به گزارش مشرق، موضوع هستهای علاوه بر اهمیت مباحث فنی از منظر راهبردی و استراتژیک به یکی از اصلیترین مسائل کشور طی 10-12 سال گذشته تبدیل شده و چگونگی مدیریت این موضوع و آنچه در توافق نهایی احتمالی در سه ماه آینده خواهد گذشت، میتواند بر بسیاری از مؤلفههای قدرت ملی و امنیت ملی در ایران تأثیرگذار باشد.
بهمنظور بررسی ابعاد مختلف فنی و بهویژه راهبردی موضوع هستهای با دعوت از آقایان فریدون عباسی رئیس سابق سازمان انرژی اتمی و مهدی محمدی کارشناس مسائل راهبردی هستهای به واکاوی زوایایی پرداخته است که به نظر میرسد برای درک بهتر از "آنچه درباره تأسیسات هستهای و فضای سیاسی کشور در این باره تاکنون گذشته و آنچه در مسیر پیشِرو باید بدان توجه ویژهای داشت" از اهمیت بالایی برخوردار است.
دو کارشناس شناخته شده این حوزه، در این میزگرد که بیش از 2 و نیم ساعت به طول انجامید نکات مهمی را در حوزه تخصصی خود مطرح کردند با توجه به اولاً اهمیت موضوعات مطرح شده و ثانیاً مطول بودن آنها، این میزگرد را بهصورت موضوعی و مجزا در چند بخش مختلف به خوانندگان خود تقدیم کند. آنچه در ادامه میآید بخش چهارم و آخر مطالب مطرح شده توسط آقای مهدی محمدی است.
در آغاز بخش چهارم از میزگرد از مهدی محمدی درباره لوازم و ضرورتهای نگارش یک متن مناسب برای "توافق خوب" در تیرماه 94 پرسید که محمدی پاسخ داد: در وهله اول آنچه باید به آن اشاره کنم این است که متأسفانه هم توافق ژنو و هم تفاهم لوزان زیرساخت تحریم را بهعنوان تنها ابزار موجود در دست آمریکا برای اثرگذاری بر آینده مواجهه راهبردی ایران و آمریکا و اثرگذاری بر محیط داخلی ایران در دست آمریکا نگه داشته است.
وی با بیان "گفته میشود ما فقط تحریمهایی را برمیداریم که مرتبط با هستهای است" تصریح کرد: کاری به این ندارم که ما اصلاً چیزی بهنام تحریم مرتبط با هستهای داریم یا خیر و اصلاً چیزی بهنام قطعنامه هستهای نداریم یا خیر یا تحریمی داریم که صرفاً بر اساس موضوع هستهای وضع شده باشد (که از نظر من اساساً ما قطعنامه صرفاً هستهای نداریم)، بلکه عرض من این است که موضوع برنامه هستهای بهعنوان مهمترین ابزار چانهزنی ما در مقابل آمریکا باید منجر به برداشته شدن تمام تحریمهای علیه ایران شود، نه فقط برداشته شدن بخش محدود از تحریمها، زیرا آنوقت سؤال دیگری که مطرح میشود است: ما بقیه تحریمها را چطوری میخواهیم برداریم؟! برای برداشتن تحریمهای غیرمرتبط با موضوع هستهای باید سر کدام برنامه مصالحه کنیم؟! ما اصلاً موضوع قابل مصالحه دیگری نداریم، برنامه موشکی و منطقهای ایران قابل مصالحه نیست.
این کارشناس مسائل راهبردی افزود: تنها برنامهای که تا حدودی در آن میشود به مصالحه خوب فکر کرد که خیلی با آن فاصله داریم، برنامه هستهای است اما متأسفانه تیم مذاکرهکننده دقیقاً بهگونهای مذاکره میکند که ابزار آمریکا را در حالی که وارد دورانی از ضعف تاریخی شده در دست او حفظ کند و آنها میتوانند بازیهای جدیدی با افکار عمومی و پروژههای امنیت ملی ما کلید بزنند.
