به گزارش مشرق، ایران، یکی از موضوعات مورد علاقه سینمای سیاسی مابعد یازده سپتامبر در آمریکا بوده است. فیلم های این دوران هالیوود درباره ایران که از آن ها با عنوان فیلم های ضدایرانی یاد می شود، به طور آشکار، بازگو کننده دیدگاه های دولتمردان ایالات متحده درباره کشورماست. از نمودهای این همبستگی می توان به تعارض با هر دو مقطع حال (حاکمیت نظام جمهوری اسلامی) و گذشته (دوران باستان) یاد کرد. از دیگر نشانه های قابل تأمل این است که با تغییر دولت ها چه در ایران و چه در آمریکا، هیچ تفاوتی در مضمون فیلم های ضدایرانی ایجاد نمی شود.
آخرین نمونه چنین فیلم هایی «گلاب»(rose water) نام دارد که تصویر و تصور امروز دولت آمریکا درباره ایران را نشان می دهد. این فیلم به کارگردانی جان استوارت، به رغم رویکرد تبلیغاتی علیه نظام حاکم بر ایران اما به دلیل ضعف شدید در روایت و ساختار، حتی در خود غرب نیز آنچنان تحویل گرفته نشد. در کشور خود ما نیز رسانه های دولتی و منتسب به جریان موسوم به اصلاحات، در مقابل آن، گزینه سکوت را برگزیدند. چون فیلم «گلاب» نشانه ای است از حمایت غرب و به ویژه آمریکا از فتنه سال 88. این فیلم همچنین به طور صریح اعلام می کند که قدرت گرفتن نیروهای اصلاح طلب و معتدل در ایران، به سود دولت های غربی است. بیان صریح و مستقیم چنین واقعیتی به طور طبیعی در تضاد با منافع و مقاصد این گروه های سیاسی است.
منبع اصلی فیلم «گلاب» ، خاطرات «مازیار بهاری» است. بهاری، از عوامل دولت انگلیس در جریان آشوب های سال 88 بود که در پوشش خبرنگار به ایران آمده بود. از همین منبع می توان به حد تحریف آلود بودن این فیلم پی برد. اتفاق قابل تأمل این است که بهاری، آنقدر برای انگلیس اهمیت داشته که شبکه پرس تی وی بخاطر پخش اعترافات وی در دادگاه ایران، توسط دولت انگلستان محکوم شد! حضور شهره آغداشلو، فعال ضداسلامی مقیم آمریکا نیز از دیگر ویژگی های این پروژه است.
داستان فیلم «گلاب» درباره روزهای قبل و پس از انتخابات سال 88 است. خبرنگاری به نام مازیار که در یکی از رسانه های خارجی کار می کند، برای پوشش وقایع این انتخابات به ایران می آید. او نظرات طرفداران نامزدهای مختلف را ضبط می کند. انتخابات برگزار می شود و نامزدی که این خبرنگار هم طرفدار او بود شکست می خورد. برخی از طرفداران نامزد شکست خورده آشوب به پا می کنند. خبرنگار هم در آشوب ها حضور دارد. روزی، مأموران امنیتی به خانه او می روند و وی را بازداشت کرده و به ندامتگاه اوین می روند. فیلم ادعا می کند که افرادی که در جریان فتنه سال 88 بازداشت شدند، همه بیگناه هستند و تحت شکنجه مجبور به اعتراف و عذرخواهی می شوند!
بازسازی فضا و وضعیت تهران در آن مقطع زمانی در این فیلم، به شدت خامدستانه و ناشیانه صورت گرفته است. اما مشکل اصلی فیلم، تحریف واقعیت های ایران در آن زمان است. به طور مثال، ادعای فیلم درباره گرایش مردم کم درآمد و جنوب شهری به نامزدها در سال 88 کاملا برعکس واقعیت است.
