محمد حسینی در یک مصاحبه چند ساعته برایمان از اقدامات بدوران وزارتش برای تحقق بخشیدن به هنر انقلاب گفت و درددل هایی را از همجمه هایی که بر وزارت متبوعش وارد شده بود بیان کرد.
متن ذیل مصاحبه تفصیلی است با دکتر محمد حسینی است که در آستانه روز هنر انقلاب اسلامی صورت گرفت.
هدف اصلی این مصاحبه بحث هنر انقلاب اسلامی است، هنری که امام (ره) هم از آن بسیار یاد کرده اند؛ در تقویم هم چنین روزی ثبت شده است؛ حالا به نظر شما که روزی در بالاترین مقام اجرایی فرهگی بودید؛ آیا تواسته ایم این روز را فقط روزی در تقویم ندانیم؟
حسینی: ما در شورای فرهنگی عمومی کشور بحث نامگذاری روزها مطرح می شود، زمانی که بنده مسئولیت وزارت ارشاد و این شورا را به عهده داشتم؛ تأکید می کردم نام گذاری روزها صرفاً حالت نمادین نداشته باشد؛ یعنی علاوه بر جنبه سمبلیک ما به ازائی هم در جامعه داشته باشد؛ اگر یک نامگذاری می شود؛ حتماً یک جریان سازی فرهنگی در کشور صورت بگیرد لذا اگر می دیدیم بعضی از روزها هیچ کاری صورت نمیگیرد و اتفاقی در خارج رخ نمیدهد و آن نهادی که مسئول هست هیچ اقدام و بهره برداری نمیکند، این مناسبت را به ضمیمه تقویم منتقل می کردیم یا کلاً حذف میکردیم.
مثلاً اگر ما روزی به نام صائب تبریزی تعیین کردیم، باید فرصت را غنیمت شمرد و ابعاد شخصیت و افکار و اندیشه این شاعر اخلاقی و عرفانی را معرفی کردنه اینکه با سکوت از کنار آن گذشت، جامعه و جوانان ما به انس و آشنایی با ابیات چنین بزرگانی نیازمند هستند؛ یا اگر مثلاً روز رحلت حضرت ام البنین مادر بزرگوار چهار شهید دلاور از جمله قمر بنی هاشم را به نام روز تکریم مادران و همسران شهدا تصویب کردیم؛ خوب واقعاً باید اقدامات مفیدی صورت بگیرد؛ مثلا سراغ مادران شهدا بروند و رسانهها، صدا و سیما، بنیاد شهید و دیگر نهادها برنامه ریزی و اقداماتی انجام بدهند نه اینکه صرفاً در تقویم باشد و هیچ تاثیر فرهنگی نداشته باشد.
به شعار "هنر برای هنر" خود غربیها هم اعتقادی ندارند!
اما هنر انقلاب اسلامی هم که روزی به این عنوان در نظر گرفته شده است از دستاوردها و از نقاط روشن و برجسته انقلاب محسوب می شود، در نظام اسلامی تعریف جدیدی از فرهنگ و هنر مبتنی بر باورها و ارزش ها مطرح و محصولاتی بر آن اساس تولید و ارائه شده، در حالی که بعضی در گذشته فقط دنبال فرهنگ و هنر غربی و وارداتی و بیگانه از اعتقادات و روحیات مردم بودند.
در کشور با تحولی که در شئون مختلف ایجاد شد، نگاه به هنر نیز تغییر کرد و این گوهر و نعمت الهی از قداست و جایگاه برتری برخوردار شد.
هنرمندان متعهد پیام انقلاب، امام، شهدا و دفاع مقدس را به گوش جهان رساندند و توانستند با خلق آثار هنری ارزشمند نگاه ها و دل ها را مجذوب و شیدای خود سازند، بزرگ هنرمند و معمار انقلاب که سحر کلام نافذش معجزه قرن را پدید آورد در پیام به هنرمندان و خانوادههای شهدا به بهترین نحو مفهوم قدسی هنر را تبیین کرد و فرمود: "هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایهداری و کمونیسم خون آشام و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی و اسلام مرفهین بی درد و در یک کلمه اسلام آمریکایی باشد". برمبنای این بیان متین و دلنشین فرد متعهد نمی تواند مدعی شود که هنرش جهت گیری ندارد، یا در پی هنر برای هنر است.
به شعار "هنر برای هنر" خود غربیها هم اعتقادی ندارند، ولی در دهان شبه روشنفکران دیگر کشورها انداخته اند.
زیرا سریال و فیلم های خودشان از جمله محصولات هالیوودی غالبا جهتدار است؛ حتی در خصوص انبیاء فیلمهای کذایی میسازند تا از چهره نورانی و ملکوتی انبیاء عظام تقدس زدایی کنند!
مثلا فیلم "اکسودوس: خدایان و پادشاهان" که راجع به حضرت موسی (ع) است، واقعاً شأن، جایگاه و منزلت یک پیامبر معصوم دارد را نادیده گرفته است. هر فردی که این فیلم ها را می بیند شگفت زده و متعجب میشود!
این رویکرد نشان میدهد که دارند از جایگاه والای انبیاء قداست زدایی میکنند؛ یعنی با برنامه و هدفمند هنر را در جهت مقاصد و منافع خود به کار گرفته اند، مگر کسی ساده لوح باشد و همه موارد را توجیه کند. یا فیلمی که مقام معظم رهبری اسم بردند، یعنی "تک تیرانداز" که یک سرباز آمریکایی قسی القلب و بی رحم که و به هزاران کودک و زن و افرادی که در خانه خودشان هستند رحم نمیکند، در قالب این فیلم جلوه می کند که تحسینبرانگیز میشود، انگار یک قهرمان و یک اسطوره است که 160 نفر را در چهار مأموریتش به قتل رسانده است!
غربی ها از ابزار فیلم، سریال، انیمیشن و بازیهای رایانه جهت اهداف سیاسی خود بهره برداری میکنند
ده ها و صدها نمونه دیگر بیانگر انگیزه غربی ها است که از ابزار فیلم، سریال، انیمیشن و بازیهای رایانه ، هنرهای تجسمی و دیگر رشته های هنری جهت اهداف سیاسی خود بهره برداری میکنند. در چنین شرایطی درست است که هنرمند ما نسبت به مسائل جامعه بی تفاوت باشد و از حق دفاع نکند و سکوت کند؟! و بگوید من تعهدی ندارم و صرفا برای دل خودم به آفرینش اثر هنری می پردازم!
در برهه ای از تاریخ درخشان این ملت که فرزندان برومندش به به دفاع از کشور پرداخته و جانباز و آزاده و شهید شدند و هنوز هم خط سرخ شهادت و مقاومت تداوم دارد؛ آیا هنرمند ما بی تفاوت باشد یا خدای ناکرده بخواهد در مسیر دشمنان قسم خورده مردم حرکت کند و در زمین آنها بازی کند؟ و همان اهدافی که آنها میخواهند دنبال کند؟ و یک چهره تیره و تار از کشور ارائه بدهد و سرخوردگی و یأس را القاء کند به جوانان ما؟! قطعاً چنین رویه ای در تضاد آشکار با مصالح شریف ایران است؛ لذا از منظر امام عزیز باید هنر این ویژگیها را داشته باشد واسلام ناب را معرفی کند نه اسلامی که التقاطی هست.
