آقا راه خدعه را بست
محمد ایمانی:1- تلاطم امواج، هر چند زورق ها را واژگون کند اما قادر به هماوردی با دریا و اقیانوس نیست. بلکه هر چه امواج متلاطم تر باشد، عظمت دریا بیشتر به چشم می آید. همان روح خدایی(ره) که درباره خبر فتح خرمشهر فرمود «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، خبرهای ناگوار را هم با آرامش پذیرا می شد چنان که در ماه های آغازین جنگ وقتی خبر سقوط یکی از شهرها را به ایشان می دهند، فقط می گوید «جنگ همین است دیگر»! و بعد «الله اکبر»! تکبیرهًْ الاحرام می گوید و به نماز می ایستد. از متن همان طمأنینه و آرامش مبتنی بر توکل حضرت حق است که امروز پایگاه های مهم استکبار یکی پس از دیگری در چهار گوشه غرب آسیا سقوط می کند.
2- روز پنج شنبه گذشته آن هنگام که رهبرمعظم انقلاب به ارزیابی مذاکرات هسته ای پرداختند، آنچه بیش از همه به چشم آمد، وقار و آرامش و متانت ایشان با وجود بیان دغدغه های مهم درباره این مذاکرات بود چنان که پایگاه اینترنتی گروهک ملی-مذهبی در تحلیل خود خاطر نشان کرد «پاسخ آیت الله خامنه ای به مصاحبه اوباما با نیویورک تایمز- که تفاهم لوزان را پیروزی بزرگ دیپلماتیک خوانده بود- نوعی خونسردی بود... رهبر جمهوری اسلامی به خاطر نقش ایران در پرونده های مهم منطقه ای، دارای برگ های برنده و میدان مانور است. تأکید او بر اجماع داخلی در کشور در شرایطی بود که اوباما از اختلاف در آمریکا و نوعی موازی سازی سخن گفت». این برداشت البته، غریب نیست.
پیش از این بارها رسانه های غربی به آرامش رهبر معظم انقلاب در مدیریت چالش ها اذعان کرده اند چنان که روزنامه وال استریت ژورنال چندی پیش تصریح کرده بود «رهبر عالی ایران مسائل جانبی را که غرب پدید می آورد، به خوبی مدیریت می کند در حالی که ما در این توهم هستیم که تحریم ها، سلاح برنده است و می تواند ایرانی ها را متوقف کند». یا هفته نامه اکونومیست که نوشته بود «مدیریت آیت الله خامنه ای در بحران ها بی نظیر است. او به روش غیرمتعارف اما کارساز بحران ها را مدیریت می کند و این یکی از دلایل مقاومت و پایداری جمهوری اسلامی در برابر مسائلی است که از نگاه دیگران بحران و مشکل بسیار جدی ارزیابی می شوند». به همین دلیل هم صدای آمریکا در تحلیلی تصریح کرد «تنها راهی که تحریم ها می تواند موثر واقع شود این است که گروهی در ایران دست ها را بالا بگیرند اما تا زمانی که آقای خامنه ای تصمیم گیر نهایی است چنین اتفاقی امکان پذیر نیست و جمهوری اسلامی عقب نشینی نخواهد کرد». در فرآیند تقابل منطق عزت، حکمت و مصلحت با سیاست های استکباری بود که روزنامه فرانسوی لوموند دو سال پیش اذعان کرد «مذاکره با ایران به کابوسی برای قدرت های غربی و مایه افسردگی آنان تبدیل شده چرا که نمی توانند رهبر ایران را بترسانند(!) مقاومت ایران به محک آزمایش جهان چند قطبی تبدیل شده است.»
3- بیانات روز پنج شنبه رهبرمعظم انقلاب ضمن آن که پاسخ به چند شبهه بود، اقتدار نظام اسلامی (معطوف به ملت) را به رخ دشمنان کشید و توپ را مجددا به زمین دشمنانی برگرداند که سعی کرده بودند بیانیه لوزان را بهانه ای برای ذوق زدگی تجدیدنظرطلبان و ناامید کردن ملت و نخبگان ایران قرار دهند. ایشان فهرستی از دغدغه های مفهوم و انکارناپذیر نزد عوام و خواص را مطرح کردند که به نوبه خود، مؤاخذه برخی افراد ساده انگار یا مغالطه گر است. «اینکه گفته شود جزئیات این مذاکرات تحت نظر رهبری است، حرف دقیقی نیست»، «مسئولان باید مردم و بخصوص نخبگان را از جزئیات و واقعیات مطلع کنند، ما چیز محرمانه و مخفی نداریم؛ این مصداق همدلی با مردم است، همدلی که ما گفته ایم چیز زورکی نیست»، «من گله کردم از بعضی دوستان که می گویند جامعه بین المللی! جامعه بین المللی در مقابل ما نیست؛ یک آمریکا و سه کشور اروپایی؛ همین»، و «مذاکره فقط در موضوع هسته ای است»، نقد لطیف و تذکر توأم با عطوفت مقتدای انقلاب نسبت به محافلی است که به هر انگیزه ای سعی کردند بیانیه لوزان را به عنوان «یک پیروزی مشعشع تاریخی»(!؟) و البته برگشت ناپذیر و غیرقابل چون و چرا که مهر رهبری پای آن است جا بیندازند و منطق کورباش و دورباش را بر این شبه توافق پر از ابهام حاکم کنند و خواسته یا ناخواسته شعار راهبردی معظم له درباره همدلی و همزبانی را مصادره به مطلوب خود کنند. همچنین بیانات معظم له، رد صریح این اظهارنظر برخی مسئولین بود که می گفتند مذاکرات محرمانه است و مردم و نخبگان 3 ماه دیگر صبر کنند وقتی توافق قطعی شد -یعنی کار از کار گذشت- آنگاه از جزئیات مطلع می شوند! ایشان تصریح کردند این نوع رویکرد زورکی که همدلی نیست. تذکر دیگر درباره نیفتادن در دام تبلیغات غرب و «جامعه جهانی» معرفی نکردن زورگویان بدعهد و متقلب عالم است و اینکه در بحبوحه نقض عهدها و خباثت های مکرر آمریکا و برخی کشورهای اروپایی در همین یکی دو سال اخیر- نظیر اعمال بیش از 130 تحریم جدید که نشانه روشن عداوت و خباثت است- خوش بینی به گسترش مذاکرات به حوزه های دیگر فاقد الزامات عقلی است.
4- تأکید بر استقبال از توافق خوب و اینکه توافق نکردن بهتر از توافق بد است در کنار مرور برخی دلایل عدم اعتماد و خوش بینی به آمریکا، فضای مانور را از رسانه های تحریف گر و حلقوم های مغالطه کار می گیرد. به عبارت دیگر محل واقعی نزاع و اختلاف در این بیانات کاملاً روشن می شود. نه خود مذاکرات اصالت دارد- چنان که برخی شیفتگان بی اراده مطرح می کنند- و نه صرف توافق به هر قیمت می تواند در تراز منافع و عزت ملی موضوعیت داشته باشد به ویژه اینکه به تصریح معظم له، انتشار فکت شیت (گزارش برگ) کذایی از سوی مقامات آمریکایی مقارن با انتشار بیانیه مشترک نشان از بی صداقتی طرف اصلی مذاکره دارد. ایشان بدین ترتیب سستی یک دوگانه مغلوط را نیز مبنی بر اینکه یا باید به مذاکره کنندگان ایرانی اعتماد داشت و بنابراین هر چه را پذیرفتند پذیرفت و یا اینکه در محتوای بیانیه و توافق دقت و تأمل کرد و توافق بد را پس زد که در این صورت به معنای بی اعتمادی به مذاکره کنندگان است! نشان دادند. رهبر انقلاب با رد این انگاره غلط - یا مغالطه- برای چندمین بار تصریح کردند که به تیم مذاکره کننده اعتماد دارند و در عین حال به شهادت واقعیت های دور و نزدیک، آمریکا را «اهل فریب و دروغ و نقض عهد و حرکت در خلاف جهت صحیح» می شمارند. این واقعیت چنان آشکار است که سیروس ناصری (عضو ارشد اولین تیم مذاکره کننده آقای روحانی) 3 بار در سال گذشته (24 آبان در مصاحبه با ایسنا، 25 بهمن در مصاحبه با خبر آن لاین و اوایل اسفند در مصاحبه با اعتماد) تصریح کرد «هیئت مذاکره کننده باید به دقت جزئیات را بررسی کند تا تجربه توافق ژنو تکرار نشود، اتفاقی که با اجرای توافق ژنو افتاد، اتفاق مثبتی نبود و معلوم شد 5+1 به ویژه آمریکا هر جا که برخی موارد روشن نباشد، سوءاستفاده می کنند»، «دغدغه سوءاستفاده آمریکا از توافق دو مرحله ای که توسط رهبری مطرح شد یک دغدغه عمومی است. توافق ژنو از سوی آمریکایی ها مورد سوءاستفاده قرار گرفت» و «مسیر توافق ژنو منجر به این شد که نه تنها آمریکایی ها بلکه اروپایی ها با سوء تعبیرها و تفسیرها، اقدامات روشنی که مغایر با روح تفاهم کلی است انجام می دهند». بیانات رهبر معظم انقلاب، منع ادامه حرکت بر ریل اعتماد و خوش گمانی بی مبنا به آمریکا و پیشه کردن واقع گرایی در کنار اخذ ضمانت های لازم -نظیر لغو فوری و بلافاصله همه تحریم ها که مورد تصریح رئیس جمهور محترم نیز قرار گرفت- است.
5- همچنان ابهامات مهمی در مذاکرات و متن و حواشی بیانیه لوزان وجود دارد که باید برطرف شود. اگر دشمنان همچنان تهدید می کنند که گزینه نظامی روی میز است یا سگ زنجیری آنها از بمباران تأسیسات اتمی ایران سخن می گوید، چه دلیلی وجود دارد که بخشی از غنی سازی ما- و لو به شکل محدود- در تأسیسات امن فردو انجام نشود و مثلاً یکهزار دستگاه از 5 هزار سانتریفیوژ مشغول غنی سازی در فردو دایر نباشد؟ یا اینکه این چه منطقی است که هر مکانی را طرف غربی «مشکوک» اعلام کرد، باید ذیل پروتکل الحاقی و حتی نظارتی گسترده تر و فراتر از آن مورد بازرسی قرار گیرد؟! و اصلاً کدام نهاد بی طرفی برای این بازرسی ها چارچوب عقلانی روشن می کند؛ آمانو که گماشته آمریکایی هاست؟! (اوباما می گوید ایران نمی تواند مکانیزم ما را در این باره وتو کند).
