صدام خیلی این عبارت را تکرار می‌کرد: «تقدیر اینطور بوده که ما مسئول باشیم، نه فقط مسئول عراق، نه فقط مسئول امت [عربی]، بلکه مسئول کل انسانیت.» این آدم واقعا غرق در افکار توهمی بود. خیال می‌کرد اگر فقط رئیس جمهور عراق باشد ظلمی در حق اوست، همینطور اگر رهبر امت عربی باشد هم ظلم در حق اوست.

گروه بین الملل مشرق - در 12 قسمت گذشته‌ی این مطلب (که خاطرات صلاح عمر العلی عضو ارشد حزب بعث و از اعضای شورای رهبری انقلاب پس از روی کار آمدن این حزب در عراق در سال 1968 است و در برنامه شاهد علی العصر شبکه الجزیره بیان شده) به برخی رفتارهای صدام پیش از روی کار آمدن اشاره شد. همچنین خواندیم که چگونه حکومت حزب بعث از یک حکومت ایدئولوژیک به سمت یک مافیای خانوادگی سوق پیدا کرد و صدام چطور برای رسیدن به قدرت حاضر شد یکی از سران حزب را هم بی دلیل اعدام کند.

درباره‌ی برخی محاکمات و اعدام‌های چند سال نخست روی کار آمدن حزب بعث هم مطالبی خواندیم. همچنین درباره ی تقسیم قدرت بین البکر و صدام نیز خاطراتی ذکر شد. در نقد اندیشه‌های حزب بعث و خصوصا تفکرات و رفتارهای مؤسس و ایدئولوگ آن یعنی میشل عفلق و تمجید‌های عجیب و غریب وی از صدام هم خاطرات و مطالب مفصلی ذکر شد. و دیدیم که چطور صدام تحت تأثیر القائات خیرالله طلفاح، شروع به زمینه‌سازی برای تسلط انفرادی خود بر قدرت کرد و چگونه رقبای بزرگش را سربه نیست نمود.

در کنار اینها اطلاعاتی درباره‌ی طرح ناظم کزار (از نزدیکان صدام و از خشن‌ترین افراد بعثی) برای سرنگونی همزمان صدام و البکر و چگونگی شکست خوردن ماجرا مطرح شد. ماجرای ملی شدن نفت عراق و تأثیرات آن بر حکومت بعث و همچنین طرح مشترک حافظ اسد و احمد حسن البکر برای ادغام سوریه و عراق و کنار زدن صدام هم ذکر شد. و خواندیم که صدام به چه طریق احمد حسن البکر را از ریاست جمهوری کنار زده و شخصا جای او را گرفت.


نفر اول از سمت چپ حسین کامل داماد صدام است. ساجده خیرالله طلفاح هم در کنار صدام نشسته

درباره‌ی ماجرای کشتار چند ده تن از سران حزب بعث دو روز پس از روی کار آمدن صدام و نمایش خونین او نیز خاطراتی ذکر شد. از مهم‌ترین بخش‌های این خاطرات، جریان دیدار صدام با وزیر خارجه وقت ایران (ابراهیم یزدی) در سال 58 بود که صدام پس از آن (در دیدار خصوصی با راوی) به صراحت از نیت خود برای به راه انداختن جنگ پرده برداشته بود. اینکه کشورهای بلوک کمونیستی و آمریکا در دوره‌ی جنگ سرد در همه‌ جای دنیا با یکدیگر درگیری داشتند ولی در حمایت از صدام به توافق رسیده بودند و داستان کمک‌های تسلیحاتی آمریکا به صدام (حتی با دور زدن قوانین خود آمریکا) و همچنین چرایی پی‌گیری نکردن بمبارات تأسیسات اتمی عراق (توسط اسرائیل) از سوی صدام از دیگر مسائل مطرح شده در این خاطرات بود. اینک قسمت سیزدهم:

*احمد منصور (مجری): هنوز نماینده‌ی عراق در سازمان ملل بودی که در مارس 1981، ساجده (همسر صدام حسین) با یک هواپیمای اختصاصی از نوع بوئینگ 747 با همراهی داماد صدام (حسین کامل المجید) و سی نفر دیگر به نیویورک آمد. برای استقبالشان به فرودگاه رفته بودی؟
-صلاح عمر العلی: البته. از او و هیئت همراهش در فرودگاه استقبال کردم. در رأس آن هیئت حسین کامل قرار داشت که البته آن موقع داماد صدام نشده بود، یعنی هنوز ازدواج نکرده بود. همسر صدام تا زمانی که در نیویورک بود در منزل من [به عنوان سفیر عراق در نیویورک] ساکن بود. او برای درمان بیماری به نیویورک آمده بود و تا زمانی که برود در منزل من ساکن بود.

