گروه بینالملل مشرق - با آغاز جنگ قلمون از الجبه گرفته تا نحله و تلة موسی چشمان اسرائیلیها گرد شده است، تسلط حزبالله لبنان بر این مناطق استراتژیک به معنای تغییر بیسابقه در جغرافیای نظامی منطقه است و تنها مرتبط با جنگ موجود در سوریه یا موازنه بازدارندگی موجود بین مقاومت و رژیم صهیونیستی نیست که بعد از عملیات مزارع شبعا تقویت شده است.
مدتهای زیادی است که نام حزبالله لبنان در تمامی جنگها با نام اسرائیل تقابل دارد، هر جایی که حزبالله لبنان حضور دارد، ارتباطی به اسرائیل دارد و عکس این موضوع نیز صادق است. هر جایی که حزبالله حضور دارد، اسرائیل نمیتواند به آن منطقه پشت بکند و باید همواره مراقب اوضاع باشد یا مستقیماً با حوادث موجود در آن ارتباط داشته باشد.
روزنامه البناء لبنان در مقاله ای به قلم روزانا رمال مینویسد که منافع حزبالله لبنان در هر جنگی تنها بر اساس حجم پیامدهای مستقیم آن بر ضد اسرائیل ارزیابی و تفسیر میشود، عکس این موضوع نیز درست است و منافع اسرائیل از مدتها پیش در زمینه نحوه تأثیرگذاری بر حزبالله لبنان بوده است. حتی در سوریه نیز اسرائیل با محوریت حزب الله، مداخله های علنی خود را آغاز کرد و در ابتدا از حمله به کاروانهای انتقال سلاحهای پیشرفته به حزبالله لبنان خبر داد.
عملیات قنیطره که تعدادی از مقامات حزبالله را هدف قرار داد، لحظه علنی و مستقیم بروز چهره واقعی درگیریها در منطقه است که با اشکال و عناوین متعدد بین حزبالله و اسرائیل دنبال میشود. مشابه این اقدام عملیات بازدارندهای بود که در مزارع شبعا با شعار براندازی کمربند امنیتی احتمالی جبهه تروریستی النصره انجام شد، بنابراین درگیریها بین 2 طرف ادامه دارد و خط آتش حتی یک روز نیز آرام نشده است.
ابعاد تاریخی اهمیت ژئوپلتیک قلمون
هاشم البناء سرتیپ لبنانی ستاد معتقد است که اسرائیل به ویژه بعد از عملیات مزارع شبعا از ورود مستقیم در جنگ قلمون خودداری میکند ، اما پشتیبانی غیرمستقیم خود را مانند گذشته از این جبهه ادامه میدهد. یک منبع امنیتی لبنان در این زمینه میگوید که دست رژیم صهیونیستی در بسیاری از جنایتهای انجام شده از سوی تروریستها از ترور شخصیتهای حزبالله و تلاش برای ترور برخی دیگر از آنها گرفته تا ایجاد انفجارها در مسیرهای تردد در بقاع لبنان و اراضی سوریه و انفجار های انجام شده در ضاحیه قابل مشاهده است.
جنگ بزرگ قلمون از تپه های بریتال آغاز شد تا اینکه به عسال الورد و الجبه و نحله رسید، عناصر مسلح در پشت سر خود خودروهای بمبگذاری شده و مینهایی را رها کردند ، همانطور که پیشتر تجهیزات نظامی و لباسها و غذای خود را در داخل پادگان هایی که برای قاچاق آماده سازی جهت اقدامات تروریستی استفاده میشد، رها مینمودند.
به نظر میرسد که مهمترین درگیریهای کنونی مرتبط با حزبالله درگیری قلمون است که با سرنوشت اسرائیل و محاسبات و امنیت آن و حتی موجودیت آن مرتبط است. قلمون در ابعاد تاریخی با مهمترین درگیریهای استراتژیک منطقه مرتبط است ، وقتی که امیر فخر الدین به دنبال حمایت از لبنان و کوهستان های السوف برآمد؛ به منطقه عنجر رفت تا جنگ را در قلمون انجام دهد. صدها سال پیش از وی نیز ارتش روم در قلمون مستقر شده بودند. منطقه النبک مرکز فرماندهی آن ها برای حاکمیت بر دمشق و بیروت به شمار می رفت. النبک حتی در زمان مسیر راه ابریشم نیز یک پایتخت تجاری به شمار می رفت و کالاهای چینی از طریق دریا به آنجا منتقل می شد.
