دربارهی تغییر موقعیت لدین نوشته است: "لدین در صحبتهایش از این تغییر با نام ترقی یاد کرده است. این بدین معنی است که حضور او در بنیاد دفاع از دموکراسی موثر خواهد بود. به ویژه اینکه بنیاد دفاع از دموکراسی، که تا پیش از این از مشکلات دموکراتیک زیادی رنج میبرد، حساب ویژهای بر روی کمکهای میلیاردر معروف، شلدون آدلسون[117] باز کرده است. (و من شک ندارم که عقدههای روحی لدین در مورد ایران، به مزاج افراد بانفوذی که در کازینوهای آدلسون رفت و آمد دارند و عقدههای مشابهی دارند، خوش خواهد آمد.) یکی از علل محتمل این است که رئیس بعدی موسسه امریکن انترپرایز، آرتور بروکز[118] ، امیدوار است که وجهه عمومی این موسسه در سیاستهای خارجی، که مدتهای مدیدی توسط نومحافظهکاران تندرویی چون ریچارد پرل[119] تعیین میشد، تا اندازهای بهبود پیدا کند. "[120]
رفتار نامعقول، انتقادات فراوان
رفتار نامعقول و تندروانه لدین، همواره انتقادات فراوانی را علیه او برانگیخته است. گلن گرینوالد، لدین را به خاطر سابقه اظهارات دروغ و پیشبینیهای نادرست، مورد شماتت قرار داده و او را "یکی از نادرستترین و مضحکترین جوکها در عرصه سیاسی" نامیده است. [121]
جک هوبرمن، که لدین را "بانفوذترین و بیشرمترین جنگافروز زمانه" میخواند، طی نوشتاری در مجله نیشن (Nation) این جملات را از لدین نقل میکند[122]
· "سطح تلفات (در عراق) در درجه دوم اهمیت قرار دارد"
· "ما (آمریکاییها) مردم جنگ دوستی هستیم ... ما عاشق جنگیم"
· "تغییر – و از همه مهمتر تغییر خشونتآمیز – جوهر تاریخ بشر است"
· "تنها راه برای رسیدن به صلح، جنگ تمامعیار است"
· "هدف جنگ تمامعیار این است که اراده خود را تا ابد به ملتهای دیگر تحمیل کنید"
· "برای اینکه به دنیا نشان دهیم که تا چه حد جدی هستیم، هر 10 سال یکبار ایالات متحده باید یک کشور کوچک بیارزش را انتخاب کرده و ضعیفکشی کند"
برخی اعتقاد دارند که لدین طرفدار سرسخت فاشیسم ایتالیا است و همچنین اینکه "قائل شدن تمایز بین ‘رژیم’ فاشیستی و ‘نهضت’ فاشیسم از سوی لدین وی را به مدافع گزینه دوم بدل میسازد. "[123] مواضع و رویکردهای وی همچنین در سایت انتقادی Antiwar تقریبا به طور مرتب (بویژه از سوی جاستین ریموندو) مورد نقد قرار گرفته است. [124]
به گفته کریستوفر دی بلاگیو[125] از مجله نقد کتاب نیویورک تایمز، لدین یک "تحلیل تحریفشده از رویدادهای ایران" به خوانندگانش ارائه داده است؛ مثلا در نشنال ریویو[126] ادعا کرده بود که در 22 نوامبر 2002، ‘حدود نیم میلیون ایرانی’ در اعتراض به حکم اعدام هاشم آغاجری راهپیمایی کرده بودند، در حالیکه بلاگیو، که در آن زمان در ایران بود، در بزرگترین راهپیمایی تنها حدود 5000 دانشجو را مشاهده کرده بود. [127]
[1] Islamofascists
[2] Michael Ledeen, "When People Freely Choose Tyranny,” National Review Online, January 31, 2006.
[3] American Enterprise Institute
[4] Jewish Institute for National Security Affairs
[5] University of Wisconsin
[6] Pomona College
[7] Foundation for Defense of Democracies
[8] Coalition for Democracy in Iran
[9] Wall Street Journal
[10] National Review Online
[11] The New Republic
[12] Washington Quarterly
[13] U.S. Committee for a Free Lebanon
[14] Benador Associates
[15] Center for Strategic and International Studies
[16] Washington University
[17] American Committee for Peace in the Caucasus
[18] The Iranian Time Bomb: The Mullah Zealots’ Quest for Destruction
[19] The War Against the Terror Masters
[20] Machiavelli on Modern Leadership
[21] Freedom Betrayed: How America Led a Global Democratic Revolution, Won the Cold War, and Walked Away
[22] Perilous Statecraft: An Insider's Account of the Iran-Contra Affair
[23] West European Communism and American Foreign Policy
[24] Superpower Dilemmas: the U.S. and the U.S.S.R. at Century's End
[25] Islamofascists
[26] Michael Ledeen, "When People Freely Choose Tyranny,” National Review Online, January 31, 2006.