اسلامی که دعوت به سازش و وادادگی و فرومایگی میکند اینها خیلی تعابیر ارزشمندی است، نقطه اوج کلام امام(ره) این است که "هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدی است"، یعنی آن اسلام ناب، اسلام عاری از خرافات، موهومات و مطالب نادرست را هنرمند در قالب زیبای هنر معرفی کند.
سیاه نمایی هایی به اسم کارهای هنری انجام میدهند و میگویند واقعیتهای جامعه را منعکس کردیم
برخی، سیاه نمایی هایی به اسم و تحت پوشش کارهای هنری انجام میدهند و بعد میگویند ما میخواهیم واقعیتهای جامعه را منعکس کنیم و آسیب شناسی نماییم؛ آیا صرف اینکه شما معضلات را مبالغه آمیز نشان دهید؛ کافی است و رسالت خود را انجام داده اید؟! از دیدگاه امام نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، و نظامی را باید هنرمند مشخص کند که البته لازمه چنین اقدامی این است که پشتوانه کار هنری،کار تحقیقاتی و فکری عمیق باشد.
اینکه عده ای صرفاً ناهنجاریها را بطور برجسته و با بزرگنمایی در جامعه بیان کنند فایدهاش چیست؟ در حالی که باید بررسی کرد که علل و ریشههای این ناهنجاری ها چیست؟ اگر منشا آن اعتیاد، سرقت، فقر و ... هست و چه راهکاری وجود دارد؟ نه اینکه هنرمند بگوید من مسئولیتی ندارم، من فقط میخواهم طرح موضوع کنم شاید در یک حد معقول بگوئیم خوب است ولی مسلما کافی نیست.
البته این را نمیشود تنها از هنرمند خواست، بلکه دیگران هم بایدکمک کنند، حوزه دانشگاه و مراکز تحقیقاتی وقتی می بینند دیگران مثلاً چهره انبیاء را تحریف میکنند، نقد دقیقی ا نجام دهند و بعد هم صرفاً به نقد اکتفا نکنیم بلکه آن چهره نورانی واقعی پیامبران و اولیای الهی را ارئه دهیم، تا هنرمند در تولید اثر هنری اش از پشتوانه غنی فکری و محتوایی برخوردار باشد.
برای نمونه فیلم "محمد(ص)" مجید مجیدی درخور تقدیر و یک الگو است؛ یعنی توقع است که ایجابی در چنین سطح و جاذبه ای داشته باشیم.
خلاصه اینکه پیام امام خیلی پیام ارزشمندی است، ای کاش که همه مدیران فرهنگی و مسئولان این نکته را مد نظر داشته باشندکه مطلوب امام از هنرمند بحث عدالت، شرافت و انصاف است اینکه هنرمندان در جامعه زالوصفتان را به تصویر بکشند، چه زالو صفتان در کشور خودمان و چه در سطح جهان باشند.
اینها اگر درست چهره و ماهیت شان روشن شود، گاهی اثرگذار برای بهبود وضع جامعه خواهد بود و در نهایت تعبیری که امام دارد این است که وقتی شما برای خدا و سعادت مردم تلاش و کار کنید آن موقع مدعیان هنر بی درد را رسوا میکنید یعنی نتیجه کار این است.
شما ببینید وقتی که شخصیتی مثل شهید آوینی وارد میدان میشود و مستندات آثار زیبایی ارائه میدهد که هم قالب و شکل و هم محتوا و مضمون دلچسب و پرمغز است، یعنی وجود هر دینی را اثبات میکند که برخی نگویند مگر چنین هنری وجود دراد؟ به مصداق این قاعده که "ادل و دلیل علی امکان شیءٍ وقوعه" وقتی که یک چیزی واقع شد و یک نمونه عینی در خارج ارائه داد" دیگر کسی در مورد امکانش صحبت نمیکند که آیا ما مثلاً هنر انقلاب و دینی داریم یا نه؟ مبهترین پاسخ این است که نمونههای بسیاری بعد از انقلاب تولید و ارائه شده است؛ در دهه های اخیر نیروهای متعهد و مؤمن زحمت کشیدند و آثاری و تأثیرگذار برای داخل و حتی خارج از کشور تقدیم کردند که جایی برای شک و شبهه وجود هنر انقلاب باقی نمی ماند.
بعضی اول انقلاب تشکیک میکردند و میگفتند جمهوریت و اسلامیت قابل جمع شدن نیست
مثلاً بعضی از فیلمها و سریالها در دنیا با اقبال مواجه شده است، یعنی الگویی شده که میتوان محتوای هنر را دینی و انقلابی قرار داد؛ مانند بحثی که اول انقلاب بود که بعضی تشکیک میکردند و میگفتند جمهوریت و اسلامیت قابل جمع شدن نیست و پاسخ داده می شد که جمهوریت مثل یک ظرف است و محتوای مظروف آن آموزه های اسلام است و تناقض و پارادوکسی وجود ندارد.
به هر حال تئاتر، موسیقی، فیلم، سریال، مستند و دیگر قالب های هنری وقتی که جهتگیری و مضمون مناسبی داشته باشند قابل قبول است وگرنه با محتوای ناصواب ره به جایی نخواهیم برد و سر از ناکجاآباد در خواهیم آورد.
لذا امیدواریم روز هنر انقلاب اسلامی صرف نامگذاری نباشد بلکه هر ساله شاهد اهتمام به محصولات هنری ارزشمند باشیم و هنرمندانی که به این منظور تلاش میکنند مورد تشویق و حمایت جدی قرار بگیرند نه اینکه افراد زاویهدار، بیاعتقاد و آنهایی که قبله آمالشان غرب است و نگاهشان صرفا به جشنوارههای خارجی است که چه و چگونه فیلمی بسازند که آنها تکریم و تحسینشان کنند و کاری ندارند که در داخل چقدر مورد استفاده مردم و نیاز جامعه است چنین افرادی بیشتر مورد عنایت باشند!
ببنید هالیوود برای جذب مخاطب چقدر به وجود قهرمان و داستان پرکشش در فیلم ها توجه میکند، در عین حال در جشنوارهها یک جوری تشویق میکنند که دیگر کشورها فیلمهایی بسازند که نه در آن قهرمان است و نه در آن یک قصه پر جاذبهای باشد که تماشاگر را جذب و راضی کند! یعنی این دو راگرفتند در انحصار خودشان و بعد ما را تشویق میکنند که شما فیلم بی سر و ته بسازید که آغاز و پایان و نتیجه اش معلوم نیست، و به تماشاگر واگذار شده است.
آن وقت شما میبینید در فیلم و سریال یک سری آدمهای معمولی کنار هم قرار گرفته اند، که هیچ ویژگی برجسته هنری هم ندارند و شوقی در مخاطب به ویژه نوجوانان و جوانان برای تحرک و پویایی ایجاد نمی کنند.