محمدی در ادامه سخنان خود با اشاره به در پیشِرو بودن مذاکرات بسیار مهم برای توافق نهایی احتمالی در تیرماه، خاطرنشان کرد: تصور من این است که آمریکاییها در 3 ماه آینده روی حفظ دستاوردهای خود در ژنو و لوزان تمرکز خواهند کرد، یعنی متأسفانه اینها دستاوردهای طرف آمریکایی در تفاهم لوزان است و تیم ایرانی مطابق فرمایش ابتدای سال مقام معظم رهبری موظف است که این موارد را اصلاح کند و در صورتی که این موارد اصلاح نشود ما حتی به یک توافق قابل قبول نزدیک هم نخواهیم شد، چه رسد به اینکه متنی نهایی حاصل شود و متن امضا شود و کشور بخواهد در بازه زمانی بسیار بلندمدت اقدامات خودش را بر اساس آن متن تعریف کند و آن را اجرا کند.
وی در توضیح اصلاحات ضروری لازم در چارچوب تفاهم شده در لوزان، خاطرنشان کرد: اولین اتفاقی که باید بیفتد، تعیین تکلیف مسئله زمان در این توافق است، یعنی از نظر من تفاهم لوزان یک تفاهم بیزمان است و هیچ زمانی در این تفاهم وجود ندارد. تعهدات مختلف، زمانبندیهای مختلف دارد ولی هیچ زمانی بهعنوان زمان پایان کل چارچوب معین نشده است. مقامات آمریکایی هم بعد از لوزان گفتند: "از نظر ما غروب هستهای ایران طلوع ندارد". ارنست مونیز (وزیر انرژی آمریکا) مصاحبه کرد و گفت: برنامه هستهای ایران غروب خواهد کرد و دیگر طلوع نمیکند.
این کارشناس مسائل راهبردی خاطرنشان کرد: مهمترین موضوعی که تکلیف آن باید معین شود این است که چهزمانی این تفاهم کلاً کنار گذاشته خواهد شد و ما مجدداً بر اساس ضوابط مندرج در NPT برنامه هستهای خود را توسعه میدهیم و چهزمانی ما از حالت استثنا نسبت به NPT خارج میشویم و چهزمانی تفاهم لوزان برداشته میشود و دوباره NPT سر جای خود مینشیند؟ مطلقاً این زمانبندی در تفاهم لوزان وجود ندارد و احساس من این است که از نظر آمریکاییها این تفاهم ابدی است.
محمدی افزود: از نظر آمریکاییها حداکثر میزان مجاز برنامه هستهای برای ایران همین چیزی است که در تفاهم لوزان آمده و اگر کسی تصور میکند که در آینده اتفاق متفاوتی خواهد افتاد، عیبی ندارد، ما میگوییم همین تصور خود را شفاف داخل متن بنویسد که از روز فلان و ساعت فلان ایران به کشوری تبدیل میشود که میتواند بر اساس نیازی که خودش تعریف میکند، به هر میزان از برنامه هستهایاش را توسعه دهد.
وی ابراز کرد: این نیاز و میزان توسعه برنامه هستهای را ما باید خودمان تعریف کنیم، نه اینکه در مشارکت با دیگران تعریف شود و کس دیگری نباید در تعریف نیاز ما مشارکت کند، این مسئله اصلی و اساسی است که باید در این تفاهم تکلیف آن روشن شود.
این کارشناس مسائل سیاسی و هستهای با اشاره به اینکه نکته بعدی تحریمهاست که چند موضوع خیلی کلیدی در این بحث وجود دارد، تصریح کرد: من دارم روی اصلاحات تمرکز میکنم، روی مواردی که تفاهم لوزان بر اساس آنها نمیتواند ادامه حیات دهد و در صورت حفظ حیات اگر قرار است که زیرساختهای هستهای ما دستکاری شوند، حتماً باید هرگونه تحریم لغو شود. لغو صرفاً توسط کنگره آمریکا میتواند صورت گیرد و اساساً دولت آمریکا اختیار لغو بخش بزرگی از تحریمهای علیه ایران را ندارد.
محمدی تأکید کرد: بهعقیده بنده هرگونه آغاز اجرای تعهدات ایران باید از روزی باشد که کنگره تحریمها را لغو میکند، در غیر این صورت نباید یک پیچ از تأسیسات هستهای ایران خارج شود، زیرا فرآیند دستکاری کردن زیرساخت هستهای ایران آنطوری که در لوزان دیده شده بیشتر شبیه یک خرابکاری است و قابل بازگشت نیست.