القاعده قلمون را به عنوان جایزه برای پذیرش مأموریت مبارزه در سوریه میخواست، درست مانند منطقه تورا بورا. این منطقه ورودی اصلی گذرگاههای دستیابی حزبالله لبنان و آستانه ورود به عمق مناطق بعلبک و هرمل به شمار میرود. قلمون همچنین گذرگاه ورودی سوریه به دریا و گذرگاه منطقه جبل الشیخ در سوریه و لبنان است.
اهمیت قلمون برای سرنوشت اسرائیل!
در ابعاد سیاسی رژیم صهیونیستی معتقد است سرنوشت بشار اسد رئیس جمهور سوریه در جنگ قلمون تعیین می شود، اما درگیریهایی که انجام شده و همچنان به سمت اوضاع شدیدتر و سخت تر پیش میرود، نشان میدهد که این درگیری درگیری سرنوشتساز برای اسرائیل است. اگر قلمون در دست القاعده باشد؛ این بدان معناست که دنیا در خطر است؛ اما اگر در دست حزبالله باشد به این معنا است که اسرائیل در خطر است.
این معادله است که افسران ارشد که در مرحله جنگ الضنیه با گروههای القاعده در سال 2000 حضور داشتند آن را ترسیم کردند، آنها گفتند تا زمانی که هدف القاعده رسیدن به دریا از طریق قلمون و مناطق پیچ در پیچ و البته سهل الوصول واقع در شمال باشد و تا زمانی که القاعده حضور خود در دریا را به عمق استراتژیک مستحکمی مانند کوهستانهای قلمون مرتبط ساخته، دنیا باید بترسد. اروپا باید این موضوع را خط قرمز خود بداند و منتظر عملیاتی باشد که در آستانه ضربه زدن به امنیت آنهاست.
به این ترتیب تمام آن چیزی که توجه اسرائیل را معطوف به جنگ سوریه کرده است، امروز در معرض آزمایش قرار دارد و عجیب نیست که اسرائیل با تمام جزئیات خود در این جنگ حاضر باشد و تمامی حمایتهای لجستیک و اطلاعاتی را از آن به عمل آورد و تمامی منابع خود را به رهبری سازمان تروریستی القاعده تحت عنوان جبهه النصره گره بزند و دست به دامان انفجارها و ترورها و پروژههای انفجار امنیتی در حیاط خلوت حزبالله لبنان باشد. تمامی این احتمالها در شرایط کنونی برای ایجاد فشار و تهدید و تجزیه نیروهای حزبالله و تأثیرگذاری بر روحیه و همبستگی خط مقدم این حزب متصور است.
پیروزی حزبالله در قلمون به همراه معادله بازدارنده مزارع شبعا به معنای این است که مناطق جبل الشیخ از دو جبهه لبنانی و سوری و عمق خود تا شمال در اختیار حزبالله قرار دارد . این شکستی استراتژیک برای اسرائیل است که ممکن است هم وزن شکست این رژیم در جنگ 33 روزه لبنان باشد.
اهمیت معرکه قلمون
در همین رابطه امین حطیط تحلیلگر مسائل راهبردی منطقه نیز در مقالهای در پایگاه خبری النشره لبنان به بررسی اهمیت عملیات محور مقاومت در قلمون از منظر رژیم صهیونیستی پرداخت و نوشت، کمتر پیش آمده که زمان آغاز جنگ در سوریه درگیری یا جبههای به وجود آید که اهمیت آن به اندازه اهمیت درگیریها در منطقه قلمون باشد. این موضوع سؤالات زیادی را درباره پیامدهای این درگیری یا ماهیت جنگ موجود در آن مطرح می کند.
