کد خبر 411631
تاریخ انتشار: ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۶

تأثيرات فرهنگي‌ـ رواني عمليات همه جانبه فروپاشي حزب توده، تنها در افشاگري‌هاي سياسي متوقف نماند. شكست حزب توده در عين حال داراي تأثيرات ايدئولوژيك جدي بود و سبب تعمق و خوديابي بخشي از پيروان مكتب ماركسيسم در ايران شد.

به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ روز 13 اردیبهشت 1362 حزب توده در ايران رسماً منحل اعلام شد و به كليه اعضاي آن در تهران و شهرستان‌ها اخطار شد خود را به دادستاني معرفي كنند.

این حادثه حدود سه ماه پس از شروع عملیات کشف و انهدام حزب توده صورت گرفت. در ساعت 4 و 30 دقیقه بامداد روز 17/11/1361 و در پي يك رشته عمليات مقدماتي با دستگيري نورالدين كيانوري، دبير اول كميته مركزي حزب توده و همسرش مريم فرمانفرمائيان فيروز، عضو هيئت سياسي كميته مركزي حزب، نخستين مرحله عملياتي آغاز شد. در ساعات اوليه بامداد همان روز بخش مهمي از مراكز پنهاني حزب توده به تصرف پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و حدود 40 تن از مهره‌هاي برجسته حزب توده و عناصر كليدي شبكه جاسوسي شوروي در ايران دستگير شدند. دستگيرشدگان بخش عمده اعضاي كميته مركزي و كادرهاي درجه اول حزبي را دربر مي‌گرفت.

در پي دستگيري اين عناصر، بلافاصله تخليه اطلاعاتي با طبقه‌بندي حفاظتي بالا آغاز شد و هر گونه تلاش عوامل نفوذي شوروي و حزب توده و عناصر ضد انقلاب راست در ساير ارگان‌ها، كه بعداً چگونگي آن كشف شد، براي اطلاع از ميزان اطلاعات به دست آمده، عقيم ماند. با تلاش پيگير نيروهاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در فاصله‌اي كمتر از دو ماه، كليه اطلاعات كليدي از عمليات پنهاني حزب توده به دست آمد و سازمان‌هاي مخفي و نظامي و شبكه‌هاي نفوذي و جاسوسي و طرح‌هاي براندازي خزنده و كودتايي حزب توده كشف شد. ابعاد مطالب كشف شده به حدي بود كه رهبري حزب توده هيچ گاه تصور آن را نمي‌كرد و براي جبران آن طرح جانشيني (آلترناتيو) نينديشيده بود.

دومين مرحله عمليات، با نام «عمليات حضرت اميرالمؤمنين (ع)»، بر مبناي اطلاعات كشف شده در مرحله نخست، در شب ميلاد امام علي (ع) ـ 7/2/1362ـ آغاز شد. در نخستين گام اين عمليات، 4 نفر اعضاي رهبري حزب توده كه جلسه «هيئت دبيران» را تشكيل داده بودند (فرج‌الله ميزاني، مسئول تشكيلات كل؛ انوشيروان ابراهيمي، مسئول فرقه دمكرات آذربايجان؛ محمدمهدي پرتوي، مسئول سازمان‌هاي مخفي و نظامي؛ رحمان هاتفي، مسئول وقت سازمان ايالتي تهران پس از دستگيري حجري در ضربه اول) دستگير شدند. در اين عمليات، حدود 170 نفر از كادرهاي حزبي و اعضاي سازمان‌هاي مخفي و نظامي و عوامل جاسوسي و نفوذي در تهران و بيش از 500 نفر در شهرستان‌ها دستگير شدند. همچنين حدود 80 دستگاه خانه مخفي حزب، سه محل جاسازي شده اسلحه، شامل 200 قبضه انواع سلاح كمري، تفنگ ژـ 3، كلاشينكف، آر.پي. جي7، تيربار و مقادير زيادي فشنگ و نارنجك، صدها دستگاه اتومبيل و موتورسيكلت، انواع وسايل چاپ و تكثير و آرشيوهاي محرمانه حزبي و قريب به 9 ميليون تومان وجه نقد به دست آمد.

يكي از عمده‌ترين دستاوردهاي عمليات فروپاشي حزب توده، كشف و خنثي‌سازي توطئه‌ براندازي آن بود كه در دو بعد «خزنده» و «كودتايي» موجوديت نظام جمهوري اسلامي ايران را هدف گرفته بود.

كشف و خنثي‌سازي شبكه جاسوسي كا. گ. ب و جي. آر. يو (سازمانهاي اطلاعاتي شوروي) و نيز كشف و خنثي‌سازي شبكه گسترده عوامل نفوذي حزب توده در ارگان‌ها و نهادهاي جمهوري اسلامي ايران كه در دو بعد براندازي و جاسوسي، اهرم‌هاي جدي به شمار مي‌رفتند، از دستاوردهاي ديگر اين عمليات بود.

علاوه بر كشف توطئه‌ها، عمليات فروپاشي حزب توده به دستاورد مهم ديگري نايل شد كه داراي ابعاد سياسي ـ ايدئولوژيك جدي است. اين دستاورد بسيار با اهميت افشاگري‌هاي عميق و همه جانبه‌اي بود كه توسط رهبران درجه اول حزب توده در مصاحبه‌هاي مكرر تلويزيوني انجام گرفت. رهبران حزب توده كه عموماً داراي سوابق چند دهه مبارزه سياسي مخفي بوده و سال‌هاي متمادي در زندان‌هاي رژيم شاه ـ امريكا به سر برده و برخي از آنان سابقه 25 ساله زندان رژيم گذشته را دستمايه «وجاهت سياسي» خود قرار داده بودند، در برابر حقانيت انقلاب اسلامي سر فرود آوردند و به اعتراف و افشاگري نشستند. بدون ترديد اين پديده‌اي بي‌سابقه است.

