روایت زندگی خصوصی بیل و هیلاری کلینتون، با گره خوردن به رسوایی اخلاقی لوینسکی، در دهه 1990 به یکی از جنجالی‌ترین موضوعات روز آمریکا تبدیل شد. حالا پس از بیست سال، با نزدیک‌شدن به انتخابات 2016 و ظهور دوباره هیلاری کلینتون در عرصه سیاست، خبرنگار آمریکایی با ارائه کتاب جدید و جنجالی خود روابط کلینتون‌ها را از زبان کارکنان وقت کاخ سفید روایت می‌کند.

گروه بین‌الملل مشرق- "کیت اندرسن براور" (Kate Andersen Brower) روزنامه‌نگار و خبرنگار جنجالی آمریکایی که سابقه فعالیت در ای بی سی نیوز و تهیه‌کنندگی در فاکس نیوز را دارد و خبرنگار فعلی بلومبرگ است، در بخشی از کتاب جنجالی خود به نام "اقامت‌گاه" منتشر شده در 7 آوریل 2015 (که مربوط به زندگی خصوصی رؤسای جمهور آمریکا از کندی تا اوباماست) به زندگی خصوصی و جنجالی بیل و هیلاری کلینتون در کاخ سفید از منظر "رسوایی لوینسکی" پرداخته است. همچنین، در پایان گزارش به قتل‌های زنجیره‌ای منتسب به کلینتون‌ها از زبان مقاله جنجالی "47 جسد روی دست هیلاری کلینتون" به قلم "تامی جکسون" (Tami Jackson) -روزنامه نگار مشهور و جنجالی- می‌پردازیم:



سه فصل: بهار عشق، خزان خیانت و افسوس، و زمستان بی‌اعتمادی

کیت اندرسون در بخش مربوط به زندگی کلینتون‌ها اینگونه آغاز می‌کند:

"ران پین" (Ronn Payne) -باغبان کاخ سفید- به خوبی به یاد دارد که در دوره ریاست جمهوری بیل کلینتون، یک روز پس از اینکه با چرخ دستی خود جهت تعویض تزئینات گل‌ کاخ از آسانسور خارج می‌شود، متوجه استراق سمع دو تن از پیشخدمت‌ می‌گردد که در پشت در سالن پذیرایی ضلع غربی ایستاده‌اند و به جر و بحث بیل و هیلاری گوش می‌دهند. هر دو، متوجه حضور ران می‌شوند و با انگشت اشاره به سکوت اختیار کردن وی می‌کنند.



کیت اندرسون به همراه ران پین در سال 2015

ناگهان بانوی اول آمریکا فریاد می‌زند: "لعنت به تو حرامزاده!". و سپس صدای پرتاب چیزی سنگین در اتاق به گوش آنها می‌رسد. بعد از آنکه به ران و دو پیشخدمت دستور نظافت اتاق داده می‌شود، معلوم می‌شود که هیلاری یک شبخواب را به طرف بیل پرتاب کرده است.



سالن پذیرایی غربی: محل پرتاب شبخواب

هیلاری در گفتگو با "باربارا والترز" (Barbara Walters) -خبرنگار و مجری تلویزیون- پرده از حقیقت گشوده و این موضوع در صدر ستون شایعات قرار می‌گیرد: "من پرتاب خوبی دارم. کافی است نظاره‌گر آن به صورت حضوری باشید. آنگاه متوجه خواهید شد".



باربارا والترز

البته پین به گفته خودش از این مشاجره متعجب نشد: "وقتی شما در منزل کسی با او هم‌خانه هستید،‌ بی شک از این موارد می‌بینید".

کیت اندرسون اینچنین می‌نویسد: "من به عنوان خبرنگار "بلومبرگ نیوز" در کاخ سفید، به کشورهای بسیاری چون مغولستان، ژاپن، لهستان، فرانسه، پرتغال، چین، و کلمبیا سفر کردم و گزارشات بسیاری را در مورد آنها ارائه دادم. اما بیشترین چیزی که در زندگی مدام در مقابل چشمانم ظاهر می‌شد، مربوط به زندگی زن و شوهری بود که قرار بود هدایتگر خانواده اول آمریکا (خانواده شخص رییس جمهور) و نماینده و وفادار به نظام این کشور باشند".

" من بیش از یکصد گفتگو با رؤسای جمهور و خانواده‌هایشان، و پرسنل و کارکنان کاخ سفید تا به امروز داشته‌ام و ماحصل آنها کتابی است به نام "اقامتگاه" که نگاهی است بی سابقه به زندگی کسی که قرار است خود را به عنوان پدر یا مادر فدای خانواده اول آمریکا نماید". البته هیچوقت آنها همه چیز را برای من رو نمی‌کردند. الان هم، تمامی حاضرین کاخ سفید طبق قانون اخلاقیات، موظف به رعایت موازین ارزشی و حفظ حرمت خانواده هستند. اما خیلی از اوقات پس از صرف ناهار و قهوه، همین کارکنان در اتاق نشیمن کنار من می‌نشستند و از خاطرات‌شان در کاخ سفید می‌گفتند؛ از مهربانی‌های هر چند کوچک گرفته تا خشم‌ها و غصه‌ها؛ از تناقضات و نقاط ضعف گرفته تا رقابت شدید کاری و دوستی‌های غیرمترقبه؛ و اینگونه پرتره بی‌نظیری از چگونه زندگی کردن در مشهورترین و تحت‌الحفاظ‌ترین خانواده آمریکا را در مقابل من قرار می‌دادند".

