گروه فرهنگی مشرق - بحران اقتصادی سال 1929 میلادی که با ظهور سرمایه داری صنعتی با محوریت لیبرالیسم کلاسیک در امریکا دچار رکود گشت و با آغاز جنگ دوم جهانی بن بست لیبرالیسم را کاملا نمایان کرد و موجب اعتراضاتی نسبت به سرمایه داری افسار گسیخته بحران زده شد یک قطب این اعتراضات را کمونیسم تشکیل می داد. مک کارتی در راستای سیاست های ضد کمونیستی اش از سال 1951 لیست هایی را با کمک سازمان سیا تهیه نمود این لیست ها حاوی اسامی سیاستمدارانی بود که گویا تعلقات کمونیستی داشتند.
با گسترش سیاست های اتحاد جماهیر شوروی در آلمان شرقی و چین و همچنین با وقوع جنگ کره و دخالت شوروی خطر کمونیسم برای امپریالیسم نوپای پس از جنگ امریکا قابل توجه بود لذا مک کارتی و ترومن با آغاز دهه ی 50 از هر حربه ای علیه کمونیسم استفاده می نمودند. سیاست های فرهنگی آنان با تبلیغات خیابانی و رسانه ای کمونیسم را مانند ویروس مسری می دانست و معتقد بود آنتی کمونیسم تنها راه نجات دنیا از این ویروس خواهد بود. بسیاری از پرونده سازی های ترومن برای اشخاص برآمده از توهمی بیش نبود اما آنان به این توهم دامن می زدند و شخصیت هایی چون روزنبرگ ها را اعدام نمودند.در واقع ترومن لیست سیاهی از اقشار مختلف تهیه نمود که در آن نام ها و اشخاصی با اتهام کمونیست محکوم گردیدند.
سیاست های ترومن و مک کارتی در ارائه ی چهره ی دهشتناک از کمونیسم موفق گردید اما هدف از این سیاست گذاری داشتن بهانه ای برای سرکوب نمودن هر گونه اعتراض به سیستم فاجعه بار سرمایه داری لیبرال بود. شکل گیری مجدد سرمایه داری خصوصی و سود های هنگفت صنعت اسلحه سازی برای مبارزه با کمونیسم نیازمند به تبلیغات رسانه ای و ایجاد توهمات عمومی در خصوص سوسیالیسم بود. مجله ی اقتصادی اتیل در نوامبر 1946 یعنی قبل از آن که دکترین ترومن نگاشته شده باشد ، نوشت "سیاست های ترومن تضمین قابل اعتمادی ارایه می دارد که تکامل و تثبیت آماده گی جنگی ما در آینده نیز حداقل برای یک مدت طولانی تجارت بزرگی خواهند ماند"
مطابق اسنادی که فرانسیس ساندرز در کتاب "سیا و جنگ سرد فرهنگی" منتشر نمود سازمان اطلاعاتی امریکا به همراه دولت مک کارتی تشکیلات ناتوی فرهنگی را برای مقابله با هر گونه اندیشه ضد لیبرال به وجود آوردند وظیفه این تشکیلات حمایت مالی مستقیم از روشنفکران، نویسندگان و کارگردانانی بود که به هر طریقی محافظ منافع سرمایه داری لیبرال – دموکرات بودند اشخاصی چون جورج اورول ( نویسنده رمان "1984") آرتو کویستلر (نویسنده رمان "ظلمت در نیمروز" ) آیزیا برلین (متفکر و فلیسوف) و... مشخصا از سوی ناتوی فرهنگی حمایت مالی می شدند و از طرفی اشخاصی که این دعوت را نمی پذیرفتند مورد خشم دولت امریکا قرار می گرفتند.