*چه مدتی آنجا بود؟
-فکر می‌کنم تقریبا دو هفته.


فرد سمت چپ تصویر حسین کامل، داماد صدام است
*فقط دو هفته.
-بله.

*راست می‌گویند که همسر صدام در بازارگردی‌ها و خریدهایش زیرنظر تو میلیون‌ها دلار پول خرج کرد؟
-نه، این حقیقتا غیر دقیق و غیر صحیح است.

*به چه فروشگاه‌هایی رفت؟ برخی‌ها می‌گویند از سطح‌بالاترین فروشگاه‌های نیویورک خرید می‌کرد؟
-نه. با امانتداری می‌گویم که به هیچ فروشگاه [سطح بالایی] نرفت و چیزی جز یک سری چیز ساده و خیلی کم هم نخرید. من می‌توانم بر این مسئله تأکید کنم. رفتارش در نهایت تواضع و برخوردهایش با نهایت متانت بود. واقعا یک خانم به تمام معنا بود. یعنی هیچ تصور منفی‌ای از عملکردش در ذهن ما نماند. خیلی متواضع و ساده بود. یعنی اصلا خیلی مشتاق نبود که در شهر بگردد. یک دفعه، آن هم با اصرار ما، بردیمش به Tool Tower ، برج تجاری. آنجا را نشانش دادیم و از آنجا هم بردیمش کنار مجسمه آزادی. غیر از این یک بار اصلا مشتاق نبود که برود در بازار بچرخد یا خرید کند یا پول خرج کند.

*بسیاری از منابع اشاره کرده‌اند که ساجده [همسر صدام] در این سفر میلیون‌ها دلار خرج خرید سوغاتی کرد. یعنی هرکس، همه‌ی کتبی که دوران حکومت صدام حسین را بررسی کرده‌اند با حیرت به این سفر پرداخته‌اند و تو که داری الان در پیشگاه تاریخ شهادت می‌دهی و او هم در خانه‌ی تو مهمان بوده [برایمان تعریف کن].
-من حقیقتا همان چیزی را که شاهد بودم برایت می‌گویم. این زن هیچ رفتار غیر معقولی [از این قبیل] نداشت.

*برخورد صدام با او در دوره‌ای که آنجا بود چطور بود؟
-آن موقع جنگ بین عراق و ایران در جریان بود و هر روز درگیری بود و کشته و شهید و غیره. صدام حسین هم مدام با او تماس می‌گرفت و هیچ تماسشان قطع نمی‌شد. یعنی روزی حداقل سه بار با او تماس می‌گرفت.



*چه تحلیلی از این مسئله داری؟ خصوصا با توجه به چیزهایی که شایع است که صدام جوانب بشری دیگری هم داشته است و روابطش با زن‌ها و ... .
-یادت که هست در جلسه‌ی قبل هم برایت گفتم برای اینکه شخصیت صدام را درک کنیم باید صدام را با دو شخصیت در نظر بگیریم. دو شخصیت در یک بدن. یک شخصیت با صفات انسانی و ظرافت و سادگی و تواضع و محبت و شخصیتی دیگر با این شدت و خشونت و خونخواری. فلذا وقتی با همسرش برخورد داشت گویا شخصیت اولش بروز می‌کرد. می‌شد مرد خانواده و شوهر ایده‌ال. یعنی واقعا هرچند ساعت یک بار پیگیر وضعیت [همسر بیمارش] بود. یعنی هرچند ساعت پی‌گیری می‌کرد.