در نوامبر سال 1995، بیل کلینتون درگیر رابطه عاشقانه با "مونیکا لوینسکی" (Monica Lewinsky) -کارآموز 22 ساله  کاخ سفید- شد. آنها تا یک سال و نیم پس از آن، در داخل دفتر خاگ‌دیس یا بیضوی (اتاق کار رییس جمهور آمریکا) با هم رابطه داشتند. البته، در حالی که برخی از کارکنان کاخ سفید در جریان کامل بودند اما مردم آمریکا تا ژانویه سال 1998 از وجود مونیکا در زندگی بیل خبر نداشتند. یک بار، دو تن از پیشخدمت‌ها بیل و مونیکا را در سالن سینمای کاخ سفید دیده بودند. مراوده این دو عاشق آنقدر مداومت پیدا کرده بود که تقریبا نقل مجلس پرسنل کاخ شده بود. پیشخدمت‌ها که قاعدتا نزدیک‌ترین افراد به خانواده رییس جمهور بودند، سعی داشتند که این راز را در خود نگاه دارند اما با عدم توفیق نفسی روبرو شده و هر دفعه بخشی از مشاهدات خود را برای همکاران بیان کرده بودند. این می‌توانست ناشی از این باشد که آنها این افشای اطلاعات را کاربردی می‌دانستند و یا به نوعی می‌خواستند نزدیک و محرم بودن خود به مسائل خصوصی خانواده رییس جمهور را به رخ همکاران بکشند.



یکی از پیشخدمت‌های آن زمان که از کیت اندرسن خواسته که نامش فاش نشود، به او گفته که یک روز که پشت پیشخوان آشپزخانه واقع در راهرو اصلی کاخ در کمین رویت دزدکی معشوقه بیل پنهان شده بود، او را می‌بیند و با اشاره به پیشخدمت دیگر می‌گوید: "خودش است. دوست دخترش. یک روز دیگر هم با رییس جمهور در سالن سینما بود.

در آن زمان، هیلاری از همه چیز خبر داشت. حالا 20 سال از آن موقع می‌گذرد و کارکنان میانسال و پیر امروز آن زمان، به مرور خاطرات بین زوج کلینتون می‌پردازند. همه آنها در یک غم مشترک از مشاهده روزهای سال تلخ 1998 در طبقه دوم و سوم کاخ سفید -جایی که شاهد حماسه لوینسکی بود- سهیم هستند.

کارکنان آن زمان، ذره ذره شاهد قوت گرفتن آتش عشق در طبقه دوم ساختمان اداری کاخ و زوال روحی هیلاری بودند. یک بار، "سوزان توماسز" (Susan Thomases) -مشاوره سیاسی و دوست بسیار نزدیک هیلاری- در مصاحبه با مرکز میلر در دانشگاه ویرجینیا که اقدام به گردآوری تاریخ شفاهی دوران ریاست جمهوری کلینتون کرده بود، گفت که اگر کسی ماهیتابه‌ای به دست هیلاری بدهد، اولین انتخاب او بیل خواهد بود و بی‌شک آن را به سمت او پرتاب خواهد کرد. من گمان نمی‌کنم که اصلا هیلاری در ذهن‌اش تصور ترک بیل و جدا شدن از او را می‌کرده است" (سخنگوی هیلاری بعدا در پاسخ به اظهارات توماسز هیچ چیزی نگفت).



سوزان توماسز

"بتی فینی" (Betty Finney) که اکنون 78 سال دارد، در سال 1993 به عنوان پیشخدمت وارد کاخ سفید شد. وی در حریم شخصی زندگی مشترک بیل و هیلاری رفت و آمد داشت و به خوبی می‌دید که در سال‌های آخر حضور آنها در کاخ سفید، چه اتفاقاتی در حال گذر است. او اینچنین می‌گوید: "تنش‌ها به معنای واقعی زیاد شده بود. آن روزها، بسیار برای خانواده اول آمریکا ناراحت بودم. آنها، در برزخ قرار گرفته بودند. غم در خانواده آنها حکم‌فرما شده بود و اثری از لبخند دیده نمی‌شد".

باب اسکانلان (Bob Scanlan) -باغبان وقت کاخ- که نسبت به بقیه با موضع‌ ملایم‌تری برخورد می‌کند، می‌گوید: "طبقه دوم مانند قبرستان شده بود. هیچ کجا نمی‌توانستی خانم کلینتون را پیدا کنی".



در اوج قضیه، هیلاری دیگر به برنامه قرارهای عصرگاهی نمی‌رسید. جزییات واقعه خبر از آن می‌داد که او نیازمند یک جانفشانی برای نجات ریاست جمهوری همسرش و زندگی مشترک‌شان است. در سال 1998، رییس جمهور سه یا چهار ماه را بر روی کاناپه داخل اتاق مطالعه مجاور اتاق خواب‌شان در طبقه دوم خوابید. غالب زنان کاخ، بر این باور بودند که او سزاوار چنین وضعیتی است.

حتی "جیمز رمزی" (James Ramsey) -پیشخدمت کاخ- که به گفته خودش مردی زن‌باره است، از شناعت این خیانت بیل، احساس خجالت می‌کرد. او گفت: "رییس جمهور رفیق‌ام بود ... اما ... اصلا بی‌خیال". طی قضیه لوینسکی، او موظف بود دهن‌اش را بسته نگاه دارد.

برخی از کارکنان کاخ، معتقدند که هیلاری خیلی پیشتر از اینها از قضیه خبر داشت. او حتی بیش از اینکه از خود این خیانت ناراحت باشد، نگران انعکاس رسانه‌ای و افتضاحات پیامد آن بود.