[27] "Ledeen Seems To Relish Iran Insider's Role," Charles R. Babcock. The Washington Post. Washington, D.C.: February 2, 1987. pg. a.01
[28] George Mosse
[29] Renzo De Felice
[30] A Theory, Michael Ledeen, National Review Online, March 10, 2003.
[31] William Colby
[32] Claire Sterling
[33] Arnaud de Borchgrave
[34] U.S. Senate. Hearing before the Subcommittee on Security and Terrorism. Terrorism: Origins, Direction and Support. 97th Congress, 1st session. April 24, 1981.
[35] Mohr, C (1981-04-25). "Hearing on terror opens with warning on Soviet". The New York Times. Retrieved 2008-12-17.
[36] Karl Rove
[37] Thomas Edsall and Dana Milbank, "White Hose's Roving Eye for Politics," Washington Post, March 10, 2003.
[38] William Beeman
[39] Brown University
[40] William Beeman, "Michael Ledeen: Neoconservative Guru,” May 9, 2003, http://www.lebanonwire.com/0305/03050914DS.asp
[41] Jonah Goldberg
[42] Jonah Goldberg, "Baghdad Delenda Est, Part Two,” National Review Online, April 23, 2002.
[43] A Fistful of Euros
[44] Alex Harrowell, "The Revolution is Over,” August 14, 2008, A Fistful of Euros, August 14, 2008.
[45] Claire Sterling
[46] The Terror Network
[47] Pope John Paul II
[48] Jim Lobe, "Veteran Neocon Adviser Moves on Iran," Inter Press Service, June 26, 2003.
[49] Gladio
[50] SISMI
[51] SACEUR
[52] Craig Unger
[53] The War They Wanted, The Lies They Needed, Craig Unger, Vanity Fair, July 2006
[54] David Kimche
[55] Fox Butterfield, "Arms for Hostages—Plain and Simple,” New York Times, November 27, 1988; Jim Lobe, "Shadowy Right Winger Urges Action on Iran,” Inter Press Service, June 25, 2003. See also Ledeen’s account, which he offered in his 1998 book Perilous Statecraft: An Insider's Account of the Iran-Contra Affair (Charles Scribner's Sons, 1988).
[56] See, for example, the Tower Commission’s report, available on the web site of the American Presidency Project. For more on Ledeen's track record, see Jim Lobe, "Veteran Neocon Adviser Moves on Iran," Asia Times, June 26, 2003; and Anthony Gancarski, "Michael Ledeen on the Run," Antiwar.com, August 22, 2003.
[57] Sydney Morning Herald
[58] Harold Rhode
[59] Douglas Feith
[60] Oliver North
[61] Knut Royce and Timothy Phelps, "Arms Dealer in Talks with U.S. Officials about Iran," Sydney Morning Herald, August 9, 2003.
[62] Washington Monthly
[63] Joshua Micah Marshall, Laura Rozen, and Paul Glastris, "Iran-Contra II?” Washington Monthly, September 2004.
[64] Nicolo Pollari
[65] Antonio Martino
[66] Joshua Micah Marshall, Laura Rozen, and Paul Glastris, "Iran-Contra II?” Washington Monthly, September 2004.
[68] Laura Rozen
[69] Paul Glastris
[70] Iran-Contra II?, Joshua Micah Marshall, Laura Rozen & Paul Glastris, Washington Monthly Sept. 2004.