*آیا همین سفر بود که روابط تو با حسین کامل در آینده را شکل داد؟
-نه. اولا تفاوت سنی بالایی بین من و او بود. ثانیا او صرفا یک محافظ همسر رئیس جمهور به حساب می‌آمد و من وزیر بودم و عضو شورای رهبری انقلاب و نماینده‌ی دائم عراق در سازمان ملل. یعنی ارتباطی با یکدیگر نداشتیم.

*آیا صلاحیت‌ها و ویژگی‌های این را داشت که صدام دخترش را به همسری او درآورد؟
-نه. بیشتر آدم بی‌سوادی به نظر می‌رسید، یعنی نزدیک به بی‌سوادی بود ولی انسانی بود حقیقتا ماهر و تیزهوش. اینکه داشتیم درباره پول خرج کردن صحبت می‌کردیم، همسر رئیس‌جمهور ابدا پول خرج نکرد. من مسئول این ماجرا بودم. کسی که پول خرج می‌کرد حسین کامل بود.

*چطور؟
بیشترین پولی که خرج کرد برای خرید دستگاه‌های الکترونیکی و خرید سلاح بود. حتی ...



*دستگاه‌های الکترونیکی برای خودش یا برای حکومت؟
-نه، برای حکومت. حتی یک دستگاهی خرید که آن را آن موقع دستگاه هشدار زودهنگام اسم گذاشته بودند. آن موقع یعنی یک محصول نو به حساب می‌آمد. اصلا در کشورهای دیگر پخش نشده بود. این دستگاه بسیار حساس را خرید. دستگاه هشدار زودهنگام خیلی پیچیده است. این دستگاه را با اطلاع نیروهای حکومتی آمریکا خرید. و با خودش به هواپیما برد. تجهیزات فراوان دیگری هم خرید، تجهیزات الکترونیکی و سلاح.

و همه را برد به هواپیما. خب می‌دانی که در همه‌ی فرودگاه‌ها تفتیش دقیق وجود دارد. خصوصا در فرودگاه‌های آمریکایی تفتیش دقیقی وجود دارد. این تجهیزات را با یک کامیون از دروازه‌‌ی ویژه‌ای وارد کردند تا مورد بازرسی قرار نگیرد. هواپیما پرواز کرد و حسین کامل اینها را با خودش به بغداد برد و دستگاه‌ها را در کاخ ریاست جمهوری نصب کردند. این سیستم باز هم از نو [و بیش از پیش] صدام را موفق کرد که بر همه‌‌ی جزئیات حکومت هیمنه پیدا کند.

*یعنی یک جور سیستم امنیت داخلی بود.
-بله. سیطره بر همه‌‌ی اجزای حکومت به وسیله‌ی این سیستم الکترونیکی [برایش میسر شد].



*بسیار خب، با توجه به اینکه این سیستم در دوره‌ی تو و موقعی که در نیویورک بودی خریداری شد، این سیستم چه امکاناتی داشت که می‌شد با آن بر حکومت سیطره پیدا کرد؟
-این یک صفحه‌ی الکترونیکی بود که جلوی صدام قرار داشت. در آن کلیدها و رمزها و اشاره‌های خاصی بود. همه‌ی مسئولین حکومت از طریق این سیستم و با این رمزها [با صدام] مرتبط بودند.

*در کجا با این سیستم جابجا می‌شدند؟
-در هرجایی با این سیستم مرتبط بودند. علاوه بر این، صدام حسین هم می‌توانست با آنها ارتباط بگیرد و از آنها چیزهایی بخواهد. مثلا هشدار، یا مخفی شدن. به این طریق با این سیستم می‌شد کار کرد. این سیستم واقعا پیشرفته بود.

*یعنی نه تحت نظر اداره‌ی تلفن و مخابرات بود نه تحت نظر اداره‌ی بی‌سیم و نه ...
-نه. خارج از چارچوب شبکه‌ی مخابراتی تلفن و غیره بود. در هر حال صدام حسین پس از این هم دستگاه‌های بسیار پیشرفته‌ای خرید به طوری که صدام موفق شد از طریق این دستگاه‌ها حتی به داخل شبکه‌های امنیتی و اطلاعاتی کشورهای عربی مجاور هم نفوذ کند. اگر یادت باشد یکی از چیزهایی که در زمان اشغال کویت خیلی سر و صدا کرد گفتگویی بین ملک فهد و امیر کویت بود. این گفتگو به وسیله‌ی سیستم [الکترونیکی خریداری شده توسط صدام] ضبط شده بود.