طی آن ماه‌ها و روزها، طاقت بانوی اول آمریکا کم شده بود. "جیمز هال" -پیشخدمت کاخ- به یاد می‌آورد که در "اتاق آبی" در حال پذیرایی از میهمان خارجی هیلاری به صرف چای و قهوه‌ بود، که وی به او که همچنان پشت در کافی‌شاپ ایستاده بوده نزدیک می‌شود و به او می‌گوید: "حواست کجاست؟ باید فنجان همسر آقای نخست وزیر را آماده کنی که برای او ببرم". سپس با برداشتن فنجان در حالی که بسیار سرگشته بود به دنبال جایی برای قرار دادن آن گشت. هال که لال‌مانی گرفته بود، وظیفه سرو کردن چای و قهوه را داشت و دیگر پیشخدمت‌ها مسئول جمع‌آوری ظروف بودند. او، به خوبی می‌دانست که دفاع از خود امری کاملا بیهوده است. کلینتون، عدم نیاز هال به "دفتر ناظرین" -مدیریت پرسنل کاخ- را اعلام می‌کند و او برای یک ماه از خدمت تعلیق می‌شود.

"بیل همیلتون" (Bill Hamilton) -مدیر وقت انبار کاخ سفید- اینگونه می‌گوید: "کار در زمان افشای آن قضیه در کاخ سفید، چندان هم بد نبود". اما او در ادامه می‌پذیرد که رفتار هیلاری به شدت غیر قابل تحمل شده بود: "شرایط برای خانم کلینتون خیلی سنگین شده بود و اگر کوچک‌ترین حرفی به او می‌زدی به تو می‌پرید". او هنوز کار کردن با کلینتون‌ها را دوست دارد و با اینکه در سال 2013 بازنشسته شد، معتقد است که یک روز هیلاری کلینتون به عنوان رییس جمهور آمریکا به کاخ سفید بازمی‌گردد و او در خدمت‌اش خواهد بود. او به شدت مایل به همکاری با هیلاری حتی پس از آن جنجال‌های 8 ساله دوران بیل کلینتون است.

او قویا با بانوی اول آمریکا در آن دوره، که سختی‌ها و روزهای تاریکی را سپری کرد، احساس همدردی می‌کند: "آن اتفاق بد، واقعی بود و او هم به خوبی می‌دانست و هر کدام از ما هم که به چهره‌اش نگاه می‌کردیم، می‌توانستیم متوجه شویم.

"رولند مسنی‌یر" (Roland Mesnier) -شیرینی‌پز ارشد کاخ- می‌گوید که هر چه که از دستش برمی‌آمده به کار می‌گرفته تا هیلاری شاد شود. دسر مورد علاقه هیلاری، کیک موکا است.
مسنی‌یر، در دوران اوج رسوائی اخلاقی به کرات برای وی کیک موکا درست می‌کرده است. او می‌گوید که هیلاری بسیاری از عصرها با اتاق شیرینی‌پزی تماس می‌گرفت و با صدای ناشی از ضعف که از شخصیت محکم و اعتماد بنفس بالای او به دور بود به من می‌گفت: "رولند، می‌توانی برای امشب کمی کیک موکا برایم درست کنی؟".

در یک روز یکشنبه آفتابی در آگوست 1998، هیلاری به "وورتینگتون وایت" -ناظر معتمد وی در کاخ- تماس می‌گیرد و طی یک درخواست عجیب به او می‌گوید که می‌خواهد به استخر کاخ برود و نمی‌خواهد کسی غیر از او را ببیند. وورتینگتون، در پاسخ جواب می‌دهد که درک می‌کند. وی می‌گوید: "او را به خوبی درک می‌کردم. بی‌شک به دنبال رؤیت جزییات مربوط به حفاظت خود توسط محافظین‌اش نبود. مطمئنا به دنبال قدم‌زدن با کسی در محوطه باشکوه کاخ سفید نبود؛ و قطع یقین مشتاقانه به دیدار کسی در ضلع غربی کاخ نمی‌رفت؛ او فقط و فقط کمی آرامش می‌خواست".



وایت به او می‌گوید که 5 دقیقه زمان برای آماده‌سازی محل نیاز دارد. سپس به نزد رییس تیم محافظان هیلاری رفته و ماجرا را توضیح داده و خواستار همکاری می‌شود. وایت به وی می‌گوید: "مکالمه من و خانم کلینتون 22 ثانیه طول کشید اما من به خوبی می‌دانم منظورم ایشان چیست. اگر ایشان کسی را ببیند و یا کسی ایشان را ببیند، قطع یقین اخراج خواهم شد و احتمالا شما هم همینطور".

خلاصه پس از بحث و جدل، رییس تیم محافظان وایت را مجاب می‌کند که فقط از پشت سر او را همراهی کنند. این امر، مخالف و مغایر با پروتکل محافظت از شخصیت‌ها که در آن محافظین باید از جلو و پشت سر یک شخصیت را محافظت کنند، بود. وایت هم در پاسخ می‌گوید: "بسیار خب. ایشان به عقب برنمی‌گردد و شما را نمی‌بیند و قرار هم نیست که ایشان شما را ببیند و یا شما او را ببینید".

وایت، با هیلاری در آسانسور دیدار کرد و محافظین هم به صورت کاملا حرفه‌ای به گونه‌ای در پشت سر آنها حرکت کردند که به هیچ وجه رویت نشوند. هیلاری، کفش قرمز به پا کرده بود و چند کتاب به همراه داشت. مو و صورتش هیچ تزئین و آرایشی نداشت. او در نظر وایت زنی دل‌شکسته می‌آمد.