"رخ دیوانه" قصه یک مشت جوان سرخورده است که در نهایت به مرگ می رسد
همین فیلم "رخ دیوانه" که به عنوان بهترین فیلم جشنواره انتخاب شد شما ببینید یک مشت جوان سرخورده و مسئله دار محور و نقش آفرینان فیلم هستند، که در زندگی خودشان مانده اند، چگونه می خواهند الگوی دیگران شوند؟ و در نهایت خودکشی و مرگ در انتظارشان است! ممکن است چنین فیلمی برای عده ای عبرت آموز باشد اما واقعا چه شور و نشاطی ایجاد میکند در یک جوان که ترغیب شود و با عزم و اراده پولادین در آینده گامهای بلندی بردارد؟ اینها نکاتی است که باید به آن توجه کنیم، اگر بنا به تکریم هم داریم بکنیم واقعاً باید کسانی که در مسیر امثال شهید آوینیها حرکت میکنند حمایت و تقدیر شوند؛ نه اینکه بگوییم تقسیم بندی هنر ارزشی و غیر ارزشی نداریم، هر کسی هر اثری تولید کرد در ارزیابی فقط به جهات فنی و ظاهریاش میپردازیم و دیگر اینکه چه پیام، مضمون و نتیجهای دارد، توجه نداریم!
سیستم حکومتی ما که یک نظام سکولار نیست؛ یک نظام اسلامی داریم که باید همه جهت گیری ها در مسیر تقویت مبانی دینی و ارزشی باشد؛ تأکید رهبری است که جبهه فرهنگی نیروهای انقلاب را حمایت کنیم نه اینکه خدای ناکرده جبهه معارض را مورد تشویق قرار دهیم.
لذا روز هنر انقلاب اسلامی یک فرصت بسیار خوبی است که به این نکات توجه شود و ما بی توجه نباشیم و از کنار اینجور رویدادها و مناسبتها ساده نگذریم.
به هر حال این موقعیت فرصتی باشدکه مسئولین نهادها و دستگاهها گزارش بدهند و بگویند در جهت ارتقاء و تثبیت هنر انقلاب اسلامی چه کارنامهای داشته اند و بعد هم رسانهها، مردم، هنرمندان مطالبات و توقعات به جا و معقول خودشان را مطرح کنند نه اینکه فقط یک روزی در تقویم باشد و کسی هم خبردار نشود و از آن به راحتی عبور کنیم؛ لذا در دوره مسئولیت و حتی در حال حاضر هم در هر جمعی که میتوانیم به افراد توصیه می کنیم که در چنین مناسبتی لااقل یک مراسمی، جلساتی، برنامههایی داشته باشند که معلوم شود چه کاری صورت گرفته و چه وظایفی ما داریم و چه پیشنهادات و چه طرحهایی است.
چنین نشستها و گفتگوهایی میتواند نتایج بسیار خوبی را به همراه داشته باشد و مسئولین هم بدانند که باید پاسخگو باشند و دستگاههای نظارتی مثل مجلس باید پیگیر باشند و مطالبه کنند؛ البته فقط جنبههای سلبی و اشکالات و ایرادات را نبینیم بلکه فعالیت های ایجابی را هم مطالعه کنیم.
شما به عنوان کسی که در عالیترین سطح اجرایی فرهنگی کشور بودید و تجربیات ذیقیمتی دارید به همین دلیل من سوالم را صریح میپرسم.
حسینی: بله حتما، بپرسید.
به نظر می رسد مدیران فرهنگی کشور ما گاهی در مقابل هیمنه پوشالین جبهه معارض و جریان روشنفکری مرعوب میشوند و خودشان را می بازند؛ سعی میکنند جوری رفتار کنند که دل آنها را به دست بیاورند و در مقابلشان کوتاه بیایند به عنوان مثال مدیران سینمایی ما در طول 30 سال اخیر مرعوب و دلباخته جشنواره های سینمایی خارجی بوده اند در دوره خود شما هم چنین وضعی وجود داشت که نمونه آن در بحث اسکار بود. یعنی حتی در دوران وزارت حضرت عالی هم این شائبه وجود داشت که نکند دولتی با آن دیدگاه های انقلابی و مغضوب جریان روشنفکری، مرعوب هیمنه روشنفکری شدند. این مساله را شما تأیید میکنید؟ و فارغ از این ماجرا ممنون می شوم بفرمایید که چطور میشود کسی که وارد مسئولیت اجرایی فرهنگی میشود این مرعوبیت را ندشته باشد.
حسینی: البته ما که بنایمان بر این نبود و دلیلش هم هجمههایی است که شبه روشنفکران میکردند و فشارهایی که میآوردند و ما با صراحت اعلام میکردیم که به هر حال وظیفه ما این است برای نمونه اگر از بیت المال بخواهیم کمک بکنیم بر اساس معیارهای ارزشی، انقلابی و قانونی عمل کنیم.
در خرید کتاب برای کتابخانه های عمومی کمیته امدادی عمل نکردیم
مثلا در بحث کتاب بنای ما بر این بود و ما اعلام همکردیم که کتابهایی را خریداری میکنیم که مفید باشند برای کتابخانههای عمومی کشور نه اینکه صرفاً بخواهیم کمیته امدادی نگاه کنیم وبه یک عدهای ترحم و کمک کنیم و یا بگوییم به طور مساوی همه کتابها را خریداری میکنیم.
به صراحت می گفتیم ما از شعری حمایت میکنیم که در جهت اهداف نظام باشد اگر مثلاً یکی درباره فلسطین و مقاومت شعر گفته خوب این اولویت دارد تا کسی که شعری برای دل خودش سروده و هیچ آثار اجتماعی مثبتی بر آن مترتب نیست؛ حتی جشنوارهها و برنامههایمان را سعی میکردیم در مناسبتهای ملی و مذهبی قرار دهیم تا محصولات و نتیجه به اعتقادات اسلامی و یا به مصالح و منافع ملی ما مرتبط باشند.
مثلاً جشنواره خلیج فارس را به عنوان جنبه ایرانی پررنگ مدنظر داشتیم یا اگر روی بعضی از جشنوارههای دینی تأکید میکردیم به دلیل بود، مثلاً جشنواره از قربان تا غدیر را برگزار کردیم خوب بعضیها به ما اعتراض میکردند میگفتند ما را محدود به موضوعات خاص نکنید؛ بگذارید ما آزاد هر محصول هنری که میخواهیم تولید کنیم می گفتیم تولید کنید ما که مانع نیستیم ولی اولویت ما چیز دیگری است، این ها را میخواهم بگویم که ما اهدافمان را اعلام میکردیم و پروایی نداشتیم از این اینکه بعضیها انتقاد کنند. میگفتیم براساس که اولویتها حمایت میکنیم.
ممکن است در بعضی از موارد به خاطر ضعف هایی در مجموعه تحت مدیریت و اجرا نقدهایی وجود داشته باشدکه آنها را رد نمی کنم مثلاً یادم هست اوائل کار یکی از تئاترها مسئله برانگیز شد، که البته بلا فاصله کنترل شد ودیگر بعد از آن مسئلهای نداشتیم و لو اینکه به دلایل غیر فرهنگی مثل سیاسی برخی همیشه معترض هستند؛ ولی در مجموع به خاطر دقت هایی که صورت می گرفت کمتر مشکلی پیش می آمد.