به عنوان مثال پال روبسون هنرپیشه اپرا، تئاتر و سینمای آمریکا در دهه های ١٩۴٠ و ١٩۵٠ بود که در سازمان سیا (تحت رهبری الن دالس) و وزارت امور خارجه آمریکا ( تحت رهبری جان فوستر دالس، برادر الن دالس) او را به خاطر این که حاضر نشد از دولت شوروی انتقاد کند، ممنوع الخروج اعلام کرد و گذرنامه او را که در آن زمان نهایت در کشورهای اروپا و شوروی محبوب بود، باطل ساخت. ریچارد رایت نویسنده نوول معروف ” فرزند بومی” نیز به خاطر انتقاد از سیاست های نژاد پرستانه ی دولت آمریکا، مورد غضب اولیای امور قرار گرفته و آثارش تا مدت ها یعنی تا آغاز دههی ١٩۶٠ و اوجگیری جنبش فراگیر حقوق مدنی، چاپ نشد. جیمی بالدوین نویسندهی سیاه پوست نیز به قدری مورد اذیت و آزار دستگاههای دولتی قرار گرفت که بهطور داوطلبانه آمریکا را ترک کرده و سالها در ترکیه به زندگی خود ادامه داد.در این میان اورسن ولز خالق "همشهری کین" نیز حضور داشت که پس از ساخت اولین فیلم اش هالیوود را ترک کرد.
همشهری کین نخستین فیلم بلند ولز به رغم سبک پردازی باروک (جنبش هنری در اروپا که با رنسانس آغاز و تا قرن هجدهم ادامه داشت) و بهره برداری از فنون سینمایی ،وضوح عمیق ، فیلم خبری ساختگی انباشته از بخش های جعلی تاریخی ،تعداد راوی و ساختار پیچیده روایی بسیار واقعی می نمود. ویلیام راندولف هرست روزنامه دار قدرتمند ، چارلز فاستر کین (شخصیت اصلی فیلم) را بازسازی عمدی شخصیت خود بزرگ بین خود پنداشت و تهدید کرد علیه فیلم به قانون متوسل خواهد شد.
هرست تبلیغ فیلم را در روزنامه های خود ممنوع کرد و مانع از انعکاس نقدهای متعدد در حمایت از فیلم شد. از سال 1941 که این فیلم ساخته شد تا کنون نقد های فراوانی در خصوص آن منتشر شده است.آندره بازن منتقد مشهور فرانسوی که فیلم را در سال 1946 دید معتقد بود که استفاده گسترده فیلم از وضوح عمیق واقعیت جهان پدیداری فیلم را تقویت کرده است اما منتقدین بعدی گفته اند که فیلم به شدت خودآگاه ، تصنعی و حتی باروک است.
استفاده از وضوح عمیق کار منحصر به فردی نبود و گرگ تولند مدیر فیلمبرداری پیش از این در فیلم های دیگر آن را تجربه کرده بود. همشهری کین نخستین فیلم استودیویی ولز در عین حال نقطه آغاز درگیری های او با نظام استودیویی است. این درگیری ها به بقیه فیلم های استودیویی او آسیب جدی رساند و عاقبت او را وادار به ترک هالیوود و روی آوردن به تولید مستقل اروپایی کرد. اما هجرت او از هالیوود نیز فیلم های ضعیفی چون بانویی از شانگهای ، بیگانه و مکبث را به همراه داشت .
ولز در هنگام مرگ چندین پروژه ناتمام داشت از فیلمنامه و تکه های فیلم گرفته تا آثار نیم تدوین شده.دون کیشوت او که آن را هرگز به پایان نرساند اخیرا به همت دیگران کامل شده است. فیلم های ولز اغلب درباره شخصیتی قدرتمند و آدمی غریبه است ، که دومی به جستجوی اولی برای یافتن گذشته از دست رفته علاقمند می شود و روایتی که در این میان شکل می گیرد بین حقیقت و خیال سرگردان است.
او دوست داشت شخصیت هایی را بیافریند که لاف زن و دروغگویند و یا در شبکه ای از رمز و راز و فریب که هرگز به طور کامل برملا نمی شود گرفتار امده اند در این میان "همشهری کین" نمونه بارز سینمای اوست در این فیلم چهره ی سیاستمداران ایالات متحده به عنوان اشخاصی فاسد ، فریب کار و در عین حال بی عرضه نمایان می گردند به نوعی این فیلم را می توان تصویر بی پرده از سیاستمداری امریکایی دانست که ذات آمیخته با فریبکاری و تحمیق عامه را نمایان می سازد."همشهری کین" هوشمندانه بدون هر گونه گرایش سوسیالیستی ، آینه ای در برابر ماهیت ماکیاولیستی عرصه سیاسی ایالات متحده است با آنکه ناتوی فرهنگی این امر را در خط قرمز خود قرار نداده بود اما با آگاهی یافتن از میزان استقبال مخاطب ،اورسن ولز را طرد نمود و فیلم را بدون تبلیغات اکران کرد.