در زمان ورود، وایت از هیلاری پرسید که آیا نیازی به پیشخدمت ندارد؟ پاسخ منفی بود. دوباره پرسید شد که آیا چیزی هست که نیاز داشته باشد؟ دوباره پاسخ داده شد: "نه، امروز روز زیبایی‌است و من می‌خواهم از آفتاب امروز لذت ببرم. کارم که تمام شد، صدایت می‌زنم". وایت گفت: "ساعت 12 است خانم، من تا ساعت یک می‌مانم و فرد دیگر به جای من می‌آید". کلینتون نگاهی به او کرد و گفت: "وقتی کارم تمام شد، تو را صدا می‌زنم". وایت، متوجه شد که منظور مافوقش این است که او باید تا هر زمان که هیلاری صلاح بداند، آنجا بماند. لذا، تا حدود ساعت 3:30 دقیقه بعدازظهر که کارش تمام شد، آنجا بود.

در راه بازگشت تا طبقه دوم کاخ، هیچگونه حرفی بین آنها تبادل نشد. زمان خروج از آسانسور، بانوی مستاصل به وایت گفت که همراهی و همدلی او تا چه حد برایش ارزش داشت: "خانم کلینتون دستان مرا به نشانه قدردانی فشرد و با نگاهی عمیق گفت ممنونم. براستی قلب به لرزه درآمد و این قدردانی برایم به اندازه دنیا ارزش داشت".


"لینسی لیتل" (Linsey Little) -مستخدم کاخ- جزو آن دسته از کارکنان کاخ ریاست جمهوری بود که ناخواسته وارد قصه‌ای جنجالی شد. یک بار، مامورین اطلاعاتی او را برای بازجویی خانگی در رابطه با ارتباط بیل و معشوقه‌اش به طبقه دوم فراخواند. وقتی به طبقه دوم می‌رسد، مامور اف بی آی از او می‌پرسد که آیا پیش از این لوینسکی را دیده است؟ و او با استرس جواب منفی می‌دهد.

او می‌گوید: "مامورین اطلاعاتی کاری با تو می‌کنند که احساس کنی آنها می‌دانند که تو چیزی می‌دانی". لیتل، بر این مصر است که هیچ چیز از لوینسکی نمی‌دانسته و اگر هم می‌دانست، حاضر نبود که افشاء کند. چرا که او علاقه‌ای به بیکار شدن و تبدیل گردیدن به تیتر یک اخبار آمریکا ندارد: "آنها تو را در صدر خبرها قرار می‌دهند".



منسی‌یر، سال 1998 را "سال سیاه غم" می‌خواند. سالی که در آن دو انسان دوست‌داشتنی فدای یک رسوائی شدند. هیلاری و دخترش "چلسی".

در یک تصویر معنادار که در 18 آگوست 1998 -یک روز پس از شرمسار ساختن دولت توسط پدرش- گرفته شده، این چلسی بود که دستان پدر و مادر را رهسپار بالگرد برای عزیمت به South Lawn (چمنزار جنوبی - واقع در جنوب کاخ) بودند گرفته بود. منسی‌یر، در اندیشه اینکه این دختر چه باری را بر دوش می‌کشد، برای او دست تکان داد: "چلسی براستی دوست‌داشتنی‌ترین انسانی‌ است که تا به حال دیده‌ام، و چقدر غم‌انگیز است که ببینی او و مادرش از میان حلقه آتشی به این وسعت می‌گذرند. براستی روزهای سختی بود".



18 آگوست 1998: یک روز پس از اینکه بیل کلینتون رسما اعتراف به داشتن رابطه با مونیکا لوینسکی کرد

در خانه‌ای که کوچکترین شایعه تبدیل به تیتر یک خبر رسانه‌های آن کشور می‌شود، بیل و هیلاری مشکل بزرگی برای اعتماد کردن به پرسنل آنجا داشتند. دلیل اینکه سیستم تلفنی انجا را تغییر دادند این بود که نمی‌خواستند کسی گفتگوهای خصوصی آنها را شنود کند. البته این روش، مسئولین دفتر ناظرین کاخ که وظیفه ارتباط دادن مستقیم را از طریق سیستم امن خود بر عهده داشتند، خسته کرده بود. به گفته "اسکیپ آلن" (Skip Allen) -یکی از ناظرین وقت کاخ سفید- اپراتورها، تماس‌های ورودی خانواده را به دفتر ناظرین ربط می‌دادند، سپس دفتر ناظرین، دکمه مربوط به بانوی کاخ را فشار می‌داد و صدای زنگ کد وی فعال می‌شد. در نتیجه آن، هیلاری هر تماس تلفنی داخل کاخ را پاسخ می‌گفت. این سیستم، در دوران "جیمی کارتر" که افراد بسیاری در کاخ سفید مشغول فعالیت بودند، برقرار گردید. در آن موقع هم هر کسی زنگ مخصوص به خود را داشت. برای رییس جمهور یک زنگ، برای هیلاری دو زنگ، و برای چلسی سه زنگ کوتاه تعیین شده بود.

آلن می‌گوید: "کلینتون‌ها احساس کردند که خیلی‌ها سخنان آنها را گوش می‌دهند. به همین دلیل خواستار تغییر سیستم قدیمی شدند. وقتی سیستم کاملا شکل داخلی پیدا کرد، دیگر خانم هیلاری قادر بود که از دستشویی خانه با رییس جمهور که در اتاق مطالعه بود، بدون نیاز به اپراتور تماس بگیرد. در این وضعیت، امنیت تلفنی کاخ زیر سوال بود. هر کسی قادر بود که از طبقه دوم به تماس‌ها پاسخ دهد".