فضای غالب رسانه ای کشور در اختیار کسانی است که متمایل به طیف اصلاح طلب هستند
نکته قابل توجه این است که فضای غالب رسانه ای کشور به ویژه روزنامه ها و نشریات در اختیار کسانی است که متمایل به طیف اصلاح طلب محسوب می شوند و معمولا یک زاویه ای با نیروهای متدین، ارزشی و اصول گرا دارند.
آنها حمایت رسانهای قوی خارج از کشور را به همراه دارند، که مستندات فراوان وجود دارد و این واقعیت قابل کتمان و انکار نیست برخی نیز به این حمایت و همراهی اذعان دارند و چه بسا مباهات هم می کنند!
نکته دیگر انسجامی است که بین آنها وجود دارد و علی رقم اقدامات ارزنده هنوز انسجام لازم را در جبهه فرهنگی انقلاب و رسانهها نداریم اما طیف مقابل کاملا هماهنگ عمل کردند؛ مثلاً اگر به یک کتاب مجوز نمیدادیم چه فضاسازی گسترده ای میکردند انگار مثلاً چه صف طولانی از ناشران و نویسندگان پشت در مانده اند که به آنها مجوز د اده نشده در حالی که مسئله محدود به یک تعداد انگشت شمار بود، که کتابشان ایراد داشت ولی اینها با طرح رسانهای این را تبدیل به موضوع روز فرهنگی کشور میکردند و هر جایی که ما میرفتیم چنین چیزهایی که مد نظرشان بود خبرنگارانشان سئوال میکردند و حاشیه ای که در متن و در صدر خبرها قرار گرفته بود کم رنگ شود.
گاهی اوقات هم با دروغپردازی به اینکه مثلاً سانسور شده فضا را سنگین می کردند و... و لذا گاهی اوقات مدیران در چنین شرایطی تحت تأثیر قرار میگیرند یعنی به نوعی میخواهند عمل کنند که اینطور تحت تهاجم نباشند و اشکال این بود که علی رقم اقدامات ارزند و کارهای خوب فراوانی که انجام میشد، رسانههای ارزشی حمایت آن چنانی نمی کردند؛ مثلاً فیلم بسیار خوبی ساخته میشد ولی در سکوت رسانهای و تبلیغاتی بینندهای چشمگیر پیدا نمیکرد و چندان مورد توجه قرار نمیگرفت در حالی که طرف مقابل برای جذب مخاطب در خصوص آثار مورد نظرشان یک فضایی ایجاد میکردند که حداقل به خاطر آن کنجکاوی که در جامعه ایجاد میشد خیلیها میرفتند و میدیدند و تحت تأثیر قرار می گرفتند.
می گفتند علیه مهاجرانی صحبت نکن، دوره بعد رای نمی آوری!
اما به هر حال مدیر باید با عزم و اراده قوی وظیفه اش را انجام دهد، تحت تأثیر فضاسازی قرار نگیرد و بعد هم افراد دلسوز را باید همه کمک کنند یعنی همه دستگاههای نظارتی و مراکز و افراد حقوقی و حقیقی مرتبط آنها را کمک کنند تا مرعوب چنین جو و فضایی نشوند ما میدانستیم که بعضی تصمیمگیریها و برخوردها یا اجرای بعضی از ضوابط و مصوبات بازتاب و واکنش دارد ولی خود را مسئول می دانستیم که در دوره خدمت حتی المقدور در انجام وظایف کوتاهی نکنیم، هر چند که در مواردی غیرمنصفانه و حتی ناجوانمردانه تخطئه شدیم.
یادم هست در مجلس پنجم که نماینده بودم هنگامی که میخواستم در استیضاح آقای مهاجرانی شرکت کنم خیلیها از سر دلسوزی میگفتند شما اگر علیه ایشان صحبت کنید دیگر دور بعد رأی نمیآورید و نماینده نمیشوید؛ میگفتم خوب رأی نیاورم و نماینده نشوم مگر بنا است یک فردی دائماً مدیر و مسئول باشد و یا دائماً مدیر و نماینده باشد!
عده ای میخواهند همواره وجیه المله باشند
به نظرم این روحیه و آمادگی بایستی در مسئولان وجود داشته باشد و بدون ملاحظات و دلبستگی های شخصی به انجام وظیفه بپردازند؛ اما متأسفانه در کشور عده ای میخواهند همواره وجیه المله باشند و هرگز فضاسازیها علیه آنها صورت نگیرد؛ بعضی اوقات حتی از سوی مجلس و بعضی از شخصیتها و نیروهای اصولگرا و ارزشی که توقع بیشتری داشتیم با برخی از اقدامات اساسی و ابتدائی همراهی نمیکردند و میگفتند چرا شما وارد این قضیه ای می شوید که واکنش هایی را در پی دارد؟!
مثلاً در سال آخر مسئولیت در جایزه اسکار شرکت نکردیم چون در امریکا فیلمی ساخته شد که علیه ساحت نورانی پیامبر(ص) بود؛ به طور طبیعی انتظار می رفت که حمایت جدی از سوی نیروهای ارزشی از این اقدام صورت گیرد اما خبر چندانی نشد در حالی که عدهای به ما حمله میکنند بعضی از همین شبه روشنفکران و افرادی که غرب قبله آمال آنهاست.
در این دوره ما برای اولین بار جایزه اسکار گرفتیم و سال بعد با وجود اینکه همه انتظار داشتند ما مجدد مشارکت جدی داشته باشیم ولی به خاطر جسارتی که به پیامبر(ص) شده بود اسکار را تحریم کردیم و این تصمیم بازتاب گسترده ای در رسانه ها داشت و به خوبی صدای اعتراض ذما به گوش جهانیان رسید و فهمیدند که ما به هر قیمتی حاضر نیستیم در چنین مراسمی شرکت کنیم.
ولی متاسفانه بعضی از دوستان که با آنها هماهنگ کرده بودیم و فلسفه و حکمت این اقدام را می دانستند که حرمت رسول اکرم(ص) برای ما آنقدر ارزش دارد که حاضریم از شرکت در چنین برنامه ای چشمپوشی کنیم ولی برخی آقایان یک جوری تبلیغات کردند که انگار این بحث شخصی است و باز منفعت خاصی بوده است که ما نمیخواستیم فلان فیلم شرکت کند، شروع کردند به تشکیک و تردید ایجادکردن در ازای یک تصمیم انقلابی که از قبل هم مدیران دستگاه های فرهنگی اصلی کشور را در جریان گذارده بودیم و خودشان هم مؤید این تصمیم بودند اما همانهایی که میبایست تأیید میکردند و همراهی میکردند بعد دیدیم که متأسفانه بعضی از آنها زبان به انتقاد گشودند و آدرس غلط دادند!
در جبهه معارض اگر با هم اختلاف داشته باشند اما وقتی که اقتضاء کند روی یک مسئلهای متحد میشوند
میخواهم بگویم در جبهه معارض با وجود اینکه باهم اختلاف فراوانی دارند اما وقتی که اقتضاء کند روی یک مسئلهای متحد میشوند ولی در جبهه فرهنگی انقلاب به دلایلی از جمله اختلافات سیاسی که بین افراد وجود داشت و طیفهای مختلف سیاسی که ما در کشور داریم گاهی در مسائل فرهنگی هنری این اقدامات تأثیر منفی میگذاشت، به جای اینکه از یک تصمیم و اقدام قاطع حمایت کنند یا بی تفاوت میشدند و یا حتی مخالفت میکردند!