وی افزود: اگر طرف مقابل روی حفظ زیرساخت تحریمها اصرار دارد ما هم باید روی حفظ زیرساخت هستهای خود اصرار کنیم؛ به این معنی است که تعلیق تحریم باید در مقابل تعلیق اقدامات هستهای ایران باشد، نه در مقابل برچیدن زیرساختهای هستهای. ما میتوانیم ماشینهای سانتریفیوژ را در نظنز و فردو نگه داریم اما برای مدت زمان مشخصی از تزریق گاز خودداری کنیم. میتوانیم قلب راکتور اراک را حفظ کنیم، نه اینکه آن را خارج کنیم ولی برای مدت زمان مشخصی سوختگذاری نکنیم ولی حداقل زیرساخت خود را باید حفظ کنیم, زیرا من معتقدم که به 2 دلیل مشخص اساساً آمریکاییها قادر به پایبندی به تعهدات خودشان نخواهد بود، حتی اگر بخواهند.
این کارشناس مسائل بینالملل در توضیح دلایلی که شهادت میدهد آمریکاییها قادر به پایبندی به تعهدات خود نخواهند بود، گفت: دلیل اول افزایش و رشد منازعات منطقهای بین ما و آمریکا است که در زمان کوتاهی در آینده کار را به جایی خواهد رساند که اساساً یک شراکت استراتژیک بین ما غیرممکن خواهد شد. و دلیل دوم آنکه محیط سیاست داخلی در آمریکا محیطی بیحساب و کتاب است و تجربه همین ماههای گذشته نشان میدهد که هر لحظه ممکن است داخل آمریکا خارج از اراده دولت اتفاقی بیفتد و منجر به این شود که دولت نتواند به تعهدات خود عمل کند، ضمن اینکه من معتقدم اساساً درباره پارامترهای یک توافق بین دولت و کنگره، اسرائیل و آمریکا، اتفاق نظر وجود دارد و بخش بزرگی از این بازی برای این راه افتاده تا بتوانند امتیازات بیشتری از ما بگیرند. همان طور که میبینید ناگهان دولت و کنگره یک تفاهم غیرمنتظره با هم میکنند، این نشان دهنده این است که آنچه در پسپرده میگذرد خیلی جدیتر از آن چیزی است که جلوی پرده میگذرد.
محمدی در ادامه مطالب خود تأکید کرد: اصلاح بعدی که باید در حوزه تحریمها رخ دهد که بهنظر من اصلاح فوقالعاده حساسی است، این است که اعمال تحریمها به هر بهانه دیگری در آینده باید بهصراحت در توافق نهایی منع شود، این منطقی نیست که ما زیرساختهای خود را از دست داده و تحریمها برای مدت زمانی محدود تعلیق شود و بعد طرف آمریکاییها بهانهای جور کنند و دوباره همه تحریمها را اعمال کنند و ما هیچ قدرت پاسخدهی نداشته باشیم.
وی افزود: موضوع بعدی برچیدن مبنای Break out در مذاکرات هستهای بین ایران و 1+5 است که متأسفانه این مفهوم "زمان گریز" که اسرائیلیها ابداع کردند و در مذاکرات هستهای از کانال آمریکا بر ایران تحمیل کردند باعث شده است که اساساً مذاکرات از هدف خود منحرف شود. هدف مذاکرات چه بود؟ این بود که جامعه جهانی مطمئن شود برنامه هستهای فعلی ایران یک برنامه صلحآمیز است اما وقتی شما میآیید مذاکرات را بر اساس مفهومی بهنام مفهوم "زمان گریز" استوار میکنید، در واقع اتفاقی که در مذاکرات میافتد این است که طرف مقابل روی کنترل نیات شما در آینده متمرکز میشود؛ این نکته خیلی خیلی مهمی است.
این کارشناس مسائل راهبردی گفت: یکوقت من میگویم: "به شما ثابت میکنم که برنامه هستهای موجود من صلحآمیز است"، طرف میگوید: "من الآن مشکلی با برنامه هستهای موجود تو ندارم بلکه میخواهم شرایطی ایجاد کنم که اگر نیت خوب فعلی تو در آینده به نیت دیگری تبدیل شد نتوانی آن نیت را محقق کنی". این چه مدل مذاکره است؟! کدام کشوری در دنیا اجازه میدهد بر اساس چنین مفهوم بیپایه و متزلزل و خیالی و توهمی درباره برنامه امنیت ملی آن تصمیم گرفته شود. این مفهوم، مفهومی است که مذاکرات را به انحطاط کشانده و مذاکرات باید به مفهوم صلحآمیز بودن و صلحآمیز ماندن برنامه هستهای ایران برگردد و آنوقت اتفاقاً با تمرکز بر روشهای بسیار سادهای میتوان این نگرانیها را رفع کرد.