این خویشتن‌داری و محافظه‌کاری کلینتون‌ها، موجب ایجاد شکاف و کدورت زیرپوستی بین آنها و پرسنل شد و این قصه 8 سال ادامه داشت. اما "وندی السازر" (Wendy Elsasser) -باغبان کاخ سفید- نگاه دیگری به این قضیه دارد: "من این رفتارات را به پای نگرانی‌های پدرانه و مادرانه می‌گذارم. من درک می‌کنم که توجه به نیازهای چلسی تا چه حد برای آنها مهم بود و علت عدم اعتماد به محیط اطراف هم طبیعی است".

به نظر من {کیت اندرسن براور}، کلینتون‌ها بی‌خود برای افشای اسرارشان توسط پرسنل نگران بودند. اکنون، سال‌ها از آن موقع می‌گذرد و وقتی از پرسنل آن موقع در مورد وقایع پشت پرده سوال می‌شود، سکوت می‌کنند. احتیاط در خون آنهاست. آنها به خوبی می‌دانند که خویشتن‌داری یعنی محافظت از کاخ سفید؛ و اگر این خصیصه در آنها نباشد، زندگی در چنین محیطی برای آنها غیر قابل تحمل خواهد شد.

اسکیپ آلن، خدمت عاشقانه به خانواده کلینتون را خیلی راحت‌تر از تظاهر به این خدمت می‌داند. او که در در حال خوردن ناهار در کنار استخر خانه خود در پنسیلوانیا با من سخن می‌گوید، کلینتون‌ها را دوست ندارد و احساس خود نسبت به آنها را بی هیچ تعارفی بیان می‌کند: "از آنجایی که بستن کمربند رولباسی‌ طبیعتا برای خانم کلینتون سخت بود، اغلب از من می‌خواست که کمک‌اش کنم. اما کلینتون‌ها هیچوقت به پرسنل اعتماد نداشتند و نقطه ثقل شک‌شان هم همین دفتر ما ناظرین کاخ بود. آنها، پارانویایی‌ترین آدم‌هایی هستند که در زندگی‌ام دیده‌ام".

آلن تنها کسی نیست که از کاخ سفید دوران کلینتون خاطره بد داشته باشد. "کریس امری" (Chris Emery) -یکی دیگر از ناظرین کاخ- که روابط بسیار نزدیکی با بوش‌ها (خانواده بزرگ جورج بوش) دارد، نیز دل خوشی از کلینتون‌ها ندارد. او، به گفته خود، در طی 14 ماه خدمت به کلینتون‌ها، مجبور به ارائه سه مرتبه تست مواد مخدر و یک مرتبه ارئه سوء پیشینه شد که به ادعایش در چندین سال خدمت‌اش بی‌سابقه بوده است. برخی از سوال‌ها همچون «تو از کدوم کلیسا تبعیت می‌کنی؟" -که موضوعی کاملا شخصی است- او را بسیار متعجب کرده و لذا از ارائه پاسخ امتناع نموده بود. امری که در سال 1994 رسما از کاخ سفید اخراج شد، می‌گوید: "آنها، به دنبال اخراج من به هر بهانه‌ای بودند. چرا که من پیشتر از آن، یک بار لطفی در حق باربارا بوش {جمهوری‌خواه} -همسر جورج بوش اول- کرده بودم".

اما باربارا بوش که او را کمک بزرگی در دوران اقامت‌اش در کاخ سفید می‌داند، اینطور می‌گوید: "ما به هم خیلی نزدیک بودیم. کریس به من آموخت که چگونه با رایانه کار کنم". پس از اینکه باربارا کاخ سفید را ترک کرد، شروع به نوشتن کتاب خاطرات خود کرد اما در یادآوری بخشی از آن دچار مشکل شد. لذا، با امری تماس گرفت و از او کمک خواست. امری، با جان و دل پذیرفت. اما این لطف دوم او، برایش دردسرساز شد. چرا که کلینتون‌ها حس کردند که او بیش از حد به خانواده بوش نزدیک است: "وقتی کلینتون‌ها تماس‌های ورودی و خروجی مرا پیگیری کردند، احساس نمودند که من رازهای عمیق و خصوصی آنها را به خانواده بوش در بوستون گزارش می‌دهم. اما حقیقتا اینطور نبود".


هیلاری و باربارا بوش

چندی بعد، "گری والترز" (Gary Walters) -مدیر وقت دفتر ناظرین- او را احضار کرده و این جمله را به او می‌گوید: "خانم کلینتون نسبت به تو احساس خوبی ندارد". امری می‌پرسد: "یعنی چه؟" والترز پاسخ می‌دهد: "یعنی اینکه فردا آخرین روز کاری تو در اینجاست". باربارا بوش پذیرفته که تماس‌های او با امری موجب اخراج او شده است. در آن زمان، کریس امری از سوی "نیل لاتیمور" (Neel Lattimore) -سخنگوی هیلاری کلینتون- به شدت در رسانه به عدم رعایت حریم رییس جمهور محکوم شد: "ما بر این باوریم که او با توجه به جایگاهش یعنی عضویت در پرسنل کاخ سفید، می‌باید احترام بسیار زیادی به حریم خانواده اول آمریکا نشان می‌داد".