اعتراف‌گيري قهر‌آميز و افشاگري به زور شكنجه و جبر پديده‌اي مرسوم در سطح بين‌المللي است كه در رژيم‌هاي فاشيستي اروپاي غربي و در رژيم استاليني شوروي كاربرد گسترده داشته است. الكساندر سولژ‌نيتسين در كتاب تكان‌دهنده مجمع الجزاير كولاگ شگردهاي ضد انساني بازجويي سازمان‌هاي اطلاعاتي شوروي را در اخذ اعترافات و اقارير اجباري و پرونده‌ سازي‌هاي قلابي براي ارضاي جنون ديكتاتور كرملين، براساس مستندات واقعي به نحوي تكان‌دهنده بيان داشته است. گردانندگان رسانه‌هاي تبليغي غرب و شرق كه بعضاً خود از بازجويان و عوامل سابق گشتاپو و گ. پ. او. هستند، كوشيدند تا همين اتهامات را عليه نهادهاي اطلاعاتي جمهوري اسلامي ايران به كار گيرند و منكر اصالت افشاگري‌ها شوند. بلندگوهاي تبليغي غرب و شرق كه در بي‌اعتبار ساختن انقلاب اسلامي منافع مشتركي مي‌جستند كوشيدند تا اين افشاگري‌ها را در زير پرده سياهي از اتهام مخدوش كنند و مانع از انعكاس جلوه و پرتو آن شوند. بلندگوهاي رسانه‌هاي جهاني اين افشاگري‌ها را به «شكنجه‌هاي وحشيانه» و يا به «داروهاي مخدر» و حتي مغز شويي‌هاي رواني نسبت دادند و پيچيده‌ترين شگردهاي بازجويي را كه خود در آن تجربه طولاني دارند، به نظام جمهوري اسلامي ايران نسبت دادند.

زمان طولاني لازم نبود تا حقيقت آشكار شود و يكي از رهبران طراز اول حزب توده، ايرج اسكندري، در فرانسه به افشاگري برخيزد و بر صحت جزء به جزء اين افشاگري‌ها مهر تأييد نهد. امروزه، حقيقت روشن است و كسي اعتبار مصاحبه‌هاي سران حزب توده را نمي‌تواند انكار كند و نشريات بقاياي متواري اين جريان در خارج از كشور مشحون از اينگونه تأييدهاست و افشاگري‌هاي تازه‌اي در راه است.

تأثيرات فرهنگي‌ـ رواني عمليات همه جانبه فروپاشي حزب توده، تنها در افشاگري‌هاي سياسي متوقف نماند. شكست حزب توده در عين حال داراي تأثيرات ايدئولوژيك جدي بود و سبب تعمق و خوديابي بخشي از پيروان مكتب ماركسيسم در ايران شد. اين گسست ايدئولوژيك ابعاد گوناگون داشت و طيف وسيعي را، در سطوح مختلف، در بر گرفت. در بخشي، بازگشت از ماركسيسم در نيمه راه متوقف ماند و صرفاً به طرد اين ايدئولوژي انجاميد. در بخش ديگر، بازگشت از ماركسيسم بازگشتي به فطرت، به خويشتن خويش و به آغوش اسلام بود. برجسته‌ترين نمونه اين تحول در احسان طبري، تئوريسين برجسته ماركسيسم، ديده شد كه افشاگري‌هاي سياسي و ايدئولوژيك او سهم بسيار اساسي و تعيين‌كننده در شكست نهايي ماركسيسم ايراني ايفا نمود. تحول طبري نيز همانند افشاگري‌هاي سران حزب توده با انكار و سپس سكوت دستگاه تبليغي دو بلوك مواجه شد. آنان مي‌كوشيدند تا از بازتاب اثبات حقانيت و عظمت انقلاب اسلامي طفره روند و پديده طبري از اين زمره بود. اما گذشت زمان به سرعتي شگرف حقيقت را به ثبوت رسانيد و پس از چندي تحول طبري قبول عام يافت. طبري آنقدر زنده ماند تا صحت داوري خويش را به چشم ببيند و فروپاشي عميق و همه جانبه ماركسيسم را در تحولات بلوك شرق ناظر باشد. بدون ترديد، تحول طبري صرفاً در فروپاشي حزب توده ريشه نداشت، بلكه ثمره محتوم بحران ساختي بود كه تاروپود زنگار بسته ايدئولوژي ماركسيسم را مي‌خورد و انفجار قريب‌الوقوع آن را فرياد مي‌زد. طبري مي‌توانست مفتخر باشد كه از پيشگامان اين تحول بود كه با بصيرت نظري و نداي وجدان اين انفجار را دريافت و هشدار داد، صراط مستقيم را يافت و باورمندان گم شده در «كژراهه» الحاد را به سوي فطرت سليم فرا خواند.

مجموعه اين عوامل سهم اساسي در ايجاد بحران همه جانبه داشت كه ماركسيسم ايراني را فرا گرفت و در تحولات سالهاي بعد بقاياي حزب توده در خارج از كشور، نمود يافت.

حزب توده ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، بهار 1386 ، ص 2 – 771 و 4 - 793