*عجب. یعنی حتی از طریق ماهواره جاسوسی می‌کرد.
-نه. از طریق این سیستم [نوین] نه از طریق ماهواره. ارتباط با ماهواره نداشت و از طریق همین سیستم.



*تأثیر این سیستم تا این حد بود یعنی؟
-بله. یعنی حقیقتا یک سیستم خیلی پیچیده و خیلی با شکوه و خیلی قوی بود. من پیشتر هم به چیزی اشاره کردم که این بحث را تقویت می‌کند. آن هم اینکه بعد از اشغال کویت یا بعد از جنگ، یعنی بعد از آنکه عملیات طوفان صحرا [از طرف ناتو و کشورهای عربی ضد صدام در سال 1991] صورت گرفت، با یک افسر عرب بلند پایه با رتبه‌ی بالا دیداری داشتم و از او مستقیم پرسیدم: «شنیده‌ام عملیات طوفان صحرا وقتی طراحی شد که دستگاه اطلاعاتی آمریکا موفق شد به سیستم امنیتی صدام نفوذ کند و یک سری گفتگو و صحبت و معلومات را ضبط کرد و طرحش را بر این اساس این عملیات نفوذ، طراحی کرد، درست است؟» او مطلقا چنین چیزی را نفی کرد. گفتم پس درستِ ماجرا چیست؟ گفت: «درستِ ماجرا این است که این صدام حسین بود که از طریق این سیستم توانسته بود در سیستم امنیتی ناتو نفوذ کند.»

*عجب!
-بله. من این حرف را مستقیما از خودش شنیدم. چند نفر دیگر هم آنجا بودند که شاهدند.

*ولی سیستم‌های محافظتی‌ای در آنها تعبیه شده که بر آن اساس، کسی که از آن استفاده می‌کند مطلقا نتواند به کشور سازنده یا کسی که منفعتی در این قضیه دارد نفوذ کند.
-راستش من اطلاعاتی در این زمینه ندارم. نمی‌توانم [از جزئیات] این دستگاه‌ها چیز خاصی بگویم چون [اطلاعات تکنیکی ندارم].



*در هر حال معلوم است سیستم پیچیده‌ی بزرگی بوده که برای حملش یک کامیون نیاز بوده است.
-این سیستم ای بسا در دوران جنگ با ایران به صدام حسین «داده شد»، یعنی در این دوره در اختیارش قرار گرفت. طبیعتا این جنگ باعث اشتراک هدف‌های صدام حسین با بسیاری از کشورها شده بود. از جمله شوروی، آمریکا، کشورهای غربی و حتی کشورهای عربی چون [می‌گفتند] این نظام [نظام جمهوری اسلامی] آنها را تهدید می‌کند و شعار صدور انقلاب اسلامی می‌دهد و کشور بزرگ و کشوری قوی است و یک انقلاب عظیم و یک انقلاب اسلامی داشته. خب می‌دانی که همه‌ی ما کشورهای اسلامی هستیم و شعارهای اسلامی،  [مردم]همه‌ی این کشورها را به حرکت در می‌آورد. فلذا شاید این دستگاه در دوره‌ای به صدام داده شد که هم‌پیمان اساسی آنها و ژاندارم منطقه بود. او نماینده‌ی همه‌ی این کشورها بود که در خارج خودشان با هم درگیری داشتند [ولی بر سر حمایت از صدام و مقابله با انقلاب اسلامی به توافق کامل رسیده بودند]. فلذا این دستگاه به او داده شد و راستش خود من هم وقتی آن افسر آن جریان را برایم گفت غافلگیر شدم.

*گرچه همانطور که گفتی صدام حسین ژاندارم منطقه بود درحالیکه [به امپریالیست‌ها] بد و بیراه می‌گفت. و همین صدام بعد از دوره‌ی خیلی کوتاهی رابطه با آمریکا را از سر گرفت.
-بعد از شروع جنگ.