این کارها را کردید مثلاً عملکردهای انقلابی در برخورد با انتشاراتیها اما از این طرف بخش ایجابیاش چقدر فکر میکنید موفقیت آمیز بود؟
حسینی: وقتی مقایسه بکنیم با دورههای دیگر میبینیم که در مجموع ارزیابی مثبت است، برای نمونه در این دوره فیلم های خوبی ساخته شد و مورد توجه قرار گرفت مثلا فیلم "روزهای زندگی" که یک فیلم دفاع مقدسی بود به عنوان بهترین فیلم جشنواره انتخاب شد.
وقتی که دهها فیلم خوب تولید شود و از آنها حمایت شود چنین فیلمهایی در جشنوارهها و اکران موقعیت مناسبی پیدا می کنند همین فیلم شیار 143 که بعد از دوره ما در جشنواره سال 92 به نمایش درآمد، در دوره ما عمده کارها و فیلم برداری اش انجام شد و چون سوژه و موضوع خوبی داشت علیرغم اینکه اول نمیخواستند آن را به بخش مسابقه جشنواره راه بدهند اما به هر حال جای خودش را باز کرد یا مثلاً فیلم "چ" در دوره ما کلید خورد و با حمایتی که صورت گرفت کارهای اصلیاش انجام شد و به خاطر تدوین، صداگذاری و جلوه های ویژه به جشنواره بعدی رسید و به هر حال جایگاه خودش را در بین مردم پیدا کرد و یا فیلمهای متعددی که مرتبط با دفاع مقدس بود و یا سردارانی چون شهید کاوه (شور شیرین) یا آزادگان مثل فیلم "نفوذی" با همت فیلمسازان متعهد ساخته شد و هر کدام اثر خاص خود را داشت.
به فیلم هایی در دولت یازدهم مجوز دادیم که پیام و هدف نظام را تبلیغ کنند
ما بنایمان بر این بود که به این گونه فیلمها که دارای مضمون و پیام ارزنده ای است چه در مسائل داخلی کشور و چه در مسائلی که مربوط به عراق، لبنان، فلسطین و افغانستان هست اهمیت و الویت دهیم، حتی مثلاً یک فیلمی درباره اوضاع اسفبار سومالی ساخته شد و ممکن است شما بگویید این فیلم ضعیف بود، شکل مستند داشت اما همین که این انگیزه وجود داشته باشدکه افرادی بروند در سومالی با اوضاع نابسامان قحطی، گرسنگی و نا امنی که دارد نفس این کار ارزشمند است تا اینکه فیلم معمولی آپارتمانی بسازند و یا مثلاً یک فیلمی که تمامش تیره و سیاه است و مورد تمجید بدخواهان ایران اسلامی قرار می گیرد!
در جشنواره فجر 93 فیلمی بر ضد سیاست های کلان کشور اکران شد
در همین جشنواره سال 93، داشتیم فیلمی که دقیقاً ضد سیاستهای کلان کشور بود مثلاً الآن بحث افزایش جمعیت اولویت کشور است اما شما بیایید فیلمی بسازید دقیقاً عکس این و تشویق کنید مثلاً خانوادهای بدون فرزند باشندخلاصه فیلم این است که یک خانواده میخواهد صاحب یک فرزند شود و پدر و مادر عزا گرفته اند که چطور از این قضیه رها شوند! و خوب این فیلم ها چه خدمتی به کشور محسوب می شود؟!
در دوره مسئولیت واقعاً این چیزها را سعی میکردیم که مراعات کنیم تذکر بدهیم و این وضعیت نباشد البته روشن است که صد در صد فیلمهایی که در آن دوره ساخته شد مورد تأیید نیستند و به هر حال ضعفها و اشکالاتی هم در بعضی وجود داشت، اما رویکرد و جهت گیری درست بود و موضوعات اولویت دار مثل تاریخ صدر اسلام، تاریخ معاصر، مضامین اخلاقی و انقلابی، مقاومت و ظلم ستیزی را اعلام کرده بودیم و حتی المقدور از این وسژه ها حمایت می کردیم.
برخی در دوره وزارت من سعی می کردند با جوسازی های کاذب راه را برای میدان داری خود هموار کنند!
در تئاتر، کتاب و دیگر حوزه ها واقعاً بنا بر این بود که از آثار ارزشمند حمایت کنیم و جذب حداکثری را با رعایت چارچوبها و ضوابط مدنظر داشتیم، حتی فیلمی داشتیم از یکی از کارگردانان متعهد و سازنده فیلمهای دفاع مقدس که یکی از فیلم هایش در نهایت به نفع ماجرای فتنه بود خب ما مجوز اکران آن فیلم داده نشد، شاید در آن مقطع کارگردان و تهیه کننده دلخور شدند ولی به لطف الهی پس از مدتی فیلم ارزشمند دیگری ساختند که با اقبال مواجه شد یعنی ما رودر بایستی و ملاحظه در این پایبندی به ضوابط نداشتیم شاید به همین جهت بود که برخی ناراحت بودند و سعی می کردند با جوسازی های کاذب راه را برای میدان داری خود هموار کنند!
شما صحبت کردید در مورد اینکه باید هنرمند جهتگیری داشته باشد اما ما یک چیزهایی در این دوره میشنویم که مثلاً تفکیک هنر ارزشی و هنر غیر ارزشی وجود ندارد؛ هنر به معنای خود هنر است و هنرمند میتواند در هر وادی که بخواهد کار کند بدون اینکه جهتگیری داشته باشد نظرتان را در این زمینه بدهید.
حسینی: انقلاب اسلامی منشاء تحولات اساسی در کشور بود و امام نمیخواست صرفاً یک رفرم انجام شود که گروهی بروند و افراد دیگری جایگزین شوند؛ شاید تفکر برخی ملی مذهبیها این بودکه یک اصلاحات جزئی صورت بگیرد و افرادی در رأس کار باشند که اهل نماز و روزه باشند اما در مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به گونهای سکولار محسوب می شوند اسلام را به مسائل فردی محدود می کردند اما امام خواهان انقلاب در تمامی حوزه ها بود.
در روز اول که امام در بهشت زهرا سخنرانی کردند اگر از سینما اسم میبردند فرمودند ما با فساد مخالفیم نه با سینما یعنی این صفت باید باشد اما باید در محتوا و مضمون یک تحول اساسی صورت گیرد.
بعضی ها می خواهند تا بازیگران و خواننده های معلوم الحال را با تنفس مصنوعی مجدد به صحنه بیاورند
با این نگرش افرادی که مروج فرهنگ غربی و شاهنشاهی بودند دیگر نمیتوانستند در دوره انقلاب میدان دار باشند اگر چه بعضی متاسفانه به یک شکلی حیات خودشان را ادامه دادند و امروز هم از خارج و داخل گروهی تلاش میکنند که آن چهرههای منحط را دو مرتبه مطرح کنند بعضی از بازیگران و خواننده های معلوم الحال را با تنفس مصنوعی مجدد به صحنه بیاورند و حتی در مواردی سراغ نبش قبر به اصطلاح ستاره های کذایی و مبتذل رفته اند که هدف ادامه همان روند و کنار زدن هنر دینی و انقلابی است.