گری والترز

امری، اخراج از کار و از دست دادن حقوق 50 هزار دلاری در سال را بسیار مخرب می‌خواند: "یک سال بی‌کار شدم. زیر پایم را خالی کردند. نمی‌توانید باور کنید که با یک شخص واقعا قدرتمند چه کارهایی که نمی‌توانند بکنند". وقتی همان شب به خانه رسید، تماسی از سوی مشاور باربارا بوش با او گرفته و اعلام شد که خانواده بوش خبر را شنیده‌‌اند و هر کمکی که از دست‌شان بر آید دریغ نمی‌کنند. وی ادامه می‌دهد: "دومین تماس اما از سوی دفتر "مگی ویلیامز" (Maggie Williams) -مدیر پرسنل شخصی خانم کلینتون- بود. شخصی در آن سوی خط دستور داد: "هر تماسی که از سوی رسانه‌ها با شما گرفته شد، آن را به کاخ سفید ارجاع می‌دهی". در پاسخ گفتم: خیلی خب، باشد، ما همیشه همین کار را می‌کنیم". گوشی تلفن را گذاشتم و بعد به خود نهیب زدم: "یک لحظه صبر کن! ناسلامتی آنها تو را اخراج کرده‌اند".



مگی ویلیامز

در طی آن سال‌ها امری چندین بار با تلخی تمام به من گفت: "حالا علت اخراج‌ام را درک می‌کنم. خانم کلینتون به شدت تحت فشار روحی بود و من یک قربانی بودم".

اما یکی از همکاران سابق امری نوع نگاه او را صحیح ندانسته و تکذیب می‌کند. او که از کیت اندرسن خواسته نام‌اش فاش نشود، معتقد است که کلینتون‌ها حق داشتند که نسبت به پرسنل کاخ با حالت پارانویایی برخورد کنند. این پرسنل، به مدت 12 سال تمام در خدمت جمهوری‌خواهان بودند. این شخص می‌گوید: "همه افراد دفتر ناظرین از اینکه "جورج اچ دابلیو بوش" (بوش پدر) برای بار دوم انتخاب نشد، به شدت ناراحت بودند و حتی این احساس خود را در حضور کلینتون‌ها نشان داده بودند. امری که از سر تا نوک پا یک جمهوری‌خواه تمام عیار بود". و البته خود امری هم اعتراف کرده که اگر خانواده ریگان پس از ترک کاخ سفید از او می‌خواستند که با آنها به کالیفرنیا برود، با جان و دل می‌رفت.



جورج اچ دابلیو بوش به همراه همسرش باربارا

به گفته این شخص، امری چندان عادت نداشت که حس نفرت خود نسبت به کلینتون‌ها را پنهان کند. یک روز که بیل کلینتون برای انجام مراسمی در کاخ، در حال آمد از طبقه دوم بوده، در حالی که دستیاران وی در محوطه منتظر او بودند، امری در حضور آنها به شکلی که به گوش‌شان برسد، جمله قبیح و کریه‌ای می‌گوید که از طرح آن منظور تحقیر جنسی رییس جمهور آمریکا را داشته است.

شاید باید به رفتار توام با سوء ظن کلینتون‌ها نسبت به کارکنان کاخ حق داد. آنها تازه از پرونده جنجالی Troopergate بیرون آمده بودند. در این پرونده، دو نیروی پلیس آرکانزاس محافظ بیل کلینتون در سال 1993 در گفتگو با مجله American Spectator ادعا کرده بودند که در دوران پیش از فرمانداری وی، به او کمک کرده‌اند که رابطه‌های جنسی مخفیانه‌اش را انجام دهد.

یک چیز دیگر نیز کلینتون‌ها را حساس‌تر کرد. در اواخر یکی از شب‌های سال 1994، وقتی رییس جمهور و خانواده‌اش در "کمپ دیوید" مشغول برگزاری جشن "عید پاک" بودند، "هلن دیکی" (Helen Dickey) -دایه چلسی- که در طبقه سوم آن تفرجگاه بوده، ناگهان سر و صدایی از طبقه دوم -محل اسکان بیل و هیلاری و چلسی- می‌شنود. بلافاصله پایی رفته و با مامورین ویژه نقابدار سیاه‌پوش روبرو می‌شود که همه وسایل اتاق را به هم ریخته‌اند. هیلاری فریاد می‌زند که اینجا چه خبر است؟ سردسته مامورین پاسخ می‌دهد: "ما مامورین سرویس مخفی هستیم. از اینجا بروید بیرون". هیلاری که به شدت رنگ به رخ باخته، به نزد گری والترز -مدیر دفتر ناظرین- می‌رود و از او توضیح فوری می‌خواهد. والترز بابت اینکه فرصت نشده که زودتر توضیح بدهد می‌گوید که نیروهای امنیتی جهت حفظ امنیت آنها به دنبال پیدا کردن دستگاه شنود در اتاق‌ها هستند.

کلینتون‌ها شیفته تنهایی خانوادگی خود بودند. شاهد اینکه، هیلاری در مصاحبه‌ای‌ در سال 1993 گفت که طبقه دوم کاخ سفید محبوبترین مکان برای اوست. چرا که آنجا دیگر خبری از محافظین مزاحم نیست. از زحمات شبانه‌روزی‌شان ممنونم. اما واقعا وقتی در طبقه دوم سه نفری دور هم جمعیم، خوشحالم. لحظات بی‌نظیریست. چرا که سایر اوقات دور و برمان شلوغ است".




نقشه کاخ سفید و اتاق‌هایش جهت آشنایی

چلسی کلینتون پیوسته با تمامی پرسنل کاخ رفتاری مؤدبانه داشت. اما ران پین هنوز اعتقاد دارد که کمی از وسواس پدر و مادرش نسبت به پرسنل در او وجود داشت. در اوایل دوره ریاست جمهوری کلینتون، تیمی از محافظین در پاگرد پلکان در  مقابل آسانسور و تیمی دیگر در تاق پلکانی بالای طبقه اول در کنار اتاق مطالعه و استراحت مستقر بودند (البته این پست‌ها بعدا توسط کلینتون به طبقه اول انتقال یافت).