*بله. در این بین اطلاعاتی به بیرون درز کرده است درباره‌ی ارتباط نزار حمدون سفیر عراق در واشنگتن با لابی صهیونیستی. تو در آن زمان نماینده‌‌ی عراق در سازمان ملل بودی.
-بله.


صدام و طه یاسین رمضان

*در این باره اطلاعاتی داری؟
-می‌دانی که نمایندگان در سازمان ملل مأموریتشان محدود است به سازمان ملل و جلسات سازمان ملل و داخل سازمان ملل. یعنی ما اصلا مجاز نیستیم که هیچ گونه عمل دیپلماتیکی خارج از سازمان ملل داشته باشیم. در هر حال، روابط دیپلماتیک بین عراق و آمریکا قطع بود. از نظر عملی [یعنی در آن زمان روابط محدود بود به دفتر حافظ منافع]. ولی نماینده [حافظ منافع] داشتیم. نزار حمدون [به عنوان نماینده عراق] تعیین شد.

نزار حمدون جوانی بود با کفایت و یک دیپلمات موفق و دارای توانمندی‌های عالی. اول و پیش از برقراری رابطه‌ی دیپلماتیک به عنوان مسئول سفارت عراق [یعنی مسئول حافظ منافع] تعیین شد و اختیاراتی به او داده شد که از اختیارات یک وزیر در عراق بیشتر بود. بودجه‌ای هم در اختیارش قرار گرفت که از بودجه‌ی یک وزارتخانه بالاتر بود.

*اینها به صورت شخصی از طرف صدام حسین [تعیین می‌شد]
-بله. نزار حمدون یکی از نیروهای مهم دستگاه اطلاعاتی عراق از همان ابتدای تأسیسش بود. و صدام حسین هم اعتماد شدیدی به او کرده و دست او را باز گذاشته که بدون رجوع به وزارت خارجه و یا به کس دیگر تصمیم‌گیری و عمل کند، طبیعتا در دوره‌ی جنگ؛ یکی از مأموریت‌هایی که نزار حمدون به عهده داشت به وجود آوردن جو همدلی و همراهی با موضع عراق بود، چه در سطح دیپلماتیک، چه در سطح ارتباط با گروه‌های سیاسی و اجتماعی و فکری آمریکا. [در همین زمان] یک سری اطلاعات به من می‌رسید که نزار حمدون شروع کرده است به دیدار با بعضی از نمایندگان جنبش صهیونیستی در منزل خودش.



*در امریکا.
-بله در آمریکا. خلاصه اخبار و اطلاعاتی از فعالیت‌های سفیر به دستم می‌رسید. از چند منبع هم می‌شنیدیم که نزار حمدون شروع کرده است به دیدارهای خصوصی با این افراد [صهیونیست]. این پیش از آن « بود که روابط [دیپلماتیک بین آمریکا و عراق] از سر گرفته شود. بعد از اینکه روابط از سر گرفته شد و نزار حمدون به عنوان سفیر عراق در سازمان ملل تعیین شد مسئله صورت گسترده تر و واضح‌تری به خود گرفت.

نزار حمدون بی‌نهایت فعال بود. بین همه‌ی سفرایی که در واشنگتن حضور داشتند کاملا خاص بود. اولا به خاطر امکاناتی که در اختیارش قرار گرفته بود. و [ثانیا] به این دلیل که حقیقتا فردی بود فعال و بسیار باهوش. فلذا نقش بزرگی در برقراری رابطه بین سفارت [عراق در امریکا] و لابی صهیونیستی ایفا کرد. و این طبیعتا چیزی بود که هیچ کس جرئت نداشت بدون دستور صدام به آن اقدام کند. مطلقا.

*یعنی این یک بعد [از رفتار] صدام حسین بود در زمانی که با کشورهایی که با اسرائیل رابطه برقرار کرده بودند [یعنی مصر] دشمنی می‌کرد و اسرائیل را شیطان بزرگ می‌دانست و اسرائیل در سال 1981 اقدام به [بمباران و ] تخریب تأسیسات هسته‌ای [عراق] کرده بود. چه تحلیلی داری؟
-صدام حسین یک طرح مشخص داشت. و صدام دیوانه و مجنون این بود که در این طرح حرکت کرده و آن را اجرا کند. در چارچوب این طرح و برای محقق کردن آن صدام حسین برای خودش مجاز می‌دانست که کاری را بکند [و مدتی بعد] ضد آن را انجام دهد.