با گسترش سیاست های اتحاد جماهیر شوروی در آلمان شرقی و چین و همچنین با وقوع جنگ کره و دخالت شوروی خطر کمونیسم برای امپریالیسم نوپای پس از جنگ امریکا قابل توجه بود لذا مک کارتی و ترومن با آغاز دهه ی 50 از هر حربه ای علیه کمونیسم استفاده می نمودند. سیاست های فرهنگی آنان با تبلیغات خیابانی و رسانه ای کمونیسم را مانند ویروس مسری می دانست و معتقد بود آنتی کمونیسم تنها راه نجات دنیا از این ویروس خواهد بود. بسیاری از پرونده سازی های ترومن برای اشخاص برآمده از توهمی بیش نبود اما آنان به این توهم دامن می زدند و شخصیت هایی چون روزنبرگ ها را اعدام نمودند.در واقع ترومن لیست سیاهی از اقشار مختلف تهیه نمود که در آن نام ها و اشخاصی با اتهام کمونیست محکوم گردیدند.
سیاست های ترومن و مک کارتی در ارائه ی چهره ی دهشتناک از کمونیسم موفق گردید اما هدف از این سیاست گذاری داشتن بهانه ای برای سرکوب نمودن هر گونه اعتراض به سیستم فاجعه بار سرمایه داری لیبرال بود. شکل گیری مجدد سرمایه داری خصوصی و سود های هنگفت صنعت اسلحه سازی برای مبارزه با کمونیسم نیازمند به تبلیغات رسانه ای و ایجاد توهمات عمومی در خصوص سوسیالیسم بود. مجله ی اقتصادی اتیل در نوامبر 1946 یعنی قبل از آن که دکترین ترومن نگاشته شده باشد ، نوشت "سیاست های ترومن تضمین قابل اعتمادی ارایه می دارد که تکامل و تثبیت آماده گی جنگی ما در آینده نیز حداقل برای یک مدت طولانی تجارت بزرگی خواهند ماند"
مطابق اسنادی که فرانسیس ساندرز در کتاب "سیا و جنگ سرد فرهنگی" منتشر نمود سازمان اطلاعاتی امریکا به همراه دولت مک کارتی تشکیلات ناتوی فرهنگی را برای مقابله با هر گونه اندیشه ضد لیبرال به وجود آوردند وظیفه این تشکیلات حمایت مالی مستقیم از روشنفکران، نویسندگان و کارگردانانی بود که به هر طریقی محافظ منافع سرمایه داری لیبرال – دموکرات بودند اشخاصی چون جورج اورول ( نویسنده رمان "1984") آرتو کویستلر (نویسنده رمان "ظلمت در نیمروز" ) آیزیا برلین (متفکر و فلیسوف) و... مشخصا از سوی ناتوی فرهنگی حمایت مالی می شدند و از طرفی اشخاصی که این دعوت را نمی پذیرفتند مورد خشم دولت امریکا قرار می گرفتند.
به عنوان مثال پال روبسون هنرپیشه اپرا، تئاتر و سینمای آمریکا در دهه های ١٩۴٠ و ١٩۵٠ بود که در سازمان سیا (تحت رهبری الن دالس) و وزارت امور خارجه آمریکا ( تحت رهبری جان فوستر دالس، برادر الن دالس) او را به خاطر این که حاضر نشد از دولت شوروی انتقاد کند، ممنوع الخروج اعلام کرد و گذرنامه او را که در آن زمان نهایت در کشورهای اروپا و شوروی محبوب بود، باطل ساخت. ریچارد رایت نویسنده نوول معروف ” فرزند بومی” نیز به خاطر انتقاد از سیاست های نژاد پرستانه ی دولت آمریکا، مورد غضب اولیای امور قرار گرفته و آثارش تا مدت ها یعنی تا آغاز دههی ١٩۶٠ و اوجگیری جنبش فراگیر حقوق مدنی، چاپ نشد. جیمی بالدوین نویسندهی سیاه پوست نیز به قدری مورد اذیت و آزار دستگاههای دولتی قرار گرفت که بهطور داوطلبانه آمریکا را ترک کرده و سالها در ترکیه به زندگی خود ادامه داد.در این میان اورسن ولز خالق "همشهری کین" نیز حضور داشت که پس از ساخت اولین فیلم اش هالیوود را ترک کرد.