اگر قرار شد حاصل چندین سال غنی سازی را اکسید یا صادر کنیم و به رقمی ناچیز برسانیم آیا می توانیم در صورت نقض عهد آمریکایی ها و اروپایی ها، ما نیز این ظرفیت یا اصل سیستم غنی سازی از هم گسیخته را بلافاصله به حالت اول برگردانیم؟ اصلاً یک سؤال مهم ریاضی! اگر قرار است در ازای توقف فعالیت 14 هزار سانتریفیوژ دلمان خوش باشد که 5 هزار دستگاه به غنی سازی- البته غیرصنعتی- ادامه می دهند و در عین حال قرار دیگر این باشد که ذخیره 10 هزار کیلوگرمی اورانیوم غنی شده به 300 کیلوگرم کاهش یابد، در این صورت قرار است آن 5 هزار دستگاه دقیقا چه کاری را انجام دهند؛ چرخ کردن اورانیوم غنی شده و تبدیل آن به اورانیوم غنی نشده یا اینکه قرار است در یک طرف مشغول نمایش غنی سازی و در طرف دیگر مشغول خنثی سازی اورانیوم غنی شده باشیم؟!
6- هدف پنهان آمریکا از مذاکرات آن گونه که 2 سال پیش نیویورک تایمز نوشت «شکستن اسطوره ایستادگی ایران است». این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که به بیان جرج فریدمن (مدیرموسسه استراتفور) در مصاحبه با روزنامه آکشام «نفوذ ایران از دامنه رشته کوه های هیمالیا در افغانستان تا سواحل دریای مدیترانه امتداد یافته است. کاملا محرز است که سیاست هسته ای آیت الله خامنه ای براساس دو اصل پایه ریزی شده، اول اینکه تا زمانی که عقب نشینی کنید، قدرت ها به شدیدترین نحو به تهدیدهای خود ادامه می دهند و دوم اینکه تا زمانی که تهدید وجود دارد، مصالحه ای انجام نخواهد شد». آمریکای مستأصل در برابر انقلاب اسلامی و ملت های بیدار شده منطقه، اولویت استراتژیک خود را اعاده حیثیت ابرقدرتی به واسطه القای ضعف ایران قرار داده است. اوباما در عین حال مایل است این راهبرد را با تاکتیک فریب و تعامل و توافق به قطعیت برساند و آنگاه معرکه گیری را آغاز کند همچنان که او و تیمش درباره یک چرک نویس- تعبیر دکتر ظریف از بیانیه لوزان- هیجان زده شدند و مافی الضمیر خود را بیرون ریختند. در مقابل اما جبهه امت-امامت قرار دارد که در آن امام و امت اعتماد کامل به یکدیگر دارند.
حتما به خاطر دارید سخنان فرید زکریا- از چهره های مطبوعاتی نزدیک به اوباما- در تیرماه سال 89 و در روزنامه واشنگتن پست را که تصریح کرد «برخلاف تبلیغات ما آیت الله خامنه ای همچنان محبوب ترین سیاستمدار ایران است، این را مازیار بهاری خبرنگار نیوزویک به من گفت که مدتی هم در ایران زندانی بود. من از حامیان سرسخت اپوزیسیون در ایران هستم اما جمهوری اسلامی مشروعیت دارد». 8 ماه بعد مهاجرانی که خود را رئیس اتاق فکر جنبش سبز در خارج معرفی می کرد ضمن سخنانی در کتابخانه کنزینگتون تصریح کرد «یک نقطه خاکستری و نه حتی تاریک در زندگی آیت الله خامنه ای وجود ندارد». ایمان به وعده های الهی و شرافت و عزت و پاکی ملت ایران، همه سرمایه مردی الهی است که در تلاطم سهمگین امواج چالش ها خم به ابرو نمی آورد و با وجود دغدغه های بزرگ، با وقار و متانت و امید تمام، منش دریا را پیشه می کند. او دست پرورده امام بزرگوار است و به تعبیر دی ولت «راز قدرت خامنه ای پاسداری از میراث خمینی است. ما در غرب آن قدر دین را ضعیف کرده و به حاشیه رانده ایم که قدرت و توانایی آن را دست کم می گیریم و متوجه نمی شویم که می توان برای خدا مبارزه کرد. خمینی در سال 1980 حمله عراق را این گونه تفسیر کرد. محبوبیت خمینی پس از 20 سال از درگذشت او همچنان به قوت خود باقی است. آنچه خامنه ای واقعا به آن معتقد است خواسته ها و سفارش های خمینی است و همین راز قدرت خامنه ای است».
اما و اگرهای کاهش نرخ سود بانکی
سیدسروش صاحب فصول:کاهش نرخ سود تسهیلات بانکی یکی از موضوعاتی بود که طی چند هفته اخیر در کانون توجه محافل اقتصادی قرار داشت. با تاکیدات وزیر اقتصاد و رئیس کل بانک مرکزی بر ضرورت کاهش این نرخ نیز چنین به نظر میرسد که باید در آینده نزدیک منتظر تصویب کاهش نرخ سود تسهیلات بانکی باشیم.این تصمیم اگرچه میتواند در شرایط کنونی و فضای مثبت حاکم بر اقتصاد ایران، گام رو به جلوی دیگری توسط دولت برای افزایش محبوبیت و نشانه حرکت سریعتر به سمت شرایط بهتر اقتصادی تعبیر شود اما از جنبههای مختلفی به شدت حساس و کلیدی است و برهمین مبنا هم انتظار میرود شورای پول و اعتبار به عنوان نهاد متولی تعیین سیاستهای پولی و بانکی با بررسی تمامی جوانب و پیامدهای محتمل، در مورد کاهش نرخ سود تسهیلات تصمیمگیری کند.
مدافعان کاهش نرخ سود تسهیلات بانکی با استناد به کاهش چشمگیر نرخ تورم و از آنجا که نرخ تورم یکی از اثرگذارترین عوامل موثر در نرخ سود به حساب میآید، کاهش نرخ سود تسهیلات را در شرایط فعلی ضروری میدانند.
واقعیت این است که این استدلال تا حد زیادی صحیح است اما توجه به چند نکته در این زمینه ضروری است:
الف – هدف اصلی از کاهش نرخ سود تسهیلات بانکی قاعدتاً کاستن از سهم هزینه های تامین مالی است یعنی همان هزینه ای که تسهیلات گیرندگان باید به عنوان سود وام های دریافتی متحمل شوند. به عبارت دیگر با کاهش نرخ سود تسهیلات بانکی، تولید کنندگان به عنوان اصلی ترین مشتریان تسهیلات، هزینه کمتری در قالب سود وام پرداخت خواهند کرد. به همین خاطر این افراد بیشترین حمایت را از کاهش نرخ سود تسهیلات دارند، اما سئوال اساسی این است که این تسهیلات ارزان تر شده یا همان وام های با نرخ سود کمتر از کدام منابع باید پرداخت شود؟ هم اکنون و طی چند سال اخیر یکی از مشکلات اصلی بخش واقعی اقتصاد ایران، عدم تامین مالی از طریق شبکه بانکی بوده است. در مقابل، بانک ها هم با انتشار آمار مختلف نشان می دهند که تقریباً تمام آنچه ممکن بوده را وام داده اند. به عبارت دیگر، مشکل اصلی کمبود یا نبود منابع است نه نرخ. به این ترتیب حتی اگر نرخ سود تسهیلات به جای کاهش اصلاً صفر شود! نه تنها معضل نبود منابع برای پرداخت تسهیلات حل نمی شود بلکه با طولانی تر شدن صف متقاضیان، عملاً مشکل اضافه هم خواهد شد.
ب – تردیدی نیست که نمی توان نرخ سود تسهیلات را کاهش داد ولی از نرخ سود سپرده ها کم نکرد؛ کاهشی که اگر به خروج قابل ملاحظه سپرده ها از شبکه بانکی منجر نشود ماندگاری این سپرده ها و به تبع آن، امکان تسهیلات دهی به اعتبار آنها را کاهش می دهد. از سوی دیگر در شرایطی که بازار سرمایه به هیچ وجه مورد اطمینان سپرده گذاران بانکی برای انتقال نقدینگی نیست، احتمال مهاجرت این پول ها به بازارهای دیگر وجود دارد. از میان بازارهای موازی هم که بازار ارز و طلا هیچ افق روشنی برای سرمایه گذاری ندارد. بنابر این حوزه مسکن به عنوان مستعدترین و محتمل ترین بخش برای صاحبان نقدینگی خودنمایی می کند. نگرانی از آنجا شدت می گیرد که نگاهی به آمار صدور پروانه های ساخت داشته باشیم. به گزارش مرکز آمار تعداد پروانه های ساخت صادر شده در نیمه نخست سال 93 حدود 57 درصد نسبت به سال 92 کاهش داشته است. به عبارت دیگر عرضه مسکن در نیمه نخست سال جاری در همین حد کاهش خواهد یافت بنابر این از یک سو شاهد افزایش تقاضا و از سوی دیگر کاهش عرصه در حوزه مسکن خواهیم بود!
در چنین شرایطی به نظر می رسد شورای پول و اعتبار نباید صرفاً با استناد به کاهش نرخ تورم، کاهش معناداری در نرخ سود تسهیلات بانکی دست بزند و دامنه متغیر نهایتاً بین یک تا دو درصد خواهد بود.
این اقدام اگرچه می تواند سرآغازی برای کاهش دامنه دار نرخ سود باشد ولی در کوتاه مدت نمی توان چندان به اثربخشی آن امیدوار بود خصوصاً اینکه بخش نظارتی بانک مرکزی به علل گوناگون در اعمال نظارت های کافی و دقیق بر شبکه بانکی برای جلوگیری از محاسبات خاص مبلغ بازپرداختی تسهیلات، چندان موفق نیست و متاسفانه امکان تخلف در این زمینه وجود دارد.
تعلل در انتشار فکت شیت ایرانی!