بهمنظور بررسی ابعاد مختلف فنی و بهویژه راهبردی موضوع هستهای با دعوت از آقایان فریدون عباسی رئیس سابق سازمان انرژی اتمی و مهدی محمدی کارشناس مسائل راهبردی هستهای به واکاوی زوایایی پرداخته است که به نظر میرسد برای درک بهتر از "آنچه درباره تأسیسات هستهای و فضای سیاسی کشور در این باره تاکنون گذشته و آنچه در مسیر پیشِرو باید بدان توجه ویژهای داشت" از اهمیت بالایی برخوردار است.
دو کارشناس شناخته شده این حوزه، در این میزگرد که بیش از 2 و نیم ساعت به طول انجامید نکات مهمی را در حوزه تخصصی خود مطرح کردند با توجه به اولاً اهمیت موضوعات مطرح شده و ثانیاً مطول بودن آنها، این میزگرد را بهصورت موضوعی و مجزا در چند بخش مختلف به خوانندگان خود تقدیم کند. آنچه در ادامه میآید بخش چهارم و آخر مطالب مطرح شده توسط آقای مهدی محمدی است.
در آغاز بخش چهارم از میزگرد از مهدی محمدی درباره لوازم و ضرورتهای نگارش یک متن مناسب برای "توافق خوب" در تیرماه 94 پرسید که محمدی پاسخ داد: در وهله اول آنچه باید به آن اشاره کنم این است که متأسفانه هم توافق ژنو و هم تفاهم لوزان زیرساخت تحریم را بهعنوان تنها ابزار موجود در دست آمریکا برای اثرگذاری بر آینده مواجهه راهبردی ایران و آمریکا و اثرگذاری بر محیط داخلی ایران در دست آمریکا نگه داشته است.
وی با بیان "گفته میشود ما فقط تحریمهایی را برمیداریم که مرتبط با هستهای است" تصریح کرد: کاری به این ندارم که ما اصلاً چیزی بهنام تحریم مرتبط با هستهای داریم یا خیر و اصلاً چیزی بهنام قطعنامه هستهای نداریم یا خیر یا تحریمی داریم که صرفاً بر اساس موضوع هستهای وضع شده باشد (که از نظر من اساساً ما قطعنامه صرفاً هستهای نداریم)، بلکه عرض من این است که موضوع برنامه هستهای بهعنوان مهمترین ابزار چانهزنی ما در مقابل آمریکا باید منجر به برداشته شدن تمام تحریمهای علیه ایران شود، نه فقط برداشته شدن بخش محدود از تحریمها، زیرا آنوقت سؤال دیگری که مطرح میشود است: ما بقیه تحریمها را چطوری میخواهیم برداریم؟! برای برداشتن تحریمهای غیرمرتبط با موضوع هستهای باید سر کدام برنامه مصالحه کنیم؟! ما اصلاً موضوع قابل مصالحه دیگری نداریم، برنامه موشکی و منطقهای ایران قابل مصالحه نیست.
این کارشناس مسائل راهبردی افزود: تنها برنامهای که تا حدودی در آن میشود به مصالحه خوب فکر کرد که خیلی با آن فاصله داریم، برنامه هستهای است اما متأسفانه تیم مذاکرهکننده دقیقاً بهگونهای مذاکره میکند که ابزار آمریکا را در حالی که وارد دورانی از ضعف تاریخی شده در دست او حفظ کند و آنها میتوانند بازیهای جدیدی با افکار عمومی و پروژههای امنیت ملی ما کلید بزنند.
محمدی در ادامه سخنان خود با اشاره به در پیشِرو بودن مذاکرات بسیار مهم برای توافق نهایی احتمالی در تیرماه، خاطرنشان کرد: تصور من این است که آمریکاییها در 3 ماه آینده روی حفظ دستاوردهای خود در ژنو و لوزان تمرکز خواهند کرد، یعنی متأسفانه اینها دستاوردهای طرف آمریکایی در تفاهم لوزان است و تیم ایرانی مطابق فرمایش ابتدای سال مقام معظم رهبری موظف است که این موارد را اصلاح کند و در صورتی که این موارد اصلاح نشود ما حتی به یک توافق قابل قبول نزدیک هم نخواهیم شد، چه رسد به اینکه متنی نهایی حاصل شود و متن امضا شود و کشور بخواهد در بازه زمانی بسیار بلندمدت اقدامات خودش را بر اساس آن متن تعریف کند و آن را اجرا کند.