برای برخی هنرمندان اگر هنر سفارشی باشد ایراد است اما اگر سفارتی باشد اشکال ندارد
انقلاب برای این بود که ابزار هنر در مسیر اهداف شیطانی قدرت های جهانی نباشد، فرهنگ و هنر عاملی برای تخدیر ملت ها و تمکین آنها در برابر قدرت های سلطه گر نباشد؛ با شعار فریبنده هنر برای هنر جامعه را خام نکنند؛ امروز هم با شعارهایی می کوشند که هنر در خدمت اهداف والای نظام و مردم نباشد لذا می گویند هنر نباید جهت گیری داشته باشد ولی شما ببینید در قضایای سیاسی خودشان پیشتاز هستند در مسائل مختلف بعضی از به اصطلاح هنرمندان را میبینید مثلا در فتنه88 بعضیها فعال بودند و موضعگیری میکردند ؛ میخواهم بگویم همان کسانی که دعوت میکنند به اینکه هنر کاری به سیاست ندارد و نباید سفارشی باشد اما اگر سفارتی بود در نزدشان اشکال ندارد.
اگر فلان سفارتخانه از آنها حمایت کرد انگار مانعی ندارد و باید مطابق آن عمل کنند خوب اینها به هر حال یک نوع تناقض و دوگانگی است مثل بعضیها که دم از اخلاق، مدارا، حلم و بردباری میزنند ولی بعد رفتارشان کاملاً مغایرت دارد که به آنها می گویئم شما که لالایی بلد هستید چرا خود به خواب نمی روید! ما قسم حضرت عباس را باور کنیم یا دم خروس را ببینیم!
اگر تقسیم بندی هنر نداریم پس هنر هالیوود هم مورد تائید است؟!
این که تقسیمبندی هنر وجود نداشته باشد با معیارها سازگار نیست؛ آیا می توانیم بگوییم هالیوود هم هنرش مورد تأیید است و هنرمندی که علیه اسلام و چهره نورانی پیامبر(ص) فیلم می سازد به صرف هنرش باید تکریم شود؟
آیا کسانی که تقسیم بندی هنر را نفی می کنند منظورشان این است که همه آنچه که در کشور ارائه میشود، هنر قدسی، پاک و ناب است؟
این هم که با واقعیتها سازگاری ندارد و لذا تعجب میکند آدم چطور میشود گفت که تقسیم بندی نداریم در حالی که شما میبینید در هر زمینهای تقسیمبندی است، برای نمونه از عالم که بالاتر نداریم اما در روایات معصومین است که علماء بعضی صالح باشند و بعضی فاسد هستند؛ هر چیزی تقسیمبندی خاص خودش را دارد، علم ممکن است نافع یا مضر باشد و هنر هم به همین صورت است، لذا نفی تقسیم بندی هنر به ارزشی و غیر ارزشی یک مبنای نادرستی است که تبعات منفی خودش را هم دارد؛ تنها منفعتی که ظاهرا می توان برای قائلین در نظر گرفت جلب نظر و همراه ساختن رای پاره ای از افراد غیر متعهد است.
این هایی که می گویند هنر ارزشی نداریم خودشان نیروهای ارزشی را به حاشیه میرانند
البته بعضی از این افراد که میگویند تقسیم بندی نداریم، نگاهشان به هنرمندان هم یکسان نیست، عملاً نیروهای ارزشی را به حاشیه میرانند و کنار میزنند وبیشتر بها میدهند به کسانی که به دنبال اندیشههای دیگری هستند!
و این هم قابل قبول نیست؛ البته در برابر این نگرش نمی گویم بلکه براساس ضرورت ها و شرایط کشور می توان سوژهها و اولویت ها و اهداف را مشخص کرد و بعد بر مبنای آن از هنرمندان متعهد که قلبشان در گرو پیشرفت و تعالی جامعه می تپد که اثر هنری خود را ارائه دهند.
وقتی میگوییم بحث دفاع مقدس برای ما یک اولویت است؛ مقاومت در منطقه، مقابله با آمریکا، صهیونیست ها و ارتجاع عرب یک اولویت است، اگر کسی بیاید در این جهت فیلم بسازد و تئاتر اجرا کند و سرودهای داشته باشد و دیگر حوزه ها مثل هنرهای تجسمی به خلق اثر ارزنده بپردازد، لازم است که مورد حمایت همه جانبه قرار بگیرد نه اینکه با موانع و کارشکنی ها و بی اعتنایی ها در مراحل مختلف مواجه شود.
کسی که معاند و برانداز بوده و منافقین همکاری میکرده، حالا به کتاب او مجوز داده میشود
حسینی: اینکه بعضی اوقات میدان داده میشود به بعضی از افراد حکایت از همین دارد یعنی وقتی که مثلاً فرض کنید یک کسی که معاند و برانداز بوده و در خارج از کشور با چریکهای فدایی با منافقین همکاری میکرده و حالا به کتاب او مجوز داده میشود و یا به یک کتابی که درباره چنین فردی است مجوز داده میشود این نشان میدهد که معیار و ضابطهای در کار نیست و یا مثلاً هنرمندی که رفته خارج از کشور موضع گرفته علیه نظام، علیه امام و حتی علیه اسلام بعد این فرد راحت در داخل کشور میآید و مورد تجلیل قرار میگیرد خوب این نشان میدهد که آن نگاه ارزشی الآن بهایی ندارد البته از این مثالها که بخواهم بزنم مصادیق متعددی است. برای نمونه یکی از معیارهایی که داشتیم این بود که افرادی که در حوزه فرهنگ و هنر فعال هستند، باید تکلیف خودشان را معلوم کنند اگر میخواهند در چارچوب ضوابط کشور عمل کنند در خدمتشان هستیم و همه دست اندرکاران بایستی با آنان تعامل سازنده داشته باشند و اگر میخواهند برای شبکههای ماهوارهای معاند و ضدانقلاب کار کنند خوب معلوم است که راه دیگری در پیش گرفته اند و دیگر انتظار اینکه در داخل کشور همه در خدمت و فرمانبری آنها باشندتوقعی غیر معقول است.
چگونه می توان برای بدخواهان و دشمنان ملتی کار کرد و اهداف آنها را پیش برد و بر سر سفره این کشور و نظام هم نشست و از مواهب آن برخوردار شد!
ما این مرزبندی را داشتیم میگفتیم اگر مثلاً فلان خواننده کلیپش در شبکههای فارسی زبان ضد انقلاب پخش میشود این دیگر در داخل کشور محدودیتهایی خواهد داشت یا اگر بهمان گروه هنری در خارج از کشور، با هر شرایط و وضعیتی که اصلاً چارچوب ها را رعایت نمیکنند برنامه اجرای میکنند، خب در داخل کشور درست نیست ما راحت به آنها میدان بدهیم بلکه یک محدودیتهایی برایشان در نظر گرفته میشد.