در اینجا باید به ذکر این نکته پرداخت که منطقه مذکور بخشی از سلسله جبال شرقی است که لبنان و سوریه در آن اشتراک دارند و خط مرزی بین 2 کشور بهصورت پیچ در پیچ از نقاط مرتفع و بلندیهای آن میگذرد، بهاینترتیب لبنان و سوریه در مالکیت این بلندیها اشتراک دارند، البته تروریستها در پی اخراج از شهرها و روستاهای سوریه با فشار نظامی ارتش سوریه و محور مقاومت به این بلندیها فرار کردند.
سوریه و متحدان آن در محور مقاومت تصمیم به پاکسازی قلمون از دست تروریستها گرفتند، چرا که حضور آنها را خطری برای لبنان به ویژه در بقاع شمالی و شمال لبنان میدانند، تروریستها همچنین خطری برای مسیر دمشق بیروت هستند، چرا که در منطقه الزبدانی بر آن تسلط دارند، اما خطرناکتر از همه اینها ارتباط بین حضور تروریستها در قلمون با طرح چهارم آمریکاییها در سیاق تجاوز به سوریه است که "طرح گاز انبری" نامیده می شود.
این طرح شامل تحرک همزمان تروریستها از جنوب و نقاط مرزی اردن به سمت دمشق و از مناطق مرزی ترکیه به سمت حمص تحت عنوان عملیات های جیش الفتح است. تروریستهای قلمون در این طرح نقشی دوگانه دارند چرا که از سویی محور جنوبی را برای رسیدن و تثبیت دمشق از غرب حمایت میکنند و از سوی دیگر محور شمالی و حمص را از سمت جنوب غربی کمک می کنند. به این ترتیب پاکسازی قلمون بخش اساسی از جنگ براندازی طرح تجاوز طلبانه آمریکایی در سوریه است.
از آنجایی که این جنگ اهمیت ویژه و کاربرد استراتژیک و عملیاتی مهمی دارد، میبینیم که ساختارهای تجاوز به سوریه جنگ تبلیغاتی پیش دستانه ای را در این راستا آغاز کرده اند تا مانع از ریشهکن شدن تروریستها به وسیله ارتش سوریه و محور مقاومت در منطقه قلمون شوند و طرح جدید تجاوز آنها به زودی از این تحول تاثیر نپذیرد، به همین علت اسرائیل چند روز پیش و قبل از آغاز عملیات مقدماتی ارتش و نیروهای مقاومت در این منطقه حمله هوایی به این منطقه انجام داد، حمله ای که اسرائیل از طریق آن میخواست پیام هشداری به طرفهای مرتبط برساند مبنی بر اینکه رژیم صهیونیستی ایده اخراج تروریستها از قلمون را نخواهد پذیرفت.
این رفتار همزمان با جنگ روانی دنبال شد که رسانههای متجاوزان و ابزارهای آن از لبنان گرفته تا کشورهای خلیج فارس و گروههای موسوم به 14 مارس در داخل این کشور کلید زدند تا با افزایش فشار بر حزبالله ، این جریان را به عقبنشینی از جنگ استراتژیک مذکور وادار کنند.
البته سوریه و متحدان آن از نظر اهمیت نظامی و استراتژیک این عملیات، همان طور که لازم بود رفتار کردند و به هیچ یک از این هشدارها یا مبالغه ها توجهی نکرده و تصمیم به آغاز درگیری در شرایط و زمان مورد نظر خود بر اساس آمادگیهای مادی و معنوی خود گرفتند. در اولین عملیات مقدماتی برای این جنگ آنها دستاوردهای مافوق انتظار داشتند، به گونهای که موفق شدند عملیات هجومی قویی و غافلگیر کننده را همراه با عنصر دقت و کمال انجام دهند. این موضوع به فروپاشی روحیه تروریستها منجر شد و آنها در برخی مناطق از برابر نیروهای مهاجم فرار کردند و در چندین موضع نیز درگیریهایی صورت گرفت. این موضوع باعث کاهش تلفات انسانی شد. به عنوان مثال در اردوگاه مقاومت لبنان تنها 3 نفر به شهادت رسیدند، در حالی که از میان تروریستها تنها در ساعات اولیه عملیات بالغ بر 65 نفر هلاک شدند.