وی در توضیح اصلاحات ضروری لازم در چارچوب تفاهم شده در لوزان، خاطرنشان کرد: اولین اتفاقی که باید بیفتد، تعیین تکلیف مسئله زمان در این توافق است، یعنی از نظر من تفاهم لوزان یک تفاهم بیزمان است و هیچ زمانی در این تفاهم وجود ندارد. تعهدات مختلف، زمانبندیهای مختلف دارد ولی هیچ زمانی بهعنوان زمان پایان کل چارچوب معین نشده است. مقامات آمریکایی هم بعد از لوزان گفتند: "از نظر ما غروب هستهای ایران طلوع ندارد". ارنست مونیز (وزیر انرژی آمریکا) مصاحبه کرد و گفت: برنامه هستهای ایران غروب خواهد کرد و دیگر طلوع نمیکند.
این کارشناس مسائل راهبردی خاطرنشان کرد: مهمترین موضوعی که تکلیف آن باید معین شود این است که چهزمانی این تفاهم کلاً کنار گذاشته خواهد شد و ما مجدداً بر اساس ضوابط مندرج در NPT برنامه هستهای خود را توسعه میدهیم و چهزمانی ما از حالت استثنا نسبت به NPT خارج میشویم و چهزمانی تفاهم لوزان برداشته میشود و دوباره NPT سر جای خود مینشیند؟ مطلقاً این زمانبندی در تفاهم لوزان وجود ندارد و احساس من این است که از نظر آمریکاییها این تفاهم ابدی است.
محمدی افزود: از نظر آمریکاییها حداکثر میزان مجاز برنامه هستهای برای ایران همین چیزی است که در تفاهم لوزان آمده و اگر کسی تصور میکند که در آینده اتفاق متفاوتی خواهد افتاد، عیبی ندارد، ما میگوییم همین تصور خود را شفاف داخل متن بنویسد که از روز فلان و ساعت فلان ایران به کشوری تبدیل میشود که میتواند بر اساس نیازی که خودش تعریف میکند، به هر میزان از برنامه هستهایاش را توسعه دهد.
وی ابراز کرد: این نیاز و میزان توسعه برنامه هستهای را ما باید خودمان تعریف کنیم، نه اینکه در مشارکت با دیگران تعریف شود و کس دیگری نباید در تعریف نیاز ما مشارکت کند، این مسئله اصلی و اساسی است که باید در این تفاهم تکلیف آن روشن شود.
این کارشناس مسائل سیاسی و هستهای با اشاره به اینکه نکته بعدی تحریمهاست که چند موضوع خیلی کلیدی در این بحث وجود دارد، تصریح کرد: من دارم روی اصلاحات تمرکز میکنم، روی مواردی که تفاهم لوزان بر اساس آنها نمیتواند ادامه حیات دهد و در صورت حفظ حیات اگر قرار است که زیرساختهای هستهای ما دستکاری شوند، حتماً باید هرگونه تحریم لغو شود. لغو صرفاً توسط کنگره آمریکا میتواند صورت گیرد و اساساً دولت آمریکا اختیار لغو بخش بزرگی از تحریمهای علیه ایران را ندارد.
محمدی تأکید کرد: بهعقیده بنده هرگونه آغاز اجرای تعهدات ایران باید از روزی باشد که کنگره تحریمها را لغو میکند، در غیر این صورت نباید یک پیچ از تأسیسات هستهای ایران خارج شود، زیرا فرآیند دستکاری کردن زیرساخت هستهای ایران آنطوری که در لوزان دیده شده بیشتر شبیه یک خرابکاری است و قابل بازگشت نیست.