این ضابطه و معیار را داشتیم و افراد هم خودشان میدانستند لذا مراعات میکردند، اما اگر احساس کنند کسی کاری به کارشان ندارد با هر گروه فرهنگی خارج از کشور میتوانند همکاری کنند و در هر جا میتوانند برنامه اجرا کنند و بعد هم در داخل کشور هیچ محدودیتی ندارد، طبیعی است که نسبت به هتک حرمت اصول و ارزش های نظام جری تر شوند و با جسارت بیشتری پیوند با عناصر ضد انقلاب و اسلام را ادامه دهند و به ریش همگان بخندند!
ضوابط نشر مصوبه شورای انقلاب فرهنگی با صراحت خط قرمز گروههای معاند، ملحد و ضد انقلاب را ذکر کرده است
در ضوابط نشر مصوبه شورای انقلاب فرهنگی با صراحت خط قرمز گروههای معاند، ملحد، ضد انقلاب ذکر شده و نیز سلطنتطلبهایی که با تحریف تاریخ به تمجید از سردمدارن خائن رژیم پهلوی می پردازند؛ اما حالا یک فردی که درباره شاه، هویدا و دیگر درباریان کتاب ستایش آمیز نوشته و به ناحق آنها را به عنوان انسان های خدمتگزار معرفی کرده است و سال های سال دانشگاه استنفورد آمریکا را مرکز تبلیغ علیه انقلاب اسلامی قرار داده است، وقتی کتابش مجوز میگیرد انگار همه معیار ها و ضوابط زیر پا گذارده شده است، برای خوشایند چنین عناصری که همیشه هم دو قورت و نیم شان باقی است و هر مقدار امتیاز بگیرند و در مقابل خواسته هایشان عقب نشینی شود، مطالبات جسورانه و گستاخانه دیگری مطرح می کنند و همیشه مدعی و طلبکار هستند و مسئولان بدهکار!
یا مثلا یفردی که در هر مناسبتی شعر سروده علیه مواضع نظام، وقتی کتاب درباره ایشان نوشته میشود و مجوز می دهید یعنی این چهره سیاسی معاند را شما دارید به عنوان یک شخصیتی متفکر و اندیشمند به جوانان معرفی میکنید؛ تعریف از چنین فردی و تمجید از او عادیسازی میکند؛ همان رخنه فرهنگی که رهبری فرمودند اتفاق می افتد؛ کتابش که منتشر شد بعد در روزنامهها و رسانه ها هم تحلیل و تبلیغ میشود و به تدریج فردی که رسما عناد دارد به عنوان چهره موجه در کشور مطرح می شود که رسما یم تواند افکار و اندیشه هایش را ترویج دهد؛ چه بسا اگر کتابش رمان و داستان باشد تبدیل به یک نمایشنامه و فیلمنامه شود و در قالب هنری جذاب تر به جامعه عرضه شود، یعنی این رخنه ایجاد شده روز به روز عمیق تر می شود.
ملاک مجوز نباید اثر فرد باشد بلکه خودش هم باید در چهارچوب های نظام قرار بگیرد
یعنی این فرد در داخل کشور به نوعی مشروعیت پیدا میکند؛آثار، افکار و اندیشههایش ترویج میشود یک کسی که دارد علیه نظام و اعتقادات و ارزش های مردم و در خدمت نظام سلطه کار می کند و چه بسا با سرویس های اطلاعاتی و امنیتی غرب هم همکاری صمیمانه دارد!
در ادامه این روند ممکن است فردا هم به مسعود و مریم رجوی مجوز نشر کتاب داده شود با این استدلال که به نویسنده کاری نداریم فقط مطالب را بررسی می کنیم؛ به ذشخصیت سلمان رشدی و فلان صهیونیست و داعشی هم دکار نداریم به محتوای کتاب نظر داریم!
و این رشته سر دراز دارد، گاه مدعی می شوند که قانون در این خصوص ساکت است، بر فض پذیرش این توجه چرا رد جهت منافع این افراد پلید تفسیر می شود و نظام اسلامی همچنان باید مظلوم واقع شود!
گذشته از این اگر در مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در این خصوص ابهام و یا ایهامی وجود دارد یک استفساریه و یا اضافه کردن یک تبصره ظرف چند دقیقه بحث در شورای عالی انقلاب فرهنگی کافی است که به شفافیت هر چه بیشتر و غیر قابل تفسیر بی انجامد. این دیگر توافق هسته ای نیست که هر کس برداشت خودش را داشته باشد!
ما مجوزی در دولت دهم برای تک خوانی ندادیم
در بحث تک خوانی گفتند که در دولت قبل هم مجوز تکخوانی داده شده یک جوری خواستند عادی سازی کنند و بگویند مربوط به این دوره نیست در حالی که ما اصلاً چنین موردی نداشتیم، اگر بر فرض کسی غیر مجاز رفت آلبومی را توزیع کرد یا مثلاً مجوزی گرفت و بعد به گونهای دیگر در بازار ارائه داد؛ این دیگر ربطی به صدور مجوز ندارد بلکه یک تخلف است که با او برخورد میشود، و چنینی تخلفی در حوزه موسیقی هم داشتیم، که فرد مجوز همخوانی داشت ولی نوار تک خوانی را راهی بازار کرد که بلافاصله با او برخورد و آلبوم جمع آوری شد.
در ارشاد دولت یازدهم چندین بار اعلام کردند که لیست سیاه ممنوع القلم ها وجود دارد؛ در مورد این لیست هم توضیح می دهید؟
حسینی: نه ما هیچ لیستی نداشت لذا بلافاصله گفتیم اعلام کنید که بعد خودشان گفتند نه لیست کتبی نبوده و شفاهی بوده است!
افراد معاند و ضدانقلاب خارج نشین در دوره ما توقع و انتظار نشر کتابشان را نداشتند
البته همان طور که اشاره شد افراد معاند و ضدانقلاب خارج نشین چون به ضوابط نشر آگاه بودند اصلا در دوره ما توقع و انتظار نشر کتابشان را نداشتند و درخواستی هم نمی دادند اما وقتی شعارهایی داده شد که برای آنها هم اغواگر بود تقاضاهایی یکی بعد از دیگری مطرح شد و عده ای هم در نشریات و رسانه های داخلی به این خواسته های غیرقانونی دامن زدند و علی رغم تساهل و تسامحی که وجود داشته هنوز برخی کتاب ها مثل رمان زوال کلنل مجوز نگرفته و یا اکران برخی فیلم ها متوقف مانده است که به خاطر پیشگیری از تبعات آن بوده و گرنه برخی مسئولان پیشاپیش وعده های دیگری داده بودند!
گلوگاههای مهم فرهنگی دست ارشاد است و نباید کوتاهی کند
حسینی: در اینکه فعالیت فرهنگی و هنری باید از سوی نهادهای مختلف انجام شود شکی نیست، یک جایی مثل شهرداری اعتباراتش از ارشاد خیلی بیشتر است؛ حوزههای علمیه، مساجد، ائمه جمعه سازمان تبلیغات، سیاسی عقیدتی، نهاد رهبری در دانشگاهها و دیگر نهادهاهمه باید فعالیت فرهنگی بکنند و اگر ضعفی وجود دارد همه باید جوابگو باشند و مطالبه باید از همه باشد اما دلیل حساسیت بر اقدامات ارشاد به خاطر این است که گلوگاهها دست ارشاد است یعنی ارشاد وقتی مجوز میدهد و صحه میگذارد بر اکران یک فیلم، نشرکتاب، اجرای تئاتر یا توزیع آلبوم موسیقی و هر اثر هنری دیگر باید جوابگو هم باشد.