*این طرح صدام چه بود؟ برایمان بگو.
-استاد احمد، اگر بروی سراغ سخنرانی‌هایی که صدام در طول دوره‌ی ریاست جمهوری اش داشته و آنها را بگذاری جلویت و شروع کنی به خواندنشان یک سری عبارات مشخص را می‌بینی که بسیار در سخنرانی‌هایش تکرار می‌کرد.


حسین کامل پشت سر صدام ایستاده. دو مرد دیگر، عدی و قصی پسران صدام هستند

*و همه جا نوشته بودند. روی دیوارها، در خیابان‌های بغداد و در همه جا، در مؤسسات دولتی و [حتی] در آسانسورها!
-بله. هر جا می‌رفتی چشمت به آنها می‌خورد. صدام خیلی این عبارت را تکرار می‌کرد: «تقدیر اینطور بوده که ما مسئول باشیم، نه فقط مسئول عراق، نه فقط مسئول امت [عربی]، بلکه مسئول کل انسانیت.» این آدم واقعا غرق در افکار توهمی بود. خیال می‌کرد اگر فقط رئیس جمهور عراق باشد ظلمی در حق اوست، همینطور اگر رهبر امت عربی باشد هم ظلم در حق اوست. خیال می‌کرد رسالتش خیلی فراتر از این منطقه است، خیلی فراتر از حجم امت عربی است، و او نقش رهبری در همه‌ی جهان دارد.

 این عبارت را با الفاظ مختلف تکرار می‌کرد. مدام این تعبیر را به کار می‌برد. دائما. یعنی خیلی نادر بود که سخنرانی‌ای باشد که این را به کار نبرد. فلذا صدام کاملا غرق بود در تفکری با این بُعد. از همینجا بود برای خودش لازم می‌دید این ترفندها را به کار ببرد. مثلا ضد اسرائیل شعار دهد (و شاید واقعا هم با اسرائیل دشمن بود) ولی در عین حال اگر منفعت و مصلحت ایجاب می‌کرد با اسرائیل کنار بیاید؛ این کار را می کرد. این فلسفه یا این نظریه بر تمام روابطش با دیگران هم صادق بود. مثلا مصر را [به دلیل رابطه با اسرائیل از اتحادیه عرب بیرون می‌انداخت و بعد خودش او را به اتحادیه عرب برمی‌گرداند. خودش به انور سادات [به دلیل ارتباط با اسرائیل] بد و بیراه می‌گفت و همو با انور سادات هم‌پیمان می‌شد.

صدام خودش به رئیس‌جمهور فعلی مصر[در زمان مصاحبه] محمد حسنی مبارک بد و بیراه می‌گفت. صدام او را با زشت‌ترین تعابیر توصیف کرد و بعد می‌آمد و وقتی احتیاج داشت با او روابطش را از سر می‌گرفت. فلذا صدام حسین شخصیت متناقض و بسیار پیچیده بود و در نتیجه می‌توانم باز تکرار کنم که صدام حسین یک شخصیت نداشت، چند شخصیت داشت.

ادامه دارد ...

قسمت‌های پیشین:
-توضیحاتی پیرامون خاطرات صلاح عمر العلی
-قسمت اول خاطرات صلاح عمر العلی
-قسمت دوم خاطرات صلاح عمرالعلی
-قسمت سوم خاطرات صلاح عمر العلی
-قسمت چهارم خاطرات صلاح عمر العلی
-قسمت پنجم خاطرات صلاح عمر العلی
-قسمت ششم خاطرات صلاح عمر العلی
-قسمت هفتم خاطرات صلاح عمر العلی
-قسمت هشتم خاطرات صلاح عمر العلی
-قسمت نهم خاطرات صلاح عمر العلی
-قسمت دهم خاطرات صلاح عمر العلی
-قسمت یازدهم خاطرات صلاح عمر العلی
-قسمت دوازدهم خاطرات صلاح عمر العلی