سیدعلی هدایتی: در جریان جلسه غیرعلنی هفته گذشته مجلس شورای اسلامی که قرار بود در آن علی اکبر صالحی و محمدجواد ظریف درباره مفاد توافق لوزان به نمایندگان توضیح دهند؛ علی اکبر صالحی از توصیه رهبر انقلاب به جواد ظریف برای انتشار یک فکت شیت ایرانی جهت جلوگیری از سوء استفاده طرف مقابل مذاکرات خبر داد. او گفت در حال تهیه این فکت شیت هستیم. فردای آن روز صالحی در اظهارنظری دیگر تصریح کرد که فکت شیت ایرانی آماده شده و در اختیار ظریف قرار گرفته است. صالحی یک روز بعد نیز در گفت وگو با واحد مرکزی خبر اعلام کرد که فکت شیت ایران تهیه شده و در اختیار جواد ظریف قرار گرفته است.
این موضوع کمی دلگرم کننده بود. انتشار فکت شیت ایرانی در مقابل فکت شیت آمریکایی می توانست اثرات زیادی در پشت میز مذاکرات و نیز برآوردهای عمومی از داده ها و ستانده های مذاکرات هسته ای داشته باشد. با این حال اما در کمال حیرت و تنها به فاصله 2 روز، گویا نظر دولتی ها تغییر کرد و آنها به گونه ای سخن گفتند که گویی قرار نیست فکت شیت ایرانی منتشر شود! عباس عراقچی در این باره گفت که فعلا بنای انتشار فکت شیت را ندارند! از آن سو علی اکبر صالحی هم همین را گفت. او که خود اولین نفری بود که از دستور رهبر انقلاب به جواد ظریف برای انتشار فکت شیت ایرانی خبر داده بود اما در برنامه گفت وگوی ویژه خبری که پنجشنبه شب از شبکه دوم سیما پخش شد؛ درباره این ماجرا اظهارنظر متفاوتی کرد. صالحی درباره انتشار فکت شیت ایرانی گفت: «همین صحبت هایی که من کردم و آقای ظریف و عراقچی نیز بیان داشتند همان فکت شیت است.»
جدیدترین اظهارنظرهای عراقچی و صالحی درباره فکت شیت نشان می دهد جواد ظریف فعلا بنای انتشار فکت شیت ایرانی را ندارد.
تیم ایرانی می تواند چنین متنی را منتشر کند. همانگونه که اعضای تیم مذاکره کننده گفته اند؛ طرفین هرکدام می توانند برآورد و نوع نگاه خود نسبت به بیانیه لوزان را منتشر کنند. آمریکایی ها البته 2 روز قبل از قرائت بیانیه، متن مکتوب دلخواه خود را تهیه و تنها چند ساعت پس از قرائت بیانیه لوزان، آن را منتشر کردند. در ایران اما برخلاف انتظار عمومی، چنین اتفاقی نیفتاده است. یعنی مقامات مسؤول نمی خواهند یک متن مکتوب از برآورد ایران نسبت به بیانیه لوزان را منتشر کنند. آنها معتقدند همین اظهارنظرهای شفاهی می تواند رئوس یک متن مکتوب را تشکیل دهد اما حاضر نمی شوند همین اظهارنظرهای شفاهی خود را رسما مکتوب کنند! چرا؟
چرا جواد ظریف کاری را که آمریکایی ها هم پس از توافق ژنو و هم پس از بیانیه لوزان انجام داده اند؛ انجام نمی دهد؟ آیا او نمی خواهد یک قرائت و روایت مطلوب افکار عمومی نسبت به بیانیه لوزان مطرح شود؟ در حالی که آمریکایی ها با انتشار فکت شیت های خود، مارش پیروزی می زنند و خود را فاتح نبرد دیپلماتیک با ایران می دانند؛ چرا تیم جواد ظریف نیز اقدامی مشابه انجام نمی دهد و دستاوردهای ایران از مذاکرات هسته ای و بیانیه لوزان را رسما اعلام نمی کند؟ وقتی منتقدان داخلی اعتراض می کنند که چرا آمریکایی ها تفاسیر متفاوتی نسبت به تفاسیر شما از توافقات منتشر می کنند؛ ظریف و دوستان پاسخ می دهند که این تفسیرها برای ساکت کردن اعتراض های داخلی است. اگر چنین است چرا آقایان این نسخه را در داخل کشور خودشان به اجرا نمی گذارند؟
به هر حال برخلاف انتظار عمومی، تیم مذاکره کننده هسته ای در انتشار فکت شیت تعلل می کند. از بزرگ ترین آسیب های این اقدام، مخدوش شدن اعتماد عمومی نسبت به تیم مذاکره کننده است. اکنون امتناع از انجام یک مقابله به مثل علیه آمریکایی ها و عدم انتشار فکت شیت ایرانی می تواند دست طرف مقابل را در روایت آزادانه مذاکرات باز بگذارد.در این میان نکته دیگری نیز وجود دارد که البته در فرمایشات اخیر رهبر انقلاب در دیدار مداحان مطرح شد.
رهبر انقلاب در این دیدار تصریح کردند که اطلاعات و واقعیات موجود درباره مذاکرات هسته ای با افکار عمومی به اشتراک گذاشته شود. ایشان تصریح کردند که نکته و موضوع مخفی در مذاکرات وجود ندارد و مردم باید در جریان قرار گیرند. البته یکی دیگر از توصیه های ایشان به تیم مذاکره کننده برگزاری جلسات متعدد با جامعه وسیع منتقدان بوده و هست. به رغم احساس ضرورت این اقدامات در عالی ترین سطح تصمیم گیری نظام اما متاسفانه دولتی ها تاکنون انگیزه ای برای این قبیل اقدامات از خود نشان نداده اند و فعلا از انتشار فکت شیت ایرانی بیانیه سوییس طفره می روند.همدلی و همزبانی و نقش رسانه ها
دکتر جعفر عبدالملکی: نامگذاری سال 94 به عنوان سال «دولت و ملت؛ همدلی و همزبانی» واجد پیام بسیار مهمی برای آحاد ملت و دولتمردان است که وظایف و حقوق بین دولت و ملت را مسئولیتی دوطرفه و تعاملی ترسیم می کند.
با گذری بر جایگاه دولت در اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)، مهم ترین صفات یک دولت اسلامی عبارتند از: خدمتگزار نه فرمانروا، قانونمدار، امانتدار و رابطه دولت و ملت در اندیشه ایشان؛ رابطه مستقیم دولت و مردم، رابطه تفاهمی، نظارت متقابل و اخوت و برادری است.
در اندیشه امام خمینی (ره) عمده ترین وظایف دولت در برابر مردم، احترام به آرای ملت، تامین استقلال و آزادی، احقاق حقوق و برقراری عدالت اجتماعی است و از طرفی حقوق دولت بر مردم عبارتند از: حمایت و پشتیبانی، نظارت و مشورت و حضور و مشارکت عمومی در برنامه های سیاسی.
در سال های اخیر جمهوری اسلامی در شرایط حساس و پیچیده تری در عرصه های بین المللی قرار گرفته و به عنوان منادی گسترش اسلام و تبدیل شدن به قدرت موثر منطقه ای، به انحای مختلف مورد هجمه و شیطنت بین المللی قرار گرفته و دشمنان نقطه هدف خود را تقابل دولت و ملت و تضعیف بنیه درونی نظام دانسته اند و تمام قوای رسانه ای خود را در این عرصه بسیج کرده اند زیرا می دانند مهم ترین عناصر قدرت آفرین جمهوری اسلامی، ساختار حکومت مردم سالار، مشارکت سیاسی مردم در انتخاب های مختلف، ثبات سیاسی نظام، انسجام ملی و همبستگی اجتماعی، رهبری کارآمد و اثربخش، قدرت بازدارندگی نظامی، اعتماد به نفس ملی، هویت دینی، ظرفیت تمدنی، روحیه شهادت طلبی و... است.
رهبر معظم انقلاب در مناسبت های مختلف بر ضرورت استحکام ساخت درونی نظام به عنوان یک ضرورت تاریخی و رسالت همگانی تاکید داشته اند.
ایشان اعتماد مردم به نظام را رمز موفقیت در امور می دانند و هدف دشمن را امنیت زدایی، جنگ تمام عیار اقتصادی علیه کشور و انزوای بین المللی جمهوری اسلامی می دانند لذا با تدبیر و هوشمندی رمز قدرت درونی و اقتدار بین المللی کشور را در سایه همدلی و همزبانی دولت و ملت می دانند.
هرچند در اصول متعدد قانون اساسی وظایف دولت و ملت نسبت به یکدیگر بصراحت بیان شده است، اما ملاحظات رهبری برای تحقق این مهم عبارتند از:
1ـ اهمیت و اولویت همدلی و همزبانی در نظام اسلامی
2ـ رسیدن به اقتدار ملی در سایه تعامل سازنده ملت و دولت
3ـ توجه اساسی به سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی و رویکرد مدیریت جهادی به عنوان ابزار تحقق همدلی و همزبانی دولت و ملت
4ـ نیاز به درک ضرورت ایجاد عزم ملی برای تحقق همدلی و همزبانی دولت و ملت
5 ـ توجه به کارکرد تلاش مجاهدانه مسئولان و نهادهای حاکمیتی برای تحقق همدلی و همزبانی دولت و ملت
6 ـ توجه به مفهوم زنجیره دستیابی به تمدن نوین اسلامی و نقش دولت سازی و ملت سازی اسلامی در تحقق آن
7ـ نقد منصفانه و دلسوزانه عملکرد دولت و رعایت آداب انتقاد در مواجهه دولت و نخبگان با یکدیگر
8 ـ ضرورت فرهنگ سازی و گفتمان سازی برای حل مسائل و مشکلات گوناگون اقتصادی و اجتماعی
9ـ حفظ وحدت کلمه بین مردم و مسئولان
با گذری بر دیدگاه های مختلف در خصوص کار ویژه های دولت از منظر جامعه شناسی سیاسی و بررسی وظایف رسانه ها در قبال این کار ویژه نتایج خاصی حاصل می شود.
بنابر دیدگاه صاحب نظران قدرت سیاسی، عمده ترین کار ویژه ها و وظایف دولت عبارتند از: وظایف استخراجی، تنظیمی، توزیعی و پاسخگویی و متناظر با هرکدام از این وظایف، رسانه ها به نمایندگی از افکار عمومی رسالتی دارند که به طورکلی به صورت حمایتی، نظارتی و مطالبه گری آشکار می شوند.