با این وجود ما اعتقاد نداریم که درگیری اصلی در قلمون آغاز شده است، آنچه توضیح داده شد عملیات مقدماتی با اهداف محدود برای بررسی اوضاع و مواضع و در اختیار گرفتن کلیدهای منطقه بود تا امکان ایجاد پایههای ثابت و مستحکم برای عملیات اصلی که تصمیم به اجرای آن نهایی شده، در اختیار نیروهای مقاومت قرار بگیرد.
اتفاقاتی که تاکنون رخ داده پیامدهای اولیه مهمی را به دنبال داشت که عبارت است از:
1- این احساس در نزد کشورهای سه جانبه اجرا کننده طرح گاز انبری آمریکا یعنی اسرائیل و ترکیه و اردن به وجودآمده که محور مقاومت نسبت به توطئههای آنها هشیار است و عزم جدی برای مقابله با این توطئهها را دارد. عملیات پیش دستانه ای که در جنوب انجام داده آخرین عملیات قبل از این تجاوز نیست، به این ترتیب تحولات واقع شده در ادلب و جسر الشغور هیچ تأثیری در تصمیم به این جنگ نداشته و ندارد.
درنتیجه این احساس است که رژیم صهیونیستی سکوت کرده و حتی مداخله علنی خود برای کمک به تروریستها را نیز کمتر کرده است، همچنین 24 ساعت بعد از آغاز عملیات، ترکیه نیز از مواضع خود عقبنشینی کرد. در اینجا لازم به ذکر است که ترکیه به عنوان حامی ارتش تروریستی جیش الفتح 5 روز پیش اعلام کرده بود که آمادگی ورود نظامی با ارتش خود برای ایجاد منطقه بی طرف در شمال سوریه را دارد ، اما بعد از دستاوردهای اولیه عملیات قلمون و پیامهای دیگران از این مواضع عقبنشینی کرده و هر انگیزهای در این زمینه را رد کرد. تمام آنچه گفته شد نشان میدهد که عملیات مقدماتی قلمون تاثیر عمدهای بر تصمیم به آغاز طرح تجاوز طلبانه بر ضد سوریه دارد.
2- در عرصه مستقیم امنیتی ما میتوانیم دور شدن خطر مستقیم امنیتی از مسیر دمشق - بیروت و روستاهای لبنانی غرب قلمون را مشاهده کنیم. این روند بعدها به آزادسازی بخش عمدهای از نیروهای ارتش عربی سوریه و مقاومت منجر می شود که میتوان از آنها در مناطق دیگر استفاده کرده و عملیات پاکسازی آن مناطق را تسریع کرد.
3- در عرصه لبنان نیز پیروزیهای اولیه که در ساعات ابتدای عملیات به دست آمد، منجر به کاهش اعتراضات مخالفان و مزدوران داخلی در لبنان شد و آنها احساس کردند که وقتی مقاومت تصمیم به کاری بگیرد با ارعاب و تهدید نمیتوان آن را از این تصمیم منصرف کرد.
4- در مورد اسرائیل شکی نیست که این رژیم با نگرانی شدیدی نسبت به تقویت مناسبات مقاومت لبنان با ارتش عربی سوریه و ورود آنها در درگیریهای مشترک و همچنین افزایش تجربه حزبالله نگاه میکند، تجربهای که خواب اسرائیلیها را آشفته مینماید.
روزنامه البناء لبنان در مقاله ای به قلم روزانا رمال مینویسد که منافع حزبالله لبنان در هر جنگی تنها بر اساس حجم پیامدهای مستقیم آن بر ضد اسرائیل ارزیابی و تفسیر میشود، عکس این موضوع نیز درست است و منافع اسرائیل از مدتها پیش در زمینه نحوه تأثیرگذاری بر حزبالله لبنان بوده است. حتی در سوریه نیز اسرائیل با محوریت حزب الله، مداخله های علنی خود را آغاز کرد و در ابتدا از حمله به کاروانهای انتقال سلاحهای پیشرفته به حزبالله لبنان خبر داد.