ساخت فیلم «گلاب» درست بعد از اهدای جایزه اسکار به فیلم «آرگو» کلید خورد. در کشورهای غربی اهداف جوایز، ترغیب فیلمسازان به یک موضوع خاص است. وقتی دو جایزه اسکار و گلدن گلوب در سال 2013 به فیلمی ضدایرانی داده شد، بازتابی جز ادامه ساخت این نوع فیلم ها نداشت. کافی است به فهرست آثار تولیدی در هالیوود طی دو سال اخیر نگاهی بیاندازیم؛ ساخت این همه فیلم در یک مقطع زمانی علیه ایران کم نظیر است. به طوری که پس از جایزه اسکار به «آرگو» علاوه بر پخش سریال «هوملند»(میهن) در تلویزیون آمریکا که بخش هایی از آن به ایران اختصاص داشت ، فیلم های «حمله به کاخ سفید» (با اشاراتی محدود به ایران) و «300؛ خیزش یک امپراطوری» نیز اکران شدند.
از آغاز سال 2014 نیز فیلم «پلیس آهنی» روی پرده سینماهای آمریکای شمالی رفت که آن هم یک فیلم ضدایرانی محسوب می شود. چندی پیش نیز در فیلم «ترانفورمرز3» درباره لزوم نابودی تاسیسات هسته ای ایران توسط ربات ها صحبت می شد! فیلم «طبیب» درباره ابن سینا را هم به عنوان یک فیلم ضدایرانی دیگر نیز باید به این فهرست اضافه کرد. «دختری که شب تنها به خانه می رود» دیگر فیلم به نمایش درآمده در آمریکا علیه زنان ایرانی بود. چند ماه قبل هم فیلمی با عنوان «رقاص بیایان» درباره ایران ساخته شد. این روند، فعلا به «گلاب» رسیده است اما بدون تردید در ماه ها و سال های آینده باز هم شاهد ساخت فیلم های ضدایرانی در غرب خواهیم بود.
اتفاقا فیلم «گلاب» شباهت زیادی به «آرگو» دارد. هر دو فیلم، به تلاش غرب برای کودتا در ایران می پردازند؛ «آرگو» روایتگر لانه جاسوسی آمریکاست که قرار بود در پوشش سفارتخانه، به مرکزی برای کودتا علیه انقلاب اسلامی تبدیل شود. فیلم «گلاب» هم درباره کودتای ضدانتخاباتی سال 88 در ایران است. کودتایی که یکی از اضلاع حمایت از آن، آمریکا بود و به درستی «فتنه» نام گرفت. فیلم «آرگو» به یکی از شکست های آمریکا در مقابل ایران می پردازد اما سعی می کند در قالب یک درام، از این شکست، یک حماسه و پیروزی بسازد. سقوط سفارتخانه آمریکا در تهران به دست دانشجوهای انقلابی، یک شکست بزرگ و نقطه ای تاریک در کارنامه ایالات متحده محسوب می شود که در فیلم «آرگو» بیشتر روی فرار شش نفر از اعضای لانه جاسوسی مانور داده شده و یک موفقیت برای آن کشور معرفی می شود.
فیلم «گلاب» هم درباره شکست دولت های غربی از ملت ایران در جریان فتنه 88 است. اما این فیلم هم با نمایش تصویری مخوف و ترسناک از زندان های ایران و تمرکز روی مقاومت یکی از جاسوس های غرب در این زندان ها و در نهایت آزادی او، وجهی حماسی و توأم با پیروزی برای آمریکا یافته است. اما مهمترین شباهت این دو فیلم، احساس حقارت از ایران نزد سیاستمداران آمریکایی است. نکته مهم این است فیلم ها بازتاب دهنده نیات درونی و ضمیر ناخودآگاه سازندگانشان هستند. به خصوص در هالیوود که فیلم ها نتیجه کار یک گروه بسیار وسیع و پردامنه بوده و محتوای آن ها نیز برآمده از خواست ها و منافع حاکمان آمریکاست. به همین دلیل هم فیلم «گلاب» را می توان همچون «آرگو» بازتاب هذیان های حاکمیت آمریکا نسبت به ایران دانست.