لذا نقش رسانه ها به عنوان میانجی و تسهیل گر تحقق شعار سال بسیار مهم و اثرگذار است. فعالیت دولت در اکثر موارد بایستی مورد حمایت و پشتیبانی رسانه ای قرار گیرد. در برخی موارد، رسانه ها نقش نظارتی و تعدیلی خواهند داشت و در مواقعی نقش مطالبه گری ایفا خواهند کرد چرا که دولت و ملت دارای حقوق و وظایف متقابل هستند و هرگونه اهمال یا یکجانبه گری ممکن است عواقب دیگری داشته باشد.
ابعاد بازی باخت - باخت سعودی در یمن
سید محمد اسلامی: اکنون 2 هفته از تجاوز سعودی به یمن می گذرد. آل سعود در پی انتقادهای فراوان از پیامدهای انسانی این عملیات نظامی علیه مردم غیرنظامی یمن، مجبور شده است که مخالفت خود با ورود کمک های بشردوستانه به صنعا، پایتخت یمن را متوقف کند. با این حال هنوز افق روشنی برای پایان این حملات به چشم نمی آید. برای بررسی پیامدهای این عملیات و همچنین به دست آوردن دورنمایی از سناریوهای پیش روی یمن پس از تجاوز سعودی، شاید بد نباشد که از طریق مقایسه این بحران با بحران در سوریه به برخی پرسش ها پاسخ بدهیم. به ویژه این که به نظر می رسد سعودی ها در یمن الگویی را به نمایش گذاشته اند که از 3 سال پیش در بحران سوریه از آن سخن می گویند، یورش همه جانبه به کشوری که درگیر جنگ های داخلی است و ایجاد یک نظام سیاسی برآمده از اراده خارجی در آن کشور. در مورد بحران سوریه، آمریکا به عنوان جدی ترین متحد سعودی در جهان غرب با این الگو همراهی نکرد. نه به این دلیل که مخالف تغییر نظام سیاسی بعثی است و یا این که نگران جان مردم سوریه است. بلکه محاسبات پیش از آغاز چنین عملیاتی، موید هزینه های سرسام آور و شکست قطعی بودند. اما اکنون این عملیات به جای سوریه، در یمن رخ داده است.
شباهت ها و اختلاف های سوریه و یمن
بحران های سوریه و یمن از ابعاد مختلفی با یکدیگر شباهت ها و تفاوت های جالب توجه دارند. یمن از گذشته تا به امروز خاستگاه القاعده بوده است. سوریه اکنون به خانه دوم القاعده تبدیل شده است. بشار اسد، رئیس جمهور سوریه پس از ابتلای این کشور به درگیری های خونین نظامی با نیروهای تکفیری، همچنان در کشور ماند و به تقویت ارتش پرداخت. عبد ربه منصور هادی، پس از درگیری های نظامی ابتدا از قدرت کناره گیری کرد و سپس به عربستان فرار کرد. ارتش سوریه اکنون با مخالفان مسلح و همچنین تروریست های تکفیری در جنگ است. ارتش یمن عملا از بین رفته است و نیروهای انصارا... به نیابت از این ارتش در حال جنگ با القاعده و سعودی هستند. دولت سوریه در حال حاضر دارای اجزای متعارف یک دولت مدرن یعنی هیئت دولت، وزارت خانه های موضوعی، نهادهای امنیتی و... است. یمن در حال حاضر هیچ یک از الزامات متعارف یک دولت مدرن را ندارد و جنگنده های سعودی در حال تخریب زیرساخت های حداقلی و ساختمان های دولتی پایتخت این کشور هستند.
جایگاه سعودی در یمن و جایگاه یمن نزد سعودی
اکنون باید به موضوع از بعد دیگری نیز بپردازیم. یمن از دیرباز مورد توجه سعودی بوده است. معروف است که "عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن فیصل” موسس پادشاهی آل سعود قبل از مرگ خود وصیت کرد که جانشینانش هیچ گاه اجازه ندهند که در یمن یک حکومت مقتدر پا بگیرد. جمعیت یمنی ها همیشه بیشتر از صحرانشین های حجاز بوده است. مردمانی جنگاور دارد. این کشور موقعیت ژئوپلتیک و امکان دسترسی به آب های آزاد بین المللی را دارد و در صورت قدرت گرفتن، می تواند به یک تهدید امنیتی علیه سعودی تبدیل شود. در این میان، سعودی همیشه با پول در یمن تجارت سیاسی می کرده است.
شرایط سیاسی عملیات نظامی سعودی در یمن
حملات هوایی سعودی به یمن منطقا نمی تواند برای زمانی طولانی ادامه یابد. فشار افکار عمومی تا به امروز آن ها را مجبور کرده است که علیرغم میل باطنی شان با ارسال کمک های بشر دوستانه شامل 16 تن کمک های پزشکی و دارویی به صنعا موافقت کنند. از سوی دیگر حمله هوایی به جز تخریب سرمایه های عمومی کشور فقیر یمن و از بین بردن بیشتر زیرساخت های این کشور دستاورد دیگری ندارد و نمی تواند به کنترل و تسلط بر صنعا یا هر شهر و منطقه دیگری منجر شود. در همین حال در حال حاضر تقریبا هیچ قبیله یا گروه نظامی و یا حزب سیسی قدرتمندی نیست که اراده سعودی ها در یمن را نمایندگی کند. به عبارت دیگر اگر این امکان وجود داشت که سعودی با بمباران صنعا زمینه را برای پیروزی های میدانی یک گروه نظامی حامی سعودی در یمن فراهم کند، باید منتظر پا گرفتن یک حکومت نظامی جدید در خاورمیانه و شمال آفریقا می بودیم. اما ارتش یمن یا از هم گسسته است و یا اکنون با حوثی ها همکاری می کند. عبد ربه منصور هادی هم اگر توان و شجاعت تسلط بر یک ده یا قریه را داشت، اکنون در ریاض به سر نمی برد. بنابراین نتایج نهایی این عملیات به نظر نمی رسد که به یک تسلط نظامی بر سرزمین یمن منجر شود. به ویژه این که ارتش سعودی یا هر ارتش متحد دیگری هم نمی تواند با ورود زمینی به یمن، این سرزمین را به باتلاق خود تبدیل کند و خود را اسیر سال ها جنگ چریکی گروه های مسلح قومی و قبیله ای یمن کند.
سناریوهای پیش رو
بنابراین به نظر می رسد که عملیات کنونی علیه یمن به یکی از این 3 گزینه منجر شود. گزینه اول سرزمین سوخته است. سعودی ممکن است یمن را به کلی نابود و به گروه القاعده در شبه جزیره عربی هدیه کند. شرایطی مشابه آن چه اکنون در شهرهای تحت سلطه جبهه النصره و داعش در سوریه شاهد هستیم. گزینه دوم ایجاد احساسات به شدت دشمن ستیزانه و همراهی قبایل و گروه های یمنی با انصارا... است که اکنون پرچم حمایت از تمامیت ارضی علیه تجاوز خارجی را به دوش گرفته است. این گزینه نیز به گواه گزارش های متعدد و تحلیل های غربی از جمله آن چه اندیشکده کارنگی با عنوان Into the Maelstrom: The Saudi-Led Misadventure in Yemen منتشر کرده، کاملا محتمل است. گزینه سوم چانه زنی خونین برای یک معامله سیاسی در یمن است. سعودی می داند که در روزهای آینده با قوت گرفتن مسیرهای دیپلماتیک برای یمن مجبور به توقف می شود. در چنین شرایطی عملیات خونین کنونی به دستاویزی برای چانه زنی سیاسی تبدیل می شود و سعودی به دنبال سهم خواهی در دولتی خواهد بود که با مشارکت گروه های یمنی و کمک کشورهای همسایه و سازمان ملل در این کشور ایجاد شود.
پشتوانه ای برای بیانیه لوزان
عباس حاجی نجاری: در طول کمتر از یک هفته از انتشار بیانیه لوزان که برخی از نظریه پردازان از آن به عنوان نقشه راه آینده مذاکرات هسته ای ایران با 1+5 نام می برند، امریکایی ها به عنوان طرف اصلی مذاکرات بار دیگر ماهیت استکباری و غیرقابل اعتماد بودن خود را ثابت کردند و روند مذاکرات را با چالش جدیدی مواجه ساختند. فارغ از ابعاد فنی مذاکرات هسته ای که حصول توافق در آنها نیازمند چانه زنی های فشرده کارشناسان هسته ای است، اما به لحاظ سیاسی امریکایی ها مبتنی بر بیانیه خود را پیروز عرصه مذاکرات قلمداد و همچون گذشته تحقیر ملت مقاوم ایران را به محور اصلی تبلیغات رسانه ای خود تبدیل کردند.
ادعای اینکه با این توافق 98 درصد فعالیت های هسته ای ایران تعطیل خواهد شد، در کنار تلاش برای تشدید شکاف و اختلاف میان طرف های ایرانی و دامن زدن به دوقطبی میان مسئولان نظام ایران و مهم تر از آن تلاش برای تأثیرگذاری بر فرآیندهای داخلی ایران در بستر توافقات هسته ای نکته ای است که از دید کندذهن ترین تحلیلگران سیاسی نیز مغفول نمانده است.
اوباما، رئیس جمهور امریکا در مصاحبه خود با توماس فریدمن، خبرنگار سابق نیویورک تایمز که در اغلب رسانه های جهان بازتاب گسترده ای یافت بعد از انتشار بیانیه لوزان می گوید: ما شاهد یک رگه عملگرایی در رژیم ایران بوده ایم، به نظرم آنها نگران بقای خود هستند، به نظرم آنها تا حدودی به افکار عمومی خود واکنش نشان می دهند و انتخاب حسن روحانی نشانه آن است. رئیس جمهور امریکا با این برآورد از صحنه سیاسی ایران به بیانیه لوزان و توافقات احتمالی بعد از آن تنها به عنوان ابزار تغییر در ایران چشم دوخته است. عرصه ای که تلاش های گذشته امریکا در فرآیندهای مختلف تحولات سیاسی دو کشور طی سی و چند سال گذشته ثمره ای برای دولت استکباری امریکا نداشته و طی این مدت به دلیل افشای ماهیت پنهان اهداف آنها در نزد مردم ایران، به زمینه دیگری برای تقویت وحدت و انسجام ملی کشور در برابر قدرت های استکباری تبدیل شده است. از این منظر نوع واکنش های طرف غربی نسبت به بیانیه غیر الزام آور لوزان را می توان تجربه ارزشمندی برای دستگاه دیپلماسی کشور در ادامه راه مذاکرات هسته ای و دیگر تعاملات منطقه ای دانست که اشاره به چند نکته در آن ضروری است.