وی افزود: اگر طرف مقابل روی حفظ زیرساخت تحریمها اصرار دارد ما هم باید روی حفظ زیرساخت هستهای خود اصرار کنیم؛ به این معنی است که تعلیق تحریم باید در مقابل تعلیق اقدامات هستهای ایران باشد، نه در مقابل برچیدن زیرساختهای هستهای. ما میتوانیم ماشینهای سانتریفیوژ را در نظنز و فردو نگه داریم اما برای مدت زمان مشخصی از تزریق گاز خودداری کنیم. میتوانیم قلب راکتور اراک را حفظ کنیم، نه اینکه آن را خارج کنیم ولی برای مدت زمان مشخصی سوختگذاری نکنیم ولی حداقل زیرساخت خود را باید حفظ کنیم, زیرا من معتقدم که به 2 دلیل مشخص اساساً آمریکاییها قادر به پایبندی به تعهدات خودشان نخواهد بود، حتی اگر بخواهند.
این کارشناس مسائل بینالملل در توضیح دلایلی که شهادت میدهد آمریکاییها قادر به پایبندی به تعهدات خود نخواهند بود، گفت: دلیل اول افزایش و رشد منازعات منطقهای بین ما و آمریکا است که در زمان کوتاهی در آینده کار را به جایی خواهد رساند که اساساً یک شراکت استراتژیک بین ما غیرممکن خواهد شد. و دلیل دوم آنکه محیط سیاست داخلی در آمریکا محیطی بیحساب و کتاب است و تجربه همین ماههای گذشته نشان میدهد که هر لحظه ممکن است داخل آمریکا خارج از اراده دولت اتفاقی بیفتد و منجر به این شود که دولت نتواند به تعهدات خود عمل کند، ضمن اینکه من معتقدم اساساً درباره پارامترهای یک توافق بین دولت و کنگره، اسرائیل و آمریکا، اتفاق نظر وجود دارد و بخش بزرگی از این بازی برای این راه افتاده تا بتوانند امتیازات بیشتری از ما بگیرند. همان طور که میبینید ناگهان دولت و کنگره یک تفاهم غیرمنتظره با هم میکنند، این نشان دهنده این است که آنچه در پسپرده میگذرد خیلی جدیتر از آن چیزی است که جلوی پرده میگذرد.
محمدی در ادامه مطالب خود تأکید کرد: اصلاح بعدی که باید در حوزه تحریمها رخ دهد که بهنظر من اصلاح فوقالعاده حساسی است، این است که اعمال تحریمها به هر بهانه دیگری در آینده باید بهصراحت در توافق نهایی منع شود، این منطقی نیست که ما زیرساختهای خود را از دست داده و تحریمها برای مدت زمانی محدود تعلیق شود و بعد طرف آمریکاییها بهانهای جور کنند و دوباره همه تحریمها را اعمال کنند و ما هیچ قدرت پاسخدهی نداشته باشیم.
وی افزود: موضوع بعدی برچیدن مبنای Break out در مذاکرات هستهای بین ایران و 1+5 است که متأسفانه این مفهوم "زمان گریز" که اسرائیلیها ابداع کردند و در مذاکرات هستهای از کانال آمریکا بر ایران تحمیل کردند باعث شده است که اساساً مذاکرات از هدف خود منحرف شود. هدف مذاکرات چه بود؟ این بود که جامعه جهانی مطمئن شود برنامه هستهای فعلی ایران یک برنامه صلحآمیز است اما وقتی شما میآیید مذاکرات را بر اساس مفهومی بهنام مفهوم "زمان گریز" استوار میکنید، در واقع اتفاقی که در مذاکرات میافتد این است که طرف مقابل روی کنترل نیات شما در آینده متمرکز میشود؛ این نکته خیلی خیلی مهمی است.
این کارشناس مسائل راهبردی گفت: یکوقت من میگویم: "به شما ثابت میکنم که برنامه هستهای موجود من صلحآمیز است"، طرف میگوید: "من الآن مشکلی با برنامه هستهای موجود تو ندارم بلکه میخواهم شرایطی ایجاد کنم که اگر نیت خوب فعلی تو در آینده به نیت دیگری تبدیل شد نتوانی آن نیت را محقق کنی". این چه مدل مذاکره است؟! کدام کشوری در دنیا اجازه میدهد بر اساس چنین مفهوم بیپایه و متزلزل و خیالی و توهمی درباره برنامه امنیت ملی آن تصمیم گرفته شود. این مفهوم، مفهومی است که مذاکرات را به انحطاط کشانده و مذاکرات باید به مفهوم صلحآمیز بودن و صلحآمیز ماندن برنامه هستهای ایران برگردد و آنوقت اتفاقاً با تمرکز بر روشهای بسیار سادهای میتوان این نگرانیها را رفع کرد.