عملیات قنیطره که تعدادی از مقامات حزبالله را هدف قرار داد، لحظه علنی و مستقیم بروز چهره واقعی درگیریها در منطقه است که با اشکال و عناوین متعدد بین حزبالله و اسرائیل دنبال میشود. مشابه این اقدام عملیات بازدارندهای بود که در مزارع شبعا با شعار براندازی کمربند امنیتی احتمالی جبهه تروریستی النصره انجام شد، بنابراین درگیریها بین 2 طرف ادامه دارد و خط آتش حتی یک روز نیز آرام نشده است.
هاشم البناء سرتیپ لبنانی ستاد معتقد است که اسرائیل به ویژه بعد از عملیات مزارع شبعا از ورود مستقیم در جنگ قلمون خودداری میکند ، اما پشتیبانی غیرمستقیم خود را مانند گذشته از این جبهه ادامه میدهد. یک منبع امنیتی لبنان در این زمینه میگوید که دست رژیم صهیونیستی در بسیاری از جنایتهای انجام شده از سوی تروریستها از ترور شخصیتهای حزبالله و تلاش برای ترور برخی دیگر از آنها گرفته تا ایجاد انفجارها در مسیرهای تردد در بقاع لبنان و اراضی سوریه و انفجار های انجام شده در ضاحیه قابل مشاهده است.
جنگ بزرگ قلمون از تپه های بریتال آغاز شد تا اینکه به عسال الورد و الجبه و نحله رسید، عناصر مسلح در پشت سر خود خودروهای بمبگذاری شده و مینهایی را رها کردند ، همانطور که پیشتر تجهیزات نظامی و لباسها و غذای خود را در داخل پادگان هایی که برای قاچاق آماده سازی جهت اقدامات تروریستی استفاده میشد، رها مینمودند.
به نظر میرسد که مهمترین درگیریهای کنونی مرتبط با حزبالله درگیری قلمون است که با سرنوشت اسرائیل و محاسبات و امنیت آن و حتی موجودیت آن مرتبط است. قلمون در ابعاد تاریخی با مهمترین درگیریهای استراتژیک منطقه مرتبط است ، وقتی که امیر فخر الدین به دنبال حمایت از لبنان و کوهستان های السوف برآمد؛ به منطقه عنجر رفت تا جنگ را در قلمون انجام دهد. صدها سال پیش از وی نیز ارتش روم در قلمون مستقر شده بودند. منطقه النبک مرکز فرماندهی آن ها برای حاکمیت بر دمشق و بیروت به شمار می رفت. النبک حتی در زمان مسیر راه ابریشم نیز یک پایتخت تجاری به شمار می رفت و کالاهای چینی از طریق دریا به آنجا منتقل می شد.
القاعده قلمون را به عنوان جایزه برای پذیرش مأموریت مبارزه در سوریه میخواست، درست مانند منطقه تورا بورا. این منطقه ورودی اصلی گذرگاههای دستیابی حزبالله لبنان و آستانه ورود به عمق مناطق بعلبک و هرمل به شمار میرود. قلمون همچنین گذرگاه ورودی سوریه به دریا و گذرگاه منطقه جبل الشیخ در سوریه و لبنان است.
در ابعاد سیاسی رژیم صهیونیستی معتقد است سرنوشت بشار اسد رئیس جمهور سوریه در جنگ قلمون تعیین می شود، اما درگیریهایی که انجام شده و همچنان به سمت اوضاع شدیدتر و سخت تر پیش میرود، نشان میدهد که این درگیری درگیری سرنوشتساز برای اسرائیل است. اگر قلمون در دست القاعده باشد؛ این بدان معناست که دنیا در خطر است؛ اما اگر در دست حزبالله باشد به این معنا است که اسرائیل در خطر است.
این معادله است که افسران ارشد که در مرحله جنگ الضنیه با گروههای القاعده در سال 2000 حضور داشتند آن را ترسیم کردند، آنها گفتند تا زمانی که هدف القاعده رسیدن به دریا از طریق قلمون و مناطق پیچ در پیچ و البته سهل الوصول واقع در شمال باشد و تا زمانی که القاعده حضور خود در دریا را به عمق استراتژیک مستحکمی مانند کوهستانهای قلمون مرتبط ساخته، دنیا باید بترسد. اروپا باید این موضوع را خط قرمز خود بداند و منتظر عملیاتی باشد که در آستانه ضربه زدن به امنیت آنهاست.