1- نقطه ثقل تحولات بعد از انتشار بیانیه لوزان کارکرد عملیات روانی آن برای طرف غربی بود، استناد به ذوق زدگی برخی فعالان ایرانی، تلاش برای بزرگ نمایی برخی «شادی » های زودگذر، بزرگ نمایی معدود پیام های تبریک و... همگی در پی القای این بود که ایران بیش از طرف غربی به این توافق نیاز دارد و محصول طبیعی این نگاه این خواهد بود که ایران به دلیل نیاز داخلی ناچار است که یک «توافق بد» را بر «عدم توافق» ترجیح دهد. این روند اگر چه با فروکش کردن «شادی نمایی های کاذب» به سرعت خنثی شد، اما نشان دهنده ضرورت اصلاح و بازنگری جدی نگاه فعالان عرصه سیاسی و دیپلماتیک نسبت به موضوع هسته ای و فراتر دیدن آن از یک موضوع کارکردی برای رقابت های سیاسی است. تنها نگاه ملی به این موضوع ما را از شتابزدگی در رسیدن به یک توافق بد باز می دارد.
2- مباحث مطرح شده در طی هفته گذشته بیانگر این است که مبتنی بر بیانیه لوزان و در صورت حصول توافق نهایی در تیرماه تنها بخش محدودی از تحریم های مصوب علیه ایران از بین خواهد رفت و بخش عمده آن باقی خواهد ماند. در بیانیه لوزان که توسط جناب آقای دکتر ظریف قرائت شد، آمده است: اتحادیه اروپایی اعمال تحریم های اقتصادی و مالی مرتبط با هسته ای خود را خاتمه خواهد داد و ایالات متحده نیز اجرای تحریم های مالی و اقتصادی ثانویه مرتبط با هسته ای را همزمان با اجرای تعهدات عمده هسته ای ایران به نحوی که توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی راستی آزمایی شود، متوقف خواهد کرد». گفتنی است که از مجموع 28 مورد تحریم های مصوب علیه ایران تنها پنج مورد آن تحریم های هسته ای هستند و بیشتر آنها مربوط به موضوعاتی نظیر تروریسم، حقوق بشر و موشک های بالستیک ایران هستند که همانگونه که امریکایی ها بر آن تأکید کرده اند، این تحریم ها به رغم به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته ای لغو نخواهند شد.
3- نکات مطرح شده در مورد ظرفیت های موشکی و نظامی ایران طی هفته اخیر، نشان دهنده این است که تمرکز اصلی غربی ها نه بر بازرسی های مراکز هسته ای ایران (که در مورد آنها ابهامی باقی نمانده است) بلکه تمرکز روی مراکز حساس نظامی خواهد بود، تا از این طریق قادر شوند به رمز توانمندی های موشکی و دفاعی ایران که یکی از عوامل اصلی ناکامی های آنها در تحولات منطقه است، پی ببرند. روزنامه فرانسوی گاردین در این مورد می نویسد: «بازرسان آژانس برای این کار می بایست به قرارگاه های نظامی و سیاسی پاسداران دسترسی داشته باشند و با افرادی در این سازمان گفت وگو کنند.»
4- ابهامات دیگری در زمینه موضوعاتی نظیر لغو یا تعلیق تحریم ها، زمان بندی نحوه لغو آنها و طول زمان آنها و بسیاری موضوعات دیگر که تنها طی این چند روز مطرح شد، نشان دهنده ابعاد دیگری از ابهام ها و برداشت های یک سویه طرف غربی از بیانیه لوزان است.
اما به رغم کاستی ها و ضعف های بیانیه لوزان و سوءاستفاده های یکجانبه طرف غربی طی یک هفته اخیر از آن، مواضع حکیمانه مقام معظم رهبری در دیدار روز پنج شنبه گذشته را می توان خط پایانی بر برداشت یک سویه غرب از بند های ابهام آلود بیانیه لوزان و ادامه مذاکرات بر بستر جدید دانست. ایشان در این سخنان ضمن تأکید بر اهمیت موضوع هسته ای برای کشور و ضرورت تداوم فعالیت های علمی، پژوهشی و کاربردی آن، با تأکید مجدد بر غیرقابل اعتماد بودن طرف غربی و اینکه ایران یک توافق بد را بر عدم توافق ترجیح نخواهد داد، بر لغو کامل تحریم ها در روز توافق و حفظ حریم مراکز امنیتی و نظامی کشور در روند بازرسی ها و عدم پذیرش نظارت های غیر متعارف فراتر از پروتکل های جاری به گونه ای که ایران را به یک مورد استثنایی تبدیل کند و «عدم توقف تحقیق و توسعه در فناوری های هسته ای» تأکید می کنند. این محور ها که به نوعی با تأکید بر شفاف سازی موارد مبهم در بیانیه لوزان مطرح شده است رؤیای کاذب اوباما در نطق دوم آوریل را که گفته بود: «بر اساس این توافق ایران بیش از هر کشور دیگری تحت نظارت قرار خواهد گرفت» خواهد شکست و تعادلی در روند مذاکرات آینده ایجاد خواهد کرد و پشتوانه ای برای تیم مذاکره کننده که متکی به حمایت نظام، مسیر مذاکرات را در راستای اهداف امنیت ملی جمهوری اسلامی به پیش ببرند.
تفسیر ناب همدلی
محمد حسن آصفری: مقام معظم رهبری در بیانات بسیار مهمی که پنجشنبه گذشته ایراد فرمودند، ضمن اشاره به چارچوب های کلی مذاکرات هسته ای، از مسئولین خواستند تا مردم و به خصوص نخبگان را از جزئیات بیانیه لوزان مطلع نمایند. اشاره معظم له به شفاف سازی مفاد مذاکرات به عنوان مصداقی از همدلی مسئولان با مردم را در واقع می توان «اولین تفسیر» ایشان از شعار امسال ارزیابی کرد، زیرا نگرانی ها و مطالبات گسترده ای درباره تفاهم نامه لوزان در میان مردم و به ویژه نخبگان شکل گرفته است. اندکی پس از پایان مذاکرات، طرف آمریکایی با انتشار فکت شیت -که اختلافات بسیاری با آنچه که ایران و کشورهای اروپایی بیان نموده بودند، داشت- موجب ایجاد سوالاتی در افکار عمومی کشور گردید.
از آنجا که هر دو طرف پس از به فرجام رسیدن گفتگوها، اعلام «تفاهم» نمودند، انتظار می رفت که تفسیر یکسان و مشابهی ارائه گردد اما در کمال تعجب، فکت شیت آمریکایی متفاوت با اظهارات مذاکره کنندگان ارشد کشورمان بود. پس از مشاهده این اختلاف بود که درخواست ها برای انتشار فکت شیت ایرانی بالا گرفت، زیرا به لحاظ حقوقی، فکت شیت آمریکایی بار روانی بر دوش کشورمان قرار می داد و در حالی که مذاکرات در جریان بود، مقامات آمریکایی تفسیر خود را از این گفتگوها تهیه کرده و آن را به عنوان برآیند گفتگوها نشر دادند.
چنین اقدامی، مصداق تامّ «بدعهدی» آمریکا است که نشان داده هیچ راهی جز احتیاط کردن و بدبین بودن در برابر این دشمن قدیمی متصور نیست.مذاکرات هسته ای بعد از سال ها کش و قوس، رو به پایان است و انتشار واقعیت مذاکرات این فایده چشمگیر را دارد که اتحاد و هم افزایی گسترده ای در میان تمام اقشار جامعه اعم از دانشگاهیان و نخبگان حول محور مذاکرات شکل گیرد و در مرحله نهایی پشتوانه ای همه جانبه از سوی آحاد ملت، بدرقه راه مذاکره کنندگان ما گردد. آنچه مشخص است اینکه هر چه در انتشار فکت شیت ایرانی از سوی وزارت خارجه تسریع شود، این موج واحد با سرعت بیشتری به پیش می رود و بر عکس، هر چه در زمان اعلام آن تاخیر شود، ابهامات و سوالات، بیشتر و عمیق تر خواهند گردید و زوایای جدیدتری از جمله ملاحظات امنیتی به خود خواهند گرفت.
البته رئیس سازمان انرژی اتمی و وزیر خارجه تاکید کرده اند که فکت شیت آمریکایی در بردارنده مطالب درست و نادرست با هم است، بنابراین در ضرورت انتشار فکت شیت ایرانی جای تردیدی وجود ندارد. اگر تمام مردم شریف کشورمان متقاعد، مطمئن و دلگرم شوند که مسئولین هسته ای با تمام وجود – کما اینکه واقعا نیز اینگونه است – به دنبال احقاق حق ایران عزیز هستند، دیگر به هیچ عنوان، ابهامات پرسش کنندگان جزئیات تفاهم نامه منجر به تردید احتمالی در جریان دور نهایی گفتگوها نخواهد گردید، زیرا با انتشار جزئیات و متقاعد نمودن پرسش گران، اساساً ابهامی وجود ندارد که اما و اگرهایی پیش آید.از سوی دیگر، دولت محترم نیز باید نگرانی ها و دل مشغولی های گروه ها و افراد را در این رابطه درک کرده و این گروه ها و مجموعه ها را از جمله دلسوزان منافع کشور بداند و تلقی کند.
اگر فردی، ولو مخالف، انتقاد «واردی» طرح کرد باید آن را پذیرفت و نباید به بهانه اینکه «دلسوزانه» نیست، آن را رد نمود زیرا در این صورت فرصتی استثنایی برای اصلاح را از دست داده ایم و بارها شاهد بوده ایم که انتقاد منتقدان بسیار کارسازتر و راهگشاتر از نقد دوستان و نزدیکان بوده است. بنابراین از دولتمردان انتظار می رود انتقادات صحیح را با روی گشاده پذیرفته و هر چه زودتر به مطالبه گسترده مردم و رهبری برای انتشار جزئیات تفاهم نامه هسته ای پاسخ دهند. اقدام اخیر دکتر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی در مورد تشریح ابعاد فنی توافق نامه سوئیس که پس از درخواست نمایندگان مجلس و سوال کنندگان تفاهم نامه صورت گرفت را می توان مطلعی خوشایند برای این رویکرد مثبت مذاکره کنندگان برای انتشار هر چه زودتر فکت شیت ایرانی تلقی کرد و امیدواریم طی روزهای آتی، فکت شیت جامع و کاملی در اختیار عموم مردم شریف ایران که همواره محرم اسرار نظام بوده اند، قرار گیرد.