بعضی آدرس غلط میدهند و با سفسطه اعتبارات دیگر دستگاه ها را به رخ می کشند؛ بله در کارهای ایجابی آنها باید جوابگو باشند که مثلاً با اعتباری که داشتند چه کاری انجام دادند اما اگر اشکالاتی ایجاد شد فلان گروهی که نمیبایست به آن مجوز بدهند و دادند اینجا باید ارشاد جوابگو باشد نمیتواند بگوید که سازمان تبلیغات یا حوزه علمیه بیاید جواب بدهد میگویند که این کتاب که منتشر شد شما باید جوابگو باشید و همه انتقادات و اشکالات و ایراداتی که مطرح میشود درست یا نادرست به خاطر این وظیفه نظارتی وزارت ارشاد هست که هر جا این وظیفه عمل نشود و اثری به جامعه عرضه شود که معیارهای اعتقادی، اخلاقی و مصالح جامعه از جمله مباحث قومیتی و حساسیت های مختلف را نادیده گرفته باشد بدیهی است که انتقادها و اعتراها صورت گیرد.
نظرتان در مورد عملکرد سایر دستگاهها چیست؟
حسینی: نهادهای گوناگون فرهنگی به هر حال زحمات ارزندهای میکشند و کم و بیش تاثیرات مثبتی داشته اند اما قطعاً این اقدامات کافی نیست یعنی انتظار و توقع پیش از اینها هست واقعاً باید تلاش بیشتری صورت بگیرد هم باید انسجام، هم افزایی و تقسیم کار وجود داشته باشد که شاهد دوباره کاری، چندباره کاری و کارهای تکراری و موازی نباشیم و هم واقعاً ببینیم اولویت ها و نیازها چیست؟ تا براساس آن تقسیم کار شود و هر کسی یک بخشی را انجام دهد.
با این سرمایهگذاری کلانی که دشمن انجام میدهد؛ مثلا یک فیلم سینمایی میسازد که هزینه آن اندازه کل اعتباری است که ما برای حوزه سینمایی کشور داریم!
نیروهای خوش فکر و متعهد را باید برای مقابله با جنگ نرم دشمن به کار بگیریم
یعنی یک رقابت نابرابری وجود دارد لذا ما هم باید امکانات مادی و پشتیبانی بیشتری را فراهم کنیم و نیروهای خوش فکر و متعهد را بهتر به کار بگیریم، از افکار و اندیشه وتوان نیروهای دلسوز و خلاق بیشتر استفاده کنیم.
با این سیر سریع تحولات در سطح جهان نمی شود عادی کار کرد و مشغول روزمرگی و اقدامات تکراری شد؛ برای نمونه تأثیرگذاری که همین شبکههای اجتماعی و فضای مجازی دارداگر ما سرعت مناسب را نداشته باشیم از این قافله عقب میمانیم و جوانان ما ممکن است تحت تأثیر این فضای حاکم قرار گیرند.
افق و چشم انداز فکر میکنید دارند؟
حسینی: اگر من گذشته را بخواهم ارزیابی کنم در گذشته مواردی داشتیم که مثلاً با سرمایهگذاری یک نهاد وابسته به نظام محصولی مثل فیلم تولید شده ولی به خاطر ضعف ها و اشکالات فراوان اکران نشده است، یک نمونه آن فیلم "خانه پدری" است، که همچنان در محاق است؛ به قصد تولید یک اثر ارزشمند اقدام و سرمایه گذاری کرده اند اما آن چیزی که انتظار داشتند تولید نشده است و این نشان میدهد که از کارشناسان خبره و دلسوز و متعهد استفاده نشده است.
البته در مواردی هم دست اندرکاران دیدگاه های درست خود را مطرح کرده اند و تذکرات لازم را داده اند ولی برخی فیلمسازان که خود را عقل کل می دانند به این نکات توجه نکرده اند و لذا اثری تولید شده که اگر اکران شود حساسیت برانگیز و همراه با واکنش خواهد بود.
سرپیچی تهیه کننده و کارگردان سرزمین کهن برای اصلاح فیلم
مثل همین سریال سرزمین کهن که ناگزیر توقیف شد؛ از یکی از مشاوران ناظر سئوال کردیم شما چطور نظارت میکردید؟ پاسخ داد ما این را تذکر دادیم و گفتیم ولی آن تهیه کننده و کارگردان حاضر نشدند که این را اصلاح کنند.
وقتی که یک مدیر فرهنگی نتواند نظرات درست را روی چارچوبی که دارد پیش ببرد، این مشکلات هم به وجود می آید.
در هر حال ما نیاز به یک اقدامات جدیتر داریم شاید یکی از دلایلی که ضعیف هستیم در این زمینه همین تغییر مدیریتها و اختلاف نظر بین مسئولان فرهنگی است که برخی هنرمندان از این آب گل آلود برای خود ماهی می گیرند و با سوءاستفاده اهداف خود را کم و بیش به پیش می برند حتی به اسم کارهای ارزشی آثار خنثی و کم فایده ارائه می داهند و هزینه های آن را هم بر دوش نهادهای ظام تحمیل می کنند.
مثلاً یک فیلمی به عنوان دفاع مقدس ساخته میشود اما اگر این فیلم در اروپا هم ساخته میشد فرقی نمیکرد، یعنی فرق چندانی بین رزمنده ما که مجاهد فی سبیل الله است با جنگجوی جنگ جهانی که خشن و خون ریز است انگار تفاوتی ندارد!
حتی فیلمهای تاریخی مثل واقعه عظیم عاشورا طوری ساخته می شود که انگار دو تا سپاه با هم بر سر قدرت میجنگند مثل همه جنگ هایی که رد طول تاریخ بشر وجود داشته است!
آنچه که به یاران جبهه حق جاودانگی بخشید و همگان ر ا مجذوب و شیفته ساخته است؛ ایمان، اراده، خداترسی، عبادت، اخلاق، معنویت، وفاداری، ایثار، ولایتمداری و فداکاری بوده است که این حقیقت در برخی آثار کمتر دیده می شود لذا نهادهای متولی در این خصوص مسئولیت خطیری به عهده دارند که تنها به تولید برخی آثار با عناوین و ظاهر ارزشی بسنده نکنند بلکه روح حاکم بر یک اثر و تاثیرگذاری آن بر روح و جان مخاطب به ویژه نسل جوان را رد نظر داشته باشند.
در پایان این مصاحبه می خواهم بگویم امیدوارم که همه افراد حقوقی و حقیقی حوزه فرهنگ و هنر به فضل الهی و با بره گیری از رهنومدهای رهگشای رهبری بتوانند درمقابله با جنگ نرم دشمن وظیفه تاریخی و انقلابی خود را به نحو احسن انجام دهند.