به گفته ران پین، یک روز که کلینتون در کنار آشپزخانه شخصی طبقه دوم ایستاده و یک محافظ منتظر چلسی بود تا او را به مدرسه Sidwell Friends که واقع در شمال غربی واشنگتن و مخصوص فرزندان مقامات عالی‌رتبه است، ببرد. چلسی در حال مکالمه با تلفن بود. در پایان مکالمه، به دوست‌اش گفت: "من باید بروم. خوک‌ها اینجا هستند". محافظ از شدت خشم به رنگ لبو شد و خطاب به چلسی گفت: "خانم کلینتون! می‌خواهم چیزی به شما بگویم. کار من این است که بین شما، خانواده‌تان، و یک گلوله بایستم (جان‌ام برای خاطر شما در کف دست‌ام است). آیا درک می‌کنید؟". چلسی در پاسخ گفت: "خب، این همان اسمی است که پدر و مادرم برای تو گذاشته‌اند".


قتل‌های منتسب به کلینتونها (از دوره فرمانداری تا پایان ریاست جمهوری)

تامی جکسون با ارائه یک مقاله، به همراه دیگر منتقدین کلینتون‌ها، قتل‌ مرموز نزدیکان و دوستان کلینتون‌ها در دوره فرمانداری تا پایان ریاست جمهوری بیل کلینتون را قتل‌های زنجیره‌ای کلینتونی می‌نامند.



تامی جکسون

1. وینس فاستر (Vince Foster): چند ساعت پس از اینکه در برای آخرین بار در کاخ سفید دیده شد، جسدش در پارک "فورت مارسی" در حومه شهر واشنگتن دی سی یافت شد. علت مرگ وی از سوی رسانه‌ها خودکشی اعلام شد، اما شایعات به سرعت حول اینکه او را کشته‌اند پخش شد. "ال دی براون" (L. D. Brown) -محافظ شخصی هیلاری- گفته است: "زمانی که بیل به عنوان فرماندار آرکانزاس، برای انجام سفر کاخ فرمانداری را ترک می‌کرد، فاستر به نزد هیلاری می‌آمد، مثل عقربه ساعت به دور او می‌گشت، دلداری‌اش می‌داد و اغلب شب هم می‌ماند. این دو، عمیقا عاشق هم بودند".



2. مری ماهونی (Mary Mahoney): خانم ماهونی، کارآموز کاخ سفید بود. در پی پرونده شکایت "پائولا جونز" (Paula Jones) -کارمند وقت فرمانداری آرکانزاس- از بیل کلینتون مبنی بر آزار و اذیت جنسی که تا سال 1998 طول کشید، مایک "ایسیکوف" (Mike Isikoff) -روزنامه نگار- سخن از قتل مرموز یکی از کارمندان خانم کاخ سفید به میان آورد که اول نام‌اش با M شروع می‌شود. سه جای گلوله در نواحی سینه، صورت و پشت جمجمه مری رویت شد. گویی، کسی او را مرده می‌خواسته و یا بدین طریق قصد ارسال پیام برای شخصی دیگر را داشته است.



از راست به چپ: مایک ایسیکوف، پائولا جونز، و مری ماهونی

3. جیمز مک دوگال (James McDoughal):‌ وی، شریک تجاری و رفیق شفیق کلینتون‌ها بود که در پس از اثبات جرم در رسوائی مالی "وایت‌واتر" Whitewater Scandal)، در سلول انفرادی دچار حمله قلبی شد. او، یکی از کلیدی‌ترین افراد برای "کن استار" (Ken Starr) -بازجوی وقت- بود و اسرار بسیاری را می‌دانست. مخالفین کلینتون‌ها قویا معتقدند که زنده ماندن او منجر به افشای بسیاری از رازها می‌شد.



4. ران براون (Ron Brown): وزیر سابق بازرگانی آمریکا که گفته شد در طی یک حادثه هوایی، هواپیمای حامل وی سقوط کرده است. یک آسیب‌شناس نزدیک به قضیه، در صورت عدم افشای نام خود، خبر از وجود یک سوراخ در قسمت فوقانی ستون فقرات وی در اثر شلیک گلوله داد. براون، کمی پس از مرگ خود در حالی که تحت بازجویی در یک پرونده مشکوک قرار داشت، اعلام کرده بود که می‌خواهد نهایت همکاری را با بازجویان داشته باشد.



5. سی. ویکتور ریزر دوم و مونتگومری ریزر (C. Victor Raiser II & Montgomery Raiser): دو چهره اصلی سازمان مسئول جمع‌آوری کمک مالی برای کلینتون‌ها در جولای 1992، در طی سقوط هواپیمای شخصی به طرز مشکوکی مردند.

6. پل تولی (Paul Tulley): رهبر سیاسی کمیته‌ ملی دموکرات‌ها در سپتامبر 1992 در اتاق هتلی منطقه لیتل راک به طرز مشکوکی به قتل رسید. پس از مرگش، کلینتون او را دوستی عزیز و مشاوری گرانقدر دانست.



7. اد ویلی (Ed Willey): جمع‌اوری کننده مالی کلینتون‌ها که در نوامبر 1993 در حالی که یک گلوله در مغزش خالی شده بود، در جنگل‌های ویرجینیا یافت شد. او در همان روزی به قتل رسید که همسرش "کاتلین ویلی" رسما مدعی شد که بیل کلینتون در دفتر بیضوی اقدام به زورگیری جنسی از وی کرده است.