در پایان لازم است که بیانات راهگشای مقام معظم رهبری در این باره را به عنوان حسن ختام مرور کنیم.«مسئولین باید بیایند مردم را و بخصوص نخبگان را از جزئیّات و واقعیّات مطّلع کنند؛ ما چیز محرمانه نداریم، چیز مخفی نداریم. این مصداق همدلی با مردم است... همدلی لازم است؛ همدلی را باید به وجود آورد؛ همدلی را باید رشد داد. این توصیه ی من به همه است. الان فرصت خوبی است برای همدلی؛ یک عدّه ای مخالفند، یک عدّه ای اعتراض دارند؛ خیلی خب، مسئولین ما که مردمان صادقی هستند، مردمان علاقه مند به منافع ملّی اند، بسیار خب، یک جمعی از مخالفین را ــ از آن افرادی را که شاخصند ــ دعوت کنند، حرفهای آنها را بشنوند؛ ای بسا در حرفهای آنها یک نکته ای باشد که این نکته را اگر رعایت کنند، کارشان بهتر پیش برود؛ اگر چنانچه نکته ای هم نبود، آنها را قانع کنند؛ این میشود همدلی؛ این میشود یکسان سازی دلها و احساسها، و به تبع آن عمل ها.»
منتفی شدن پروتکل الحاقی
محمد صفری: پروتکل الحاقی، قراردادی است که اعضای آژانس بین المللی انرژی اتمی، بدون اجبار و الزام و در صورت موافقت آن را امضاء می کنند.
هر چند ایران آن را امضا کرده است، اما نیازمند تصویب در مجلس شورای اسلامی است تا وجهه قانونی پیدا کند و پس از آن آژانس بتواند پروتکل الحاقی را در ایران اجرا کند. در واقع ایران هنوز از نظر حقوق بین الملل ملزم به اجرای مفاد آن نیست.
پروتکل الحاقی اختیارات زیادی را به آژانس می دهد تا بتواند دسترسی های بسیاری به مرکز هسته ای و حتی غیرهسته ای هر کشوری که آن را تصویب کرده، داشته باشد.
ماده ۵ پروتکل الحاقی، تعهد کشورهای عضو را درباره اجازه دسترسی به مکان های مورد نظر بیان می کند.ضمن این که بازرسی های بدون اطلاع قبلی هم در مفاد این پروتکل آمده است، بسیاری از مفاد این پروتکل با اصل حاکمیت ملی کشورها در تضاد است.
در واقع این پروتکل الحاقی، بسیاری از دسترسی ها را برای بازرسان آژانس مهیا می کند. حتی آنها می توانند مراکزی را برای بازدید درخواست کنند که غیرهسته ای است. در واقع درخواست نامتعارف آژانس برای بازدید از مراکز نظامی است.
پس از انتشار بیانیه سوئیس که با برداشت ها و تفسیرهای گوناگون و خارج از بیانیه، از سوی آمریکا همراه شد، یکی از مواردی که بر آن تاکید شده است، مسائل دفاعی و موشکی ایران است.
گرچه مقامات نظامی و سیاسی کشورمان بارها گفته اند که موضوعات نظامی و دفاعی قابل گفت وگو نیست و از همه مهمتر فرمانده کل قوا بارها بر آن تأکید کرده اند و فرموده اند که گفت وگوها تنها درباره مسائل هسته ای است و نه چیز دیگر، اما آمریکایی ها همچنان اصرار دارند که موضوعات دفاعی و نظامی ایران باید در گفت وگوها و توافق نهایی مطرح شود.
جان کری حتی در تازه ترین ادعای خود گفته است که موضوع فعالیت های نظامی هسته ای ایران باید بخشی از توافق نهایی باشد.
بیانیه سوئیس چارچوب ها را مشخص کرده است و توافق اولیه که آذر سال ۹۲ به دست آمد، موضوع فعالیت های هسته ای مرتبط با مسائل نظامی گذشته ایران در آن گنجانده نشده است و این درخواست تازگی دارد. با توجه به این که ایران درگذشته هم هیچ فعالیت هسته ای نظامی نداشته است و این موضوع تنها یک ادعای بی اساس است که آمریکایی ها بدون سند و مدرک مطرح می کنند.
پس از بیانیه سوئیس و تنها چند ساعت پس از آن، برداشت های آمریکایی ها از این بیانیه آغاز شد و در آن مقامات آمریکایی تمایلات خود را خارج از چارچوب های گفت وگو و بیانیه سوئیس مطرح کردند که یکی از آنها پیشرفت های دفاعی، نظامی و موشکی جمهوری اسلامی ایران است.
در چند روز گذشته مقامات ارشد نظامی کشورمان پاسخ این درخواست زیاده خواهانه را دادند و گفتند که گفت وگو بر سر موضوعات دفاعی و نظامی در گفت وگوهای هسته ای جایی ندارد و چنین اجازه ای داده نخواهد شد.
فرمانده کل قوا هم روز پنج شنبه در سخنان بسیار مهمی درباره مسائل هسته ای تاکید کردند که «مطلقاً نباید اجازه داده شود که به بهانه نظارت، به حریم امنیتی و دفاعی کشور نفوذ کنند و مسئولین نظامی کشور نیز به هیچ وجه اجازه ندارند که به بهانه نظارت و بازرسی، بیگانگان را به این حریم راه دهند و یا توسعه دفاعی کشور را متوقف کنند.»
آمریکایی ها که سعی دارند پروتکل الحاقی را به ایران تحمیل کنند، یکی از اهدافشان بازدید از مراکز نظامی جمهوری اسلامی است و با پاسخی که رهبر معظم انقلاب به چنین نیرنگی دادند، در واقع پذیرش پروتکل الحاقی منتفی می شود و دیگر جایگاهی در مذاکرات نباید داشته باشد.
حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگر سخنانشان درباره شیوه نظارت بر برنامه هسته ای ایران نیز تأکید کردند; «هیچگونه شیوه نظارت غیرمتعارف که ایران را به یک کشور اختصاصی از لحاظ نظارت ها تبدیل کند، مورد قبول نیست و نظارت ها باید تنها در محدوده همان نظارت های متعارفی که در همه دنیا انجام می شود اعمال شود، نه بیشتر.»
از این پس اگر تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان در ادامه مذاکرات از سوی آمریکا و غرب با درخواست پیوستن ایران به پروتکل الحاقی روبرو شود، باید آن را از دستور کار خارج کند و تنها به همان بازرسی های متعارف در چارچوب آژانس بپردازد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی سخنان و نکات بسیار مهمی در دیدار روز پنج شنبه درباره مسائل هسته ای فرمودند که قطعاً مورد توجه اعضای تیم هسته ای ایران و البته طرف مقابل قرار گرفته و خواهد گرفت.
خط قرمز ها، چارچوب ها و راه برای تیم مذاکره کننده هسته ای روشن و آماده است، قرار است اگر توافقی هم انجام شود، در آن واحد و همزمان پس از امضای قرارداد، تحریم ها برچیده شود. این کمترین خواسته ایران در قبال توافق نهایی است و اگر چنین نشود، توافقی هم امضا نخواهد شد، نکته ای که رئیس جمهور هم به آن تأکید کرد و گفت،« ایران هیچ توافقی را امضا نمی کند مگر این که همه تحریم های اقتصادی در همان زمان، لغو شود.»
منتفی شدن پذیرش پروتکل الحاقی و لغو همه تحریم های اقتصادی، در قبال توافق نهایی، حق جمهوری اسلامی ایران است که باید به دست آید.
حسن غفوری فرد: مذاکرات شبانه روزی لوزان و بیانیه پایانی آن حاوی نکات قابل تأملی است. اهل فن میدانند مذاکره بر سر موضوع حساس و پیچیدهای مثل قضیه هستهای مقابل دیپلماتهای کارکشته
6 کشور صاحب قدرت دنیا چندان سهل و ساده نیست کما اینکه پیش از مذاکرات هستهای لوزان چنین اتفاقی نیفتاده بود که 5 قدرت به اضافه آلمان که بزرگترین قطب اقتصادی اروپا است یک طرف میز بنشینند و با نگاهی معطوف به حل و فصل مناقشه رایزنی کنند. فارغ از نتیجه خوبی که حاصل شد، نفس این رویداد نشان دهنده قدرت و موقعیت امروز جمهوری اسلامی ایران است.
رئیس جمهوری ایالات متحده بلافاصله بعد از قرائت بیانیه، از فتوای رهبر معظم انقلاب مبنی بر ممنوعیت تسلیحات هستهای و تدابیر ایشان در صحنه مذاکره یاد کرد که خود نشانهای از اقتدار نظام و جایگاه تازه ایران در نظام جهانی است.
هر چند هنوز سه ماه تا تدوین توافقنامه نهایی فرصت مانده است اما به جرأت میتوان گفت ایران به اکثر خواستههای خود نایل شد. هم غنیسازی ادامه پیدا میکند و هم دنیا فهمید ایران دنبال استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای است. این دستاورد، پیروزی بزرگی است که در دولت تدبیر و امید حاصل شد. آن هم در شرایطی که هنوز مدت زیادی از استقرار دولت یازدهم نمیگذرد و دولت در همین مدت هم مشکلات داخلی و خارجی زیادی را پشت سر گذاشته است. اما با همت و پشتکار تیم دیپلماسیاش این موضوع را پیگیری کرده و نتیجه مطلوب کسب کرده است.
هر چند نیازی به اقرار نبود اما در نهایت و پساز ماهها چانه زنی، قدرتهای بزرگ اذعان کردند ایران حق دستیابی به انرژی صلحآمیز هستهای را دارد؛هم تحقیقات ادامه پیدا میکند و هم سایتهای هستهای فعال خواهد بود که در مجموع نتیجه برد-برد را عاید طرفین مذاکره کرد.هر چند که به تعبیر رهبر معظم انقلاب باید مراقب خدعهها بود اما به نظر میرسد به نقطهای رسیده ایم که دیگر خدعههای آنان هم نمیتواند مؤثر باشد.