[71] Vincent Cannistraro
[72] Who Forged the Niger Documents?, Ian Masters, Alternet.com, April 7, 2005
[74] "Interview with Philip Giraldi" (MP3 Audio). July 26, 2005. http://weekendinterviewshow.com/audio/giraldi_ledeen_clip.mp3. Retrieved 2008-11-15
[75] Office of Special Plans
[76] Valerie Plame
[77] Forging the Case for War, Philip Giraldi, American Conservative, November 21, 2005
[78] Scowcroft Strikes Out, Michael Ledeen, National Review Online, August 6, 2002
[79] To Invade Iraq or Not; That is the Question. Jamie Glazov, FrontPageMagazine.com, August 12, 2002
[80] Glenn Greenwald
[81] The Latest Disinformation from Vanity Fair Michael Ledeen, National Review Online, November 4, 2006
[82] Larisa Alexandrovna, "Conversation with Machiavelli's Ghost: Controversial Neoconservative Ledeen Talks to Raw Story," February 26, 2006
[83] Peter Beinart, "Enemies List,” New York Times, September 9, 2007
[84] Michael Ledeen, "We Have Met the Enemy . . .” Weekly Standard, October 20, 2009
[85] Peter Beinart
[86] Peter Beinart, "Enemies List,” New York Times, September 9, 2007
[87] Michael Ledeen, "Time to Focus on Iran - The Mother of Modern Terrorism,” JINSA Policy Forum, May 6, 2003.
[88] Michael Ledeen, "Did Condoleezza Rice Try to Make a Secret Deal With the Mullahs?" National Review Online, April 25, 2007.
[89] Testimony of Michael A. Ledeen, "U.S. Policy Toward Iran—The Next Steps," House Committee on International Relations, March 8, 2006.
[90] . Michael A. Ledeen, The Iranian Time Bomb: The Mullah Zealots’ Quest for Destruction (New York: Truman Talley Books, 2007) , p. 15.
[91] Michael A. Ledeen, The Iranian Time Bomb: The Mullah Zealots’ Quest for Destruction (New York: Truman Talley Books, 2007) , p. 18.
[92] Andrew McCarthy
[93] Andrew C. McCarthy, "No More Illusions,” National Review Online, September 4, 1007.
[94] Michael Ledeen, The War Against the Terror Masters (New York: St. Martin's Press, 2002) , page xxii.
[95] Morris Amitay
[96] Frank Gaffney
[97] Joshua Muravchik
[98] James Woolsey
[99] Ziad Abdelnour
[100] Norman Podhoretz
[101] Michael Ledeen, "Unpunished Failure," National Review Online, November 3, 2003.
[102] Machiavelli
[103] Cited in Jim Lobe, "Veteran Neocon Adviser Moves on Iran," Inter Press Service, June 26, 2003.
[104] why Machiavelli's iron rules are as timely and important today as five centuries ago
[105] Michael A. Ledeen, Machiavelli on Modern Leadership: Why Machiavelli's Iron Rules Are As Timely and Important Today As Five Centuries Ago (New York: Truman Talley Books, 1999). Quoted in Jackson Lears, "Keeping It Real," Nation, June 12, 2006.
[106] William Beeman
[107] Jim Lobe, " Bush and Hawks Try Pre-Emptive Strike Vs. Iran Vote," Inter Press Service, June 20, 2005
[108] Servizio per le Informazioni e la Sicurezza Militare
[109] Francesco Pazienza
[110] Italian P2 Masonic Lodge
[111] For more on Pazienza and his affiliation with Ledeen, see Wolfgang Achntner and Tony Barber, "Search for a Plot to Kill the Pope; Who Put the Gun in Agca's Hand?” The Independent, May 19, 1991; and Ruth Gruber, "Bizarre Complexities of Bombing to Unfold in Italian Courtroom,” St. Petersburg Times, March 1, 1987.
[112] Toronto Star
[113] Ruth Gruber, "20 Face Trial in 1980 Massacre Italy Believes Blast Part of Plot,” Toronto Star, March 1, 1987.
[114] Andy McCarthy
[115] Michael Ledeen, "Back from Alaska,” Faster, Please! Pajamas Media, August 7, 2008.
[116] Jim Lobe
[117] Sheldon Adelson
[118] Arthur Brooks
[119] Richard Perle
[120] Jim Lobe, "The Ledeen Move,” Lobelog, August 25, 2008.
[121] Stephanopoulos and Ledeen: together in the most accountability-free profession, Glenn Greenwald, Salon.com, November 4, 2009
[122] Who's Really Screwing America: #26: Michael Ledeen: Improving on Mussolini, Jack Huberman, The Nation, June 23, 2006
[123] "Flirting with Fascism", John Laughland, The American Conservative, 30 June 2003
[124] Justin Raimondo
[125] Christopher de Bellaigue
[126] National Review
[127] Christopher de Bellaigue, The Struggle for Iran, New York Review of Books, 2007, p.48-9