به این ترتیب تمام آن چیزی که توجه اسرائیل را معطوف به جنگ سوریه کرده است، امروز در معرض آزمایش قرار دارد و عجیب نیست که اسرائیل با تمام جزئیات خود در این جنگ حاضر باشد و تمامی حمایتهای لجستیک و اطلاعاتی را از آن به عمل آورد و تمامی منابع خود را به رهبری سازمان تروریستی القاعده تحت عنوان جبهه النصره گره بزند و دست به دامان انفجارها و ترورها و پروژههای انفجار امنیتی در حیاط خلوت حزبالله لبنان باشد. تمامی این احتمالها در شرایط کنونی برای ایجاد فشار و تهدید و تجزیه نیروهای حزبالله و تأثیرگذاری بر روحیه و همبستگی خط مقدم این حزب متصور است.
پیروزی حزبالله در قلمون به همراه معادله بازدارنده مزارع شبعا به معنای این است که مناطق جبل الشیخ از دو جبهه لبنانی و سوری و عمق خود تا شمال در اختیار حزبالله قرار دارد . این شکستی استراتژیک برای اسرائیل است که ممکن است هم وزن شکست این رژیم در جنگ 33 روزه لبنان باشد.
در همین رابطه امین حطیط تحلیلگر مسائل راهبردی منطقه نیز در مقالهای در پایگاه خبری النشره لبنان به بررسی اهمیت عملیات محور مقاومت در قلمون از منظر رژیم صهیونیستی پرداخت و نوشت، کمتر پیش آمده که زمان آغاز جنگ در سوریه درگیری یا جبههای به وجود آید که اهمیت آن به اندازه اهمیت درگیریها در منطقه قلمون باشد. این موضوع سؤالات زیادی را درباره پیامدهای این درگیری یا ماهیت جنگ موجود در آن مطرح می کند.
در اینجا باید به ذکر این نکته پرداخت که منطقه مذکور بخشی از سلسله جبال شرقی است که لبنان و سوریه در آن اشتراک دارند و خط مرزی بین 2 کشور بهصورت پیچ در پیچ از نقاط مرتفع و بلندیهای آن میگذرد، بهاینترتیب لبنان و سوریه در مالکیت این بلندیها اشتراک دارند، البته تروریستها در پی اخراج از شهرها و روستاهای سوریه با فشار نظامی ارتش سوریه و محور مقاومت به این بلندیها فرار کردند.
سوریه و متحدان آن در محور مقاومت تصمیم به پاکسازی قلمون از دست تروریستها گرفتند، چرا که حضور آنها را خطری برای لبنان به ویژه در بقاع شمالی و شمال لبنان میدانند، تروریستها همچنین خطری برای مسیر دمشق بیروت هستند، چرا که در منطقه الزبدانی بر آن تسلط دارند، اما خطرناکتر از همه اینها ارتباط بین حضور تروریستها در قلمون با طرح چهارم آمریکاییها در سیاق تجاوز به سوریه است که "طرح گاز انبری" نامیده می شود.
این طرح شامل تحرک همزمان تروریستها از جنوب و نقاط مرزی اردن به سمت دمشق و از مناطق مرزی ترکیه به سمت حمص تحت عنوان عملیات های جیش الفتح است. تروریستهای قلمون در این طرح نقشی دوگانه دارند چرا که از سویی محور جنوبی را برای رسیدن و تثبیت دمشق از غرب حمایت میکنند و از سوی دیگر محور شمالی و حمص را از سمت جنوب غربی کمک می کنند. به این ترتیب پاکسازی قلمون بخش اساسی از جنگ براندازی طرح تجاوز طلبانه آمریکایی در سوریه است.