وقتی دیپلماتهای ما مقابل قریب 40-30 دیپلمات قدیمی و کارکشته که 6 قدرت را نمایندگی میکنند، قرار گرفته و برسر تأمین منافع ملی مبارزه میکنند، بر همه افرادی که به فردای ایران علاقه دارند واجب است از مأموریت تیم دیپلماسی حمایت کنند. در هیچ کشوری این گونه نیست که لشکری در حال جنگ باشد و عدهای در داخل بخواهند علیه سربازان دسیسه کرده و موقعیت آنها را تضعیف کنند. امروز وقت آن است که همه گروهها، نهادها، احزاب، دانشگاهیان و... از این دستاورد و تیم مذاکره کننده حمایت کنند تا دنیا بفهمد عقبه دیپلماتهای ما هشتاد میلیون نفر است. بالاتر از همه حمایتهای رهبر معظم انقلاب است که مراتب پشتیبانی خویش از رئیسجمهوری و تیم مذاکره کننده را بارها اعلام کردند.
یک یادداشت نابهنگام
احمد غلامی: نباید دست از سر احمدی نژاد برداشت و هشت سال ریاست جمهوری اش را پدیده ای نادر و بدون بازگشت دانست. اگرچه در سابقه تاریخی ایرانیان بازگشت (restoration) کم دیده می شود و ما بیشتر با جهش روبه رو هستیم. جهش از نقطه ای معلوم به نامعلوم یا معلوم، جهش الزاما روبه جلو و رو به ترقی نیست. گاه جهش ارتجاعی است. اگر بپذیریم که برخی جهش ها کورند و مقصدی نامعلوم دارند، تفاوت جهش و بازگشت با اندک تسامح روشن می شود. بازگشت مستلزم آگاهی است. جهش مردم به احمدی نژاد، جهیدن به نقطه ای نامعلوم بود. اگر قرار به بازگشت بود، مردم از هاشمی باید بازمی گشتند به دوره آرمان های انقلاب؛ کاری که بعدا می خواستند آن را انجام دهند و به هر دلیلی نشد. امروز، سیاست پیش از آنکه بتواند بازگشت یا انقلاب باشد، در حال جهیدن از موضعی به موضع دیگر است. برای همین باید جلو جهش سلول های احمدی نژاد را گرفت.
به عبارتی، احمدی نژاد جهشی بنیادین در بوروکراسی پس از انقلاب به شمار می آید. او نه حتی یک دوره نماینده مجلس بود، نه سابقه وزارت و معاون وزارت داشت. به ناگهان و یکباره از دل واگرایی اصلاح طلب ها متولد شد. هر قدر خطوط اصلاح طلبان واگرا تر شد، راه را برای احمدی نژاد باز و بازتر می کرد. جای تعجب نیست که سکوی پرش احمدی نژاد، شهرداری پایتخت بود. جلوگیری از جهش سلول های بنیادین با جراحی کاری نادرست و غیرعقلانی است. چون با جراحی احتمال اینکه این سلول ها به جاهای دیگری جهش کنند و آنجا را تسخیر و از کار بیندازند بسیار است. جامعه ای هم که دائم زیر تیغ جراحی برود کاری از آن ساخته نیست.
تنها راه باقی مانده این است که دوره احمدی نژاد را نه اینکه با نگاهی ابزاری- آن هم به قصد پوشاندن عیب های خودمان یا توجیه ناکارآمدی مان به تکرار برای مردم بازگو کنیم- بلکه این دوره را باید تئوریزه و کدگذاری و آن را به برندی از جهل خودمان تبدیل کنیم تا مگر بازگشت و جهیدن به آن سمت ناممکن شود. باید به مردم فهماند و گوشزد کرد که اشتباه کرده اند. هم آنها، هم روشنفکران سیاسی و فرهنگی. همه در جهیدن احمدی نژاد که در لابه لای سطوح جامعه مخفی مانده بود و در فرصتی مناسب جهش کرد و روی صندلی ریاست جمهوری قرار گرفت مقصرند. از یاد نبریم که کمیت رای اصلاح طلبان در انتخابات٨٤ تغییر چندانی نکرده بود، تنها عاملی که نتیجه را به سود احمدی نژاد تغییر داد، واگرایی های کیفی بود که اصلاح طلبان را به چند دسته تقسیم کرد. تمجید و تعریف های اغراق آمیز از مردم آنها را در اشتباهاتشان جسورتر می کند. باید به آنها گفت همه ما اشتباه کردیم و همه تاوانش را دادیم.
هروقت پذیرفتیم که اشتباه کرده ایم، راه آینده اندکی کم خطر خواهد شد. راه آینده راه پرخطر و دشواری است. با آنکه به شکل کلیشه ای چنین باورپذیر شده که دوره های ریاست جمهوری در ایران هشت ساله است، در دنیای سیاست هیچ تضمینی برای آنچه بود و خواهد ماند وجود ندارد. شاید این یادداشت زودهنگام به نظر برسد. اما ترس از جهیدن های نامعلوم به جاهای نامعلوم و گاه معلوم همه را بر آن می دارد تا دوره گذشته را نقدهای آگاهانه کنند و ریشه های ظهور پدیده ای به نام احمدی نژاد را دوباره تبیین کنند. راه جهیدن را نمی شود مسدود کرد.
نه در اینجا، نه در هیچ جامعه ای امکان چنین کاری وجود ندارد. فقط می توان با آگاهی بخشی به تاخیرش انداخت. آنچه که معلوم است، اصولگرایان می توانند به چند جهت جهش داشته باشند، حتی جهشی روبه جلو: جهش به سمت لاریجانی، جهش به سمت قالیباف و چه بسا به جانب نیرویی ناشناخته. درباره دو گزینه آخر، تضاد عجیبی وجود دارد، زیرا هردو اینها اشخاصی از دولت کوچک تر یا از دولت بزرگ ترند. آنچه کار اصلاح طلبان را دشوار کرده، آینده ای نامعلوم است. بعید است در چنین شرایطی بتوانند به دورتر از روحانی جهش کنند. حتی گزینه هایی که می شود همین امروز، همین حالا روی کاغذ آورد اندک اند. از معجزاتی که در آینده رخ خواهد داد حرف نمی زنیم. اگر قرار باشد نام هایی را امروز روی کاغذ بنویسیم که با شرایط همگنی داشته باشند، چه کسانی هستند؟ از امروز باید فکر کرد. سیاست یعنی طراحی رسیدن به قدرت و حفظ آن. مهم تر از همه چه کسی تضمین می دهد، شرایط آینده بهتر یا بدتر از حالا باشد.
داستان تحريمها هنوز به منوال قبل باقي است و جريان دارد بنابراين اتحاديه اروپا حق خود ميداند كه رويه قبلي خود درباره وضع تحريمها عليه ايران را پيش بگيرد اما تعابير و تفاسيري كه از خلف وعده اتحاديه اروپا يا فشارهاي آمريكايي به اين اتحاديه مبني بر اينكه تحريمهاي ايران را شدت بخشد شايد تفاسير و تعابيري باشد كه از روي عدم آگاهي بيان ميشود.
مدتي پيش كه تحريمهاي بانك تجارت و شركتهاي كشتيراني ايراني لغو شد، به خاطر رايزنيهاي وكلاي ايراني بود. يعني از طرف ايران تيمي اعزام شد كه در دادگاههاي اتحاديه اروپا حاضر شدند و بازبيني در پرونده اين شركتها را خواستند. دادگاههاي عالي اتحاديه اروپا نيز درخواست طرف ايراني را ترتيب اثر داد و از اتحاديه اروپا به عنوان يكي از طرفين پرونده خواستار مدارك شد. اتحاديه اروپا به بهانه اينكه شركتهاي کشتیرانی و بانك تجارت فعاليتهايي در راستاي قوت بخشيدن به فعاليتهاي هستهاي انجام ميدهند آنها را تحريم كرده بود. اما درپي درخواست دادگاه عالي اروپا مدارك بيشتري كه بتواند ادعاها را اثبات كند ارائه نشد.
اتحاديه اروپا مدعي بود كه نميخواهد مدارك محرمانه خود را در اختيار دادگاه قرار دهد. دادگاه نيز در حالي كه به مدارك دسترسي نداشت تحريمها را مطابق انتظار لغو كرد. اينبار اتحاديه اروپا در غياب طرف ايراني ادعاي خود را از طريق ديگري مطرح كرد و از دادگاه حكم تحريم گرفت. مسلما فرايند حضور وكلاي ايراني در دادگاههاي اتحاديه اروپا فرایندی هزینهبر است و ايران نميتواند هر از گاهي تيمي را براي اين كار به اروپا بفرستد. بنابراين به نظر ميرسد كه اين كار اتحاديه اروپا از نظر حقوقي خلف وعده و كارشكني نيست. چرا كه طرف اروپايي هنوز توافقنامهاي امضا نكرده كه داستان تحريمها را معلق كند و همچنين تيمي كه از طرف اتحاديه اروپا كارهاي رسيدگي به تحريمها را انجام ميدهند هنوز به رويه گذشته خود پايبند هستند.
نبايد از اين واقعيت رو گرداند كه اغراض سياسي در تصميمگيريهاي غربيها موثر است هر چند اين تاثير رويكردهاي سياسي در عملكرد غرب بسيار طبيعي است. تصميم اخير اتحاديه اروپا مبني بر تحريم مجدد شرکتهای كشتيراني و بانك تجارت نيز از همان اصول سياسي تبعيت میکند. هر چند بايد اقرار كرد كه اين تاثير را ظاهري كاملا حقوقي دادهاند كه چه بسا اگر طرف ايراني تلاشهاي ديگري انجام دهد، میتواند عليه اتحاديه از دادگاه راي بگيرد.
دهه ات گذشته مُربی!
«دهه ات گذشته مُربی!»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم احسان کیانی است که در آن می خوانید؛یک هفته از امضای تفاهم نامه هسته ای ایران و غرب در لوزان می گذرد. تفاهمی که موافقان و مخالفان قدرتمندی دارد. در آن سوی مرزهای ایران، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در کنار متحدان جمهوری خواه اش در ایالات متحده از هر اقدامی برای بی نتیجه ماندن توافق نهایی دریغ نخواهند کرد. به جز این ها، گروه های معاند و برانداز جمهوری اسلامی نیز با اندوهی وصف ناپذیر، دلواپس مذاکرات ایران و غرب هستند. نگرانی این دو گروه که جملگی دشمنان قسم خورده نظام هستند، قابل درک است. اما نکته جالب تر مخالفت گروهی از جریان های سیاسی داخلی نسبت به نتیجه مذاکرات و حصول توافق نهایی است.