همشهری کین نخستین فیلم بلند ولز به رغم سبک پردازی باروک (جنبش هنری در اروپا که با رنسانس آغاز و تا قرن هجدهم ادامه داشت) و بهره برداری از فنون سینمایی ،وضوح عمیق ، فیلم خبری ساختگی انباشته از بخش های جعلی تاریخی ،تعداد راوی و ساختار پیچیده روایی بسیار واقعی می نمود. ویلیام راندولف هرست روزنامه دار قدرتمند ، چارلز فاستر کین (شخصیت اصلی فیلم) را بازسازی عمدی شخصیت خود بزرگ بین خود پنداشت و تهدید کرد علیه فیلم به قانون متوسل خواهد شد.
هرست تبلیغ فیلم را در روزنامه های خود ممنوع کرد و مانع از انعکاس نقدهای متعدد در حمایت از فیلم شد. از سال 1941 که این فیلم ساخته شد تا کنون نقد های فراوانی در خصوص آن منتشر شده است.آندره بازن منتقد مشهور فرانسوی که فیلم را در سال 1946 دید معتقد بود که استفاده گسترده فیلم از وضوح عمیق واقعیت جهان پدیداری فیلم را تقویت کرده است اما منتقدین بعدی گفته اند که فیلم به شدت خودآگاه ، تصنعی و حتی باروک است.
استفاده از وضوح عمیق کار منحصر به فردی نبود و گرگ تولند مدیر فیلمبرداری پیش از این در فیلم های دیگر آن را تجربه کرده بود. همشهری کین نخستین فیلم استودیویی ولز در عین حال نقطه آغاز درگیری های او با نظام استودیویی است. این درگیری ها به بقیه فیلم های استودیویی او آسیب جدی رساند و عاقبت او را وادار به ترک هالیوود و روی آوردن به تولید مستقل اروپایی کرد. اما هجرت او از هالیوود نیز فیلم های ضعیفی چون بانویی از شانگهای ، بیگانه و مکبث را به همراه داشت .
ولز در هنگام مرگ چندین پروژه ناتمام داشت از فیلمنامه و تکه های فیلم گرفته تا آثار نیم تدوین شده.دون کیشوت او که آن را هرگز به پایان نرساند اخیرا به همت دیگران کامل شده است. فیلم های ولز اغلب درباره شخصیتی قدرتمند و آدمی غریبه است ، که دومی به جستجوی اولی برای یافتن گذشته از دست رفته علاقمند می شود و روایتی که در این میان شکل می گیرد بین حقیقت و خیال سرگردان است.
او دوست داشت شخصیت هایی را بیافریند که لاف زن و دروغگویند و یا در شبکه ای از رمز و راز و فریب که هرگز به طور کامل برملا نمی شود گرفتار امده اند در این میان "همشهری کین" نمونه بارز سینمای اوست در این فیلم چهره ی سیاستمداران ایالات متحده به عنوان اشخاصی فاسد ، فریب کار و در عین حال بی عرضه نمایان می گردند به نوعی این فیلم را می توان تصویر بی پرده از سیاستمداری امریکایی دانست که ذات آمیخته با فریبکاری و تحمیق عامه را نمایان می سازد."همشهری کین" هوشمندانه بدون هر گونه گرایش سوسیالیستی ، آینه ای در برابر ماهیت ماکیاولیستی عرصه سیاسی ایالات متحده است با آنکه ناتوی فرهنگی این امر را در خط قرمز خود قرار نداده بود اما با آگاهی یافتن از میزان استقبال مخاطب ،اورسن ولز را طرد نمود و فیلم را بدون تبلیغات اکران کرد.
مسعود قدیمی