از آنجایی که این جنگ اهمیت ویژه و کاربرد استراتژیک و عملیاتی مهمی دارد، میبینیم که ساختارهای تجاوز به سوریه جنگ تبلیغاتی پیش دستانه ای را در این راستا آغاز کرده اند تا مانع از ریشهکن شدن تروریستها به وسیله ارتش سوریه و محور مقاومت در منطقه قلمون شوند و طرح جدید تجاوز آنها به زودی از این تحول تاثیر نپذیرد، به همین علت اسرائیل چند روز پیش و قبل از آغاز عملیات مقدماتی ارتش و نیروهای مقاومت در این منطقه حمله هوایی به این منطقه انجام داد، حمله ای که اسرائیل از طریق آن میخواست پیام هشداری به طرفهای مرتبط برساند مبنی بر اینکه رژیم صهیونیستی ایده اخراج تروریستها از قلمون را نخواهد پذیرفت.
این رفتار همزمان با جنگ روانی دنبال شد که رسانههای متجاوزان و ابزارهای آن از لبنان گرفته تا کشورهای خلیج فارس و گروههای موسوم به 14 مارس در داخل این کشور کلید زدند تا با افزایش فشار بر حزبالله ، این جریان را به عقبنشینی از جنگ استراتژیک مذکور وادار کنند.
با این وجود ما اعتقاد نداریم که درگیری اصلی در قلمون آغاز شده است، آنچه توضیح داده شد عملیات مقدماتی با اهداف محدود برای بررسی اوضاع و مواضع و در اختیار گرفتن کلیدهای منطقه بود تا امکان ایجاد پایههای ثابت و مستحکم برای عملیات اصلی که تصمیم به اجرای آن نهایی شده، در اختیار نیروهای مقاومت قرار بگیرد.
1- این احساس در نزد کشورهای سه جانبه اجرا کننده طرح گاز انبری آمریکا یعنی اسرائیل و ترکیه و اردن به وجودآمده که محور مقاومت نسبت به توطئههای آنها هشیار است و عزم جدی برای مقابله با این توطئهها را دارد. عملیات پیش دستانه ای که در جنوب انجام داده آخرین عملیات قبل از این تجاوز نیست، به این ترتیب تحولات واقع شده در ادلب و جسر الشغور هیچ تأثیری در تصمیم به این جنگ نداشته و ندارد.
درنتیجه این احساس است که رژیم صهیونیستی سکوت کرده و حتی مداخله علنی خود برای کمک به تروریستها را نیز کمتر کرده است، همچنین 24 ساعت بعد از آغاز عملیات، ترکیه نیز از مواضع خود عقبنشینی کرد. در اینجا لازم به ذکر است که ترکیه به عنوان حامی ارتش تروریستی جیش الفتح 5 روز پیش اعلام کرده بود که آمادگی ورود نظامی با ارتش خود برای ایجاد منطقه بی طرف در شمال سوریه را دارد ، اما بعد از دستاوردهای اولیه عملیات قلمون و پیامهای دیگران از این مواضع عقبنشینی کرده و هر انگیزهای در این زمینه را رد کرد. تمام آنچه گفته شد نشان میدهد که عملیات مقدماتی قلمون تاثیر عمدهای بر تصمیم به آغاز طرح تجاوز طلبانه بر ضد سوریه دارد.
2- در عرصه مستقیم امنیتی ما میتوانیم دور شدن خطر مستقیم امنیتی از مسیر دمشق - بیروت و روستاهای لبنانی غرب قلمون را مشاهده کنیم. این روند بعدها به آزادسازی بخش عمدهای از نیروهای ارتش عربی سوریه و مقاومت منجر می شود که میتوان از آنها در مناطق دیگر استفاده کرده و عملیات پاکسازی آن مناطق را تسریع کرد.
3- در عرصه لبنان نیز پیروزیهای اولیه که در ساعات ابتدای عملیات به دست آمد، منجر به کاهش اعتراضات مخالفان و مزدوران داخلی در لبنان شد و آنها احساس کردند که وقتی مقاومت تصمیم به کاری بگیرد با ارعاب و تهدید نمیتوان آن را از این تصمیم منصرف کرد.
4- در مورد اسرائیل شکی نیست که این رژیم با نگرانی شدیدی نسبت به تقویت مناسبات مقاومت لبنان با ارتش عربی سوریه و ورود آنها در درگیریهای مشترک و همچنین افزایش تجربه حزبالله نگاه میکند، تجربهای که خواب اسرائیلیها را آشفته مینماید.