جالب تر آن که این جناح نه بخشی از منتقدان و مخالفان حاکمیت که ازقضا بعضی از مدعیان ولایت مداری و وفاداری نسبت به رهبری و نظام هستند. از روزی که این تفاهم نامه امضا شد، تیتر و سرمقاله ای نبود که از سوی آنان در نقد رفتار تیم مذاکرات ایران نوشته نشود:«هسته ای می رود و تحریم ها می ماند!»؛ «توافق لوزان فراتر از خواسته آمریکا بود»؛ «بازرسی از مراکز نظامی ایران بخشی از توافق لوزان است»؛ «خوش بینی به توافق، دندان طمع دشمن را تیز می کند» و «تحریم های گسترده، اولین دستاورد لوزان». نگاهبان این دژ پولادین نیز به صراحت ابراز کرد:«اسب زین کرده دادیم و افسار پاره گرفتیم».
اما این جنگ روانی زمان زیادی به طول نینجامید. دفاع صریح و قاطع مسئولان عالی رتبه نظام از ریاست مجلس تا فرماندهی سپاه پاسداران، حباب ادعاهای این دوستان را ترکاند. از سوی دیگر برخی از نمایندگان مجلس و رسانه های اصولگرا مخالفت صریحی با ورود اردوغان، رییس جمهوری ترکیه به ایران ابراز داشتند. اما نه تنها وزارت خارجه وقعی به این مخالفت ها نگذاشت که رییس جمهوری و مهم تر از آن رهبری نظام نیز با وی دیدار و مسائل مهمی در این دیدارها مورد گفت وگو قرار گرفت. این مسأله در کنار نتیجه بخشی گفت وگوهای هسته ای با قدرت هایی که سال هاست دیواری از بی اعتمادی میان ما و آن ها قرار گرفته، نشان روشنی از رویه کلی نظام جمهوری اسلامی در گفت وگو با همه دولت های مؤثر منطقه ای و جهانی در زمینه چالش های مورد بحث است، حتی اگر آن دولت رقیب و یا دشمن ایران باشد. راهبردی که به وضوح در تقابل با رویکرد اصولگرایان در سال های گذشته است. گویی زمان آن فرا رسیده که از عصر جدیدی در نقش بین المللی ایران سخن بگوییم. عصری که مهم ترین قدرت های غربی به تأثیر و اهمیت منطقه ای و جهانی ایران اذعان کرده و تنها راه چاره را تعامل و نه تقابل با آن می دانند. در این سو نیز مسوولان و نهادهای تصمیم ساز نظام جمهوری اسلامی ایران با بی اعتنایی به رادیکالیسم کور و شعارهای پوچ تندروهایی که ثمره ای جز تحریم کشور و افزایش فساد اقتصادی نداشته، راهبردی تعاملی و گفت وگومحور را در پیش گرفته اند.
زمان آن فرا رسیده که صریح تر از گذشته، کارنامه حاکمیت هشت ساله اصولگرایی در همه زمینه ها از دیپلماسی تا اقتصاد و محیط زیست به محک نقد نهاده شود تا مردمانی که به زودی پای صندوق های رأی می روند بدانند از چه دورانی گذشته اند و چه سرنوشتی در پیش دارند. زمان آن فرا رسیده که در پاسخ نقدهای بی اساس دلواپسان؛ از آنان بپرسیم مگر شما چه دستاوردی داشته اید که به آن مفتخرید؟! خطاب ما به این دوستان همان دیالوگ ماندگار رضا کیانیان خطاب به پرویز پرستویی در «آژانس شیشه ای» است:«دهه ات گذشته مُربی! اگه اون اسلحه دستت نباشه کی به حرفت گوش میده؟ اینه که برات زور داره. یه دهه حرف زدی ساکت بودیم. کُرکُری خوندی ساکت بودیم. گرفتی ساکت بودیم. پس دادی ساکت بودیم. حالا اجازه بده ما حرف بزنیم. خانوما، آقایون! دوست دارین یکی از این کشورها دوباره به ما حمله کنه؟ دوست دارید جنگ بشه؟ ثبات! دهه ما دهه ثباته». شاید عصر جدیدی در راه باشد.
راز گستاخی های سعودی ها؟!
«راز گستاخی های سعودی ها؟!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمد علی وکیلی است که رد آن می خوانید؛عربستان دوره ملک سلمان متفاوت با گذشته، شمایل جدید پیدا کرده است. عربستان سعودی در تمام سالیان گذشته با تکیه بر درآمدهای هنگفت نفتی با رفتارهای محافظه کارانه سعی در عدم مواجهه مستقیم با قدرتهای بزرگ منطقه ای داشت. این کشور اهداف خود را در تکثیر گروههای سلفی و از طریق درگیریهای نیابتی به پیش می برد. القاعده، طالبان، النصره و داعش نمونه گروه هایی بودند که ماموریت اجرایی منویات منطقه ای سعودیها را عهده دار بودند. در سیاست های فرامنطقه ای نفت ابزار توازن و اهرم این کشور به حساب می آمد. اما با روی کـار آمدن ملک سلمان، برادر ناتنی ملک عبدالله پادشاه سابق، شاهد تحول در سیاست های منطقه ای آن کشور هستیم. سعودیها رسماً وارد عملیات نظامی علیه یمن شده اند. از محافظه کاری گذشته فاصله گرفته اند و موشک های آنان شب و روز این کشور مظلوم و فقیر را زیر شدیدترین بمبارانها قرار داده است.
وزیر دفاع آن کشور که پسر جوان سی ساله شاه کنونی است با یونیفورم نظامی در صحنه حاضر می شود و فرماندهی می کند. زبان دو پهلوی آنان در سیاست خارجی به زبان صریح و شفاف و رادیکال تغییر کرده است. نوک پیکان تمام حملات آنان علیه ایران است. گویا دولتمردان کنونی ضمن تلاش برای ارائه تصویری جدید از عربستان در صحنه بحرانهای منطقه ای می کوشند که راههای اشتباه و ناکام گذشته خود را با روشهای جدید جبران کنند. حال باید دید آنان از چاله به چاه پناه آورده اند یا اینکه راه برون رفتی از باتلاق سیاستهای گذشته خویش یافته اند. دولت کنونی عربستان سیاست راهبردی خود که همان تکثیر گروه های شبه نظامی تروریستی است را تغییر داده و سیاست جدیدی به نام پان عربیسم را جایگزین آن کرده است. داعش به عنوان آخرین تولید دستگاه تروریسم پرور سعودیها به چاقویی که دست خودشان را برید تبدیل شد و موجی از تنفر عمومی را علیه آن کشور برانگیخت.
حال آنان به بهانه حضور معنوی ایران در عراق، سوریه و لبنان، بحران یمن، را میدان اجرای سیاست جدید خود قرار داده اند و با ادعای حضور ایران در یمن تلاش می کنند بحران آن کشور را ابتدا رنگ مذهبی دهند و آن را دلیل بر صف آرایی شیعه و سنی قرار دهند و در گام بعد می کوشند با تصویر سازی کاذب جنگ عربیت و عجمیت راه بیاندازند و با تحریک انگیزه های ناسیونالیستی، خود را به عنوان رهبر جبهه پان عربیسم در مقابل جبهه ایران قرار دهند. اقدام شنیع و غیر انسانی ماموران آن کشور در تعرض به دو نوجوان ایرانی در فرودگاه جده، جلوگیری از فرود هواپیمای زائران ایرانی و... همه و همه نشان از گارد تهاجمی دولت سعودی در مقابل ایران است.
اکنون پرسش این است که آیا سعودی مهاجم قادر به جبران ناکامی های گذشته خواهد بود؟ و پرسش مهمتر اینکه تکلیف ایران در مقابل سعودی جدید چیست؟
پاسخ به پرسش های مذکور مجالی فراتر می طلبد ولی بی شک روشهای جدید نه فقط قادر به جبران ناکامی های گذشته نیست که تمام داشته های آن کشور را در معرض فنا و نابودی قرار داده است و اقدامات کنونی مصداق از چاله به چاه پناه بردن است. ساختار نظامی-سیاسی آن کشور برای تهاجم مهیا نیست زیرا موقعیت متزلزل ژئوپولتیک آن کشور و آسیب پذیری مهلکش در وابستگی صد در صد به نفت آنها را در میدانهای تهاجم بسیار آسیب پذیر می کند. فقدان مشروعیت و همچنین وضعیت خاص مردم عربستان، آن کشور را در رویارویی با یک قدرت بزرگ ناتوان می کند. ظرفیت عربستان سعودی بیش از چند موشک نخواهد بود.
عربستان به هیچ وجه قدرت هماوردی نظامی، سیاسی وامنیتی در مقابل ایران را نخواهد داشت و حتی در جنگ نابرابر یمن هم محکوم به شکست خواهد بود. اما با این همه ایران به هیچ وجه نبایست در میدان طراحی شده آن کشور بازی کند. لازم نیست ایران وقت و انرژی خود را صرف دفع تهاجمات رژیم غیر مشروع سعودی کند. بازی عربی-عجمی خطرناک است و مردم ایران هم می بایست هوشیار باشند. وقتی یمن به عنوان حیات خلوت سعودیها یکپارچه علیه سعودی فریاد می زند و آتش بمبارانها و ویرانی کشورشان موجب تسلیم آنان نشده این خود بزرگترین انتقام از جسارتها و تعرضات دولت سلفی و وهابی سعودی خواهد بود. تمرکز سیاست های ایران باید بر افشای خیانت های دولت سعودی به آرمان عرب و جهان اسلام باشد.
همسایگان منطقه ای نباید قربانی سیاست های تهاجمی دولت کنونی سعودی شوند. تحکیم روابط و رفع سوءتفاهمات منطقه ای می تواند نقشه های سعودیها را برملا سازد. باید روشن شود که کمک های ایران در کشور های عربی همچون عراق، سوریه، لبنان، یمن و... به خواست توده مردم عرب آن کشورها بوده است و مشروعیت لازم را دارد. باید مشخص شود که دکترین سعودیها در خدمت رژیم صهیونیستی است و بایست مردم منطقه و دولتهای آنان متوجه عمق خیانت های آل سعود شوند. به هر روی دولت سعودی فاقد آیتم قدرت برای رویارویی با ایران قدرتمند است. انرژی کشور نباید صرف مهار کشوری شود که به صورت طبیعی در معرض اضمحلال است.