کاتلین همسر اد

8. جری پارکز (Jerry Parks): جسد رییس تیم محافظان کلینتون در دوره فرمانداری، در حومه پارک منطقه لیتل راک در خودرویش یافت شد. پسر او، پس از مرگ‌اش اعلام کرد که پدرش در حال تشکیل پرونده علیه بیل کلینتون بوده است. او پیشتر، کلینتون را تهدید کرده بود که این اسناد را انتشار خواهد داد. اسناد مورد نظر به سرقت رفته بود و پس از مرگ‌اش هیچکدام از آنها در خانه‌اش یافت نشد.



9. کتی فرگوسن (Kathy Ferguson): او همسر سابق "دنی فرگوسن" -یکی از محافظان شخصی بیل کلینتون در دروان فرمانداری‌اش- بود. جسد وی، در اتاق نشیمن خانه‌اش در حالی که یک گلوله در مغزش خالی شده بود یافت شد. علت مرگ، خودکشی اعلام شد اما شواهد و گزارشات حاکی از این بود که وی ظاهرا به حایی دعوت بوده و قصد داشته از خانه خارج شود. دنی و کتی از شاهدین مهم قضیه پائولا جونز بودند.

10. بیل شلتون (Bill Shelton): بیل، نامزد کتی فرگوسن بود. جسد وی، در ژوئن 1994 در کنار قبر نامزدش یافت شد. علت مرگ، خودکشی از فقدان نامزدش اعلام شد.

11. سوزان کولمن (Suzanne Coleman): معروف است که وی در زمانی که بیل کلینتون دادستان کل آرکانزاس بوده، با وی رابطه داشته است. در مغز وی هم یک گلوله شلیک شد. سوزان، در زمان مرگ حامله بود.

12. باربارا وایز (Barbara Wise): او، یکی از کارمندان وزارت بازرگانی بود که با ران براون و جان هوآنگ همکاری می‌کرد. جسد کتک خورده و بسته شده وی در تاریخ 29 نوامبر 1996، در اتاق کارش در وزارت بازرگانی یافت شد.

13. بادیگاردهای کلینتون: سرگرد "ویلیام اس. بارکلی" و سروان "اسکات جی. رینولدز"؛ گروهبان "برایان هانلی" و گروهبان "تیم سابل"؛ تیمسار "ویلیام رابرتسون" و سرهنگ "ویلیام دنسبرگر"؛ سرهنگ "رابرت کلی" و کماندو "گری رودز"؛ استیو ویلیز، رابرت ویلیامز، کانوی لوبلو، و تاد مک کی‌ هان؛

14. کوین آیویس (Kevin Ivis) و دان هنری (Don Henry):  طبق گزارشات اطلاعاتی، هر دو پسر نوجوان در دوره فرمانداری بیل کلینتون در طی درگیری عملیات مبارزه با مواد مخدر در فرودگاه آرکانزاس به اشتباه زده می‌شوند. جنازه آنها پس از مدتی بر روی ریل قطار راه آهن در حالی که له شده بود یافت می‌شود. دلیل آن تصادف با قطار اعلام می‌گردد اما گزارشات بعدی با نقض این گزارش، اعلام می‌کنند که دو نوجوان در ابتدا کشته شده و سپس بر روی ریل انداخته شده‌اند. بیل کلینتون در پی جلسات متعدد نهایت از پاسخگویی صریح و قبول اشتباه قسر در رفت. بسیاری از کسانی که شاهد قضیه بودند و قرار بود در دادگاه حاضر شوند، قبل از حضور به طرز مشکوکی کشته شدند. آنها شامل این افراد بودند: ریچارد وینترز که مظنون این قتل محسوب می‌شد(او در یک حادثه ساخته‌گی در سال 1989 مرد)، جردن کتلسون (در ژوئن 1990، جسد وی در پشت فرمان خودرویش یافت شد)، جیمز میلان (که تقریبا مثله شده بود)، جف رودز (جسد سوزانده شده وی در یک سطل زباله در آوریل 1989 یافت شد)، گرگوری کولینز (در ژانویه 1989 به ضرب گلوله کشته شد)، کیت مک ماسکل (جسد وی در نوامبر 1988 در حالی که 113 ضربه چاقو خورده بود یافت شد)، شخصی به نام کانی که در جولای 1988 جسدش در در حالی که موتور سیکلت وی به پشت یک کامیون برخورد کرده بود، یافت شد.




منابع:

http://www.politico.com/magazine/story/2015/04/clinton-white-house-the-residence-excerpt-116706.html#ixzz3X89nEyKZ
http://www.dailymail.co.uk/news/article-3026368/Secrets-White-House-butlers-revealed-Staff-saw-Bill-Clinton-Lewinsky-cavorting-months-heard-Hillary-throw-lamp-walked-John-F-Kennedy-swimming-naked-secretaries.html
http://www.washingtonpost.com/lifestyle/style/after-decades-of-silence-white-house-domestic-staff-share-stories-in-new-book/2015/04/06/550a28bc-d979-11e4-b3f2-607bd612aeac_story.html
http://time.com/91173/monica-lewinsky-bill-clinton-affair
http://edition.cnn.com/2015/04/08/politics/white-house-secrets
http://dailycaller.com/2015/04/07/former-white-house-staff-clintons-were-paranoid-called-secret-service-pigs
http://www.dke.org/this-week-in-dke-history/2014/9/22/this-week-in-dke-history-september-20th-september-26th
http://politicalprospect.com/author/paul
http://bacabook.com/the/the-residence-it898887192
http://savingourfuture.com/2015/03/47-bodies-left-in-the-wake-of-hillary-clinton-part-1/10